روزگار امروزین شعر و ادبیات فارسی در دیار بیدل و امیر خسرو دهلوی

مصاحبه با دکتر مهدی باقر خان (شاعر و استاد دانشگاه دهلی نو، هند)

0 387

* دکتر مهدی باقرخان استاد دانشگاه دهلی نو است و یکی از غزلسرایان برجسته پارسی گوی در هندوستان است.
* زندگینامه علما و مشاهیر مسلمانان شبه قاره هند که بوسیله دکتر مهدی باقرخان تألیف شده در سال ۲۰۱۱ میلادی منتشر شد.
* دکتر مهدی باقرخان: سفری که به تهران داشتم و در محضر مقام معظم رهبری شعر خواندم برای من فراموش شدنی نیست.
* دکتر مهدی باقرخان: وضع شعر فارسی در هندوستان چندان خوب نیست.
* حوزه های علمیه و دانشگاه ها می توانند از همدیگر یاد بگیرند.
* ویژگی بزرگ حوزه های علمیه یادگیری مشارکتی و مباحثه است.
* پارسی گویان شبه قاره هند باید با یکدیگر در تعامل و ارتباط باشند.

مهدی باقرخان

فرهنگ اسلامی: لطفاً خودتان را برای خوانندگان ما معرفی بفرمایید.

باقر خان:
مهدی باقر خان هستم، پسر محمد باقر خان. اهل هند و متولد ۱۲ ژانویه ۱۹۸۱ میلادی. دارای دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه ملّی اسلامی  دهلی نو(JMI)  هستم. در سال ۲۰۰۷ برای استخدام در دانشگاه بعنوان استاد در کنکور سراسری شرکت کردم. علاوه بر این در دوره مطالعاتی استادان و محققان زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه علامه طباطبایی (تهران) که از ۲۰ دسامبر ۲۰۰۶ الی ۶ مارس ۲۰۰۷ م برگزار شد، شرکت کردم و همینطور در کارگاه ترجمه شناسی در دانشگاه دهلی در ماه اکتبر ۲۰۰۷م. در دسامبر ۲۰۰۵ م در دوره نسخه شناسی و روش های تصحیح نسخه خطی فارسی در مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی ج. ا ایران- دهلی نو شرکت داشتم. علاوه بر تحصیلات اکادمیک فارغ التحصیل از حوزه علمیه سلطان المدارس لکهنو با مدرک «صدر الافاضل» سال ۲۰۰۳م هستم و «فاضل فقه» و «فاضل ادبیات» شورای امتحانات عربی و فارسی دولتی اتار پرادش، لکهنو، هندوستان. فوق لیسانسم را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه لکهنو در سال ۲۰۰۳م کسب کردم و لیسانس ادبیات اردو و فارسی از دانشگاه لکهنو را در سال ۲۰۰۱م. یک دوره مقدماتی شش ماهه آشنایی با کمپیوتر (DTP) در سال ۲۰۰۱م را نیز گذرانده ام و در سال ۱۹۹۹ میلادی به تدریس زبان و ادبیات اردو در دانشگاه زبان و ادبیات اردو علیگره (جامعه اردو، علیگره) پرداختم. در حال حاضر عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مرکزی ملی اسلامی، دهلی نو هستم و کار شناس بخش دایره المعارف میراث مشترک ایران و هند، رایزنی فرهنگی سفارت ج. ا. ایران- دهلی نو.

در مورد فعالیت هایم عرض کنم که  بنده در حال حاضر مشغول گردآوری مطالب مربوطه به مدخل از متون منابع دست اول و معتبر و کتاب های تاریخی فارسی، عربی اردو و انگلیسی هستم  و نیز ترجمه متون مختلف ادبی، فرهنگی و تاریخی از فارسی به اردو و انگلیسی و بالعکس انجام می دهم. علاوه بر این تهیه کردن کتابچه و گزارش های گوناگونی به مناسبت های مختلف به زبان های اردو، فارسی و انگلیسی نیز از فعالیت های بنده است. عضو انجمن ادبی بیدل بنیاد فارسی هند هستم و سابقه تدریس مکالمه زبان فارسی در خانه فرهنگ ج. ا. ایران در دهلی نو داشتم که از سپتامبر ۲۰۰۶م تا ژوئن ۲۰۰۸ م ادامه داشت. تالیف مقاله و ترجمه و تهیّه گزارش خبری در خصوص موضوعات مختلف برای آژانس خبری United News Network دهلی نو از ژانویه ۲۰۰۴ م الی اگوست ۲۰۰۶ م از دیگر فعالیت های بنده است. و تحقیق و پژوهش، تالیف و ترجمه، شعر، ادبیات و برنامه های فرهنگی و غیره از فعالیت های مورد علاقه ام بوده است.

 

فرهنگ اسلامی: با این سابقه پربار حتماً تالیفاتی هم دارید لطفاً بفرمائید چه تألیفاتی دارید و در چه زمینه هایی؟

باقر خان: اثر مستقلی که از بنده به همت رایزن فرهنگی ایران در دهلی نو چاپ شده است کتابی است تحت عنوان “زندگینامه علماء و مشاهیر مسلمانان شبه قاره هند”. این کتاب یک دانشنامه است که در سال ۲۰۱۱ میلادی چاپ شد. البته باید گفت که این یک کار گروهی بود که تا حدودی یک کار دائره المعارفی است و مداخل زیادی داشت. منتهی چون بنده نسبت به همکاران عزیزمان که در بدو کار همراه بودند و به دلایل مختلف رفتند و جاهای دیگری مشغول به کار شدند، تا پایان این پروژه بودم و لذا این کتاب از نظر معنوی اختصاص پیدا کرد به بنده و این کتاب چاپ شد. تلاشی بر این بود که این کتاب که شرح حال علمای شبه قاره هند که دارای آثاری بودند فقط آنها را معرفی کنیم و شخصیت هائی که عالم دین بودند، منتهی فاقد تألیفاتی بودند، ما آنها را ذکر نکردیم. در مورد مقالات عرض کنم که من حدود دوازده مقالۀ چاپ شده در مجلات معتبر زبان فارسی دارم و حدود صد و اندی مقاله به زبان اردوست که همگی در روزنامه و مجلات مختلف دینی و ادبی چاپ شدند. علاوه بر این در حدود پنج هزار صفحه مطلب را بنده از فارسی به انگلیسی و بالعکس و یا از اردو به فارسی ترجمه کرده­ام که آن هم در مجلات مختلف چاپ شده است.

 

فرهنگ اسلامی: شما پیوند عمیقی با زبان فارسی دارید در باره سفر خود به ایران بگویید. تا به حال چند سفر به ایران داشته اید و دست آورد شما از این سفرها چه بوده است؟

باقر خان: در سال ۱۳۸۵ برای اولین بار بود که من به ایران رفتم و در دانشگاه علامه طباطبایی یک دوره دانش افزایی سه ماهه داشتم و در طی آن دوره تلاش کردم که استفاده بهینه کرده باشم از این فرصت و فکر کنم که در عرض آن سه ماه توانستم چیزهایی را یاد بگیرم که شاید در دوران تحصیلی خودم از سال لیسانس گرفته تا سال آخر فوق لیسانس در هندوستان شاید من به آن صورت نتوانستم یاد بگیرم فارسی را و کمی تسلط بیشتری پیدا کنم. منتهی آن سه ماه که در تهران بودم در دانشگاه علامه طباطبایی، بسیار مفید بود و بسیار کارآمد و من آن را در تمام عمرم فراموش نخواهم کرد و فکر کنم یک اتفاق بسیار جدی و سازنده و انگیزه بخش همان سه ماه مدت سه ماه اقامتم در دانشگاه علامه طباطبایی بود که من با تمام فعالیت های اجتماعی و فرهنگی که اکثر پنجشبه ها می رفتم مشهد و قم، بازهم توانستم در طی سه ماه که از هفت و هشت صبح تا مثلا پنج کلاس داشتیم، من توانستم سه مقاله بنویسم بسیار مفصل یعنی مقالات چهل پنجاه صفحه ای. بعد یک کتاب را ترجمه کردم با اینکه من شبها را در مراسم عزاداری حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) می رفتم در تهران و به مناسبتهای مختلف. اینکه به هرحال توانستم این فرصت را در آن روزها استفاده کنم و این دوره بسیار دوره خوبی بود برای من و به یاد ماندنی و اساتیدی هم که در دانشگاه داشتم، استادانی چون پروفسور سیروس شمیسا، دکتر تمیم داری، دکتر ایران­زاد. این استادان را ما داشتیم که در محضرشان بودیم و به هرحال تا جایی که توانستیم کسب فیض کردیم و از این نظر که این اولین سفرم به ایران بود و اولین اقامتم در ایران و در پایتخت این کشور، قابل فراموش کردن نیست. و من نمی توانم این دوره را هیچوقت فراموش کنم. بعد از آن چهار بار ایران رفته ام به مناسبتهایی مختلف که تا به حال سه مرتبه در جشنواره شعر فجر شرکت کرده­ام، به اضافه یک بار که به هرحال یک سفر شعرخوانی بود به مناسبت دیدار رهبری که سال یک مرتبه برگزار می شود، من به نمایندگی کشورم هندوستان رفتم و این توفیق را داشتم که در پیشگاه و در محضر حضرت آقا شعر بخوانم.

 

فرهنگ اسلامی: شما گفتید که در محضر مقام معظم رهبری هم شعر خواندید، دوست داریم در این مورد از شما و از آن حسی که قبل، هنگام و بعد شعر خوانی در محضر ایشان داشتید کمی بیشتر بشنویم.

باقر خان: تقریبا تمام سفرهایی که من به ایران داشتم، سفرهای آموزشی، فرهنگی و بسیار به یاد ماندنی بوده است، سفری که به قصد دیدار مقام معظم رهبری داشتیم ویژگیهایی خاص خودش را داشت. اول اینکه من وقتی شنیدم، باورم نمی شد که بخت با ما یار شده است و فرصتی نصیب من هم خواهد شد، چرا که این آرمان خیلی هاست و آرزوی خیلی هاست که به این لحظه فکر می کنند و ما هم واقعا فقط فکر می کردیم که آیا چنین دیداری نصیب ما هم خواهد شد؟ و آیا ما هم می­توانیم حضرت آقا را از نزدیک ببینیم و حتی در محضر ایشان شعر بخوانیم و مطلبی را عرض بکنیم؟ این است که وقتی ما شنیدیم چنین سفری در کار هست، این برای ما باور نکردنی بود و وقتی ما اطلاع دادیم به بستگان و خانواده مان، در واقع برای همه آنها این بسیار مایه خرسندی بود. موقعی که آنجا رسیدیم نه تنها حضرت آقا را از نزدیک دیدیم، پشت سر ایشان نماز هم خواندیم، نماز مغرب و عشاء را  و بعد افطار بود و من متوجه شدم که انشاء الله نوبت ما هم خواهد رسید که ما در محضر ایشان شعر هم بخوانیم. بنده آنجا شعر خودم را خواندم و از طرف ایشان هم مورد تشویق قرار گرفت و بعد از آن کلیپی که از شعرخوانی بنده تهیه شده بود، در فضای مجازی پخش شد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و بازتاب همگانی داشت. در آن هنگام بنده احساس بسیار خوبی داشتم و نمی دانستم که خداوند متعال به خاطر کدام کار خوب بنده، این موهبت را نصیب من کرد که من نه فقط حضرت آقا را از نزدیک دیدم بلکه در محضر ایشان شعر هم خواندم. از این نظر این سفرم به ایران از تمامی سفرهایی دیگرم به این کشور متفاوت بوده و خصوصیات منحصر به فردِ خودش را داشته است.

 

فرهنگ اسلامی: وضعیت شعر فارسی را در هند چگونه می بینید؟

باقر خان: وضع شعر فارسی در هندوستان، چندان خوب نیست، یعنی می شود گفت که اردو هم آن جایگاه شایسته و بایسته را ندارد و این را ما باید بپذیریم، چه برسد به زبان فارسی! منتهی هنوز بعضی با فارسی سروکار دارند، این خودش بسیار خوش آیند هست و امیدبخش. اینکه ما گاه گاهی می بینیم که بعضی از شاعران اردو زبان هستند که شمع زبان و ادب را روشن نگه داشتند و این پرچم را در دست دارند، ولی آنهایی که به فارسی شعر بگویند و به زبان فارسی تسلط داشته باشند که بتوانند شعر هم بگویند، تعدادشان بسیار کم است و ما نمی توانیم بگوییم که فارسی در شرایطی است که بتوانیم به آن افتخار کنیم که در هندوستان فارسی مشتری زیادی دارد، و طرفدار زیادی دارد و خیلی ها می توانند به زبان فارسی شعر هم بگویند، این درست نیست. تعدادی مختصری هستند، با توجه به تناسب جمعیت و با توجه به تناسب جمعیت مسلمانان و با توجه به اینکه علاقه مندان به زبان فارسی اینجا وجود دارند و یا از نظر تاریخ و تمدن و فرهنگ شناسی هند، من فکر می کنم که جا دارد که چندین برابر و خیلی بیشتر از این باید از زبان فارسی استقبال می شد که متأسفانه فعلا دیده نمی شود، اما اردو چرا! اردو باز هم می توان گفت که در شرایطی قرار دارد که می توانیم بگوییم که داریم آبرو داری می کنیم و تلاش می کنیم که زبان و شعر اردو را نگه داریم. پس می توانیم گفت که وقتی زبان اردو که بطور غیر رسمی یا رسمی در چنین وضعی قرار دارد، زبان فارسی نیز در وضع بدتری باید باشد.

 

فرهنگ اسلامی: به نظر شما اشعار اسلامی در هندوستان در چه موقعیتی است؟

باقر خان: اشعار اسلامی در یک سری مناسبتهای خاصی طرفداران خاص خودش را دارد و بعضا ما می بینیم که استقبال زیادی هست از اشعار اسلامی. اما اگر بطور کلی نگاه بکنیم باز اشعاری که در قالب غزل هست، به نوعی می شود گفت توجه خوانندگان بیشتری را جلب می­کند. این نکته را می خواهم عرض کنم اگر تصور کنیم که شعر اسلامی در هندوستان از نظر محتوای ادبی تأثیر ماندگاری داشته باشد بر روی عامه، متأسفانه اینطوری نیست. مثل بعض اشعاری که در شعرخوانی ها خوانده می شود و عزیزان آنها را قرائت می کنند در محافل قصیده خوانی های ما که به مناسبت عزاداری برگزار می شود، می بینیم که این شعر فقط به این دلیل که متعلق به شخصیتی است که آن شخصیت مورد ارادت و عقیدت و اخلاص مردم قرار گرفته است، آن شعر هم رشد می کند، اما موقتا، چون آن شعر از نظر ساختاری و محتوایی خیلی قوی نیست، نمی تواند با اشعاری که در شعرخوانی های عمومی به صورت آزاد و در قالب فنی غزل خوانده می شود و تمامی موضوعات را در بر می گیرد، رقابت کند. این است که امروزه در هند وضع شعر دینی خیلی امیدوار کننده نیست.

 

 

فرهنگ اسلامی: شما یک شاعرید و طلبه هم هستید، به نظر شما چه اشتراکات و اختلافات درمیان حوزه علمیه و دانشگاه وجود دارد؟

باقر خان: در رابطه با اختلافات حوزه و دانشگاه می توانم عرض کنم که یک سری چیزها را حوزه علمیه دارد که به نظرم دانشگاه ندارد و یک سری چیزها را ما در دانشگاه می بینیم که حوزه باید سراغ آنها برود. این است که به هرحال هر دو در شرایطی هستند که می توانند از همدیگر یاد بگیرند تا باعث افزایش اعتبارشان بشود. آن چیزی را که دانشگاه می تواند از حوزه یاد بگیرد این است که حوزه علمیه نظام و سیستم آموزشیش طوری است که روشی وجود دارد تحت عنوان “مباحثه”. این مباحثه دقیقا چیزی است که به تازگی سیستم آموزشی دبیرستان تا دانشگاه دنیا تازه متوجه شده اند و دارند داد می زنند که ما باید یادگیری مشارکتی را داشته باشیم یعنی به صورت گروهی مطالب را یاد بگیرند و فکر می کنند چیز تازه ای را کشف کرده و به دست آورده اند با اینکه این یک روش است که در حوزه های علمیه شیعه در سراسر دنیا ما می بینیم این روش و این شیوه همیشه وجود داشته است و این بسیار مفید و بسیار سازنده است برای یادگیری یک موضوع و اساسا در تمام حوزه های علمیه تشیع بطور عملی وجود دارد. اما دانشگاه ها خیلی به مباحثه اعتقاد ندارند یعنی خیلی باور نمی کنند که این روش هم عملی است و به صورت گروهی می شود مباحثه کرد و به جایی رسید. این آن چیزی است که دانشگاه می تواند از حوزه یاد بگیرد. نکته دوم این است که باید فکری بکنیم که وقتی به هرحال با تمام خوبی ها و خرابی هایش دانشگاه و نظام دانشگاه و سیستم آموزشی دانشگاهی در دنیا اعتبار و رسمیت پیدا کرده است، باید حوزه علمیه هم فکری بکند که چه کارهایی لازم است تا سیستم آموزشی و مدارک و محصول حوزه های علمیه هم آن اعتبار را کسب کند و این بحث مفصلی است که برای این کار چه چیزهایی لازم است که انجام بگیرد تا حوزه های علمیه هم بتواند آن اعتبار رسمی را به دست بیاورد که به هرحال به نفع حوزه و طلاب است.

 

فرهنگ اسلامی: بنظر شما آیا ضروری است که یک طلبه شاعر در اشعارش از اصطلاحات حوزوی استفاده کند؟

باقر خان: من فکر می کنم که تا حدودی غیر طبیعی است که ما انتظار داشته باشیم که یک طلبه شاعر باید اشعارش پر از اصطلاحات طلبگی و حوزوی باشد. اصلا این منطقی نیست، چون به هرحال ما برای شعر تعریفی داریم در تعریف شعر هیچ کدام از این قیدها ذکر نشده است و شعر خوب آن است که شنونده و مخاطب تا آن را بشنود، بر دلش بنشیند. من فکر می کنم که اگر ما اینطور فکر کنیم که باید شاعر در اشعارش ثابت کند که من یک طلبه هستم، لذا از اصطلاحات طلبگی و حوزوی استفاده کند، این اصلا انصاف نیست ببینید شعر گفتن و شاعر بودن ذوق الهامی است و عطیه ربانی است و موهبت خداوندی است. می تواند کسی هم یک پزشک خوب باشد و هم شاعر، هم مهندس باشد و هم شاعر، هم طلبه باشد و هم شاعر، لذا اگر این تئوری را  قبول کنیم با این حساب اگر یک مهندس شاعر هم هست، باید در شعرش از اصطلاحات مهندسی استفاده بکند که قطعا این طور نیست. اگر یک نفر از نظر شغلی پزشک است لزومی ندارد که در اشعارش از اصطلاحات پزشکی استفاده کند در تبیین مطالب شعری و برای سرایندگی شعر آنچه که ایده آل و استاندارد است، این است که به زبان آسان باشد و مطالبی که آدم می تواند آن را در زندگی خودش لمس کند، آن را باید بیان کرد به نحو احسن. من فکر می کنم که اینطوری فکر کردن به سود فن و هنر شاعری نیست که بگوییم که الزامی است که اگر شاعری طلبه هم باشد، باید از اصطلاحات متون درسیش استفاده کند و در شعرش آن کلمات را به کار بگیرد. و من قطعا با این گفته موافقت نمی کنم.

 

فرهنگ اسلامی: شما در گفت و گویتان به این امر اشاره کردید که وضعیت زبان فارسی در هند زیاد وضعیت مطلوب و پسندیده ای نیست، برای ترویج زبان فارسی در هند چه راه و روشی را پیشنهاد می کنید؟

باقر خان: برای ترویج زبان فارسی در کشوری مثل هندوستان و کشورهای دیگر شبه قاره نکاتی است که خیلی حائز اهمیت است. اول اینکه ما باید فضایی را ایجاد کنیم که فضای همدلی و همگرایشی و هم فکری باشد و کسانی که با این زبان و ادب فارسی کار دارند، چه شاعر جماعت و استاد دانشگاه و چه دانشجوی مقاطع دکتری اینها، باید به بهانه های مختلف، هرچه بیشتر دور هم جمع بشوند و چالش ها و فرصت ها را با همدیگر درمیان بگذارند و ببینند که چگونه این کار را باید انجام داد این بسیار راه گشا است. علاوه بر این من فکر می کنم که دیگر وقتش رسیده است که ما شبه قاره ای ها باید در خصوص متون درسیمان که در مراکز آموزشی ما رایج هست، یک تجدید نظری بکنیم که چه کار باید بکنیم که دانشجو برود به سمت یادگیری زبان فارسی و آن هم یادگیری ای که یادگیری کاربردی باشد، نه خیلی سنتی، چون به هرحال با احترام به ادبیات کهن، یک دانشجویی اگر تمام ادبیات را هم بلد باشد و نتواند در زندگی عملی خودش از این زبان استفاده کند، خودش هم تا مدت مدیدی نمی تواند با زبان فارسی زندگی بکند و جامعه و شرایطی که هست هم طوری است که این وضع را اصلا نمی طلبد. پس جا دارد که سبک یادگیری و یاد دادن زبان فارسی طوری باشد که دانشجویان بتوانند رشد کنند و بتوانند استفاده کنند از نظر عملی و از نظر اقتصادی نیز ملاحظاتی وجود دارد به اضافه این­ها ذوق ادبی و شعری باید باشد. علاوه بر این من فکر می کنیم که باید یک گام اساسی برداشته بشود و یک سیاست گذاری مستقلی صورت بگیرد در رابطه با حمایت و پشتیبانی جدی از دانشجویانی که در مقاطع فوق لیسانس الی دکتری که در هرکشور غیر فارسی زبان هستند، باید از آنها حمایت بشود که آنها انگیزه پیدا بکنند و فضای بازی برایشان باید آماده بشود که آنها بتوانند بیایند و مشکلات خودشان را درمیان بگذارند و عزیزانی هم که یک سن و سالی در زبان فارسی گذراندند، بیاییند دست آنها را بگیرند و کمک شان بکنند. کمک تنها کمک مادی نیست، که کمک علمی و آموزشی نیز هست. معمولا شرایط طوری نیست که یک دانشجو تمام نیازهای علمی را بتواند از خود استاد دانشگاه و یا از بخشی که در آنجا درس می خواند، برطرف کند. لذا باید تشکلاتی باشند و مجموعه­ای را باید تشکیل بدهیم که دانشجویان حد اقل در سطح ملی با همدیگر در ارتباط باشند، چه با استفاده از اینترنت و فضای مجازی باشد، هرطوری هم که باشد، باید بیشتر ذکر و فکرشان زبان فارسی باشد و ییشتر واژه ها و کلمات فارسی به گوششان بخورند.

 

مجله فرهنگ اسلامی: بسیار سپاسگزاریم از شما برای وقتی که در اختیار ما گذاشتید. شما را به خدا می سپاریم.

 

نمونه­ای از  اشعار مهدی باقرخان

 

یک)

هرچند قلبِ دشمنت از کفر و کین پُر است

نامِ بزرگوارِ تو در هند و چین پر است

سرحلقه‌ی تمامِ بزرگانِ عالَمی

از احمد و محمّدِ(ص) تو هر نگین پر است

بی گور و بی نشان شده‌اند اهلِ ظلم و جور

از تربتِ شهیدِ رهِ حق، زمین پر است

من را هراس نیست ز شمشیرِ دشمنان

کز قطره‌های خونِ دلم، آستین پر است

هرچند سجده نیست مرا جز به درگهش

از نورِ آفتابِ خیالش، جبین پر است

بشنو ز گوشِ هوش و ضمیر و ز قلبِ پاک

قرآن همیشه از سخنِ دل‌نشین پر است

عمری گذشت و دفترِ دل‌های عاشقان

از «صائب و کلیم و غنیّ و حزین» پر است

 

 

دو)

رازِ دوامِ گلشن و ابر و بهار، چیست؟

مفهومِ عشق، معنیِ قول و قرار چیست؟

هر روز، روزِ حشر شد و شب، شبِ فراق

ترسم ز روزِ واقعه وُ نور و نار چیست؟

بنگر بدون سایه‌ی زلفت چه می‌کشم

از من مپرس روز چه و روزگار چیست

یک‌چند عاشقانه کنارِ دلم بمان

جز عشق، در جهانِ فنا ماندگار چیست؟

ای روزگار! مشکل من حل نشد هنوز

مرگم رسید… مرضیِ پروردگار چیست؟

 

 

سه)

چیزی به جز دعا، دَمِ مرگم، لبم نداشت

احساسِ رنج و غصّه و درد و الم نداشت

یارانِ یار، سینه‌ی‌شان غرقِ کینه بود

من همچنان به غیرِ محبّت، دلم نداشت

او همچنان کریم و عطابخش و مهربان

کس غیر از او تفقّد و لطف و کَرم نداشت

در رنج و غم گذشت حیات و پس از وفات

جسمم ـ دریغ! ـ قبر و حریم و حرَم نداشت

*

آن مَشکِ ناامید، چو افتاد بر زمین

قلبش پُر از الَم شد و دستش علَم نداشت

آمد به سوی خیمه به دندان گرفته مَشک

آمد به سوی خیمه، ولی دست هم نداشت

در حشر، با عنایتِ سالارِ کربلا(ع)

چشمم پیِ شفاعتِ او بود و غم نداشت

 

 

چهار)

بارِ دگر تمامِ جهان را خزان گرفت

از داغِ کربلا دلِ صاحب‌دلان گرفت

از کوهسارِ عشق، صدا می‌چکد مدام

غوغای یا حسین(ع)، زمین و زمان گرفت

آن ظهرِ ناگزیر، زمین نیز گریه کرد

از غربتِ همیشه‌ی او، آسمان گرفت

حلقومِ حق‌نوای شهیدان، ز خونِ دل

بر ظلم حمله کرد و سنان و کمان گرفت

ای چاره‌سازِ درد و بلا! دستِ‌مان بگیر

بی تو چگونه دامن یزدان توان گرفت؟

قلبم اگرچه رنج و ملامت کشیده بود

امّا ز وِردِ نامِ تو آرامِ جان گرفت

می‌خواستم غزل بسرایم، دلم شکست

رفتم ز سوگ˚ مرثیه گویم، زبان گرفت

 

 

پنج)

عشق، فهمید که جان چیست؛ دل و جانش نیست

سرخوش آن کس که در این ره، سر و سامانش نیست

عشقِ تو رازِ بزرگی‌ست که درکش سخت است

دردِ من درد و بلایی‌ست که درمانش نیست

من در آن شهرِ خموشان و سکونم، که کسی

ترسی از خارِ مغیلانِ بیابانش نیست

قتل‌گاهِ دلِ او کعبه‌ی آزادیِ اوست

می‌رود سوی خدا، بیم ز میدانش نیست

آن که قربانِ رهِ صدق و صفا شد، بی‌شک

آدمی نیست در این دهر که قربانش نیست

دعوتت بانگِ اذانی‌ست که می‌خواندِمان

کربلای تو نمازی‌ست که پایانش نیست

نیزه و تیغ و سنان ماند و سواران رفتند

هیچ، در دشت، به‌جز زخمِ شهیدانش نیست

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.