سخن نخست
هشدار به تاریخ
یکی از ویژگیهای دوران پس از استعمار کهن، تسخیر جهان از طریق تسخیر افکار و اندیشههای جهانیان است. در این روش، برای تحقق اهداف استعماری، چارچوبهای ذهنی تحت عنوان نظریات علمی ارائه میشوند و دلایلی در دفاع از آنها اقامه میگردند. این چارچوبهای ذهنی در سوژههای مختلف تکرار میشوند و بدین ترتیب، یک شبکه از افکار و اندیشههای القایی به وجود میآید که استعمارزدگان را به سوی رفتاری هدایت میکند که مورد نظر استعمارگران است و منافع آنان را تأمین مینماید.
به عنوان مثال، ایجاد نظام جهانی دوقطبی، بدون ایجاد چارچوبهای ذهنی مارکسیستی امکانپذیر نبود. در عصر نظام جهانی دوقطبی، چنین وانمود میشد که این دوقطب، دو نظام مستقل و متعارض و با هم در نبرد هستند. تنها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که به وجود یک نظام جهانی دوقطبی در عصر جنگ سرد، اعتراف شد.
در طول چهار دهۀ گذشته، انواع تئوریهای القایی به ما ـ مردمی که در آسیای غربی و شمال آفریقا زندگی میکنیم و در ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی قرار داریم ـ ارائه شدهاست و هر تئوری، موجی از تحولات اجتماعی و سیاسی را به وجود آوردهاست. وقتی که توفان سوسیالیسم برخاست، چنان تأثیری در میان ما بهجا گذاشت که گویی نفسِ «مالکیت خصوصی» ناپسند است و همه چیز باید در اختیار ارادۀ عدهای معدود، به عنوان «دولتمردان» قرار گیرد. همراه با آن، موجی از سانترالیسم نیز این منطقه را فرا گرفت.
پس از آن در ایران، بهویژه پس از دفاع مقدس، موجی از افکار کاپیتالیستی مطرح شد؛ به صورتی که اگر تجارت خصوصی در آتش سوسیالیسم سوزانده شد، این بار انگیزههای الهی در اجاق کاپیتالیسم آتش گرفت. همه تاجر شدند؛ طوری که تاجران قدیمی انگشت به دهان ماندند و حیرتزده شدند که این چه بساطی است! در مرحلهای، حتی بعضی از نهادهای دولتی هم تاجر شدند و به دنبال پول، به هر دری زدند و به این طرف و آن طرف دویدند؛ یادشان رفت که پیشتر در مناظرات خود به مارکسیستها میگفتند که «اقتصاد اصل نیست»، ولی در عصر تب پروستاریکا به گونهای عمل کردند که گویی جز اقتصاد، اصلی وجود ندارد.
سپس، طوفان «تاچریسم» و «خصوصیسازی» وزیدن گرفت. متأسفیم که باید بگوییم اندیشههای خانم مارگات تاچر آنقدر که بر ما اثر گذاشت، بر خود کشورهای آنگلوساکسون اثر نگذاشتهاست. اگر در طوفان سوسیالیسم همه چیز دولتی شد، در طوفان تاچریسم همه چیز خصوصی شد. بسیاری از شرکتها فروخته شدند، بعضی از معادن فروخته شدند و چوب حراج به همه چیز زده شد؛ بدین امید که وقتی مدیریت به دست بخش خصوصی میافتد، کیفیت بالا میرود، قیمت پایین میآید و تولید افزایش مییابد، ولی در عمل، آنچه روی داد بسته شدن کارخانهها، بیکارشدن کارگرها، افزایش بیکاری، کاهش تولید ملی و تسخیر بازار کشور با کالاهای خارجی بود. اساساً در دنیای امروز، نهاد مدیریت از نهاد مالکیت جدا شدهاست. اگر مدیریت علمی باشد، هم در بخش خصوصی جواب میدهد و هم در بخش دولتی و اگر نباشد، در هیچکدام جواب نمیدهد.
اینک موج جدیدی در راه است. عدهای از نظریهپردازانِ ترجمهای رسماً تجزیۀ فرهنگی را توجیه میکنند تا شاید بدینوسیله، در آینده، به تعداد روستاهای ایران، در این کشور «زبان» داشته باشیم و نخ تسبیح ارتباط اعضای ملت که زبان ملی است، گسیخته شود. این موج به عنوان پیوست فرهنگی فدرالیسم عمل میکند.
فدرالیسم هماکنون در بسیاری از نقاط ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی به صورت یک موج جدید خیز برداشته و خطرات مهلکی را برای وحدت اجتماعی انسان مسلمان به وجود آورده است. در همین سالهای اخیر، سودان تجزیه شد. یمن در آستانۀ نوعی فدرالیسم قرار گرفت که نهایتاً، پیدایش یمن شمالی و جنوبی را دوباره امکانپذیر می سازد. عراق عملاً تجزیه شدهاست: قسمتی از آن تحت عنوان «اقلیم کردستان» برای خود دولت مستقل تشکیل داده و قسمتی دیگر در اختیار «داعش» قرار گرفتهاست. وضعیت سوریه نیز به همین اندازه خطرناک است.
ظاهراً امروز غرب دارد الگوهای عملی نیز برای ما به وجود میآورد. سخن از تجزیۀ اسکاتلند در میان است؛ درحالی که احتمال جدایی اسکاتلند از انگلستان همانقدر است که جدایی آمریکا از انگلستان. با وجود آنکه دهها سال است آمریکا رسماً از انگلیس جدا شده، ولی هنوز ارتش آمریکا عملاً بر پایۀ نهادهای بهجا مانده از ارتش انگلیس ساخته شدهاست؛ آمریکا به وسیلۀ آنگلوفیلها اداره میشود و نقش اکثریت مردم در آن کشور کمتر از یک درصد است. الگوی دیگر، اوکراین است؛ یک روز از روسیه جدا میشود، روز دیگر قسمتهایی از آن مجدداً به روسیه وصل می شود و در چنین شرایطی، موجی از جمع و تفریقهای سیاسی منطقه را فرا میگیرد.
ما باید توجه داشته باشیم که اگر فریب امواج سوسیالیسم، کاپیتالیسم، تاچریسم، گورباچفیسم، سانترالیسم، پرولاریسم و… را خوردیم، دیگر فریب امواج سمی و خطرناکی که هدف آنها تجزیۀ فرهنگی، اقتصادی و نهایتاً سیاسی است را نخوریم؛ بیدار باشیم و سرنوشت خود را به دست نظریهپردازان غربی نیندازیم.ای کاش به جای آنکه به نسخههای غربی عمل کنیم، به دستورات قرآن مجید عمل میکردیم تا در عمل ببینیم که تنها راه رهایی، عمل به اسلام ناب محمدی است.
برای دانلود مستقیم نسخه PDF مجله برروی لینک زیر کلیک کنید
[real3dflipbook id=”11″]