گفتگو با آیت الله مصطفوی: نگذارید میراث فلسفه اسلامی از دست برود

0 233

سخن نخست

بیدارتر از این

بیستم مرداد سالروز شهادت امام صادق(ع) بود که گذشت و سی‌ام شهریورماه، سالروز شهادت امام محمد باقر(ع) است که در پیش روست. شهادت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به عنوان یک «رخداد» در گذشته اتفاق افتاده‌است، ولی به عنوان یک «پیام»، مخاطب آن مردم‌اند؛ نه تنها مردم هم‌عصر آنان که عموم مردم در همیشه و در همه‌جا.

مضمون اصلی حرکت تاریخ، حرکت انسان از ناخودآگاهی به سوی خودآگاهی و از ناخداآگاهی به سوی خداآگاهی است. این جهت حرکت تاریخ است. نبرد تاریخ نیز نبرد ناخودآگاهی با خودآگاهی و نبرد ناخداآگاهی با خداآگاهی است و دقیقاً به همین دلیل است که امام صادق(ع) می‌فرمایند: «نحن و بنو امیه نجادل فی الله» (= ما و بنی‌امیه بر سر خدا با هم مجادله و مبارزه می‌کنیم.)

دو جهان‌بینی در تاریخ رخ در رخ یکدیگر قرار گرفته‌اند: جهان‌بینی مادی در مقابل جهان‌بینی الهی، و دو گرایش در تاریخ پنجه در پنجه یکدیگر انداخته‌اند «دنیاگرایی» در مقابل «حقیقت‌گرایی» و دو تمنا با یکدیگر درگیر شده‌اند: «دنیاپرستی» در مقابل «خداپرستی» و دو اردوگاه در مقابل هم قرار گرفته‌اند: سکولاریسم و اسلام.

نبرد سکولاریسم با اسلام عملاً از سپیده‌دم ظهور اسلام آغاز شد، ولی پس از فتح مکه شکل جدیدتری به خود گرفت. نماد سکولاریسم تا قبل از فتح مکه، شرک بود؛ به همین دلیل، جنگ‌های بدر و احد و خندق به عنوان جنگ‌های مشرکان و اسلام تلقی شده‌است، ولی پس از فتح مکه، سکولاریسم با نماد اسلام به جنگ اسلام آمد و به همین دلیل، جنگ‌های جمل و صفین و نهروان جنگ‌های سکولاریسم با اسلام است ـ ولی با نماد اسلام.

پس از جنگ‌های صلیبی و شکست تمدن اسلامی در شرق و جنگ‌های ۳۰ساله و شکست عملی و نظری تمدن مسیحی در غرب و پیدایش آنچه آن را رنسانس می‌نامند، سکولاریسم بی‌نقاب وارد عرصه مبارزه با حقیقت‌طلبی و خداپرستی شد. مردان فلسفه در غرب، برای تقویت جهان‌بینی مادی و توجیه دنیاپرستی و تحکیم مبانی اعتقادی جریان تاریخی امپریالیسم اموی ـ که امروز با سیمایی جدید رخ برافروخته و چهره نموده است ـ به بافتن تاروپود فکری نوینی ـ‌دست زدند و فلسفه مدرن را به وجود آوردند؛ حتی در پوزیتویسم تا آنجا جلو رفتند که منکر نقش و ارزش عقل نیز شدند؛ در حالی که هرگز ما را نخواهند بخشید اگر به آن‌ها بگوییم: «سخن شما عاقلانه نیست.» پیشرفت‌های مادی غرب نیز (که تاحدی طبیعی بود؛ چون روح حقیقت‌جوی انسان را که مرز ناشناس است، در ظرف کوچک ماده به جست‌وجو واداشتند و به طور طبیعی، نتیجه چنین پویشی،کشف زیر و بم و فراز و فرود ماده بود) حجتی بر اثبات فلسفه‌بافی‌های غربی شد که از نظر عقلی، در پاره‌ای از موارد چندان ارزشی نداشت و به لاف در غربت زدن‌های دوره‌گردهای دست‌فروش در دهکده‌های قدیم در قرون وسطی می‌مانست!

امروز عنکبوت امپریالیسم غرب با تاروپود فلسفه‌اش، پیله‌ای به بزرگی یک تمدن بافته‌ و انسان دردمند جهان سوم را در آن گرفتار ساخته‌است. جنگ‌های بدلی و نیابتی مارکسیسم و کاپیتالیسم، شوروی و آمریکا، ناتو و ورشو و بالاخره شرق و غرب، جز تجربه‌ای دردآمیز و حسرت‌برانگیز بر جا نگذاشته است. با آغاز انقلاب اسلامی، مستضعفین و زحمت‌کشان جهان مطمئن شدند که نسیم جدیدی از دریچه این انقلاب به درون دهلیز تاریک و نمور زندگی اسارت‌آمیزشان می‌وزد، ولی این امید، امروز مثل گذشته نیرومند نیست؛ زیرا این انقلاب از چند جهت ضربه خورده و از چندین دست سیلی خورده‌است.

در «اقتصاد»، کاپیتالیسم غربی کاملاً بر ارکان فکر و فلسفه و اندیشه و برنامه اقتصادی‌اش غلبه کرده‌است. در «ارتباطات»، ناتوی فرهنگی غرب به قلب انقلاب اسلامی تهاجم کرده و حتی از سنگر بعضی از رسانه‌های خودی نیز ـ گاهی ـ بدان شبیخون زده‌است. در «منطقه»، گروه‌های مزدور و بی‌فرهنگ و بی‌اندیشه تکفیری را چون گرگ‌ها به جان رمه‌های جوامع بی‌گناه و بی‌پناه مسلمان انداخته‌اند. از همه دردآمیزتر، آنکه در «فلسفه»، اندیشه خود را بر حلقه‌های درس و بحث بعضی از دانشگاه‌های ما چیره ساخته و با هوچی‌گری و سفسطه، جهان‌بینی مادی و اندیشه ماتریالیستی و فرهنگ سکولار غربی را بر بعضی از این حلقه‌ها مسلط ساخته‌اند.

در این نبرد، اساتید فلسفه ما در صف اول مبارزه‌اند که مبادا خواب‌آلود یا غفلت‌زده باشند؛ زیرا آن‌ها هستند که باید فلسفه اسلامی را با زبانی ساده برای دانش‌جویان ما به شیرین‌ترین فهم و لذیذترین درک و دلچسب‌ترین کوشش بدل کنند. آن‌ها هستند که باید نقاط ضعف فلسفه غرب را برشمارند و کاستی‌های آن را به زبان آورند و خیانت‌های آن را به هویت انسانی بشریت، بازگو کنند. آن‌ها هستند که باید لاف زدن‌های بی‌جای غرب را ـ که همه چیز را در تاریخ قدیم و جدید یا به یونان نسبت می‌دهند، یا به انگلستان و دو، سه کشور دیگر ـ افشا کنند؛ آن‌ها هستند که باید فلسفه‌ای را که مادر انقلاب اسلامی است و این انقلاب را به وجود آورده‌است، در سطح منطقه برای جوانان مسلمان بازگو کنند و خدمات آن به بشریت را بشمارند؛ آن‌ها هستند که باید  ـ «صادق»‌وار ـ به میدان مبارزه با این جاهلیت جدید بیایند و آن‌ها هستند که «باقر»وار، باید در فکر و اندیشه بشریت موشکافی کنند، سره را از ناسره و حق را از باطل جدا کنند و از اندیشه اسلام ناب محمدی، اردوگاه جدیدی در جهان به وجود آورند.

آن‌ها هستند که باید فلسفه سیاسی اسلام و مکتب امامت را ـ که بر دو پایه عدالت و آزادی استوار است ـ برای انسان امروز تبیین کنند و آن‌ها هستند که باید بیدار باشند؛ بیدارتر از این و بسیار بیدارتر از این! تاریخ، تمام اساتید فلسفه در سراسر ایران را به شرکت در نبردی مقدس برای آزادی فکر و اندیشه انسان امروز از اسارت جاهلیت جدید فرا می‌خواند. چه کسی این پیام دقیق را دریافته‌است؟

برای دانلود مستقیم نسخه PDF مجله برروی لینک زیر کلیک کنید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.