سخن نخست
نفوذ و شبیخون فرهنگی
فرهنگ انعکاس مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی یک قوم در آیینه رفتار فردی و اجتماعی آن است. همه عناصر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مجموع بر رفتار عمومی مردم تأثیر میگذارند. بنابراین، فرهنگ را نمیتوان از اجزای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن جدا و متمایز ساخت. متأسفانه در میان ما، تعریف تقلیلیافتهای از فرهنگ رواج دارد؛ به گونهای که گاهی بعضی از ما تصور میکنیم بین سیاست و فرهنگ هیچ ارتباطی وجود ندارد؛ در حالی که تهاجم فرهنگی نقطه تماس سیاست و فرهنگ است و اگر نخبگان جامعه نسبت به آن بیتفاوت باشند، تهاجم فرهنگی به شبیخون فرهنگی مبدل میشود. در تهاجم فرهنگی حمله به فرهنگ از طریق رسانههای خارجی صورت میگیرد، ولی در شبیخون فرهنگی، دشمن با چراغ خاموش و بدون تابلو، از رسانههای داخلی برای حمله به فرهنگ استفاده میکند.
حمله به فرهنگ به منظور تغییر نظام ارزشهای اجتماعی صورت میگیرد. بهطور فطری، قدرت، علم، عدالت، زیبایی، لطف و خلاقیت ارزشهایی هستند که برای همه و برای همیشه ارزشمندند. ارزشهای اعتباری ارزش خود را در زمان و مکان خاص از یک یا چند ارزش مطلق به دست میآورند. ارزشهای مطلق، ارزشهای وجود مطلقاند و هستی از قاب پنجره این ارزشها رخ مینماید و دل میبرد. ضد ارزشها، آنها هستند که ضدّ این ارزشها هستند؛ مانند: ضعف، جهل، ظلم، زشتی،کینه و رکود.
در تهاجم فرهنگی کوشش میشود ارزشهای مطلق بهوسیله بعضی از ارزشهای اعتباری که رابطه واقعی خود را با ارزشهای مطلق گسستهاند ولی هنوز به صورت آداب و عادت اجتماعی باقی ماندهاند، تضعیف و بیاعتبار شوند و جامعه تواناییهای ذاتی خود را تا حد بسیار زیادی از دست بدهد. اگر در مقابل تهاجم فرهنگی مقاومتی صورت نگیرد، تهاجم فرهنگی تبدیل به شبیخون فرهنگی میشود و دشمن در درون جامعه هدف نفوذ میکند و هدفش گذشته از کسب اطلاعات مستقیم وبه هنگام، تأثیرگذاری بر رفتار عمومی مردم و نخبگان است؛ به گونهای که مردم و نخبگان به سوی رفتاری هدایت شوند که موجب تحقق اهداف نیروی مهاجم گردد. تغییر رفتار از طریق ایجاد تغییرات مطلوب در ذهنیّت نخبگان و در عینیّت رفتار عموم مردم صورت میگیرد. از این جهت، باید گفت که نفوذ فرهنگی ـ که از طریق آن، شبیخون فرهنگی محقق میشود ـ یک نفوذ استراتژیک است.
از طریق تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی، از قابلیتهای افراد حقیقی و حقوقی جامعه کاسته و در عینحال کوشش میشود برآیند نیروهای اجتماعی به سوی صفر میل کند. بدین منظور، برجستهسازی نقاط افتراق، تفاوت و تمایز و حرکت دادن این نقاط به سوی اختلاف و تعارض از اهداف اولیه تهاجم فرهنگی و نیز شبیخون فرهنگی به شمار میآید. برای کاهش قابلیتها از روشهای القایی، شرطی، اغوایی و شبهاستدلالی به حد کمال، استفاده میشود و جامعه به سوی نوعی رفتار عمومی هدایت میگردد که موجب تحقق اهداف قدرت مهاجم شود. حضور عینی در عناصر عملکردی نهادهای بخش خصوصی و عمومی به منظور کاهش استقلال، خوداتکایی، بهرهوری و هماهنگی آنها و وابستگی آنها به بیگانه، دامن زدن به تعارضهای نژادی، قومی و فرهنگی، تعریف پارهفرهنگهای جدید که هر یک هویت نوینی را به وجود میآورند و ایجاد حساسیت و سپس تنش در میان پارهفرهنگ ـ هویتها و سازماندهی این تنشها به سوی تعارض و ستیز از جمله اهداف شبیخون فرهنگی است.
غفلت از شبیخون فرهنگی میتواند آزادی و استقلال کشور را به خطر اندازد و برخورد حسابنشده با آن میتواند آن را در تحقق اهدافش یاری رساند. کسانی میتوانند با تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی مقابله کنند که دو مقوله سیاست و فرهنگ را به درستی بشناسند و بدانند که این دو چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
قدرت، موضوع سیاست است و مولود فرهنگ. فرهنگی که موجب افزایش تواناییهای عینی و ذهنی افراد جامعه و همگرایی آحاد حقیقی و حقوقی آن شود، قدرت بیشتری تولید میکند و عرصه فراختری برای فعالیت سیاسی به وجود میآورد. در تهاجم فرهنگی، فرهنگ بدان منظور قربانی میشود که نتواند قدرت فیروزمندی را بوجود آورد. سرکشی، نفرت از خود، روابط اجتماعی خشن، نیرنگبازی و خودخواهی نتیجه کالاهای فرهنگی است که بر اساس الگوی شبیخون فرهنگی تولید و منتشر میشوند؛ کما اینکه برجستهسازی نقاط افتراق، قومیتگرایی، افزایش تعارضات صنفی، دینی و فرهنگی از دیگر اهداف چنین کالاهایی هستند.
مدیران فرهنگی باید بسیار باهوش باشند تا چون بازیچهای در دست عوامل شبیخون فرهنگی قرار نگیرند. این عوامل غالباً در قالب کار کارشناسی تصمیمسازی میکنند و مدیران نیز گاه همان تصمیمی را میگیرند که آنها ساختهاند. مشکل از آنجا سرچشمه میگیرد که مدیران معمولاً اشتغالات فراوانی دارند ـ و این امر در مورد مدیران چندین شغله به یک مصیبت جدی مبدل میشود. از طرف دیگر، عوامل شبیخون فرهنگی معمولاً نقشه خود را همچون یک پازل به قطعات کوچک تقسیم میکنند و هر مدیر با یک قطعه روبهرو میشود که هیچگونه رنگی از شبیخون فرهنگی در آن دیده نمیشود؛ در حالیکه مجموعه عملکردهای گوناگون، میتوانند پازل شبیخون فرهنگی را کامل کنند. این قطعات میتوانند یک سناریو، یک گریم، یک شعر، یک تحلیل، یک صحنه، یک مد، یک تصنیف، یک بازی، یک لحن، یک مصوبه و… باشند، ولی مجموعه آنها ایجادکننده شرایط لازم برای تحقق شبیخون فرهنگی هستند.
نگاهی به مجموعه کالاهای فرهنگی و رفتارهای اجتماعی در کشورهای هدف، وجود چنین فرآیندی را تا حدود زیادی تأیید میکند. اگر دیدیم اغلب کالاهای فرهنگی که در حوزه نمایش و سریال و فیلم سینمایی در کشوری ساخته شده، تلخ و تاریک هستند و در آنها، انسان آن جامعه با شخصیتی خشن، سنتگرا (به معنی جامعهشناختی آن)، بیادب، متقّلب، دورو، حقّهباز، کمعقل و به دور از حس نوعدوستی و وظیفهشناسی نشان داده شدهند و در مقابل، سیل آثار نمایشی و تلویزیونی انگلیسی و آمریکایی ـ و بهطور کلی، خارجی ـ در آن کشور دوبله میشوند که در آنها معمولاً انسان خارجی و غربی، انسانی مؤدب، وظیفهشناس، قانونمدار، فداکار، زیبا و عاقل تصویر میشود، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفتهاست.
اگر دیدیم در کشوری مردم به سوی رفتاری غیر عقلایی و افراطی تحت عنوان دینگرایی هدایت میشوند، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفتهاست. اگر دیدیم در کشوری که اکثریت مردم آن مسلمان و اهل سنّت هستند، آرمان خلافت مطرح میشود و تحت عنوان تجدید حیات و تحقق عینی این آرمان، رفتار خشن، جاهلانه و غیرعقلایی تجویز میگردد، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفتهاست. اگر دیدیم در کشوری که اکثریت مردم آن اهل تشیع هستند، تحت عنوان محبت اهل بیت پیامبر(ص)، توهین به شخصیتهای نامدار و مورد احترام اهل سنّت مطرح میشود یا به عنوان ابراز ارادت به اهل بیت(ع)، رفتار غیرعقلایی تجویز میگردد، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفتهاست.
اگر دیدیم در کشوری شیوهای از لباس پوشیدن برای جوانان (چه مرد و چه زن) ترویج میشود که موجب تحریک جنسی جنس مخالف شود، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفته است. اگر دیدیم در دانشگاههای کشوری نظریات غربی بدون نقد، مثل وحی مُنزل پذیرفته میشوند، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفتهاست. اگر دیدیم در کشوری با تبلیغات شرطی، نسبت به خود حس شرطی منفی و نسبت به بیگانه حس شرطی مثبت ایجاد میشود، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفتهاست. اگر دیدیم در کشوری زبان ملی در مقابل زبان لاتین عقبنشینی میکند، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفتهاست. اگر دیدیم در کشوری اساتید دانشگاه در رغبت به غرب و نفرت از خود، گوی سبقت را از یکدیگر میربایند، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفتهاست. اگر دیدیم در کشوری مردم به خرید اجناس خارجی افتخار میکنند، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفتهاست. اگر دیدیم در کشوری روی نقاط واگرایی فرهنگی، قومی، زبانی، مذهبی و… دست گذاشته میشود، باید بدانیم که آن کشور هدف شبیخون فرهنگی قرار گرفتهاست…
و اما بیایید نگاهی به کشور خودمان بکنیم: آیا ما هدف شبیخون فرهنگی قرار نگرفتهایم؟!