جایزه ادبی ریچل کوری را تاسیس کنید!

گفت و گو با دکتر مهندس مجتبی رحماندوست

0 333

سخن نخست

جهان عرب و گزینه‌های سرنوشت‌ساز

بازی خطرناکی که با ایجاد انبوه گروه‌های تروریستی آغاز شد، می‌تواند پیامدهایی داشته باشد که هر یک به تنهایی، ممکن است سرنوشت جدیدی برای جهان عرب و دنیای اسلام در پی داشته باشند. نطفه این بازی خونین نخست در ذهن هانتینگتون منعقد شد. او بر این باور بود که اگر بتوان یک جنگ بین تمدنی تحت عنوان جنگ دنیای اسلام و جهان مسیحیت به راه انداخت، می‌توان برای یک هزاره دیگر خوشه‌چین ثمرات آن جنگ شد و با استفاده از حصار مسیحیّت، به دفاع از دژ سکولاریسم پرداخت و نظام جهانی الحاد را حفظ نمود؛ نظامی که بر دو پایه تعصب صهیونیستی و تجدد پروتستانتیستی استوار است. برپایه این طرح، گروه‌های تروریستی القاعده و طالبان با پول و آموزش عربستان و لجستیک و برنامه‌ریزی رکن دوم ارتش پاکستان، تحت مدیریت استراتژیک انگلستان و نظارت مستمر و مستقیم آمریکا به وجود آمدند.

اوج این برنامه‌ریزی بلندپروازانه که با بی‌رحمی همراه بود، اجرای طرح یازدهم سپتامبر بود که به قربانی شدن هزاران نفر منتهی شد، ولی یک خط‌کشی نسبتاً دقیق و تا حدودی عمیق بین دنیای اسلام و دنیای مسیحیت ایجاد کرد؛ هرچند تناقضات آشکاری در این طرح وجود داشت که موجب اعتراض‌ها و انتقادهای جدی و اساسی گردید، در عوض تبلیغات گسترده‌ای که پیرامون آن صورت گرفت، تا حد قابل توجهی نواقص این طرح را پوشاند و سبب شد آمریکا بتواند به بهانه اقدام تروریستی یازده سپتامبر، به کشورهای عراق و افغانستان حمله کند و این دو کشور را اشغال نظامی نماید؛ اشغالی که هزینه‌های آن برای غرب بیشتر از منافع آن بوده‌است.

طرح هانتینگتون و نواقص آن و اشکالاتی که در عمل متوجه آن بود، متفکران صهیونیست را وادار کرد که به طرح جدیدی بیندیشند که فواید طرح هانتینگتون را داشته باشد و در عین‌حال بتواند به اهداف دیگری نیز جامعه عمل بپوشاند و مخصوصاً در تأمین منافع و امنیت اسرائیل و حفظ موقعیت استراتژیک اسرائیل در چشم‌انداز تأمین منافع غرب، مؤثر باشد. طرح اسرائیل آفرینش تضاد شیعه ـ سنی به جای خلق تعارض مسلمان ـ مسیحی بود. مصالح مورد نیاز برای بنای عملیات اجرایی این طرح فراهم بود. علمای وهابی و تعالیم تکفیری و استفاده از آرمان خلافت و بازسازی مجدد الگوی خلافت از جمله مواد لازم برای اجرای این طرح بود. بدین ترتیب، با استفاده از ظرفیت اطلاعاتی غرب و امکانات مالی عربستان و زمینه مناسب اسلام‌خواهی در جهان اهل سنت، گروه تروریستی داعش و نیز گروه‌های دیگر نظیر النصره آفریده شدند و اردوگاه نیرومند ناتو از طریق ارتش ترکیه، با پوشش حزب «عدالت» و با نقش‌آفرینی ویژه اردوغان، به استخدام اجرای این طرح درآمد. بی‌تردید، طرح شعار سقوط بشار اسد علوی و جایگزینی او بهانه شعله‌ور ساختن آتشی بود که امروز سوریه در آن می‌سوزد. طرح مزبور ایران شیعه را در مقابل عربستان سنی مطرح کرد.

طرح اسرائیلی جنگ شیعه و سنی کارآمدتر و مؤثر از طرح آمریکایی جنگ تمدن‌ها بوده است. اسرائیل از طریق این طرح، به اهداف زیر نائل آمده‌ است: ۱) تخریب چهره اسلام در سطح جهان، از طریق خلاقیت‌های ویژه گروه داعش در حوزه ارعاب و ترور؛ ۲) ایجاد شکاف بین اکثریت جهان اسلام (جهان اهل سنت) و اقلیت آگاه و مبارز (جمهوری اسلامی ایران و هم‌پیمانان سنی و شیعه‌اش) و تضعیف محور مقاومت ضدصهیونیستی؛ ۳) تخریب زیرساخت‌های کشور سوریه به عنوان تنها کشور عربی که عملاً در مبارزه با اسرائیل با صداقت شرکت کرده‌است؛ ۴) تجزیه عملی کشور سوریه به وسیله گروه‌های تروریستی، با حمایت مستقیم و غیرمستقیم رژیم‌های عربستان و اردن و ترکیه؛ ۵) تجزیه عملی کشور عراق به وسیله گروه‌های تروریستی، با حمایت غیرمستقیم ـ و گاه، مستقیم ـ رژیم‌ عربستان؛ ۶) تجزیه عملی کشور یمن به وسیله گروه‌های تروریستی، با حمایت رسمی و عملی ارتش عربستان؛ ۷) مشغول کردن جنبش انقلابی حزب‌الله لبنان به دفاع از خود و لبنان در مقابل داعش؛ ۸) ایجاد شکاف بین گروه‌های فلسطینی ـ که بازی این طرح اسرائیلی را خورده بودند ـ و دولت ضدصهیونیستی بشار اسد؛ ۹) آشکار ساختن روابط ساختاری رژیم‌های وابسته به غرب ـ نظیر رژیم عربستان ـ به اسرائیل و تأکید بر این واقعیت که غرب نمی‌تواند بین رژیم اسرائیل و رژیم‌های غرب‌گرای عربی به صورت گزینشی عمل کند؛ ۱۰) هضم ظرفیت بالقوه نیروهای ضدصهیونیست در جهان اسلام در یک تعارض صوری و بی‌فایده با عنوان تعارض شیعه و سنی.

این طرح با تمام فوایدی که برای اسرائیل و غرب داشته، خطرات جدیدی را برای غرب به وجود آورده‌است. اوّل آنکه بخشی از نخبگان عرب امروز به ماهیت صهیونیستی این طرح پی برده‌اند و در عمل دیده‌اند که جمهوری اسلامی ایران که شیعه است، از تمام رژیم‌های سنی عربی، بیشتر از مردم سنی فلسطین و به‌ویژه مردم محاصره‌شده غزه حمایت کرده‌است و اگر حمایت‌های عملی جمهوری اسلامی ایران نبود، تداوم مقاومت مردم فلسطین به هیچ وجه ممکن نبود. ثانیاً، در همین شرایط دردناک که اسرائیل برای محور اسلامی مقاومت ضدصهیونیستی به وجود آورده‌است، باز هم این محور می‌تواند در مقابل یورش‌های ارتش اسرائیل مقاومت کرده و آن را در جنگ‌های متوالی شکست دهد. ثالثاً، الگوی خلافت به وسیله گروه‌های تروریستی داعش و جبهه النصره و القاعده به آزمون درآمد و متأسفانه نتوانست نمره قبولی بگیرد. این الگو نه مشروعیت دینی دارد ـ چون ریختن خون مسلمانان را مباح می‌داند ـ نه مشروعیت مردمی ـ چون اساساً معتقد به انتخابات و آرای عمومی و رأی مردم نیست ـ و فاقد هرگونه کارآمدی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است و در نخستین مرحله چند کشور اسلامی را به خطر انداخته و دو کشور اسلامی (سوریه و عراق) را به لبه پرتگاه نابودی برده‌است. بنابراین، اگر الگویی می‌تواند پاسخ‌گوی انسان مسلمان باشد، الگویی است که هم مشروعیت اسلامی داشته باشد، هم مبتنی بر اراده عمومی باشد و هم کارآیی خود را در کسب و حفظ استقلال و آزادی به اثبات رسانده باشد و این الگو چیزی جز الگوی جمهوری اسلامی یا مردم‌سالاری اسلامی نیست.

جهان اهل سنت امروز فقط در مقابل دو گزینه قرار دارد: تمکین در مقابل حکومت‌های سکولار که معمولاً وابسته به غرب هستند و استقلال و آزادی مردم خود را هرجا که با منافع غرب در تعارض باشد قربانی می‌کنند، یا الگوی مردم‌سالاری اسلامی. روند حوادث نشان می‌دهد که تعداد قابل توجهی از نخبگان جهان اهل سنت به الگوی دوم رو آورده‌اند.

برای دانلود مستقیم نسخه PDF مجله برروی لینک زیر کلیک کنید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.