حمید سبزواری اسوه و اسطوره شعر انقلاب اسلامی

بزرگ داشت شعر انقلاب اسلامی

0 284

سخن نخست

پرسش های انقلابی

نیمه‌های شب بود، صدایی از کوچه می‌آمد. عده‌ای فریاد می‌زدند که: «مسلمان، بپاخیز! همافرت کشته شد.» پنجره را باز کردم و بیرون را نگاه کردم. هفت ـ هشت نفر مرد و دو نفر زن بودند. یکی از زنان بچه‌ای هم در بغل داشت. وقتی جلوی پادگان نیروی هوایی رسیدیم، دیدم جمعیت انبوهی پادگان را چون نگین در بر گرفته‌اند… لحظه موعود فرا رسیده بود. مردم داشتند مسلح می‌شدند. یک افسر وظیفه به عکس یک شهید اشاره کرد و گفت: «او پسر عموی من بود.» درگیری‌های شدیدی در شهر رخ داد، مراکز قدرت رژیم در حقیقت تسلیم اراده مردم انقلابی و همافران جوان شدند. کلانتری‌ها تسخیر شد.

دو روز بعد، تیتر روزنامه‌های کثیرالانتشار چنین بود: «رژیم شاهنشاهی سقوط کرد.» انقلاب به وسیله مردم به پیروزی رسید؛ مردم، یعنی همان پا‌برهنه‌ها، یعنی همان خانمی که بچه شیرخوارش در آغوشش بود و در نیمه‌شب و در شرایط حکومت نظامی، فریاد می‌کشید: «مسلمان، بپاخیز! همافرت کشته شد.» خوب یادم هست که روز ۱۸شهریور ۱۳۵۷ به بهشت زهرا رفته بودیم. جنازه بود که پشت جنازه می‌آوردند؛ همه ناشناس، ولی همه برای همه آشنا! عده‌ای کارشان این بود که جنازه را از نعش‌کش تحویل می‌گرفتند و زیر آن سینه می‌زدند و شعار می‌دادند و به غسال‌خانه تحویل می‌دادند و بر می‌گشتند تا جنازه بعدی را تحویل بگیرند. یکی از آن‌ها را به دقت یادم هست که پابرهنه بود و کفش به پا نداشت.

انقلاب به وسیله همان پابرهنه‌ها پیروز شد. عده‌ای هم‌چنان پیشتاز راه شهادت بودند و هستند؛ به کردستان رفتند، به گنبد رفتند، به خرمشهر رفتند یا به سوریه و عراق می‌روند؛ با دموکرات و کومله و منافقین و صدام جنگیدند یا با داعش و النصره می‌جنگند؛ شهید و جانباز و اسیر شدند و یا می‌شوند و رنج یک زندگی افتخارآمیز اما پر از رنج را به جان خریدند و می‌خرند. عده‌ای هم درست یا غلط، احساس تکلیف شرعی کردند و می‌کنند که به جبهه نروند و به جای آن، در سنگر دیگری خدمت کنند و سردار جبهه قانون‌گذاری و اجرا و دیپلماسی و قضاوت باشند. کم‌کم احساس تکلیف‌ها تشدید و تکثیر شد. بعضی احساس تکلیف کردند که حقوقشان را اصلاح کنند، بعضی احساس تکلیف کردند که با اولویت خاص، زمین بگیرند، احساس تکلیف… احساس تکلیف کردند. هنوز هم برخی دارند احساس تکلیف می‌کنند. ببینید در صف ثبت نام برای انتخابات مجلس چه خبر است و از آن طرف، شهدای مدافع حرم چگونه یکی یکی از زینبیه بر می‌گردند.

بگذریم، انقلاب آرمان‌هایی داشت. قرار نبود انقلاب کنیم تا مجدداً الگوهای رفتاری خود را از غرب وارد کنیم، قرار نبود در نظام اسلامی همه با هم برادر و برابر نباشند، قرار نبود در نظام اسلامی رشوه و ربا و رانت وجود داشته باشد. قرار بود اسلام ناب محمدی اجرا شود و انصافاً نیز با رهبری امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و فداکاری توده‌های مردم و نیز مسئولان، قدم‌های بلندی برداشته شد و ان‌شاءالله در آینده نیز برداشته شود.

بی‌تردید انقلاب اسلامی در ایران دستاوردهای بزرگی داشته و دارد. چه دستاوردی بزرگ‌تر از این که امروز جمهوری اسلامی ایران به کانون آرمان‌خواهی، آزادی‌طلبی و عدالت‌جویی مردم منطقه تبدیل شده‌است و برخی از مردم تصاویر امام(ره) و مقام معظم رهبری را در لبنان و سوریه و عراق و بحرین و یمن و… در خانه های خود نصب می‌کنند و چشم امیدشان به انقلاب اسلامی ایران است؟ اما از طرف دیگر، باید نگران دستاوردهای بلند سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انقلاب باشیم. باید هوشیار باشیم که دشمن از طرق مختلف این انقلاب را از پا درنیاورد و با نفوذ در ارکان تصمیم‌سازی یا حتی تصمیم‌گیری، انقلاب را از درون نابود نکند و ارزش‌های انقلابی را از بین نبرد.

امروز  ـ و هر روز ـ باید از خود بپرسیم: آیا دستاوردهای انقلاب تضعیف شده یا تقویت شده‌است؟  آیا هزار فامیل جدیدی در حال پیدایش نیست؟ آیا خودکفایی کشور تحقق یافته‌است؟ آیا هنوز مخالف حاکمیت چندملیتی‌ها هستیم یا از آن‌ها با آغوش باز و تضمین سود سرمایه‌گذاری استقبال می‌کنیم و آن‌ها ناز می‌کنند؟ آیا بانک‌های خصوصی به‌طور روز افزون افزایش نیافته‌ و بذر ربا را در جامعه نپراکنده‌اند؟ آیا سهم صادرات غیرنفتی همچنان افزایش یافته‌است؟ آیا دیگر اقتصاد کشور وابسته به نفت نیست؟ آیا هنوز هم با استثمار در روابط اقتصادی مخالفیم؟ آیا با مصرف‌گرایی مبارزه می‌کنیم؟

آیا عرصه‌های هنری از حیطه قدرت شبکه‌های پنهان خارج شده‌اند؟ آیا انواع آلودگی‌ها را از عرصه هنر و ادبیات زدوده‌ایم ـ یعنی آیا داستان‌های سکسی و کتاب‌های آموزش جنسی توزیع نمی‌شوند؟ آیا با خود باختگی فکری مقابله می‌کنیم؟ آیا در فلسفه مقلد فلاسفه غرب نیستیم؟ آیا کوشش می‌کنیم که به هویت اسلامی برگردیم؟ آیا حجاب اسلامی را حفظ کردیم؟ آیا در زندگی اجتماعی ما خدا حضور دارد؟ آیا از عرصه هنر و ادبیات الحادزدایی می‌کنیم؟ آیا از نقش روشن‌فکران وابسته یا لاییک،به عنوان پیش‌قراولان استعمار کاسته شده‌است؟ آیا از عرصه اعتقادات خرافه‌زدایی می‌کنیم و خرافات را رواج نمی‌دهیم؟ آیا با تولید فیلم‌ها و سریال‌های مناسب، رفتار اجتماعی مثبت را در میان مردم رواج می‌دهیم؟ آیا به محرومین و مناطق محروم توجه می‌کنیم؟ آیا هر روز فاصله بین سطح زندگی مردم و مسئولان افزایش نمی‌یابد؟ آیا به مستضعفان احترام می‌گذاریم یا آن‌ها را اقشار «آسیب‌پذیر» می‌دانیم که کسی مسئول استضعاف آن‌ها نیست؟ آیا مظاهر و علائم غرب‌زدگی در جامعه ما منسوخ شده‌است؟ آیا نسبت به اشراف و مرفهان بی‌درد نفرت داریم یا دوست داریم خودمان هم از آن‌ها باشیم؟ آیا حصارهای طبقاتی در حال پیدایش نیستند؟ آیا روحیه مقابله با نفوذ و سلطه بیگانگان را تقویت می‌کنیم؟

به امید آن روز که برادر و خواهر مسلمان‌مان در یکی از کشورهایی که امروز در شرایط قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران قرار دارد، دست به قلم ببرد و چنین بنویسد: «… انقلاب پیروز شد؛ به وسیله همان پابرهنه‌ها. عده‌ای پیشتاز راه شهادت بودند و هستند و…»

برای دانلود مستقیم نسخه PDF مجله برروی لینک زیر کلیک کنید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.