سخن نخست
از «اصلاحات ارضی» تا «تقسیمات ارضی»
«اصلاحات ارضی» نام یک طرح اقتصادی با فلسفۀ سیاسی است که به نفع انقیاد اقتصاد کشور در مقابل غرب و ایجاد یک اقتصاد وابسته و کمپرادور، در کشور ایران به اجرا در آمد.
پیش از اجرای طرح «اصلاحات ارضی»، نظام ارباب رعیّتی در روستاها حاکم بود که بس ظالمانه و بیدادگرانه بود و باید اصلاح میشد، ولی اصطلاحات ارضی دفع فاسد را به افسد کرد. پیش از اصلاحات ارضی، املاک بزرگ در دست مالکان بزرگ ـ که یکی از آنها محمدرضا شاه بود ـ قرار داشت. آنها ستمگرانه بر رعیّت زور میگفتند، از رعیّت زر میستاندند، انبان خود را از طلا میانباشتند و هر بلا که میتوانستند، بر سر رعیّت میآوردند، ولی ضمناً همانها بودند که قناتهای بزرگ را میساختند و آنها را لایروبی میکردند و بذر و کود و سم را در مقیاس بزرگ میخریدند و بین رعیّت تقسیم میکردند؛ اگرچه، حاضر نبودند دست از رعیّتآزاری بردارند و در کشت و زرع، صنعت را جانشین سنت کنند و از فناوری جدید، به نفع روستا و رعیّت و کشور استفاده کنند.
باید گفت در مقیاس جهانی، نظام ارباب رعیّتی را فناوری جدید منسوخ کرد؛ کما اینکه بردهداری را نیز ماشین لغو کرد، نه آبراهام لینکلن. با پیدایش ماشینآلات کشاورزی، دیگر اقتصادی و در نتیجه منطقی نبود که در کَرتهای کوچک آبیاری کنی، با گاوآهن شخم بزنی، با دست بذرپاشی کنی، با بیل سلهشکنی کنی و با زنبیل محصول خود را جمع آوری نمایی! همۀ این کارها را ماشین انجام میدهد، اما در مقیاسهای بزرگ. آبیاری، شخمزنی، بذرپاشی، سلهشکنی، پشتهسازی و برداشت محصول را میتوان با ماشین انجام داد؛ بسیار دقیقتر، وسیعتر و ارزانتر از قبل، ولی شرط داشتن کشاورزی مکانیزه داشتن زمینهای بزرگ است. نمیتوان برای یک هکتار زمین یک کمباین خرید و برای شخم زدن یک جریب زمین یک تراکتور تهیه کرد و برای آبیاری یک قفیس زمین، سیستم آبیاری تحت فشار تأسیس نمود و برای سلهشکنی و بذرپاشی و جمعآوری محصول، از ماشینآلات صنعتی استفاده نمود.
بنابراین، اگرچه ایران به لغو نظام ارباب رعیّتی و آزاد شدن روستاییان و حفظ اراضی کشور در قطعات بزرگ و مکانیزه کردن کشاورزی نیاز داشت، ولی محمدرضا چه کار کرد و چرا کرد؟ او زمینهای بزرگ را که شرط داشتن کشاورزی مکانیزه است، بین کشاورزان ـ که غالباً به دلیل وجود رژیم ستمشاهی، بیسواد و از همه جا بیخبر بودند ـ تقسیم کرد و آنها همه خوشحال شدند. او به قول ویکیپدیا، در تاریخ ۹/۱۰/۱۳۴۱ «این طرح را در کنگرۀ ملّی کشاورزان مطرح میکند و ۴۲۰۰ دهقانی که در کنگره حضور داشتند، غریو شادی میکشند» و به این ترتیب، «انقلاب شاه و مردم» (بخوانید شاه و آمریکا) شروع میشود.
کشاورزان زمینها را میگیرند. زمینهای بزرگ در قطعات کوچک تقسیم میشوند. کشاورزان با گرفتن اسناد مالکیّت زمینهای کوچک خوشحال شدند، ولی نمیدانستند که از هستی ساقط شدهاند! چون باید با دست و بیل و گاو و خیش، همان یک وجب زمین را بکارند و محصولی که نمیتواند شکم فرزندانشان را سیر کند بردارند و بعد همان یک وجب زمین هم بین بچههایشان تقسیم شد. بیکاری و گرسنگی روستاها را فرا گرفت. ناگهان، سیل روستاییان که از زمینهای سترون خود میگریختند، به سوی شهرها سرازیر شد و مالکان دیروز که با پول همین ملّت، صاحبان صنایع کمپرادور شده بودند، کشاورزانِ از روستا گریخته و بختبرگشته را در کارخانجات خود با انقیاد بیشتر در اختیار خود گرفتند و به بردگی نوین خود در آوردند.
امروز وقتی به نتایج طرح آمریکایی اصلاحات ارضی نگاه میکنیم، میبینیم شهرها انباشته از جمعیّت و روستاها خالی از سکنه شدهاست و ملّت ناچار است نفت بفروشد تا شکم خود را سیر کند. به چه قیمتی؟ به هر قیمتی که مشتری خواست! مشتری کیست؟ مشتریان اصلی که بازار را در اختیار دارند، هفت کمپانی بزرگاند که شش تای آنها آمریکایی، و هفتمی آمریکایی ـ انگلیسی است!
امروز وقتی برمیگردیم و به گذشته مینگریم، نمیتوانیم با تأسف آه نکشیم که چه فرصت دیریابی از دست ملّت گرفته شد و به نام انقلاب شاه و مردم، چه کلاه بزرگی سر رعیّت گذاشته شد و چه خیانت سنگینی به این کشور شد! این کارنامۀ اصلاحات ارضی بود؛ طرحی که برای تکمحصولی کردن کشورهای جهان سوم و اتکای این کشورها به صادرات یک مادۀ خام اجرا شد. در ایران، شاه فقط یک مهرۀ کوچک بود که در اختیار آمریکا قرار داشت و مأمور به اجرای آن طرح بزرگ در ایران بود.
امروزه به جای طرح «اصلاحات ارضی»، طرح «تقسیمات ارضی» که از دیرباز در دستور کار غرب قرار داشت، مورد توجه ویژه قرار گرفتهاست. فلسفۀ وجودی این طرح پاره پاره کردن قلمرو مسلمانان جهان ـ بهویژه در ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی ـ است تا آنها هرگز یک قدرت بزرگ جهان نشوند. نتیجۀ اجرای این طرح پیدایش دهها واحد سیاسی با رنگ و لعاب قومی است. هدف این طرح ایجاد کشورهای میکروسکوپی است که اصولاً هرگز نتوانند روی پای خودشان بایستند. این طرح در چهار گوشۀ ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی، از آسیای مرکزی تا آفریقای شمالی اجرا شده و در حال اجراست. پیدایش کشورهایی نظیر قطر، کویت، امارات متحدۀ عربی، بحرین، سودان جنوبی، برونئی و… بر اساس همین طرح است و رابطۀ ویژهای بین پیدایش چاههای نفت و سرعت اجرای این طرح وجود دارد. قطر و کویت و برونئی چیستند جز چاههای نفت و کیستند جز نگهبانان محلّی آن چاهها؟ دور هر چاه خطی کشیدهاند و بر آن اسمی گذاشتهاند! این طرح میگوید: اولویت را در نظر بگیر، چاههای نفت را یکییکی انتخاب کن، دور هرکدام یک خط بکش، خطنگهداری هریک را به دست یک سرسپرده بسپار، اسم آن محدودۀ خطکشی شده را یک کشور بگذار و آن را به شناسایی رسمی جامعۀ جهانی (یعنی خودت!) برسان و آن را عضو «سازمان ملل» کن تا هم مطیع فرمانت باشد و هم رونقبخش خیمهشببازی «سازمان ملل»ات گردد و در هرکدام که خواستی، یک پایگاه نظامی هم بساز و به خطنگهدار هم چیزی بده! چه عیبی دارد که بنعلی و حسنی مبارک و… از این غارت جهانی سهم ببرند؟! در مقابل دهان هریک لقمهای بینداز و بگذار تا بقیۀ مردم جهان سوم بسوزند و با آنچه دارند و ندارند، بسازند! چه اشکالی دارد که از این طریق، جمعیت جهان هم تعدیل شود!؟
اساساً حملۀ آمریکا به عراق به خاطر نفت بود. حالا که به همّت وحدت مردم عراق، یک دولت دموکراتیک در عراق روی کار آمده و میخواهد منابع نفت عراق را به نفع مردم عراق مدیریت کند، آمریکا که تا امروز قسمتی از این نفت را به کمکِ (یا بهتر بگوییم، بهوسیلۀ) داعش و با همکاری ترکیه غارت میکرد، از این به بعد میخواهد قسمتی از نفت را به وسیلۀ یک خطنگهدار جدید در اختیار خود بگیرد تا بعداً برای غارت بقیۀ منابع نفت عراق، فکری بکند.
صرفنظر از هر پیامدی که برای همهپرسی تجزیهطلبی در عراق در نظر گرفته شود، برادران و خواهران مسلمان ما در کردستان عراق باید وضعیّت رقّتبار سودان جنوبی را در نظر داشته باشند و ببینند که چگونه آن وعدهها همه دروغ از آب درآمد و آن رؤیاها چیزی جز سراب نبود. البته اگر خطوط جدید دور چاههای نفت کرکوک کشیده شود و به دست یک خطنگهدار سپرده شود، خطنگهدار خوشحال خواهد شد که در آینده مُهرهای در حدّ امرای شیخنشینهای خلیج فارس، با میلیاردها دلار ذخیره در حسابهای شخصی و غیرشخصی خواهد بود! ولی آن که باید نگران فردای خود باشد، مردم کردستان عراق هستند که شاهد جنگ قدرت بین طالبان خطنگهداری و مبارزان خطنگهدار خواهند بود. امروز به اسم استقلالطلبی و تجزیهطلبی، به مردم کردستان عراق خیانت میشود و فردا این خیانت به نام آنها در تاریخ ثبت میگردد و معلوم نیست که چه آیندۀ فاجعهآمیزی در انتظار آنهاست. بگذریم از خطری که این مردم را از جهت آتش جنگهای خواسته یا ناخواستهای که شعلهور میگردد، تهدید مینماید. محتملترینِ آنها جنگی است که به مردم کردستان از سوی اسرائیل تحمیل میشود تا به نیابت از اسرائیل، با ملّتهای آزاد شده و عدالتطلب (و به نفع امنیت اسرائیل و جاهطلبی و سلطهطلبی وهابیّت و غارتگری غرب) بجنگند و اسم آن جنگ هم نبرد در راه وطن گذاشته شود! از فرزندان ملّت عراق ـ چه عرب، چه کرد، چه ترکمن و… ـ احتمالاً در یک جنگ خانگی و برادرکُشی، چه خونها که به زمین خواهد ریخت. خدا هرگز آن روز را نیاوراد!