سخن نخست
بیداری انقلابی
در آستانه سالروز قیام بیست و نهم بهمن ماه ۱۳۵۶ گروهی از مردم آذربایجان شرقی با مقام معظم رهبری دیدار کردند. در این دیدار مقام معظم رهبری سخنان مهمی را ایراد فرمودند، از آن جمله فرمودند: «اوایل انقلاب یک حرکتی را بعضی شروع کردند در ضدیّت با انقلاب در ایجاد شکاف در شقّ عصای مردم انقلابی ایران، به خیال خودشان تبریز را جای مناسبی برای این کار دانستند – که این همیشه جزو سیاستهای قدیمی انگلیس و عناصر ضد ایران بوده است – رفتند آنجا شلوغ کردند. ما عضو شورای انقلاب بودیم، در تهران بحث میشد، بعضی نگران بودند [امّا] امام فرمود هیچ کس نگران نباشد خود مردم تبریز جواب اینها را میدهند و همین شد …»
مقام معظم رهبری در ادامه سخنان خود فرمودند: «… مرحوم مولوی عبدالعزیز ساداتی، اهل سراوان، پیرمرد – یک مشت استخوان – در مقابل مخالفین انقلاب و منتقدین انقلاب و بهانه گیران بر انقلاب ایستاد و از انقلاب دفاع کرد، بلوچ و سنّی بود. در کردستان مرحوم شیخ الاسلام، در سنندج محکم و قوّی سخنرانی کرد، اهل سنّت بودند – کردها شافعی هستند – اما از انقلاب دفاع کردند چون دیدند انقلاب پرچم اسلام را بلند کرده است [امّا] ضد انقلاب شیخ الاسلام را بخاطر همان سخنرانی، به خاطر همان مواضع به شهادت رساند. در خوزستان جوانهای عرب در مقابل تهاجم رژیم صدام ایستادند آنها هم عرب بودند اما این عرب ایستاد. اسم شهید علی هاشمی – سردار جوان عرب خوزستانی، اهل اهواز – و اسم اینها فراموش نخواهد شد اینها ایستادند. او هم عربی حرف میزد، این هم عربی حرف میزد. امّا این حقیقت را فهمید. توطئه دشمن را شناخت و ایستاد. بقیه اقوام ایرانی همین جور. از همه جلوتر و بهتر مردم آذربایجان هستند. حالا مدام توطئه کنند. مدام بنشینند، مدام حرف بزنند، مدام پول خرج کنند، مدام دلارهای نفتی از کیسۀ قارونها بیرون بکشند و خرج ایجاد تفرقه در کشور کنند، نمیتوانند …»
مدتی است فعال کردن گسلهای قومی، فرهنگی و زبانی در دستور کار عوامل استعمار در ایران قرار گرفته است. در سپیدهدم انقلاب کانونهای فرهنگی تحت عناوین کانون فرهنگی خلق کرد، کانون فرهنگی خلق ترکمن، کانون فرهنگی خلق ترک و … شکل گرفت و احزابی با پرچمهای قومی درست شدند و بدنبال آن جنگهای داخلی در کردستان و شورشهای محلی در نقاط مختلف کشور بوجود آمد و همه اینها با پول و فکر و اندیشه سرویسهای اطلاعاتی غرب بود.
از جمله مأموران اطلاعاتی غرب که در مورد گسلهای قومی در ایران کار کردهاند میتوان از ریچارد کاتم (cottam) مأمور اسبق سازمان سیا در ایران و جان والر رئیس سیا در ایران و ریچارد هلمز افسر اطلاعاتی و سفیر سابق آمریکا در ایران یاد کرد.
ریچارد هلمز اساساً کتابی تحت عنوان ناسیونالیسم در ایران نوشت و در فصلی از آن نوشت که: «آذربایجان یک کشور است با یک استان؟» او کوشید تخم تفرقه را در ایران پراکنده کند ولی همۀ این توطئهها ببرکت هوشیاری ملّت ایران تاکنون خنثی شده است.
اخیراً عوامل آمریکا و غرب با زبان ایران دوستی وارد شدهاند ولی با چراغ خاموش حرکت میکنند و میکوشند گسلهای قومی و مذهبی را در ایران به بهانههای مختلف فعال کنند. آنها میگویند توجه به تفاوتهای فرهنگی موجب تقویت وحدت ملّی میشود. کاملاً پیداست یک نیّت ناپاک پشت این الفاظ پاک است. برجسته سازی تفاوتهای زبانی و محلّی، نوشتن دستور زبان برای تکتک لهجههای فارسی و تولید انبوهی از زبانهای محلّی، ایجاد حساسیّتهای قومی و زبانی و مذهبی و بطور کلّی هویتی استفاده از مناسبتهای انقلابی و مذهبی و ملّی برای برجستهسازی هویتهای قومی، جدا کردن مردم بوسیله زبان، لهجه و لباس از یکدیگر، گره زدن حساسیّتهای ورزشی به حساسیّتهای قومی، استفاده از غفلت بعضی از مسئولین محترم و استفاده از مجامع و مراکز خبرساز، رسانهها، امکانات عمومی برای برجسته سازی تفاوتهای قومیّتی و مذهبی در دستور کار عوامل آمریکا و اسرائیل قرار گرفته است. غرب از دو بازوی مذهبی [عربستان] و قومی [ترکیه] برای پیشبرد برخی از اهداف خود در آسیای غربی استفاده میکند و این دو کشور با تمام توان وارد این عرصه شدهاند.
فعالیتهای ترکیه در آسیای مرکزی و قفقاز بر کسی پوشیده نیست و اقدامات عربستان در شبه قاره هند و آسیای غربی و بین النهرین بر همه آشکار است. در این میان کسانیکه ناخودآگاه و ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن میریزند و از گسلهای فرهنگی گردگیری میکنند و آنها را برجسته میکنند و به رخ میکشند و یا ناخودآگاه آنها را فعال، نمایان و آتشناک مینمایند بیتردید به دشمن خدمت و به دوست خیانت مینمایند. گذشته از نهادهای مسئول همه آحاد ملّت مسلمان ایران – که دوش به دوش برادران و خواهران مسلمان خود در سایر نقاط جهان زمینه سازان ظهور قائم آل محمدند(ع) – باید با هوشیاری با این اقدامات مشکوک – که گاه بسیار ساده و پیش پا افتاده به نظر میرسند روبرو شوند. انگلیسیها میگویند: «یک نقشه بزرگ در سر داشته باش ولی از یک نقطه کوچک شروع کن» آن نقطه کوچک میتواند همین اقدامات ساده و پیش پا افتاده باشد. مگر با تأسیس یک تجارتخانه در بمبئی تمام شبه قارّه را تسخیر نکردند؟ و مگر نمیخواستد با قرارداد تنباکو، کل ایران را تصاحب کنند؟
البته تردیدی نیست که نمیتوان ادعا کرد هر اقدامی از این دست و از این گونه کار دشمن است ولی تردیدی نیست که دشمن از تمام فرصتهائی که دارد و یا میتواند خلق کند به نفع پیش بردن اهدافش استفاده میکند.