شیخ مصطفی ملص: رهبران انقلاب های عربی اعتبار خود را به دلیل تلاش برای هماهنگ شدن با آمریکا از دست داده اند.

مصاحبه با شیخ مصطفی ملص از علماي لبنان

0 225

س: جناب شیخ مصطفی ملص، به نظر می رسد  بیداری اسلامی پیش از آن که یک تحول سیاسی باشد، یک برانگیختگی درونی و تحولی فکری است و فرهنگی و حاکی از تغییر در نگاه ملت هاست، اگر این نظر را قبول دارید و می پذیرید شاخص های این تحول فرهنگی چیست و این تحول چگونه اتفاق افتاده است؟

* شهید حسن البناء و امام خمینی بزرگترین نام ها در میان هزاران شخصیت اندیشمند جهان اسلامند.
* یکی از دلایل انحراف انقلاب های عربی نداشتن رهبری مورد اعتماد است.
* بسیاری از جنبش ها و جریان های اسلامی در دام تخریب و تحریفی افتاده اند که انقلاب اسلامی ایران را هدف خود قرار داده بود.
* رسانه های ما ضعف های بسیار زیادی دارند.
* نهادهای دینی سنتی باید پیشرفت کنند و با وقایع و اتفاقات جدید تعامل داشته باشند.

شیخ مصطفی ملص فرهنگ اسلامی

بیداری اسلامی نتیجه تلاش اندیشمندان، مبلغین و فعالان جنبش های اسلامی در طول سال ها و دهه های گذشته است؛ دهه هایی که شاهد تسلط غرب بر سرنوشت و تصمیمات مهم دنیای اسلام بوده ایم و ملت های مسلمان با انواع اهانت ها روبرو بوده اند و آن ها را به طرق مختلف خوار و خفیف شمرده شمردند، به طوری که نخبگان فکری و علمی و دینی در جهت تغییر با این وضعیت به حرکت درآمدند و طبیعتا اسلام گرایان در آگاهی بخشی و آماده کردن مردم برای رهایی از وضعیت موجود نقش مهمی ایفا کرده اند و با دعوت مردم به عمل به ارزش ها و تعالیم اسلامی آن ها را به مبارزه با ظلم و فساد و بیداد ترغیب کردند. این روند آگاهی بخشی با ورود امام خمینی به عرصه بیداری و آغاز انقلاب اسلامی روح تازه ای پیدا کرد. این انقلاب، بارزترین نمونه دولت اسلامی را با محوریت مرجعیت فکری و فقهی اسلام ارائه داد که در حقیقت تجربه ای جدید در عصر حاضر به شمار می آید و می توان آن را بی سابقه دانست، زیرا با توجه به تغییراتی که در شرایط و سبک زندگی مردم در طول سال ها و قرن ها پیش آمده، هرگونه مقایسه بین انقلاب اسلامی و حکومت های اسلامی سال های دور پیش از آن، قیاس مع الفارق خواهد بود.

بنا بر این باید گفت که تغییری اساسی در نگرش ملت های مسلمان به وجود آمده است اما این تغییر به حدی متبلور و واضح نیست که بتوان آن را به صورت دقیقی سنجید و ارزیابی کرد. گرچه نشانه ها حاکی از آن است که این تغییر همگام با پیشرفت های تکنولوژیکی و ابزارهای الکترونیکی اتفاق افتاده است.

 

س: عنصر دین اسلام در این تحولات بویژه در تحولات فکری و فرهنگی و خداآگاهی و خودآگاهی در جوامع حوزه بیداری مثلا در مصر و تونس چه نقشی داشته است؟ وچه نهادها و جریاناتی در این زمینه فعال و اثر گذار بوده اند؟

  جنبش های اسلامی و چارچوب ها و نهادهای دینی در طول دوران حاکمیت استعمار و نظام های دیکتاتوری توانسته اند رابطه جامعه مسلمان را با دین اسلام حفظ کنند به گونه ای که دین اسلام همچنان به عنوان یک خاستگاه فکری با پیشینه غنی فکری، سیاسی و فلسفی شناخته شود. از سوی دیگر نظریه های چپ ، راست و سکولار در هر جایی که حکومت را به دست گرفتند یکی پس از دیگری شکست خورده و در بسیاری از جاها به بن بست رسیدند؛ بدین ترتیب اسلام گرایان توانستند اسلام را به عنوان یک راه حل نظری برای حل مشکلات ملت ها از جمله هرج و مرج، فساد و عقب ماندگی مطرح کنند. از طرف دیگر جنبش های اسلامی همواره به واسطه قرآن و سنت دارای مصونیت خاصی هستند. اما متاسفانه پس از تجربه حکومت های نوظهور اسلام گرایان در مصر و تونس همچنان اثری از تولد نظام های سیاسی اجتماعیِ اسلامی که بتوانند خواسته های ملت های مسلمان را تأمین کنند، دیده نمی شود.

 

س: بنابراین به نظر شما عرصه اسلامی در درون خود با چه مشکلات و چالش هایی مواجه بوده است؟

چالش های بیشماری در این زمینه وجو دارد، اما می توانیم برخی اولویت ها را در روابط فیما بین جنبش های اسلامی مشخص کنیم، مانند تدوین مجموعه ای از قوانین که ضوابط و چگونگی رابطه و شرایط اعتماد متقابل میان جنبش ها را تعیین کند. ثانیاً مسئله دموکراسی و روش های حل اختلاف و ثالثاً در نظر گرفتن تفاوت های اجتماعی و جغرافیایی میان جنبش ها و تحمیل نکردن یک برداشت خاص. و شاید همین اعتقاد، که همه باید فقط از یک زاویه به مسائل نگاه کنند، مهمترین مانع تحقق همکاری اسلامی است.

 

س: این یک سوی مسئله است، از طرف دیگر گروه های اسلامی در روابط خود با گروه ها و جریانات غیر اسلامی از جمله گروه های لیبرالیستی، چپ و قومیت گرا و.. با چه مشکلات و چالش هایی مواجه بوده اند.

فکر می کنم رفتارها و منش های انسانی را همه می شناسند و باید به آن ها احترام گذاشت و اینگونه فکر کردن که خوبی و پاکی فقط متعلق به ماست نیز فکر درستی نیست. باید نسبت به تمام ایده ها و نظریه ها دید بازی داشته باشیم. و هیچ چیز مانند پلید و شیطانی پنداشتن دیگران و اتهام آنان به بدی و شر مطلق، نمی تواند روابط انسانی را از بین ببرد.

هر یک از گروه های سیاسی و فکری دلایل و اعتقادات خاص خود را دارد و باید به آن احترام گذاشت. و باید با همه بر این اساس رفتار کرد که: هر کسی ممکن است درست بگوید یا اشتباه کند و نباید خود را مطلق کرده و محور حق و باطل تلقی کنیم.

 

س: بطور عموم نهادهای سنتی دینی تا چه حد با انقلاب ها همراهی و هماهنگی داشته اند و پس از انقلاب در خدمت اهداف آن خود را تنظیم کرده اند.

مؤسسات دینی سنتی، نهاد هایی هستند که در شرایط خاص و برای اهداف خاصی تأسیس شده اند. این نهاد ها باید پیشرفت کنند و با وقایع و اتفاقات جدید تعامل داشته و با تحولات و نیازها روز همخوانی داشته باشند، در غیر این صورت جایگاه و نقش آن ها کم کم از دست خواهد رفت و کمرنگ خواهد شد. و این اتفاق بدون شک به تأسیس مؤسسات جدیدی خواهد انجامید که بتوانند در شرایط کنونی مؤثر باشند.

 

س: با توجه به شرایط موجود نقش و تأثیر رسانه های ملی و فراملی و رسانه های مجازی را بر تحولات جریان بیداری چگونه می بینید؟ ارزیابی شما در مورد هرکدام از این رسانه ها و هدف های آشکار و پنهان آن ها چیست؟ توان رسانه ای جریان های اسلامی را در مقابل رقبا چگونه می بینید؟ برای جبران ضعف های رسانه ای جریان اسلامی، چه راه حلی را پیشنهاد می کنید؟

دنیای رسانه در عصر کنونی دنیای چالش ها، رویارویی ها و جنگ های مجازی است که با کلمات و تصاویر انجام می شود. دنیای رسانه دنیای هوشمندی و ذکاوت مالی است و افراد بی بضاعت و ضعیف و پروژه های مبهم و غیر شفاف، در آن جایی ندارند.

و برای اینکه به خود جفا نکرده باشیم و از افراد بیش از حد توانشان انتظار نداشته باشیم باید قبول کنیم که رسانه های ما ضعف های بسیار زیادی دارند و نمی توانیم در این عرصه با رسانه های بین المللی رقابت پایاپایی داشته باشیم. این به معنای فرار از رویارویی نیست بلکه به این معناست که ما باید وسائل، فناوری ها و تجربیات لازم را برای این رویارویی بدست بیاوریم تا بتوانیم در برابر پروژه های استعماری غرب بایستیم.

 

س: برگردیم به تحولات اجتماعی در حوزه بیداری اسلامی، جریان اسلامی در کشورهای حوزه بیداری تا چه حد از تجربه انقلاب اسلامی ایران در مدیریت تحولات انقلابی قبل و بعد از پیروزی نسبی این انقلاب استفاده کرده است؟

متأسفانه پاسخ مثیتی برای سؤال شما ندارم. بسیاری از جنبش ها و جریان های اسلامی در دام تخریب و تحریفی افتادند که انقلاب ایران را هدف قرار داده بود. این اتفاق باعث شد که این گروه ها مجیز غرب را بگویند و در جبهه آنها قرار گیرند. و در نتیجه با اصولی که داشتند و شعارهایی که در طول سال های قبل داده بودند، در تناقض قرار گرفتند.

 

س: برداشت شما از دولت اسلامی چیست؟ به نظر شما نظریه تشکیل ” دولت مدنی با مرجعیت دینی ” چه مفهومی دارد؟ آیا این به معنای حاشیه ای کردن دین نیست ؟

نمی دانم چرا به این واژه اینقدر اهمیت می دهیم، و مثلا می آییم عبارت دولت مدنی را در برابر عبارت دولت دینی قرار می دهیم.

حکومت در اصل یک نهاد مدنی است و جدا از مقوله دین یا کفر، یک نیاز اجتماعی به شمار می رود. به عبارت دیگر از آنجا که حکومت در پاسخ به نیازهای جامعه معنا پیدا می کند پس اجتماعی و مدنی است همان طور که دین یک نیاز اجتماعی است و ادیان گنجینه هایی از ارزش ها را به وجود آورده اند که از جوامع حفاظت می کند. بنا بر این تعارضی بین مدنی بودن و دینی بودن حکومت نیست و از آنجایی که حکومت به تنهایی از ارزش های جامعه محافظت نمی کند و جامعه باید حکومت را با ارزش های دینی یا احیانا غیر دینی کامل کند، در نتیجه حکومت حتما مدنی است اما ارزش هایی که از آن ها پیروی می کند، به جامعه و باورهای آن بستگی دارد.

 

س: رهبری واحد برای حرکت های اسلامی را چگونه می بینید،  فقدان رهبری  شاخص و واحد و مورد توافق همگانی در انقلاب های اخیر، نابرخورداری انقلاب ها از ایدئولوژی و مطالبات روشن و هدف های اثباتی از پیش تعیین شده، و فقدان مرجعیت های دینی و سیاسی در مقایسه با آنچه در انقلاب ایران اتفاق افتاد را چگونه ارزیابی می کنید؟

از دلایل انحراف انقلاب ها می توان به این موارد اشاره کرد: اولاً نداشتن رهبری مورد اعتماد. دنیای عرب نتوانسته است رهبری مانند امام خمینی به دنیا معرفی کند، بلکه تمامی رهبران انقلاب های عربی اعتبار و مصداقیت خود را به دلیل تلاش برای هماهنگ شدن با امریکا و اهمیت دادن به نظر دولت این کشور از دست داده اند. از طرف دیگر رهبری دینی نیز در این کشورهایکدست نیست و میان سلفی ها، وهابیون، اخوانی ها و متصوفه پخش است و این گروه های متناقض نمی توانند رهبری معتبر و واحدی داشته باشند.

س: چهره های فکری و فرهنگی اسلامی شاخصی که نقش مؤثری در رشد بیداری اسلامی و شکل گیری انقلاب ها در جوامع مورد نظر داشته باشند، کدامند؟ می توان کسانی را معرفی کرد؟

هزاران شخصیت اندیشمند و رهبر سیاسی در طول دهه های گذشته هر یک در موقعیت خاص خود به نحوی تأثیرگذار بوده اند. اما بدون شک بزرگ ترین نام هایی که فرصت تبلیغ و رسانه ای شدن را داشتند، شهید حسن البنا و امام خمینی هستند و هر کس پس از آن ها مطرح شد وامدار این دو نام است. و البته شخصیت هایی مانند مالک بن نبی و پیش از او جمال الدین اسد آبادی و الکواکبی و دیگران هم هستند که مجال برای دکر نام آن ها اندک است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.