فرهنگ اسلامی: لطفاً خودتان را برای خوانندگان ما معرفی بفرمایید.
مبشر اکبرزاد: مبشر اکبرزاد هستم، کارمند دایره المعارف تاجیکستان. در سال ۱۹۶۱ میلادی در شهر پنجکنت یعنی زادگاه رودکی متولد شدم. پس از تحصیلات در دانشگاه ملی تاجیکستان چند سال در انیستیتیو شرق شناسی و میراث خطی اکادمی ملی تاجیکستان کار کردم. ده سال در انتشارات ادیب کار کردم و در اتحادیه نویسندگان بمدت یک سال و اندی مدیر بخش نقد ادبی بودم و الآن کارمند دایره المعارف هستم. کار اصلی من نقد ادبی و نقد شعر است و در این زمینه از من مقاله هایی هم به چاپ رسیده است و بصورت کتاب یک مجموعه مقالاتی هم دارم که تقریبا هفت هشت سال پیش به چاپ رسیده است، ولی میل من بیشتر به متن شناسی است و تصحیح متون و تا به حال چندین دیوان از شاعران کلاسیک را به خط سریلیک برگردان کردم و چند تا از آنها به چاپ نیز رسیده است، مثلا دیوان هلالی که چاپ تاجیکستان است و خمسه نظامی با همکاری استادان و غزلیات شیخ سعدی، گلستان و بوستان و چندین کتاب دیگر. کتابی هست از استاد صدر الدین عینی (پایه گذار ادبیات معاصر تاجیکستان) به نام “نمونه ادبیات تاجیک” که در سال ۱۹۳۶ میلادی در مسکو به خط فارسی چاپ شده بود، من آن را تقریبا هفت سال پیش به خط سریلیک برگردان کردم و آن هم منتشر شده است.
* از صدرالدین عینی بعنوان یکی از پایگذاران ادبیات معاصر تاجیکستان یاد شده است.
* شاعران تاجیکستان در محافل ادبی ایران کمتر شناخته شده هستند.
* گلرخسار، فرزانه، ادیبه خجندی، شهناز خجندی، گلناز طاهریان و ادیبه عزیزی از جمله زنان شاعر امروز تاجیکستان هستند.
* شاعران انقلاب اسلامی در تاجیکستان زیاد شناخته شده نیستند.
* با ترویج خط سیریلیک در تاجیکستان زبان فارسی در این کشور از خط خود دور شد.
* ارتباط ادبی تاجیکستان با جهان عمدتاً از معبر زبان روسی صورت می گیرد.
* دکتر اخلاق آهن مدّت بیست سال است که به تدریس زبان فارسی اشتغال دارد.
* اوّلین کتاب دکتر اخلاق آهن به زبان فارسی در سال ۲۰۰۰ میلادی منتشر شد.
* انجمن استادان زبان فارسی هندوستان مجله ای بنام بیاض منتشر می کنند.
* در هر یک از زبان های رایج در هندوستان می توان هزار کلمه فارسی را مشاهده کرد.
* در هندوستان تقسیمات استانی بر اساس زبان صورت گرفته است.
* دکتر اخلاق آهن: توجه عموم مردم به ادبیات بسیار کمرنگ شده است.
* هر شاعر بزرگ نیاز به یک زمینۀ فرهنگی دارد.
* در هندوستان ترجمه های زیادی از ادبیات انقلاب اسلامی ایران در اختیار مردم نیست.
* باید ادبیات ایران و ادبیات هندوستان در اختیار ادب دوستان در این دو کشور قرار گیرد.
* دکتر آنا برزنیا از هنگامی که در مقطع دکترا در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بود سرودن شعر به زبان فارسی آغاز کرد.
* دفاتر شعر دکتر علیرضا قزوه و محمد جواد آسمان به زبان روسی ترجمه و در مسکو منتشر شده است.
* مجموعه داستان های کوتاه نوشته نویسندگان زن ایرانی در مسکو چاپ و در نمایشگاه بین المللی کتاب مسکو عرضه خواهد شد.
* مردم در روسیه اطلاعات اندکی از ایران دارند.
* دکتر آنا برزینا: زبان شبیه یک اسلحه نرم است.
فرهنگ اسلامی: درباره تجربیات خود در ایران بفرمایید؟ اقامت شما در ایران چگونه بوده است؟
مبشر اکبرزاد: خیلی خوب بوده است. من هر وقت که ایران می آیم خوشحال می شوم. با اهل ادب از نزدیک آشنا می شویم و با آنان صحبت می کنیم و دربارۀ کارهای ادبی و فرهنگی حرف می زنیم. خوب است. خوب است که این محفلها هرچه زودتر میان همزبان ها دایر بشود.
فرهنگ اسلامی: شعر گفتن را از چه زمانی آغاز کردید؟ کودکی؟ نوجوانی و یا..؟ و بفرمایید که عروضی که در تاجیکستان رواج دارد همان عروض رایج در اینجا است یا خیر؟ و اینکه در تاجیکستان کدام یک از قالبهای شعر بیشتر محبوب و مورد پسند شاعران بوده و هست؟
مبشر اکبرزاد: از زمان کودکی که نه، ولی بعدا شروع کردم. کار دیگر من تحقیق شعر است و عروض و قافیه و از این چیزها ولی گاه گاهی هم دل نوشتههائی را می نویسم. درباره سوال شما راجع به عروض عرض کنم که بله عروض ما همان عروض سنتی است. در تاجیکستان مانند بیشتر کشورهای همزبان، بیشتر قالب غزل رواج دارد. غزل، رباعی، دوبیتی در بین شاعران ما بسیار محبوب است و مدام با استقبال بسیار خوبی هم روبرو بوده است.
فرهنگ اسلامی: بسیار خوب، دوست داریم در باره وضعیت شعر در تاجیکستان بیشتر بشنویم.
مبشر اکبرزاد: زمانی که اتحاد شوروی بنیان گذاشته شد و جمهوری ها تأسیس گردید مثل جمهوری تاجیکستان، مرزها از هم جدا شدند و ادبیات هر کشور به روش خودش که اساسا در روحیه همان زمان بود، پایه گذاری و معرفی شد. پایه گذاران ادبیات ما استاد صدر الدین عینی و استاد ابوالقاسم لاهوری کرمانشاهی بودند در تاجیکستان. پس از ایشان استادان دیگری آمدند مانند استاد تورسون زاده که شاعر معروف و محبوبی بوده است و استاد باقر علی زاده، محمد جان رحیمی، علی سلام دهاتی، شاعر خوب ما سید میر شکر و عبید رجب که در زمینه شعر خیلی کارهای شایسته ای انجام داده اند که امروز اینها همه شان فوت کرده اند و نسل جدیدی در سالهای شصت در ادبیات ما پدید آمد که پیشکسوتان آن استاد مؤمن قناعت، استاد بازار صابر، استاد لایق شیر علی و پس از ایشان خانم گلرخسار و گل نظر اینها هستند که شعر ما را نو ساخته اند و از آن روحیه کلاسیک به سمت نوگرایی و به سمت شعر ایران روی آوردند. این هم بی سبب نبوده، چرا که در سال ۱۹۶۷ میلادی در دوشنبه پایتخت تاجیکستان نخستین همایش شعر فارسی برگزار شد که چند تن از شاعران نام آور امروز ایران در آن شرکت کردند. بعد از آن نسل جدید و اهل ادب ما با شاعران دیگر معاصر ایران و استادان غزل مانند استاد شهریار و رهی معیری و اینها آشنا شدند و هم شاعران و هم خوانندگان تاجیکستانی از اشعار این استادان استقبال خوبی کردند. و البته وقتی شعر نو را می خوانند، از آن تأثیر میپذیرند در این زمینه شاعران نوپرداز بروی کار آمدند و خوشبختانه امروز ما از این دست شاعران زیاد داریم که شعرشان همگام با شعر شاعران هم زبان ما هستند، اینجا من می توانم از خانم فرزانه و آذر و رستم وهاب نام ببرم. در میان شاعران جوان تر شاعر بسیار خوب ما آذر هست که هم در غزل، هم در قصیده، هم در رباعی و هم در شعر سپید و نیمایی استاد است و کلامش خیلی محکم و استوار است و تصویرهای بسیار زیبا دارد. متأسفانه این شاعران تاجیکستان در حوزه عمومی کشورهای فارسی زبان کمتر شناخته شده اند و من می خواهم که شاعران بیشتر معرفی بشوند تا از کارهای یکدیگر آگاه بشویم و از همدیگر بیاموزیم و در این مسیر حرکت کنیم.
فرهنگ اسلامی: زنان همیشه نیمی از هرجامعه را تشکیل داده اند، ادبیات نیز از وجود خلاقانه شاعران زن خالی و بدور نبوده است، بفرمایید که وضعیت شعر زنان در تاجیکستان چگونه بوده و هست؟
مبشر اکبرزاد: شاعران زن هم در تاجیکستان خیلی فعال هستند مانند خانم گلرخسار، خانم فرزانه، ادیبه خجندی، شهناز خجندی و گلناز طاهریان، ادیبه عزیزی و چند نفر دیگر هستند که هم شعر کلاسیک و سنتی می گویند و هم شعر نو و در این روند، درمیان هر دو گروه شعر سپید هم رواج دارد ولی به نظر من شعر سپید و نیمایی تا حدودی به زیاده گفتن رسیده است و به حرف مفت گفتن. و آن مشخص بیانی که در ادبیات صده بیستم تاجیکستان خیلی رایج بوده است، امروز کمرنگ تر شده است. نمی دانم زمینه این کار چه بوده است ولی این در بعض شعرهای همزبانهای ما هم دیده می شود، برعکس شعرهای مشخصۀ که هدف مند و هدف آنها مشخص باشد. ولی گله ی ما از این است که این شاعران اغلب چیزی می گویند که از آن نمی شود هیچ چیزی برداشت کرد. شاید اینها فکر می کنند که سخن هرچه پیچیده تر باشد، بهتر است. اما به نظر من این خوب و درست نیست. شعر باید هدف مشخصی داشته باشد، ولی این روند اخیرا در میان شاعران تاجیکستان هم دیده شده است که خوب نیست.
فرهنگ اسلامی: بعض شاعرانی که با غزل و اشعار موزون و با ردیف و قافیه مشخص آگاه نیستند، به شعر سپید روی می آورند که این نشانه ضعف آنهااست، آیا شما این سخن را در مورد شاعران تاجیکستان هم تأیید می کنید؟
مبشر اکبرزاد: نمی دانم، فکر می کنم که بعضی از شاعران برای اینکه حرفی برای گفتن ندارند، به این سمت می روند که من این را خوب نمی فهمم، ولی در تاجیکستان ما چند شاعر داریم که شعر سپید می گویند مثلا استاد دارا نجات که بهترین شاعر سپید سرا است اما متأسفانه چندان شناخته نشده است، اگرچه در محیط ادبی ایران مطرح هست و او را می شناسند. یا شاعر دیگر سروش است که شاعر بسیار خوبی است و هم در غزل و هم در شعر نیمایی دست توانا دارد. بهتر آن است که ما اینها را به همدیگر بشناسانیم. در محافل ادبی مان معرفی کنیم که ما این شاعران را داریم.
فرهنگ اسلامی: به نظر شما راه معرفی هرچه بیشتر شاعران تاجیکستان به جامعه ادبی ایران چیست؟
مبشر اکبرزاد: راهش شاید این است که در محفل های ادبی و در همایش های ادبی که در هر دو کشور ایران و تاجیکستان برگزار می شود،از بهترین شاعران هم زبان دعوت کنند تا گرد یک میز یک شاعر را معرفی کنند و هدف معرفی کردن همان شاعر باشد که مهم هم نیست که از کدام کشور باشد از ایران است، هند است، پاکستان و یا تاجیکستان است. تنها چیزی که مهم است این است که او یک شاعر فارسی زبان است و ما برای تحکیم بخشیدن و برای رشد ادبیات و فرهنگ مان تمام تلاش مان را داریم می کنیم. دوست دارم رفت و آمدهای شاعران هر دو کشور بیشتر بشود تا ما به همدیگر نزدیکتر بشویم.
فرهنگ اسلامی: برگزاری محافل و سمینارهای ادبی در تاجیکستان به چه صورت است؟
مبشر اکبرزاد: پارسال ما در تاجیکستان همایش شاعران حوزه نوروز را برگزار کردیم که از چندین کشور مهمان دعوت کرده بودند مانند استرالیا و روسیه و کانادا و جاهای دیگر؛ شاعرانی که به فارسی شعر می گویند. متأسفانه بعلت یک سری مشکلات، بعضی از دوستان نتوانستند در این همایش شرکت کنند. ولی این همایش بسیار خوب و در سطح خیلی بالا برگزار شد.
فرهنگ اسلامی: شاعران انقلاب یعنی شاعرانی که پس از انقلاب در ایران ظهور کردهاند، چه کسانی در تاحیکستان شناخته شده و مطرح هستند؟
مبشر اکبرزاد: با اینکه شعر معاصر ایران در تاجیکستان شناخته شده است شاعران انقلاب ایران در تاجیکستان زیاد شناخته شده نیستند. شاید شرح و توضیحی بیشتری می خواهد. خلاصه در این زمینه کار نظررسی آنجا انجام نشده است ولی مجموعه ای از داستان های کوتاه از نویسندگان معاصر ایران اخیراً به نشر رسید و از آثار نویسندگان دیگر هم مجموعه داسنان های کوتاهشان به چاپ رسیده است که انشاء الله این روند ادامه پیدا می کند.
فرهنگ اسلامی: بیدل دهلوی که یک شاعر هندی و شبه قاره ای است، در کشورهای فارسی زبان علی الخصوص تاجیکستان بسیار محبوب است، به نظر شما دلیلش چیست؟
مبشر اکبرزاد: بله. میرزا عبدالقادر بیدل یکی از بزرگترین شاعران فارسی زبان است که به نظر من قله سبک هندی همین شعر بیدل است. در تاجیکستان، بیدل از زمانهایی قدیم واز صدها سال پیش یعنی از زمان زندگیش تا به امروز اعتبار و نفوذ دارد و ذره ای از آن کم نشده است. در هر خانه ای از مردم تاجیکستان یک نسخه از دیوان بیدل وجود داشت و تا امروز هم هست. بزرگترها بقیه را تشویق می کردند به بیدل خوانی و آموزش شعر بیدل به مردم، و درکنار دیوانهای صائب و سعدی، دیوان بیدل هم وجود داشته است، شاید به همین سبب است که محبت مردم تاجیک به بیدل هیجوقت کم نمی شود، و همیشه سیمای بیدل در محافل ادبی ما درخشان است و پیروی از بیدل از همان زمان شروع شده است. بیشتر شاعران صده هجده، نوزده و اوایل بیست ما از همین شاعر بزرگ پیروی کردند و یکی از نمونه هایش نقیب خان طغرل احراری است که شاعری است که شصت و پنج سال زندگی کرد و دو سال بعد از انقلاب سال هفده بر اثر تهمتی کشته شد، و این شاعر در اکثر غزلهایش از بیدل پیروی می کند و اسم بیدل را نیز در مقطع غزلهایش می آورد، و بعدا بیدل شناسانی به میدان آمدند که اشعار بیدل را تحقیق و بررسی می کردند. شکر خدا که امروز هم از این دسته افراد ما داریم که یکی از آنها به نام بابا بیک رحیمی است که مرد سالخورده است و یک عمر در راه بیدل پژوهی زحمتهایی خیلی شایسته ای انجام داده است و چند کتاب هم منتشر کرده است بنام شرح شصت غزل بیدل، آشنایی با بیدل با محیط زندگی، اشعارش و اینکه کلیات بیدل را در هشت مجلد در تاجیکستان جند سال پیش منتشر کرد. فرد دیگر نور علی نورزاد است، شاعر و محقق خوب ما که جوان است و در زمینه بیدل شناسی کارهایی خوبی انجام داده است و چند کتاب هم چاپ کرده است. خلاصه سخن اینکه مردم ما هیچ وقت بی بیدل نبوده و نیستند و همیشه بیدل همراه آنها بوده است، مدام شعرهای بیدل را می خوانند و اعتماد دارند به این شاعر.
فرهنگ اسلامی: به نظر شما رواج خط سیریلیک بعنوان رسم الخط کشور تاجیکستان چه ضربه و زیانی به زبان فارسی وارد کرده است و در دور کردن دو فرهنگ ایران و تاجیکستان از همدیگر چه نقشی را ایفا کرده است؟
مبشر اکبرزاد: بله خط ما دو نوبت عوض شد. بار اول در سال ۱۹۲۹ میلادی بوده است که ما از خط فارسی به خط لاتین روی آوردیم و بار دوم یازده سال پس از آن بوده یعنی در سال ۱۹۴۰ میلادی که رسم الخط ما به سیریلیک تغییر کرد، و این البته یک فاصله ای میان مردم ما با کشورهای همزبان ایجاد کرد و تأثیر آن روی زبان هم دیده شد، چون وقتی که خط تغییر کرد، ساختار جمله ها و دستور زبان نیز کمی تغییر کرد و قالب روسی آمد و زبان ما از اصل خود دور شد. ولی در تاجیکستان مردم هنوز هم خط فارسی را میخوانند.
فرهنگ اسلامی: به نظر شما تغییر خط در سالهای آینده مشکل ساز نمی شود؟ یعنی شما فکر نمی کنید که نسلهای بعدی تاجیکستان دیگر اصلا نتوانند خط فارسی را بخوانند و از رسم الخط فارسی کلا دور شوند؟ و ذخیره ای که در تاجیکستان از زبان فارسی وجود دارد از بین برود؟ برای پیشگیری از این مسئله چه کارهایی صورت گرفته است و باید صورت بگیرد؟
مبشر اکبرزاد: بله این مشکل وجود دارد. نمی دانم. باید برگشت به خط فارسی و باید در مدرسه ها و مکتب های عالی این خط آموزش داده شود. در مکتب های عالی ما در رشته زبان و ادبیات بخش های شرق شناسی داریم که در آن زبان های مختلف از جمله عربی و هندی و اردو تدریس می شود و باید خط فارسی هم بطور سراسری آموزش داده بشود که جوان ها با این خط آشنا بشوند.
فرهنگ اسلامی: روند برگردان کردن آثار فارسی به خط سیریلیک چگونه بوده است؟ و چه مقدار از آثاری که به زبان فارسی نوشته شده است، تا به حال به خط سیریلیک برگردان شده است؟
مبشر اکبرزاد: ببینید برگران کردن آثار و نسخه های فارسی به سیریلیک که تا به حال صورت گرفته است، مانند قطره ای از بحر بوده است. هزاران جلد کتابهای دست نویس هست و کتابهای بسیار بسیار ارزشمند وجود دارد که شاید حتی کسی از آن خبر نداشته باشد. پس برگردان کردن همه این کتابها ممکن نیست و راه بهتر و اصلی این است که مردم با خط فارسی آشنا باشند تا بتوانند از آن ذخیره بهره ببرند. من نمی دانم برای تحقق این هدف چه کار باید کرد!
فرهنگ اسلامی: ترجمه آثار فارسی تاجیکستان به زبان های دیگر به چه صورت بوده است؟
مبشر اکبرزاد: ترجمه در تاجیکستان در زمان شوروی خیلی خوب بود. اصلا آثار شاعران و نویسندگان ما نخست به زبان روسی و از روسی به زبان های دیگری ترجمه می شد، یعنی به زبان های جمهوری هایی که در حدود شوروی سابق بودند و زبان های دیگر دنیا. آن زمان کار ترجمه بسیار رونق داشت و پیشرفت کرده بود، ولی امروز بعلت بعضی مشکلات شاید اقتصادی کمی کمرنگ تر شده است. ولی ما مترجمان خوبی داریم که پیوسته از زبان اصل شعر یا نثر هرچیزی که هست، به زبان های دیگری ترجمه می کنند مانند زبان انگلیسی، فرانسه، عربی، هندی و اردو. درباره ترجمه آثار زبان های دیگر به فارسی عرض کنم که توجه به نثر بیشتر است، به ادبیات غرب توجه بیشتری دارند اما با این حال توجه آنان به نویسندگان همزبان هم کم نیست. اما بیشتر شعر ترجمه می شود از زبان های دیگر و آن هم ترجمه هایی هستند که از زبان روسی شده است، یعنی نخست این آثار به زبان روسی ترجمه می شود و از روسی به فارسی سیریلیک برگردان می شود. ولی خوشبختانه امروز که ما مترجمانی خوب داریم، بی واسطه از منبع و زبان اصلی ترجمه می کنند و با ویرایش مختصری کارشان درست می شود.
فرهنگ اسلامی: خیلی ممنون استاد مبشر. انشاء الله که همیشه پرکار و موفق باشید.
نمونه شعر
آسمان بارید امشب بر سرم یاد ترا
چون تواند ذره ای سنجید بیداد ترا
ما به یاد روی تو خورشید ها را کِشتهایم
تا شبی بینیم روی حسن ـآباد ترا
عشق خود را می نگارد در کتاب بی ستون
زحمت شیرین بود بسیار فرهاد ترا
هست پیدا داد و بیداد تو در میزان عدل
سال ها بفزود باید کفه داد تورا
خانه ی دل می توان از باد بر دستم نهاد
غیر تو معمار نبود خانه بر باد ترا
دیدار دوم:
مصاحبه با دکتر اخلاق آهن
(شاعر و استاد دانشگاه جواهر لعل نهرو، هند)
فرهنگ اسلامی: لطفاً خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید.
دکتر اخلاق آهن: اسم بنده اخلاق احمد و تخلص من آهن است. در کشور هند و در یک شهر کوچک به اسم بدها متولد شدم؛ شهری که بنده ایام کودکی خود را در آنجا سپری کردم. بنده از یک خانواده تحصیل کرده و علمی هستم که بیشتر افرادش با درس و تدریس و شعر و ادب مربوط بوده اند. پدر بنده شاعر هستند و در زمینه های علمی خدمات بسزایی انجام داده اند. بنده تحصیلاتم را از همان شهر آغاز کرده و تا مقطع دیپلم همانجا درس خواندم و پس از آن در دانشگاه اسلامی علیگره آمده، مقطع فوق دیپلم را گذراندم که رشته اصلی من جغرافی بود ولی در کنار آن زبانهای فارسی و اردو و انگلیسی و هندی را بعنوان دروس اختیاری انتخاب کردم. پس از آن بنده برای لیسانس به دانشگاه جواهرلعل نهرو آمده و از این دانشگاه مدرک لیسانس خودم را در رشته زبان و ادبایت فارسی دریافت نمودم و مدرک لیسانس دیگری را نیز در رشته تاریخ کسب کردم. پس از آن مدرک دکتری ام را نیز از همین دانشگاه دریافت کردم و از زمان دکتری، بعنوان استاد میهمان در همان دانشگاه شروع به تدریس زبان فارسی کردم و اکنون حدود بیست سال است که به درس و تدریس مشغولم. پس از آن و از چهار پنج سال گذشته بنده در دانشگاه جواهر لعل نهرو اول بعنوان استادیار و پس از آن بعنوان دانش یار مشغول به تدریس هستم.
فرهنگ اسلامی: در باره کارهای علمی و تصنیفات و تالیفات خود بفرمایید.
دکتر اخلاق آهن: از آنجا که در خانواده ما خواندن و آموختن همیشه رواج داشته است، از همان آغازِ کار به شعر علاقه مند شدم که البته منظورم اشعاری است که به زبان اردو سروده شده است. اولین نوشته من در سال ۱۹۸۷ میلادی چاپ شد که اکنون سی سال از نشر آن می گذرد. اولین نوشته من یک داستان کوتاه بود که در مجله مدرسه مان به چاپ رسید. این قدم بسیار مهمی بود که بنده را تشویق کرد و بعد از آن بنده برای مجله ها و روزنامه های بیشتری نوشتم که اشعار بنده نیز در این مجلات و روزنامه ها منتشر می شد. نمی دانم این را خوش بختی خود بدانم یا یک اتفاق خوب که اولین کتابی که از بنده چاپ و منتشر شد، به زبان فارسی بوده که در سال ۲۰۰۰ میلادی به چاپ رسید. این کتاب با نام “مسئله تمثیل در ادبیات فارسی” چاپ شد. در همان زمان و با فاصله نه چندان زیاد با کتاب اول، دو کتاب دیگر بنده چاپ شدند که یکی از آنها ترجمه داستان های فارسی بوده یا بهتر است بگویم داستان های دری و پشتو بود که بنده و دوستان دیگر آنها را به زبان اردو ترجمه و چاپ کردیم. داستان هایی که در این مجموعه جمع آوری شده بود، بیشتر مربوط می شد به مردم افغانستان، علی الخصوص به آن دسته از مردمان افغانستان که در کشورهای دیگری زندگی می کنند.
فرهنگ اسلامی: وضعیت روزنامه نگاری فارسی در هند به چه صورت بوده و امروز چگونه است و اینکه چه مجله هایی در هند به زبان و ادبیات فارسی می پردازند؟
دکتر اخلاق آهن: بنده از زمان نشر دو کتاب اخیرم به روزنامه نگاری فارسی روی آوردم که در این رشته کتابی از بنده نیز به چاپ رسیده بنام “تاریخ روزنامه نگاری فارسی در هند” که در آن زمان از حیث موضوع خود اولین کتابی و اولین تحقیقی بود که در این زمینه به زبان اردو نوشته شد. در آن کتاب ما سعی کردیم و پژوهشی را انجام دادیم که در باره روزنامه های قدیمی فارسی که قبل از روزنامه های مرسوم امروزه که در هند منتشر می شوند، بوده و تلاش کردیم بفهمیم که آن روزنامه ها به چه شکلی چاپ و منتشر می شده است و روش توزیع آنها به چه شکلی بوده است. پس در این کتاب بنده به چنین موضوعاتی پرداختم و علاوه بر این شایعاتی که در میان گروه های ادبی و مجلات در باره روزنامه نگاری بود، بنده سعی کردم که به آنها نیز پاسخ داده و این مسئله را نیز حل کرده باشم. در باره اهمیت تاریخی، ادبی و لسانی این روزنامه ها نیز بحث کردم. علاوه بر این پس از اسقلال گرفتن از هند، روزنامه ها و مجلاتی که در پاکستان منتشر شده اند، بنده به آنها به طور مفصل پرداختم. آن دسته از مهاجرین افغانستانی که پس از ۱۹۹۰ میلادی به هند روی آوردند، در میان آنها نیز جمعیت چشمگیری از شاعران و ادیبان بوده است که آثار آنها را نیز بسیاری از روزنامهها در هند منتشر کردند و بنده در این کتاب از آنها نیز نام برده ام. و شاید این حرف برای شما جالب باشد که آخرین روزنامه زبان فارسی در هند را یک حزب سیک ها بنام آکالی دال که رهبر آنها “سیمران جیت سینگ مان” بود که در طی چند شماره چاپ و منتشر می کرده است که نام این روزنامه “بازِ سفید” بوده است. امروزه نیز بسیاری از مجله های ادبی در هند به چاپ می رسند. در این باره می شود از مجله خانه فرهنگ بنام “قند پارسی” ذکر کرد که مقاله های اساتید زبان فارسی در آن چاپ می شود. علاوه بر این در دانشگاه دهلی مجله ای هست که در آن مقالاتی به زبان فارسی منشتر می شود. انجمن استادان هند هست که مجله ای بنام “بیاض” را چاپ و منتشر می کند. در دانشگاه کشمیر مجله ای بنام دانش منتشر می شود. سید نقی عباس کیفی که ادیب هم هستند، بعنوان “نقد و تحقیق” مجله ای را راه اندازی کرده اند. مجله های فراوانی دیگری هم هستند که در آنها مقالات فارسی یا در باره زبان و ادبیات فارسی چاپ می شوند، مثلا مجله کتابخانه خدابخش که مجله بسیار معتبری است. مجله ای دیگری بنام اسلام و عصر جدید از جامعه ملیه منتشر می شود. در کلکته موسسه ای است بنام “جامعه ایران” که در مجله شان مقالات در باره هند و ایران چاپ می شود که اکثرا به زبان انگیسی است اما بعض وقتها مقالات به زبان فارسی نیز چاپ می کند. اما این مجله صرفا به زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و تمدن فارسی می پردازد. مجلهای دیگری در دانشگاه ما چاپ می شود که در سطح جهانی خواننده و طرفدار دارد.
فرهنگ اسلامی: زبان و ادبیات فارسی در هند پیشینه بسیار طولانیی دارد. می خواهیم در این مورد از شما بشنویم.
دکتر اخلاق آهن: ما می دانیم که تمامی منابع تاریخ سده های میانه چه ادبی، چه تاریخی و چه در باره جامعه آن روز، تمامی بخش های زندگی حتی هندویسم و دیگر مذاهب به زبان فارسی است. کتابهای بسیار زیادی است که به زبان فارسی نوشته شده است. حتی در باره علم قیافه شناسی نیز کتابهای به زبان فارسی نوشته شده است. و هیچ یک از زبان های هند و یا شبه قاره و هیچ یک از ادبیات این کشور و یا هیچ یک از شاعران بزرگ این کشور را نمی توان یافت که در نوشته های او تأثیر زبان فارسی به وضوح دیده نشود. در اشعار تاگور بسیاری از ابیات را می توان یافت که انگار ترجمه اشعار شاعران کلاسیکی ما باشند یا از حیث معنوی تشابه بسیار زیادی با آن دارد. علاوه بر این در زبان های دیگر مانند هندی، اردو، بنگالی، پنجابی، گجراتی، سندی و غیره می توان هزاران واژه فارسی را دید، و من همیشه این را گفته ام و می گویم که هرچند هیچ زبانی مخصوص هیچ یک از مذاهب خاص نمی شود، ولی اگر ما بتوانیم مذهبی را در هند مستثنی از این قاعده قرار دهیم، مذهبِ سیک ها است و مذهبی را که بتوانیم به زبان فارسی نسبت دهیم، همین مذهب سیک ها است که تمام اصطلاحات فرهنگی آن به فارسی است مانند سردار، صاحب، پنجاب، و واژه های مختلف زبان آنها و اسامی بسیاری از آنها مانند مختار و شمشیر که در میان آنها بسیار مرسوم است. بزرگ ترین رئیس و پادشاه آنها رنجیت سینگ است و معتبرترین تاریخ درباری رنجیت سینگ به نام “عمده التواریخ” به زبان فارسی نوشته شده است، دفترچه خاطرات شخصی او نیز به زبان فارسی است. بنده شخصا در باره روزنامه نگاری فارسی در زمان رنجیت سینگ تحقیق کردهام یعنی قبل سال ۱۸۵۷ میلادی و من در باره روزنامه نگاری در آن زمان هیچ روزنامه ای نمی بینم که در آن درباره پنجاب ننوشته باشند. من به آنها می گویم که از این لحاظ این تاریخ زنده ی شماست که هنوز وجود دارد، اما این یک حقیقت است که زمانی که در هندوستان انگلیسها زمام حکومت را در دست گرفتند، آنها نشانه های شناخت فرهنگی ما از جمله زبان و ادبیات و مباحث ادبی را با شناخت مذهبی پیوند زدند. و اینگونه آنها لطمه بسیار بزرگی به این فرهنگ وارد کردند. آنها به خوبی می دانستند که تمامی سرمایه های علمی، فرهنگی و تمدنی ما به زبان فارسی بوده است که در سال ۱۸۳۵ میلادی آن را با زبان اردو تبدیل کردند. تا آن زمان، زبان اردو متحمل این نبود که بطور یک زبان علمی به فارسی تنه بزند ، اما با رواج دادن زبان اردو، آنها تمام این سلسله را که بر قرنهای طولانی مشتمل بود، نابود ساختند. و حالا یک قرن است که رابطه نسلی از ما که پس از استقلال به وجود آمده اند، با تمام آن سرمایه فرهنگی قطع شده است که این واقعا جای تأسف است و باید این نکته را فهمید که این سرمایه ما مربوط به هیچ مذهب و گروه مخصوصی نمی شود، بلکه این سرمایه مشترک همه ماست. این روزها ما در دانشگاه نیز به این بحث می پردازیم و بسیاری از استادان ما که تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی خوانده اند و تدریس می کنند بحثی را دارند آغاز می کنند که فرهنگ و تمدن آسیایی بطور اساسی یک فرهنگ واحد است و صدها سال است که بعنوان فرهنگهای مختلف و کوچکتری با یکدیگر مرتبط بوده است و تمامی آن از همدیگر یاد گرفته و به همدیگر می آموزند و از همدیگر استفاده می کنند.
فرهنگ اسلامی: وضعیت ادبیات اردو در هند را شما چگونه ارزیابی می کنید؟
دکتر اخلاق آهن: من در باره پاکستان اطلاعات زیادی ندارم، اما در هندوستان در باره ادبیات و زبان اردو می توانم بگویم که در این هیچ شکی نیست که دولت به زبان و ادبیات اردو روی خوشی نشان نمی دهد، اما بیش از دولت، خود گروه اردو زبان مقصر است که خودشان را اهل زبان می نامند و در اتر پردیش در شمال هند از قبل نیز اینگونه بوده است. در این منطقه دیگر مردم زبان اردو نمی خوانند. اردو از کتابهای درسی حذف شده است و بطور عموم مردم با زبان اردو آشنایی زیادی ندارند. ما با این مشکل روبرو هستیم. در بِهار نیز با همین مشکل مواجه هستیم. مثلا در هند یک استان جدید ساخته شد. شما می دانید که در کشور هند تقسیم بندی استانها بر مبنای زبان بوده است. پس استانی به نام همانچل پردیش بوجود آمد که قبلا در پنجاب بوده است. هنگام تقسیم بندی، این استان زبانی را که بعنوان زبان رسمی مردم در این خطه معرفی کرد، زبان اردو بود، ولی امروز ما می بینیم که وضعیت اردو در این استان بسیار عجیب است. در استانی که بر مبنای زبان اردو بوجود آمد، باید آموزش این زبان اجباری باشد – که البته تا کلاس هشتم اجباری هست – ولی توجه زیادی به این زبان نمی شود، و همانگونه که من قبلا عرض کردم که متأسفانه فارسی و اردو و دیگر زبانها را به مذاهب مختلف پیوند زده اند و همین را می توانیم در باره سانسکریت بگوییم. امروز کسی از میان مسلمانها نمی خواهد زبان سانسکریت یاد بگیرد، چون می گوید این زبان هندوهاست، درحالیکه این درست نیست. زبان یک سرمایه علمی است که مربوط به هیچ گروه خاصی نمی شود و علم سرمایه همه ملت هاست. پس این یکی از مواردی است که بسیار زیان آور بوده است.
نکته دوم این که قشر متوسط هر جامعه وقتی چیزی را می بیند و می خواند، آن را با عینک کسب و کار و شغل نگاه می کند و می گوید که قوت لایموتم را چگونه بدست بیاورم؟ و این از مسایل بسیار مبتلا به مردم ماست، چون کشور ما از لحاظ اقتصادی زیاد قوی نیست. پس مردم حتما فکر می کنند که با خواندن زبان اردو آیا کاری و شغلی را می توانیم دست و پا کنیم یا خیر؟ این درست نیست اما مردم از این لحاظ کمی متفاوت فکر می کنند. زبان میراث ماست، زبان نشانه و فرهنگ ماست. اگر شما می خواهید بروید رشته مهندسی بخوانید، پزشکی بخوانید، هرچی دوست دارید بخوانید، هیچ مانعی نیست ولی بدانید که زبان و ادبیات مال شماست، غذای روحی شماست، شناخت شماست. پس آن را باید و حتما بخوانید و با عینک شغل به آن نگاه نکنید.
نکته سوم این که توجه عموم مردم به ادبیات بسیار کمرنگ شده است. مثلا تا بیست یا بیست و پنج سال قبل، داستانی یا مجموعه شعری که چاپ می شد، تعدادی بسیار بزرگی از مردم آن را مطالعه می کردند و مردم نویسنده ها را می شناختند. امروز نیز اینطوری نیست که اصلا کسی خوب ننویسد، اما مشکل امروز ما مشکل خواننده است، مردم کتاب نمی خوانند. نویسنده ای یا شاعری کتابش را به تیراژ صد و یا دویست کپی چاپ کرده و آنها را میان دوستان خود تقسیم می کند. راه خدمت کردن به ادبیات این نیست. جلسات شعرخوانی نیز جنبه اعتبار ادبی خود را از دست داده اند. شعرهایی که در این شعرخوانی ها قرائت می شود، بیشتر توسط کسانی است که بیش از این که شاعر باشند، آوازخوانند و یا بازیگر. پس شعرخوانی ها را امروز یک سرگرمی و تفریح می دانند که آن هم از سطح ادبی مطلوبی برخوردار نیست. این مشکل به هر حال وجود دارد. یکی از دوستان بزرگسال و بسیار خوب من احمد فراز به من گفت که پس از فراق گوراکپوری شاعری به بزرگی و عظمت او درمیان شما دیده نشده است ولی در پاکستان، پس از فیض احمد فیض هم شاعرانی به بزرگی او وجود دارند که در حقیقت این گفته او صداقت هم داشت و با این حرف او می خواست به خودش و به بعضی از شاعران معاصرش اشاره ای کرده باشد. از آنجایی که من با او رابطه بسیار دوستانه ای داشتم، به او گفتم که آقای فراز مشکل اصلی ما پاکستان، هند و یا زبان اردو و هندی نیست، مشکل اصلی ادبیات جهانی است و این عصری که ما در آن زندگی می کنیم، عصر ناپایداری و عصر آدمهای پست و رذیل است که این حرف من او را کمی عصبانی کرد و او گفت که ممکن است پنجاه یا صد سال پس از امروز افراد و شاعران بزرگی بیایند. می گفت که هر شاعر بزرگ که شناخت جداگانه ای داشته باشد، به این زودیها ظهور نمی کند مثلا در زبان اردو پس از میر تقی میر (بزرگترین شاعر زبان اردو)، اسد الله خان غالب آمد و پس از غالب علامه اقبال لاهوری ولی در میان این سه تن زمان زیادی سپری شده بود و ممکن است که کسی مانند اینها در زمان ما نیز ظهور کند. اما من طور دیگری فکر می کنم که قبلا نیز به آن اشاره کرده ام و آن این است که نبوغ فرهنگی در هر زمان در میان هر قومی وجود دارد که می آید و چیزهای جدیدی خلق می کند، اما هر هنرمند نابغه و هر شاعر بزرگ نیاز به یک سری پس زمینه فرهنگی نیز دارد که در پدید آوردن آن شاعر بزرگ و آثار بزرگش نقش بسزایی را ایفا می کند. ما در عصر پسا استعمار این چیز را از دست داده ایم و آن جریانهای تمدنی، علمی و فرهنگی از دست ما رفته است و رابطه ما با آن سنت به طور کامل قطع شده است که این نیز سبب شده است که در میان ما هیچگونه آثار بزرگی خلق نشده است و نخواهد شد. علاوه بر این، عصر ما که عصر شورش و بلوا است و زمانی است که جامعه در حال مبارزه است در این دنیایی که به سرعت دارد تغییر می کند، در این میان به چیزی که بیش از همه لطمه وارد شد، خلاقیت است که در زمینه های هنر و ادب و شعر دیده می شود. ما همه در این مورد مقصر هستیم. همه انسانها در این باره مقصرند.
فرهنگ اسلامی: نظر حضرتعالی در باره انقلاب اسلامی ایران چیست؟
دکتر اخلاق آهن: اگر در باره انقلاب اسلامی ایران و تأثیر آن در هند بخواهم صحبت کنم. این حقیقتی است که در هند همه مردم و علی الخصوص مسلمانان هند، انقلاب اسلامی ایران را به فال نیک می گیرند و آن را یک قدم بسیار مثبت می دانند. علاوه بر مسلمانهای هند، بقیه هندی ها نیز (بخاطر تاریخ ضد استعماریی که داشته و دارند) به هر صدایی که علیه استعمار جدید بلند می شود، با نگاه امیدوارانه نگاه می کنند. این گونه صدا ها بسیار شنیده شده است اما انقلابی که تحت رهبری امام خمینی در ایران صورت گرفت، مردم عامه هند آن را ستودند و حتی امروز برای انقلاب ایران احترام زیادی قائلند. تأثیر این انقلاب در هند نیز دیده شده است و مردم هنوز هم از انقلاب ایران یاد می کنند.
فرهنگ اسلامی: آیا ادبیات انقلاب بر ادبیات زبان اردو و دیگر زبانهایی که در هند بکار برده می شود، تأثیر داشته است؟
دکتر اخلاق آهن: به طور مستقیم که خیر، زیرا ادبیاتی که در ایران پس از انقلاب خلق شده است، فقط زمانی می تواند تأثیر مستقیمی بر ادبیات هند داشته باشد که ترجمه آن به دست مردم هند برسد. ترجمه زیادی در این مورد انجام نشده است. باید عرض کنم که در طول دو قرن گذشته ایران و هند از ادبیات و ادیبان همدیگر آشنایی زیادی ندارند. شاعر بزرگی مانند اسد الله خان غالب را ایرانی ها نمی شناسند و تنها دو تن از شاعران شبه قاره در ایران جایگاهی دارند و شناخته شده اند یعنی اقبال و تاگور که دلیل آن هم این است که این دو تن اول در غرب شناخته شدند. تاگور برنده جایزه نوبل شد و غرب از او و آثارش استقبال کرد، پس ایران هم او را ستود و در بقیه کشورها نیز بسیار ستایش خوبی از تاگور به وجود آمد. اقبال نیز همینطور است. دلیل دیگری اینکه اقبال در ایران جایگاه معتبری دارد، انقلاب اسلامی است، چون متفکرین بزرگ ایران مانند دکتر شریعتی در باره اقبال نوشتند. در باره اقبال کتابها نوشته شد، مقالات به چاپ رسید و از این راه یک نوع هماهنگی با اقبال بوجود آمد و او را دارای شناخت و جایگاه ویژه ای درمیان مردم ایران کرد. پس یکی از بزرگترین مشکلات همین مسئله ترجمه است، و تنها از طریق ترجمه ما میتوانیم از ادبیات ایران و از سرمایه علمی این کشور واقف و آگاه شویم. این واقعا یک مسئله مهم است، هرچند زمانی که دکتر قزوه مسئول مرکز تحقیقات هند بودند، ایشان به این مسئله بسیار توجه کرده اند، و بسیاری از مجموعه های شعر و داستانها را برگردان کردند، اما باز هم من مطمئن نیستم که این کتابهای ترجمه شده تا چه حد به دست کسانی که با کتاب انس دارند، رسیده است. چند روز پیش من خودم دیدم که یک فهرستی از کتب به هند فرستاده شده است و بعضی از ناشرها آن کتابها را به زبان هندی دارند ترجمه می کنند. پس ما نیاز داریم که برگزیده ای از ادبیات حد اقل دو قرن اخیر را ترجمه کنیم و ترجمه خوب هم باشد و آن را به دست خوانندگان برسانیم. از طرف دیگری ادبیات هند نیز باید به زبان فارسی ترجمه شود و به دست خوانندگان ایرانی برسد که تنها آن وقت است که ما از همدیگر آموخته و استفاده خواهیم کرد.
فرهنگ اسلامی: بسیار سپاسگزاریم از شما آقای دکتر. وقتتان بخیر و عمرتان بابرکتتر باد!
نمونه اشعار
صد فتنه به پا گردید
از مسجد و میخانه، رَستم من دیوانه
محراب هویدا شد در گوشهی میخانه
هر جا که رقم کردی اسماء خدایی را
صد فتنه به پا گردید؛ کو دانش فرزانه؟
کو حلم و تلطّف؟ کو؟ کو پاکی و نیکویی؟
کو بخشش رحمانی؟ کو رحم حکیمانه؟
هر سو که نگه کردم، جز مکر نمیدیدم
هر شخص، غریق غم، آن هم غم بیگانه
ای «آهن» سادهدل! مقصود تو لاحاصل
بیهوده چرا گردی رندانه و مستانه؟
ای زمین نشر قرآن
ای زمین مزدیسنا! ای پناه دین ما!
ای طلوع شام یلدا! روشنِ بیانتها!
ای زمین انقلاب و اختراع! ایرانزمین!
ای زمین نشر قرآن! صدر اسلام مبین!
ای دیار دین و دانش، فکر و علم و فلسفه!
ای زمین زهد و تقوی، فهم و عرفان، عاطفه!
قلب تو جوی ریاحین، تاج سر کوه بلند
زلف تو اشجار رشت و ما اسیر آن کمند
در کفات فیروزه داری، در دهان آب خزر
ساقی محفل تو هستی، مستِ جامت بیشُمَر
آن بهار رشک جنّت در چمنهای شماست
دستهی گُلهای خوشبو، مأذن گُلدستههاست
سنبل و نسرین و نرگس، یاس و افرا و چنار
کبک و طاووس و پرستو، قو و گنجشک و هزار
پسته و انگور و سیب و موز و خرما و انار
توت و انجیر و هلو و میوههای آبدار
رنگهای زندگی والله هر جا خندهزن
مهربانان تو هر سو بیشمار، از مرد و زن
یزد و شیراز و فراهان، خواف و ری، کرمان و جام
شوش و قزوین و صفاهان، معدن فیض مدام
ساقیان بزمگاهت پورسینا، مولوی
رازی و ملای صدرا، آن یلان معنوی
بلبلان گلشن تو، حافظ و سعدیستند
بهتر از این شاعران، در دهر، برگو، کیستند؟
همچنان خیّام و خاقانی و آن عطّارِ راد
وآن حکیم توس و صائب، شیخ گنجه زنده باد
زنده باد، ای ملّت رعنا! همیشه زنده باد
زنده باد، ای سرزمین عشقپیشه! زنده باد
کاشکی ممکن شود امروز احیای شما
ای جوانان عجم! احیایتان احیای ما…
داری تو ناز ناب و …
حالم کنی خراب و دگر خنده میکنی
رفتی پسِ حجاب و دگر خنده میکنی
آهم ز دل نشور میآرد به چشمِ من
بینی در آن سحاب و دگر خنده میکنی
تشنهلبم که تشنهام از جان و دل تو را
کم میدهی شراب و دگر خنده میکنی
زآه و بکا و رنج و غم و سوز و ساز و درد
کردی دلم کباب و دگر خنده میکنی
من پیر شد وجودم، چون دید آن جمال
داری همان شباب و دگر خنده میکنی
دانی ز نوشِ قندصفت میچکد نیاز
داری تو ناز ناب و دگر خنده میکنی
«آهن» که چشمهای خمار تو دیده بود،
رفتش ز چشم خواب و دگر خنده میکنی
قربانی عشق
در بزم تو گرماند رقیبان شرربار
در جستوجوی خلوتت این جان شرربار
دل سوختن و پاکی دامان به چه ارزد؟
مغروری و میسوزم از ایمانِ شرربار
تو گلشن جنّت، دهن تو گُل سوری
من دوزخی از غمزهی شوخان شرربار
قربانی عشقم من و قربانی دردم
قربانِ دلِ سوختهجانانِ شرربار
پیغام من آورده صبا، آه، بپرهیز
از داغی گفتار سفیران شرربار
ای نیّر گردون، که بتابی تو همهجا!
بر من تو نتابی ز چه؟ تابان شرربار!
گهگاه درخشد به لبت نور تبسّم
گه تیر زند ناوک چشمان شرربار
نرمای دل «آهن»، در کورهی این عشق
کی دیده کس از جملهی مستان شرربار؟
دیدار سوم:
مصاحبه با دکتر آنا برزینا از روسیه
(شاعر، مترجم و استاد دانشگاه روسیه)
فرهنگ اسلامی: لطفاً خودتان را برای خوانندگان ما معرفی بفرمایید.
دکتر آنا برزینا: به نام خدا. آنا برزینا هستم. در اوکراین در شهر کوچکی بنام دمیتروف در ناحیه دونیتسک متولد شدم. فارغ التحصیل دانشگاه ملی کی یف تاراس شفچنکو هستم. بعد وارد دوره دکتری که شدم، از من دعوت کردند که بیایم ایران برای ادامه تحصیل. در واقع سفارت ایران در اوکراین مرا دعوت کرد و از طریق سفارت ایران معرفی شدم که بیایم ایران و ادامه تحصیل بدهم. ابتدا در قزوین و در مرکز آموزش زبان فارسی یک ماه و نیم درس خواندم و بعد امتحان دادم. چون نمراتم خوب بود، مرا فرستادند دانشگاه تهران. رشته تحصیلی ام در کی یف شرق شناسی بود و زبان فارسی و ادبیات هم می خواندم و یاد می گرفتم. زمانی که وارد دانشگاه تهران شدم، رشته ام زبان و ادبیات فارسی شد. هم فوق لیسانس و هم دکترای زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران خواندم. در سال ۲۰۱۲ میلادی فارغ التحصیل شدم. و از رسالهام دفاع کردم. مدرکم را اخذ کردم. برگشتم اوکراین. بعد از یک و نیم سال کلا آمدم روسیه. الآن در مسکو زندگی می کنم و تابعیت این کشور را دارم و در دانشگاه دولتی روابط بین المللی مسکو مشغول به تدریس هستم.
فرهنگ اسلامی: شعر گفتن را از کی آغاز کردید و چطور؟
دکتر آنا برزینا: من خودم را شاعر نمی دانم، چون شاعر کسی است که کارش شعر گفتن است و من بیشتر مقاله نویس هستم تا شاعر، چون من بیشتر در کار تحقیق و بررسی مشغول هستم. اما با این حال، زمانی که در دانشگاه تهران درس می خواندم و تقریبا پایان درسم بود، یک شعر خیلی ساده و کوتاهی نوشتم راجع به ایران که بعدا کمی بیشتر به شعر پرداختم ولی این کار برایم سخت است. من روی هر بیتی از شعرم خیلی کار می کنم و برایم خیلی سخت است که آن را کامل کنم، یعنی نمی توانم همینطوری بشینم و یک غزل بنویسم، یک غزل معمولی. این کار خیلی زمان می برد و خیلی سخت است. درباره اینکه چطور شعر گفتن را آغاز کردم، عرض کنم که ما در دانشگاه بسیار شعر می خواندیم، یعنی کارمان شده بود شعر خواندن. سر کلاس شعر می خواندیم. مشق شبمان شعر بود. شعر حفظ می کردیم بعد آنها را به فارسی توضیح می دادیم که معنی فلان شعر چیست؟ من اینقدر شعر خواندم که حس می کردم انگار پر شدم از شعر و شروع کردم به شعر گفتن. پس فکر می کنم همان درس خواندن در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی بود که باعث شد من هم شعر بگویم. من بیشتر غزل سرودم و در قالبهای دیگر مانند رباعی اصلا شعر ندارم و شعرهایی هم که تا الان سرودم همگی فقط در ستایش و درباره ایران بوده است.
فرهنگ اسلامی: شما از محدود شاعران زن خارجی هستید که در محضر مقام معظم رهبری شعر خواندید. در این باره دوست داریم از زبان شما بشنویم.
دکتر آنا برزینا: راجع به رهبر معظم انقلاب من مقاله خواندم، کتاب خواندم، مطالعه کردم و اخبار دیدم ولی هیچوقت فکر نمی کردم که در زندگیم فرصتی پیش بیاید که من بیایم و در حضور ایشان شعر بخوانم. از طرف حوزه هنری دعوت شده بودم ایران که بیایم و درمحضر رهبر معظم شعر بخوانم. من آن لحظه در آن مجلس خیلی استرس داشتم. اما وقتی ایشان آمدند، یک حس مثبتی به من دست داد، انگار پدربزرگ همه ما بودند. من خیلی آرام شدم و توانستم شعرم را در محضر ایشان قرائت کنم.
فرهنگ اسلامی: وضعیت ترجمه در روسیه را چگونه ارزیابی می کنید؟ و آیا شما خودتان هم در این زمینه فعالیت هایی داشتید و دارید؟
دکتر آنا برزینا: بنده با حوزه هنری همکاری می کنم و دو هفته پیش خوشبختانه کتابهای ترجمه اشعار محمد جواد آسمان و دکتر علیرضا قزوه در مسکو به چاپ رسیدند. مترجم اشعار آقای آسمان، آقای ماکسم دلینات بودند و من ویراستار ادبی این کتاب بودم، و کتاب آقای دکتر علی رضا قزوه را خودم همراه یکی از دانش آموزان قبلی من ترجمه کردم و ویراستار آن کتاب آقای دلینات شد. قبل از آن یک کتاب کوچکی نوشته محمد رضا سرشار را ترجمه کردم که متأسفانه هنوز به چاپ نرسیده است. قرار شد داستان های کوتاه دیگری که نوشته همین نویسنده است، به این کتاب اضافه کنیم و ترجمه کنیم، تا یک کتاب ضخیم تری بشود و بتوانیم کتابی بسیار خوبی را ارائه بدهیم. حدود یک هفته پیش مجموعه داستان کوتاه های زنان ایران را به حوزه هنری تحویل داده ام و امیدوارم که امسال یعنی در سال ۲۰۱۷ میلادی این کتاب در مسکو چاپ بشود و در نمایشگاه کتاب بین المللی کتاب مسکو که در ماه سپتامیر برگزار می شود، این کتاب نیز معرفی بشود.
فرهنگ اسلامی: نظر شما راجع به ترجمه ادبیات معاصر ایران یعنی ادبیاتی که بعد از پیروزی انقلاب ایران به وجود آمده است، چیست؟
آنا برزینا: انتشارات صدرا در مسکو در زمینه ترجمه بسیار فعال است و مترجمان مختلف با این انتشارات همکاری می کنند و بیشتر کتابهایی که ترجمه می کنند بیشتر در زمینه فلسفه و دین و معنویت و غیره است ولی به ادبیات معاصر ایران خیلی کمتر توجه می شود، بیشتر آثار و ادبیات کلاسیک ایران ترجمه می شود، ولی ترجمه این آثار خیلی طول می کشد. سالها طول می کشد، ولی اینطوری نیست که تنها یک نفر بیاید و این کتابها را ترجمه بکند، بلکه این کار به صورت گروهی انجام می شود. ترجمه هایی که تا الآن صورت گرفته است، از نظر کیفیت بسیار عالی بوده است. در این شکی نیست، اما این کار بسیار زمان بر است و کار خیلی کند به جلو می رود. ما نیرو نداریم. ما مترجم خوب نداریم که آگاهی خوبی از ادبیات معاصر ایران داشته باشد، از کتابهای خوب ایران، از داستانهای خوب ایران که امروزه در ایران چاپ می شوند که بتوانند درست متن اصلی را بفهمد و بعد درست و به زیبایی آن را به زبان روسی برگردان کند. یعنی مشکل اصلی ترجمه آثار فارسی به زبان روسی همین است. ما به نوبه خودمان تلاش می کنیم و سعی می کنیم، ولی من می دانم که کارمان کند انجام می شود، به سرعت انجام نمی شود. بعد کنار این کارهای کلاسهایی هم در دانشگاه دارم و من کار اصلی ام تدریس در دانشگاه است و کلاسهای زیادی دارم و واقعا برای این کارها وقت خیلی محدود و کم است. ما سعی می کنیم دانشجویان را وادار کنیم که داستان های کوتاه فارسی را به زبان روسی ترجمه کنند، مثلا دانشجویان سال سوم من خیلی علاقه مند به ایران، ادبیات معاصر و دغدغه های امروزه مردم ایران هستند. و برای اینکه هم زبان فارسی شان تقویت و بهتر بشود و هم برای اینکه از وضعیت امروزی این کشور بیشتر آگاه بشوند، من به آنها داستانهای کوتاه زبان فارسی می دهم که حجمشان زیاد نیست، مثلا در حد دو سه صفحه است و نه بیشتر از این. من این داستان ها را به آنها می دهم که ترجمه اش بکنند. درست است که هنوز آنها مترجم نیستند و خیلی از نکات را متوجه نمی شوند، اما بازهم با این کار یک علاقه و انگیزه در وجودشان ایجاد می شود که خودشان روی زبان و فارسی شان کار کنند و بفهمند. بیشتر راجع به ایران بخوانند و آگاه بشوند از دغدغه هایی که امروز در ایران وجود دارند.
فرهنگ اسلامی: شعر و ادبیات ایران، بالخصوص ادبیات معاصر ایران در روسیه چه جایگاهی دارد و تا چه حد برای ادیبان و شاعران روسی و نیز مردم عامه شناخته شده است؟
دکتر آنا برزینا: من به این نیتجه رسیدم که در روسیه مردم اطلاعات بسیار کمی راجع به ایران دارند. از شاعران و نویسندگان معاصر تقریبا هیچ کسی را نمی شناسند. حتی از شاعران و نویسندگان کلاسیک هم آگاه نیستند، چه برسد به نویسندگان معاصر. مثلا در روسیه مردم خیام را می شناسند، به خاطر فیتس جیرالد که آثار او را از فارسی به انگلیسی ترجمه کرد و بعد از انگلیسی به زبان روسی ترجمه شد. مثلا فردوسی را می شناسند. بعضی ها مولوی را می شناسند و سعدی ولی عطار را نمی شناسند و مردمان روسیه از بزرگان دیگر زبان و ادب فارسی اصلا آشنا نیستند و اصلا اطلاعاتی راجع به ادبیات معاصر ایران ندارند. ما مقاله می نویسیم در این زمینه. من خودم روی اشعار فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی کار می کنم و بیشتر در حوزه نقد فمینیستی کار می کنم و مقاله می نویسم، ولی می دانم که مردم عامه و عادی این نوشته ها را نمی خوانند و این نوشته ها صرفا برای دانشجویان و دانشگاهی ها هستند؛ کسانی که فارسی یاد میگیرند و اهل ادبیات هستند و اهل دانش. و مردم راجع به ایران تنها درحد آنچه در تلویزیون می بینند و می شنوند، اطلاع دارند. در روسیه از پارسال شروع کردند به تبلیغ کردن در باره ایران، تبلیغ کردن آب و هوای خوبش. مثلا می گویند که ایران کشوری چهار فصل است و مردم روسیه می توانند برای گردشگری و استراحت به این کشور بروند. یعنی خوشبختانه روابط ایران و روسیه در حال بهبود و بهتر شدن است. ولی راجع به ادبیات معاصر همانطور که من عرض کردم که ما نیرو کم داریم و مردم ما فارسی بلد نیستند و برایشان خواندن رسم الخط فارسی بسیار دشوار است و در این مورد اطلاعات و آگاهی کافی ندارند. راجع به این مجموعه داستانهای کوتاه که من ترجمه کردم عرض کنم که به نظر من این باید یک کار جالبی باشد برای مردم روسیه چون این داستانها واقعا یک چیز جدیدی در ادبیات ما خواهد بود. ما اینجا ادبیات جنگ داشتیم، مثلا بعد از اتمام جنگ جهانی دوم که تقریبا هفتاد سال پیش اتفاق افتاد. آن موقع نویسندگان بسیاری از روسیه بیشتر درباره جنگ نوشتند و همه در همین زمینه آثار خودشان را خلق کردند ولی الآن خیلی کمرنگ تر شده است. ولی رومانها و داستانهایی که در ایران نوشته می شوند، از یک لحاظ چیزی جدیدی است در روسیه. از لحاظ دیگر مردم روسیه جنگ را تجربه کرده اند و می دانند که جنگ چه بلاهایی دارد و قشنگ درک می کنند که نویسندگان ایرانی در باره چه چیزی دارند می نویسند و آن را لمس می کنند.
فرهنگ اسلامی: وضعیت شعر و ادبیات در روسیه در گذشته چگونه بوده است و در حال حاضر شما این وضعیت را چگونه ارزیابی می کنید؟
دکتر آنا برزینا: ادبیات روسیه به خصوص نثرش بسیار غنی و بی نظیر است و من می دانم که بسیاری از آثاری که به زبان روسیه خلق شده است، به الگویی می مانند برای نویسندگان سایر نقاط دنیا که به زبان های دیگر آثار خودشان را خلق می کنند، مثلا لئو تولستوی، فیودور داستایفسکی، آنتون چخوف، ایوان تورگنیف و بسیاری از این قبیل نویسندگان که در سراسر کشورهای دنیا شناخته شده اند. فکر می کنم آثار این نویسندگان به تمامی زبان های دنیا ترجمه شده اند. از شاعران روسی می توانم اسم الکساندر سِرگِیویچ پوشکین، آنا آخماتووا، مارینا تسوتایوا، لرمانتف، سرگئی یسنین نام ببرم که همگی در زمانهای خودشان خیلی برجسته و نامدار بودند و واقعا اشعارشان بی نظیر است، ولی نظم مان همیشه در سایه نثرمان بوده است. اینطوری است. ادبیات جنگ هم داریم که البته جنگ های مختلف داشتیم بله ادبیات جنگ هم داریم.
من می خواهم عرض کنم که الآن هم ما رومان نویسهای خوبی داریم مثل باریس آکونین که در خیلی از کشورهای دنیا شناخته شده است و کتابهایش ترجمه می شود به زبان های دیگر. ولی از میان شاعران معاصر روسیه، تقریبا من کسی را نمی شناسم که خیلی معروف باشد و کارش خوب باشد.
فرهنگ اسلامی: برای تقویت و ترویج زبان فارسی در روسیه چه پیشنهادی دارید؟
دکتر آنا برزینا: ببینید زبان شبیه یک اسلحه نرم است و برای تقویت هرچه بیشتر روابط ادبی و فرهنگی بین کشورهای ایران و روسیه لازم به نظر می رسد که مردم ایران بیایند و زبان روسیه را یاد بگیرند و با ادبیات روسی هرچه بیشتر آشنا بشوند و همینطور روسها با یادگیری زبان فارسی و با آشنایی هرچه بیشتر با ادبیات فارسی همدیگر را بیشتر و بهتر از گذشته درک کنند و آنوقت است که یک نزدیکی فرهنگی و ادبی میان شان ایجاد خواهد شد.
فرهنگ اسلامی: ممنون از شما خانم دکتر برای وقتی که در اختیار ما گذاشتید. مانا باشید.
نمونه شعر: ایران
این خاک گهربار که ایران شده نامش
شیری است که مابین دو دریاست کنامش
مهتاب نشسته، سر هر گنبد این خاک
مانند کبوتر که نشسته است به بامش
از مرز فرا رفته به پیغمبری شعر
با سعدی و با مولوی از عشق، پیامش
شوقی ازلی دارم، با خاک عزیزش
عشقی ابدی دارم، در دل به دوامش
از شوق، مشرف بشو ای باد صبا تا
یک بار سلامم برسانی به امامش