چکیده:
یکی از مهمترین تحولات سیاسی در نظام بین الملل طی سالهای گذشته، وقوع قیامهای مردمی در کشورهای عربی در منطقه خاورمیانه است که منجر به سقوط نظامهای دیکتاتوری و استبدادی در تونس، مصر، لیبی و یمن شد و بر سایر کشورهای عربی و اسلامی تأثیر عمیقی گذاشت. تحولات سیاسی و اجتماعی مصر و سرنگونی رژیم حسنی مبارک پیامدهای بسیار مهمی برای منطقه خاورمیانه داشته است. مصر یکی از مهمترین کشورهای عربی به شمار میرود و سابقه تمدنی و موقعیت استراتژیک آن باعث گردیده است که این کشور به یکی از بازیگران اصلی در جهان عرب و منطقه خاورمیانه تبدیل گردد.
واژگان کلیدی: انقلاب، مصر، جوانان، رهبری، حسنی مبارک
مقدمه:
در متون کلاسیک علوم سیاسی گفته می شود که انقلاب به معنی دگرگونیهای گسترده و جابجایی تمامی ساختارهای مجموعه نظام سیاسی است. در حالی که در مصر علی رغم دگرگونیهای گسترده، تمامی ساختارهای نظام سیاسی دستخوش تغییر نشده است، به عنوان مثال ارتش همچنان به مانند قبل وجود داد. با این وجود جک گلدستون نظریهپرداز معروف انقلاب، تحولاتی را که از سال ۲۰۰۱ درخاورمیانه آغاز گردید، انقلاب مینامد. گلدستون، با بررسی ویژگیهای مشترک این تحولات با انقلاب عربی در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، اشاره میکند که این انقلابها در پی واژگون کردن حکومت سلطنتی سنتی بوده و به جنگ با دیکتاتوری پادشاهی برخاستهاند. وی به بررسی رژیمهای منطقه پرداخته و ویژگیهای هر یک را بیان میدارد. سپس، به عوامل به وجود آورنده این انقلابها اشاره کرده و شرایط موفقیت انقلاب را بررسی میکند. گلدستون بر این باور است که مهمترین دلایل وقوع انقلاب در کشورهای عربی عبارتند از:[۱]
- فساد حکومتها و تمرکز ثروت در دست خاندان حاکم
- فقر گسترده مردم در کنار ثروت انبوه حکام
- نرخ بالای بیکاری
- عدم حمایت نیروهای نظامی از حکومت
جک گلدستون معتقد است: «برای اینکه یک انقلاب به موفقیت برسد، باید شماری از عوامل در کنار یکدیگر وجود داشته باشند که عبارتند از دولت باید در نظر مردم به طور کامل غیر عادلانه و ناکارآمد به نظر برسد، به نحوی که تهدیدی برای آینده کشور تلقی شود؛ نخبگان به ویژه نخبگان نظامی باید نسبت به دولت بیگانه گشته و تمایل چندانی برای حمایت از آن نداشته باشند، بخش عمدهای از مردم (شامل گروههای قومی و مذهبی و طبقات اجتماعی) باید بسیج شوند؛ و قدرتهای خارجی نیز میبایست از هرگونه اقدامی در جهت کمک به دولت حاکم خودداری نمایند یا آن را در استفاده بیش از حد از ابزار خشونت آمیز تحت فشار قرار دهند.»[۲] سیر تکاملی چیده شدن این عوامل در کنار یکدیگر نشان میدهد که اغلب انقلابها به سختی موفق میشوند چراکه شرایط ذکر شده به ندرت هم زمان اتفاق میافتد. حال اینکه تحولات گسترده در مصر را انقلاب بدانیم یا نه، یک تحول بزرگ اجتماعی و فضای باز سیاسی صورت گرفته است که قاعدتا راه بسیار طولانی برای نهادینه شدن نظام سیاسی نیاز دارد. درک مجموعه شرایطی که منجر به این تحولات گردید و عوامل تأثیرگذار و بازیگران داخلی و بین المللی در این تحولات بسیار حائز اهمیت است. این مقاله با تأکید بر وجود عوامل مختلف در وقوع تحولات مصر، به بررسی شرایط، نقش و جایگاه جوانان و تغییرات بنیادین در باورها و اعتقادات آنها میپردازدکه منجر سقوط مبارک شد.
رابطه دولت و جامعه در مصر
مصر در دوران مبارک برای انجام پاره ای اصلاحات دست به نوسازی اقتصادی زد. طبق نظریه ساموئل هانتینگتون، وقتی دولت، همگام با نوسازی اقتصادی به نوسازی سیاسی نپردازد، با ظهور حجم گسترده ای از طبقه متوسط که نتیجه نوسازی اقتصادی است، رشد روزافزون آگاهیهای مردمی و نیز بالا رفتن توقعات برای مشارکت و ثأثیرگذاری در نحوه اداره کشور از یک سو و باقی ماند نظام سیاسی سنتی بدون هرگونه اصلاحات، از سوی دیگر، مواجه میشود. در این صورت توانایی پاسخگویی به توقعات گسترده مردمی را ندارد که ناشی از رشد و توسعه سیاسی آنان است و در نتیجه، موجب عدم توازن و در نهایت، اعتراض به سیستم سیاسی میشود.
فساد گسترده: خشم عمومی از فساد یکی از عوامل کلیدی قیامهای مردمی در خاورمیانه بود. بسیاری از کشورهای خاورمیانه، در سالهای اخیر به لحاظ اقتصادی رشد داشتهاند اما درآمد حاصل از این رشد اقتصادی تقریبا در حلقههای قدرت و حاکمان باقی ماند و بدنه جامعه از این رشد بهرهمند نشدند. بنا بر گزارشی دارایی حسنی مبارک و خانواده وی بین ۴۰ تا ۷۰ بیلون دلار برآورد شده است و ۳۹ مقام رسمی و تجار نزدیک به جمال مبارک هر یک به طور میانگین ثروتی بیش از یک بیلیون دلار دارند.[۳]
بحران کارآمدی: مسئله اصلی مصر مدیریت نامناسب رژیم سیاسی بود و نه کمبود بودجه یا فقدان منابع. اعتراضات گسترده ۲۰۱۱ مصر در شرایطی اتفاق افتاد که۴۰ درصد مردم مصر دارای درآمدی کمتر از ۲ دلار در روز هستند و آخرین آمار، نرخ تورم در این کشور را ۱۳درصد اعلام میکند. فاصله طبقاتی در مصر در آستانه بحرانهای این کشور بسیار بیشتر از استاندارد جهانی است. گزارش شورای وزیران مصر در سال ۲۰۱۰ نشان میدهد که تعداد مصریانی که زیر خط فقر زندگی میکنند از ۱۷ درصد در سال ۲۰۰۰ به ۲۲ درصد در سال ۲۰۱۰ افزایش یافته است. همچنین ذکر شده است که بیش از نیمی از جمعیت مناطق روستایی بی سواد هستند که با توجه به جمعیت زیاد روستاییان تعداد آنها به میلیونها نفر تخمین زده میشود.[۴] چنین اوضاع اقتصادی و اجتماعی نارضایتی گستردهای میان جامعه مصر و به ویژه جوانان به وجود آورده بود. یک نظرسنجی ملی در سال ۲۰۰۹ کاهش فقر، رشد اقتصادی، سلامت و اصلاحات آموزشی را در میان مهمترین اولویتهای جامعه مصر قرار داده بود.
فقدان آزادی: حسنی مبارک در طول حکومت ۳۰ ساله خودبسیاری از آزادیهای سیاسی و اجتماعی را محدود کرده بود. مبارک منتقدین دولت خود را به قدری تحت فشار قرار میداد که امکان فعالیتشان بسیار سخت، محدود و اغلب بی نتیجه میشد. مطبوعات آزاد عملا وجود نداشت و بر معدود مطبوعات مستقل نیز نظارت و سانسور شدیدی حاکم بود. در واقع انحصار قدرت منجر به فقدان آزادی شده بود و فقدان جامعه مدنی را در پی داشت. در چنین شرایط استفاده مردم و به خصوص جوانان از فناوریهای ارتباطی و آگاهی از سایر نقاط جهان داشتند، احساس محرومیت از آزادی را تشدید میکرد.
اتکا به سرکوبگری نظامیان: در مصر جامعه تقریبا همگن است، در واقع مصر در کنار تونس جزو همگنترین کشورهای جهان عرب محسوب میشوند. در هر دوی این کشورها اکثریت جامعه را سنیها تشکیل میدهند و گروههای اقلیت نفوذ سیاسی اندکی دارند. این همگن بودن با جامعه پیامد بسیار مهمی در نوع برخورد با معترضین مصری داشت. در مصر، نظامیان به عنوان یک نهاد در کنار معترضان قرار گرفتند، ارتش مصر نسبتا حرفهای بود و تقریبا به عنوان ابزار شخصی حاکم عمل نمیکرد. رهبران ارتشی مصر دریافتند که نهادهای نظامی با سرنگونی حکومت مبارک چیزی از دست نمیدهند و آنها میتوانند در نظام جدید نقش مهمی ایفا کنند، به همین دلیل ریسک تغییر وضعیت را پذیرفتند. در جوامع چند پاره، که یک قوم، فرقه یا اقلیت حکومت را در انحصار خود دارند، برای بقای خود یک نیروی انتظامی وفادار و وابسته تشکیل میدهند که دارای گسستهای مذهبی و قومی با بدنه عمومی جامعه باشد، تا در مواقع لزوم برای حفظ حکومت بتواند با نیروی تمام اعتراضات را سرکوب کند. برای مثال نیروهای انتظامی بحرین کاملا تحت هدایت سنیها هستند، و با توجه به اکثریت شیعه در بحرین، برای حفظ حکومت سنیها علیه تظاهرکنندگان با شدت عمل و بی رحمانه برخورد میکند. درعربستان نیز وضع اینگونه است. اما این شرایط در مصر بدین صورت نیست، و ارتش از بدنه عمومی جامعه منفک و متفاوت نیست. روابط بسیار گسترده و ارگانیک ارتش مصر با آمریکا نیز از عوامل مهم سقوط مبارک بود. سالانه هشت هزار سرباز مصری توسط آمریکا آموزش میبیند. امریکا سالانه حدود ۲ میلیارد دلار به مصر کمک مالی میکند که حدود یک سوم آن کمکهایی است که به ارتش تعلق میگیرد. احتمال میرود در سفر رئیس ستاد مشترک ارتش مصر، سامی حافظ عنان، به آمریکا در بحبوحه اعترضات، آمریکا توصیههای در مورد بی طرفی ارتش در مورد برخورد با معترضین به وی انجام داده باشد، مسئلهای که عامل مهمی در سقوط مبارک به شمار میرود زیرا با بی طرفی ارتش مبارک یکی از مهمترین ارکان قدرت خود را از دست داد. همچنین در طول مدت حکومت مبارک تمرکز بیش از حد ثروت و فساد گسترده رژیم مبارک موجب رویگردانی نیروهای نظامی از وی شد. مبارک خود از جمله نظامیانی بود که موفق به تصاحب قدرت شد. در واقع از سال ۱۹۵۲، مصر توسط نظامیان سابق اداره میشد و نظامیگری وجه غالب نظام سیاسی در مصر بود، رهبران نظامی مصر برخی مشاغل محلی را تحت کنترل داشتند، اما به شدت از جمال مبارک که جانشین حسنی مبارک تلقی می شد ناراضی بودند. جمال مبارک به عنوان یک بانکدار ترجیح میداد، نفوذ خویش را به جای آنکه در ارتباط با نظامیان گسترش دهد، از طریق دوستان سیاسی و تجاری خود، به واسطه انحصار دولتی و انجام معامله با سرمایهگذاران خارجی کسب میکرد. در چنین شرایطی نارضایتی گسترده نظامیان احتمال سرکوب تظاهرات مردمی را کاهش داد و نظامیان حاضر نشدند تنها به خاطر حفظ قدرت در خانواده مبارک و پاسداری از منافع شخصی آنان دست به کشتار هم وطنان بزنند. به طور کلی سازمانهای نظامی نقش بارزی در مصر داشتند و کفه ترازو را به نفع معترضین سنگین نمودند. چراکه در مصر موسسات نظامی دارای جنبه حرفهای و حامی دولت بودند. به همین دلیل هنگامی که بسیاری از نظامیان دستورات حسنی مبارک را در سرکوب مخالفین نادیده گرفتند، معترضین مصری توانایی به زیر کشیدن حکومت مبارک را بازیافتند.
ساختار جمعیتی تحصیل کرده مصر: یکی از دغدغههای کشورهای خاورمیانه، ساختار جمعیتی جوان است. طبق آمارهای ارائه شده، پیش بینی شده است که این جمعیت از ۴۱۵ میلیون نفر در حال حاضر، به ۸۲۳ میلیون نفر در سال ۲۰۵۰ برسد. رشد جوان جویای کار نیز از ۳۶ میلیون نفر در حال حاضر، به ۵۶ میلیون نفر تا سال ۲۰۵۰، از مسائل چالش برانگیز برای دولتهای منطقه تبدیل شده است. این در حالی است که اقتصادکشورهای عربی، سالیانه به طور متوسط رشدی کمتر از ۰٫۵ درصد دارد. آمارها [۵]نشان میدهد که در بین تمام مناطق جهان، خاورمیانه و شمال افریقا، بالاترین نرخ بیکاری جوانان را دارد.
فقدان حضور زنان در عرصههای اجتماعی: تعصبات جنسیتی در سراسر مصر از علل اصلی حضور زنان جوان در قیام بر علیه حکومت مبارک بود. در طول حکومت مبارک تبعیض آشکاری بر علیه حضور زنان در عرصه های اجتماعی وجود داشت. بررسی نظرسنجی جوانان در سال ۲۰۰۹ نشان میدهد که دختران بیش از دوبرابر از فرصتهای تحصیلی را به دلیل ناتوانی خانواده های خود از پرداخت هزینه های آموزش و پرورش در مقایسه با پسران از دست دادهاند. ضمن اینکه حدود ۱۹ درصد از دختران به دلیل آداب و رسوم کهن خانوادههای خود فرصت تحصیل در مدرسه را به دست نیاوردند. در سال ۲۰۱۰ شاخص اعلام شده از سوی مجمع اقتصاد جهانی درباره نابرابری جنسیتی، مصر رتبه ۱۲۵ را در بین ۱۳۰ کشور بررسی شده، در چهار شاخص فرصت های تحصیلی، فرصت مشارکت اقتصادی، بهداشت و بقا و تأثیرگذاری سیاسی را به دست آورد. در واقع عمده کشورهای خاورمیانه رتبه های بالای این جدول را داشتند.[۶] این درحالی است که زنان در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی فرصت کار آموزشی و اداری بسیاری پیدا کردند و طبیعتا این تحولات مورد توجه جامعه زنان در مصر نیز قرار داشته است.
مسئله فلسطین: بی تفاوتی نسبت به مسئله فلسطین در سیاست خارجی مصر و برقراری روابط صلحجویانه با رژیم صهیونیستی را میتوان از جمله دلایل اعتراضات مردمی در مصر دانست. رابطه نزدیک رژیم حسنی مبارک با اسرائیل و کاهش هزینههای امنیتی آن، از جمله عوامل مهم بیداری مردم مسلمان در مصر بوده است. همگرایی سیاسی و امنیتی مصر دوران مبارک و رژیم صهیونیستی همواره یکی از زمینههای اصلی بروز مخالفت داخلی به ویژه در میان جوانان مسلمانی بود که از اقدامات مبارک احساس حقارت میکردند. پس از انعقاد معاهده کمپ دیوید، رژیم مصر هزینههای امنیتی سنگینی را برای این رابطه پرداخت نمود که ترور انور سادات و مخالفت دامنهدار گروهها و جریانهای اسلامی، بخشی ازآن بود. این وضعیت، بار دیگر در جریان اعتراضات مردمی به مبارک باز تولید شد. هرچند با وجود به قدرت رسیدن اخوان الملسمین در مصر، نمیتوان منشأیی برای قطع کامل همکاری مصر با رژیم صهیونیستی به دلیل الزامات نظام بین الملل قلمداد کرد، اما مشخص است که به دلیل روندکنونی در نظام داخلی مصر، اسرائیل مهمترین متحد منطقهای خود را از دست داده است و برگشت به شرایط قبل در این کشورها برای این رژیم غیر ممکن است.
باور به امکان تحقق تغییر: در طول دوران حکومت مبارک، مردم مصر فراز و نشیب های بسیاری را پشت سر گذاشتند. اما پارهای متغیرهای منطقهای تأثیرات عمیقی بر باورهای مردمی در جهت امکان تغییر در نظام سیاسی و حکومت آنان گذاشت. شاید اولین تغییر منطقهای آزادسازی جنوب لبنان بود. در ماه مه سال ۲۰۰۰ میلادی ، ارتش اسرائیل پس از هجده ماه بدون توافق یا پیش شرطی از جنوب لبنان عقب نشینی کرد. این اتفاق در پی موفقیت عملیات نظامی حزب الله لبنان علیه اشغالگران اسرائیلی روی داد و آزاد سازی جنوب لبنان موج وسیعی از احساسات را در مردم مصر ایجاد کرد. در ادامه نیز موفقیت حزب الله لبنان درجنگ ۳۳ روزه در مقابل نظامیان اسرائیلی از اهمیت زیادی در تأثیرگذاری بر روحیه جهان عرب داشت. شاید بتوان گفت باور به تغییر مناسبات منطقهای به داخل سرزمینهای عربی کشیده شد و مردم و به ویژه جوانان مصر انگیزه مضاعفی یافتند و تداوم این تغییرات را با سرنگونی حسنی مبارک نشان دادند.
آتول آنجا، در مقالهای به موضوع اعتراضهای جهان عرب پرداخته و به شباهتهای این اعتراضها اشاره دارد. وی مدعی است تحولات دنیای عرب سه ویژگی مشترک دارد که عبارتند از:[۷]
- این تحولات به رهبری جوانان اتفاق افتاد
- از لحاظ روش و تاکتیک عمدتاً صلح آمیز بود
- از لحاظ تقاضا به دنبال دمکراسی، قانون گرایی، دسترسی به حقوق شهروندی و احترام به حقوق بشر است.
نقش جوانان مصری در سرنگونی مبارک
تحولات سیاسی و اجتماعی مصر نشان داد که بین جمعیت جوان مصر و سرنگونی رژیم مبارک ارتباط معناداری وجود دارد. در واقع نیروی اصلی مخالف دولت، جوانان مصری بودند که از وضعیت خود در نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مصر ناراضی بودند. ضمن اینکه بخش عظیمی از جوانانی که در اعتراضها شرکت داشتند، تحصیلکردهگانی بودند که از مسائل سیاسی و اقتصادی آگاهی بیشتری داشتند. یک پنجم مصریها سنی میان ۱۵ تا ۲۴ سال دارند. اکثریت مصریان در تظاهرات اعتراض آمیز به حکومت مبارک حضور داشتند. اعتراضاتی که یکپارچگی قابل ملاحظهای در حوزههای آزادی سیاسی، دستمزدهای مناسب و بهبود شرایط کاری، از بین بردن فساد گسترده، رعایت شأن مردم مصر از جانب نظام سیاسی و احساس عزت نفس مطالبه میکرد. اما مسئله حائز اهمیت میزان مشارکت گسترده جوانان در تظاهرات بود که پایهگذار قیام و تنظیم کننده جهت حرکت اعتراضات و مداومت در مسیر قیام بودند. در اعتراضات صدها هزار نفری میدان التحریر در قاهره و همچنین در شهرهای دیگر در سراسر مصر این جوانان بودند که جمع شده بودند تا یکپارچه تا رسیدن به هدف نهایی خود تلاش کنند. بسیار جالب توجه است که در خلأ وجود احزاب و گروههای شناخته شدهای چون وفد و اخوان المسلمین و با وجود مخالفان سرشناسی مانند ایمن نور و محمد البرادعی در جبهه مخالفان با مبارک، جرقه حرکت ضد دولتی را جوانانی زدند که کسی آنان را چندان جدی نمیگرفت.[۸] به عبارتی دیگر و بنا به گفته «سمیر امین» جوانانی سیاسی شده و سازمان یافته که در صف اول سرنگونی مبارک جنبشی بزرگ را سامان داده بودند.این جوانان بیرون از احزاب و در چهارچوب رژیمی که برای چند دهه آزادی سیاسی را نادیده میگرفت، توانستند خود را سیاسی کنند.[۹] سمیر امین این جوانان را فاقد یک جبهه سیاسی همگن با خواسته های ساده دموکراتیک و اهداف مشخص میداند. اما اشاره میکند که این جوانان تنها برای برگزاری انتخابات سالم قیام نکردند بلکه عمیقا به آزادی بیان و آزادی فعالیت اجتماعی اعتقاد دارند؛ از این جهت سمیر امین معتقد است که این جوانان مطالبات دموکراسی خواهانه صحیح و کاملی دارند. اما اینکه چطور این تغییر نسل همراه با تغییر اهداف و اعتقادات در جامعه مصر به وقوع پیوسته مسئله بسیار حائز اهمیتی است. به طوری که به نظر میرسد منشأ اصلی اعتراضات و سرنگونی نظام ۳۰ ساله حسنی مبارک همین تغییر و تحولات نظام فکری-اعتقادی و باورهای مدنی جامعه مصر و به خصوص جوانان به عنوان نیروی محرک و مولد و قوام دهنده قیام بر ضد نظام مبارک است. این جوانان نماینده نسل نوینی از جامعه مصر هستند که در درون اقشار متوسط جامعه جای میگیرند. بسیاری از جوانان مصری معتقد بودند که آنها چیزی برای از دست دادن ندارند، برای همین در اعتراضات بر علیه رژیم مبارک بسیار مصمم بودند. جوانان معتقد بودند که آینده مصر با وجود مبارک در واقع همان گذشته آنها خواهد بود.[۱۰] اگرچه این اعتراضات فاقد توان راهبردی برای پیش بینی روشن از چشم انداز پس از دوران مبارک بود اما همگان بر یک مسئله اجماع داشتند و آن اهمیت سرنگونی مبارک بود. جوانان تحصیل کرده به واسطه نیروی جوانی و انگیزهای که برای انجام کارها دارند، و تعلق خاطر به کشورشان تمایل زیادی برای کسب قدرت و تأثیرگذاری در فرایند تصمیمگیری سیاسی دارند، اما نظام مبارک که به دلیل استبداد سنتی و انحصار قدرت در دست عدهای اندک استوار بود، این امکان را به خیل عظیم جوانان نمیداد، در واقع احتکار قدرتی که مبارک در نظام سیاسی صورت داده بود، نارضایتی گستردهای را در بین جوانان تحصیل کرده که در خود توانایی اداره امور کشور را میدیدند، به وجود آورده بود. جوامع خاورمیانه بالاترین درجه بیکاری در میان اقشار تحصیلکرده را دارند که به شدت در حال گسترش هستند و انتظارات بالایی هم دارند. به طور دقیق در مصر بیکاری در بین تحصیلکردگان دانشگاه ۱۰ برابر نرخ بیکاری در بین اقشار عادی و غیر تحصیلکرده جامعه است. با اجرای سیاستهای نئو لیبرال اقتصادی، نه تنها وضعیت اقتصادی جوانان مصری بهتر نشد، بلکه بر شکاف فقیر و غنی نیز افزود و در نبود امنیت اقتصادی، آسیب پذیری طبقه متوسط برآمده از این سیاستهای اقتصادی افزایش یافت. سیاست انفتاح باعث گسترش نظام آموزشی و باز کردن دانشگاههای متعدد شد که در آن میلیونها جوان مصری به عنوان دانشجو جذب میشوند ولی پس از فراغت از تحصیل با بازار کار رقابتی و محدودی روبه رو میشوند که قادر نیست انتظارات اقتصادی این همه فارغ التحصیل دانشگاه را برآورده سازد. به لطف پیشرفتهای تکنولوژیکی و ارتباطی، آشنایی خیل عظیم جوانان با وسایل ارتباط جمعی مانند اینترنت، فیسبوک و ماهواره و به تبع، آشنایی با جایگاه طبقه متوسط در کشورهای دیگر، به نوعی یک ذهنیت قیاسی در میان جوانان مصر ایجاد شد. این جوانان خود را مرتب با جوانان سایر کشورهای پیشرفته مقایسه و احساس محرومیت نسبی میکردند. به دلیل ضعف جامعه مدنی کارآمد، امکان اظهار نظر مسالمت آمیز وجود نداشت و نظام اقتدارگرای مبارک هر گونه اعتراضی را با خشونت سرکوب میکرد. بسیاری از مردم مصر و به ویژه جوانان به دلیل ناامیدی در تأثیرگذاری بر فرآیند بهبود سیاستگذاری اجتماعی در نظام اقتدارگرای مصر، به سمت تولید خشونت و مقابله با مبارک پرداختند. اگر حکومتها، به دلیل بحران جهانی یا داخلی توانایی سرکوبشان ضعیف شود، جرقهای کافیست تا موجب فورانِ خشمِ نهفته جوانان شود. این جرقه همان خودسوزی «محمد بوعزیزی» و تظاهرات مردمی مصر در مقابل سفارت تونس برای حمایت از انقلاب تونس بود. دو روز پس از این تظاهرات یک جوان مصری با نام «عبدو عبدالمنعم حماده جعفر خلیفه» در اعتراض به بسته شدن رستوران خود و عدم توجه مسئولان مصری به شکوائیهاش، در مقابل ساختمان مجلس این کشور دست به خودسوزی زد. این جوان مصری قبل از خودسوزی در مقابل مجلس شعارهایی مانند «ای نیروهای امنیتی این کشور حق من درون مصر ضایع و پایمال شدهاست»[۱۱] سر داد. در این میان، گسترش آگاهی و کاربرد رسانههای اجتماعی به کمک مردم میآید و موجب بسیج عمومی آنها میشود. عموم جوانان از نظر فرهنگی و اجتماعی، احساسات و انتظارات طبقه متوسط را دارند؛ دارای رفتار و فرهنگ شهری، تحصیلات دانشگاهی، اطلاعات مناسب، آشنا با تکنولوژی جدید و رسانههای مدرن هستند و میدانند که در دنیا چه خبر است. جوانان به دلیل این ویژگیها برای خود منزلت اجتماعی قائل هستند ولی فقر گسترده اقتصادی، بیکاری و ضعف نظام شایسته سالاری، آنها را مجبور میکند که از لحاظ اقتصادی مانند فقیران زندگی کند. یعنی در محلات فقیرنشین ماوا داشته باشد و در صورت به دست آوردن شغل، بیشتر به عنوان کارگر در اقتصاد غیر رسمی به مشاغل سطح پایین و کم درآمد بپردازد.[۱۲] حداقل ۹۰ درصد از بیکاران در مصر جوانان هستند؛ این وضعیت به خصوص برای زنان جوان به مراتب بدتر است. در بررسی نظرسنجی شورای جمعیت در سال ۲۰۰۹ که در میان جوانان مصر انجام شده است،که ۳۰ درصد از مردان جوان در سنین بین ۱۵ تا ۲۹ سال که تاکید کرده اند که آنها به دنبال مهاجرت به خصوص به کشورهای ثروتمند نفتی حاشیه خلیج فارس هستند زیرا آنها انتظار یافتن شغل در کشور خود را ندارند. ۷۰ درصد جوانان بیکاران گفتهاند آنها بیکارند چون کاری برای انجام دادن وجود ندارد. ۴۰ درصد معتقدند که ارتباطات شخصی در یافتن کار بسیار مهمتر از توانایی و مهارت لازم برای انجام کار مورد نظر است. جوانان بیکار در واقع قیام برای سرنگونی مبارک را یک واکنش طبیعی در مقابل فساد گسترده حکومت مبارک میدانند.[۱۳] مطالعات انجام شده در مدارس نشان میدهد جوانان با چالشهای جدی در پیدا کردن شغل نه تنها به دلیل کمبود شغل نسبت به تعداد بیکاران بلکه همچنین به دلیل فقدان آموزش مناسب در نظام آموزش و پرورش و تحصیلات عالی جهت افزایش توانایی مواجه بودند. ثبت نام در مدارس به خصوص در سطح متوسطه به طور قابل ملاحظهای در مصر گسترش یافت در حالی که نظام حکومتی نه تنها آمادگی ورود این سیل گسترده از جوانان را در نظام اقتصادی با ایجاد فرصتهای شغلی نداشت بلکه در مقابل فقط با گسترش فرصتهای تحصیل آنها را از مدارس به دانشگاه ها منتقل نمود. در حالی که جوانان همچنان پس از دانشگاه فرصتهای شغلی دریافت نکردند. در دهه ۱۹۹۰ و به ویژه در سالهای ابتدایی آن دولت مصر به هر فارغ التحصیل دانشگاه قول یک شغل را میداد. به همین ترتیب دانشجویان پس از فراغت از تحصیل بیشتر به شغلهای دولتی میپیوستند و پس از گذشت چند سال، علاوه بر قدرت اقتصادی، قدرت و منزلت اجتماعی کسب میکردند. اما گسترش سیاست انفتاح باعث گسترش تعداد دانشجویان شد و دولت توان رسیدگی به نیازهای این طبقه را از دست داد. با بررسی شرایط زندگی و فعالیت جوانان در مصر به این نتیجه میتواند رسید که جوانان در مصر دارای منزلت فرهنگی هستند و در واقع فاقد منزلت اقتصادی و به خصوص سیاسی هستند. به طور کلی، مهمترین مشکلات مردم و به خصوص جوانان را میتوان در استبداد سیاسی و مشکلات اقتصادی دانست؛ که شاخصترین ضعف نظام اقتصادی در اشتغال آنها است. سطح بیکاری در سال ۲۰۱۰ بین جوانان عرب، به ۲۳٫۴ درصد رسید که از سوی سازمان بین المللی کارگر، از آن به عنوان یکی از عوامل قیامهای جوانان در سال ۲۰۱۱ یاد شد.[۱۴] جوانان مصری از چشم انداز حکومت حسنی مبارک ناامید بودند. نتایج یک تحقیقات نشان میدهد که تنها ۱۲ درصد از جوانان واجد شرایط برای رأی دادن ثبت نام کرده بودند و کمتر از ۵۰ درصد به مسائل سیاسی علاقه نشان میدادند و جالبتر اینکه کمتر از ۵ درصد از جوانان مصری در هر نوع فعالیت سازمان یافته شرکت داشتند.[۱۵] اما به عنوان یک تحول باورنکردنی در مدت زمان کوتاهی به مشارکت گستردهای در جهت سرنگونی حکومت مبارک پرداختند. آنها با حضور بی سابقه در سطح شهرهای مصر و با دعوت از تمامی مردم، تنها راه نجات آینده مصر و بازیابی عزت نفس خود را شرکت در قیام علیه مبارک تا براندازی حکومت دیکتاتوری وی میدانستند.
بی تردید وقوع انقلاب اسلامی در ایران و اخبار مردم سالاری در ایران و سقوط رژیم شاه و مواضع ضد صهیونیستی ملت ایران از جمله عوامل زمینه ساز تحولات اجتماعی در خاورمیانه عربی و شمال آفریقا شمرده می شود.
جمع بندی
تحولات سیاسی و اجتماعی مصر و سرنگونی رژیم حسنی مبارک پیامدهای بسیار مهمی برای منطقه خاورمیانه داشته است. مصر یکی از مهمترین کشورهای عربی به شمار می رود و سابقه تمدنی و موقعیت استراتژیک آن باعث گردیده است که این کشور به یکی از بازیگران اصلی در جهان عرب و منطقه خاورمیانه تبدیل گردد. مصر از نخستین کشورهای عربی بود که پیمان صلح با رژیم صهیونیستی را امضا و از یکی از پایههای اصلی اجرای سیاستهای همسو با فرآیند صلح خاورمیانه بوده است، به طوری که این کشور در دوران حسنی مبارک اصلیترین متحد عربی اسرائیل بود. در بعد بین المللی نیز، مصر از اصلیترین متحدان آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود؛ به گونهای که در واقع مجری سیاستهای خاورمیانه آمریکا در منطقه بوده است. بیش از سه دهه حکومت انحصاری مبارک، پیامدهایی جز فساد انبوه، بیکاری، فقر گسترده و احساس تحقیر برای مردم مصر نداشت. به همین دلیل بسیاری از محققان جامعه مصر را در حال انفجار قلمداد میکردند. تحولات سیاسی و اجتماعی مصر به رهبری جوانان و دعوت آنان از عموم مردم انجام شد؛ این تحولات مبتنی بر اهداف مشخصی بوده و فراتر از اعتراضات شخصی و محلی، خواهان تغییر نهادهای سیاسی و اجتماعی بود. این اعتراضها به قدری گسترده بود که منجر به سقوط حکومت سی ساله مبارک شد. هر چند هنوز زود است که از وقوع یک انقلاب کامل اجتماعی در مصر که از لوازم آن تغییر ساختار قدرت است یاد کرد.
[۱] – گلدستون جک، «فهم انقلاب ۲۰۱۱ شکنندگی و بهبودپذیری دیکتاتوری های خاورمیانه»، ترجمه خرم بقایی، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال هجدهم، شماره اول، بهار ۱۳۹۰، صص ۱۹۱- ۱۷۴
[۲] – گلدستون جک، همان، ص ۱۷۷-۱۷۶
[۳] – گلدستون جک، پیشین، صفحه ۱۸۳
[۴]– WWW.POPCOUNCIL.ORG/PROJECTS/234_SURVEYYOUNGPEOPLEEGYPT.ASP
[۵] – هرمزی، شانی، ۱۳۸۷، «سیاست خارجی آمریکا و روند اصلاحات اقتصادی در مصر و عربستان»، فصلنامه راهبرد، شماره ۴۷، ص ۳۸۵
[۶]-Global Gender Gap Report 2010
[۷] – Aneja, Atul (2011), “Protest Movements in West Asia: Some Impressions”, Strategic Analysis, 35,4 Jully
[۸] – حاجی ناصری، سعید، «واکاوی نقش طبقه متوسط جدید در جنبش اجتماعی مصر»، فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، زمستان ۹۱، ص۲۲۸
[۹]– امین، سمیر، ویژگیهای انقلاب مصر و بایستههای تغییر: انقلاب مصر و پس از آن، در: http://anthropology.ir/node/11200
[۱۰]– http://truth-out.org/opinion/item/14449-why-egypts-revolution-is-so-different
[۱۱] – http://www.tabnak.ir/fa/print/142927
[۱۲]– Asef, bayat, Lifeds Politics, Amesterdam University press, 2010, p 67
[۱۳]– Population Council, Survey of Young People in Egypt ,Cairo: Population Council, December 2010
[۱۴]– International Labour Organization (ILO). 2011. Youth Unemployment in theArab Word Is a Major Cause for Rebellion.
[۱۵] – www.prb.org/Articles/2011/youth-egypt-revolt.aspx