حادثه ترور قاشقچی خبرنگار پر آوازه سعودی در شهر استانبول ترکیه از سوی تیم ترور محمد بن سلمان ولیعهد سعودی پندها و عبرت های بسیاری دارد که هر انسان در طول عمر خود از اینگونه حوادث باید عبرت بگیرد و با مسلح شدن به فهم، تحلیل درست و آگاهی آزاده بماند و ابزاری در دست دیگران نباشد.
آنچه مسلم است ترور قاشقچی یک جنایت دلخراشی است و ما و همه انسان ها باید در مقابل کشته شدن افراد بیگناه بایستیم و محکوم کنیم اما جای بسی تعجب است که کشته شدن یک فرد از سوی دژخیمان رژیم آل سعود تا این حد در رسانه های جهان بازتاب پیدا کند. رژیم عربستان در حال حاضر جنگی در یمن اداره می کند که به مدت چهار سال ادامه دارد و هر روز صدها انسان بی گناه به علت جنگ، بمباران هوایی و یا گلوله باران زمینی، گرسنگی، بیماریهای مختلف از جمله وبا که دو میلیون نفر دچار آن شدند، می میرند ولی هیچ گاه این جنایت بزرگ تبدیل به موضوع اول رسانه های جهان و افکار عمومی جهان نشده است. رژیم سفاک آل سعود یکی از مهمترین عوامل کشتار صدها هزار نفر در سوریه و عراق نیز بود ولی کسی این گونه جنایات و حمایت از تکفیریهای جنایت پیشه را بزرگ نمی کند و به طور منصفانه منعکس نمی سازد. از این رفتار در می یابیم که بزرگ شدن این حادثه یا آن خبر بدلایل انسانی و یا اتفاقی نیست بلکه بر پایه برنامه و تحقق اهداف سیاسی است.
این حادثه نشان داد که رسانه می تواند کشتن یک فرد را به مهمترین موضوع افکار عمومی جهان تبدیل کند و کشتار ملت یمن را که به گفته مسئولان سازمان ملل بزرگترین فاجعه انسانی جهان از جنگ جهانی دوم تا کنون است کاملا نادیده گیرد. توان کارکردی رسانه در این حادثه کاملا گویا بود و نشان داد که رسانه چه سلاحی برنده است که توان کارکرد مثبت و منفی دارد. امروزه در مکاتب مادی غربی افکار عمومی مانند هر کالایی است که خط تولید دارد و مهمترین ماشین این خط تولید رسانه و شبکه های مجازی است. حق و باطل و ارزشهای والای انسانی در این فرایند هیچ جایگاهی ندارد و تنها منفعت و سود است که این ماشین را به حرکت در می آورد.
در جریان حادثه ترور قاشقچی که همه رسانه های غربی علیه محمد بن سلمان ولیعهد سعودی آمر اصلی جنایت ترور، بسیج شدند در می یابیم که این سرسپرده غرب علیرغم خوش خدمتی و تقدیم صدها میلیارد دلار به اربابان استکباری از مصونیت برخوردار نبود و غرب در جهت سرکیسه کردن بیشتر، این حادثه را بزرگ کرد. اقای ترامپ در چند هفته اخیر و حتی قبل از ترور قاشقچی بارها اعلام کرد که عربستان ثروتمند باید به امریکا پول پرداخت کند و اگر امریکا نبود این رژیم دو هفته دوام نمی آورد و اگر ایران به منطقه خلیج فارس حمله کند این منطقه بدون امریکا ظرف ۱۲ ساعت سقوط می کند. دراین ادبیات متاسفانه کشور صلح جوی ما را ابزار تهدید منطقه و ایجاد دلهره در جوامع منطقه نشان می دهد در حالیکه ایران اسلامی کشوری صلح جو و لنگرگاه استقرار و صلح در منطقه است و متاسفانه باید بگویم برخی افراد در دام دشمن افتادند و این عبارت ها را تکرار کردند. بهرحال این ادبیات نشان می دهد سرسپردگی هزینه ای سنگین تر از مقاومت دارد و این انتخاب چه خفت ها و ننگ ها بر آنها تحمیل می کند. البته رفتار قدرت های مستکبر همین است اما در گذشته با حفظ ظاهر صورت می گرفت ولی ترامپ به علت زبان غیر دیپلماتیک همه این مناسبت ها را اشکار و علنی ساخت.
اعلام اخیر ترامپ در اینکه یک گروه سرکش در عربستان این کار را انجام داده است و ملک سلمان و ولیعهد از ماجرا خبر ندارند رمز عملیات جمع کردن این فرایند بزرگ سازی خبری بود. دادن دستور برای جمع کردن این فرایند خبری بعد از تحقق اهداف و گرفتن میلیاردها دلار از محمد بن سلمان وحشت زده و ترسیده بسیار طبیعی بود اما اینکه ترامپ رئیس جمهور امریکا به بلندگوی آل سعود برای پاک کردن این مساله و مدیریت افکار عمومی باشد تبدیل شود جای تعجب بسیاری دارد. خنده دار بلکه گریه آور این است که ترامپ همه شواهد را نادیده می گیرد وبر خلاف آنها حکم صادر می کند و از همه می خواهد که این خط خبری جدید را دنبال کنند. نادیده گرفتن وقایع میدانی وصدور حکم متفاوت از همان ماشینی پنداشتن افکار عمومی نشات می گیرد که تصور می کند افکار عمومی قابل تولید است وبر پایه برنامه ریزی سیاسی و بفرموده انجام می گیرد. این مکتب مادی و منفعت طلب هیچ حرمتی برای عقل انسان قائل نیست. کدام عاقل می تواند قبول کند یک گروه سرکش، یک کنسولی رسمی دولت عربستان سعودی را که محلی حفاظت شده است مکانی برای اجرای این جنایت انتخاب می کند. مگر کسی جز کنسول عربستان ساعت و تاریخ مراجعه بعدی حاشقچی را تعیین کرده بود که نماینده دولت سعودی است. وانگهی اگر یک گروه سرکش این جنایت را انجام داده چرا دفتر ولیعهد سعودی در روز انجام جنایت ۱۹ بار تماس تلفنی با کنسولی گرفت. و اگر یک گروه سرکش این جنایت را انجام داده چرا دو هواپیمای اختصاصی که وسیله رفت و برگشت آنهاست از سوی اقای مطرب مدیر دفتر محمد بن سلمان اجاره گرفته شده است . اینکه چرا تیم ترور همه با گذرنامه های سیاسی به ترکیه آمدند نیز جای تعجب دارد زیرا همه می دانند که گذرنامه سیاسی بر پایه ماموریت های تعریف شده مختلف از سوی دولتها صادر و به افراد داده می شود. و اگر این ترور از سوی یک گروه سرکش انجام شده چرا پانزده نفر تیم ترور در عربستان مسئولیت دارند و بیش از نیمی از آنها در دفتر ولیعهد مشغول کارند. استفاده از ماشین های سیاسی برای جابجایی تکه های جسد قربانی چگونه انجام شده است.و اگر همه این وقایع را نادیده بگیریم چرا عربستان سعودی روز بعد از فاجعه اعلام نکرد که گروهی سرکش بر کنسولی آنها در استانبول مسلط شده واین جنایت هولناک را مرتکب شدند. دولتمردان سعودی بیش از دوهفته منکر مساله شدند و اعلام کردند که قاشقچی از کنسولی بعد از انجام معاملات اداری خارج شده و زمانیکه مسئولان ترک از آنها تصاویر خروج قاشقچی از کنسولی را درخواست کردند بهانه آوردند که دوربین های آنها عکسها را نمایش می دهد ولی ضبط نمی کند. این چه گروه سرکشی است که بر وزارت خارجه، دفتر ولیعهد و بسیاری از ادارات دیگر سعودی تا این حد تسلط دارد مگر اینکه این گروه را دارای اختیارات بالایی مانند ولیعهد سعودی فرض کنیم.
این وقایع نشان می دهد که اقای ترامپ دروغ می گوید و می کوشد این نظام خون ریز ریاض را که یکی از بهترین گاو شیر ده به گفته او، به شمار می آید، حفظ کند. عناوین مختلف حقوق بشر ، دفاع از جان انسان ها و حفظ صلح و امنیت ومشابه آنها و تقسیم کار بین کشورها غربی و یا داخل کشور های آنها مانند دولت و کنگره در امریکا همه و همه رنگ و لعاب این داستانهای فریب و تزویر است که هر روز در قالبهای گوناگون تکرار می شود و از ما می خواهند که ما باور کنیم. از این حادثه هر انسان آزاده و موحد باید عبرت بگیرد و خود را از بندگی بت رسانه های تزویر خارج سازد تا به مراحل بالاتر ازادی و انسانیت و شناخت توحید نائل گردد.