زورق: بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع این جلسه پیش بینی وضعیت خاورمیانه و شمال آفریقا در ده سال آینده است این بحث را در دو دور انجام می دهیم در دور اول هر فرد نظرش را ،[ نظری را که قبل از جلسه داشته] در مورد وضعیت خاورمیانه وشمال آفریقا [که ظرف جغرافیائی تمدن اسلامی است] در ده سال آینده را مطرح میکند و دور دوم نظری را که در جلسه بدست آوردیم را بیان میکنیم .
*بشیر: جهان به سمت چند قطبی شدن پیش می رود.
*والراشتاین: چین آینده جهان است و آمریکا از بین رفتنی است.
*در آینده محور مقاومت اسلامی قدرت بیشتری خواهد داشت.
*دولت عربستان سعودی سعی می کند سکولاریسم و مدرنیته را بر عربستان حاکم کند تا جلوی بیداری اسلامی در عربستان را بگیرد.
*حمایت از چهره های تجدید نظر طلب و غربگرا در دستور کار غرب قرار دارد.
*کوشش امپریالیزم بر پایه ایجاد نوعی مدرنیته اسلامی است که سررشته آن در دست غرب باشد.
*غرب وحدت و انسجام اجتماعی جمهوری اسلامی ایران را هدف گرفته است.
*ما مسلمانان دنبال وحدت اسلامی، بازآفرینی واقعیّت ملّت اسلام و آزادی و استقلال ملل مسلمان هستیم.
*دموکراسی زیربنای امامت و امامت اوج هوشیاری و بلوغ دموکراسی است.
*امروز جهان عرب در یک بحران هوّیت بسر می برد.
*دنیای عرب نیازمند بیداری اسلامی است و برای رسیدن به آن محتاج روشنگری های بیشتر است.
*دولتمردان سرسپرده عرب به سوی اسرائیل می روند و ملّت های دل سپرده به اسلام سید حسن نصرالله و سید عبدالملک حوثی را با ستایش و حسرت می نگرند.
*اروپا کم کم با این واقعیت روبرو می شود که تمام منافعش با آمریکا یکی نیست.
*ترامپیسم چهره آشکار امپریالیسم آمریکاست.
*بازسازی کشورهائی که ائتلاف عِبری – عربی – غربی آن را ویران کرده است، مسئله مهمّی است.
*نقشه آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی برای منطقه بسیار خونین و وحشت زاست.
*هدف آمریکا زمین گیر کردن نیروهای مترّقی بوسیله گروههای تروریستی است.
*استراتژی عربستان سعودی به طرح راستگرایان اسرائیلی گره خورده است.
*شیخ الاسلام: حرکت بیداری اسلامی پیش خواهد رفت و در نتیجه نقش ملّت ها در تحولات سیاسی زیادتر خواهد شد.
*رویوران: بردباری در مقابل تحریم ها موجب رونق تولید ملّی، افزایش اشتغال و کاهش وابستگی به دلار خواهد شد.
*اشتباه بزرگ ترامپ خود شیفتگی و خود بزرگ بینی اوست.
*در آینده تأثیرگذاری آمریکا بر نظام بین المللی کاهش خواهد یافت.
*خروج آمریکا از برجام و تحریم ایران یک شمشیر دولبه است که یک لبه آن در قلب حیثیّت بین المللی آمریکا فرو رفته است.
*غرب گرفتار یک عقده روانی علیه اسلام است.
*عربستان سعودی دیروز بنام وهابیّت چماق تکفیر را بر سر ملّت ها فرود می آورد و امروز پرچمدار اسلام معتدل شده است.
*عربستان سعودی هم پایگذار تروریسم است و هم پرچمدار سکولاریسم.
*انقلاب اسلامی در منطقه بعنوان یک عامل تأثیرگذار و برهم زننده سناریوهای استعماری حضور یافته است.
*دکتر ایزدی تاریخ بعد از جنگ جهانی دوّم را می توان به سه بازه تقسیم کرد: اول از جنگ جهانی دوّم تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران دوّم از انقلاب اسلامی در ایران تا فروپاشی نظام جهانی دو قطبی و سوّم از فروپاشی نظام جهانی دو قطبی تا امروز.
*دکتر ایزدی: امروز ایران در قوی ترین نقطه تاریخ خود قرار گرفته است.
*حضور ایران در منطقه به معنی ضعف آمریکاست.
*اسرائیل مشگلات جمعیّتی دارد و بنابر برخی از پیش بینی ها در آینده از میان خواهد رفت.
*گروههای غربگرا به منزله پاشنه آشیل هستند و موجب تضعیف قدرت ملّی می شوند.
بشیر: حقیقت این هست که من خیلی روی بحثی که مطرح شد فکر کردم ، روی این مسئله فکر کردم که اصلاً آیا ما میتوانیم آینده نگر دقیق باشیم با شرایط موجود ؟ آینده نگری علمی است که همیشه بر اساس یک سری اطلاعات بسیار دقیق استوار است ، مثلاً شما بگوئید بر اساس این واقعیت ها که وجود دارد من میتوانم بگویم چه نتایجی درچند سال دیگر بدست خواهد آمد شاید نمیشود با دقت گفت کی ،آیا ۱۰ سال بعد یا ۱۵سال بعد یا ۲۰ سال بعد ولی می توان گفت در آینده ی نزدیک ، چنین خواهد بود . شرایط فعلی جهانی یک شرایط در حال گذر است ، بنابراین قابل ارزیابی دقیق نیست، چرا ؟ چند دلیل قابل طرح است یکم: جهان دارد به سمت چند قطبی شدن پیش میرود یعنی بحث آمریکا کاملاً دارد کم رنگ میشود . مدتی پیش یکی از صاحبنظران روابط بین الملل به ایران آمده بوده. آقای والر اشتاین[Waller stein] من با او چند دقیقه ای گفتگو داشتیم اصل حرفش این بود که قطب بندی جدید در جهان صورت می گیرد، او آینده ی جدیدی برای جهان ترسیم میکرد، او ظهور چین را بعنوان یک قدرت جدید جهانی مطرح می کرد و من می خواهم جمهوری اسلامی ایران را بعنوان یک قدرت نوظهور مطرح کنم که معادلات جدید قدرت را رقم خواهد زد.
او میگفت چین آینده ی جهان است و آمریکا از بین رفتنی است هژمونی آمریکا در حال از بین رفتن است . من گفتم شما که خودت از آمریکا آمده ای و میگوئی آمریکا در حال سقوط است ، باید آثار سقوط آمریکا را بگوئی ، آیا آمریکا سقوط میکند ؟ آیا این روند اجتناب ناپذیر است؟ گفت ببین کار از دست همه در رفته است سقوط آمریکا معلوم نیست چقدر طول میکشد معلوم نیست ولی معلوم است که آمریکا در حال سقوط است.
کاظم زاده : والر اشتاین امپریالیسم آمریکا را محصول یک روند سیصد ساله میداند بنظر او قدرت و هژمونی آمریکا با نظام سرمایه داری گره خورده و آن را محصول یک فرآیند سیصدساله میداند و بر همین اساس هم فروپاشیآن را طولانی مدّت مثلا طی یک دوره صد ساله پیشبینی میکند. اگر آغاز پایان عصر آمریکا را از زمان جنگ ویتنام بداینم بر اساس نظر او چند دهه دیگر آمریکا تنها ابر قدرت بلامنازع جهان نخواهد بود.
بشیر : بنابراین جهان به سمت چند قطبی شدن پیش می رود . قطب شرقی نظام جهانی دو قطبی، یعنی روسیه به قدرت قبلی خود [اتحاد جماهیر شوروی] نمیرسد اما به عنوان یک قدرت بسیار جدی تأثیر گذار است ، چین تأثیر گذار است و ایران نیز در منطقه تأثیر گذار خواهد بود.
این یک بحث .بحث دوم این است که اتحادیه های جدید منطقه ای دارد به شکل جدی ظهور پیدا میکند و قدرتمند میشوند . در آینده قدرت این اتحادیه ها ، بیشتر خواهد بود بعنوان مثال بریکس و یا محور مقاومت اسلامی. اینها نه فقط قدرتهای اقتصادی هستند مانند بریکس بلکه قدرتهای سیاسی هم هستند مثل محورمقاومت اسلامی و کشورهائی را هم به دنبال دارند . خود اکو، به عنوان مثال، یک قدرت باالقوه اقتصادی است و در حالت فعال اکو میتواند خیلی قدرتمند باشد. بنابراین در آینده بحث اتحادیه ها و تشکّل ها به طور جدّی در زمینه های سیاسی و اقتصادی تأثیر گذار خواهند بود.
دو گونه انسان بهتر می توانند در این زمینه نظر بدهند. آنها با مفهوم استراتژی آشنائی بیشتری دارند: نظامیان و سیاستمداران. نکته دیگری که باید بر آن پافشاری کنم مسئله بیداری اسلامی و تحوّل در اندیشه جهان اسلام و جهان عرب است.
ما یک جریان فکری جدید در جهان عرب داریم که کاملاً با وهابیت مخالف است و از طرفی در داخل عربستان سعودی هم جریان ضدوهابیت دارد شکل میگیرد و دولت سعودی می کوشد سکولاریسم و مدرنیته را بر عربستان حاکم کند تا جلوی بیداری اسلامی در عربستان بگیرد. تحولات فکری در مصر نیز یک امر اجتناب ناپذیر خواهد بود این تحولات جهان اسلام را میتواند تغییر دهد ، منتها غربی ها نخواهند گذاشت این تحولات به آسانی صورت بگیرند. حمایت از چهره های تجدید نظر طلب و غربگرا در دستور کار غرب قرار دارد.
بحث بعدی این است که امپریالیسم می کوشد تایک قطب منطق های در مقابل جمهوری اسلامی ایران با محور ترکیه و یا عربستان سعودی بوجود آورد. کوشش امپریالیسم بر پایه ایجاد نوعی مدرنیته اسلامی است که سر رشته آن در دست غرب باشد. مدرنیته اسلامی چیزی شبیه به مارکسیسم اسلامی است یعنی بنیاد آن سکولار و نماد آن اسلام است کما اینکه مارکسیسم اسلامی نیز نهاد سکولار و نماد اسلامی داشته است. مدرنیته اسلامی رو در روی انقلاب اسلامی قرار می گیرد. ترکیه و عربستان دو رژیمی هستند که ممکن است این نقش را ایفا کنند روشنفکران التقاطی مورد توجه غرب قرار خواهند داشت. مبارزه اصلی غرب در جهت جلوگیری از یک دولت اصیل اسلامی است و یکسری تحولات که در عربستان سعودی دارد صورت میگیرد، در همین جهت قابل بررسی و ارزیابی است..قاطر قدرت سعودی لب درّه بحران اجتماعی با سرعت به سوی سکولاریسم دارد می جهد. از طرف دیگر غرب وحدت و انسجام اجتماعی ما را هدف گرفته است. و از هر فرصتی برای ایجاد اختلافات سیاسی، جناحی، قومی، مذهبی و… استفاده می کند. چین یک قدرت جدید و جدّی در عرصه بین المللی است. چین در آفریقا حضور فعال دارد ولی آفریقائی ها از این حضور نگران نیستند چون حضور چین در آفریقا مانند حضور غرب استعمارگرانه نیست. حضور جمهوری اسلامی ایران در آفریقا نیز با شادی ملّت های آفریقا همراه میشود و نام انقلاب اسلامی در آفریقا در قلوب مردم آفریقا شوق و شعف بوجود می آورد. ما باید دقیقاً برای مردم در خاورمیانه و شمال آفریقا مشخص کنیم که دنبال چه چیزی هستیم. ما دنبال وحدت اسلامی، بازآفرینی واقعیت ملّت اسلام و آزادی و استقلال ملل مسلمان هستیم. ما دموکراسی و اسلام را برای همه مسلمانان جهان می خواهیم. دموکراسی زیر بنای امامت و امامت اوج هوشیاری و بلوغ دموکراسی است.
بحث بعد بحث فرهنگی است ما باید بگونه ای رفتار کنیم که جهان عرب شیفته انقلاب اسلامی ایران شود. انتخاب واژگان و چهارچوب ها و طرح نظام ارزشهای اجتماعی مورد تایید اسلام بگونه ای باید صورت بپذیرد که موجب نفوذ انقلاب در قلوب مردم منطقه گردد در غیر این صورت انقلاب اسلامی نمی تواند به پیروزی نهائی برسد. جهان عرب طرفدار آمریکا نیست و از غرب سرخورده شده است. گروههای تکفیری جز نفرت چیزی بوجود نیاورده اند. امروز جهان عرب در یک بحران هویت به سر میبرد. اعراب در جستجوی هویت اسلامی اصیل خود هستند که از آنها دریغ داشته شده است.آزادی جهان عرب از انقیاد غرب به معنی آزادی جهان اسلام است و آزادی جهان اسلام از انقیاد و بردگی غرب به معنی آزادی جهانیان است. دنیای عرب نیازمند بیداری اسلامی است وبرای رسیدن به آن محتاج روشنگری های بیشتر است. دولت های سر سپرده عرب به سوی اسرائیل می روند و ملّت های دل سپرده به اسلام سید حسن نصرالله و سید عبدالملک حوثی را با ستایش و حسرت می نگرند. بیداری اسلامی در جهان عرب هنوز می تواند زمینه های مساعدی را پیدا کند. چین و روسیه در آینده به توسعه نفوذ اقتصادی و سیاسی خود ادامه خواهند داد. این دو کشور بدنبال قطب بندی های نوین سیاسی و اقتصادی خواهند بود. روسیه به همکاری های خود با چین و جمهوری اسلامی ایران ادامه خواهد داد و بدینوسیله می کوشد در قارّه آسیا قدرت تعیین کننده ای داشته باشدو از این طریق در جهان اسلام ظرفیّت های جدیدی جستجو کند.
مسئلهی بعدی بحث آب است . بحران آب در آینده یک بحران جدیست که موجب بسیاری از چالشها و بحران هاو درگیری ها در آینده میشود . مطلع هستید که ایران و سوریه و عراق میخواهند در رابطه با دجله و فرات با ترکیه مذاکره کنند. این یک بحث جدّی است . بحث دریای خزر از آن طرف دیگر مطرح است . بحث هیرمند و مشکلات آن مطرح است. آب یک مسئله جدّی در آسیای غربی و شمال آفریقاست.
در آینده احساس نمیشود که تقسیم بندی های جزئیتری در کشورها ایجاد شود. و اگر هم بشود برخلاف مصالح ملّت اسلام و مردم خواهد بود. تجزیه جنوب سودان مشکلات مردم جنوب سودان را افزایش داد یعنی کشورها با این همه مشکلات که دارند با تجزیه، مشکلات خود را افزایش می دهند. و نهایتاً ایجاد کشورهای کوچکتر مشکلات بیشتر برای منطقه و جهان ایجاد میکند . بعنوان مثال عراق با این وضعیّت که دارد اگر کردها و بارزانی بخواهند استقلال پیدا کنند از بین میروند و این به ضرر کردهاست هر چند ممکن است مطابق منافع اسرائیل باشد. آمریکائی ها دنبال میکروسکوپی کردن کشورهای اسلامی هستند چون از بیداری اسلامی و پیدایش یک قطب جدید قدرت در جهان نگران و حتی وحشت دارند. ولی مردم کشورهای اسلامی خواهان تجزیه کشورهای اسلامی و نابودی آنها نیستند بلکه خواهان وحدت اسلامی هستند.
بنابراین در بحثهای فرهنگی مسائلی را خواهیم داشت. گفتمان انقلاب اسلامی مورد حمله قرار گرفته است و باید از این گفتمان دفاع و آن را به یک گفتمان مسلّط و پویا مبدّل ساخت و در مقابل آفند دشمن پدافند داشت. دانشگاهیان ما هم ادبیات و گفتمان جدید تولید نمی کنند . گفتمانهایی هم که تولید میشود بیشتر ناظر بر انگاره های غربی است تا حقایق علمی. بنابراین ما داریم از کاروان زمان عقب میمانیم و مورد تهاجم فرهنگی و از آن بالاتر مورد شبیخون فرهنگی دشمنان اسلام و آزادی قرار گرفته ایم. جریان های کمونیستی از بین رفته اما جریان های اسلام آمریکائی ، مثل داعش و اندیشه های التقاطی مطرح است. داعش در رأس آمریکایی است اما در بدنه آن انسان های اغفال شده هستند. گروه هائی نظیر اینها هستند و احتمالاً نفوذ خواهند داشت و دست های دسیسه گر احتمالاً جریانهای جدید را ایجاد خواهند کرد. دیدگاه افراطی داعش که به دروغ مدعی است که می خواهد حاکمیت اسلامی ایجاد بکند خنجری است که از پشت به سینه اسلام و مسلمانان جهان فرو رفته است. چگونه باید با این تفکّر روبرو شد؟ مقابله با این تفکر خیلی بحث مهمی است. در آیندهی نزدیک یا احتمالاً دور آرمان جدّی جهان اسلام، حکومت اسلامی خواهد بود و گروههای مختلف سیاسی و فرهنگی و حتی در شرایطی نظامی در آینده ظهور پیدا خواهند کرد . ما چقدر میتوانیم با این تحولات ارتباط برقرار کنیم تا چه اندازه می توانیم گفتمان سازی کنیم؟ چه مقدار می توانیم اندیشه ها را تغذیه کنیم؟ پس یک عرصه از آینده نگری های فرهنگی در این زمینه است. که فقدان آنها یک ضعف جدّی بحساب می آید و اگر چاره جوئی نشود آسیب زاست. بنابراین باید خیلی سریع به این ضعف رسیدگی بکنیم و ایجاد گفتمان بکنیم . بحث بعدی ما این است که این گفتمان باید یک گفتمان جدید ناظر بر مسائل ما باشد. مسئلهی دیگر اینکه مشکل سیاست و اقتصاد هم در ایران و هم در منطقه باید حل شود. منظورم از سیاست شعارهای اصلی سیاسی نظیر: استقلال و آزادی است سیاست های اقتصادی باید متناسب با این شعار ها تعیین شود نه اینکه این شعارها فدای سیاست های اقتصادی گردد. نظیر چنین تعارضی را هر کشوری که بخواهد به آزادی و استقلال برسد خواهد داشت. به عبارت دیگر این مسئله ایست که کشور های منطقه نیز بتدریج با آن روبرو خواهند شد. بنابراین لزوماً بخشی از آن آینده نگری ما میتواند در ارتباط کل منطقه باشد و بخشی از آن در ارتباط با ایران و موضع گیریاش نسبت به قطببندیهای جهان جدید که دارد ظهور پیدا میکند. قطعاً بخشی از این قطب بندی ها در مقابل آمریکا است .اروپا نیز اندک اندک با این واقعیت روبرو می شود که تمام منافعش با آمریکا یکی نیست و نباید همه تخم مرغ هایش را در سبد آمریکا بگذارد. اما خود اتحادیه ی اروپا هم در حال فروپاشی است . پس ضرورت ایجاد اتحادیه های جدید منطقه ای جدید در آینده احساس خواهد شد شاید اوج انحطاط امپراطوری آمریکا پیدایش پدیده ای بنام ترامپ است. ترامپیسم چهره آشکار امپریالیسم آمریکاست. یعنی این آخرین تلاش آمریکاست که این فرد دارد انجام میدهد .
کاظم زاده:
من هم معتقدم الان منطقه در یک حالت بحرانی به سر میبرد و هنوز وضعیت تثبیت شده ای پیدا نکرده است، تا بر اساس آن بتوانیم آینده را دقیقاً پیشبینی کنیم . اما میشود سناریو ها و احتمالهای ممکن را بر اساس روندهای فعلی ترسیم کرد . در منطقه دو جریان برای ترسیم آیندهی منطقه و تثبیت هژمونی خود رقابت میکنند . در یک طرف جریانی شکل گرفته که به محور مقاومت موسوم است که البته روسیه هم می کوشد خود را با آن منطبق کند طرف دیگر افراط گرایان بمعنی وسیع کلمه هستند افراط گرایان آمریکا [نوعی محافظه کاران] افراط گرایان صهیونیست و افراط گرایان سعودی [باند ملک سلمان و پسرش و…] و شاید بتوان گفت در بخشی از معادلات، اروپا هم در کنار جبهه بندی افراطی قرار میگیرد . محور مقاومت اسلامی به طور نسبی از نظر نظامی در موقعیت برتر است در بخشی از مناطق نظیر سوریه ، عراق و یمن ولی چون جریان مقابل که من اسمش را گذاشتم جریان تجدید نظر طلبان افراطی که در چند کشور مستقر هستند و با هم ائتلاف کردند . یکی در امریکا که همان نو محافظه کاران حاکم بر آمریکا هستند و دیگری در تل آویو که راستگرایان صهیونیستی هستند و سومی در ریاض که کودتاگران حاکم بر عربستان سعودی هستند و تا حدودی هم امارات . بنابراین آیندهی منطقه به پیروزی یکی از این دو جریان بر دیگری بستگی خواهد داشت . تا جایی که میشود تصور کرد محور مقاومت از نظر نظامی و در وضعیت فعلی در یک شرایط نسبتاً خوبی قرار دارد اما برای تثبیت موقعیت و پیروزی خود نیازمند خروج از وضعیّت نظامی و ورود به عرصه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است. مسئله بازسازی کشورهائی که ائتلاف عبری – عربی- غربی آن را ویران کرده است نیز بسیار مهم است کشورهائی نظیر سوریه و یمن بدلیل ایستادگی در مقابل امپریالیزم آمریکا و ارتجاع عرب ویران شده اند. آینده دردست محور مقاومت شکل می گیرد و این محور برای بازسازی منطقه باید آمادگی پیدا کند تا بتواند منطقه را از نو بسازد . باید دید کدام یک از این دو طرف برنامه ی همه جانبه دارد. محور مقاومت برای حفظ استقلال و بازسازی منطقه و محور شرارت که مرکب از اسرائیل و آمریکا وآل سعود است برای سرکوب و تخریب کوشش می کند. دردست محور مقاومت متأسفانه ما برنامهای نمی بینیم . اما طرف مقابل هر چند خودش را ، از یک نظر بازنده احساس کند که همان ائتلاف مهاجم که من اسمش را گذاشتم راستگرایان اسرائیلی – آمریکائی – سعودی برای تخریب و کشتار و ویرانی برنامه های جدید دارند. امارات هم یکی دیگر از تابلو های آنهاست، اینها نقشهی جدیدشان برای آیندهی منطقه را تا جایی که میشود حس کرد در طرحی موسوم به معامله ی قرن تعریف کرده اند. هنوز اجزای این طرح به طور کامل افشا نشده اما بخشی از مؤلفه های آن بیان شده است و با تحلیل رفتار این دو محور تا حدودی میشود این فضا را ترسیم کرد که نقشهی آنها برای آیندهی منطقه بسیار خونین، وحشت زا و بیرحمانه است. حمایت از تروریسم، جنگ روانی و جنگ اقتصادی خطوط اصلی نقشه آنهاست. آنها می کوشند که اولاً موقعیت طرف مقابل را یا از طریق جنگ و یا از طریق بدیلهای جنگ که یکی از آن فشار اقتصادی و تحریم هست زمین گیر کنند . شبیه به تهدیدی که بولتون در مورد روسیه کرد و گفت روسیه در سوریه زمینگیر شده است. این تهدید نشان میدهد که هدف آنها زمین گیر کردن نیروهای انقلابی و مترقی که از حقوق ملّت ها دفاع می کنند بوسیله حرکت های تروریستی است. حادثه اهواز نیز این سیاست آمریکا را آشکار تر کرده است. و حشت اصلی آمریکا و اسرائیل و ارتجاع عرب از انقلاب اسلامی ایران است که پیام آور دموکراسی و آزادی برای کل منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ست. تمام وحشت آمریکا از این است که موج دوم بیداری اسلامی آمریکا را از خاورمیانه و شمال آفریقا جارو کند و به دریای عرب بریزد. پیشبینی هایی که در قالب تحریم ها شده نشان دهنده همین هست که تا جایی که میتوانند ایران را تحت فشار قرار دهند و حالا که نمی توانند با حمله نظامی ایران را از پای در آورند از درون و با جنگ روانی و تحریم های اقتصادی تغیراتی به نفع خود بوجود آورند. بنابراین من فکر میکنم که ائتلاف چهارگانه ی راستگرایان آمریکایی ، اسرائیلی ، سعودی و اماراتی دقیقاً بر اساس سیاست قدیم امپریالیستی عمل میکند و از همه امکانات خود علیه آزادی و استقلال مردم خاورمیانه و شمال آفریقا استفاده میکند، بنابر این برداشتی که من از رویکرد اعلامی امپریالیست ها، صهیونیست ها و ارتجاع عرب دارم چنین جمع بندی می کنم که محور شرارت یعنی آمریکا، اسرائیل و ارتجاع عرب در سه جبهه جنگ نظامی و جنگ روانی و جنگ اقتصادی وارد درگیری و مبارزه علیه ملّت ها در منطقه ما شده اند. آنها در جنگ روانی خود را در موضع دفاع و محور مقاومت را در موضع حمله نشان می دهند در حالیکه محور مقاومت در موضع دفاع و آنها در موضع حمله به سرزمین و خاک و منابع کشورهای منطقه هستند خودش صد درصد مهاجم است و حتی برای تغییر نقشهی منطقه عمل میکند. لیبی را متلاشی ساخته است و از خاک مصر می کاهد و به عربستان و اسرائیل می بخشد، سوریه را ویرانه ساخته است عراق را رسماً اشغال نظامی کرده است یمن را تخریب نموده است و تازه خودش را پرچمدار صلح و ثبات نیز معرفی می کند حیرت آور است! آمریکا هزینه همه تجاوزات خود به حقوق بشر در خاورمیانه را از جیب پر شیوخ عرب پرداخت می کند و آنها را گاو های شیردهی می داند که باید آنها را دوشید. بنابراین پول را آل سعود می دهند، زمین را مصر می دهد تا بیت المقدس پایتخت رژیم اشغالگر قدس شود و فلسطین یک سرزمین سوخته شود که از این به بعد قرار است زندان بزرگ فلسطینی ها باشد. عربستان تحت عنوان ۲۰۳۰ اعلام کرده که یک بخشی از استراتژی آنها فرهنگیست و بخشی هم استراتژی اقتصادیست این استراتژی کاملا با این طرحی که راستگرایان اسرائیلی و آمریکایی برای آیندهی منطقه تدارک دیدند گره خورده است. بخشی از این هزینه ها از طریق عربستان و از طریق عرضهی سهام آرامکو به آمریکا و انگلیس تأمین می شود بدین ترتیب شرکتی که آن را دیروز با قیمت گزاف به عربستان فروختند امروز آن را برای تأمین منافع خود از عربستان باز پس می گیرند. در یک کلمه آیندهی منطقه روشن نیست و بستگی به شرایطی دارد که پیش می آید.
شیخ الاسلام:
به نظر من حرکت بیداری اسلامی پیش خواهد رفت در نتیجه، نقش ملّتها در تحولات سیاسی زیادتر خواهد شد . اسلام خواهی زیادتر خواهد شد . ناچار میشوند ابر قدرتها که خواست مردم را یا مردم سالاری را به گونه های مختلف بیشتر بپذیرند و از موضع ضد مردمی خود بتدریج عقبنشینی کنند ولی آنها همچنان درمقابل حقوق مردم می ایستند ومخالف مردم سالاری اسلامی هستند و خواهند بود. حضور آمریکایی ها در منطقه روبه ضعیف شدن خواهد بود ، همچنین تنزل صهیونیست ها بدلیل نفرت مردم نسبت به آنها افزایش خواهد یافت . نقش سازمانهای غیر دولتی علی الخصوص نهضت های مقاومت اسلامی نظیر حزب الله لبنان در تعیین سرنوشت ملّت ها افزایش خواهد یافت . کارآمدی دولتها و حکومتها مسئله ی اصلی و چالش آنها خواهد بود . ارتباط بین مردم و مردم افزایش مییابد . همین امر باعث میشود که ضرورت اتحادیه های منطقه ای جدّی تر احساس شود بعنوان مثال بین ایران و عراق و سوریه و لبنان می تواند یک همگرائی شکل بگیرد کما اینکه امکان همگرائی های وسیع تر در آسیای غربی و شمال آفریقا بدلیل تاریخ و دین و فرهنگ و یپوند های قومی دور از تصوّر نخواهد بود. اسلام ناب محمدی همچنان محبوب دلها و مقبول عقل ها خواهد بود پرده های افراط گرائی که بوسیله غرب به جهان اسلام تحمیل شده است کنار خواهد رفت و اسلام سیمای دلربا و دل انگیز خود را به بشریت نشان خواهد داد. من تصوّر نمی کنم رژیم سعودی به آسانی ریشه کن شود ولی سعودی ها برای تقویت امکان بقای خود حربه وهابیت را بزمین خواهند گذاشت و این حادثه بنفع ملت های مسلمان خواهد بود. مردم عربستان سعودی به رشد فکری خود ادامه خواهند داد و معامله قرن بدلیل مخالفت ایران سرانجام نخواهد گرفت. معامله ی قرن در دیدگاه استکبار یک «ساکس پیکو»ی جدید است. یک پیمان استعماری و ضد انسانی که بوسیله آن کشور های میکروسکوپی جدید بوجود آورند تا بدینوسیله بتوانند مرزهای منطقه را از نو ترسیم کنند و بتوانند مسلمانان را پاره پاره و قطعه قطعه و تکّه تکّه کنند ولی بدلیل مقاومت ملّت ایران این طرح شکست خواهد خورد بنابراین حاکمیّت اکثریّت مطلق مردم عراق [شیعیان] بر کشور و سرنوشت خود بیشتر می شود. نقش روسیه در منطقه افزایش و توان نظامی آمریکا در منطقه کاهش می یابد قدرت نظامی و بازدارندگی محور مقاومت اسلامی در منطقه افزایش خواهد یافت.
رویوران:
پیشبینی آینده خیلی کار سختی است ، یک کار پژوهشی با سختی مضاعف است . ولی با شناخت نظام بین الملل ، بازیگران بین المللی ، بازیگران منطقه ای ، شرایط سیاسی و اقتصادی منطقه میشود تا حدودی تصویری از آینده را ترسیم کرد ، ولی من میخواهم نکته دیگری بگویم، دکتر بشیر در مورد آمریکا صحبت کرد ، برخی تصمیمهای آمریکا در تحریم ایران را موثر میبینند، آمریکا انتظار دارد که اگر با چماق تحریم به مردم ایران حمله کند می تواند آنها را وادار کند که از حقوق خود عقب نشینی کنند. تردیدی نیست ملّت ایران از حقوق خود عقب نشینی نمی کند و از حقوق بشر وآزادی ملّت های منطقه دفاع می کند. البته آمریکا و رژیم های قرون وسطائی و نژادپرست نظیر رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی خواهان تسلیم ملّت ایران در مقابل آمریکا هستند ولی برخی از کارشناسان معتقدند بردباری در مقابل تحریم ها موجب رونق تولید ملّی، افزایش اشتغال، کاهش وابستگی به دلار و افزایش رونق کسب و کار در ایران خواهد شد. و از طرف دیگر مقاومت ملّت ایران موجب کاهش سلطه آمریکا و گشایش در سطح بین المللی و حتی ایجاد فضای بهتر برای تنفس سیاسی و اقتصادی اروپا خواهد شد. اشتباه بزرگ ترامپ رئیس جمهور آمریکا خود شیفتگی و خود بزرگ بینی اوست. او تصوّر می کند می تواند در آن واحد با تمام دنیا بجنگد و مثل فیلم های سینمائی همه حریف های خود را یکی پس از دیگری از پای در آوردتا بتواند دل دو عروسک نازنینش یعنی محمد بن سلمان و نتانیاهو را بدست آورد ولی نه این عروسکها آنقدر ارزش دارند و نه آمریکا آن قدر قدرت دارد. دامنه کشمکش ترامپ از چین گرفته تا روسیه و از اتحادیه ی اروپا گرفته تا هند و پاکستان و ترکیه گسترش یافته است و این اتفاقاً یکی از بزرگترین تهدید ها برای موقعیّت بین المللی آمریکاست. در آینده تأثیرگذاری آمریکا در نظام بین الملل را تقلیل خواهد کرد . من یک مقالهای دیدم که در آمریکا نوشته شده بود و با کمال تعجب اشاره میکرد که این آقا [ترامپ] را روسها آوردند برای انجام مأموریّت تضعیف آمریکا و بر هم زدن ائتلاف های آمریکا با هم پیمانان نزدیک آن ، یعنی اتحادیه اروپا، کانادا و … . لذا در بحث تحریم ها باید یک نگاه همه جانبه به مسئله داشت خروج آمریکا از برجام و تحریم ایران یک شمشیر دولبه است که یک لبه آن در قلب حیثیت بین المللی آمریکا بعنوان یک قدرت جهانی فرو رفته است. نگاه یک جانبه به تحریم ها باید نگاه بسیار ناقصی است . درست است آمریکا یک بازیگر بسیار بزرگ بین المللی است ولی من تصور میکنم با کارهای نسنجیده ی آقای ترامپ آمریکا هزینه های زیادی خواهد داد . خوب برگردم به بحث خاورمیانه . تصور من از وضعیت حال حاضر خاورمیانه اینطور است که خاورمیانه در حال حاضر درگیر عقب ماندگی در فرایند توسعه است ، وابستگی و عدم استقلال سیاسی ، درگیری با رژیمهای خودکامه و استبدادی و ناامنی های گستردهی سیاسی و اجتماعی و بحران های ریشهدار اقتصادی و دیگر بحران ها . چرا ؟ علت این مسائل یکی سلطهی غرب است و دیگری وجود اسرائیل است و سوّمی وجود حکّام خود فروخته ای که در منطقه استقلالی از خودشان ندارند، خاورمیانه منهای محور مقاومت چنین شرایطی دارد ایران قطعاً در ۴۰ سال گذشته دائماً سعی کرده خودش را باز تولید بکند. یک روز درگیر جنگ تروریستی، یک روز درگیر جنگ با حزب بعث و صدام ، یک روز درگیر وهابیّت و تکفیری ها هر روز منطقه درگیر مشگل جدّی بوده است از تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان تا تجاوز رژیم بعثی صهیونیستی صدام به ایران تا تجاوز رژیم صهیونیستی عربستان به یمن و… این شرایط منطقه را تا حدی ایستا نگه داشته اند . شما در منطقه از نظر توسعه تحول چندانی نمیبینید . تمام شرایط تحول و جهش اقتصادی موجود است ، هم سرمایهی مادی و هم سرمایه انسانی موجود است ولی گرفتاری منطقه تجزیه سیاسی و تسلّط رژیم های وابسته به غرب بر آن است همین عربستان را نگاه کنید با آن منابع انبوه نفت . عربستان ۱۵۰۰۰ دانشجو در کانادا داشته ، ۱۸۰۰۰۰ دانشجوی بورسیه فقط در دانشگاه های غربی دارد ثروت انسانی بسیار خوبی در منطقه وجود دارد. البته سرمایه انسانی ایران بیش از همه ی اینهاست . ولی چرا شرایط در منطقه به همین شکل باز تولید میشود ؟ این بر میگردد به عوامل مختلف از جمله غرب و اسرائیل و مسائلی از این قبیل . خوب الان متغیّرهای جدید وارد معادله شده و رسانه ها واقعاً گسترش زیادی پیدا کرده اند . فضای مجازی نیز در زندگی اجتماعی تأثیرگذاری خاص خود را پیدا کرده و به همین دلیل باید با توجه به این متغیّرهای جدید صحبت کرد . ولی در عین حال متأسفانه از سال ۲۰۱۱ تا الان منطقه درگیر داعش و باقی گروههای تکفیری در سوریه بوده و هزینه های زیادی داده و در بعد انسانی و در بعد مادی خسارات هنگفتی دیده است. چندین کشور در منطقه ویران شده و در این کشورها مردم روزگار سختی را می گذرانند نتیجهی این نوع فجایع که در کشوری مثل سوریه مثل عراق مثل لیبی مثل یمن مثل افغانستان و چندین کشور دیگر جریان دارد چیزی جز سیه روزی مردم و قتل عام های پی در پی و خونریزی های مداوم نیست ظاهراً چند کشور دیگر هم متأسفانه در نوبت هستند و شرایط برای تبهکاری های غرب در آنها فراهم شده است از جمله تونس و از جمله الجزایر ، مغرب ، سودان و… چنین شرایطی را دارند و بالقوه می توانند دچار مشکلاتی بشوند . من تصور میکنم که غرب همچنان درگیر یک عقدهی روانی علیه اسلام است. این عقده یک عقبه تاریخی دارد. جهان اسلام در گذشته توانسته یک تمدن بسیار گسترده ایجاد بکند، و این تمدن یک قدرت جهانی را بوجود آورده بود غرب نگران بازآفرینی تمدن اسلامی و اتحاد ملّت اسلام و برافراختن پرچم آن در آسیای غربی و آفریقای شمالی است غرب می کوشد تا از احیای تمدن اسلامی جلوگیری کند. جنگ تمدن های هانتینگتون به همین معنی است من اتفاقاً دو کتاب از موسسهی rand آمریکا دیدم اول کتابی که سال ۲۰۰۰ چاپ شده با نام «مقابله با تروریسم جدید» و دوم کتابی که سال ۲۰۰۴ چاپ شده با نام «جهان اسلام پس از ۱۱ سپتامبر». در این دو کتاب یک دستور العمل برای رفتار در خاورمیانه وجود دارد که نشان میدهد که به عنوان manifest مسؤلان آمریکا قرار گرفته، یک جا اشاره میکند که ما باید جریانهای افراطی در جهان اسلام ایجاد بکنیم و به صورت غیر مستقیم آنها را به کار بگیریم و منطقه را درگیر یک فرسایش و تخریب درونی کنیم. در سال ۲۰۰۰ دارد این صحبت را میکند، این دستورالعمل در سال ۲۰۱۱ در سوریه عملیاتی شد این مانیفست با صراحت دستور میدهد و میگوید در مقابل این اسلام افراطی که آن را بوجود می آوریم یک جریان اسلام سازشکار هم باید بوجود آید که تحت عنوان اسلام معتدل تعریف شود. اتفاقاً عربستان سعودی در پیدایش هردو جریان نقش آفرین بوده است. دیروز بنام وهابیّت چماق تکفیر را بر مغز ملّت ها فرود می آورد و امروز پرچمدار اسلام معتدل شده است تا در مقابل اسلام ناب محمدی که در آن مردم در رأس امور هستند و خدا غایت حرکت امّت است قرار بگیرد. با تمام شگفتی عربستان سعودی هم پایگذار تروریسم است و هم پرچمدار سکولاریسم و مدرنیته اسلامی! این سند میگوید بوسیله تروریسم و افراط گرائی و اسلام افراطی تکفیری باید امکانات جهان اسلام را از بین ببریم و بعد یک اسلام سازشکار بوجود آوریم که در مقابل غرب تسلیم محض و در مقابل ملّت های مسلمان استبداد مطلق باشد رژیم صهیونیستی هم در این قسمت قطعاً نقش بسیار مهمی ایفا کرده و میکند. در سوریه کاملاً این نقش مشهود است . تنها چیزی که در این سناریو وضعیت را تغییر داده حضور محور مقاومت اسلامی است. حضور محور مقاومت اسلامی در سوریه ، مانع از سقوط نظام قانونی در سوریه شد، نظام سوریه یک موقع تنها ۲۰ درصد از کشور را در اختیار داشت و ۸۰ درصد از دست رفته بود و بدست تروریست ها افتاده بود. و این حضور سوریه را تثبیت کرد . در عراق زمانی که داعش رسیده بود به نزدیکی بغداد ، من به خاطر دارم با یک نفر در شبکه ای در بغداد وارد گفتگو شده بودم، میگفت بعثی ها برگشته اند و بغداد را ظرف ۲،۳ روز آینده میگیرند و کارکشور عراق تمام میشود و اکثریت مطلق جمعیّت عراق یعنی شیعیان باز وضعیت سابق را پیدا میکنند . گفتم نه شما دارید اشتباه میکنید . گفتم نه شیعه از عقیده خود به مرجعیت دست کشیده و با یک فتوای مرجعیت میلیونها نفر بیرون می آیند و نه تروریست ها چنان قدرتی را دارند و من تصور میکنم این اراده عمومی معادله تحولات را تغییر میدهد ، که بعد از سه روز آقای سیستانی فتوا داد . در عراق ورق برگشت . الان تنها مردم یمن نیستند که در تنگنا هستند ، این دولت عربستان است که درگیر یک جنگ فرسایشی شده . روز به روز پروندهی جنایات و هزینه های جنگیاش دارد قطورتر میشود . به همین دلیل من تصور میکنم، انقلاب اسلامی در منطقه به عنوان یک عامل تأثیرگذار و برهم زننده ی بسیاری از سناریوهای استعماری حضور پیدا کرده است، اما اشکال قضیه این است که انقلاب فقط در بعد مقاومت نظامی در مقابل تروریسم تعریف پیدا کرده و در بعد فرهنگی و تمدنی کمتر مورد توجه واقع شده است، و این اتفاقاً از اشکالات کار است . یعنی الان در منطقه افول اخوان یک شاخص فکری است ، آیا در مقابل افول تفکر اخوان ما یک گفتمان که بتواند موجب وحدت تمام مسلمانان جهان شود داریم ؟ نه نداریم متأسفانه . همان گفتمان سابق است نه این که یک گفتمان جدیدی داشته باشیم . در مقابل شکست جریان تکفیری،[که خود واقعاً یک پیروزی بسیار بزرگی بود] باید یک گفتمان اسلامی و جهانی عرضه شود خوب این تکفیر آمده بود یک خلائی را پر کرده بود. این تفکر، نسل جوان برانگیخته شده اهل سنّت را مجذوب خود کرد و آنها را در خدمت امپریالیزم و صهیونیسم بکار گرفت صدهزار نفر داوطلب آمدند . در عراق و سوریه حدود ۱۵۰۰۰ هزار عملیات انتحاری صورت گرفته ، یعنی ۱۵۰۰۰ داوطلب مرگ دل به مرگ سپردند تا دیگران را بکشند، این باور میخواهد ، اعتقاد میخواهد. این مسئله اتفاق افتاده و تروریسم آمریکائی به سنگ مقاومت اسلامی خورده است سؤال این است که آیا ما برای پر کردن یک خلاء بزرگ فکری که در جهان اهل سنت هست برنامه داریم ؟ متأسفانه باید بگویم نه نداریم و این یک مشگل است ، اینکه ما در بعد نظامی خیلی جلو هستیم ولی در ابعاد دیگر خیلی عقب . هماهنگ کردن برنامه هامی تواند آیندهی روشنی برای منطقه ترسیم کند . بنظرم این یک نقطهی بسیار بسیار مهم است . ما به همان اندازه که برای جلوگیری از تجاوز و خونریزی سرمایه گذاری میکنیم و اعتقاد به آن داریم و برای آن نیرو و جنگ افزار تأمین میکنیم ، برای بعد فرهنگی و دینی و فکری و تمدنی باید کار کنیم و این به نظرم یک خلاء بسیار بزرگیست ، که باید همهی اندیشه ورزان در مورد آن فکری بکنند .
عسگرخانی:
یک نظریه پرداز میگوید که همهی ما روزانه پیشبینی میکنیم . در مورد این که از کجا برویم که ترافیک کمتر باشد ، در مورد این که کجا خرید کنیم که ارزان باشد . همهی انسانها اصولاً در زندگی پیشبینی میکنند و این پیشبینی ها همه بر اساس تجربه های گذشته است… اما تجربهی افراد هم باهم متفاوت است ، بنابراین پیشبینی ها متفاوت است . میگوید که تفاوت به هر حال هست و پیشبینی من کمی متفاوت است با سه استاد عزیز دیگر که بسیار خوشبینانه به مسائل توجه داشتند . شاید چون من بیشتر توجه کردم به دیدگاههای واقعیت پذیرانه ، شاید آنقدر خوشبین نباشم اما امیدوار هستم همانطور که شما فرمودید باشد . اگر از این دیدگاه نگاه کنیم که در گذشته چه بوده و حالا چه میخواهد باشد ، میبینیم که یک مجموعه جدید از قدرتها تحت عنوان دولت جهانی GLOBAL GOVERNMENT در صدد ادارهی جهان هستند و در این مورد هم کتابها مختلفی نوشته شده است. بنابراین میخواهیم بدانیم که دنیا را چه کسانی اداره میکنند ؟ایا واقعا آمریکاست که جهان را مدیریت میکند ، آیا ۵+۱ است ، آیا سازمان پیمان آتلانتیک شمالی مدیریّت میکند ، آیا شرکتهای چند ملیّتی هستند که جهان را به لحاظ اقتصادی اداره میکنند ، آیا گروه۲G است یا گروهG7 یا اصلاً اینها نیست و یکسری از خانوادههای فراماسون ها و سرمایهداران کلانی در دنیا که به هم وصل هستند دنیا اداره می کنند، آیا یهودی ها هستند که دنیا را اداره می کنند؟ همهی اینها سوال هست . یا نه اصلاً هیچ مدیری نداریم و دنیا خود جوش بر اساس عرضه و تقاضا و خلاصه الله بختکی اداره می شود یا واقعاً ارادهی خداوندی است که دارد دنیا را هدایت میکند ؟ همهی اینها سوال هایی هستند که باید راجع به آنها فکر بکنیم . اما آنچه که در مورد سالهای گذشته می توانیم بگوییم این است که قدرتهای بزرگ در دنیا اعمال قدرت کردند ، به نظر میرسد که یک نوع هماهنگی بین قدرتها ایجاد شده است و هماهنگی هایی هست که اینها دارند دنیا را اداره میکنند و منافع خودشان در اولویّت است . بنابراین من معتقد هستم که در سالهای آینده و مثلاً در ۱۰ سال آینده کنسرت جدیدی از قدرتها دنیا را اداره خواهد کرد که بدون تردید قدرتهای نظامی اقتصادی و فرهنگی هستند. و باید دید ما در این بین کجا هستیم. یک مثلث را اگر بکشیم ، من این مثلث را قائم الزاویه میکشم زیرا زاویهی قائمهاش امنیّت است ، قدرت سخت است و قدرت نرم . فرهنگ یک زاویه از آن است حادّه به نظر من ولی بعضیها میگویند نه اصلاً زاویهی قائمه اش فرهنگ است یا اقتصاد . ولی با توجّه به این که خود نظریه پردازان قدرت نرم معتقد هستند که اگر قدرت سختی نباشد قدرت نرمی وجود ندارد ، من هم با یک دیدگاه واقعیّت پذیرانه معتقد هستم که امنیّت زاویهی این مثلث است . دو زاویهی دیگر که هست اقتصاد و فرهنگ هستند . ما باید شناسایی کنیم که کدام کشورها بعنوان ابر قدرت هستند این مشخصه ها را دارند . در بعد امنیّتی میبینیم که همچنان آمریکا وجود دارد . اگر بررسی کنیم میبینیم که شاید ۸۰ درصد قدرت نظامی دنیا در دست آمریکاییهاست . روسیه هست ، چین هست ، انگلستان هست ، فرانسه هست ، اسرائیل هست . و در نتیجه در آن زاویه این کشورها قرار میگیرند . در بحث قدرت اقتصادی میبینید که همچنان آمریکا هست . از پیشبینیهایی که کردند این است که تا سال ۲۰۳۰ آمریکا اول خواهد بود و بعد چین و ژاپن در حال صعود هستند. بنابر این به عنوان ابر قدرت اقتصادی تا سال ۲۰۳۰ [در سطحی که آمریکا و ژاپن هستند] ما جایی نداریم و در قدرت نظامی [در سطحی که آمریکا و روسیه هستند] هم جائی نداریم . شما گفتید که در زمینهی فرهنگی و اقتصادی کوتاهی کردیم ولی در حوزهنظامی خوب عمل کردیم . در بحث نظامی ما در سایبری موفق بودیم ، در بحث موشکها موفق بودیم ولی اگر برویم روی بحث ساخت تانک ، زیردریایی ، هواپیما ، هلیکوپتر ، اینها را ما نتوانستیم [بهاندازه آمریکا و روسیه] پیشرفت کنیم ، یا هستهای شدن [از نظر سلاح هسته ای ما سلاح هسته ای نداریم]. بنابراین از این نظر ما نیستیم در بین ابر قدرتها . ولی به عنوان یک قدرت منطقهای هستیم ، گرچه قدرت جهانی نیستیم . آن هم نقش بیشتر در رابطه با قدرت نرم و فرهنگی و نظامی است. کشورهایی موفق خواهند بود که در سه زاویه قدرت نظامی و قدرت اقتصادی و قدرت فرهنگی موفق باشند . آمریکاییها و غرب روی هر سه زمینه [در گذشته] کار کردند قدرت سخت منتهی شد به قدرت نرم و قدرت نرم منتهی شد به قوانین نرم . این قوانین نرم برای مردم سایر کشورها مشکلات جدّی را ایجاد کرده است. آن تصویر که اساتید محترم ترسیم کردند با توجّه به ساختار قوانین نرم من آن را بسیار متفاوت میبینم. یادم میآید که کسی ۱۰ سال قبل از انقلاب کتابی نوشت در آخر کتابش نوشت درباره آینده ی اسلام کسی از او پرسید: آیا اسلام روزی بین المللی خواهد شد یا نه ؟ او پاسخ داد: من در مقامی نیستم که به این سوال پاسخ بدهم . ولی پیش بینی میکنم که این عملی است و اسلام ظرفیّت بین المللی شدن را دارد و بعد هم محدودیّتهایش را گفت که آن هم تفرقهای هست که میان مسلمانان وجود دارد . ده سال بعد انقلاب اسلامی ایران پیروز شد غربیها و در مقابل قدرت اسلام دارند قوانین نرم خودشان را پیاده میکنند وبه نظر من نظام جمهوری اسلامی ایران بخصوص دولت خیلی مسیر را نمیبیند . آن هم به این شکل است که در ارتباط با آن زاویهی قائمه که امنیّت است برجام امضاء میشود و بعد هم آن مصوبات کنگرهی آمریکا. جالب اینجاست که با یک مطالعه ی عمیق فرایندی که روی این قوانین نرم ایجاد کردند را میبینیدکه مثل شبکه های تار عنکبوت محورهای این قوانین نرم به هم متصل است. بعد تحریم میکنند کشتیرانی ایران را.
این سه زاویهای که گفتیم در بحث اقتصاد در بحث امنیت و در بحث فرهنگ ، به کل خاورمیانه مربوط میشود . در بحث دولت جهانی که انجام میدهد در مورد یمن در مورد سوریه مداخله می کند. عملیات که به این شکل انجام میگیرد ، به واسطهی قدرتهای بزرگ این قوانین نرم ایجاد میشوند و چند عنوان هم این مداخلات دارد . اول نظارت است ، دوم بازرسی است ، سوم پاسخگوئی است و چهارم شفّافیّت. بنابراین در منطقه بیداری اسلامی بود ، بیداری اسلامی را به بندکشاندند به وسیله جنگهای داخلی . حالا من میخواهم بگویم که زمانی که رژیم حکومت بر جهان انجام میگیرد هر سه زاویه ی امنیّت و اقتصاد و فرهنگ ، تک تک کشورها را تحت تأثیر قرار میدهد از جمله ایران را از جمله عراق را از جمله سوریه را و…کشورهایی که نمیتوانند ائتلاف ایجاد بکنند در نهادهای داخلی خودشان به شدّت دچار تزلزل میشوند . یعنی یک عدّهای یک شبه ورشکست میشوند و یک عدّهای یک شبه ثروتمند میشوند. در نتیجه این نابرابریهای پولی ناشی از رژیم اقتصادی و رژیم پولی و رژیم امنیّتی ، لایه های اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی را بر هم میزند . کشورها تک تک دچار رادیکالیزم میشوند . آهسته آهسته تک تک این کشورها میروند به سمت ناسیونالیزم افراطی.
ایزدی:
برای اینکه سؤال را بتوانیم پاسخ دهیم مرور سریعی نسبت به اینکه کجا بودیم باید داشته باشیم . امیدوارم این حرفهای ما خیلی تکراری نباشد. تاریخ ۷۰ و اندی سالهی بعد از جنگجهانی دوّم را به نظرم میتوانیم به سه بازه تقسیم کنیم. بازهی اوّل از جنگ جهانی تا پیروزی انقلاب اسلامی ، بازهی دوّم از انقلاب اسلامی تا پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی و بازهی سوّم هم این دورهی بعد از جنگ سرد . اتفاقی که در دورهی اوّل افتاد این بود که کشورهایی مثل ایران و ترکیه و رژیم صهیونیستی ، ذیل بلوک غرب تعریف میشدند و هم پیمان بودند با دولت آمریکا و کشورهای اروپای غربی . کشورهای عربی خاورمیانه و غرب آسیا و شمال آفریقا ، هم دو گروه بودند ، یکسری کشورهای سنّتیتر مثل عربستان و امارات و یکسری کشورهایی انقلابیتر یا غیر سنّتی مثل عراق مثل سوریه مثل لیبی . در زمان جنگ سرد کشورهای انقلابی تر تحت نفوذ شوروی بودند و ارتباط داشتند با دولت شوروی و کشور های سنّتی عرب مثل آن گروه اوّل یعنی ایران و ترکیه و رژیم صهیونیستی ، مرتبط بودند با دولت آمریکا . این وضعیّت خاورمیانه از نظر سیاسی بود. انقلاب اسلامی که اتفاق افتاد ایران را از نفوذ آمریکا خارج می کند و برای اوّلین بار هم هست که یک کشوری از زیر نفوذ یک ابر قدرت خارج میشود و زیر نفوذ یک ابر قدرت دیگر نمیرود . شعار انقلاب اسلامی ایران نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی بود. این انقلاب در نهایت تأثیرات خود را در منطقه دارد. منتها با توجه به فشاری که از سوی استکبار جهانی روی انقلاب هست در نهایت ، در آن سالهای اوّل حرکت انقلاب منجر به تغییر ریشه ای ساختار دورهی جنگ سرد نمیشود و یعنی ایران از زیر نفوذ آمریکا خارج میشود ولی اتفاق دیگری نمیافتد . این بازهی زمانی دوّم ما هست تا فروپاشی شوروی . زمانی که شوروی فروپاشی دارد، آن کشورهای همسو با شوروی یا مرتبط با شوروی بودند، دچار چالش میشوند و سعی میکنند خودشان را با شرایط موجود دنیا [که تقریباً تک قطبی هست ، پس از فروپاشی شوروی ]همسو کنند . منتها موفّق نیستند . چرا؟ چون در سیاست خارجه ی آمریکا اگر شما سابقه ی انقلابیگری دارید ، اگر سابقهی ارتباط با فلان رقیب آمریکا را دارید . تغییر سیاست کافی نیست ، این که بگویید ما یک زمانی ذیل سیاست های شوروی بودیم حالا میخواهیم بیایم زیر سیاست های آمریکا . این کافی نیست . اگر شما برای آمریکا دلخوری ایجاد کردید ممکن هست که یک مدّتی شما را تحمّل کنند ولی دنبال فرصت برای تغییر حکومت شما هستند. یعنی نگاهشان این هست که هم سیاست خارجه ی کشوری که یک زمانی دشمن بوده باید تغییر کند هم سامانه ی قدرت داخلی آن کشور . از این جهت کشورهایی که به نوعی سابقه ی انقلابیگری داشتند ، یا به نوعی ذیل قدرت شوروی بودند اینها در عمل به مشکل خوردند . عراق مشکل پیدا کرد ، لیبی مشکل پیدا کرد ، سوریه مشکل پیدا کرد . در لیبی طرف غربی موفق شد حکومت آقای قذافی را سر نگون کند با اینکه تقریباً در۱۰ سال آخر حکومت آقای قذافی ، آقای قذافی خیلی در تغییر سیاست [و نرمش به نفع آمریکا] سعی کرد . منتها به دلیل عدم توجّه به این نکتهای که گفتم موفق نشد . صدّام هم همین طور . سوریه هم قرار بود یک چیزی شبیه به عراق و لیبی بشود ولی نشد و به دلیل کمکهای محور مقاومت اسلامی توانست مقاومت کند و بماند. الان چه وضعیتی داریم ؟ الان دنیا به سمت چند قطبی شدن میرود . یعنی در کنار آمریکا که میتواند کشور قدرتمندی باشد کشورهای دیگری هم وجود خواهند داشت و این قدرتها به منطقهی غرب آسیا قطعاً توجه میکنند چرا ؟ چون منابع انرژی دنیا در این منطقه هست . ما در آسیا دو منطقهی انرژی داریم یکی خاورمیانه و یکی هم در آسیای مرکزی که اینها هم نزدیک به هم هستند . پس توجه به این منطقه برای قدرتهای نو ظهور یا کشورهایی که میخواهند یکی از قطبهای جهانی باشند در چند دههی آینده اهمیّت پیدا میکند، از این جهت اگر ما بپذیریم که دنیا به سمت چند قطبی شدن میرود و اگر بپذیریم که این منطقه برای این دنیای چند قطبی هم اهمیّت دارد ، برای پاسخ صحیح به این سؤال باید دید که آیا هیچ کدام از کشورهای منطقه ظرفیّت و قابلیّت این را دارند که یکی از قطبهای دنیای ۱۰ یا ۲۰ سال آینده باشند ؟ یا اگر به تنهایی این قابلیبت را ندارند آیا یک اتحادی های قابلیّت شکلگیری دارد ؟ مثلاً میگویند ایران محور مقاومت است ، خوب محور مقاومت یعنی چی؟ یعنی یکسری کشورهایی هم هستند که با ایران اند . آیا اگر ایران یا دیگر کشورهای منطقه نمیتوانند یک قدرت شوند ، آیا یک مجموعه ای از اینها میتوانند ؟ این سؤال را اگر ما بتوانیم به درستی پاسخ دهیم بخشی از جواب سوال شما بدست می آید . درمورد اینکه آینده ی ایران چه خواهد شد الان ادبیّات های جالبی در کشورهای غربی تولید میشود ، اینها هم کمتر در داخل کشور دیده شده. مثلاً Robert caplan که جزء ۳ یا ۴ استراتژیست اصلی آمریکا هم هست ، گزارشی را نوشته بود به سفارش پنتاگون ، که بعد این گزارش که برای پنتاگون نوشته بود تبدیل شد به یک فصل کتابش که سه ماه پیش در آمریکا منتشر شد . عنوان کتاب return to marcopolo’s world هست . بازگشت به جهان مارکوپولو ، یعنی چی ؟ حرفش این است در این کتاب: غرب رو به افول است و در نهایت دنیا دارد بر میگردد به زمان مارکوپولو و بحث او این است که زمان مارکوپولو دنیا ۴ قدرت داشت در مناطقی نظیر چین ، روسیه ، ایران و ترکیه امروز. یک کار دیگری که Walter Russell mead انجام میدهد برای national intrest که هر سال یک لیست از قدرتهای بزرگ را ارائه میدهد و الان چند سال است که ایران را در آن لیست میگذارد ، دلیلش هم این است که ایران در حوزهی نظامی به کسی وابسته نیست . یعنی در حوزهی نظامی مستقل است . این شاخص مهمی است . من نمیخواهم بگویم ما خیلی خوشبین باشیم یا خیلی بد بین هستیم ، این نکته را میخواهم بگویم که ما در داخل کشور مشکلات زیاد میبینیم . الان ما چرا دیر آمدیم ؟ چون ترافیک بود شلوغ بود ، مشکلات زیاد هست . ما مشکلات خودمان را میبینیم که هست و الحمدلللّه زیاد هم هست . ولی، همین نسل جوان این مشکلات را میبیند و گمان میکند فقط مختص ماست او مثلاً به پکن نرفتهاست تا ۴ ساعت در ترافیک گیر کند یا نیویورک نرفته یا … . این گزارش ها را که میبینید تعجّب میکند. از این جهت اگر بخواهیم ۱۰ سال آینده را در ایران پیشبینی کنیم، باید بگویم به نظر من ایران الان در قویترین نقطه ی تاریخ خودش هست بویژه در مباحث نفود منطقه ای و قدرت منطقهای ، آمریکائی ها برای چه از ما ناراحت هستند ؟ میگویند شما از زمان هخامنشیان تا به حال لب دریای مدیترانه سرباز نداشتید الان دارید . این حضور و نفوذ و قدرت هست که ناراحتشان کرده به نظر بنده ایران موفق به عبور از مشکلات داخلی و فشارهای خارجی خواهد شد. ممکن هست صدمه ببیند ولی قدرت ادامهی حیات خودش را جمهوری اسلامی خواهد داشت ، در فضای محیطی ما آمریکاییها آن قدرت قبل را دیگر نخواهند داشت . الان برای چه ما اینقدر نفوذ داریم در عراق و سوریه ، میدانید دیگر تا چند صد سال پیش ما نمیتوانستیم بگردیم در این کشورها و حضور داشته باشیم ، عثمانی به ما اجازه نمیداد بعد هم انگلیس و فرانسه و بعد هم آمریکا ، چرا الان میتوانیم؟ چون آمریکا ضعیف شده ، انگلیس ضعیف شده و ترکیه ضعیف شده . این آقای جان مرشایمر که به ایران آمده بود یک جلسه ای داشت من از او پرسیدم [در آن جلسه بحثی مطرح میشود که اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید]. نظر شما چیست ؟ کمی فکر کرد گفت بله به نظرم حرف خیلی نا مربوطی نیست . بعد دو دلیل آورد. دلیل اوّل این بود که زاد و ولد یهودیهای ارتودوکس بیشتر از یهودیهای لیبرال است . اسم یک کارشناس دموگرافی اسرائیلی را هم آورد که من خاطرم نیست ، که پیشبینی کرده بود تا ۱۵ سال آینده تمام شهرداریهای شهرها و شهرک ها اسرائیلی، همه شهردارانشان ارتودوکس میشوند و نظر او چنین بود که این لیبرالها نمی توانند ذیل قدرت و سیطره ارتودوکسها زندگی کنند. ارتودوکس ها زیادی تندرو هستند. حرفش این بود که این لیبرالها معمولاً ۲ تابعیّتی هستند و آنها اسرائیل را میگذارند و میروند . دلیل دوّم هم افزایش جمعیّت فلسطینی هاست که بیشتر از یهودیهای لیبرال هم هست بنابراین اسرائیل یک مشکل دموگرافی هم دارد. خلاصه آقای مرشایمر میگفت با این وضع که من میبینم بعید نیست که اسرائیل در آینده از میان برود. وضعیّت ترکیه بر خلاف ما که در حوزهی نظامی مستقل شدیم و کارهای خوبی انجام دادیم و در حوزهی اقتصادی یک مقدار عقب افتادگی داریم ، دولت ترکیه در حوزهی اقتصادی پیشرفت خوبی داشته ، منتها این پیشرفتها بخشی از آن بر میگردد به سرمایه گذاری اروپا و کشورهای غربی و اینها قرض است و خوفی که الان وجود دارد این است که با کاهش ارزش لیر ترکیه خیلی از این شرکتها که قرض کردند و آسمان خراش ساختند و استانبول را زیبا کردند ، الان نمیتوانند قرض خود را پس بدهند چون به لیر در میآورند و به یورو باید پس بدهند . این یک بحران است ، یک چالش است . یک چالش جمعیّتی هم دارند یعنی جمعیّت کرد در آن کشور بسیار زیاد است و از حکومت رضایت ندارد، بر خلاف ما که یک یا دو استانمان کرد هست در نهایت علاقشان به ایران کم نیست ، زیاد هم هست چون خودشان را ایرانی اصیل میدانند، دعوایی که دولت ترکیه با کردها دارد بسیار جدّی و ریشه دار هست و حوزه ی جغرافیایی بسیار گستردهای را در برگرفته است حدود یک سوّم ترکیه کردنشین است و بعد هم اینکه دولت ترکیه نتوانسته مشکلشان را حل کند نتوانسته خدمت کند، بر خلاف جمهوری اسلامی ایران که مشکلاتی بود در سالهای اوّل انقلاب و بعد اصلاح شد و الان وضعیّت در کردستان ما خوب است. پس ترکیه هم مشکلات و چالشهای زیادی دارد . از آن جمله وضعیّت دو قطبی که در آنجا وجود دارد ، از یک طرف نیروهای اسلامگرا و از یک طرف سکولارها . کشورهای عربی را خوشبختانه یا متأسّفانه کسی در دنیا جدّی نمیگیرد . با وضعیّت و مشکلاتی که عربستان دارد هیچکس فکر نمیکند این کشورها قدرت های جدّی باشند چه در۱۰ سال دیگر چه در ۲۰ سال دیگر و … . از این جهت اتفاقی که دارد میافتد این هست که ما در یک پیچ تاریخی هستیم و بعد هم وضعیّت ما نسبت به کشورهای دیگر بهتر است و این وضعیّت بهتر نتیجه اش این خواهد بود که جمهوری اسلامی ایران در ده سال آینده یکی از کشورهای نه تنها تأثیرگذار و مهم در منطقه هست که میتواند یکی از کشورهای تأثیرگذار در جهان باشد ولی باید حواسمان باشد و این تأثیر گذاری بیشتر از ناحیه اسلام و انقلاب اسلامی در ایران سرچشمه گرفته است. این جریان غربگرا که در سالهای گذشته مشکلاتی را ایجاد کردند این مشکل باید اصلاح شود ، غربگرائی بعضی از گروهها پاشنهی آشیل ماست . روابط ما با چین و با روسیه میتواند اصلاح بشود و توسعه پیدا کند. مقام معظم رهبری در سخنرانی که اوّل فروردین داشتند فرمودند مهمترین مشکل کشور چالش ذهنی است . یعنی چی ؟ یعنی که همه جای دنیا متوجه شدند که غرب رو به افول است خودشان هم میگویند ما روبه افول هستیم ما میگوئیم نه شما کدخدا هستید .
من پیشبینی میکنم که این مشکل هم بر طرف خواهد شد در ۱۰ سال آینده در غرب آسیا و شمال آفریقا بیداری اسلامی را خواهیم داشت ما جمهوری اسلامی را خواهیم داشت ، محور مقاومت را خواهیم داشت و این قدرت در سطحی خواهد بود به نظر بنده که در آینده به پیروزی نهائی خواهد رسید.
متقی: مسألهی خاورمیانه همین طور که دوستان اشاره داشتند از فصای ثبات وstability خارج شده است . در دوران های گذشته یعنی در ساختار دو قطبی محیط های منطقه ای در چهارچوب سیستم های تابع کنترل میشدند ، افرادی مثل کانتولی، اشپیگر جهان را به ۱۴ تا ، ۱۵ تا سیستم تابع تقسیم کرده بودند . هر سیستم تابع یعنی subsystem دارای بخش هائی بود ، یک بخش مرکز یا کانون یا core بود ، بخش دیگر حاشیه prefery بود،کارکرد قدرتهای بزرگ و مداخلهی قدرتهای بزرگ در امنیّت سازی و کنترل محیط منطقه ای به این زیر سیستم ها بستگی داشت. به طور مثال گفته میشد که خلیج فارس از طریق سیستم مهار دو ستونی کنترل می شد سیستمهای دیگری وجود داشت که در این سیستمها ممکن بود قدرتهای بزرگ در یک سیستم ، دو سیستم یا سه سیستم مشارکت داشته باشند . در خاورمیانه کشورهای عرب در CORE قرار داشتند به چه دلیل ؟ به این دلیل که از انسجام برخوردار بودند . انسجام به معنای همبستگی زبانی ، مذهبی ، ساختاری و فرهنگی بود . حتی بحث هویّت ، هویّت عربی بود . آنجا این بحث مطرح میشد که PREFFERY کیا هستند ؟ ایران ، ترکیه و فلسطین اشغال شده سه کشور PREFERY بودند . هر سه زبانشان با کشورهای عرب متفاوت بود . مذهبشان متفاوت بود . ساخت سیاسیشان متفاوت بود.
فوکویاما کتابی دارد که آقای رحمانپور هم ترجمه کرده با عنوان انحطاط و فساد سیاسی . هانتیگتون که به لحاظ رویکرد ، نهاد گرا بود میگفت این قبیل کشورهای حاشیه ای دچار بحرانی میشود که نه تنها ایران بلکه کشورهایی که مشابه ایران باشند دچار آن میشوند . میگوید که فکر نکنید رشد اقتصادی منجر به نجات آنها میشود .این کشور ها اگر میخواهند که نجات یابند باید بحث مربوط به رشد نهادهای سیاسی را داشته باشند . اصلاح طلبهای ما در مرکز تحقیقات استراتژیک آمدند ۸ کتاب توسعهی سیاسی که مربوط به دانشگاه پرینستون بود را آوردند و دچار یک انحراف شدند . در بحثهایی که داشتند آمدند به جای نهادسازی سیاسی آمدند اصلاحات سیاسی را در قالب توسعهی سیاسی مطرح کردند . توسعهی سیاسی هم واژهای است که به کار گرفته میشود. این فضای سیستم های تابع در خاورمیانه وجود داشت . کشوری مثل ایران در زمان رژیم گذشته مثل عربستان سعودی مثل ترکیه می توانستند کنترل کنندهی فضای امنیّت منطقه به نفع آمریکا باشند . در سال ۱۹۹۱ ساختار دوقطبی پایان پیدا کرد . در دوران قبل که ساختار دوقطبی بود بحثهایی که بود بحثهای والتزی بود که میگفت ساختار دو قطبی از همهی ساختهای دیگر ثبات stability بیشتر دارد . یکسری افراد بودند که رویکردهایشان متفاوت بود . حالا بعد از این دوران این ثبات stability دچار مشکل میشود . از یک طرف آمریکایی ها دنبال نظام تک قطبی هستند و به دنبال نظم نوین جهانی هستند و اما واقعیّتی که در منطقه خود را نشان میدهد چیز دیگریست . اینجا دنیا به لحاظ ساختاری با یک تناقض و پارادوکس رو به رو میشود . آمریکا قدرت نسبی اش نسبت به سایر قدرتهای بزرگ بیشتر میشود . اما این کفایت نمیکند . با یک پدیده رو به رو میشویم. آن هژمونی و اقتدار آمریکا توسط بازیگران جدید و توسط دولتهای ملّی ، توسط هویّتها به چالش کشیده میشود . اینجاست که ریگان آن بحث دوران هرج و مرج را بیان میکند . بنابراین خاورمیانه از دههی ۱۹۹۰ با وضعیّت تغییر در موازنهی قدرت روبه رو میشود . این تغییر در موازنهی از کِی رشد میکند؟ از جمهوری اسلامی ایران رشد میکند به ۲ دلیل . ۱_ جمهوری اسلامی ایران سیاست مستقل و ضد امپریالیستی را در پیش میگیرد. مقام معظم رهبری رویکردش با توجه به تجارب دوران جنگ معطوف به استقلال کشور و سیاست عزّت است . این بحث وجود دارد که محیط پر چالش است و اگر در محیط پر چالش خلاء قدرت ایجاد شد و این خلاء را پر نکردی ، این خلاء قدرت برایت یک سیاه چال امنیّتی میشود . شرایطی که ایران پیدا میکند به ویژه نیروی قدس ، پر کردن خلاء قدرت برای اجتناب از سیاهچال امنیّتی است. بطور مثال شما در نظر بگیرید جنگ افغانستان بزرگترین و طولانیترین جنگ تاریخ آمریکاست . از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۸ . شما بگویید کدام جنگ بوده که آمریکا در آن ۱۷ سال درگیر باشد . حتی جنگ ویتنام این وضعیّت را نداشته . به چه دلیل آمریکا نمیتواند این جنگ را پایان دهد ؟ امروز بحثهایی که وجود دارد مثلاً کسی مثل رابرت گیس ۵ سال پیش کتابی نوشت تحت عنوان جنگهای گزینشی . بحثی که داشت این بود که بوش سیاستش، سیاست جنگ فلّه ایست . جنگی که میخواهی انجام دهی باید یک جنگ گزینشی باشد. او امروز با خیلی از سیاست های آمریکا در منطقه مخالفت میکند. اگر یک سری بحثهایی وجود دارد که آمریکا با سیاست هایش، از حالتcore در خاورمیانه امنیّتی به حاشیهی امنیّتی تغییر پیدا میکند و راهبردش ، راهبرد خروج از جنگ های هزینه زا است به این دلیل است که هزینه برای آمریکا هزینه های بالایی است . در حالی که ایران توانسته هزینه های امنیّتی را کاهش بدهد . این چه پیامدهایی دارد برای آینده ؟ در این منطقه ایران تبدیل شده به یک قدرت بزرگ . وقتی راسل مید میگوید ایران تبدیل شده به یک قدرت بزرگ به این معنا نیست که میخواهد تعریف کند اتفاقاً به این معناست که میخواهد زمینهی مربوط به تضعیف ایران را به وجود بیاورد . امروز آمریکا ، انگلیس و فرانسه ، در یک سطح . عربستان ، ترکیه و اسرائیل در یک سطح دیگر بر اساس منطق معادله ی قدرت میخواهند نقش منطقه ای ایران کاهش پیدا کند . حال سؤال این است که آیا میتوانند چنین کاری را انجام دهند ؟ به لحاظ تاکتیکی و عملیاتی نمیتوانند . به همین دلیل است که امکان جنگ علیه ما حداقل تا زمانی که آمریکاییها سلاح های الکترومغناطیسی که دارند را به همراه سلاح های لیزری فعال کنند این امکان جنگ وجود ندارد . آمریکا میتواند یک جنگ را شروع کند امّا هر چیز پیامدی دارد . بحثی که وجود دارد این هست که اگر آمریکا اقدام به جنگ کند در وضعیّت موجود ایران از ظرفیّت واکنش کامل برخوردار است. این نشان میدهد که ما آمادگی لازم را برای پر کردن خیلی از خلاءها داریم . امّا دو سطح تهدید که این دو سطح با همدیگر ارتباط برقرا میکنند . یعنی سطح مربوط به حوزهی قدرتهای بزرگ با سطح مربوط به حوزهی قدرتهای منطقه ای . اینها چالشهایشان در ارتباط با ایران در آینده افزایش خواهد یافت . بنابراین بحثی که وجود دارد این است که در آینده منازعه علیه مقاومت اسلامی بیشتر و متنوعتر خواهد شد. نکتهی دوم اینکه در این منازعه محور مقاومت اسلامی انگیزهی کنشگری دارد، زمینه اجتماعی بزرگ دارد و یک نیروی زمینی بزرگ دارد . پس آمریکا چه میکند ؟ آمریکا در ارتباط با کشورهایی مثل ایران عرصهی سیاست امنیّتیاش را هدف نمی گیرد . عرصهی ساخت قدرت در حوزهی حکمرانی را هدف میگیرد . بنابراین آن جایی که هدف گرفته شده حوزهی حکمرانیست و آن عرصه ای که متصل میشود به فضای اجتماعی . حوزهای که به فضای اجتماعی متصل میشود کاملاً لیبرال است و از معادلهی قدرت هم سر در نمی آورد و هم اعتقاد ندارد . و هم اینکه به سیاست های آمریکا هم خوشبین است و هم تلاش میکند که خودش را با آن هماهنگ کند . همان پاشنهی آشیل . بنابراین امروز اینها آن حوزه را هدف گرفتهاند و این حوزه اتصال با محیط اجتماعی دارد . محیط اجتماعی متأسفانه میزان همبستگیاش گاهی با ساخت سیاسی بسیار محدود است و کسانی را انتخاب میکند که اینها با نظام سیاسی با هم شکاف راهبردی دارد . فراتر از شکاف ایدئولوژیک است. در حوزه عمل هم هست . اینجاست که مسألهی تغییرات سیاسی Regime Change یک پروسه امکان پذیر است . یعنی آمریکایی ها به دنبال یک اقدام با هزینهی کمتر هستند . اقدام اگر بخواهند در فضای منطقه ای انجام بدهند . کلّی برایشان هزینه دارد . هزینه ی اقتصادی دارد، هزینه امنیّتی دارد ، هزینه نظامی دارد ، پیامد دارد . ولی اگر بخواهند در فضای داخلی اقدام کنند یعنی حوزه ی حکمرانی را دوگانه کنند هزینه کمتری دارد. از قدیم الایّام هم می کوشیدند شکاف سیاسی ایجاد کنند. الان هم این شکاف دارد بیشتر میشود. بعضی هم فکر میکنند که این شکافها شکاف های متراکم است ، در حالی که ذات اجتماعی ایران شکافهایش متقاطع است . یعنی که من با آقای ایزدی در یک مورد اختلاف نظر دارم ، ولی در یک مسئله ی دیگر باهم اتفاق نظر داریم . خیلی چیزها هست که میبینیم یک جا در حالت تقابل هستیم و در یک جا در حالت همپوشان . اینکه تضاد مطلق یا همپوشان مطلق باشیم خیلی کم پیش میآید . بنابراین تحلیل که وجود دارد این است که امروز شرایط ویژهای شکل گرفته . این یعنی چی ؟ یعنی ایران میتواند خلاء قدرت را پر کند ، میتواند موازنه ایجاد کند و میتواند بر چالشها غلبه کند . حالا اینکه آیندهی خاورمیانه چه وضعیّتی دارد بستگی دارد به آیندهی ایران . اگر آینده ی ایران مبتنی بر انسجام ، همبستگی و اصطلاحاً strong state باشد ، strong state یعنی اینکه در جامعه نخبگان و ساخت حکومتی با هم متحد باشند. پس آیندهی منطقه بستگی دارد به آیندهی امینّتی ، سیاسی و راهبردی ایران . اگر ایران در وضعیّت strong state قرار گیرد ساخت سیاسی کشورهای منطقه مبتنی بر nation state حفظ میشود اگر ایران در وضعیّت weak state قرار بگیرد در آن شرایط ممکن است این پاره پاره شدن قدرت اثر خود را به صورت اجتناب ناپذیر داشته باشد.
زورق : قبل از انقلاب اسلامی یک نظام دو قطبی برجهان حاکم بود ، ولی وجود نظام دو قطبی اعلام نمی شد چنین وانمود می شد که دو قطب و دو بلوک متضاد هستند. روسها میگفتند مرگ بر امپریالیزم آمریکا و آمریکائی ها میگفتند مرگ بر دیکتاتوری و دیوار آهنین روسها. این نظام دو قطبی بزرگترین شاهکار بشر در سیاست بود است . علتش هم این بود که میتوانست نفرت موجود از اداره کنندگان جهان را تبدیل کند به قدرت اداره کنندگان جهان . هر که از غرب ناراحت میشد پناه میبرد به شرق و هر که از شرق ناراحت میشد پناه میبرد به غرب و جهان همواره در دست شرق و غرب بود و از دست آنها خارج نمی شد وقتی که نظام دو قطبی سقوط کرد یکی از رورنامه های انگلیسی نوشت ، پس از سقوط نظام دو قطبی اداره ی جهان بسیار کار دشواریست در این شرایط بود که معلوم شد اصلاً یک نظام جهانی بر جهان حاکم بوده نه دو نظام متعارض با یکدیگر امروز اردوگاه مارکسیسم سقوط کرده، پیمان هایی مثل سنتو متلاشی شده، ناتو دچار چالش شده . وهابیّت دارد میمیرد. اگر گورباچوف مرگ مارکسیسم را اعلام کرد، محمّد بن سلمان هم مرگ وهابیّت را اعلام کرده است. معادلات قدرت تغییر کرده و فضا برای بیداری اسلامی و باز آفرینی واقعیّت قدرت تمدن اسلامی فراهم شده است. آینده بر روی این بنیادها شکل می گیرد.
رویوران: در سطح منطقه ای دو بازیگر اصلی وجود دارد یکی اسرائیل و دیگری ایران ، باقی، قدرت های واسطه ای هستند و خیلی استقلالی ندارند . در بین این دو اسرائیل در حال افول است و ایران در حال طلوع و افزایش قدرت است . یکی از مسائلی که در اسرائیل وجود دارد شکافیست که بین متدیّنین متعصب یهودی و لیبرالها وجود دارد . در قانون قومیّتی که همین چند هفته پیش مطرح شده بود ، ۶۲ نفر به آن رأی دادند که دولت اسرائیل دولتِ یهودی باشد و ۵۵ نماینده مخالفت کردند و از این ۵۵ نفر، ۱۳ نفر عرب هستند و ۴۲ نفر یهودی هستند . اینها با عنوان دولت یهودی مخالفند . این شکاف به آمریکا رسیده گروهی از ایپک جدا شده است. با همین عنوان . الان حمایت از چپ یا حزب کار از طرف گروه جدا شده انجام میشود در حالی که از لیکود ایپک حمایت انجام میدهد . الان طبق آمار که اخیراً خود اسرائیل انتشار داده ۱ میلیون اسرائیلی مهاجرت معکوس کردند و در طول سال کمتر از یک ماه در اسرائیل هستند . این یک میلیون عمدتاً لیبرال هستند . هر چه اینها بیرون می روند تلاش برای جلب حمایت غرب از اسرائیل کاهش پیدا میکند . به نظرم این نکتهی بسیار مهم است . به همین خاطر اسرائیل با این وضعیّتی که در منطقه دارد پیدا میکند، با این شکاف های داخلی که دارد پیدا میکند رو به افول است من تصور میکنم در مقابل ایران قدرت بیشتری دارد پیدا می کند حضور نیروهای مقاومت اسلامی، به مرز اسرائیل رسیده و خود اسرائیلی ها میگویند بزرگترین چالش ما با اسلام و مقاومت اسلامی است . در این مدّتی که این قانون قومیّت تصویب شده روزهای شنبه حداقل بین ۵۰ الی ۱۰۰ حادثه ثبت میشود . یعنی یک یهودی لیبرال در خانه اش برق را روشن کرده ، یک یهودی متدیّن آمده گفته شنبه استفاده از برق حرام است و باهم درگیر شدند و این نشان میدهد که این جامعه به چه سمتی دارد حرکت میکند.