فرهنگ اسلامی : لطفاً برای خوانندگان ما از خودتان بگویید و از مسئولیتهای که امروز بر عهده دارید.
جبلی : من در حال حاضر مسئولیت معاونت برونمرزی سازمان صدا و سیما را بر عهده دارم. همانطور که میدانید، مجموعۀ برونمرزی مجموعۀ بسیار گستردهای است و شامل رادیوهای برونمرزی و شبکههای تلویزیونی میشود. ما ۱۱ شبکۀ تلویزیونی به زبانهای مختلف و ۳۳ شبکۀ رادیویی به زبانهای مختلف داریم. پخش رادیوهای ما از دو ساعت در روز تا ۲۴ساعته است، شبکههای تلویزیونی هم همگی ۲۴ ساعتهاند. کانالهای قدیمیتر ما چهار کانال «سحر» به زبان اردو، آذری، کردی و بالکان است (جدیداً کانال «بوسنی» ما به کانال بالکان تبدیل شده). شبکۀ «الکوثر» و «العالم» به عربی هستند، «آیفیلم» (i-film) سه کانال به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی دارد، شبکۀ «پرس تی.وی» به زبان انگلیسی و شبکۀ «هیسپان تی.وی» به زبان اسپانیولی است. در آیندۀ نزدیک، انشاءالله اولین شبکهای که آفریقا را پوشش خواهد داد، به نام «هوسا تی.وی» به زبان هوسا پخش خواهد شد که عمدتاً غرب آفریقا را پوشش خواهد داد اضافه شدن کانال آیفیلم به زبانهای دیگر هم در دستور کارمان هست.
این مجموعۀ برونمرزی است که در حال حاضر مسئولیت آن به عهدۀ بنده است.
فرهنگ اسلامی : در سالهای اخیر شاهد رشد قارچگونۀ شبکههای تلویزیون در قالبهای مختلف هستیم. در این عرصه در معاونت برونمرزی چه اقداماتی صورت گرفت که مخاطبان را از دست ندهید؟
جبلّی : ما از سه نقص و کمبود در حوزۀ رسانههای برونمرزی رنج میبریم که بهتدریج داریم تلاش میکنیم این نواقص را برطرف کنیم. این سه نقص در سه حوزۀ تنوع جغرافیایی مخاطبان، ژانرهای تولید پیام و قالبهای توزیع پیام است. ما به لحاظ جغرافیایی، در پوشش دادن به تمامی مخاطبان بالقوۀ پیام انقلاب اسلامی از طریق رسانههای جمهوری اسلامی، کمبود داشتیم. به عنوان مثال، بعد از ۳۹ سال که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، اولین شبکۀ آفریقاییزبانمان را تازه داریم راهاندازی میکنیم؛ در صورتی که قبل از ما پیام انقلاب اسلامی خیلی سریعتر به آفریقا نفوذ کرده و تأثیرات خود را گذاشتهاست و ما به عنوان رسانه، از پیام انقلاب اسلامی عقب ماندیم.
حرکت گستردۀ پیروان و دوستداران شیخ زکزاکی در نیجریه نشان میدهد که بدون اینکه ما تأثیری در گسترش یا نفوذ پیام انقلاب اسلامی داشته باشیم، این پیام قبل از نهادهای رسمی جمهوری اسلامی به نیجریه رفته و تأثیرات گستردۀ خود را نیز بر جا گذاشتهاست. ما زمانی متوجه نفوذ پیام جمهوری اسلامی شدیم که دشمنان ما شروع به برخورد با این پیام و شروع به محدود کردن این پیام کردند. تازه بعد از ۳۹ سال متوجه شدیم که نفوذ انقلاب اسلامی در آفریقا چهقدر عمیق بودهاست؛ لذا ما به لحاظ پوشش جغرافیایی مخاطبان بالقوۀ پیام انقلاب اسلامی، خیلی ضعیف عمل کردیم.
شبکۀ پرس تی.وی ما شاید ۱۰ سال بیشتر نیست که راه افتاده و چند روز دیگر دهمین سالگرد راهاندازی آن است؛ یعنی ۲۹ سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود که این شبکه در حوزۀ انگلیسیزبان، تأسیس شد.
آمریکای لاتین یکی از حوزههای اصلی کار برای رسانههاست و شاهد هستیم که ما چهقدر با ملتهای آمریکای لاتین امکان تعامل داریم، اما تازه پنج سال است که ما شبکهای به زبان اسپانیولی برای این منطقه پخش میکنیم. ما هنوز در حوزۀ کشورهای فرانسویزبان نفوذ جدی نداریم؛ با وجود اینکه میدانیم بزرگترین اقلیت مهاجر به فرانسه مسلمانهای شمال آفریقا هستند که همه هم از حوزۀ فرانکوفون هستند. این اقلیت در کشور فرانسه بهتدریج و در طول زمان، دارد به اکثریت تبدیل میشود و از بین همین اقلیت است که برخی از تفکرات افراطی، انحرافی و تکفیری دارد پیدا میشود. بنابراین، یکی در حوزۀ پوشش جغرافیایی مخاطبان است که شاهد کمبود هستیم.
نقص دوم ما در حوزۀ ژانرهای تولید پیام است. عمدۀ رویکرد ما در رسانههای برونمرزی، رویکرد خبری و تحلیلی سیاسی بوده است. یعنی ما به یک بُعد از ابعاد تعامل رسانهای با مخاطبانمان توجه کردیم که آن بُعد اطلاعرسانی و تحلیلی و سیاسی است، اما مگر پیام انقلاب اسلامی در حوزۀ سیاسی خلاصه میشود؟ بهتدریج داریم در حوزۀ فرهنگ ـ یعنی پیامهایی با محتوای فرهنگی ـ تولید میکنیم. شاید کمتر از یک سال است که یک سایت اینترنتِ تلویزیونی (یک تلویزیون اینترنتی) راهاندازی کردیم. انگیزۀ عمدۀ ما از راهاندازی این سایت، ترویج مفاهیمی بوده که در دو پیام مقام معظم رهبری به جوانان اروپا تأکید شده بود؛ یعنی معرفی اسلام اصیل، فارغ از تبلیغات گمراهکنندۀ غربیها که میخواهند اسلام انحرافی تکفیری داعشی را به عنوان اسلام به غربیها معرفی کنند. مخاطب این تلویزیون اینترنتی ما جوانان غربی و اروپاییاند که مسلمان هم نیستند. این رویکرد جدیدی هم در حوزۀ تولید محتوا و هم ژانرهای تولید محتوا که به تدریج داریم آن را متنوعتر میکنیم.
مسئلۀ سوم هم ابزارهای توزیع پیام است. سالهاست که ـ بهویژه در کشورهای غربی ـ دیگر از فضای رسانههای سنتی فاصله گرفتهایم. اگرچه رسانههای سنتی مثل تلویزیون و رادیو هنوز هستند، رسانههای نوین جای این رسانههای سنتی را در سبد رسانهای مردم و افکار عمومی در غرب گرفتهاند. در بسیاری از کشورها مثل ایالات متحده یا انگلیس یا کشورهای دیگر اروپایی، دیگر مخاطب کمتر از چیزی به نام broadcast استفاده میکند. حتی همان پیامهایی که از طریق رسانههای سنتی پخش میشود را عمدتاً در فضای شبکههای اجتماعی و رسانههای نوین، با استفاده از ابزارهای رسانههای نوین دریافت میکنند. ما حدود ۱۰ سال در این فضا غایب بودیم و بهتدریج و آرام داریم وارد تخصص تولید پیام در فضای مجازی و در شبکههای اجتماعی و رسانههای نوین میشویم.
البته به دلیل پیشرفت وسیع تکنولوژی ارتباطات، امروز میتوانیم در مناطقی حضور داشته باشیم که سایر نهادها نمیتوانند حضور جدی و تعیینکننده داشته باشند. ما در کشورهای زیادی از آمریکای لاتین، آفریقا، آسیا و حتی در اروپا فعالیت سیاسی یا فرهنگی یا فعالیت رسمی خاصی از نهادهای جمهوری اسلامی نمیبینیم؛ چون ممکن است در این زمینه محدودیتهایی (از جمله محدودیتهای سیاسی) وجود داشته باشد، اما ما به عنوان رسانه، سعی کردیم در این مناطق حضور پیدا کنیم؛ به عنوان مثال، در کشور موریتانی که به عنوان یک کشور مسلمان و مهم با بنمایههای فرهنگی و تمدنی اسلامی که به «کشور یک میلیون شاعر» معروف و در غرب آفریقا ـ یعنی در منتهیالیه مغرب عربی ـ واقع است و نمایندگی سیاسی جمهوری اسلامی بهتازگی در آنجا افتتاح شدهاست.
خیلی از کشورهای دیگر هم هستند که واقعاً کمتر در مدار توجه بودند. عمدۀ کشورهای آفریقایی به همین ترتیب بودهاند؛ لذا ما هم در حضور فعال فرهنگی و سیاسی در بسیاری از نقاطی که میتواند بالقوه عمق استراتژیک ما محسوب شود عقبماندگی داریم، و هم متأسفانه در حوزههای مختلف، بهویژه در پوشش مخاطبان عقبماندگی رسانهای داشتیم. تلاش میکنیم که انشاءالله بتوانیم بخشی از این عقبماندگیها را جبران کنیم؛ اگرچه مشکل است؛ به خاطر اینکه رقبا قبل از ما وارد شدند و قبل از ما مخاطبانشان را جذب کردند و متأسفانه تأثیرات منفیشان را بر جای گذاشتند. اگر حضور ما در اروپا در بین اقلیت مسلمان زودتر از این سالها اتفاق افتاده بود، شاید کمتر شاهد رشد تفکرات انحرافی تکفیری در بین همین جوانان اقلیت مسلمان اروپا بودیم و فجایعی که امروز امثال داعش دارد میآفریند را نمیدیدیم.
به نظر من، ما باید خودمان را نقد کنیم که در مواردی که باید حضور فعال میداشتیم و به مسئولیت خودمان در راستای افشای چهرههای دشمنان انقلاب اسلامی ـ که میخواهند چهرۀ انقلاب و اسلام را تحریف کنند ـ عمل میکردیم؛ به مسئولیت خودمان در تحت پوشش قرار دادن افکار عمومی جهان که بالقوه با ما همراه بودند به دلیل غیبت ما از ما جدا شدند و به جریانهای انحرافی پیوستند، عمل میکردیم. ما باید این مسئولیت خودمان را درک کنیم و بعد تصمیم جدی بگیریم که با عزم جدی و با همکاری همۀ نهادها، بتوانیم این عقبماندگیها را بهسرعت پشت سر بگذاریم.
فرهنگ اسلامی : در ادبیات علم سیاست و روابط بینالملل، اینگونه بحث میشود که هر کشوری منافعی دارد و ابزارهایی که این منافع را تعقیب و اجرا کند. یکی از این ابزارها دیپلماسی عمومی است، یکی تبلیغات رسانهای است. ما در طول زمان ـ بهخصوص بعد از فروپاشی نظام دوقطبی و شاید قبل از آن با ظهور فناوریهای نوین ارتباطی ـ به نوعی شاهد تحول بودیم. در عرصۀ ارتباطات، شاهد یک مرحلۀ جدید از دیپلماسی تحت عنوان دیپلماسی عمومی یا شاهد یک مرحلۀ جدید از دیپلماسی تحت عنوان دیپلماسی فرهنگی بودیم.
باز در عرصۀ رسانه، به همین ترتیب در کنار رسانههای رسمی، رسانههای نوین هم در قالبهای مختلف ـ از جمله، شبکههای اجتماعی ـ پا به عرصۀ وجود گذاشتند. مشکلی که به نوعی از صحبتهای جنابعالی استنباط میشود، این است که در واقع در هماهنگ کردن ابزارها برای تعقیب منافع مشکل داشتهایم. در جایی دیپلماسی پیش بوده بدون اینکه عقبۀ رسانهای داشته باشد و در جای دیگر رسانه پیش بوده بدون اینکه عقبۀ دیپلماتیک داشته باشد. به نظر شما برای پُر کردن این خلأ و هماهنگ کردن این ابزارها، به گونهای که بتواند منافع ما را به طور جامع تحت پوشش قرار دهند، چه کارهایی در چه سطحی باید صورت بگیرد؟
جبلی : ما بیش از اینکه به درک اهمیت ابزار تأمین منافع ملی بپردازیم، باید در فهم منافع ملی جدیت بیشتری داشته باشیم و بکوشیم فهم مشترکی از منافع بلندمدت جمهوری اسلامی داشته باشیم. تا زمانی که به درک مشترک و دقیق و ثابت و پایداری از منافع ملی نرسیم، به نظر میآید که در درک ابزار تحقق و ـ به تبَع آن ـ تأمین منافع ملی دچار مشکل میشویم. به نظرم میرسد که ما در مرحلۀ اول، اساساً باید عمق استراتژیک و مفهوم منافع ملیمان را بهدرستی تشخیص دهیم؛ مزیتهای نسبی خودمان را که باعث میشود به این عمق استراتژیک وسعت بیشتری دهیم و دامنۀ بیشتری در این عمق استراتژیک پیدا کنیم را شناسایی کنیم.
فرهنگ اسلامی : در این افق که شما فکر میکنید عمق استراتژیک ما جهان اسلام است و منافع ملی ما همان منافع جهان اسلام یا لا اقل منافع کسانی است که در ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی زندگی میکنند، اگر ما به دنبال تأمین منافعمان در آفریقا باشیم، به دنبال پُررنگ کردن کدام جنبۀ حضورمان در آفریقا باید باشیم تا بتوانیم به آن مزیت نسبیمان برسیم؟
جبلی : اینها سؤالاتی است که ابتدا باید به اینها پاسخ دهیم. نهادهای رسمی ما که متولی منافع ملی در خارج از کشور هستند، ابتدا باید به این نکته توجه بکنند و به این سؤال پاسخ دهند که آیا ما مزیتهای نسبی خودمان را در حوزههای جغرافیایی و در کشورهای مختلف تشخیص دادیم یا تشخیص ندادیم. به نظر میرسد که هنوز درک عمیقی از منافع ملی و عمق استراتژیک نداریم. ما اگر به شعارهای اول انقلاب برگردیم، محرومان، مستضعفان و مسلمانان در حقیقت یاران اصلی انقلاب اسلامی تلقی میشدند. آیا ما در سال ۱۳۹۶ یا ۲۰۱۷م. واقعاً به همان شعارها پایبند هستیم که کشورهای محروم، کشورهای مستضعف و کشورهای اسلامی باید در صدر اولویتهای ما باشند؟ آیا ما روابط خارجیمان را با این اولویت شکل دادیم یا داریم شکل میدهیم، یا به مناطق دیگری چشم دوختیم که به سختی میشود گفت عمق استراتژیک ما در آن مناطق است؟
اینها شواهدی است که نشان میدهد ما هنوز در رسیدن به یک فهم مشترک از منافع ملی، دچار مشکل هستیم. به نظر میرسد هنوز فهم مشترکی از منافع ملی وجود ندارد. تا زمانی که این فهم مشترک وجود نداشته باشد، استفاده از ابزارهای تأمین منافع ملی هم دچار مشکل میشود. فرض بفرمایید ما رسانۀ جمهوری اسلامی هستیم. براساس کدام تعریف از منافع ملی باید مثلاً در آفریقا یا در اروپا یا در آمریکای لاتین حضور داشته باشیم؟ به چه دلیل مثلاً فرض بفرمایید در آسیا اصلاً حضور نداریم یا حضورمان بسیار کمرنگ است؟ چهطور میشود که ما با کشور روسیه یک نوع همکاری استراتژیک برای تأمین منافع منطقهای داریم و در یک ائتلاف یا شبهائتلاف با روسیه داریم به سر میبریم، اما در استفاده از ابزار رسانهای در حوزۀ زبان روسی هنوز کاری نکردیم؟ رسانۀ ما به عنوان یکی از ابزارهای اصلی تحقق منافع ملی، با فعالیتهای دیگر ما در حوزههای راهبردی و سیاسی و امنیتی، هماهنگ نیست و این ناهماهنگی متأسفانه وجود دارد.
ما باید به فهم مشترک و مستمر و پایدار برسیم. من روی «مستمر و پایدار» میخواهم تأکید کنم. این نمیشود که ما در یک مقطع چهار یا هشت ساله از یک دولت، منافع ملی و عمق استراتژیک را در یک منطقۀ جغرافیایی جهان تعیین کنیم و سیاستهای اقتصادی و فرهنگی و رسانهایمان را که باید سالهای سال بگذرد تا جواب بدهد (شاید باید ۱۰ تا ۲۰ سال بگذرد تا در آن منطقه جواب دهد) بر اساس آن تعریف تنظیم کنیم، اما چهار یا هشت سال دیگر دولت دیگری بیاید و عمق استراتنژیک دیگری را برای خودش تعریف کند. این یعنی هدر دادن امکانات و هدر دادن ابزارهایی که باید برای آن هزینه و فکر کنیم.
مثالی خدمت شما میزنم. در ترکیه ـ چه در مرحلۀ قبل از وقوع تحولات بیداری اسلامی در شمال آفریقا و چه در مرحلۀ افول این تحرکات و در وضعیت فعلی ـ در طول حداقل ۱۵ سال گذشته بهتدریج حزب «عدالت و توسعه» را روی کار آوردند و یک هدف راهبردی را دنبال کردند که تأمین منافع غرب در منطقه، با تابلوی ترکیه و به وسیلۀ این حزب بود. ترکیه با تابلوی اردوغان وارد منطقه شد و از تمام ابزارهای خودش نیز استفاده کرد. در مورد ابزارهای فرهنگی، شما مدارس ترکیه را در مناطق مختلف آفریقا ببینید که در همین هفت ـ هشت سال اخیر چهقدر گسترش پیدا کرد! گسترش خطوط هواپیمایی و دسترسی مواصلاتی به این مناطق، گسترش مراکز فرهنگی آموزش زبان ترکی با خط لاتین، افزایش فعالیتهای فرهنگی مثل هفتههای فیلم و هفتههای سینما و تأسیس خانههای فرهنگ.
غرب یک هدف راهبردی را برای خودش تعریف کرد و یک منطقۀ عمق استراتژیک را تعریف کرد و متناسب با آن، با تابلوی ترکیه دارد جلو میرود و حرکت میکند. ما با وجود اینکه از ثبات و استقرار و پایداری سیاسی امنیتی قابل قبول برخوردار بودیم، نتوانستیم به یک عمق استراتژیک و یک فهم پایدار از منافع ملی برسیم. الآن یک بحث بسیار جدی که مطرح است، نحوۀ تعامل با جریانهای اخوان المسلمین در جهان است. ما در طول ۲۰-۱۵ سال اخیر، با جریان اخوانالمسلمین تعاملی نداشتهایم؛ جریانی که در ابتدای انقلاب به عنوان طرفدار جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در کشورهای مختلف مطرح شد و ۸۰-۷۰ سال در کشورهای مختلف سابقه دارد؛ جریانی که بالقوه میتوانست همپیمان ما باشد. چه کردیم؟ چهقدر توانستیم ارتباط خودمان با آن را حفظ کنیم؟ منافع سیاسی زودگذر چهقدر بر این همپیمانی بالقوۀ استراتژیک بین ما و جریان اخوانالمسلمین تأثیر گذاشت؟ انفصال و جدایی ما از جریان اخوان، چهقدر بر منحرف شدن جریان اخوانالمسلمین تأثیر گذاشت؟ ما تأثیر آن را داریم بر جاهای مختلف میبینیم.
اینها به نظر من همه ناشی از این میشود که فهم پایدار از منافع ملی و تعیین مناطق عمق استراتژیک بر پایۀ منافع ملی نداشتیم یا ضعف داشتیم یا در این تعاریف انقطاع حاصل شد. در نتیجه، رسانۀ ما خودش برای خودش دارد تشخیص منافع ملی میدهد و در مناطق مختلف اطلاعرسانی میکند. البته ما به عنوان رسانه، واقعاً داریم تلاش میکنیم که با نهادهای رسمی جمهوری اسلامی هماهنگ باشیم؛ با وزارت امور خارجه هماهنگ باشیم، با سازمان فرهنگ هماهنگ باشیم، با نهادهای دیگر هماهنگ باشیم، اما چون این همکاریها در قامت یک تعامل پایدار تعریف نشده، ما خیلی نتوانستیم به آن امید ببندیم. گاه این وضع باعث شده که رسانه هم دچار سردرگمی شود و نتواند به انسجام و هماهنگی لازمی که باید با نهادهای رسمی داشته باشد، برسد.
فرهنگ اسلامی : شما در واقع مشکل را بیشتر در داخل دیدید که البته در جاهایی هم درست است؛ از جمله همین که باید همۀ نهادهایی که به نوعی در امور خارجی دستاندرکار هستند، هر کدام باید در یک حوزهای کارهایشان را سامان دهند که باعث همافزایی شود؛ یعنی همان نکتهای که رهبر معظم انقلاب هم به نوعی در داخل به آن اشاره کرده بودند و ما میتوانیم همین مقوله را به فعالیتهای خارجیمان هم تعمیم دهیم. بهخصوص در این حوزه، اتفاقاً نیاز به همکاری و نیاز به همافزایی بیشتر است؛ چون به نوعی اشاره فرمودید که ما بالاخره وارد عرصۀ بینالمللی میشویم و باید همه توان داخلیمان را در بخشهای مختلف افزایش دهیم تا بتوانیم صدایمان را به جایی برسانیم. این درست است. شاید بتوان گفت در چارچوب شورای امنیت ملی یا نهادهای همطراز دیگر، باید کاری در این زمینه انجام دهیم.
اما بخش دیگری از تحولات که برای ما مشکل ایجاد کرده، واقعاً تا جایی که دیده شده مشکل به داخل ما مربوط نیست و به خودِ حوزۀ تحولات و نوع برداشت از آن برمیگردد. به اخوانالمسلمین اشاره فرمودید. بد نیست به خاطر بیاوریم بعد از اینکه خیزشهای عربی شروع شد، ما به استقبال اینها رفتیم و از بیداری اسلامی حمایت کردیم، ولی متأسفانه دیدیم که اخوانالمسلمین که انتظار میرفت محور و مرکز این حرکت باشد، از بیداری اسلامی فاصله گرفت و چشم امید به غرب بست؛ با آمریکا همکاری کرد و با اسرائیل هماهنگی نمود و همانها هم بهشان خیانت کردند و زمینشان زدند؛ رهبرانشان را به وسیلۀ ارتش مصر، گرفتند و زندانی کردند و طرفدارانشان را تار و مار نمودند. ما متاسفانه دیدیم خود اخوانالمسلمین نتوانست یک حرکت اصولی داشته باشد و با انقلابیون مسلمان در ایران و عراق و لبنان و یمن و سوریه همپیمان شود و از دشمنان اسلام فاصله بگیرد و به تکلیف اسلامی خود عمل کند یا نتوانست فاصلۀ خودش را با امپریالیسم و قدرتهای خارجی حفظ کند.
در مقولۀ وحدت هم همینطور؛ یعنی نتوانست انتظاراتی که در این زمینه وجود داشت را برآورده کند و بهعکس، در کنار عربستان و وهابیت قرار گرفت؛ وهابیت و عربستان که دشمن اخوان و اسلام است. همچنین در قضیۀ نشست ریاض، دیدیم دقیقاً عربستان بعد از نشست، سریعاً به سراغ اخوان و حامیان آن رفت و هم اخوان و هم حامیان آن را تروریست معرفی کرد و به نوعی قصد مجازات آن را داشت و دارد. به نظر میرسد این بخش از قضایا به خود انحراف اخوانالمسلمین بر میگردد.
جبلی : بله، فرمایش شما درست است که ما نباید نقش سیال تحولات یا حرکت سیال روند بینالمللی و تغییراتی که در متغیرهای مستقل بینالمللی اتفاق میافتد را نادیده بگیریم. من کاملاً قبول دارم. ما در بین همپیمانان خودمان هم گاهی دچار تغییر و تحولات شدیم که بعضی از انقلاب دور شدند و بعضیها که همپیمان انقلاب نبودند، به آن نزدیک شدند. همین شرایط فعلی منطقه را ببینید. روسیه شاید به خاطر اشتراک منافع که در تحولات منطقه دارد، در حال حاضر در یکی از نزدیکترین روابط با جمهوری اسلامی به سر میبرد. زمانی همین روسیه (قبل از فروپاشی مارکسیسم) با دشمنان ما همکاری میکرد. در برخی از مقاطع، کشوری مثل سودان نزدیک به ما بود، ولی بعد از ما دور شد و تا مرحلۀ قطع رابطه رسید.
این را قبول دارم که متغیرهای مستقل دیگری فراتر از منافع ملی ما و فراتر از دید ما از منافع ملی وجود دارند، اما میخواهم در مورد همین موضوع اخوان، بگویم که اتفاقاً برخی از این متغیرهای مستقل هم میتوانند وابسته باشند. ما بهتدریج از حمایت از جنبشهای اسلامی دست برداشتیم. شاید همین سیاست در رفتار آنها مؤثر بوده باشد. ما بهتدریج همکاری رسمی با دولتها و روابط دوجانبه را جایگزین حمایت از نهضتهای اسلامی کردیم. غیر از چند حرکت انقلابی و چند جریان مقاومت که نزدیک ما هستند و حمایت از آنها به منافع حیاتی ما گره خورده، بقیه را فراموش کردیم و به عبارتی آنها را به نفع منافع دوجانبه با دولتها، کنار گذاشتیم. از اوایل یا اواسط دهۀ ۷۰ شمسی تا اواخر دهۀ ۹۰ شمسی ـ یعنی حدود ۲۰ سال ـ آیا بررسی کردیم که اخوانالمسلمین چه روندی را طی میکند و چه پتانسیل مهمی در این حرکت نهفتهاست؟ آیا در طول این سالها صدای جریانهای اخوانی از رسانههای جمهوری اسلامی پخش شد؟ یا آنها را فراموش کردیم و غرب آنها را به وسیلۀ ترکیه و قطر فریب داد و به کار گرفت؟ چرا الآن که رهبران اخوانالمسلمین مصر در زندان هستند، آنها را فراموش کردهایم؟ تا قبل از تحولات تونس، آیا ما یاد راشد الغنوشی بودیم؟ کجا بود؟ احوالی از او پرسیدیم؟ سراغی از او گرفتیم؟ بعد از اینکه آقای راشد الغنوشی در تونس از حکومت ساقط شد آیا ما احوالی از او پرسیدیم؟ سراغ او رفتیم؟
اینها سؤالاتی است که قابل طرح است. میخواهم عرض کنم ما به عنوان مرجعیت فکری، انقلابی، فرهنگی و سیاسی که با انقلاب اسلامی جایگاه خودمان را به یک جایگاه منحصربهفرد در دنیا تبدیل کردیم، نباید آرمانهای انقلاب را دستکم بگیریم. نباید غیبت خودمان (غیبت موجه یا غیبت غیرموجه خودمان) را در صحنههای تحولات سیاسی، در جهان و در منطقه و در جهان اسلام در طول بعضی از این سالها، نادیده بگیریم. باید ذره بین بگذاریم و عملکرد خودمان را آسیبشناسی کنیم. اگر الآن در میز مذاکرات هستهای، آمریکا با ما مینشیند و صحبت میکند، آیا به خاطر این است که ما دیپلماسی قوی داریم (که انشاءالله داریم) یا به خاطر این است که ما کشور ثروتمندی هستیم (که هستیم)؟
به نظر من، ابزار قدرت ما یا عناصر دیگر قدرت ما که شامل نفوذ انقلاب اسلامی در مناطق مختلف میشود، باعث شده که آنها اقتدار جمهوری اسلامی را تشخیص دهند و ناچار شوند که بیایند و با ما مذاکره کنند. مذاکرۀ آنها با ما از سر رغبت نبوده، از روی استیصال بوده؛ چون قدرت انقلاب روزبهروز دارد افزایش پیدا میکند، نفوذ آن دارد گسترش پیدا میکند. اگر این عامل قدرت را و عامل اقتدار را بشناسیم که دشمنان ما را به مذاکره با ما وادار کرده، آنگاه آن را روزبهروز تقویت خواهیم و دست تسلیم به دشمنان بشریت نخواهیم داد. باید در قیاس با این عامل اقتدار، عوامل دیگر را بررسی کنیم. اینها سؤالات مهمی است که باید واقعاً مطرح شود؛ زیرا به آیندۀ جمهوری اسلامی مربوط میشود و طبیعتاً رسانه هم فارغ از این سؤالات نیست. در یک کلام، باید بدانیم انقلاب اسلامی ایران ظرفیت آن را دارد که بنیاد نیرومندی برای آزادی و عدالت در جهان به وجود آورد.
فرهنگ اسلامی : نکتۀ دیگری که میشود در این رابطه به آن اشاره کرد، این واقعیّت است که به هرحال یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، ارائۀ یک شکل جدید از مملکتداری در قالب مردمسالاری اسلامی بوده و الگوی جدیدی به دنیا ارائه کردهاست. انقلاب اسلامی ایران دو شعار اصلی داشت: عدالت و آزادی، و این هر دو شعار را از قول و فعل پیامبر(ص) و امام علی(ع) آموخته بود. این شعارها مزیتهای نسبی ماست. یکی از مزیتهای نسبی همین ارائۀ الگو بوده. الآن ما در فرآیند نوسازی که در خیلی از کشورهای اسلامی شاهد هستیم که بهناچار باید از روال سنتی و پادشاهی جدا شوند و یک راه نو را در پیش بگیرند و ممکن است با بحرانهای مختلفی مواجه شوند در این فضا، در واقع ارائۀ یک الگوی جدیدی از مملکتداری و کشورداری میتوانست برای همۀ این کشورها یک فرصت بسیار مغتنم باشد؛ به دلیل اینکه میتوانست هم به نیازهای آنها پاسخ دهد و هم آنها را با شرایط نوین هماهنگ سازد. به نظر میرسد ما در ارائۀ عملی این الگو موفق بودیم، ولی در طرح نظری آن، اقدامات قانعکنندهای نداشتهایم. این مسئولیت دوم بیشتر متوجه مراکز علمی و رسانههای ماست.
جبلی : حرف شما کاملاً درست است. اگر ما به صحت پیام انقلاب اسلامی اعتقاد داریم و معتقدیم که این راه، نجاتبخش کشور از استبداد داخلی و استعمار خارجی بوده، باید این تجربۀ افتخارآفرین را در قالب نظریات سازنده و انقلابی به مردم همۀ کشورهای اسلامی ارائه کنیم. به عنوان مثال، همین بحث ولایت فقیه عامل مقوّم جمهوری اسلامی در طول ۴۰ سال اخیر بوده. بسیاری از ناظران عامل ثبات جمهوری اسلامی را در طوفانهایی که پشت سر گذاشتیم، همین ولایت فقیه میدانند.
میخواهم عرض کنم ما باید بسیاری از عناصر اختصاصی خودمان در حکومتداری و عناصر ویژۀ انقلاب اسلامی را در نحوۀ حکومت و در نحوۀ حکمرانی استخراج کنیم. باید تحقیق کنیم و اینها را بشناسیم. من با یکی از چهرههای بسیار سرشناس سیاسی در تونس، جلسهای داشتم ـ البته ایشان الآن رئیسجمهور تونس است. با ایشان صحبت میکردم. ایشان میگفت: «من سکولار هستم و به پیامهای اسلامی انقلاب شما خیلی اعتقادی ندارم، اما معتقدم که الگوی ولایت فقیه مناسبترین الگو برای کشور شما بوده و با انقلاب اسلامی سازگاری بیشتری داشت؛ چون اگر این الگو نبود، تا الآن شما باید از بین میرفتید.» الگوی ولایت فقیه در نظام حکمرانی جمهوری اسلامی یک تجربۀ موفق بوده و برخلاف تبلیغات غربی که آن را استبداد دینی معرفی میکند، من معتقدم که این یک ابتکار و خلاقیت نوآورانۀ انقلاب اسلامی برای حفظ کشور از مسیر تندبادهایی است که در مسیر آن بود. این نگاه بقیه نسبت به ماست. ما خودمان هم باید ممیّزهای خودمان را بشناسیم و آنها را تقویت کنیم. وقتی ما این کار را کردیم، آن وقت میتوانیم یک الگوی تنقیح شده و بدیع در حکمرانی اسلامی داشته باشیم و به بقیه ارائه بدهیم.
بله، رسانه میتواند نقش برجستهای را ایفا کند. یکی از کارهای برجستهای که میتوانیم انجام دهیم، این است که بیان کنیم که شیوۀ زندگی در ظلّ حکومت جمهوری اسلامی چگونه است و چگونه باید باشد؛ تبلیغات دروغینی که علیه جمهوری اسلامی میشود را خنثی کنیم و به مخاطبان بگوییم شیوۀ زندگی در جمهوری اسلامی آنطور که شما فکر میکنید و آنطور که به شما القا شده، نیست. پس ما باید سراغ تولید و توزیع پیامهایی برویم که شیوۀ زندگی اسلامی را ترویج میکند.
فرهنگ اسلامی : شما چه امکاناتی در شبکههای برونمرزی در اختیار دارید؟
جبلی : هدف اصلی راه اندازی شبکۀ آیفیلم همین بود. ما سریالها و فیلمهای تولید شده در جمهوری اسلامی را ترجمه میکنیم و به مخاطبان نشان میدهیم.
فرهنگ اسلامی : این در بخش اجتماعی و فرهنگی؛ البته خیلی از فیلمها خالی از ایراد و اشکال نیستند. اما شبکههایی مثل فیسبوک، توئیتر یا در ایران، تلگرام، هرکدام در جاهای بهخصوصی طرفدار پیدا کردهاند. آیا شما برای این بخش هم برنامهریزی داشتید که بتوانید با مخاطبان در ارتباط باشید؟ چگونه میشود بین این شبکهها و شبکههای رسمی پیوندی برقرار کرد؟ این شبکهها روز به روز دارند وزن بیشتری را به خود اختصاص میدهند، ولی تا یک شبکۀ رسمی مثل خبرگزاری رویترز یا آسوشیتد پرس یک توئیت شخصی را بازنشر نکند، آن در همان کنج میماند و منتشر نمیشود. اینجا میبینیم که باید بین شبکههای رسمی و شبکههای نوین یا شبکههای اجتماعی یک ارتباط قوی برقرار باشد که مکمل هم باشند. میخواستم ببینم شما در بخش برونمرزی کاری در این زمینه انجام دادید یا کل امکانات کشور را چگونه در این راه هماهنگ میکنید که بتوانیم یک همافزایی در این بخش هم ایجاد کنیم؟ درست است که کشور ما با یک تنوع رسانهای قابل تحسینی مواجه است، ولی وقتی در مقابل شبکههای خارجی قرار میگیرد، باز یک اقلیت محسوب میشود. باید یک همافزایی باشد تا این صدا بتواند حداقل به گوش عدهای برسد. در این بخش چه کارهایی شده و چه کارهایی میشود انجام داد؟
جبلی : این به نظر من در همان قسمتی که خدمت شما عرض کردم، یکی از نواقص و کمکاریهای ما در حوزۀ تشخیص ابزار درست توزیع پیام بودهاست؛ بهویژه در این دوره که عصر شبکههای نوین و شبکههای اجتماعی و اینترنت و فضای مجازی است. ما هرقدر در فضای سنتی خوب عمل کنیم و خوب بتوانیم پیام تولید کنیم و پخش کنیم، باز هم به آنجا که باید برسد نمیرسد؛ چون مخاطب امروز ـ بهویژه جوانان و نسل جدید ـ بخش کمی از سبد رسانهای خود را به رسانههای سنتی اختصاص میدهند و بیشتر به رسانههای نوین و فضای سایبر و اینترنت مراجعه میکنند.
بله، ما برای اینکه بتوانیم بین منابع تولید و توزیع پیام و شبکههای نوین توزیع پیام همافزایی برقرار کنیم، باید این شبکههای توزیع را بشناسیم. باید بدانیم که در هر جامعهای مطابق با هر مخاطبی، شبکههای نوین رسانهای و انتقال پیام کدام است. باید یک جامعهشناسی دقیق از مخاطب داشته باشیم. باید دائماً شناسایی خودمان را از سبد مصرف رسانهای مخاطبان، بهروز کنیم و این شناسایی را دائماً کاملتر کنیم تا بتوانیم در فضاهای جدید وارد شویم.
مثلاً در جامعهای مثل ایالت متحده، نسل جوان بهتدریج دیگر از چیزی به نام تلویزیون در منزل استفاده نمیکند؛ دیگر چیزی به نام تلویزیون در منزل ندارد. از تبلت و گوشیهای هوشمند یا از ابزارهای دیگر استفاده میکند و اساساً تلویزیون را فقط به خاطر برنامههای بسیار خاص و ویژه که میخواهد به شکل سینمایی و پرده گسترده ببیند، مورد استفاده قرار میدهد؛ یعنی مصرف رسانهای تلویزیون در یک کشور با مصرف رسانهای همین تلویزیون در کشور دیگر، کمکم دارد متفاوت میشود. ما اگر با همین فرهنگ بخواهیم تولید پیام، تولید محتوا و توزیع پیام کنیم، موفق نخواهیم بود. فراتر از ابزار رسانهای، اساساً شناسایی فرهنگ مخاطب که به چه چیزهایی علاقهمند هست و به چه چیزهایی علاقه نشان نمیدهد، مهم است.
فرهنگ اسلامی : نکتۀ دیگری که وجود دارد، این است که رسانههای همسو بتوانند از ظرفیتهای همدیگر استفاده بکنند تا بتوانند خلأها را پر کنند. این مسئله بیشتر زمانی ضرورت پیدا میکند که میبینیم به موازات ائتلافهای سیاسی که در جهان یا در منطقۀ ما در حال شکل گیری است، این ائتلافهای سیاسی به نوعی ائتلافهای رسانهای را به همراه داشتهاند. به عنوان مثال، الآن شاهد یک نوع همسویی بین رسانههای رژیم صهیونیستی و عربستان ـ به عنوان یک کشور اسلامی که مدعی رهبری جهان اسلام است ـ هستیم و در نقطۀ مقابل، رسانههای محور مقاومت را داریم که به لحاظ راهبردهای سیاسی با رسانههای کشورهای دوست همپوشانی و همسویی نشان میدهند. سؤالی که من از جنابعالی داشتم، این است اگر بخواهیم بحث همافزایی را در یک قالب ببینیم، چگونه میشود آن را مدیریت کرد؟ در این عرصه بین رسانههای متنوع برونمرزی جمهوری اسلامی ایران با دیگر رسانههایی که در حوزۀ محور مقاومت یا فراتر از آن در سطحی بزرگتر فعالیّت میکنند، چه هماهنگیهایی وجود دارد؟ در این عرصه چه اقداماتی صورت گرفته یا باید صورت بگیرد تا بتوان در یک سطح کلان، صدای مستضعفان را به گوش زمامداران جهان رساند؟
جبلی : همکاریهای رسانهای بین رسانههای بالقوه همسو بسیار مهم است. ممکن است ما با کشورهای مختلف و با رسانههای مختلف، در یک مقطع همسویی داشه باشیم و در یک مقطع دیگر همسویی را از دست بدهیم. این همکاریها به صورت خودبهخود در بازۀ زمانی همسو بودن آن کشورها با یکدیگر اتفاق میافتد. از طرف دیگر، ممکن با رسانههایی در زمینۀ موضوعاتی همسو باشیم ولی در موضوعات دیگر همسو نباشیم. ما با رسانههای کشورهای دیگر ارتباط ارگانیک و فعال و منسجم نداریم؛ در حالی که در بین رسانههای کشورهای انگلیس، آمریکا و اسرائیل چنین پیوندی وجود دارد؛ به گونهای که گویی یک رسانه است که با چندین اسم فعالیّت میکند. ما یک رسانۀ آزاد و مستقل هستیم، ولی وقتی دقت میکنیم، سیاستهای پوشش خبری تحولات منطقهای ما و سایر رسانههای محور مقاومت خیلی به همدیگر شباهت دارد که اگر ارتباط ارگانیک برقرار کنیم بیشتر هم خواهد شد، ولی فعلاً چنین چیزی را نداریم.
کاری که تا الآن انجام شده، کاری است که در قالب اتحادیههای رادیو و تلویزیونهای اسلامی بین شبکههای تلویزیونی و رادیوییِ عمدتاً کوچک و کمحجم با بُرد بسیار محدود، در کشورهای منطقه ـ مثل عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و کشورهایی از این قبیل ـ شکل گرفته که به نظر میرسد در حد همین کشورها و بُرد محدود این رسانهها خوب عمل کرده؛ یعنی این ابتکار بینتیجه نبوده و باید گسترش پیدا کند؛ منتها کاری که نشده و باید انجام شود و به نظر میرسد ما به عنوان برونمرزی رسانۀ ملی این توانایی و انگیزه را داریم که این راه را دنبال کنیم، این است که بتوانیم اتحادیۀ رادیو و تلویزیونهای کشورهای مستقل و همسو (فراتر از اتحادیههای رادیو و تلویزیونهای اسلامی) را به وجود آوریم. ما الآن در اتحادیۀ رادیو و تلویزیونهای اسلامی، رادیو و تلویزیونهای کشورهای غیراسلامی را نداریم. رسانههای آمریکای لاتین با ما همسو هستند. حتی برخی از رسانههای اروپایی که بالقوه با ما همراه هستند، میتوانند در قالبی فراتر از کشورهای اسلامی با هم ارتباط داشته باشند. جای این چنین حرکتی خالی است و اتفاقاً به نظر میرسد اگر این ارتباط شکل بگیرد، پوشش جهانیتر و گستردهتری نسبت به محدودۀ اتحادیۀ رادیو و تلویزیونهای اسلامی خواهد داشت.
این خیلی خوب است که به نقطهای برسیم که بین ما و رسانههای همسو با ما در سراسر جهان، یک ارتباط ارگانیک عملیاتی مؤثر و قابل لمس روی آنتن شکل بگیرد؛ یعنی بتوانیم یک اتحادیۀ رادیو و تلویزیونهای مستقل و آزاد داشته باشیم. میدانید در ادبیات غیرمتعهدها و کشورهای غیرمتعهد، اتحادیۀ رادیو و تلویزیونهای کشورها دیده شده؛ منتها به تبَع غیرمتعهدها که به ندرت میتوان در آنها غیرمتعهد پیدا کرد! مثلاً عربستان جزو اتحادیۀ کشورهای غیرمتعهد و عضو جنبش عدم تعهد است، ولی متعهدترین کشور نسبت به سیاستهای آمریکا و اسرائیل است. این تعاریف خیلی متفاوت شده. نمیتوان خیلی به قالبی که در عدم تعهد دیده شده، امید بست. ما باید خودمان بتوانیم از این همسویی که میتوانیم ایجاد کنیم، استفاده کنیم. اتفاقاً این خیلی میتواند باعث صرفهجویی در هزینهها و صرفهجویی در امکانات شود که از امکانات متقابل یکدیگر استفاده کنیم تا به همافزایی برسیم و نهایتاً به نقطهای برسیم که صدای مستضعفان جهان در تقابل با صداهای مستکبران حاکم بر سرنوشت ملّتها قرار گیرد.
فرهنگ اسلامی : به نظر میرسد این همکاری دو وجه دارد: یک بخش سختافزاری و یک بخش نرمافزاری. بخش نرمافزاری در آنجا که به تولید پیام مربوط میشود، بحث مهمی است؛ چون یک رسانۀ قوی قاعدتاً باید خودش تولید کند، پیش بیفتد و در ظلمات تبلیغات غرب، نورافشانی کند. اگر این کار را نکند، مجبور است دنبالهرو باشد و در این دنبالهروی هم ممکن است دقیقاً به طور ناخواسته، به مُجری تبلیغات طرف مقابل تبدیل شود. در این بخشها چه تدابیر و چه کارهایی اندیشیده شده؟ آیا ما مراکز اندیشهورزی برای تبیین این مسیر داریم؟ اگر بخواهیم با رسانههای همسو همکار و همیار شویم، قاعدتاً باید اتاقهای فکر مشترک در نظر گرفته شود. آیا فکری شده؟
جبلی : نکتۀ درستی است. ما اگر بخواهیم پیام اسلام و آزادی را در عرصۀ بسیار گستردۀ تبادل پیام و تبادل اطلاعات که در دنیا دارد صورت میگیرد، منتشر کنیم، نیازمند چنین تمهیداتی هستیم و باید از امکانات و توانمندیهای فکری و رسانهای کشورهای مستقل و آزاد استفاده کنیم. در این شکی نیست، اما قبل از آن، باید در پی هماهنگی همۀ نهادهای صاحبنظر در حوزۀ مسائل بینالملل جمهوری اسلامی در کنار رسانۀ برونمرزی باشیم.
ما تاکنون چیزی به عنوان «شورای عالی برونمرزی» برای رسانههای برونمرزی نداشتیم؛ در حالی که جزء الزامات است. انشاءالله در آیندۀ نزدیک، شورای عالی برونمرزی باید با هدف همافزایی فکری و ایجاد اتاق فکر منسجم، با در نظر داشتن ملاحظات دستگاههای مختلف مرتبط با حوزۀ امور برونمرزی و بینالملل شکل بگیرد. در حال حاضر، بخش عمدهای از پیامهای ما متناسب با مواضع عدالتطلب و آزادیبخش انقلاب اسلامی است؛ یعنی مواضع انقلاب اسلامی خودش منبع تولید پیام است و ما از این موقعیت در رسانههای برونمرزی استفاده میکنیم. ما در بیان حقایق تحولات سوریه، عراق و لبنان و یمن و سایر نقاط جهان به صورت طبیعی تابع تبلیغات اغوایی و القایی نظام سلطه و رسانههای غربی یا عبری نیستیم. ما نسبت به پخش حقایق و واقعیات متعهدیم و این پیام مستقل ما ناشی از موضع مستقل و آزادیخواهانۀ جمهوری اسلامی است.
تا اینجا ما به عنوان رسانه، کار خاصی انجام ندادیم. ما حقایق تحولات جهان و مواضع صادقانۀ جمهوری اسلامی را منعکس کردیم و این وظیفهای است که بر عهده داشتهایم. این است که ما متناسب با طبیعت رسانه که در لحظه باید تصمیم بگیرد و تولید تحلیل کند و تولید موضع کند و حتی چندین گام جلوتر از وقایع را ببیند، عمل میکنیم، ولی باید به مرحلهای برسیم که همفکریها صرفاً ستادی نباشد؛ بلکه همفکریهای عملیاتی باشد که بتواند در کوتاهترین زمان ممکن، به نتیجه منجر شود.
فرهنگ اسلامی : شاید مستلزم این باشد که افرادی در حوزههای مختلف، به صورت تخصصی در قالبهای کارشناسی آموزش ببینند و استخدام آنها بر اساس شایستگی باشد تا بتوانند در یک فرآیند، این اهداف را محقق کنند. گذشته از آموزش، مسئلۀ تجربه نیز بسیار مهم است. رسانههای موفق در جهان امروز به تحقیق و تجربه اهمیّت بسیار زیادی میدهند. در این بخش، شما برای تخصصی شدن امور، فکر یا برنامهای دارید؟
جبلی : در پی راهاندازی اتاقهای فکر برای شبکههای مختلفمان هستیم. در بعضی از موارد این هدف محقق شدهاست و در بعضی موارد هم باید به صورت جدیتر آن را دنبال کنیم. حوزههای فرهنگی مختلف را باید بررسی کنیم. رسانهها باید به مرزهای فرهنگی بیندیشند، نه مرزهای سیاسی. به عنوان مثال، جهان اسلام، آمریکای لاتین، اروپای شرقی و روسیه، اروپای غربی و آمریکا حوزههای فرهنگی متفاوتی هستند که هریک مسائل خود را دارند و هریک باید اتاق فکر خاص خودشان را داشته باشند. ما متناسب با شناختی که از این جوامع خاص و مسائل و اولویتها و نیازها و نوع تعلقاتشان با ما داریم، باید جستوجوی خبر و تولید پیام بکنیم. لذا یک اتاق فکر واحد برای کل برونمرزی، معلوم نیست که به لحاظ عملیاتی و تأثیرگذاری، کار مفید و مؤثری باشد.
فرهنگ اسلامی : ضرورت مهمی اینجا پیش میآید که به نوعی به پیشبینی حوادث مربوط میشود. الآن تقریباً روند تحولات و تجربه نشان میدهد رسانهای که قدرت پیشبینی نداشته باشد، نمیتواند پیش بیافتد. اگر یک شبکۀ انگلیسی ـ عربی در جنگ ۲۰۰۶م. خوب درخشید و توانست نقش پیشتازی داشته باشد، این در واقع تا حد زیادی مربوط به پیشبینی مدیر آن شبکه بود که تحولاتی را که در راه بود، تقریباً استشمام میکرد، ولی به نظر میرسد خیلیها شاید قدرت پیشبینی را ندارند. برای این مسئله چه کاری باید انجام داد؟ قابلیت پیشبینی رسانه را چگونه میتوان افزایش داد؟
جبلی : فکر میکنم که ما از لحاظ درک و تعلیم، در دادههای میدانی در خصوص شرایط منطقهای و جهانی در جمهوری اسلامی دستمان خالی نیست؛ یعنی نهادهای مختلف ما متناسب با تخصص و حوزۀ عملکرد و مأموریتشان، هم اطلاعات و هم تحلیل بسیار خوبی دارند. فکر میکنم که راه حل مشکل را باید در هم افزاییهای نهادهای مختلف دنبال کنیم؛ یعنی باید تمام این اطلاعات و تحلیلها روی همدیگر انباشته، و یک استنتاج کلی از آن خارج شود. در نهایت، وقتی اجزای این پازل در کنار یکدیگر چیده میشود، نگاه دقیقتری نسبت به آینده به ما میدهد و رسانه میتواند از این نگاه استفاده کند.
فرهنگ اسلامی : فکر نمیکنید نیاز هست که اساساً ک نهادی به همین منظور ایجاد شود که بتواند مسئولیت همافزایی و هماهنگی این فرصتها و ظرفیتهایی که داریم را داشته باشد؟
جبلی : اگر انشاءالله بتوانیم اندیشۀ شورای راهبردی برونمرزی را به خوبی دنبال و پیگیری کنیم تا به یک مرجعیت عملیاتی و مفید تبدیل، و از شکل بوروکراتیک و اداری خارج و به یک اتاق فکر کلان ملی تبدیل شود، به نظرم میتواند این نقش را ایفا کند. ببینید اگر الجزیره توانست در سال ۲۰۰۶م. به قول شما جنگ را پیشبینی کند، مدیر شبکۀ الجزیره با کجا ارتباط داشت؟ چهطور الجزیره توانسته بود با القاعده و با اسامه بن لادن در افغانستان، ارتباط مستقیم برقرار کند؟ قطعاً اگر پشتیبانی دستگاه امنیتی انگلیس و دستگاههای همکار دستگاه امنیتی قطر در سطح جهانی و در سطح منطقهای نبود، الجزیره هیچوقت نمیتوانست به این اطلاعات و تحلیلها دسترسی داشته باشد.
ما اگر بخواهیم نسبت به تحولات جلوتر حرکت کنیم و نگاهمان نگاه دقیقتری باشد و بتوانیم پیشبینی کنیم، واقعاً غیر از اینکه دادههایمان را با نهادهای مختلف به اشتراک بگذاریم، راهی نداریم. در غیر اینصورت، ما مجبوریم که متناسب با تحولات روزمره حرکت کنیم و این خودبهخود ما را از عرصۀ انجام وظیفۀ صحیح، دور خواهد کرد و نمیتوانیم به وظیفۀ خود عمل کنیم.
فرهنگ اسلامی : یک موضوع مهم دیگر هم که در اینجا بیشتر جلب توجه میکند، این است که هم رسانههای غربی و هم اخیراً بعضی از رسانههای عربی و عبری، افکار عمومی بینالمللی را نسبت به برخی وقایع، بهشدت فریب میدهند و اساساً سوژههایی میسازند که با خودِ واقعیت ۱۸۰ درجه زاویه میسازد. منتهی این کار را انجام میدهند. یک نمونهاش اینکه بعد از وقایع ۱۱ سپتامبر آمریکا، در تحقیقات و بررسیهایی که در خود آمریکا شد، مشخص شد که سرچشمۀ تروریسم تکفیری عربستان و وهابیت بر آن حاکم است و این رژیم بهشدت از سوی دولتهای غربی حمایت و پشتیبانی میشود، ولی همین عربستان در قالب نشست ریاض، با پولهایی که تزریق میکند، با آدمهایی که میخرد، با اهدای امتیازات و برنامهریزیهایی که انجام میدهد، این واقعیّت را کاملاً ۱۸۰ درجه معکوس میکند و تغییر میدهد و اخوانالمسلمین را به عنوان منشأ تروریسم معرفی میکند؛ در حالی که اخوانالمسلمین در بین جنبشهای سنی، میانهروترین و مسالمتآمیزترین جنبش محسوب میشود. یا در ایران، محور مقاومت یا انقلاب اسلامی را به عنوان منشأ تروریسم معرفی میکند؛ در حالی که پیام انقلاب اسلامی پیام دوستی، عدالت و آزادی است، پیام قرآن به ملتهای مسلمان و بشریّت است. جمهوری اسلامی و محور مقاومت بیشترین مبارزه با تروریسم تکفیری را داشتهاند، ولی عربستان این کار را میکند و ممکن است خیلیها این تبلیغات سراسر دروغ و هوچیگری را باور کنند.
برای مقابله با این معضل و برای روشن شدن واقعیتها، برونمرزی چه کاری انجام داده و چه کاری باید بکند تا در واقع فریب آنها آشکار بشود و جلوی فاجعههای بعدی گرفته شود؟ چون اگر این روشنگری بهموقع صورت نگیرد و کشوری مثل عربستان یا اسرائیل بتواند غرب را با خود همراه کند، ممکن است اتفاقهای ناگوار بعدی هم در راه باشد. اینجا رسانه چه کاری میتواند انجام دهد؟
جبلی : این تهدیدی است که ما بهدرستی احساس میکنیم. فکر میکنم که این تهدیدها که با هماهنگی رسانههای قدرتهای فائقه و سلطهجو صورت میگیرد، نقطۀ ضعف ماست و باید جدی گرفته شود. مقابله با هر تهدید باید از جنس خودش باشد. اگر تهدید، تهدیدی رسانهای است، باید پدافند رسانهای داشته باشیم و رسانههایمان فعال باشند. اگر تهدید، تهدید امنیتی است، باید از لحاظ امنیتی نیرومند باشیم. اگر تهدید، تهدید فرهنگی است، ما هم باید از لحاظ فرهنگی خودمان را تقویت کنیم.
در حوزۀ رسانه، تهدیدات رسانهای وجود دارد و فضاسازیهایی که شما به آن اشاره کردید، هست. متاسفانه قلب واقعیت دائماً و روزانه دارد اتفاق میافتد که به نظر شما، شب را روز و روز را شب نشان میدهند. راهش فقط مقابلۀ رسانهای است. آیا ما با رسانههای فعلیمان که دچار مشکلات بسیار عدیدۀ مربوط به پشتیبانیهای ستادی هستند، میتوانیم با این جریان مقابله کنیم؟ وقتی که ما به دلیل مشکلات مربوط به منابع مالی، به تدریج نگران میشویم که حتی ماهوارههایی که تا دیروز روی آن بودیم را از دست بدهیم، برای کجا برنامه پخش کنیم؟ برای کجا پیام توزیع کنیم؟ ما به دلیل مشکلات پشتیبانی، بهتدریج داریم بدنه و توانمندی و ظرفیت عظیم شبکۀ خبرنگارانمان را از دست میدهیم؛ خبرنگاران حرفهای که میتوانند تولید پیام قوی داشته باشند و خوراک رسانهای خوب تولید بکنند. اگر ما اینها را از دست بدهیم، چگونه میخواهیم مقابله کنیم؟
به نظرم میآید که این یک درک عمومی و ملی میخواهد که هنوز به آن نرسیدیم. در چنین شرایطی، با تأکید میگوییم که نخواهیم توانست با این جریانهای رسانهای مقابله کنیم. باید مسئلۀ رسانه، حمایت از رسانه، پشتیبانی از رسانه و تقویت رسانه به عنوان یک اصل اولویتدار، در تمام دستگاههای جمهوری اسلامی و نهادهای جمهوری اسلامی ـ بهویژه نهادهای کلان تصمیمگیر ـ دیده شود تا بتوانیم به نقش خود عمل کنیم.
فرهنگ اسلامی : یعنی باوری که به کارکرد رسانه در دنیا وجود دارد، هنوز در ایران نهادینه نشده و طبق فرمایش شما، جای واقعی خود را پیدا نکردهاست؟!
جبلی : من گاهی وقتها تشبیه میکنم و میگویم که نحوۀ برخورد ما با این مسائل، شبیه داستان کشورهای نفتی و اتکای آنها به نفت است. تا زمانی که نفت منبع ثروت باشد، کشورها سراغ دیگر منابع پایدار ثروت نمیروند. اکنون بحث اقتصاد مقاومتی در کشور مطرح شدهاست و آرام آرام دارد جا میافتد که ما اگر نفت نداشته باشیم، باید چه کار کنیم. من فکر میکنم که ما در جمهوری اسلامی به دلیل علاقۀ شدید افکار عمومی به نظام و به انقلاب و علاقۀ افکار عمومی در خارج از جمهوری اسلامی به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، اصلاً سراغ تقویت ابزارهای دیگر ارتباطگیری با مخاطب نرفتیم و فکر کردیم که به صورت طبیعی باید طرفدار ما باشند. چرا؟ چون در مقطع اول انقلاب بهشدت طرفدار ما بودهاند؛ یعنی ما دچار سندرُم حمایت همیشگی افکار عمومی از خودمان میشویم و فکر میکنیم که این علاقه ابدی است؛ در صورتی که اینطور نیست. نسلها عوض میشوند، شرایط متفاوت میشود، مسائل فرق میکند. واقعاً ما باید رسانه را در دورۀ جدید و در عصر جدید، به عنوان یکی از ابزارهای تأمین منافع و امنیت ملی به رسمیت بشناسیم.
فرهنگ اسلامی : البته ما کشورهای نفتی هم داریم که هم نفت دارند و هم به سایر منابع توجه دارند؛ مثل آمریکا، انگلیس و روسیه، ولی به هرحال پشتیبانیها باید برقرار باشد. در خیلی از کشورهای غربی که ادعا میکنند رسانۀ آنها مستقل است هم میبینیم که پشتیبانیهای دولت بهشدت در جریان است. به عنوان مثال بودجۀ بخش بینالملل بی.بی.سی را وزارت خارجۀ انگلیس تأمین میکند. پرسش این است که آیا رسانه خودش نمیتواند به نوعی برای خود سرمایه تولید کند، منابع تولید کند.؟ آیا شبکۀ برونمرزی یا رسانۀ ملی در این عرصه نمیخواهد وارد شود یا میتواند وارد شود؟
جبلی : ما به خبررسانی به عنوان یک مسئولیت در مقابل بشریت نگاه میکنیم، نه یک تجارت که میتواند آلوده و کثیف هم بشود. خبر رسانی جزء وظایف روزانۀ ما و مأموریت ذاتی برونمرزی است.
فرهنگ اسلامی : منظورم این است که تولیدات به شکلی باشد که در شبکههای دیگر هم قابل عرضه باشد که در ازای آن درآمدی هم برای خود شبکه یا رسانه تولید شود.
جبلی : باز یکی از کمکاریهای ما همین است که شاید به عنوان یک منبع تغذیۀ فکری و سیاسی در خارج از ایران، نتوانستیم به صورت مداوم در قالب یک خبرگزاری فعال باشیم. الآن یک پروژۀ در حال راهاندازی ما خبرگزاری تصویری است؛ با همین رویکرد که ما رویدادها، تحولات، مواضع و تحلیلهای صحیح مربوط به حوادث ایران و منطقه ـ یعنی جاهایی که در آنها حضور مؤثر داریم ـ را منعکس کنیم و به یک منبع تغذیه و مرجع خبری امین تبدیل شویم و بتوانیم صدای مردم جهان را به رسانههای جهان منتقل کنیم.
فرهنگ اسلامی : که تا حدّی درآمدزایی هم بشود…
جبلی : هم درآمدزایی میشود و هم انتقال بدون واسطۀ تصاویر و اخبار و گزارشهایی از ایران به کشورهای خارجی انجام میشود؛ منتها باز فکر میکنم اگر ما خودمان یک تنه بخواهیم وارد این عرصۀ سخت شویم، به سختی بتوانیم از عهدۀ آن بیرون بیاییم. حتماً باید حمایت ملی از رسانه در این زمینه وجود داشته باشد.
فرهنگ اسلامی : آنگونه که ما از رسانههای غربی سراغ داریم، به اقتضای منافعشان از همۀ تاکتیکها و تکنیکها در راستای منافع خودشان و در راستای منافع دولتهای متبوعشان استفاده میکنند. چه بسا این تکنیک و تاکتیکها در بسیاری از موارد غیراخلاقی هم باشد، ولی یک رسانۀ اسلامی با توجه به اینکه اسلام مخالف این روشهاست، محدودیتهایی برای خودش قائل است و نمیتواند از همۀ آن تکنیکها به همان شکل استفاده کند. البته خیلی از رسانههایی که در کشورهای غربی یا در همین کشورهای عربی فعالیت میکنند (که تقریباً مثل شبکههای غربی شدند؛ مثل رسانههای سعودی یا اماراتی)، جعل خبر میکنند و خیلی از واقعیتها را وارونه نشان میدهند و کاملاً از همین تکنیکهای متداول استفاده میکنند، ولی رسانههای ایران یا دیگر رسانههای اسلامی محور مقاومت محدودیتهای خاصی دارند که نمیتوانند به همان شکل برخورد کنند؛ یعنی نمیتوانند از روشهای اغوایی و القایی و شبهاستدلالی استفاده کنند. به نظر شما یک رسانۀ اسلامی ـ اعم از تلویزیون، رادیو و مجله ـ چه اصول و ویژگیهایی باید داشته باشد که آن را از رسانۀ غیراسلامی متمایز کند؟ اساساً رسانههایی که الآن در حوزۀ جهان اسلام فعالیت میکنند، آیا به این اصول متعهد هستند؟
جبلی : در حوزۀ اخلاق رسانهای تحقیق کردم و سعی کردم اصول و ضوابط و شاخصهای اخلاق اسلامی در کار رسانهای را استخراج کنم. به نظر میآید آن کار مقدماتی است و باید تکمیل شود تا به یک دستورالعمل برسیم. طبیعتاً به تمام آن چیزهایی که ما در شرعمان از آنها نهی شدیم، باید توجه داشته باشیم. باید از دروغ گفتن، بزرگنمایی کردن، تهمت زدن خودداری کنیم. باید اخبار و اطلاعات را صادقانه به مخاطبان منتقل کنیم. باید برای جاممۀ مخاطب و هدفمان خیرخواهی داشته باشیم و موارد مفصل دیگر که در آن تحقیق بهطور مفصل به آن اشاره کردم.
فرهنگ اسلامی : اینها میتواند به جلب اعتماد منجر شود و سرمایۀ اجتماعی را به عنوان مهمترین سرمایۀ یک رسانه یا هر نهاد دیگر، افزایش دهد.
جبلی : اتفاقاً دو دیدگاه در اخلاق رسانهای وجود دارد. برخی معتقدند که اساساً بستر و زیرساخت رسانه سکولار است و مثلاً ما رسانۀ اسلامی و رسانۀ غیراسلامی نداریم. رسانه، رسانه است؛ با این وضعیت عرفی و سکولاری که دارد؛ لذا نباید تلاش کنیم که به زور، رسانه را رسانۀ اسلامی کنیم. بیشتر نظریهپردازان غربی این نظر را دارند. عدهای هم این نظریات را ترجمه کرده و در ایران منتشر میکنند. دیدگاه ما طبیعتاً این نیست. ما معتقدیم در جامعۀ اسلامی و حکومت اسلامی، همۀ ابزارهای حکمرانی و حکومتداری و ارتباط برقرار کردن مردم با حکومت باید از شیوههای اسلامی و از ضوابط اسلامی تبعیت کند. ما فکر میکنیم که به فرمایش شما، اگر هم در رعایت اصول اخلاقی اسلامی در رسانههایمان در جایی دچار پیچیدگیهایی شویم، آن سبب پیشرفت ماست؛ چون میزان اعتماد مخاطب نسبت به ما را افزایش میدهد، میزان صداقت ما را در نزد مخاطب نشان میدهد.
دربارۀ اینکه رسانهها در جهان عرب و جهان غرب جهان اسلام چهقدر به اصول اسلامی پایبند هستند، تا جایی که من شناخت و آگاهی و اشراف دارم، در جهان غرب رسانهای را سراغ ندارم که به اصول اخلاقی اسلامی پایبند باشد. معمولاً رسانهها با بهانهها و شگردهای مختلف، اخلاق رسانهای را زیر پا میگذارند و از همان روشهای غربی استفاده میکنند.
فرهنگ اسلامی : آیا در رسانههای ایرانی هم چنین چیزی هست؟
جبلی : حتی در بعضی از رسانههای ایرانی. ما هم در بسیاری از موارد نمیتوانیم التزام خودمان را به اخلاق اسلامی حفظ کنیم. گاهی اوقات ـ بهویژه در جاهایی که حقالناس مطرح میشود ـ ممکن است بدون اطلاعات کافی و دقیق در مورد افراد، حرفهایی بزنیم و بعداً متوجه میشویم که حق آن فرد ضایع شدهاست.
فرهنگ اسلامی : ولی باید بتوانیم یک الگو ارائه کنیم.
جبلی : بله، بالاخره ما باید این کار را انجام دهیم. بیشتر از اینکه ما یک الگو طراحی کنیم، باید شیوههای آموزش روزنامهنگاری و اخلاق حرفهای رسانهای در محافل دانشگاهی تغییر کند و از تکیه بر منابع غربی پرهیز کنند تا تبدیل به یک فرهنگ شود؛ یعنی صرفاً یک بحث اخلاقی نباشد، یک فرهنگ باشد. چهطور است که وقتی ما به خطکشی پشت چراغ قرمز میرسیم، ناخودآگاه پایمان را روی ترمز فشار میدهیم و پشت خط میایستیم؟ به ندرت کسی پیدا میشود که روی خط بایستد. این یعنی اینکه ما تربیت شدیم و دارای فرهنگ ترافیک شدیم. رعایت این ضوابط و مسائل به نظرم باید بهتدریج به یک فرهنگ تبدیل شود. ضوابط اسلامی ضوابط انسانی هستند و میتوانیم همین ضوابط را به فرهنگ عمومی در فضای رسانهای تبدیل کنیم تا انشاءالله بهتدریج تکرار شود و مورد رعایت قرار گیرد و در نهایت ما به یک رسانۀ مورد وثوق و معتبر نزد مخاطب تبدیل شویم.
فرهنگ اسلامی : فکر نمیکنم همه مثل شما مقررات ترافیک را رعایت کنند، ولی به هرحال خیلی ممنون. نکتهای هست که خودتان بخواهید اشاره بفرمایید؟
جبلی : به نظر میرسد ما برای تبیین بُعد رسانهای انقلاب اسلامی، باید خیلی بیش از این کار کنیم. مؤسساتی مانند دفتر نشر فرهنگ اسلامی که سابقۀ بسیار طولانی در نشر فرهنگ اسلامی و ادبیات جامعۀ اسلامی دارد، به نظرم میتواند نقش خیلی مهمی را ایفا کند؛ یعنی موضوعی را به یک گفتمان تبدیل کند؛ چون هم خودش رسانه است و هم برای فرهنگ اسلامی دارد فعالیت میکند. واقعاً این را باید در نظر بگیریم که برای هر راهبردمان در جامعۀ اسلامی ـ اعم از راهبرد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی، منطقهای و بین المللی ـ حتماً برای یک پیوست رسانهای هم نیاز داریم و باید از این پیوست رسانهای کمک بگیریم. در غیر این صورت، ممکن است آن راهبرد اساساً به هدف و نتیجه نرسد. اگر ما این درک را بتوانیم در جامعه به وجود آوردیم و این فرهنگ و این گفتمان را ایجاد کنیم که هر کاری که میخواهیم انجام دهیم، باید چه در عرصۀ منطقه ای، چه در عرصۀ جهانی و چه در عرصۀ داخلی پیوست رسانهای دقیق داشته باشد، به نظرم یک گام بسیار بزرگ برداشتهایم.