سیاست دولت پادشاهی عربستان در مقابل شیعیان

دکتر حمید رضا دهقانی رئیس سابق مرکز مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس : ما درون را بنگریم و حال را

0 287

مقتدی صدر، رهبر جریان صدری که یکی از جریان­های موجود در میان شیعیان عراق است، پس از یازده سال برای نخستین‌بار، روز ۸ مرداد، برای یک دیدار رسمی وارد وارد فرودگاه جده عربستان سعودی شد و مورد استقبال ثامر السبهان، وزیر مشاور در امور خلیج فارس قرار گرفت. ثامر السبهان، سفیر پیشین عربستان سعودی در عراق بود که در ماه فوریه‌ی گذشته، پس از حمله­های گزنده به تشکیل حشدالشعبی در عراق و مداخله­های آشکار در امور داخلی عراق از سمت خود در این کشور کناره گیری کرد. مقتدی صدر سپس با محمد بن سلمان، ولیعهد آن کشور، در جده دیدار و گفتگو کرد. دفتر صدر درباره‌ی این سفر، بیانیه‌ای صادر کرده و این دیدار را امیدوارکننده و آغازی برای پایان فرقه‌گرایی در منطقه‌ی عربی و اسلامی خوانده است. خبرگزاری رسمی عربستان، گسترش مناسبات میان عراق و عربستان و برخی از مسائل منطقه‌ای را محور گفت‌وگوهای دو طرف اعلام کرد. مقتدی صدر آخرین بار در سال ۲۰۰۶ به عربستان سعودی سفر کرده بود.

روابط میان دو کشور جمهوری عراق و رژیم پادشاهی عربستان که در سال ۱۹۹۰ قطع شده بود، از سال ۲۰۱۵  دوباره برقرار شد و عربستان سعودی، سفارت خود را در بغداد بازگشایی کرد و عادل الجبیر وزیر خارجه‌ی عربستان سعودی از این کشور دیدار و با مقامات آن گفتگو کرد. دو کشور در هفته­های اخیر، به‌منظور تقویت و بهبود روابط میان ریاض و بغداد، یک کمیته‌ی هماهنگی تشکیل دادند. همچنین اخیرا قاسم الاعرجی، وزیر کشور عراق، به عربستان سعودی سفر کرد و با مقامات این کشور گفت‌وگو کرد.

این تحولات همزمان با جنگ رژیم پادشاهی عربستان سعودی بر علیه مردم  یمن و حمایت از معارضان [تروریست­های داعش و …] سوری و حمایت های مادی و معنوی از آنان و قطع روابط با جمهوری اسلامی ایران و از همه مهمتر برخورد با شیعیان منطقه شرقیه و بویژه شهر عوامیه سئوالاتی را برانگیخته است: چه عواملی باعث اتخاذ این سیاست به ظاهر متضاد از سوی رهبران عربستان سعودی شده است؟

رابطه حکومت عربستان سعودی و شیعیان این کشور قصه طولانی دارد؛ آنها که پس از شیعیان عراق بزرگترین جامعه شیعی عرب را در خلیج فارس تشکیل می دهند، جمعیّت وسیعی هستند که دربارۀ آنها آمار دقیقی در دست نیست ولی حداقل می­توان گفت که بزرگترین گروه اقلیت در عربستان سعودی هستند و عمدتا در استان شرقی که یک سوم از کل جمعیت این کشور را تشکیل می دهد متمرکز هستند. اهمیت جمعیّت شیعه در عربستان سعودی از این جهت است که به لحاظ جغرافیایی آن ها در حیاتی ترین منطقه استراتژیک این پادشاهی یعنی استان شرقیه سکونت دارند. منطقه­ای که بیشترین ذخایر نفتی را دارد و به کشورهای بحرین و عراق (دارای اکثریت مطلق جمعیت شیعی) نزدیک است. این مردم از بدیهی ترین حقوق اساسی خود یعنی حق آزادی بیان برخوردار نیستند.

در ژوئن ۲۰۰۳ اولین گفت و گوی ملی در ریاض برگزار شد و در این گفت و گو بیش از ۵۰ تن از روحانیون و روشنفکران سنی و شیعی گرد هم آمدند و برای شیعیان محروم عربستان این گفت و گو یک دستاورد مهم محسوب می شد. متعاقب آن در سال  ۲۰۰۵ دو واقعه مهم برای شیعیان عربستان اتفاق افتاد: یکی به سلطنت رسیدن ملک عبدالله و دیگری برگزاری انتخابات شورای شهر در این کشور بود.

با به قدرت رسیدن ملک سلمان و تحولات پس از بهار عربی، شیعیان عربستان بار دیگر در کانون دسیسه و توطئه قرار گرفتند. شهر شیعه نشین عوامیه در شرق عربستان از چند ماه پیش شاهد حملات نیروی امنیّتی به جوانان شیعه و حمله نیروهای ارتش عربستان به تأسیسات شهری بوده است و این امر بخشی از همان سیاست سرکوب و به حاشیه راندن شیعیان است که حکومت از دهها سال پیش  آن را دنبال می کند؛ مانند آنچه که در اعتراض های سال ۱۹۷۹ در قطیف انجام داد.

سوالی که اکنون مطرح می شود آن است که با وجود سیاست سرکوب شیعیان در داخل عربستان توسط نیروهای نظامی و امنیّتی حکومت پادشاهی عربستان، چرخش در سیاست خارجی جدید این کشور چه مفهومی دارد و مسئولان این کشور به دنبال چه اهدافی هستند؟ در این دو سیاست داخلی و خارجی کدام یک اصالت دارد؟ آیا این چرخش به معنای رویکرد جدید این کشور در برخورد با شیعیان است؟ آیا ابتکار عمل در تعامل دو کشور پادشاهی عربستان و جمهوری عراق یک ابتکار عمل سعودی است یا سیاستی است که دولت منتخب مردم عراق در برخورد با دولت و مسئولان عربستان در پیش گرفته اند؟ آیا سفر مقتدی صدر به عربستان سعودی را می توان در این چارچوب نگریست؟

با توجه به ماهیت حکومت و تاریخ روابط این کشور با جمهوری عراق و شیعیان که اکثریّت مطلق جمعیّت این کشورند در داخل و خارج به نظر می رسد آنچه اصالت دارد برخوردی است که در داخل عربستان با شیعیان صورت می گیرد و آنچه سعودی ها در تعامل با حکومت و شیعیان عراق در پیش گرفته اند، صرفاً در جهت پوشش دادن اقدامات آنها در داخل و تاثیر گذاری بر صحنه داخلی عراق است.

بنابراین برای شناخت سیاست واقعی عربستان سعودی در برخورد با شیعیان و همسایگان نمی­توان به ادعاها و سر و صدای بیرونی توجه کرد؛ باید درون و حال آنها را نگریست نه برون و قال آنها را.

***

 

محمّد رضا رئوف شیبانی سفیر پیشین ایران در لبنان: جوهر سیاست عربستان سرکوب شیعیان این کشور است

در روزها و هفته های اخیر دو اتفاق در صحنه شیعه در منطقه ما روی داد که توجه تحلیلگران را به خود جلب نمود . رخداد اول حوادث وحشتناک جاری در منطقه شیعه نشین العوامیه در عربستان سعودی و هجوم وحشیانه نیروهای امنیتی و نظامی سعودی به مناطق مسکونی شیعیان در این شهر؛ و تحول دیگر موضوع دعوت عربستان از سیّد مقتدی صدر برای سفر به عربستان و دیدار ایشان با محمد بن سلمان ولیعهد سعودی بود که با استقبال شایان توجه سعودیها همراه بود .

برخی از ناظران سیاسی با کنار هم گذاشتن این دو حادثه در تحلیل رفتار سعودیها و وجود تناقض در رفتار آنها در دو موضوع از یک مقوله دچار مشکل شده و در صدد تحلیل تناقض رفتاری مقامات سعودی هستند . اینکه چرا مقامات سعودی از یکسو در محو و نابودی هویت شیعه در کشورشان از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند و از سوی دیگر همزمان از شخصیتهای شیعی استقبال و پذیرایی گرم بعمل می آورد ؟ آنها این سئوال را مطرح می کنند که آیا رویکرد دینی و مذهبی سعودی دچار تحول شده و یا این رفتار صرفا یک تاکتیک مرحله ای است ؟

مقامات سعودی اعلام کرده اند که با عملیات جاری در منطقه عوامیه بدنبال کشف هسته های مسلحی هستند که در این منطقه پنهان شده اند لیکن نوع رفتار و کیفیت عملیات نیروهای امنیتی و نظامی سعودی ،و میزان و حجم تخریب و دستگیریها در این منطقه که ده­ها هزار نفر جمعیت دارد، نشان می دهد که رژیم سعودی اهدافی فراتر از کشف مجموعه های مسلح در این منطقه را مد نظر دارد .

از سوی دیگر طرفداران مقتدی معتقدند که مقتدی صدر همانگونه که نسبت به پاره­ای از مسائل ملاحظه دارد قطعا مخالف ورود و دخالت عربستان  در امور داخلی عراق است. آنها در توجیه سفر صدر به عربستان معتقدند که این دیدار در نوع خود این فرصت را فراهم خواهد کرد تا مقتدی صدر در بهسازی روابط تیره عربستان با برخی از همسایگانش عمل نموده و نیز در کاهش فشار بر مناطق شیعی درون عربستان و بحرین نیز موثر واقع شود .

آنچه برای نویسنده این سطور از اهمیت برخوردار است پاسخ به این سوال است که واقعیت پشت پرده ی رفتار سعودیها چیست ؟ در این خصوص به ذکر دو خاطره میپردازم:

اول : به یاد دارم که پس از جنگ ۳۳ روزه و تحولات سیاسی پر مخاطره پس از آن که لبنان و منطقه را بدنبال خود می کشید ، سعودیها از رهبری حزب الله و شخص حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصرالله برای سفر به عربستان دعوت بعمل آوردند که در پاسخ به این دعوت که با وساطت شاهزاده مقرن صورت گرفت ، حجت الاسلام شیخ نعیم قاسم معاون دبیر کل حزب الله سفری به سعودی داشت و دیداری با ملک عبدالله صورت گرفت ، در این سفر تنها دغدغه سیاستگزاران سعودی ، نگرانی از نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه و همکاری حزب الله با ایران بود .

دوم : در اوج درگیرها و حوادث جاری در سوریه که شیب تحولات به نفع ارتش و دولت قانونی سوریه در حال شکل گیری بود ، اما عربستان و نیروهای هم پیمان او در میدان سوریه همچنان صدایی بلند داشتند  ، سعودیها از بشار اسد دعوت کردند تا نماینده ای را برای گفتگو به ریاض اعزام کند ، این اقدام که با وساطت روسها صورت گرفته بود منجر به سفر سرلشکر علی مملوک به جده و دیدار با محمد بن سلمان شد . در این دیدار که اخبار آن به رسانه های جمعی نیز درز پیدا کرد ، تنها دغدغه سعودیها ، نگرانی از نقش جمهوری اسلامی ایران در تحولات متطقه و همکاری سوریه با ایران بود ، سعودیها به مقام سوری پیشنهاد دادند که در صورت دوری از ایران و قطع ید حزب الله در لبنان ، مشکلی با استمرار حکومت فعلی و ماندن بشار اسد ندارند .

آنچه که مایلم در این مجال ذکر کنم اینکه ماهیت و جوهر سیاست سعودی همچنان باقی است ، اینکه ما چه تفسیری از سفر مقتدی صدر داشته باشیم یک مسئله و هدف سعودیها از این نزدیکی چیست مسئله ی دیگری است. در بیان انگیزه سعودیها در رویکردشان بسمت جذب بعضی از نخبگان شیعیان عراقی دو موضوع قابل ذکر است:

اول : هدف قرار دادن نقش و رویکرد جمهوری اسلامی ایران در منطقه و عراق بعنوان مرکز ثقل بیداری اسلامی

دوم : ایجاد شکاف و تفرقه در صف اکثریّت مطلق مردم عراق یعنی شیعه عراقی . شیعه ای که در طول سالهای اخیر با اقتدار در برابر سهمگین ترین حوادث امنیتی ، نظامی و سیاسی ایستاد و تمام توطئه هایی را که بخشی از آن با طراحی سعودی و به هدف ناکار آمد معرفی کردن نظام سیاسی حاکم بر عراق صورت می گرفت را خنثی نمود . عربستان که با بسیج توان تروریست­ها و مخالفین دولت عراق قادر به دستیابی به اهدافش نبود اینک در تلاشی جدید بدنبال ایجاد اختلاف و تفرقه بین صف شیعی و هجوم علیه نیروهای کارآمد بسیجی تحت عنوان حشد الشعبی بوده تا اجماع شکل گرفته در مدیریت سیاسی و نظامی این کشور را بشکند .

از سوی دیگر عربستان سعودی با این دو رویکرد متناقض در تلاش است که :

اولا : در داخل با استمرار سیاست قلع و قمع  مردم بسمت تضعیف برگه شیعه [که یک نیروی اجتماعی قابل محاسبه در عربستان سعودی هستند] تا حداکثر ممکن حرکت نموده و تمام راهها برای شکل گیری آزادی و عدالت اجتماعی در داخل عربستان را مسدود نماید ، همانگونه که در سال ۲۰۰۹ در پی اعتراضات شهروندان شیعه مدینه منوره انجام داد و یا در حوادث سال ۲۰۱۱ که به دستگیری و به شهادت رساندن علامه شهید شیخ نمر النمر رهبر شیعیان عربستان سعودی منتهی شد .

ثانیا : همزمان نیز با تظاهر به نزدیکی با چهره های فعال شیعه در منطقه سعی در سلب اتهام از خود بعنوان نظامی سرکوبگر با رویکرد کاملا طائفی از یکسو و متهم نمودن دیگران به برخوردهای طائفی و مذهبی از طریق تقسیم شیعه به شیعه فارس و عرب از سوی دیگر نماید ، سیاستی که بارها از سوی این کشور تجربه شده و نتیجه ای برای عربستان جز بی ثباتی و ناآرامی در منطقه حساس غرب آسیا نداشته است .

بر حاکمان تازه کار سعودی است که حداقل یک بار موقعیت واقعی خود را دریابند و با نشان دادن حسن نیّت با طرح شکل دهی به همکاری منطقه ای و ایجاد وحدت بین ادیان و مذاهب اسلامی همکاری کنند و شهد شیرین این همکاری را بصورت تقویّت پایگاه اجتماعی خود در میان مسلمانان جهان را بچشند.

***

احمد کاظم زاده کارشناس ارشد خاورمیانه و روابط بین الملل: عربستان در پی ایجاد شکاف در میان مخالفانش می­باشد

تا پیش از این سیاست عربستان بر ایجاد ایران هراسی و شیعه هراسی در منطقه و اسلام هراسی در جهان با حمایت از تروریسم متکی بوده و این سیاست از زمانی که ملک عبد الله دوم پادشاه اردن و محافل سیاسی در انگلیس در پی سرنگون شدن رژیم بعثی صدام و شکل گیری نظام سیاسی جدید مبتنی بر رأی اکثریت مردم در این کشور، بحث هلال شیعه را مطرح کردند تا همین چند هفته پیش بی وقفه دنبال می شد و عربستان در این چند سال از هیچ تلاشی برای سرنگونی نظام سیاسی دموکراتیک و جدید عراق و نظام سیاسی قانونی سوریه و یا چالش سازی برای محور مقاومت و در راس آن جمهوری اسلامی ایران دریغ نکرد و تمام تلاش خود را در این راستا بکار گرفت اما از آنجا که تلاش ها در این زمینه ها به شکست انجامید و در عین حال گسل های بحرانی در داخل نظام سیاسی عربستان و بین عربستان و سایر کشورهای عربی حتی قطر به طور بی سابقه ای فعال شد و به رویاروئی­هائی انجامید لذا در چنین شرایطی عربستان رویکرد منطقه ای جدیدی را اتخاذ کرد که در آن به ظاهر نشانه هائی از انعطاف و تغییر دیده می شود .البته در داخل نیز محمد بن سلمان که از تنش آفرینی در سیاست خارجی به عنوان ابزاری برای دور زدن مخالفان و رقبای داخلی برای رسیدن به مقام ولیعهدی و تاج و تخت سلطنت استفاده می کرد اکنون به هدف­های جاه طلبانۀ خود در مقابل رقبای داخلی دست یافته است و لذا نیازی نمی بیند که به روال سابق به تنش آفرینی های منطقه ای ادامه دهد .در وضعیت کنونی یارگیری از میان مخالفان و تفرقه افکنی در آنها در حوزه هائی که عربستان درگیر است در اولویت قرار گرفته است و رگه هایی از آن در یمن  آشکار شد به گونه ایی که بعد از دیدار مخفیانه هیاتی از سوی حزب کنگره ملی یمن به رهبری علی عبد الله صالح از ریاض برای اولین بار پس از آغاز تهاجم نظامی عربستان به یمن اختلافات و رویارویی بی سابقه میان این حزب و جنبش مردمی انصار الله روی داد و دو طرف تا مرز نشان دادن چنگ و دندان  به یکدیگرپیش رفتند و در این راستا علی عبد الله صالح در سالگرد تاسیس این حزب به تجمع هواداران خود در صنعا اقدام کرد و انصار الله نیز ضمن مهار و مدیریت تجمع هواداران علی عبد الله صلح و ممانعت از بروز هرگونه درگیری میان انها و هواداران خود قصد برگزاری تجمع هواداران خود در عید غدیر خم دارد .این در حالی است تا پیش از این ،این دو در کنار هم جبهه قدرتمندی را علیه عربستان و هم ائتلافی های آن تشکیل داده بودند وبخش عمده ای از پیروزی ها و موفقیت های یمنی ها در برابر ائتلاف مهاجم علیرغم نبود توازن نظامی میان انها مرهون حفظ وحدت میان نیروهای ضد اشغال بوده است .

به همین ترتیب عربستان در عراق نیز در تلاش است بین اکثریّت مطلق جمعیّت یعنی شیعه اختلاف بیندازد و به نظر می رسد دعوت از مقتدی صدر به ریاض نخستین گام در این مسیر بوده و امکان دارد در آینده به حوزه دینی از جمله نجف نیز کشیده شود بخصوص آنکه عربستان به بازگشایی کنسولگری در نجف نیز دست زده است .از دیگر اهداف عربستان از مداخله و فعالیّت در عراق دور ساختن این کشور از محور مقاومت است و بر همین اساس به نظر می رسد هرچه عربستان در عراق فعال­تر شود امکان ایجاد تنش در روابط دو عضو مهم محور مقاومت دور از انتظار نخواهد بود.

عربستان حتی درمورد قطر نیز با حربه نفاق و تفرقه وارد شده و بعد ازاینکه در عرصه نبرد دیپلماتیک و جنگ روانی در برابر دوحه کم آورد اکنون به بهانه فراهم کردن زمینه سفر حجاح قطری با فردی خارج ازجناح حاکم در قطر وارد مذاکره شده و این نشان می دهد که عربستان سیاست انگلیسی تفرقه انداز و حکومت بکن را در پیش گرفته و کودتای نرم را از طریق ایجاد و تعمیق شکاف در خاندان این کشور تدارک می بیند .بر همین اساس احتمال اینکه عربستان برای مردم و دولت­های سایر کشورهای مستقل در منطقه برنامه های مشابه داشته باشد بعید نیست و ازاین دید تلاش برای بازگشایی سفارتخانه های عربستان را باید با احتیاط دنبال کرد بخصوص آنکه تا همین چند هفته پیش عربستان از تغییر حکومت­ها در ایران و سوریه و عراق و انحلال حزب الله لبنان دم می زد و در فعال کردن گروهک­های منافقین و داعش و جبهه النصره و … نقش اساسی داشت . در مجموع  آنچه که این روزها در ظاهر تغییر سیاست خارجی سعودی­ها نمایان می شود جنبه تاکتیکی دارد و با هدف ایجاد پوشش لازم برای پیگیری سیاست انگلیسی تفرقه بینداز و حکومت کن ارائه شده است که بعقیده کارشناسان امکان دارد در پی ریزی این سیاست اسرائیل نیز نقش داشته باشد .یکی از نشانه های تاکتیکی بودن سیاست جدید عربستان در ارتباط با شیعیان منطقه همین تشدید برخورد با شیعیان این کشور بخصوص در شهر عوامیه است که منطقه قدیمی آن با بیش از ۴۰۰ سال قدمت آماج حملات توپخانه ای و هوایی ارتش عربستان قرار گرفته است به گونه ایی خبرنگار بی بی سی بعد از بازدید آن را به موصل در عراق و حلب در سوریه تشبیه کرد که از آن جز تلّی از خاک باقی نمانده است .هر چند عربستان دلیل این کشت و کشتار را بسترسازی برای توسعه این منطقه عنوان کرده است اما تاکنون در هیچ جایی از دنیا برنامه های توسعه با توپ و تفنگ و هواپیمای جنگی اجرا نشده است که عربستان دومی اش باشد. آنچه در عمل اتفاق افتاده کشتار و تجاوز و کوچ اجباری ساکنان منطقه است که تا کنون ده­ها هزار خانوار از خانه خود رانده شده و کسانی هم که مقاومت کرده اند یا کشته، مجروح و دستگیر شده و یا تحت تعقیب قرار گرفته اند.

***

 

حسن بهشتی پور: عربستان با هزینه­های زیاد در تثبیت موقعیّت خود در آسیای مرکزی و قفقاز کامیاب نیست

 پس از توافق جامع هسته‌ای ایران و گروه پنج به علاوه یک در ٢٣ تیر ١٣٩۴ موسوم به برجام ، دولت پادشاهی عربستان موقعیت منطقه ای خود را در آسیای غربی تضعیف شده ارزیابی کرد . به همین دلیل ریاض  تلاش کرد از یکسو مناسبات خود را با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز بهبود بخشد تا از قدرت مانور بیشتری [در برابر کشورهائی که حکومت­های مردم سالار دارند و مشخصاً جمهوری اسلامی ایران] برخوردار شود.  و از سوی دیگر با روی کار آمدن ترامپ در کاخ سفید مناسبات خود را با آمریکا از طریق بستن قراردادهای جدید خرید سلاح و پیمان های امنیتی مستحکم کند.

دراین دوران ما شاهد تلاش پادشاهی عربستان برای بهبود مناسبات با تاجیکستان ، قرقیزستان و ترکمنستان در آسیای مرکزی و جمهوری آذربایجان درقفقاز بودیم . درواقع عربستان تلاش دارد از طریق ارائه کمکهای اقتصادی به این کشورها و بذل بخشش دلارهای نفتی به نخبگان سیاسی زمینه را برای توسعه نفوذ خود در منطقه فراهم سازد. این توسعه نفوذ با دو هدف بصورت همزمان تعقیب می شود .

اول بتواند با ترویج تفکرات وهابی در بین اکثریت اهل سنت حنفی  در آسیای مرکزی  و اقلیت سنی شافعی در قفقاز موقعیت خود را در بین مردم این مناطق تثبیت کند. دوم آنکه زمینه را برای تخریب مناسبات جمهوری اسلامی ایران با دولتهای منطقه فراهم سازد . عربستان برای رسیدن به این دوهدف اساسی با موانع متعددی روبرو است. مهم ترین این موانع عبارتند از:

۱- تفکرات وهابی از دوره شوروی سابق درمناطق مسلمان نشین به عنوان یک باور انحرافی و افراطی مطرح بوده وبا تلاش عربستان درچند سال گذشته  این نگاه منفی به باورهای وهابی هنوز در بین مردم وجود دارد.

۲- با توجه به رشد گرایش های داعشی که دارای تمایلات تکفیری وهابی در بین گروههای افراطی در دره فرغانه در آسیای مرکزی و داغستان درقفقاز شمالی هستند ، نگرانی شدیدی در بین دولتمردان این کشورها بویژه مقام های روسیه بوجود آورده است . زیرا آنها بخوبی می دانند رشد تفکرات وهابی در آسیای مرکزی و قفقاز بستر ساز افراط گرایی تکفیری داعش درمنطقه است .

۳- عربستان سعودی که در داخل کشورش در حال سرکوب شیعیان بی پناه این کشور در استان های احساء، قطیف بویژه در شهر بمباران شدۀ عوامیه  است نمی تواند داعیه دار حمایت از حقوق شیعیان در جمهوری آذربایجان و یا شیعیان اسماعیلیه در بدخشان تاجیکستان باشد. به همین دلیل تبلیغات عربستان در دفاع از حقوق مسلمانان وبویژه شیعیان در آسیای مرکزی و قفقاز باور پذیر نیست .

۴- با توجه به اینکه دولتهای کشورهای آسیای مرکزی و قفقازدنبال ایجاد نظام سکولار در کشورشان هستند بصورت بالقوه از تبلیغ و ترویج تفکرات افراطی وهابی در کشورشان استقبال نمی کنند و تا حد زیادی هم مخالف آن هستند. ولی بیشتر آن جنبه ضد جمهوری اسلامی سیاست عربستان در بین این دولتها می تواند مورد استقبال قرار گیرد.

۵- جمهوری اسلامی ایران نیز در این چند سال از سیاست عربستان غفلت نکرده و تلاش می کند مانع از دامن زدن به سیاست ایران هراسی و اسلام هراسی در این کشورها بشود. البته ایران در این مورد تاحدودی موفق بوده و عربستان نتوانسته است به تمام اهداف خود دست پیدا کند. اما در باره تاجیکستان و ترکمنستان در دو سال اخیر عربستان موفق شده است به هدف تخریب مناسبات این دو کشور با جمهوری اسلامی ایران دست پیدا کند. البته تیره شدن مناسبات تاجیکستان با جمهوری اسلامی ایران بیش از آنکه ناشی از سیاست های دولت عربستان باشد تحت تاثیر تحولات مربوط به این کشور و نهضت اسلامی در تاجیکستان است و در باره مناسبات تهران و عشق آباد به موضوع اختلاف بر سرقیمت گاز صادراتی ترکمنستان به ایران و تعیین رژیم حقوقی در دریای خزر نیز مربوط می شده است.

با توجه به مواردی که توضیح داده شد می توان چنین نتیجه گرفت که عربستان با وجود هزینه بسیار زیادی که در مناسبات خود با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و نخبگان این کشورها می پردازد، اما هنوز نتوانسته است بصورت جدی موقعیت خود را به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار در این منطقه تثبیت کند. علاوه بر این رشته پیوندهای تاریخی ، مذهبی وفرهنگی مردم کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز با ایران اسلامی محکم تر از آن است که در اثر اختلاف افکنی­های مقطعی سیاسی پاره شود. با این حال باید این واقعیت را در نظر گرفت که جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان پیشتاز بیداری و آزادی خواهی و حرکت انقلاب اسلامی در ابعاد بین المللی و منطقه ای است و جدای از مردم کشورهای منطقه با دولتهای آنها اختلاف های اساسی بویژه در نگاه به غرب و نظام سکولار حاکم بر این کشورها دارد.

با این همه می توان انتظار داشت که با رفع سوء تفاهم های بوجود آمده در مناسبات بعضی از این کشورها با جمهوری اسلامی ایران در ماههای آتی شاهد بهبود شرایط نامساعد کنونی باشیم . زیرا پول عربستان نمی تواند در قلوب مردم منطقه نفوذ کند در حالی که پیام آزادی خواهی انقلاب ایران چنین توانی را دارد. البته این عمق استراتژیک هیچگاه نباید سبب غفلت از تحولات منطقه و نقشه های عربستان و مخالفان انقلاب اسلامی گردد.

***

برهان حشتمی: راهبرد درگیری­های مذهبی در آسیای مرکزی و قفقاز در دستور کار عربستان سعودی است

تلاش برای گسترش مناسبات ریاض با  شیعیان جمهوری آذربایجان و تاجیکستان در واقع نقابی برای پوشاندن  چهره سرکوبگر و شیعه ستیز  سعودی هاست. در اصل، عربستان سعودی در پیگیری سیاست انکار دشمنی خود با مردم بویژه شیعیان، به تقویت روابط با جمهوری آذربایجان اهمیت ویژه ای می دهد و در تاجیکستان نیز از اقلیت شیعه اثنی عشری و اسماعیلی های تاجیکستان به این منظور استفاده می­کند.  در واقع، اگر عربستان سعودی به شیعیان جمهوری آذربایجان و تاجیکستان نگاه ابزاری نداشت، باید از سال ها قبل و از همان زمان که این کشورها پس از فروپاشی شوروی به استقلال رسیدند ،  با شیعیان این کشورها ارتباط سازنده برقرار می کرد. حال آنکه ، عربستان از سال های نخست استقلال این جمهوری ها، سیاستی را در پیش گرفت که عقاید شیعیان را مورد حمله قرار دهد و خلأ مذهبی را  با گسترش عقاید وهابی و سلفی تروریستی در آنجا پر کند.  اما، سعودی ها با توجه به اینکه شیعیان را رافضی می­نامیدند، در جمهوری آذربایجان و تاجیکستان برای ضربه زدن به تشیع و رواج وهابیت تلاش می کردند. در هر دو کشور که با جنگ و بحران مواجه بودند، عربستان با سوء استفاده از نیاز آوارگان جنگی ، برای عضوگیری گروه های وهابی و تروریستی تلاش می کرد و تحت پوشش کمک های خیریه برای این گروه ها نیرو جمع آوری می کرد که نهایتا در سال های اخیر همین نیروهای جذب شده به وهابیت در تاجیکستان و جمهوری آذربایجان برای کمک به سازمان های تروریستی – تکفیری و برای مبارزه با محور اسلامی مقاومت ضد صهیو نیستی به سوریه و عراق اعزام شدند.  اما در شرایط کنونی ، عربستان سعودی این گونه وانمود می کند که سعی دارد بطور مستقیم و تحت عنوان همکاری ، با گروه های شیعه تاجیکستان و جمهوری آذربایجان ارتباط برقرار کند و طوری وانمود می کند که از سیاست قبلی خود که  ایجاد و گسترش گروه های وهابی و تروریستی در این کشورها بود، دست کشیده است و دست همکاری به سوی شیعیان نیز دراز کرده است.  اما، باید توجه داشت سیاست عربستان سعودی در نزدیکی به شیعیان تاجیکستان و جمهوری آذربایجان مقطعی و تاکتیکی  است و سعودی ها در این دو کشور که دامنه های اصلی حوزه تمدنی ایران اسلامی در قفقاز و آسیای مرکزی هستند، استراتژی دیگری دارد.

در واقع، عربستان در تظاهر به دوستی با شیعیان در جمهوری آذربایجان ، اهمیت این کشور را در نظر گرفته است. از آن جمله، کسانی که این سیاست عربستان سعودی را طراحی کرده اند، بر این امر واقفند که جمهوری آذربایجان دنباله حوزه تمدنی – فرهنگی و مذهبی ایران اسلامی است و به لحاظ جمعیتی نیز با درنظر گرفتن اکثریت مطلق شیعیان در این کشور، پس از ایران، دومین کشور شیعه جهان است. همچنین به لحاظ تاریخی این سرزمین به علت اینکه بخشی از ایران اسلامی بوده، در تاریخ تشیع دارای اهمیت است. صفویه نخستین دولتی بود که به تشیع به عنوان مذهب غالب در ایران رسمیت بخشید و آن را عامل همبستگی مردم قرار داد و یکی از  دو قطب قدرت در جهان اسلام  از  اواخر قرن نهم تا اوایل قرن دوازدهم هجری شمسی [قرن شانزدهم تا اواسط قرن هجدهم میلادی] را بوجود آورد.  هم اکنون نیز جمهوری آذربایجان با تحریف تاریخ و مصادره به مطلوب آن، خود را میراث دار صفویه تلقی می­کند.  البته باید توجه کرد که نویسندگان و رهبران دینی سعودی، در کتب و نوشته های خود از صفویه با عنوان مجوس ها یاد می کنند و در سیاست تظاهر به دوستی با شیعیان جمهوری آذربایجان نخواهند توانست این دیدگاه های منفی خود را بپوشانند.

در عین حال، سعودی ها در تظاهر به دوستی با شیعیان جمهوری آذربایجان ، به این ملاحظه نیز توجه دارند که پس از فروپاشی شوروی،  یکی از قدرتمندترین جریانات احیای اسلامی در جمهوری  آذربایجان شکل گرفته است که برغم سرکوب شدید و مواجهه با  دشمنان سرسخت همچون صهیونیسم، با بالندگی قابل توجهی رو به گسترش است که رشد و شکوفایی اجرای مراسم شیعی از جمله تجمعات عظیم عاشورایی در ماه محرم از نشانه های آن بوده است و در تجمع عظیم اربعین که طی سال های اخیر در مسیر نجف – کربلا شکل می گیرد و سعودی ها از تشکیل آن بسیار ناراحتند  نیز زوار جمهوری آذربایجان از شرکت کنندگان شاخص در این مراسم عظیم بوده اند. دولت سعودی در تظاهر به دوستی با شیعیان جمهوری آذربایجان تلاش خواهد کرد در نقش این کشور در تشکیل تجمعات عظیم شیعی اخلال کند. بخصوص که  دولت جمهوری آذربایجان ، نظامی لائیک و سکولار است که بر خلاف میل مردم این کشور با مظاهر تشیّع در این کشور مقابله می کند و در تبلیغات رسمی، این کشور را «چندفرهنگی» و مهمترین مأمن یهودیان پس از اسراییل معرفی می کند و تلاش دارد ویژگی­های اسلامی و شیعی جمهوری آذربایجان را به تدریج از میان بردارد.  با وجود این، به علت اینکه بیش از ۸۵ درصد جمعیت حدودا ده میلیون نفری این کشور را شیعیان تشکیل می دهند و هنوز این ترکیب جمعیتی برهم نخورده است، جمهوری آذربایجان به لحاظ تقسیم بندی های مذهبی جهان اسلام ، کشوری مهم محسوب می شود و اهمیتی نمایان از این نظر دارد.

با توجه به تمامی این خصیصه ها، عربستان سعودی که در سال های اخیر به علت حمله به مردم یمن و کشتار شیعیان در این کشور و نیز حمایت از گروه های تروریستی – تکفیری حمله کننده به مزار اهل بیت پیامبر و اصحاب او و بزرگان تاریخ اسلام در عراق و سوریه به عنوان یکی از بارزترین دشمنان اسلام ناب محمدی شناخته شده است، برای انکار شیعه ستیزی خود، نزدیکی به دولت جمهوری آذربایجان را درپیش گرفته است که  در دعوت الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان به مکه مکرمه برای به جای آوردن عمره مفرده در آوریل سال ۲۰۱۵ نمود عیان تری یافت.

عربستان مشابه همین سیاست را در قبال تاجیکستان نیز اتخاذ کرده است و سعی دارد علاوه بر نزدیکی به دولت تاجیکستان که لائیک است و در عین حال خود را نماینده اکثریت مردم این کشور تلقی می کند،  با شیعیان و اسماعیلیان تاجیکستان نیز ارتباط برقرار کند. حضور آقاخان، رهبر اسماعیلی های تاجیکستان در انگلیس از عوامل کمک کننده به پیشبرد این سیاست سعودی است. عربستان سعودی در برهه کنونی در حالی به دوستی با اسماعیلی های تاجیکستان و ارسال کمک های به اصطلاح خیریه به بدخشان تظاهر می کند که در طول ۲۵ سال گذشته ، عوامل عربستان سعودی در حال تقویت وهابی ها در تاجیکستان بوده اند که نه تنها  شیعیان و اسماعیلی ها ، بلکه حتی سنی مذهب های نهضت اسلامی تاجیکستان را نیز مهدورالدم می دانستند. اما، اکنون عربستان سعودی با نگاه ابزاری به شیعیان و اسماعیلی های تاجیکستان وانمود می کند که دست دوستی به سوی آنها دراز کرده است و می خواهد کمک های بشردوستانه به آنها ارایه دهد.

با تمامی این ملاحظات، باید باید توجه داشت که عربستان سعودی، روابط با جمهوری آذربایجان را صرفا به عنوان نقابی برای پوشاندن چهره ضدشیعی خود نمی خواهد و فراتر از این هدف مقطعی ، عربستان سعودی ، جمهوری آذربایجان و منطقه قفقاز را منطقه ای تقریبا بکر برای توسعه وهابیت تلقی می­کند کما اینکه اسرائیل نیز به این منطقه چشم طمع دارد و سعودی ها و وهابی ها در مقعطی که خود تشخیص دهند، خیانتشان به شیعیان جمهوری آذربایجان و تاجیکستان را آشکار خواهند کرد.  عربستان سعودی از همان ابتدای دوره پساشوروی ، نفوذ در جمهوری آذربایجان را آغاز کرده بود. در همین چارچوب بود که با تلاش های عربستان سعودی و مراکز وهابی سایر کشورهای عربی، فرقه سلفی که هیچ جایگاه و ریشه ای در جمهوری آذربایجان پیش از دهه ۱۹۹۰ نداشت،  پس از فروپاشی شوروی در این کشور پایه گذاری شد و براثر سیاست حیدرعلی اف، رئیس جمهوری پیشین آذربایجان در تلاش برای مقابله با تشیع از طریق میدان دادن به وهابیت، این فرقه در جمهوری آذربایجان شاخه گستراند. به گونه ای که امروز پس از گذشت حدود ۲۵ سال، شمار وهابی ها یا سلفی ها در جمهوری آذربایجان  از پنج هزار نفر تا ۲۰ هزار نفر تخمین زده می شود. ایجاد این فرقه و گسترش حضور عربستان سعودی در جمهوری آذربایجان از هر جهت زیانبار و دردسرساز بوده است. وهابی های جمهوری آذربایجان که اغلب سردمداران آنها در دانشگاه مدینه و در مراکز آموزشی عربستان سعودی تعلیم دیده اند و بودجه هنگفتی در اختیار دارند با توجه به اینکه این فرقه ذاتا برای ایجاد اختلاف و درگیری در میان مسلمانان ایجاد شده است، در این منطقه از قفقاز نیز به اختلاف افکنی و ایجاد درگیری های فرقه ای مشغولند.  به نظر می رسد عربستان سعودی با نفوذ در میان شیعیان جمهوری آذربایجان و تاجیکستان و با بهره گیری از جریان های وهابی در این کشورها، در سال های آتی تلاش خواهد کرد از آن برای به راه انداختن درگیری های خونین شبیه آنچه در عراق و سوریه در سال های اخیر روی داد، استفاده کند. بخصوص راهبرد کشاندن درگیری های مذهبی به قفقاز و آسیای مرکزی، در دستور کار رژیم صهیونیستی و آمریکا که خط دهندگان اصلی عربستان سعودی در سیاست های منطقه ای اش هستند نیز قرار دارد.

***

جعفر قناد باشی کارشناس آفریقا: سیاست عربستان سرکوب شیعیان آفریقاست

درحالی که سیاست های ضد شیعی عربستان در آفریقا، نمود رسانه ای بسیار محدودی دارند واین نوع سیاست ها، عمدتاً درخفا و به صورت سّری و پنهانی اعمال می­گردد، ولیکن شواهد و مستندات متعددی وجود دارد که اقدامات وسیاست های ضد شیعی ریاض را در کشورهای مختلف آفریقایی از جمله کشور پرجمعیت نیجریه، آشکار و ماهیت آن را برملا می سازد که موارد زیر از جمله آنها بشمار می آید:

۱- وجود مدارس و مساجدی است که عمدتاً با تزریق مالی عربستان در کشورهای آفریقایی ساخته شد وضمن ارتباط سازمانی با مراکز وهابی در داخل این کشور، مأموریت انواع هجمه ها علیه شیعیان آفریقایی را بعهده دارند. این مدارس وهابیت در قاره آفریقا که روزگاری تظاهر به مخالفت با کمونیسم را به عنوان یک مأموریت، در دستور کار خود داشتند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آشکارا تغییر کاربری داده و مأموریت حرکت­های ضد مردمی و ضد شیعی را به عهده گرفتند؛ ولی اینک با رشد و تقویت جریان های شیعی در آفریقا، این ماموریت از سطح فرهنگی به  سطوح دولتی کشیده شده ( به ویژه در نیجریه ) و جنبه جدّی تر و عملی تری نیز به خود گرفته است. البته اینگونه مقابله با مردم بویژه شیعیان، از تاکتیک همیشگی انگلیس سرچشمه می گیرد که برای قلمع و قمع و یا تضعیف نیروها و جریان­های بیداری بخش مخالف خود در مستعمرات سابقش، از نیروی دیگران هزینه می کند و درحال حاضر برای حذف جریان آزادیبخش شیعه در نیجریه نفت خیز و ثروتمند، از عوامل مرتبط با ریاض و بودجه اختصاصی آل سعود، سود می جوید. به ویژه آنکه گفته می شود جمعیت نزدیک به ده میلیونی شیعیان نیجریه به علت روشنگری ها و اقدامات مثبت دکتر زاکزاکی، همچنان رو به فزونی است و در مقایسه با جمعیت شیعیان در شرق آفریقا، پتانسیل بیشتری در عرصه سیاسی و فرهنگی دارد.

۲- رفت و آمد های مکررمقامات سیاسی و نظامی کشورهای آفریقایی به ریاض و اظهارات جانبدارانه آن ها در حمایت از سیاست های عربستان [که با گرفتن پول­های هنگفت همراه است] از دیگر شواهد نقش آفرینی پشت پرده عربستان در یورش به مراکز و مساجد شیعی است. چنانکه شاهد بودیم که درقبل و بعد از واقعه حمله ارتش نیجریه به مساجد و مراکز شیعیان نیجریه در شهر زاریا و دستگیری دکتر شیخ زاکزاکی و قلع و قمع یاران تحصیلکرده و فرهیخته اش، میزان این رفت و آمدها افزایش یافته بود.  البته موضوع یورش خشونت بار ارتش نیجریه به  زاریا و ضرب و شتم دکترزاکزاکی و یارانش، زمانی بهتر شناخته می شود که: شیوه برخورد همین ارتش با گروهک تروریستی بوکوحرام را با مجموع برخوردهای دولتی با  شیعیان نیجریه مقایسه کنیم. در این باره دکتر زاکزاکی خود بارها در سخنرانی هایش تاکید کرده بود که آنچه در نیجریه  به نام  گروهک بوکوحرام بوجود آمده و دست به جنایت و آدمکشی می­زند چیزی جز تحرکات عناصری فاسد در ارتش نیجریه نیست

۳- تبلیغات ضد شیعی رسانه های برونمرزی عربستان و همچنین دیگر رسانه های مرتبط با این کشورنیز نشانه های روشنی مبنی بر نقش محوری عربستان در راه اندازی انواع حرکت های سیاسی و تبلیغاتی علیه شیعیان آفریقاست و کوشش های ریاض برای فراهم کردن زمینه های سرکوب فیزیکی آن ها را به روشنی اثبات می کند.

۴- با این حال نقش محوری عربستان در حرکت های سرکوبگرانه  و خشونت آمیز علیه شیعیان نیجریه ، نشانه ها و شواهد روشنتری دارد و آن همزمانی این حرکت ها با حرکت های ضد شیعی در داخل عربستان و کشور همسایه [با رژیم دست نشانده]اش بحرین است. همانگونه که شاهد بودیم اعدام شیخ نمر رهبر عالیقدرشیعیان عربستان و حمله به مراکز شیعیان نیجریه در اوایل زمستان سال ۹۴ و در فاصله زمانی کمتر از دو هفته اتفاق افتاد و این دقیقآ همان ایامی بود که اعمال فشارها علیه شیخ علی سلمان ( در زندان) و شیخ عیسی قاسم دو روحانی بزرگوار ومبارز بحرینی بشدت افزایش یافته بود.

۵- و بالاخره باید بدانیم که هتل های مجلل ابوجا پاینخت نیجریه همواره  شاهد شب نشینی های ژنرال های انگلیسی مابی است که با عوامل سفارت عربستان سر یک میز می نشینند  یعنی نشست وبرخاست با همان عناصر فاسد ارتش نیجریه که با وعده دریافت هدایای گرانقیمت، سفارشات رژیم آل سعود را برای مقابله همه جانبه با مردم و جریان پرشورشیعیان،  با جان و دل می پذیرند که البته چنین امری به فساد موجود در درون ساختار حکومتی نیجریه ، به ویژه ارتش این کشور باز می گردد.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.