وحدت امت و جنبش اخوان المسلمین

0 239

تا چندی پیش و تا قبل از قدرت گرفتن جنبش اخوان المسلمین در جهان عرب و روی کار آمدن احزاب وابسته به این جنبش و بدست گرفتن زمام امور در برخی از کشور ها خصوصا در کشور بزرگ و اثرگذاری مانند مصر، که در جهان عرب به ” ام الدنیا ” یا ” مادر گیتی ” معروف است، شاید این انتظاری غیر واقعی و دور از ذهن بود که این جنبش بتواند در مقابل امواج اختلاف برانگیز و تفرقه افکن و واگرایانه ای که از سوی دشمنان اسلام و همپیمانان عرب و غیر عرب آن ها به سوی امت اسلامی سرازیر شده و می شود، ایستادگی کند و مانع از شکاف آفرینی و از هم گسیختگی در جهان اسلام گردد.

بدون مبالغه و به دور از هرگونه خود ستایی، می توان گفت که در دوران معاصر تاکنون این تنها ایران اسلامی و مردم ایران بوده اند که پرچم وحدت جهان اسلام را در دستان خود نگه داشته و با تحمل سختی ها و پرداخت هزینه های سنگین مادی و معنوی اجازه نداده اند توطئه های استکبار و هم پیمانان منطقه ای اش به هدف شوم خود در ایجاد جنگ های مذهبی و قومی و دینی و نهایتا تضعیف جهان اسلام و امت اسلامی دست یابد.

البته پیش از انقلاب اسلامی ایران تا زمانی که حاکمان منطقه بطور عمده طرفداران و وابستگان به اردوگاه شرق و غرب بودند و امت اسلامی در خواب سنگین غفلت فرو رفته بود، و اسلام در اردوگاه سوسیالیسم به عنوان افیون ملت ها، معرفی می شد و در اردوگاه لیبرالیسم و سرمایه داری از آن به عنوان رسوب بازمانده از قرون وسطا و نماد ارتجاع سیاه و واپس گرایی یاد می کردند و پدیده اسلام امریکایی  در انواع مختلف، جای اسلام اصیل را به ظاهر اشغال و پر کرده بود، استکبار نیازی به تفرقه آفرینی های جدید میان مسلمانان نداشت.

در آن دوران استکبار هرگز وجود پتانسیلی عظیم و متراکم و انقلابی و ظرفیت انباشته ای از تحول آفرینی پنهان را در درون امت اسلامی که از قابلیت انفجار بالایی بر ضد دشمنان و در جهت احیای تمدن اسلامی برخوردار است، در مخیله اش نمی گنجید و وجود جریان به شدت مواج و طوفانی را در زیر اقیانوسِ به ظاهر آرامِ امتِ خفته ی اسلامی باور نمی کرد و علاوه بر آن که این حدس را نمی زد که فردی همانند امام خمینی با تیزبینی الهی نه تنها از واقعیت این پتانسیل قابل انفجار در درون امت محمد (ص) با خبر است، بلکه از آن فراتر از قدرت مدیریت و فعالسازی و منفجر کردن این قدرت نامتناهی علیه ظالمان و ستمگران نیز به لحاظ مادی و معنوی برخوردار است. از این نقطه تاریخی به بعد است که در برابر ظهور اسلام اصیل و انقلابی با شاخص رویکرد وحدت طلبانه و امت گرایانه، شاهد تلاش های اسلام امریکایی با رویکرد تفرقه طلبانه و طایفه گرایانه برای محاصره و مقابله با موج بیداری اسلامی در عصر نوین هستیم.

یکی از مهمترین شاخص های اسلام امریکاییِ نوعِ متحجر و سلفی و وهابیِ آن، طایفه گرایی است که مهمترین مأموری آن ایستادن در مقابل  خصوصیت امت گراییِ اسلام انقلابی است. اولویت قائل بودن برای تحجر مذهبی در مقابل دین و برای تعصب مذهبی در مقابل هویت اسلام و در نتیجه ی آن، کافر و مشرک و مرتد پنداشتن پیروان مذاهب دیگر و صدور حکم جواز قتل آن ها و احیانا خطرناک تر و دشمن تر دانستن آنان از یهود و ملحدین برای اسلام، نتیجه ی طبیعی تعصب و تحجر گرایی در مقابل اسلام گرایی است. این تفکر به جای مقابله با دشمنان دین بویژه ملحدین و صهیونیست ها در صدد مقابله با مذاهب دیگر ست و از آن فراتر در پی هم پیمانی و اتحاد با غربی ها و صهیونیست ها علیه اسلام و مذاهب اسلامی است.

انقلاب اسلامی با درک زود هنگام خطرات و پیامدهای خطرناک این توطئه، تلاش خود را بر مفاهمه و تقریب و گفتمان وحدت اسلامی نهاد، و پرهیز از تضادها و تعارض های جزیی و حاشیه ای، و پرداختن به تهدیدات و دشمنان اصلی امت را خط مشی اساسی خود قرار داد، و بر این اساس، دیپلماسی کلان  اسلامی خود را در دو محور شاخص، سازماندهی و مهندسی کرد: نخست؛ تقریب مذاهب به لحاظ نظری و فکری، و دوم: وحدت امت اسلامی به لحاظ عملی و تمرکز بر مقابله با دشمنان و توطئه های آنان و ارتقای قدرت مقاومت جهان اسلام در عرصه های گوناگون.

البته به موزات موفقیت ایران اسلامی در این دو محور، جبهه استکبار و هم پیمانان غربی و عربی آن نیز بر شدت سیاست های تفرقه افکنانه خود افزودند و ابزار تبلیغاتی و امپراتوری رسانه ای خود را در خدمت ترویج بیش از پیش ادبیات و گفتمان تحجر و تعصب و تکفیر و اختلاف آفرینی و نشر و تعمیق کینه های قومی و ایجاد جنگ های طائفه ای بکار گرفته و چالش بزرگی را فراروی امت اسلامی قرار دادند. در واقع پدیده جنگ طایفی در برابر موج جدید بیداری اسلامی و برای مقابله با آن و با انقلاب اسلامی طراحی کرده اند.

در چنین شرائطی که به تعبیر پیامبر (ص) ” فتنه ها همچون ابرهای سیاه در شب تاریک ” جهان اسلام را در بر گرفته و مسلمانان را دچار التباس و سردرگمی کرده است ( اذ التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم )[۱]، بر عالمان دین و نخبگان امت اسلامی است که به تکلیف دینی خود عمل کرده و به عهد و پیمانی که با خدا دارند که حق را بر مردم آشکار کرده و آن را کتمان نکنند (لتبیننه للناس و لا تکتمونه)[۲]، قیام کنند و مردم را در چنگال فتنه ها و دعوت های تندروانه و تحریک کننده شیطانی، همچون گوسفندانی در چنگال گرگ ها به حال خود رها، نکنند.

خصوصا که هنوز فرصت ها برای خروج از فضای فتنه های ساختگی و سمت گیری به سوی دستیابی به روابط عمیق برادری اسلامی و همکاری جدی میان کشورهای اسلامی و جنبش های اسلامی و عربیِ فعال و مؤثر برای حل مشکلات فیمابین و چالش های مشترک، کم و بیش وجود دارد و زمینه های مناسب و بنیان ها و مصالح مشترک برای این امر فراهم است.

در این میان شاید بیشترین مسئولیت بر دوش روشنفکران جهان اسلام که از تمام امکانات موجود برای ایجاد وحدت اسلامی بکوشند و اختلافات طایفی را بر طرف کنند و جوانان جهان اسلام را متوجه خطرات بزرگی کنند که از سوی دولت های غربی متوجه مسلمانان جهان شده است.

جنبش اخوان المسلمین به عنوان یک جنبش اسلامی روشنفکری در داخل جهان اسلام از فرصتی که فراروی آن قرار گرفت نتوانست در جهت تقویت وحدت اسلامی و کمک به مبارزات ضد صهیونیستی و ضد استعماری استفاده کند و تا حد جبران ناپذیری تحت تاثیر جریاناتی قرار گرفت که استعمار برای در هم شکستن قدرت مسلمانان بوجود آورده است و نهایتا خود نیز بوسیله همان جریانات قربانی شد. اگر اخوان المسلمین در یک ابتکار عمل جدی، زمام امور را در مسیر صحیح اسلامی و عربی و حل بحران ها و خروج از فتنه ها در بدست می گرفت، به زودی خودش یکی از قربانیان امواج فتنه هایی نمی شد که در مقابل آن ها سکوت کرده یا با آن ها منفعلانه برخورد نموده بود.

اخوان المسلمین نباید فراموش می کرد که رهبر انقلاب ایران اسلامی از خلال توصیف انقلاب های کشورهای عربی، به پدیده ” بیداری اسلامی ” از همان آغازِ حرکت مردم که هنوز هویت آن، به راحتی قابل تشخیص نبود پیش بینی کرد و حتی به صورت غیر مستقیم به روی کار آمدن جنبش های اسلامی از جمله اخوان المسلمین را کمک کرد و حمایت از آنان را در دستور کار دستگاه دیپلماسی ایران اسلامی قرار داد اما آیا جنبش اخوان المسلمین در مصر و … به این رویکرد اسلامی و برادرانه ایران را پاسخ مناسب ندادند و در مقابل فتنه جنگ مذهبی علیه انقلاب اسلامی، در کنار ایران قرار نگرفتند و شعار وحدت اسلامی را فراموش کردند و گاهی حتی از جنگ مذهبی حمایت کرده و یا در مقابل آن سکوت پیشه کردند.

اخوان المسلمین بخش اعظم اهتمام خود را به مسائل داخلی ، بهبود روابط خود با امریکا مصروف کردند و حتی برای خوش آیند آمریکا و عربستان به بحران سوریه دامن زدند و عملا در دام سیاست های امپریالیستی افتادند و نهایتا به وسیله امپریالیست ها نیز قربانی شدند و این درس مهمی است که جوانان طرفدار این جنبش بید به آن کاملا توجه کنند.

اخوان المسلمین در تشخیص دوستان و دشمنان خود در داخل و خارج دچار ارزیابی های نادرست گردید و در برقراری مناسبات با آن ها و در ارزش گذاری میزان اهمیت هرکدام از آن ها و درک دقیق اولویت ها، فاقد معیار های صحیح و دقیق بود و حالا نیازمند بازبینی و تجدید نظر و تغییر رویکرد است و همین مسئله باعث تعمیق مشکلات این جنبش به جای حل آن ها شده است.

گویا اخوان فراموش کرد که اتکاء به عوامل سرسپرده داخلی و قدرت های خارجی که رژیم مبارک بر آن ها متکی بود، و بسیاری از مشکلات جامعه مصر از همین امر ناشی می شد، چیزی جز مسیر رژیم مبارک را پیمودن نیست و سرانجام خوبی ندارد. علاوه بر آن، اتکاء به خارج برای دفع رقبای داخلی و در انحصار گرفتن قدرت و عدم جذب نیروهای وفادار به انقلاب نیز از همان جنس تعاملات نظام سابق و تبعیت از شیوه های آن و موجب از دست دادن پایگاه مردمی و تشدید وابستگی و اتکاء بیشتر به خارج بود. لذا امروز تجدید نظر در رویه های گذشته و شناخت دقیق تر دوستان و دشمنان یکی از مهم ترین وظایف جوانان طرفدار این جنبش است و هرچند امروز برای جنبش اخوان المسلمین بسیاری از  فرصت های دیریاب از دست رفته است.

به هر حال جهان اسلام هم اکنون با چالش های بسیاری مواجه است که برخی از آن ها موجودیت و اساس اسلام و امت اسلامی را تهدید می کند، بنابراین دسته بندی خطرات و چالش ها و اولویت بندی رویارویی با آن ها و متناسب با آن، یارگیری و اتحاد و ائتلاف و انتخاب گفتمان مناسب و برنامه ریزی صحیح و دقیق و حل دیگر مشکلات در چارچوب این اولویت بندی و پرهیز از گشودن جبهه های جدید و کمتر کردن تضادها و تعارض های فرعی و درجه دوم و سوم ضرورت اجتناب ناپذیری دارد. به نظر می آید اخوان المسلمین، اتحاد و ائتلاف خود را بر محور حل مشکلات اقتصادی داخلی از طریق دریافت کمک های خارجی و بطور عمده از کشورهای حوزه خلیج فارس قرار دارد و متناسب با آن ناخودآگاه وارد معادله جنگ مذهبی و دوری از ایران یا حداقل حفظ فاصله با ایران و اتخاذ مواضع نزدیک به شیوخ خلیج فارس در مورد سوریه و بحرین و یمن وفسطین و.. و اختیار گفتمان متناسب با آن شد و همین رویکرد را نیز به الازهر منتقل ساخت و نهایتا هزینه سنگین این رویکرد را نیز پرداخت.

متاسفانه نوعی احساس خود کم بینی در میان برخی از نخبگان در مصر  باعث شده است تا آنان به جای اندیشیدن به سرنوشت اسلام و امت اسلامی، به جبهه گیری های مذهبی و دمیدن آتش در آن، روی آورده با این تصور که این خود کم بینی را جبران کنند، در حالی که این نوع نگاه از اساس اشتباه و توهم آمیز و عکس العملی است. در حقیقت عزتمندی اسلامی در رهبری کردن عملی و صحیح جهان اسلام و پرداخت هزینه و فداکاری در جهت مصالح امت اسلامی است و نه در تقویت تعصبات مذهبی و رها کردن اصل اسلام و راه باز کردن برای دشمنان اسلام است. البته پایبندی هر مسلمان به اسلام و ارتقاء فهم و دانش اسلامی خود بسیار مهم و مطلوب است به شرط آن که عملا به قوت اسلام و وحدت امت اسلامی بیانجامد و نه به جنگ و کشمکش و اختلاف درون امت منتهی شود.

اگر ایران اسلامی توانسته است منشأ عزت و افتخار اسلام و مسلمین شود نتیجه رویکرد اسلامی و تلاش برای وحدت و تقویت کیان امت اسلامی بوده است. انسان مسلمان در این دوران باید درک خود را از اسلام ناب محمدی افزایش دهد و از این طریق به ارتقاء شعور انقلابی خود بپردازد و خود را آماده رویارویی با دشمنان اسلام و تقویت وحدت در صفوف مسلمانان جهان بنماید. امروز از نای مسلمانان جهان یک شعار بر می خیزد که: مسلمانان جهان متحد شوندو

به هر حال در شرائط کنونی که ایران به عنوان قدرتمندترین کشور اسلامی دل در گرو وحدت اسلامی و از آن فراتر ایجاد کیان امت اسلامی بسته و دست برادری را به سوی همه کشورها و جنبش های اسلامی و گروه های طرفدار مقاومت دراز کرده است، بر احاد این امت و بر جنبش های اسلامی است که این فرصت را غنیمت شمرده و دست اخوت در دستان ایران نهند و در غیر این صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در دام دشمنان اسلام و امت اسلامی گرفتار آمده و سر از جائی در خواهند آورد که خائنان به وحدت اسلامی و امت اسلام از آنجا سر در آورده اند.

 

[۱] اصول کافی، جلد ۲، صفحه ۲۳۸

[۲] آیه ۱۸۷ سوره آل عمران

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.