پیروزیهای همزمان ارتش عراق و نیروهای «حشد الشعبیِ» این کشور ضدّ داعش در شهر موصل و مناطق غربی عراق، و نیز پیروزیهای اخیر ارتش سوریه و همپیمانان آن در شرق این کشور ضدّ داعش و دیگر گروههای تکفیری و معارض، مناطق مرزی عراق و سوریه را به محلی برای تعیین تکلیف و ترسیم آینده و دفن توطئۀ غرب و همپیمانانش در ایجاد و گسترش ناامنی در منطقه تبدیل کردهاست، ولی آمریکا ناامید نشده و میکوشد با بازتولید راهبرد هرجومرج خود به صورتی دیگر، ادامۀ بحران در این منطقه را استمرار بخشد.
آمریکا و بحران عراق
دولت آمریکا در سال ۲۰۰۳م. با حمله به کشور عراق و تغییر نظام سیاسی آن، تصور میکرد مردم عراق از نیروهای آمریکایی به عنوان ناجی استقبال خواهند کرد و با این سرمایۀ سیاسی، آمریکا میتواند عراق و ذخایر نفتی عظیم آن را برای مدت طولانی تحت سلطۀ خود داشته باشد. آمریکا بهخوبی میدانست که رژیم صدام چه جنایتهای هولناکی ضدّ مردم عراق ـ بهویژه ضد شیعیان و کُردهای عراق ـ انجام دادهاست و با توجه به اینکه این دو گروه اجتماعی ۸۰ درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، همپیمانی با آنها در محور پروژۀ حملۀ آمریکا به عراق قرار داشت، ولی به علت مقاومت مردم عراق ـ بهویژه، شیعیان ـ ضدّ اشغالگران، این برنامهریزی واشنگتن واقعیت نیافت و آمریکا ناگزیر به تغییر راهبردهای خود شد. بوش ـ رئیسجمهور وقت آمریکا ـ راهبرد اتحاد و ائتلاف داخلی خود را در عراق تغییر داد و تلاش کرد برای حفظ سلطۀ خود بر این کشور، بهجای اکثریت، با اقلیتها ـ بهویژه با کردهای عراق ـ طرح همپیمانی داشته باشد. در ۱۴ سال گذشته، دولت اقلیم کردستان همواره به جدایی از دولت مرکزی تهدید میکند و آمریکا همیشه به عنوان بازیگر حل بحران ظاهر میگردد و عملاً دولت مرکزی عراق را از این طریق، کنترل میکند.
در همین چارچوب، پس از حملۀ داعش به سه استان «نینوی»، «صلاحالدین» و «الانبار» و اشغال این شهرها در سال ۲۰۱۴م.، آمریکا از ارائۀ کمک فوری به دولت عراق خودداری کرد و حتی از تحویل سلاحهای خریداری شدۀ دولت عراق امتناع کرد، ولی با اظهارات مختلف، به عنوان حامی اقلیت عراق نقش ایفا کرد؛ ضرورت جنگ ضدّ این گروه تروریستی را مطرح میکرد، ولی کار میدانی و حقیقی برای نجات عراق از داعش انجام نمیداد و حتی در چندین مورد، به بمباران مواضع نیروهایی که با داعش میجنگیدند پرداخت و گزارشهایی نیز از حمایت عملی و محرمانۀ آمریکا از داعش و سایر گروههای تروریستی در سوریه و عراق، منتشر شد.
دولت حیدر عبادی ـ نخستوزیر عراق و فرماندۀ کل نیروهای مسلح این کشور ـ پس از اتمام عملیات آزادسازی شهرهای فلوجه و رُمادی، از حدود یک سال و نیم پیش، به رغم مخالفت آمریکا، فرمان آغاز عملیات آزادسازی شهر موصل را صادر کرد. در نتیجۀ این حمله، تاکنون ارتش عراق و نیروهای داوطلب حشد الشعبی حدود ۹۶ درصد شهر موصل را آزاد کرده و مناطق پیرامونی وسیعی ـ از جمله دهها شهر کوچک و بزرگ، مانند حمام العلیل، القیاره، قیروان، حضر، البعاج ـ و صدها روستا و بیش از صد کیلومتر از مرزهای غربی عراق با سوریه را آزاد کردهاند؛ کاری که موجب نگرانی جدّی عربستان سعودی و آمریکا شدهاست.
پیش از این عملیات، فرماندهی ارتش آمریکا پیشبینی کرده بود که آزادی موصل عملیات بسیار پیچیده است و ممکن است چند سال ادامه پیدا کند، ولی نیروهای مسلح عراق حل این بحران را چنان با سرعت آغاز کردند و استمرار دادند که مایۀ شگفتی همگان شد. اگر بحث حفظ جان غیرنظامیان شهر موصل نبود، حتی ممکن بود این عملیات طی چند ماه به اتمام برسد. در این عملیات، دولت عراق از آغاز حمله، تنها از نیروهای رزمی عراقی استفاده کرد.ا لبته نیروهای سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران نیز در جایگاه مستشاری، نقش مهمی ایفا کردند. آنچه «ائتلاف بینالمللی ضدّ تروریسم به رهبری آمریکا» نامیده میشود، فعالیت خود را عمدتاً هوایی تعریف کرد و در این حملات، بهجای آنکه مواضع داعش را بمباران کند، گاه و بیگاه مواضع حشد الشعبی را هدف قرار داد و هر بار بهانهای آورد و عذر تراشید و بدون شرمندگی، عذرخواهی کرد. در نتیجه، در این جنگ عمدۀ پوشش هوایی مورد نیاز از سوی نیروی هوایی عراق تامین شد.
در این عملیات، نیروهای تکفیری داعش مردم غیرنظامی موصل را گروگان گرفته و از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده کردند. این اقدام شرایط میدانی را پیچیده کرد و عملیات نظامی را با کُندی مواجه ساخت. نیروهای مسلح عراق در عملیات آزادسازی موصل بیش از ۷۰۰ هزار نفر غیرنظامی را از چنگ داعش نجات دادند و به خارج از میدان جنگ منتقل کردند. با این اقدام، اعتماد مردم به ارتش جدید عراق افزایش یافت و نیروهای مسلح عراق با کسب تجربۀ رزمی ـ بهویژه، در جنگ شهری ـ ضمانتهایی را نیز برای عدم تکرار حملات گروههای تکفیری در آینده به دست آورد. عملیات آزادسازی موصل از دست گروههای تکفیری ـ تروریستی، وحدت نیروهای مسلح و ملت عراق را نیز تقویت، و بسیاری از شکافهای اجتماعی را پُر کرد. این تحول ضمانت مهمی برای حفظ یکپارچگی این کشور در آینده به شمار میآید و استقلال و عدم مداخلۀ خارجی را در امور داخلی این کشور را نیز تا حد زیادی تضمین خواهد کرد.
آمریکا و بحران سوریه
با آغاز بیداری اسلامی در سال ۱۳۹۰ در تونس و گسترش آن به مصر، لیبی، یمن، و بحرین، اعتراضات محدودی نیز در شهر «درعا» در جنوب سوریه آغاز گردید. غرب و اسرائیل احساس کردند که از ظرفیت موج بیداری و قیام در منطقه میتوانند به نفع پروژۀ تغییر نظام در سوریه استفاده کنند. آمریکا، انگلیس، فرانسه و اسرائیل که همواره درصدد تضعیف نظامهای مستقل منطقه بودند، با همکاری کشورهایی مانند ترکیه، قطر، عربستان، اردن و امارات، پروژۀ از پیش آماده برای تغییر نظام در سوریه را به اجرا گذاشتند. از کشورهای هممرز با فلسطین اشغالی، سوریه تنها نظامی بود که تاکنون اسرائیل را به رسمیت نشناخته بود. سوریه در جنگ ۳۳ روزۀ ۲۰۰۶م. با کمک نظامی به مقاومت حزبالله، زمینۀ شکست اسرائیل در این جنگ را فراهم کرد و با اتحاد و ائتلاف با ایران، عملاً محور مقاومتی را پدید آورد که از حقوق مردم فلسطین حمایت میکند. در این پروژه، سرنگونی نظام بشار اسد در سوریه و جایگزین کردن یک نظام سرسپرده به اسرائیل هدف اصلی بودهاست، تا از این رهگذر، در محور مقاومت گسستی ایجاد کنند و ایران و عراق را از لبنان و فلسطین جدا نمایند و محور مقاومت را آسیبپذیر سازند. تأکید غرب بر ماهیت مذهبی قیام، با هدف جذب اکثریت مردم سنی سوریه و برای تضمین تضاد با ایران و حزبالله بود.
برای اجرای این پروژه، همۀ سازمانهای امنیتی و نظامی کشورهای همراه آمریکا بسیج شدند، تا در مدت بسیار کوتاه، از مزدوران تکفیری یک ارتش بسازند که توان شکست ارتش سوریه را داشته باشد. همزمان، رسانههای شیخنشینهای خلیج فارس با امکانات وسیع خود، مدعی کشتار غیرنظامیان اهل سنت در سوریه شدند تا احساسات بسیاری از جوانان را تحریک و جذب این ارتش کنند. برای رسیدن به این مقصود، رسانههای عربی با استفاده از آرشیو جنگ بوسنی یا حتی با گریم، به تولید کلیپهایی دربارۀ کشتار زنان و کودکان سوری توسط رژیم حاکم دست میزدند، و گاه حتی کشتار تکفیریها از مردم مظلوم سوریه را به عنوان جنایات نظام سوریه ضدّ مردم اهل سنت عنوان میکردند. اینگونه اقدامات، به سرعت به جذب بیش از ۷۰ هزار نفر از جوانان تحریک شدۀ دهها کشور شرقی و غربی انجامید. نیروهای ترکیه و آمریکا و اردن وظیفۀ آموزش و شستوشوی مغزی و سازماندهی داشتند، و قطر و عربستان سعودی به تأمین هزینههای خرید تسلیحات از غرب (بلغارستان، اوکراین و بازار آزاد) پرداختند.
در این پروژۀ جنگ جهانی به رهبری آمریکا ضدّ نظام اسد در دمشق، واشنگتن برای تأمین خواستههای تلآویو، در پی از بین بردن ارتش سوریه در یک جنگ داخلی و از بین بردن همبستگی و انسجام اجتماعی جامعۀ سوریه بود، تا این جامعه برای چند دهه سر بالا نکند و گرفتار فتنهها و نزاعهای مذهبی و قومی داخلی باشد، و از این رهگذر، امنیت اسرائیل در مرزهای شمالی برای مدت طولانی تأمین گردد. کمک مستقیم رژیم صهیونیستی به گروههای تروریست و درمان بیماران آنها در اسرائیل، شاخصهای محدودی از اجرای این سیاست بود.
تفاوت حوادث میدان با برنامهریزی آمریکا
با گسترش ناامنی در سوریه و عراق و سقوط بسیاری از شهرهای این دو کشور به دست گروههای تکفیری و معارض، آمریکا تصور میکرد که کار سوریه تمام شده و دولت عراق بدون کمک آمریکا کاری از پیش نخواهد برد. آمریکا احساس میکرد دو کشور سوریه و عراق به طور کامل در اختیار آمریکا قرار خواهند گرفت، ولی بیداری مردم این دو کشور و حمایت ایران در سال ۱۳۹۲ و ارسال مستشاران نظامی ایرانی به سوریه و حضور داوطلبان سوری و غیرسوری تحت عنوان «مدافعان حرم»، شرایط میدانی در این کشور را تغییر داد. هم چنین، کمک به عراق برای تأسیس و آموزش نیروهای «حشد الشعبی» در ۱۳۹۳ و نیز مسلح کردن آنها، شرایط عراق را نیز به طور کامل تغییر داد و عملاً معادلۀ میدانی در این دو کشور را دگرگون ساخت و سناریوی آمریکا را تا حد زیادی بر هم زد.
با ورود مستشاری ایران به بحران سوریه، آرایش نظامی در این کشور تغییر کرد. ایران به سرعت نیروهای مردمی و داوطلب سوری را بسیج و آموزش داد و مسلح کرد. این نیرو که با نام «ارتش دفاع ملی» (جیش الدفاع الوطنی) شناخته شدند، تحولی در میدان ایجاد کردند. این نیرو در اولین عملیات نظامی در کنار ارتش، موفق به پاکسازی کامل شهر «القصیر» شد و این عملیات به آزادسازی وسیع مناطق استان حمص نیز انجامید که به گفتۀ تکفیریها، پایتخت آنها بود. عملیات آزادسازی به استان حماه و لاذقیه نیز گسترش یافت و به آزادسازی دهها شهر و صدها روستا انجامید. ورود روسیه به فرایند حمایت از دولت سوریه در این مقطع، تحولی قابل توجه شمرده میشود. دولت روسیه با اعزام دهها هواپیما و ناو جنگی به سوریه و مشارکت در عملیات نظامی ضدّ نیروهای معارض و تکفیری، به تغییر شرایط میدانی کمک کرد. در سال ۱۳۹۵، زمینۀ آغاز بزرگترین عملیات نظامی در شمال سوریه فراهم آمد که به آزادسازی کامل شهر حلب انجامید. آزادسازی شهر حلب نقطۀ عطف بزرگی در تحولات سوریه به حساب میآید؛ چرا که سناریوی جایگزین مخالفان در صورت ناتوانی در رسیدن به دمشق، تجزیۀ این کشور بود، تا شهر حلب را که دومین شهر بزرگ سوریه پس از دمشق است، به عنوان پایتخت خود انتخاب کنند. آزادسازی حلب عملاً سناریوی تجزیه را بر هم زد و مخالفان را دچار سردرگمی کرد. آغاز فرایند آستانه میان ایران، روسیه و ترکیه با سه هدف برقراری آتشبس میان نیروهای دولتی و معارضان میانهرو، ادامۀ همزمان جنگ ضدّ گروههای تکفیری داعش و جبهه النصره، و آغاز گفتوگو میان نظام اسد و مخالفان برای یافتن راه حل سیاسی برای بحران سوریه، شرایط جدید میدانی سوریه را آشکار میسازد که کاملاً به نفع ملّت و دولت سوریه است.
در عراق نیز آغاز عملیات آزادسازی موصل با اتکا به امکانات داخلی و بدون نیاز به پوشش هوایی آمریکا، عملاً آمریکا را از گردونۀ تأثیرگذاری بر فرایند عملیات، دور ساخت. آمریکا از دولت عراق خواست تا نیروهای حشد الشعبی در این عملیات مشارکت نداشته باشند، ولی دولت عراق این درخواست را رد کرد و دستور داد ارتش عراق و پلیس فدرال و نیروهای حشد الشعبی عملیات آزادسازی موصل را آغاز کنند. موفقیت عملیات نظامی که به آزادسازی عمدۀ شهر موصل و مناطق پیرامونی و مناطق مرزی منجر شد، عملاً توان بالای نظامی دولت عراق را نمایان کرد و حاشیۀ استقلال دولت عراق در آینده را در مقابل آمریکا افزایش داد.
آمریکا و تلاش مجدد برای بازتولید راهبردهای خود
با تغییر شرایط میدان در سوریه و عراق به کمک ایران و روسیه، آمریکا احساس میکرد که سرمایهگذاری مالی، سیاسی و حیثیتی او و همپیمانانش طی شش سال گذشته بر باد رفته و باید برای احیای موقعیت خود در بحران این دو کشور، اقداماتی انجام دهد. آمریکا با نیروهای کُرد سوریه وارد گفتوگو شد و در برابر اعزام صدها مستشار نظامی و نیز دادن سلاحهای سبک و سنگین به آنان، در صدد جلب حمایت آنها برآمد. به قدرت رسیدن ترامپ در واشنگتن تغییری در معادله ایجاد نکرد. آمریکا از طریق رشوه دادن به کُردها در صدد حضور در بخشی از سوریه بود، تا از این رهگذر در آیندۀ سوریه تأثیر داشته باشد. آمریکا از نیروهای کُرد خواست تا به شهر رقه حمله کرده و آن را در اختیار خود بگیرند و سرتاسر مناطق شرق سوریه را تحت کنترل خود در آورند.
البته حمایت از نیروهای کُرد سوریه برای آمریکا هزینۀ سنگینی دارد؛ چرا که ترکیه این گروه کُرد (پ.ی.د) را شاخهای از «پ.ک.ک» میداند و آن را گروهی تروریستی اعلام کردهاست. نارضایتی ترکیه از این اقدام آمریکا، از یک طرف مانع از آن شده که آمریکا از پایگاه نظامی خود در شهر «انجرلیک» در ترکیه استفاده کند. از سوی دیگر، حفظ همپیمانی با کُردها به قیمت نا راضی کردن یک همپیمان بزرگ مانند ترکیه صورت گرفت، که از چند دهه پیش، عضو پیمان ناتو است. این اقدام آمریکا عملاً ترکیه را به سوی گسترش همکاری این کشور با روسیه و ایران سوق میدهد و این مسئله در فرایند مذاکرات آستانه، کاملاً دیده میشود. نا امیدی ترکیه از پیوستن به اتحادیۀ اروپا نیز عملاً انگیزههای آنکارا را در ادامۀ همکاری با غرب، تضعیف میکند.
همکاری دولت آمریکا با کردها با این هدف صورت گرفت که آمریکا راهبرد قبلی خود را به جای همۀ این کشور، در بخشی از سوریه بازتولید کند. آمریکا با سناریویی که در سوریه به اجرا گذاشت، در صدد بود تا ارتباط محور شرقی و غربی محور مقاومت را از طریق تغییر سیاسی در سوریه قطع کند، اما به علت مقاومت دولت سوریه و حمایت ایران از آن، این طرح شکست خورد. به همین علت، دولت آمریکا میخواهد از طریق سلطه بر شرق سوریه، هدف قبلی خود را به گونۀ دیگری دنبال کند. آقای اردوغان ـ رئیسجمهور ترکیه ـ تثبیت کردها در شرق سوریه را تهدیدی برای وحدت ارضی خود میداند و شاید به همین دلیل، بدون هماهنگی رسمی با آمریکا، به این منطقه حملۀ هوایی کرد و همۀ پایگاههای مرزی کُردها را منهدم ساخت. این مسئله نشان میدهد که شرایط آمریکا میان کُردها و ترکیه تا چه حد پرچالش است.
آنچه در شهر «منبج» در غرب رود فرات اتفاق افتاد نیز شرایط چالشی بودن وضعیت آمریکا را نمایان میسازد. کُردها با کمک آمریکا از رود فرات عبور کرده و شهر منبج را از دست داعش خارج کردند. این اقدام کُردها ترکیه را عصبانی کرد؛ چرا که دولت ترکیه قبلاً اعلام کرده بود که کُردها حق عبور از فرات را ندارند و آنکارا هیچگاه پیشروی کُردها به غرب فرات، برای رسیدن به شهر «عفرین» در شمال غربی حلب و تکمیل روند سلطه در نوار شمالی را نمیپذیرد. به همین علت، ارتش ترکیه با همکاری گروه موسوم به «ارتش آزاد سوریه» به سوی جرابلس، و سپس شهر «الباب» و «اعزاز» پیشروی کرد و عملاً یک منطقۀ حائل در برابر کُردها به وجود آورد. دولت ترکیه که در منبج، رو در روی کُردها قرار گرفته بود، به آنان التیماتوم داد تا شهر را تخلیه کرده و به شرق فرات عقبنشینی کنند. کُردها که توان مقابله با ارتش ترکیه را نداشتند، شهر منبج را به نیروهای دولتی سوریه تحویل داده و به شرق فرات عقبنشینی کردند. این حادثه از این جهت اهمیت دارد که آمریکا ـ حامی اصلی کُردها ـ میان کُردها و ترکیه در یک موقعیت چالشی قرار گرفت و به کردها توصیه تا منبج را به ترکیه تسلیم کنند، ولی کُردها که احساس کردند آمریکا پشت آنها را خالی کرده، شهر منبج را به دولت سوریه تحویل دادند. این حادثه به کُردها نشان داد که آمریکا همپیمان قابل اعتمادی نیست. در عینحال، نشان داد که میان کُردها و دولت مرکزی سوریه نوعی همکاری وجود دارد و کُردها هرگز همۀ تخم مرغهای خود را در سبد آمریکا قرار نمیدهند.
همزمان، آمریکا در کشور اردن ۴۵۰۰ نفر از عشایر بادیهنشین سوری را جذب کرده و آموزش داده و آنان را مسلح نمود و در منطقۀ مرزی «تنف» در مثلث مرزی عراق، سوریه و اردن استقرار داد. آمریکا امیدوار است که این نیرو مکمل نیروهای کُرد شمال شرق سوریه باشد و با پیشروی به سمت شمال، ارتباط مرزی دو کشور سوریه و عراق را در اختیار داشته باشد.
جمعبندی و نتیجهگیری
آنجه مسلم است، آمریکا در شرایط استیصال به نیروهای کُرد رو آورد تا طرف بازندۀ معادلۀ سوریه نباشد؛ غافل از اینکه تسلط کُردها بر شرق سوریه اگرچه یک واقعیت سیاسی خلق کردهاست، اما امکان استمرار بسیار ضعیفی دارد. کُردها در شرق سوریه در هیچ منطقهای اکثریت اجتماعی نیستند و در بهترین حالت، بین ۲۵ تا ۳۵ درصد جمعیت این منطقه را تشکیل میدهند. این درصد به آنان اجازۀ برپایی یک منطقۀ فدرال (روژآفا) یا مستقل از دولت سوریه را نمیدهد؛ بهویژه که بخش اعظم نیروهای معارض که در حال حاضر همپیمان کردها هستند، از عربهای این منطقه تشکیل میشود. در این منطقه، قبایل بزرگ عربی مانند «جبور» و «شمر» استقرار دارند که اجازۀ تسلط کردها را در درازمدت نخواهند داد.
همچنین، تلاش آمریکا برای پیشروی نیروهای وابسته از مرز اردن به سمت شمال (جنوب شرق سوریه) با واکنش تند دولت سوریه روبهرو شد و نیروهای ارتش سوریه با پیشروی از سه محور شرق سویداء، شرق تدمر و شرق حمص به سوی مرز با عراق، عملاً زمینۀ اجرای این سناریو را از سوی آمریکا، تضعیف کردند. در این عملیات، ارتش سوریه بیش از ۱۲ هزار کیلومتر مربع (یعنی بیش از مساحت لبنان) از منطقۀ بادیۀ شام را پاکسازی و آزاد کرد. دولت سوریه با فهم عمق سریع توطئۀ آمریکا، رسیدن به مرز و تسلط بر این منطقه را اولویت عملیات نظامی خود قرار داد. اقدام دولت سوریه در اعزام دهها هزار نیروی نظامی به سوی مرز با عراق، امکان موفقیت نیروهای محدود عشایر همپیمان با آمریکا را تضعیف کرد. البته آمریکا با بمباران پیشقراولان نیروهای سوری قبل از رسیدن آنها به مرز، تلاش کرد این پیشروی را متوقف کند، ولی حمایت ایران و روسیه از اقدام دمشق و تاکید آنها بر حاکمیت دولت سوریه و ادامۀ پیشروی این نیروها در سایۀ این حمایتها، همۀ سناریاهای دیگر را با مشکل مواجه ساخت.
در آن سوی مرز نیز نیروهای حشد الشعبی عراق با سرعتی چشمگیر، مناطق مرزی را پاکسازی کرده و تحت کنترل کامل درآوردند. ابو مهدی مهندس ـ جانشین فرماندۀ حشد الشعبی ـ اعلام کرد که این عملیات تا رسیدن به شهر قائم و مرز اردن ادامه خواهد یافت. حیدر العبادی ـ نخستوزیر عراق ـ نیز اعلام کرد که بغداد در آینده، خود کنترل مرزهای خود را به دست خواهد گرفت و به هیچ نیروی نظامی خارجی اجازه دخالت در این موضوع را نخواهد داد. حسن عامری ـ فرماندۀ سازمان بدر و یکی از فرماندهان اصلی حشد الشعبی ـ اعلام کرد که با پاکسازی عراق از داعش، پایگاههای نظامی آمریکایی موجود در عراق برچیده خواهد شد و این کشور دیگر نیازی به حضور نظامی آنها نخواهد داشت.
با این شرایط میدانی، سناریوی آمریکا در کنترل دو سوی مرز سوریه و عراق به عنوان سناریوی جانشین، با چالش جدی روبهرو شدهاست. آمریکا نه از طریق ترکیه و نه از طریق عراق، نمیتواند حضور خود در این منطقه را تداوم دهد. تنها منطقۀ باقیمانده مرزهای اردن است که در صورت کنترل جادۀ بغداد ـ دمشق از سوی ارتش سوریه تاثیرآن در تغییر شرایط میدانی محدود خواهد بود.
منابع:
نحو مجتمع آمن خال من الارهاب، بغداد: شرکه ضوء للطباعه، ۲۰۱۷٫
خضر المشایخ ـ الاحرار فی زمن الانکسار، أمان: السبیل، ۲۰۰۷٫
الیاس شوفانی، اسرائیل و آمریکا، الثکنه و المرکز، دمشق: دار الحصاد، ۲۰۱۵٫
حسن بشیر، مبانی نظری بیداری اسلامی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق، ۱۳۹۲٫
علی بغیری، خیزش سکوت، تهران، مؤسسه اندیشهسازان نور، ۱۳۹۵٫
هادی آجیلی و دیگران، بازیگران گفتمان اسلامهراسی در غرب، تهران: مؤسسه اندیشهسازان نور، ۱۳۹۵٫
کریم الجندی، صناعه القرار الاسرائیلی الالیات و العناصر المؤثره، بیروت: مرکز الزیتونه للدراسات و الاستشارات، ۲۰۱۱٫
غلامعلی صفاری، طالبان، تهران: مؤسسه اندیشهسازان نور، ۱۳۹۵٫
جهاد محمد جهاد، الانتفاضه المبارکه و مستقبلها، کویت: مکتبه الفلاح، ۱۹۹۸٫