ساختار انتخاباتی در هر کشور، پاسخی به نیازهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است. فرآیندهای تحول تاریخی ایران در مقایسه با بسیاری دیگر از کشورهای در حال توسعه، مبتنی بر نشانههایی از تحرک اجتماعی، مشارکت و رقابت سیاسی بودهاست. جنبشهای اجتماعی ایران در مقایسه با بسیاری از کشورهایی که روند نوسازی را در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی سریعتر از ایران سپری کردهاند، پیشگام بودهاند. واقعیتهای ایران نشان میدهد که توسعۀ صنعتی و اقتصادی در مقایسه با فرآیند مشارکت سیاسی و اجتماعی، با کُندی بیشتری شکل گرفتهاست. اگرچه ایران روند نوسازی و توسعۀ اقتصادی را با کندی سپری میکند، اما ساختار اجتماعی و انتخاباتی آن قابلیت لازم را برای تمایز نسبت به بسیاری از کشورهای منطقهای داراست. محور اصلی کنش انتخاباتی در ایران را میتوان مربوط به ساختار سیاسی دانست که در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته و خود را از بسیاری از کشورهای همجوار متمایز ساختهاست. نقشیابی انقلابی ایران در محیط منطقهای و سیاست بینالملل مبتنی بر مزیت نسبی ساختاری آنـ یعنی انتخابات ـ است.
ساختار انتخاباتی ایران را در وضعیتی قرار داده که زمینههای شکلگیری «دولت قوی» را بهوجود آوردهاست. دولت قوی در زمرۀ بازیگرانی محسوب میشود که از انسجام اجتماعی برخوردار بوده و انتظارات عمومی شهروندان را از طریق فرآیندهای انتخاباتی و سازوکارهای کنش دموکراتیک، تأمین میکند. تجربۀ محیطی نشان میدهد که بسیاری از دولتهای اقتدارگرا و سنتی ـ که غالباً سرکوبگرند ـ به این دلیل قدرت سیاسی و ساختاری خود را تا حدی حفظ نمودهاند که در تعامل منفعلانه با جهان غرب، ایفای نقش میکنند.
پرسش اصلی مقاله به این موضوع اشاره دارد که: «پیامدهای داخلی و خارجی ساختار انتخاباتی ایران که مبتنی بر نشانههایی از مردمسالاری اسلامی است، چه خواهد بود؟» فرضیۀ مقاله مبتنی بر این گزارهاست که: «ساختار انتخاباتی ایران دارای نشانههایی از مشارکت دموکراتیک است، و رقابتهای انتخاباتی و مناظرههای انجامشده زمینههای لازم را برای انسجام اجتماعی و سیاسی، بهوجود میآورد.» در تبیین این مقاله، از رهیافت نهادگرایی مشارکتی استفاده شدهاست. نظریۀ نهادگرایی مشارکتی مبتنی بر سازوکارهایی است که هانتینگتون در تبیین چگونگی سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، مورد استفاده قرار دادهاست.
مقدمه
انتخابات و مشارکت سیاسی در ایران به حوزههای مختلف توزیع قدرت اجتماعی، سیاسی و بوروکراتیک مربوط است. در این فرآیند، چگونگی برگزاری و نتایج حاصل از انتخابات ریاست جمهوری از اهمیت بیشتری برای افکار عمومی بینالمللی و گروههای اجتماعی در ایران برخوردار شدهاست. چنین واقعیتی بیانگر این موضوع است که مشارکت انتخابات ریاست جمهوری بهعنوان یک رفتار سیاسی محسوب میشود. انتخابات و توزیع قدرت را میتوان بهمنزلۀ امر سیاسی دانست.
در هرگونه رقابت انتخاباتی ایران ـ بهویژه در فرآیند انتخابات ریاست جمهوری ـ میتوان نشانههایی را مورد توجه قرار داد که مبتنی بر ارزیابیهای سیاسی و اجتماعی رأیدهنده نسبت به جریانهای سیاسی و الگوهای کنش انتخاباتی آنان است. به همین دلیل است که رقابتهای انتخاباتی در ایران ماهیت ساختاری، سازمانیافته و مشارکتی برای توزیع قدرت سیاسی دارد. گروههای شهروندی در ادبیات و با الگوی مشارکت، مطلوبیتهای سیاسی خود را منعکس میسازد.
در ایران، انتخابات به مفهوم سیاسی آن را میتوان نمادی از تصمیمگیری اجتماعی و ساختاری دانست. چنین اقدامی گامی در راه مشارکت عمومی و فراگیر مردم تلقی میشود. بسیاری از روندهای مربوط به مدیریت اجرایی و سیاسی ایران، در فضای رقابتهای انتخاباتی ریشه دارد. به همین دلیل است که ایران به لحاظ ساختاری، از تمامی کشورهای خاورمیانه متفاوت بودهاست. علت اصلی چنین تفاوتی را میتوان در فرهنگ سیاسی ایران و نتایج حاصل از انقلاب اسلامی دانست که زیرساختهای لازم برای تداوم کنش دموکراتیک را در فضای رقابتهای انتخاباتی، امکانپذیر میسازد.
کشورهای منطقهای بدون توجه به ساختهای دموکراتیک و روندهای مشارکت سیاسی، صرفاً از طریق اقتدارگرایی و سرکوب و بازتولید نظام قبیلهای، از قابلیت لازم برای اثرگذاری بر جامعه بهره میگیرند. نشانۀ چنین کشورهایی را میتوان در عربستان، امارات عربی متحده و بحرین مشاهده کرد. هر یک از کشورهای یادشده، بقای سیاسی خود را مرهون مشارکت امنیتی با جهان غرب در محیط منطقهای هستند؛ در حالی که ایران از قابلیت ساختار انقلابی برای مشروعیت سیاسی بهره گرفتهاست.
در سالهای قرن ۲۱، بسیاری از نظامهای سیاسی اقتدارگرا با موجهای اجتماعی روبهرو شده، و بهدلیل فقدان پایگاه اجتماعی و شکلبندیهای سیاسی و ساختاری «دولت قوی»، در زمان محدودی با نشانههایی از آشوب، بیثباتی و شورش سیاسی روبهرو شدهاند. دولت قوی در ادبیات سیاسی دارای ویژگیهایی است و تفاوت و تمایز اجتماعی در آن به رویارویی امنیتی منجر نمیشود، و میزان مطالبات گروههای اجتماعی در آن ماهیت ساختاری، کمشدت و قاعدهگرا دارد. یکی از دلایل اصلی شکلگیری بحران اجتماعی و امنیتی در کشورهای عراق، سوریه و یمن را میتوان ناشی از دورانی دانست که اقتدارگرایی سیاسی و ساختاری هیچگونه جایگاهی برای گروههای اجتماعی بهوجود نمیآورد. ساختهای حکومت اقتدارگرا در کشورهای یادشده مانع برگزاری هرگونه رقابتهای انتخاباتی میشد. اقتدارگرایی بخشی از ساخت سیاسی بسیاری از کشورهای خاورمیانۀ عربی است که در وضعیت همکاریهای سازمانیافته با ایالات متحده و جهان غرب قرار دارند.
ساختار سیاسی و نظام انتخاباتی ایران توانست نشانههایی از «امنیت اجتماعی» را در فضای «سیاست و امنیت در جهان آشوبزده» (Politics in a Turbulent World) ارائه دهد. واقعیتهای سیاست، امنیت و قدرت در کشورهای منطقهای بیانگر آن است که امنیت در فضای آشوبزده، دارای ماهیت، نشانهها و ابزارهای کاملاً متفاوتی با کشورهای منطقهای است. ساختار انتخاباتی ایران فضای مشارکت و مشروعیت سیاسی را منعکس میسازد. واقعیتهای موجود بیانگر آن است که در دل ویرانههای اقتدارگرایی و تروریسم در بسیاری از کشورهای غرب آسیا، نظم نوینی در ایران بر مبنای مردمسالاری اسلامی، به گونهای جذاب و رسا پا میگیرد.
این نظم در واکنش به دولتهای محافظهکار منطقهای و الگوی ساختاری مبتنی بر حمایت از اقتدارگرایی جهان سومی در سالهای بعد از جنگ سرد بوده، پدیدار شدهاست. چنین فرآیندی این نتیجه را حاصل میسازد که آشوب حاکم بر محیط منطقهای نشانههایی از واکنش گروههای اجتماعی نسبت به ساختار سیاسی سرکوبگر و راکد را منعکس میسازد. بحران در محیط آشوبزده ناشی از ظهور بازیگران پیرامونی در کشورهایی است که به ضرورت انسجام اجتماعی توجه چندانی نداشتهاند (روزنا، ۱۳۸۰: ۵۸).
سفر دونالد ترامپ به عربستان و اسرائیل در شرایطی انجام گرفت که ایران توانست انتخاباتی را بر اساس مشارکت شهروندان، رقابت نخبگان سیاسی و امنیت محیطی برگزار نماید؛ در حالی که بسیاری از کشورهایی که در اجلاسیۀ ریاض مشارکت داشتند، تلاش همهجانبهای به انجام رساندند تا فضای رقابتهای انتخاباتی ایران را با بحران و بیثباتی اجتماعی روبهرو سازند. رهبری جمهوری اسلامی به این موضوع اشاره داشتند که مشارکت سیاسی و اجتماعی شهروندان بدون توجه به اینکه چه کاندیدایی را در فهرست خود قرار دهند، محور اصلی قدرت ملی را تشکیل میدهد.
اهمیت مشارکت انتخاباتی در ایران را میتوان ناشی از «انعطافپذیری ساختاری» دانست. نظامهای سیاسی که از انعطافپذیری، تحرک و ظرفیت ساختاری برای تغییر الگویی برخوردار باشند، با نشانههایی از ثبات و تبادل سیاسی بیشتری همراه میشوند. ساختار انتخاباتی ایران از این جهت اهمیت دارد که بهعنوان بدیلی در برابر جنبشهای اجتماعی فراساختاری تلقی میشود. انتخابات و مشارکت سیاسی در عصر زایش هویتهای ایدئولوژیک و منطقهگرایی هویتی در غرب آسیا، بهعنوان بدیلی سیاسی و ساختاری تلقی میشود.
۱٫ شکلبندیهای نظام انتخاباتی ایران
ساختار انتخاباتی ایران تابعی از ضرورتهای نظام مردمسالاری در جمهوری اسلامی است. قانون اساسی ایران نشانههایی از ساختار ویژهای را در خود قرار داده که تجلی بر پیوند جمهوریت در ذات اسلامیت است. مشارکت سیاسی نماد جمهوریت در ساختار سیاسی ایران محسوب میشود. انتخابات را میتوان محور اصلی کنش رقابتی گروههای ساختاری دانست که از الگوهای متفاوتی برای مدیریت امور سیاسی بهره میگیرند. هرگونه رقابت انتخاباتی میبایست براساس معیارهای پذیرفتهشده در حوزۀ اسلامیت نظام سیاسی معنا پیدا نماید (مصلینژاد، ۱۳۹۲: ۲۴۱).
در برخی از دورانهای انتخاباتی، زمینه برای شکلگیری نشانههایی از عدم تعادل در روند رقابتهای سیاسی ایجادشده بین گروههای رقیب بهوجود آمدهاست. به همین دلیل است که بهدنبال برگزاری دهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری، وزارت کشور پیشنویس لایحۀ «نظام جامع انتخابات» را تدوین، و در اوایل مرداد ۱۳۸۸ جهت بررسی در اختیار هیأت دولت قرار داد. محور اصلی لایحۀ نظام جامع انتخابات را موضوعاتی تشکیل میدهد که بهموجب آن، زمینه برای ایجاد ثبات و تداوم سازوکارهای قانونی برای حفاظت از آرای مردم بهعنوان حقالناس، به وجود میآید.
مقام معظم رهبری نیز در آبانماه ۱۳۹۵ «سیاستهای کلان انتخاباتی» نظام سیاسی را ابلاغ نمودند. در سیاستهای کلان نظام انتخاباتی ایران، بر ضرورت حراست از آرای مردم و حفاظت از دستاوردهای نظام سیاسی ایران تأکید شدهاست. در سیاستهای کلان نظام انتخاباتی به این موضوع اشاره شدهاست که روند تبلیغات و رقابتهای انتخاباتی نباید بهگونهای شکل گیرد که زمینۀ اثرگذاری و اثربخشی بازیگران سلطهجو و مداخلهگر بینالمللی در فضای داخلی ایران حاصل گردد.
تحقق نظام انتخاباتی جامع که بتواند ضرورتهای سیاست کلان انتخاباتی را تأمین کند، به این معناست که سازوکارهای مربوط به «نظام انتخاباتی، باید آسان، شفاف و همهفهم بوده، بهگونهای که مقررات آن بهسادگی از سوی همۀ مردم قابل درک باشد. ضوابط پیچیده، مبهم و قابل تفسیر مختلف علاوه بر اینکه امکان انحراف و سوءاستفاده را فراهم میآورند، گاه رقابتهای انتخاباتی را بهمنازعۀ اجتماعی بدل میکند، و از همه مهمتر اینکه نوعی عدم اطمینان را در رأیدهندگان موجب میگردد» (گلشنپژوه، ۱۳۸۸: ۲۰۶).
به این ترتیب، میتوان ضرورتهای مربوط به ساختار انتخاباتی در ایران را براساس نشانههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تبیین نمود. در چنین فرآیندی، لازم است تا استانداردهای برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه براساس انتظارات و خواست واقعی اکثریت جامعه مورد توجه قرار گیرد. در چنین فرآیندی، مطلوبیت نظام انتخاباتی در شرایطی حاصل میشود که مشروعیت ساختاری و مقبولیت اجتماعی را با یکدیگر پیوند دهند.
احساس رضایت را میتوان به عنوان زیرساخت واقعی کنش بازیگرانی دانست که از قابلیت تأثیرگذاری در فرآیند رقابتهای انتخاباتی برخوردارند. به همین دلیل است که احساس برگزاری منصفانه انتخابات توسط گروههای رقیب، شرایطی را بهوجود میآورد که انتخابات و ساختار سیاسی با چالش فرسایشدهندۀ همبستگی ملی یا ظهور حرکتهای زیرزمینی روبهرو نشود. از سوی دیگر، فرآیند رقابت انتخاباتی در ایران مبتنی بر نشانههایی از موجهای سیاسی است که گفتمانهای انتخاباتی را منعکس میسازد.
هر گفتمان انتخاباتی از قابلیت لازم برای اثرگذاری بر روندهای سیاسی گروههای رقیب برخوردار خواهد بود. به همین دلیل است که موضوع اعتماد میتواند یکی از محورهای اصلی رقابتهای انتخاباتی در ایران باشد. بسیاری از نظریهپردازان نخبهگرای انتقادی به این موضوع اشاره دارند که: «مردم آمریکا از پنهانکاری واشنگتن دلزده شدهاند. انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ آمریکا به شرایطی منجر گردید که اوباما بتواند اعتماد مردم آمریکا به دولت را بازگرداند و این عمل را از طریق شفاف ساختن کنش حکومتی انجام دهد. به همین دلیل است که ابزارهای نوینی برای پیگیری از مقامات حکومتی توسط گروههای اجتماعی بهوجود آمد. دولت اوباما توانست تا اندازهای تغییر را در کشور ایجاد کند که مبتنی بر رویکرد نسبتاً فراحزبی گروههای اجتماعی بودهاست. چنین فرآیندی توانست نشانههای قطبیبودن رقابتهای سیاسی در آمریکا را تا حدّی در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، کاهش دهد» (اسپیلر و برگنر، ۱۳۹۴: ۳۵).
از آنجا که انتخاباتی یکی از عرصههای مهم کنش اجتماعی در حوزۀ رقابت سیاسی است، بنابراین در هر کشور مردمسالار ـ از جمله ایران ـ قواعدی برای برگزاری بهینۀ انتخابات، تنظیم و تصویب میشود. در این رابطه میتوان به این موضوع اشاره داشت که انتخابات مظهر استقلال و آزادی کشور و تعیین سرنوشت آن به دست خود مردم است؛ رویکردی که مقام معظم رهبری از آن به عنوان رابطۀ مشارکت سیاسی و قدرت ملی یاد میکنند.
بر اساس نگرش مشروعیت و مشارکت در فرآیند رقابتهای انتخابات ایران، این موضوع مورد تأکید قرار میگیرد که مشارکت انتخاباتی به ارتقای مشروعیت نظام مردمسالار اسلامی در جمهوری اسلامی ایران منجر شدهاست. بسیاری از رسانههای بینالمللی نیز به این موضوع اشاره داشتند که رقابتهای انتخاباتی ایران برای دورۀ دوازدهم ریاست جمهوری، تأثیر قابل توجهی بر فضای روانی «کنفرانس ریاض» بهجا گذاشت. تمامی رهبران کشورهای اسلامی که برای سازماندهی نشانههایی از مقابلۀ سیاسی و راهبردی با ایران، به دعوت رهبر عربستان و حضور دونالد ترامپ گرد هم آمده بودند، ظاهراً بر واقعیتهای مبتنی بر ساخت قدرت، انعطافپذیری سیاسی و مشارکت فراگیر تأکید داشتند. در چنین شرایطی بود که بسیاری از رسانههای غربی به این موضوع اشاره نمودند که محور اصلی مشروعیت نظام سیاسی ایران مبتنی بر نشانههای مردمسالارانه است و این امر زیرساختهای قدرت سیاسی ایران در دوران بحران را منعکس میسازد.
واقعیتهای رقابت انتخاباتی ایران نشان میدهد که هر یک از جریانها و طیفهای سیاسی تلاش میکنند تا از ادبیاتی استفاده نمایند که زمینۀ لازم را برای ارتقای نقش سیاسی جناح مطلوب آنها در ساختار حکومتی فراهم آورد. به این ترتیب، در روند رقابتهای انتخاباتی ایران میتوان گفتمانهایی را مشاهده نمود که رابطۀ بین قدرت، زبان، گفتمان، اقتدار و مشروعیت سیاسی است. پیوند مؤلفههای یادشده را میتوان اصلیترین نشانۀ اعتبار ساختاری در فرآیند رقابتهای انتخاباتی ایران دانست (ضیایی و دیگران، ۱۳۸۸: ۹۲).
یکی از محورهای اصلی ساختار انتخاباتی ایران را میتوان مشارکت گروههای شهروندی در انتخابات از طریق رأی دادن دانست. مقام معظم رهبری همواره بر ضرورت مشارکت حداکثری در فرآیند رقابتهای انتخاباتی تأکید داشته و آن را بهعنوان یکی از نشانههای اصلی قدرت سیاسی و مشروعیت نظام سیاسی جمهوری اسلامی دانستهاند. به همین دلیل است که انتخابات و مشارکت با نشانههایی از اقتدار و مشروعیت نظام سیاسی ایران پیوند مییابد (بشیر و دیگران، ۱۳۹۲: ۷).
اقتدار سیاسی کشورهایی همانند ایران که دارای ساختار انتخابات رقابتی هستند، زمینۀ لازم برای مشارکت فراگیر را بهوجود میآورد. مشارکت سیاسی زیرساختهای لازم را برای ظهور شکل خاصی از معادلۀ قدرت فراهم ساخته، که مبتنی بر مشروعیت و رضایت مردم و گروههای اجتماعی است. به همین دلیل است که نظام سیاسی ایران براساس انعطافپذیری ساختاری و مشارکت گروههای اجتماعی در زمرۀ حکومتهای دموکراتیک قرار میگیرد. ویژگی اصلی حکومتهای دموکراتیک آن است که رئیسجمهور بهعنوان نماد دولت، قدرت خود را از آرای مردم و ارادۀ ملی بهدست میآورد.
به همین دلیل است که مشروعیت نظام سیاسی و ارادۀ ملی پیوند مییابند. قدرت سیاسی از طریق مشارکت فعال سیاسی اعمال شده و تداوم مشروعیت به رضایت عمومی شهروندان پیوند میخورد. در چنین فرآیندی، روش غالب تحقق این نوع مشروعیت را ساختار انتخاباتی، مشارکت گروههای اجتماعی و نقشیابی مردم تشکیل میدهد. به همین دلیل است که مشروعیت سیاسی در ایران براساس نشانههایی از مشارکت در روند رقابتهای انتخاباتی حاصل میشود (ضیایی و دیگران، ۱۳۸۸: ۹۴).
۲٫ شعارهای انتخاباتی و جذابیتهای گفتمانی گروههای رقیب
شعارهای انتخاباتی ارتباط مستقیمی با سبک زندگی، انگارههای ذهنی نامزدها و چگونگی پیوند ساخت اجتماعی با نظام سیاسی دارد. به همین دلیل است که هرگونه ساختیابی انتخاباتی با نشانههایی از مشروعیت، گفتمان و الگوی کُنش سیاسی گروههای رقیب پیوند مییابد. محور اصلی گفتمان انتخاباتی مقام معظم رهبری را میتوان حفاظت از ساختار در ادبیات انتخاباتی، اخلاقگرایی انتخاباتی، اصولگرایی سیاسی و مشروعیت سیاسی برای نظام حکومتی تلقی کرد (بشیر و دیگران، ۱۳۹۲: ۳۳).
هر یک از مؤلفههای یادشده دارای شاخصهای خاصی هستند که در دورانهای مختلف، با تغییراتی متناسب با انتظارات گروههای اجتماعی شکل میگیرد. گفتمان انتخاباتی مقام معظم رهبری را میتوان «دال مرکزی گفتمانی» در روند رقابتهای انتخاباتی دانست. چنین انگارهای به مفهوم آن است که هریک از نقشآفرینان و کارگزاران رقابتهای انتخاباتی میبایست جهتگیری کُلی گفتمان سیاسی و انتخاباتی خود را براساس مفاهیم کُلی گفتمانی که رهبری به آن اشاره کردند، تبیین نمایند.
تجربه نشان دادهاست که هرگاه دالهای شناور گفتمانی در روند انتخابات ریاست جمهوری ایران با نشانههایی از تفاوت با انگارههای مذکور شکل گیرد، به طور طبیعی، زیرساختهای لازم برای ظهور فرآیندی را بهوجود میآورد که امکان شکلگیری تضادهای سیاسی و اجتماعی را فراهم خواهد کرد. روندهای انتخاباتی در رقابتهای سیاسی ایران بهگونهای شکل گرفته که میتواند زمینههای هرگونه تحول سیاسی را بهوجود آورد.
اگر تحول ماهیت گریز از مرکز داشته باشد، در آن شرایط نشانههایی از تضاد و رویارویی ظهور مییابد. تجربۀ فرآیندهای رقابت انتخاباتی ایران در دورانهای گذشته، نشان میدهد که نسبت بین دال گفتمانی انقلاب اسلامی با دالهای شناور گروههای سیاسی و جریانهای شرکتکننده در رقابتهای انتخاباتی، محور اصلی بسیاری از نشانههای ثبات، بیثباتی، تهدید و همبستگی عمومی محسوب میشود. ممکن است برخی از کاندیداها در فرآیند رقابتهای انتخاباتی از مفاهیم و گفتمانیِ ساختارگریز استفاده نمایند. در آن شرایط، زمینه برای شکلگیری بحرانهای جدید ایجاد خواهد شد.
بخش قابل توجهی از رویارویی اجتماعی و نخبگان در فضای رقابتهای انتخاباتی، با قالبهای گفتمانی گروههای رقیب پیوند مییابد. هرگاه قالبهای گفتمانی ماهیت ساختارگریز داشته باشد، در آن شرایط زمینه برای ظهور نشانههایی از بحران ایجاد خواهد شد. تحول اخلاقی را میتوان محور اصلی رقابتهای سیاسی در هر دورۀ انتخاباتی دانست. هرگاه مشارکت بیشتر از فضای نهادینگی کنش رقابتهای انتخاباتی شکل گیرد، زمینه برای ظهور نشانههایی از رادیکالیزهشدن قالبهای گفتمانی و تهدید امنیتی فراهم میشود.
۳٫ گفتمانهای رقیب در فضای رقابتهای دورۀ دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری
قالبهای گفتمانی میتواند بر چگونگی جذب گروههای اجتماعی در فضای رقابتهای انتخاباتی تأثیرگذار باشد. بهعبارت دیگر، ادبیات و الگوهای رفتاری کاندیدا ـ بهویژه در مناظرههای انتخاباتی ـ میتواند زمینۀ شکلگیری جذابیتهای انتخاباتی را بهوجود آورد. اگرچه ادبیات سیاسی بعضی از کاندیداها در روزهای آغازین برای گروههای اجتماعی مطلوب بود، اما چنین رویکردی کارکرد خود را بهگونۀ تدریجی از دست داد. چنین کاندیدایی میتوانست شکل جدیدی از گفتمان انتخاباتی را در مقابله با الیگارشی دولت مستقر، به وجود آورد.
چنین گفتمانی میتوانست نتایج و مخاطرات جدیدی را در فضای سیاسی و انتخاباتی ایران ایجاد کند. واقعیت آن است که نادیده گرفتن توصیه مقام معظم رهبری را میتوان در زمرۀ نشانههایی از کنش انتخاباتی دانست که با ضرورتهای راهبردی ساختار سیاسی، هماهنگی ندارد. عدم احراز صلاحیت چنان کاندیدایی، فضای رقابتهای انتخاباتی و گفتمانهای مربوط به آن را در وضعیت دوگانۀ جدید قرار داد. دوگانۀ انتخاباتی جدید زمینه را برای مناظرههای انتخاباتی افرادی بهوجود آورد که قالبهای اصولگرایی و اصلاحطلبی سنتی را منعکس میساخت.
کُنش گروههای سیاسی و نیروهای انتخاباتی، تابعی از فضای عمومی جامعه، ضرورتهای نظام سیاسی، رویکرد مقام معظم رهبری و همچنین مناظرههای انتخاباتی است. گفتمانهای رقیب در فضای رقابتهای انتخاباتی ـ بهویژه مناظرههای تلویزیونی ـ حاصل میشود. یکی از دلایل اصلی پیروزی دکتر حسن روحانی در انتخابات دورۀ دوازدهم ریاست جمهوری را میتوان رادیکالیزهشدن قالبهای گفتمانی در روزهای آخر رقابتهای تبلیغاتی، در روند برگزاری کمپینهایی دانست که ماهیت نوینی پیدا کرده بود.
هویتی کردن رقابتهای انتخاباتی میتواند آثار و پیامدهای متنوعی را در آیندۀ ثبات و تعادل سیاسی کشورها ـ بهویژه جمهوری اسلامی ایران ـ بهجا گذارد. تاکنون گفتمانهای تولیدشده در روند مناظرههای انتخاباتی تأثیر قابل توجهی در انتخاب کاندیدا بهجا گذاشتهاست. یکی از دلایل اصلی پیروزی برندگان در سال ۱۳۸۸ و در سال ۱۳۹۲ را باید در قالب مناظرههای انتخاباتی دانست. در روند مناظرههای برگزارشده، گفتمانهای حاشیهای توانستند موقعیت خود را در مخاطب قرار دادن گروههای اجتماعی، پیدا نمایند.
چنین فرآیندی را میتوان در روند تبدیل گفتمان کاندید پیروز به محور اصلی مشارکت، و تحرک انتخاباتی گروههایی دانست که فاصلۀ آرای انتخاباتی کاندیدا را بهگونۀ قابل توجهی افزایش داد. در فضای مناظرههای انتخاباتی، نشانههایی از جذابیت سیاسی و ایدئولوژیک ظهور مییابد. نقش شعارهای انتخاباتی در نتایج انتخاباتی در این دوران از رقابتهای سیاسی و جناحی اهمیت قابل توجهی داشتهاست. در این فرآیند، زمینه برای قطبیشدن انعطافپذیر گروههای سیاسی در چارچوب کاندیدای اصلاحطلب و اصولگرا بهوجود آمد.
دولت و جریان حامی آن که شامل گروههای اصلاحطلب میشد، دارای رویکرد نسبتاً مشخص و تا حدّی سازمانیافته برای پیشبرد اهداف خود هستند؛ بههمان گونه که گروههای اصولگرا از انگارۀ مقابله با دولت در روند رقابتهای انتخاباتی و مناظرههای برگزارشده، بهره گرفتند. نشانههایی از تقسیم کار بین کاندیدای رقیب وجود داشت. موفقیت نسبی اسحاق جهانگیری در مناظرۀ انتخاباتی ۸ اردیبهشت ۹۶، زمینۀ ایجاد شکاف نسبی بین گروههای اصلاحطلب و اصولگرا را تشدید نمود.
تفاوتهای گفتمانی گروههای اصولگرا و عملگرا در روند مناظرههای انتخاباتی برگزارشده بین کاندیدای رقیب، انعکاس خود را در فضای مناظرههای سیاسی و سیاست خارجی بهجا گذاشتهاست. جریان اصلاحات در فضای رقابتهای انتخاباتی توانست از ادبیات و گفتمانی استفاده نماید که در فضای کاملاً جدیدی قرار داشت، اما بهدلیل ضعف نسبی نفرات اصلی در مناظرۀ انتخاباتی، زمینه برای مطلوبیت چهرههای دیگر گروههای اصولگرا و اصلاحطلب بهوجود آمد. بعد از کنارهگیری باقر قالیباف به نفع ابراهیم رئیسی، نشانههایی از قطبیشدن جدید انتخابات به وجود آمد که این وضعیت منجر به ارتقای مطلوبیت انتخاباتی حسن روحانی گردید.
در روند مناظرههای انتخاباتی، زمینه ظهور گفتمانهای جدیدی به وجود آمد. گفتمانها را میتوان انعکاس ادراک عمومی جامعه و ضرورتهای کنش رقابتی گروههای سیاسی دانست. مقام معظم رهبری در واکنش نسبت به دور اول مناظرههای انتخاباتی، به این موضوع اشاره داشتند که هر کاندیدا باید هدف اصلی خود را خدمت به مردم قرار دهد. اگر انگارۀ خدمت شکل گیرد، در آن شرایط هیچ یک از کاندیداها در صدد ایجاد چالش و به کارگیری ادبیات تهاجمی علیه یکدیگر نخواهند بود.
روندهای رقابت انتخاباتی نشان داده که هرگاه موضوع قدرت و رویارویی گفتمانهای سیاسی محور اصلی فرایندهای انتخاباتی قرار گیرد، زمینه برای شکلگیری چالش سیاسی به وجود میآید. چالشهای سیاسی گاه دارای زمینههای اجتماعی بوده و بر روند رقابتهای انتخاباتی تأثیر میگذارد. پیام انتخاباتی سال ۱۳۹۲ را میتوان واکنش گروههای اجتماعی حاشیهای نسبت به نشانههایی از عوام زدگی سیاسی دانست که از سال ۱۳۸۴ موقعیت ویژهای در ساختار اجتماعی و سیاسی ایران پیدا کرده بود.
افزایش قیمت نفت را میتوان در زمرۀ عواملی دانست که عوامزدگی سیاسی را ارتقا داده و جایگاه آن را در روند رقابتهای انتخاباتی ۱۳۸۸ افزایش داد. عوامزدگی در دورانی از قابلیتهای سیاسی برخوردار است که شرایط اقتصادی دولت از مطلوبیت لازم برخوردار باشد. افزایش قیمت نفت در سالهای ۹۰-۱۳۸۴ را میتوان در زمرۀ چنین عواملی دانست. البته عوامزدگی عمر محدودی پیدا کرد و با ظهور تحریمهای اقتصادی و افزایش تورم، جایگاه سیاسی و اجتماعی خود را در طیفبندی گروههای سیاسی از دست داد.
هر گاه دولت محور اصلی مشروعیت سیاسی خود را براساس درآمدهای نفتی و تزریق سرمایه عمومی دولت به فضای اجتماعی قرار دهد، زمینه برای افزایش انتظارات به وجود آمده، و در نتیجۀ چنین فرایندی، نشانههایی از برگشتپذیری در فرایند کنش گروههای اجتماعی به وجود میآید. نشانههای چنین وضعیتی را میتوان در فضای اجتماعی سالهای نیمۀ دوم دهه ۱۳۸۰ مورد توجه قرار داد. درآمدهای ناشی از فروش نفت و بالا بودن قیمت نفت، زمینه شکلگیری دولت فراطبقاتی را به وجود آورد که از قابلیت لازم برای اثرگذاری بر جایگاه اقتصادی و اجتماعی گروههای رقیب برخوردار بودهاست. چنین روندی نتوانست منجر به دوام گفتمان سیاسیای گردد که بر نشانههایی از عوامزدگی اجتماعی و افراطگرایی سیاسی مبتنی بودهاست.
برخی از موضوعات بینالمللی نیز توانست بر فرآیند رقابتهای انتخاباتی ایران تأثیر بهجا گذارد. عوامل سیاست خارجی به همانگونه که در اواسط دهۀ ۱۳۸۰ منجر به ارتقای گفتمان اصولگرایی و برخی فرآیندهای اجتماعی گردید، بعد از تحریمهای اقتصادی و کاهش درآمد دولت، مشکلاتی را برای ساختار سیاسی و مشروعیت گفتمان مزبور بهجا گذاشت. به این ترتیب، موضوعات اقتصادی و راهبردی که دارای ریشههای بینالمللی هستند را میتوان در زمرۀ عواملی دانست که زمینه برگشتپذیری حمایت اجتماعی از دولت، و اعادۀ جایگاه گروههای حاشیهای در ساختار سیاسی را به وجود آورد. به همین دلیل است که گروههای حاشیهای توانستند موقعیت خود را بهگونۀ تدریجی بازسازی نموده و از آن در فضای رقابتهای انتخاباتی در سال ۱۳۹۲ بهره ببرند. هنوز بخش قابل توجهی از فضای ادراکی و ادبیات سیاسی جامعه تحت تأثیر رقابتهای انتخاباتی ۱۳۸۸ قرار دارد.
بخشی از مفاهیم به کار گرفته شده توسط روحانی و جهانگیری، انعکاس تداوم نسبی گفتمان عملگرایی و اصلاحطلبی در فضای رقابتهای انتخاباتی محسوب میشود؛ گفتمانی که آثار خود را در مناظرۀ انتخاباتی ۸ اردیبهشت و سایر مناظرههای انتخاباتی بهجا گذاشتهاست. چنین فرآیندی نشان میدهد که رقابتهای انتخاباتی بدون گفتمانسازی نمیتواند عامل مؤثری در گسترش مشارکت سیاسی گروههای اجتماعی و حضور فراگیر لایههای عمومی جامعه در فضای انتخاباتی باشد.
موفقیت گروههای سیاسی در تولید و بازتولید گفتمانهای رقیب توسط هر یک از کاندیداها میتواند زیرساختهای لازم برای رقابتهای سیاسی جدید را بهوجود آورد. روند مناظرههای انتخاباتی و گفتمانهای ایجادشده نشان میدهد که انسجام تئوریک گروههای سیاسی نقش مؤثری در میزان موفقیت آنان برای جذب آرای گروههای اجتماعی خواهد داشت. ادبیات بهکار گرفته شده و تاکتیکهای اتخاذشده در مناظرههای انتخاباتی اردیبهشت ۱۳۹۶ نشان داد که قابلیت گروههای اصلاحطلب در فرآیند گفتمانسازی و ایجاد پادگفتمان برای جذب افکار عامۀ مردم، بیشتر و مؤثرتر بودهاست.
بیان مفاهیم و گفتمان پراکنده توسط گروههای اصولگرا را میتوان در زمرۀ نشانههایی دانست که زمینههای حاشیهای شدن چنین گروههایی را در روند رقابتهای انتخاباتی بهوجود آوردهاست. نقشیابی گفتمان در فرآیند مناظرههای انتخاباتی، از آن جهت اهمیت دارد که زمینۀ مشارکت هدفمند گروههای اجتماعی و سیاسی، برای اثرگذاری بر فرآیند انتخاباتی را بهوجود میآورد. واقعیت بسیاری از مناظرههای انتخاباتی و گفتمانهای رقیب نشان داد امکان پیروزی در فرآیند رقابتهای انتخاباتی، برای گروههایی که در مناظرۀ انتخاباتی و فرآیند گفتمانسازی به نتایج مطلوبتری نائل شوند، بیشتر خواهد بود.
۴٫ نقش شبکههای اجتماعی و رسانههای بینالمللی در فرآیند تولید گفتمان انتخاباتی
شبکههای اجتماعی و رسانههای بینالمللی را میتوان در زمرۀ ابزارهایی دانست که نقش تعیینکنندهای در شکلگیری گفتمانهای انتخاباتی، مشارکت سیاسی شهروندان و نتایج انتخاباتی دارد. گسترش شبکههای اجتماعی را میتوان در زمرۀ عواملی دانست که شکل جدیدی از سبک زندگی را تولید و بازتولید مینماید. نشانههای مربوط به سبک زندگی از یک طرف، منجر به انتخاب گفتمانهایی میشود که مطلوبیت بیشتری را برای گروههای رقیب ایجاد خواهد کرد.
تفاوتهای سبک زندگی عامل مؤثری در نقشیابی گروههای اجتماعی در فرآیند رقابتهای انتخاباتی میشود. روحانی در سخنرانی شبهانتخاباتی خود، با اعادۀ پیوند خود با مرحوم آیتالله هاشمی، به این موضوع اشاره داشت که دولت وی تلاش خواهد نمود تا زمینۀ پیدایش فضای جدیدی را بهوجود آورد. روحانی در سخنرانی در کرمان، جوانان و حوزههای دانشگاهی را مخاطب خود قرار داد و آنان را به شعارهایی همانند عدالت، اعتدال و اصلاحات امیدوار ساخت. تأمین حقوق شهروندی برای دورۀ دوم ریاست جمهوری روحانی، مورد تأکید قرار گرفتهاست.
گروههای اصولگرا نیز تلاش نمودند تا موضوعات اقتصادی را برجسته نمایند. مخاطب گروههای اصولگرا را میتوان لایههای حاشیهای جامعۀ ایران دانست که تحت تأثیر فضای رکود اقتصادی قرار گرفتهاند. شعار گروههای اصولگرا را میتوان در پیوند با رویکرد مبتنی بر ضرورت بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی جامعۀ ایران، بهعنوان زمینهای برای بهینهسازی معادلۀ پیشرفت و عدالت اقتصادی دانست.
در فرآیند رقابتهای انتخاباتی، رسانههای بینالمللی توانستند بر جهتگیری شبکههای اجتماعی در ایران تأثیرگذار باشند. بخش قابل توجهی از شبکههای اجتماعی از گفتمان اعتدال و حقوق شهروندی مطرحشده از سوی روحانی حمایت بهعمل آوردند. روندهای کنش انتخاباتی ایران نشان داد که اقشار و گروههای مربوط به طبقۀ متوسط جامعه، به حوزۀ اصلاحطلبی گرایش دارند؛ در حالی که بخش قابل توجهی از لایههای پایینی جامعه انگیزۀ حمایت از گروههای اصولگرا را دارا بودهاند.
اثربخشی رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی بر برخی از لایههای اجتماعی، توانست از یک سو، زمینۀ افزایش مشارکت انتخاباتی را بهوجود آورد. از سوی دیگر، نظرسنجیهای انجامشده بیانگر این واقعیت است که این لایهها در روزهای پایانی رقابتهای انتخاباتی، به حمایت از گروههای اصلاحطلب و روحانی معطوف گردید. اگرچه گروههای اصولگرا نیز تلاش داشتند تا زمینههای جذب لایههای اجتماعی مربوط به اقشار حاشیهای را بهوجود آورند، اما واقعیت آن است که چنین فرآیندی نتوانست تأثیر قابل توجهی در نتایج حاصل از رقابتهای انتخاباتی ایجاد نماید.
بخش قابل توجهی از مناظرههای انتخاباتی معطوف به جذب افکار عمومی در جهت بهینهسازی شرایط اقتصادی و اجتماعی بودهاست. گروههای اجتماعی ایران به آن دلیل نسبت به گفتمان عدالت و توزیع یارانهها براساس معیارهای جدید، بیاعتماد باقی ماندند، که هنوز آثار تورم گستردۀ سالهای ۹۱-۱۳۹۰ در ذهنیت اجتماعی و اقتصادی جامعه باقی ماندهاست. از سوی دیگر، بحران سال ۱۳۸۸ که منجر به حاشیهایشدن برخی از گروهها گردید، زمینۀ لازم برای تولید گفتمان جدید را اجتنابناپذیر میساخت.
شبکههای اجتماعی توانستند توجه گروههایی را در روند رقابتهای انتخاباتی به خود جلب کنند که دارای قالبهای ارزشی و شکل خاصی از «داوری اجتماعی» در ارتباط با موضوعات سیاسی باشند. در این فرآیند، زمینه برای جلب توجه شبکههایی همانند «بی.بی.سی فارسی»، «من و تو»، «رادیو فردا» و «صدای آمریکا» فراهم شد. محور اصلی شبکههای اجتماعی و رسانههای غربی را میتوان بازتولید نوع خاصی از «انگارههای ارزشی» دانست. هر انگارۀ ارزشی، گروه مرجع و سوگیری نگرشیِ خاصی را در روند رقابتهای انتخاباتی بهجا میگذارد (Sherif, 1999: 65).
هر نوع انگارۀ ارزشی در حوزۀ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، میتواند زیرساختهای لازم را برای نقشیابی گروههایی ایجادکند که از انگیزۀ لازم برای تحرک سیاسی برخوردارند. مؤلفههای نگرشی و ارزشی از این جهت اهمیت دارد که قابلیت گسترش داشته، میتواند فضای اجتماعی خاص خود را ایجاد کند. پیوندهای ارزشی جامعه و نخبگان عموماً نیازمند بازتولید توسط رسانههایی است که از قابلیت لازم برای مخاطبیابی برخوردار است.
شبکههای اجتماعی و رسانههای غربی توانستند از قابلیتهای آرشیوی خود، در جهت حداکثرسازی تأثیرگذاری خود برای تخریب کاندیدای اصولگرا استفاده نمایند. بهطور کلی، مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایران در یک دهۀ گذشته، آثار خود را بر الگوهای رقابت انتخاباتی و سوگیری رسانههای غربی در تولید گفتمان عملگرا و واقعیّتپذیر بهجا گذاشتهاست. قبل از آغاز مناظرههای انتخاباتی ایران، زمینه برای برگزاری میزگردهای مختلفی توسط رسانههای غربی بهوجود آمد که بر فرآیند رقابتهای انتخاباتی بیتأثیر نبودهاست.
اولین مناظرۀ انتخاباتی نشان داد که هر یک از کاندیداها برای نشان دادن مطلوبیت راهبردی خود، درصدد انتقاد از الگوی رفتاری گروه رقیب، براساس دوگانۀ اصلاحطلب و اصولگرا هستند. چنین دوگانهای نمیتواند تضادهای سیاسی و امنیتی ایجاد کند. دوگانههای درونساختاری از این جهت اهمیت دارد که زیرساختهای لازم برای حداکثرسازی کسب حمایت اقشار مختلف از گفتمان اصلاحطلبی را فراهم ساخت. میزان مطالبات با شکلبندیهای ساختاری نظام سیاسی هیچگونه مغایرتی پیدا نکرد. به همین دلیل است که روند رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری در دورۀ دوازدهم، منجر به رویارویی جناحی و بیثباتی سیاسی نگردید. این مسئله بهویژه هنگامی جلوۀ بیشتری پیدا میکند که به یاد داشته باشیم که کاندیدهای رقیب پیروزی کاندیدای پیروز را تبریک گفتند.
در فرآیند رقابتهای انتخاباتی، گفتمان بازتولیدشده توسط رسانههای غربی نیز آثار خود را نشان داد. در این ارتباط، الگوی کُنش انتخاباتی و تبلیغاتی ماهیت تهاجمی پیدا کرد. چنین فرآیندی بر روند نظرسنجی اجتماعی تأثیر بهجا گذاشت و زمینههای لازم برای شکلگیری فرآیندی را ایجاد نمود که در نهایت، موفقیت بیشتر گروه اصلاحطلب در روند رقابتهای انتخاباتی را اجتنابناپذیر ساخت.
ویژگیهای گفتمانی گروه اصولگرا در ارتباط با عدالت اقتصادی، کار، اشتغال و خروج از رکود، در مراحل اول مناظرۀ انتخاباتی دارای جذابیت بیشتری بود، اما شعارهای انتخاباتی و گفتمانهای اجتماعی و سیاسی توانست زمینههای لازم برای مطلوبیت گفتمانی را به وجود آورد که مورد پذیرش طیف گستردهتری از جامعه واقع شده بود. چنین فرآیندی توانست زمینۀ همنوایی مجموعههایی را بهوجود آورد که با نشانههایی از حقوق شهروندی پیوند داشتند.
رقابتهای انتخاباتی ایران در سومین مناظرۀ انتخاباتی، با نشانههایی از قطبیشدن فضای عمومی جامعه همراه شد. برخی بر این تصورند که هرگاه نشانههایی از قطبیشدن اجتماعی به وجود آید، زمینه برای افزایش مشارکت انتخاباتی فراهم میگردد؛ درحالی که این داوری همیشه صادق نیست. اگر قطبیشدن گفتمان و گروههای اجتماعی به عرصۀ ساختاری و حوزه سیاسی منتقل شود، زمینه برای شکلگیری نشانههایی از بحران و رویارویی گروههای رقیب سیاسی ایجاد خواهد شد. بخش قابل توجهی از قطبیشدن گفتمانهای انتخاباتی را میتوان ناشی از فرآیندی دانست که رسانههای غربی آن را مفهومسازی و بازتولید نمودهاند.
واقعیتهای انتخاباتی و گفتمانهای تولیدشده به گروههای رقیب و شبکههای اجتماعی حامی آنان در سال ۱۳۹۶، به تلاش فراگیر گروههای سیاسی برای گذار از وضعیت گذشته معطوف بودهاست. گذار از وضعیت گذشته در اندیشه و رویکرد گروههای اصلاحطلب را باید پاسخی در برابر الگوهای رفتاری گروههای اصولگرا دانست؛ روندی که هنوز در حوزههای حاشیهای، قالبهای مربوط به خود را بازتولید مینماید.
در سال ۱۳۸۴، گروههای اصولگرا توانستند در انتخابات پیروز شوند و گفتمان عدالت را در واکنش به فزونطلبی گروههای نخبهگرا، تا سال ۱۳۹۲ تثبیت نمایند. روندهای کنش سیاسی و بینالمللیِ گروههای اصولگرا در سالهای ۹۲-۱۳۸۴، به افراطی شدن سیاست و امر سیاسی معطوف گردید. در این دوران، زمینه برای گسترش تضادهای سیاسی و اجتماعی در روابط ایران با بسیاری از کشورهای مداخلهگر و مرتجع به وجود آمد. افراطی شدن سیاست و الگوی کُنش بینالمللی دولت اصولگرا، با واکنش بینتیجۀ گروههای اصلاحطلب روبهرو گردید. به همین دلیل است که در این دوره از رقابتهای انتخاباتی، نشانههایی از اتهامگرایی برای گذار سیاسی و عبور از گذشته مشاهده میشود. اتهامگرایی را میتوان وضعیتی دانست که زمینۀ لازم را برای تبدیل رقابتهای انتخاباتی به انتقام سیاسی و اعادۀ تضادهای انتخاباتی دوران گذشته، امکانپذیر میسازد.
بخش قابل توجهی از اتهامگرایی توسط رسانههای غربی تولید، و در شبکههای اجتماعی داخل کشور بازتولید شد. اتهامگرایی از حوزۀ رسانههای غربی به حوزۀ داخلی گسترش یافت. بسیاری از اتهامهای مطرح شده در شبکههای غربی توسط کاندیداهای رقیب، علیه یکدیگر به کار گرفته شد. پیوند مؤلفههای اتهامی به کار گرفته شده حوزۀ غربی با حوزۀ اجتماعی در داخل کشور، به ظهور شرایط پیچیدهتری در روند رقابتهای انتخاباتی منجر شد که آثار خود را تا دوران بعد از رقابتهای انتخاباتی، بهجا گذاشتهاست.
اگرچه نخبگان سیاسی از ادبیات اتهامی و گفتمان مقابلهجویانهاستفاده کردند، اما واقعیت آن است که چنین وضعیت و فرآیندی نتوانست زمینههای لازم را برای شکلگیری بحرانهای امنیتی به وجود آورد. مقابله با بحران در شرایطی حاصل میشود که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، بازدارندگی لازم را در برابر گسترش تحرک هیجانی با ادبیات اتهامی گروههای رقیب در فضای اجتماعی و خیابانها به وجود آورند. خویشتنداری سازمانهای اطلاعاتی براساس نوع سنجش آنان از الگوی کُنش تبلیغاتی گروههای اجتماعی، در فضای رقابتهای انتخاباتی ایجاد شد.
در روند رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، آزادی عمل بیشتری فراروی گروههای انتخاباتی رقیب قرار گرفت، اما آزادی به وجود آمده منجر به درگیریهای سیاسی و اجتماعی نشد. علت آن را میتوان در انگیزۀ گروههای اجتماعی برای کنش توأم با عقلانیت دانست. شکلبندی ساختار انتخاباتی ایران بهگونهای است که از قابلیت مردمی برخوردار است و به همین دلیل، میتواند بسیاری از چالشهای گفتمانی و تضادهای ایجادشده در روند رقابتهای انتخاباتی را ترمیم نماید.
۵٫ رقابتهای سیاسی و قطببندیهای اجتماعی در انتخابات ریاست جمهوری ایران
یکی از ویژگیهای اصلی ساختار انتخاباتی ایران را میتوان ایجاد فرصت به گروههای سیاسی رقیب دانست، که از انگیزۀ لازم برای ارائۀ الگوهای مختلف اجرایی برخوردارند. در این فرایند، محور اصلی ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران را میتوان ارتقای میزان مشارکت سیاسی دانست. افزایش مشارکت سیاسی تابعی از فرایند رقابتهای انتخاباتی و نقشیابی لایههای مختلف جامعه در شرایط انتخاباتی است. هدف اصلی ساختار را میتوان افزایش مشارکت سیاسی شهروندان دانست؛ در حالی که هدف اصلی گروههای رقیب سیاسی معطوف به کسب حداکثر امتیازات اجرایی تلقی میشود.
لایهبندی گروههای اجتماعی، نقش نخبگان سیاسی، شعارهای انتخاباتی و الگوی رفتار کاندیداها در روند رقابتهای انتخاباتی ۱۳۹۶ در مقایسه با سال ۱۳۹۲، متمایزتر و تندتر شدهاست. اگرچه نیروهای اجتماعی در شرایط موجود به اردوکشی و جبههبندی سیاسی افراطی و غیرعقلانی تمایلی نشان نمیدهند، اما برخی از نخبگان سیاسی تلاش دارند تا رقابتهای انتخاباتی را با نشانههایی از انتقام سیاسی پیوند دهند.
برخی از شواهد سیاسی و تبلیغاتی انجام شده در روند رقابت انتخاباتی گروههای سیاسی در سال ۱۳۹۶، بیانگر این واقعیت است که الگوی کُنش گروههای رقیب انتخاباتی و گفتمانهای سیاسی بازتولید شده در اردوهای انتخاباتی، با گذشته مشابهت دارد. واقعیت کُنش سیاسی نخبگان معطوف به نشانههایی از جدالگرایی است. گفتمانهای اتهامی بیانگر چنین ویژگیای از کُنش سیاسی و انتخاباتی است. در این فرآیند، هریک از کاندیداها تلاش دارند تا زمینههای لازم برای متقاعدسازی جامعه برای انتخاب شکل خاصی از تغییر را به وجود آورند. هریک از کاندیداها محور اصلی تبلیغات خود را گذار از گذشته و دستیابی به شرایطی میداند که مطلوبیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و راهبردی بیشتری را به وجود آورد. الگوی کنش و ادبیات سیاسی آنان کاملاً متفاوت از یکدیگر شکل گرفتهاست. رویکرد گروههای اصولگرا بر نشانههایی از «تغییر مدیریتی»، «تغییر فرآیندی» و «تغییر الگویی» در حوزههای اقتصادی و اجتماعی قرار دارد؛ در حالی که گروههای اصلاحطلب تلاش داشتند تا زمینههای لازم برای «تغییر در روندهای سیاست خارجی»، «تغییر در الگوی ارتباطی با کشورهای سازنده و مسلّط بر نظام بینالملل» و «تغییر در روند سیاست خارجی» را در دستور کار قرار دهند.
هریک از الگوهای یاد شده، تأثیر خود را بر ثبات سیاسی، الگوهای کُنش گروههای اجتماعی و بحرانهای احتمالی به جا میگذارد. به همین دلیل است که بخش قابل توجهی از فضای مربوط به رقابتهای انتخاباتی، ماهیت قطبی و گفتمانی پیدا میکنند. در این ارتباط، میتوان نشانههایی از گفتمان اتهامی را در ارتباط با زندگی سیاسی، الگوی کنش مدیریتی و موقعیت اقتصادی گروه رقیب، مشاهده نمود.
اگر گفتمانهای اتهامی با خاطرۀ سیاسی و شکافهای اجتماعی پیوند یابد، زمینه را برای تولید بحران ایجاد میکند. ساختار سیاسی و انتخاباتی ایران از انعطافپذیری و کنترل لازم برای اجتناب از قطبی شدن جدالگونه برخوردار است. در شرایطی که گفتمانهای اتهامی ادامه داشته باشد، هریک از گروههای رقیب تلاش کنند تا موقعیت خود را متناسب با ساختار سیاسی و حزبی ایران، در فضای ساختاری تداوم دهند. چنین فرایندی با نشانههایی از ساختار طایفهگرایی سیاسی هماهنگی دارد، که زمینۀ لازم را برای ایجاد رقابت بین نخبگان سیاسی حاکم و درونساختاری، امکانپذیر میسازد.
ارزیابی نخبهگرایان به شرایطی معطوف است که هریک از بازیگران بتوانند از سازوکارهای لازم برای گسترش رقابت و حداکثرسازی فرایند مشارکت سیاسی، انعطافپذیری و عقلانیت استفاده نمایند. افزایش مشارکت سیاسی با رویکرد مبتنی بر عقلانیت در اندیشۀ مقام معظم رهبری که در ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ بیان داشتند، هماهنگی دارد. ایشان عقلانیت را بر اساس نشانههای اصالت نظام سیاسی ـ یعنی مشارکت، اراده و تحرک ـ تبیین نمودند. چنین رویکردی بیانگر این واقعیت است که رقابتهای انتخاباتی ایران بر اساس نشانههایی از عقلانیت ساختاری که مبتنی بر مشارکت گروههای اجتماعی قرار دارد، شکل گرفتهاست.
گسترش مشارکت سیاسی و انتخاباتی در ایران با نشانههایی از گفتمانهایی در چارچوب رقابتهای درونساختاری، پیوند یافتهاست. شرایط شکلگیری حمایت انتخاباتی، بسیج گروههای اجتماعی و بیثباتی سیاسی احتمالی را ممکن میسازد. گفتمانهای اتهامی میتواند زمینۀ لازم را برای شکلگیری ادبیات سیاسی جدیدی را به وجود آورد که محور اصلی بسیاری از تضادهای اجتماعی، براساس شکافهای نهفتۀ ساختاری باشد.
تضادهای سیاسی گروههای رقیب با تبلیغات انتخاباتی پیوند یافته، و منجر به شکلگیری گفتمان اتهامی در ارتباط با قابلیت، کارآمدی، اثربخشی و مشروعیت کاندیداها گردیدهاست. در بسیاری از اردوهای انتخاباتی، شاهد طرح شعارهایی سیاسی هستیم که به سالهای گذشته معطوف بوده، نشان از آن دارد که گروههای اصلاحطلب بخشی از مشروعیت و حمایت سیاسی خود را براساس ذهنیتهای تاریخی و حوادث اجتماعی بحرانساز تعریف کردهاند. گفتمانهای اتهامی زمینۀ ظهور و نقشیابی افرادی را به وجود آورده که در سالهای گذشته، نقش و ظهور کمتری در فضای رقابتهای سیاسی و اجتماعی داشتهاند.
گروههای اصولگرا در فضای مناظرههای مربوط به رقابتهای انتخاباتی، در وضعیت ابهام قرار گرفتند. اگرچه کاندیدهای اصولگرا رویکرد واحدی در نقد دولت موجود داشتند، نتوانستند از ادبیات و سازوکارهای کُنش همتکمیلی استفاده نمایند. ابهام انتخاباتی، به سنجش میزان مطلوبیت کاندیدای اصولگرا توسط گروههای اجتماعی مربوط بود. واقعیت آن است که هر یک از کاندیداهای جبهۀ اصولگرا دارای پایگاه اجتماعی و طبقاتی خاص خود بودند.
به طور کلّی، میتوان گفت که بعضی از نامزدهای ریاست جمهوری در تبلیغات اتخاباتی خود نمره قبولی نگرفتند. روند مشارکت سیاسی و اجتماعی ایران در شرایطی افزایش یافت که دوگانۀ «انزوای سیاسی ـ تعامل بینالمللی» تحت تأثیر حمایت گروههای اصلاحطلب از روحانی، شدت بیشتری پیدا کرد. نگرش گروههای اصلاحطلب بر حمایت از روحانی در برابر مجموعههای اصولگرا بودهاست. برخی از لایههای اصلاحطلبی، تمایل چندانی به همکاری با اصولگرایان نشان نمیدادند. آنان بر این اعتقاد بودند که دوگانۀ اصولگرایی ـ عملگرایی میتواند در فضای رقابتهای سیاسی ایران، نتیجۀ جدیدی را وارد عرصۀ رقابتهای انتخاباتی نماید.
۶٫ خُردهفرهنگ سبک زندگی و پیروزی حسن روحانی
موضوع «سبک زندگی» یکی از مؤلفههای اصلی تأثیرگذار بر روند رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران در اردیبهشت ۱۳۹۶ بودهاست. تفاوتهای فرهنگی و گسترش فرهنگ غربی در ساختار اجتماعی ایران، نقش قابل توجهی در انگارههای ذهنی شهروندان، برای تأثیرگذاری در روند رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری ایران به جا گذاشت. در چنین شرایطی بود که حسن روحانی در انتخابات دوازدهمین دورۀ ریاست جمهوری ایران، توانست به پیروزی قابل توجهی نایل شود. پیروزی حسن روحانی در فضای گفتمانی، فرهنگی و اجتماعی خاصی حاصل گردید که ساختار انتخاباتی ایران ماهیت دوگانه پیدا کرده بود. قطبیشدن رقابت انتخاباتی، زمینۀ شکلگیری هیجان اجتماعی برای ایجاد نگرانی از پیروزی رقیب را امکانپذیر ساخت. هریک از کاندیداهای رقیب تلاش داشتند تا پیشینۀ سایر کاندیداها را براساس نشانههایی از سوءاستفادۀ اقتصادی و کُنش معطوف به تهدید اجتماعی، برجسته نمایند.
تفاوت آرای حسن روحانی و ابراهیم رئیسی بالغ بر ۲۰ درصد بودهاست. چنین تفاوتی نشان میدهد که گفتمان گروههای اصلاحطلب موقعیت خود را در فرایند دوگانهسازی با اصولگرایان، حاصل کردهاست. اتهامگرایی را میتوان در زمرۀ ابزارهای قطبی سازی فرایند انتخاباتی دانست. اتهامگرایی در این دوره از رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری نیز نشانههایی از بسیج گروههای اجتماعی، برجستهسازی نمادها و جدال برای چگونگی تنظیم برنامۀ سیاسی را نشان میداد.
فرایند انعطاف پذیری ساختاری ایران به گونهای است که میتواند موجهای اتهامگرایی را برای مدتی کنترل و ترمیم نماید. نشانههای اتهامگرایی روندی را در ساختار انتخاباتی ایران شکل داده که بهموجب آن، کاندیدای پیروز برای بسیج گروههای اجتماعی از سازوکارهای «رقیبهراسی» و «اتهامگرایی» بهره گرفتهاست. چنین فرآیندی نشانههایی از «اتهامگرایی عوام گرایانه» را در بر داشتهاست. در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶، روند قطبیشدن انتخابات ایران براساس شکلبندیهای مربوط به «اتهامگرایی نخبهگرایانه» معنا پیدا کردهاست.
ساختار قدرت سیاسی نیز در این دوره از برنامهریزیها و سیاستگذاریهای انجامشده، به نخبهگرایی گرایش داشتهاست. الگوی نخبهگرایانه با ضرورتهای توسعۀ متوازن هماهنگی و همگونی نداشته، و نتیجۀ چنین فرآیندی را میتوان در نشانههایی همانند رکود اقتصادی مشاهده نمود. نخبهگرایی ساختاری و رکود اقتصادی آثار خود را در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری بهجا گذاشت. بخشی از گفتوگوهای انجامشده بین نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، به نقد نخبهگرایی و تمایز در شکلبندیهای اقتصاد عمومی جامعه معطوف بودهاست.
نخبهگرایی ساختاری در ایران توانست آثار خود را در روند رقابتهای انتخاباتی برای افزایش مشارکت سیاسی و ثبات اجتماعی ایجاد نماید. واقعیتهای موجود ساختار انتخاباتی ایران بیانگر این نکته است که مناظرهها میتواند زمینههای لازم برای افزایش مشارکت سیاسی را تا حدّی به وجود آورد. مناظرههای انتخاباتی همچنین زمینۀ لازم را برای ارتقای قدرت جریانسازی گروهها، فراهم میسازد. هریک از مناظرهها به تشکیل رقابتهای انتخاباتی در فضای درونساختاری منجر گردید و شبکههای اجتماعی و رسانههای بینالمللی چنین فرایندی را بازتولید میکرد (شمسایینیا، ۱۳۹۲: ۶۷).
۷٫ شکلبندیهای مقایسهای قدرت، انتخابات و مشارکت در ایران و کشورهای منطقه
اهمیت انتخابات ایران در شرایطی مورد توجه قرار میگیرد که ایران از نظر سازوکارهای کُنش و قدرت سیاسی، با کشورهای منطقهای مقایسه شود. مقایسۀ ساختار سیاسی کشورها، واقعیتهای معادلۀ قدرت و تفاوتهای الگویی واحدهای سیاسی را منعکس میسازد. ساختار انتخاباتی ایران مبتنی بر نشانههایی از مشارکت سیاسی حاصل از انقلاب اسلامی است. در حالی که اقتدارگرایی ساختاری کشورهای منطقه را میتوان ناشی از تمایز محافظهکاری و سرسپردگی سیاسی، نظام عشیرهای و الگوهای کنش نخبگان کشورهای واپسگرای منطقه، در تعارض با فرایند مردمسالاری اسلامی در ایران دانست.
واقعیتهای مربوط به رقابت انتخاباتی ایران نشان میدهد که ساختار داخلی جمهوری اسلامی در مقایسه با کشورهای منطقهای، از انعطافپذیری بیشتری برای جذب نیروهای اجتماعی و گسترش مشارکت سیاسی برخوردار است. مشارکت بخشی از قدرت ملی ایران محسوب، و زیربنای عقلانیت سیاسی و قدرت راهبردی نیز تلقی میشود؛ در حالی که کشورهای جهان عرب و واحدهای منطقهای به دلیل فقدان نشانههایی از مشارکت سیاسی، محور اصلی قدرت خود را بر خرید تسلیحاتی و سرکوب گروههای اجتماعی قرار دادهاند. در این میان، کشورهای عربستان سعودی و بحرین دو نمونۀ مثالزدنی هستند.
نظریۀ «دولت قوی» و تمایز آن با دولت سرکوبگر را افرادی همانند باری بوزان و مارک گازیوروسکی ارائه دادهاند. محور اصلی قدرت در رویکرد نظریهپردازانِ یاد شده را میتوان قابلیتهای سختافزاری در مقایسه با قابلیتهای نرمافزاری دانست. قابلیتهای سختافزاری که مورد توجه کشورهای منطقهای قرار دارد، پیش از آنکه ماهیت ساختاری داشته باشد، براساس ضرورتهای بینالمللی شکل گرفته، و بر اساس همین ضرورتها، کارکرد خود را از دست میدهد (گازیوروسکی، ۱۳۷۹: ۳۰۶).
واقعیتهای قدرت، سیاست، امنیت و انتخابات به گونهای با یکدیگر پیوند یافته که میتوان نشانههای مربوط به قدرت اجتماعی و قابلیت تسلیحاتی ـ به عنوان زیرساختهای اصلی قدرت ملی ـ را از یکدیگر متمایز نمود. هرگونه قدرتسازی در چارچوب مشارکت سیاسی و همبستگی گروههای اجتماعی، زمینۀ لازم برای شکلگیری «دولت قوی» را به وجود میآورد. دولت قوی بر اساس نشانههایی از همبستگی اجتماعی قرار دارد. دولت قوی در شرایطی شکل گرفته و تداوم مییابد که ساخت قدرت ماهیت اجتماعی، ساختاری، و مبتنی بر همبستگی ملّی باشد (بوزان، ۱۳۷۹: ۳۸).
برخی از کشورهای جهان عرب محور اصلی مشروعیت ساختاری خود را بر سرسپردگی بینالمللی و همکاریهای تسلیحاتی قرار دادهاند. خریدهای تسلیحاتی عربستان و سایر کشورهای جهان عرب زمینۀ تداوم «دولت سرکوبگر» را به وجود میآورد. طبیعی است که کشورهایی که سرکوبگری را محور اصلی سیاستهای عمومی خود میدانند، با چالشهایی در فضای رقابتهای منطقهای و بینالمللی روبهرو میشوند.
تاریخ تحولات سیاست بینالملل بیانگر این واقعیت است که قدرت ابزاری و الگوی الحاق کشورهای منطقهای به سیاست امنیتی و راهبردی قدرتهای بزرگ، نمیتواند زمینههای لازم را برای همبستگیهای ساختاری و اجتماعی به وجود آورد. هر گونه همبستگی ساختاری در شرایطی از اهمیت و مطلوبیت برخوردار است که ماهیت اجتماعی داشته باشد. انتخابات ایران میتواند روند چرخش قدرت در فضای آزاد و مردمی را به وجود آورده، از این طریق، زمینهساز مشارکت و پیوند آن با مشروعیت نظام سیاسی تلقی شود.
رقابتهای انتخاباتی برخی از شکافهای سیاسی را برجسته میسازد، اما واقعیت آن است که انتخابات قابلیت لازم برای تبدیل «شکافهای متراکم» به «شکافهای متقاطع» را به وجود میآورد. واقعیتهای موجود منطقهای به گونهای است که نشانههایی از تحریم تصاعدی و محدودیت علیه ایران دیده میشود. در چنین شرایطی، لازم است تا واحدهای سیاسی، زیرساختهای قدرت فرهنگی، اجتماعی و راهبردی خود را ارتقا دهند.
ایران از سازوکارهای مربوط به بازتولید قدرت اجتماعی بهره میگیرد. انتخابات و مشارکت سیاسی را میتوان محور اصلی قدرت در ایران دانست؛ در حالی که کشورهای جهان عرب از الگوی متفاوتی برای قدرتسازی بهره میگیرند. ساخت قدرت در این کشورها ماهیت اقتدارگرا، ساختاری و غیراجتماعی است. فقدان سازوکارهای مربوط به قدرت اجتماعی میتواند زمینۀ گسست ساختاری چنین کشورهایی در آینده را به وجود آورد.
هرگونه فرایند توزیع قدرت و چرخش نخبگان، شکل جدیدی از رقابتهای سیاسی را منعکس میسازد. کشورهایی که از سازوکارهای مربوط به تناوب نخبگان و بازسازی گفتمانی بهره میگیرند، عموماً از استحکام ساختاری بیشتری در مقایسه با کشورهای سرکوبگر برخوردارند. به همین دلیل است که موضوع مشارکت سیاسی و چگونگی ارتباط آن با معادلۀ قدرت ملی را میتوان در زمرۀ اصلیترین عوامل تأثیرگذار بر معادلۀ قدرت اجتماعی و ساختاری کشورها دانست (زونیس، ۱۳۸۷: ۵۲۵).
تناوب نخبگان زمینۀ شکلگیری اعتماد سیاسی بیشتر به حکومت و سازوکارهای توزیع قدرت را به وجود میآورد. کشوری همانند ایران که با نشانههایی از تهدیدات فراگیر منطقهای و بینالمللی روبهروست، صرفاً در شرایطی میتواند موقعیت خود را ترمیم و تحکیم نماید، که مبنای اصلی قدرت ملی خود را بر مشارکت سیاسی در فضای رقابتهای انتخاباتی قرار دهد. چنین فرایندی منجر به پذیرش سازوکاهای تناوب و جابهجایی قدرت خواهد شد.
از آنجایی که گروههای اجتماعی تلاش دارند تا زمینههای لازم را برای بازتولید انگارههای فرهنگی و ساختاری به وجود آورند، بنابراین طبیعی به نظر میرسد که انتخابات نقطۀ عطف ایجاد تعامل سازنده بین نظام سیاسی، نخبگان سیاسی و فرایندهای کنش رقابت سیاسی محسوب میشود. هرگونه بیثباتی اجتماعی در کشورهای دموکراتیک که از سازوکارهای قاعدهگرا و عامگرا برای مشارکت سیاسی برخوردارند، در زمان محدود، از قابلیت لازم برای ترمیم ساختاری و فرایندی برخوردار میشوند.
نتیجهگیری
رقابتهای انتخاباتی در ایران را میتوان بخشی از واقعیتهای ساختار سیاسی ایران اسلامی دانست. ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران، پیوند مردمسالاری با نهادگرایی اسلامی را امکانپذیر میسازد. انتخابات به عنوان بخشی از کُنش مردمی در ایران محسوب میشود که ماهیت فرایندی دارد. نظام سیاسی ایران در چهار دهه عمر خود، از قابلیت لازم برای پیچیدگی، انعطافپذیری، توجه به مصلحت عمومی، گذار مسالمتآمیز و انسجام اجتماعی، در عین رقابتهای گفتمانی و استقلال عمل نسبی کارگزاران اجرایی، برخوردار شدهاست.
چنین فرایندی میتواند زمینههای لازم برای رفاقت و رقابت سیاسی فزاینده بین نیروهایی را ایجاد نماید که در روند گسترش نقشهای سیاسی کشور با نشانههایی از تمایز ادراکی و الگوی کنش متفاوت و رقابتی برخوردار شدهاند. نشانههای چنین تمایزی را میتوان در مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری در ایران مشاهده کرد. بخشی از گفتمان انتخاباتی ایران در فرایند مناظرهها و رقابتهای انتخاباتی شکل میگیرد. در روند مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری دورۀ دوازدهم، گفتمان اعتدال و اصلاحات موقعیت خود را بر اساس نشانههایی از مطلوبیت الگویی سبک زندگی، ارتقا بخشید. در فرآیند مناظرههای انتخاباتی، اسحاق جهانگیری و حسن روحانی توانستند زمینههای حاشیهای کردن نقش اجتماعی کاندیدای گروههای اصولگرا را به وجود آورند. اگرچه چنین فرایندی بر اساس گفتمانسازی، اتهامگرایی و افراطگرایی سیاسی شکل گرفت، اما چنین فرایندی منجر به تضادهای مهارناپذیر گروههای رقیب در روزهای بعد از رقابتهای انتخاباتی نگردید؛ بلکه جای خود را به فضای دیگری داد.
در فرآیند رقابتهای انتخاباتی ایران، شبکههای مجازی نقش قابل توجهی ایفا نمودند. شبکههای اجتماعی و رسانههای بینالمللی را میتوان در زمرۀ پیشرانهای ارتباطی برای تأثیرگذاری بر فرایند رقابتهای انتخاباتی دورۀ دوازدهم ریاست جمهوری دانست. تمایز گفتمانی ایجاد شده احتمالاً بدون پیشرانهای مربوط به فضای مجازی، رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی امکانپذیر نبود. گروههای حاشیهای در روند مناظرههای انتخاباتی نقش جالب توجهی ایفا کردند.
در روند رقابتهای سیاسی ایجاد شده بین گروههای اصولگرا و اصلاحطلب، مناظرههای انتخاباتی ماهیت هیجانی داشت و توانست زمینۀ اقناع لایههای حاشیهای را در حمایت از برنامههای اجتماعی و فرهنگی روحانی بهوجود آورد. پیروزی انتخاباتی روحانی، زمینۀ افزایش انتظارات سیاسی و فرهنگی لایههای مختلف اجتماعی را ایجاد کرد. افزایش انتظارات بهگونۀ اجتنابناپذیر منجر به ظهور شکل جدیدی از رقابت خواهد شد. هر نتیجۀ سیاسی، آثار خود را در رفتار سیاسی دولت، رئیسجمهور و لایههای اجتماعی بهجا میگذارد. رأی قاطع روحانی، میزان انتظارات از نامبرده در سازماندهی کابینه و ارتباط با مجلس برای کسب رأی اعتماد را افزایش خواهد داد. انتظارات گروههای حاشیهای بیش از آنکه ماهیت اقتصادی داشته باشد، براساس نشانههایی از نیاز و آرامش و امنیّت همراه خواهد بود.
بخش قابل توجهی از گروه خاکستری حامیان روحانی در انتخابات ۱۳۹۶ را افرادی تشکیل میدهند که نسبت به سیاست اقتصاد کنترل تورم دولت، نگرش مثبت داشتهاند. چنین گروهی را میتوان پشتوانۀ اجتماعی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری دانست. از آنجایی که چنین گروهی در زمرۀ لایههای آسیبپذیر اجتماعی و اقتصادی محسوب میشوند، چگونگی حفظ و حمایت از آنان بخشی از ضرورتهای مربوط به پشتوانۀ سیاسی و اجتماعی روحانی را شکل میدهد.
منابع و مآخذ
- اسپیلر، لیزا؛ جف برگنر، (۱۳۹۴). استراتژیهای بازاریابی برای پیروزی در انتخابات: برندسازی نامزد انتخاباتی، ترجمۀ: رسول بابایی، تهران: انتشارات بازاریابی.
- بشیر، حسن؛ عبدالملکی، جعفر؛ احمدی، فاطمه (۱۳۹۲). «تحلیل گفتمان بیانات مقام معظم رهبری دربارۀ انتخابات یازدهم ریاست جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامۀ مطالعات انتخابات، شمارۀ ۴، صص ۳۵-۷٫
- بوزان، باری (۱۳۷۹). «مشکل امنیت ملی در جهان سوم»، مندرج در: آزر، ادوارد و چونگ این مون (بیتا). امنیت ملی در جهان سوم، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات راهبردی.
- زونیس، ماروین (۱۳۸۷). روانشناسی نخبگان سیاسی ایران، ترجمه: پرویز صالحی، سلیمان امینزاده و زهرا لبادی، تهران: انتشارات چاپخش.
- شمسایینیا رامین، (۱۳۹۲)،. «تحلیل گفتمان خبرگزاریها و پایگاههای خبری داخلی دربارۀ مناظرههای انتخاباتی رسانۀ ملی»، فصلنامۀ مطالعات انتخابات، شماره ۴، صص ۹۰-۶۷٫
- ضیایی، محمدصادق؛ نرگسیان، عباس ؛ کیامنفرد، منیژه (۱۳۸۸). «بررسی رابطۀ زبان اقتدار با مشروعیت دولتها»، فصلنامۀ مدیریت دولتی، دورۀ اول، شمارۀ ۳، صص ۱۰۴-۸۵٫
- گازیوروسکی، مارک (۱۳۷۹). «مشروعیت رژیم و امنیت ملی» مندرج در: آزر، ادوارد و چونگ این مون (بیتا). امنیت ملی در جهان سوم، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات راهبردی.
- گلشنپژوه، محمودرضا (۱۳۸۸). بررسی تطبیقی نظامهای انتخاباتی، تهران: مؤسسۀ ابرار معاصر.
- مصلینژاد، عباس (۱۳۹۲). ساختار و تحولات فرایند سیاسی در ایران، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- هانتینگتون، ساموئل (۱۳۷۰). سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: نشر علم.
- Sherif, C. W. (1999), Attitude and Attitude Change, New York: John Wiley & Sons.