رزومه مهندس حسین شیخ الاسلام
مهندس حسین شیخ الاسلام هشتم آذرماه سال ۱۳۳۱ در شهر اصفهان به دنیا آمد و پس از طی دوره تحصیلات ابتدائی و متوسطه برای تحصیلات عالی به آمریکا رفت و در رشته مهندسی کامپیوتر تحصیلات خود را در دانشگاه برکلی ادامه داد و در همین رشته فارغ التحصیل شد.
او در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ یعنی در اوج انقلاب اسلامی ایران دبیر انجمن اسلامی دانشجویانایرانی در آمریکا و کانادا بود ولی برای پیوستن به سیل خروشان حرکت انقلابی مردم به ایران آمد و هم پای مردم در همه صحنه های انقلاب حضور یافت و در سال ۱۳۵۸ در تسخیر لانه جاسوسی با دانشجویان مسلمان پیرو خط امام همراهی و همکاری کرد.
او با سقوط بنی صدر و تشکیل دولت جدید که در خط امام حرکت می کرد معاون سیاسی وزارت امور خارجه شد و از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۷۶ به خدمت در وزارت امور خارجه در سطح معاونت ادامه داد. او از سال ۱۳۷۷ سفیر جمهوری اسلامی ایران در کشور سوریه شد و تا سال ۱۳۸۲ در همین سمت خدمت کرد و در سال ۱۳۸۲ به عنوان موفق ترین سفیر اقتصادی و مدیر نمونه و منتخب جشنواره شهید رجائی برگزیده شد و در سال ۱۳۸۳ از طرف مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر به نمایندگی مجلس شورای اسلامی برگزیده شد.
او در طی سالهای ۸۸-۱۳۸۷ قائم مقام وزارت امورخارجه بود و از سال ۱۳۸۸ تا امروز به عنوان مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی و مدیر کل بین الملل مجلس شورای اسلامی خدمت می کند.
مهندس شیخ الاسلام دبیر کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین است و همچنین ریاست سازمان های غیر دولتی و فعالان حمایت از قدس شریف را بر عهده دارد. برگزاری موفقیت آمیز کنفرانس بین المللی حمای از انتفاضه فلسطین با کوشش های او امکان پذیر شد.
مهندس شیخ الاسلام گذشته از زبان فارسی به زبان های عربی و انگلیسی و فرانسه تسلط دارد.
او یک کارشناس ارشد در مسائل خاورمیانه و یک شخصیت بین المللی در حوزه خاورمیانه عربی است. او به مدت ۱۷ سال معاون سیاسی وزارت امور خارجه بود و پنج سال نیز به عنوان سفیر در دمشق خدمت کرد.
از مهندس شیخ الاسلام آثاری به زبان فارسی منتشر شده است.
* اولین فرق انقلاب امام خمینی در ایران با انقلاب های دیگر مسئله تکیه به مردم است.
* بیداری اسلام ظلم ستیز است، اعتقاد به حرکت مردم دارد، انگیزه الهی دارد و می خواهد یک ساختار الهی ایجاد کند.
* چند ساعت پس از سخنرانی مقام معظم رهبری به زبان عربی، فرمایشات ایشان در کل میدان التحریر قاهره بلوتوث شد.
* جبهه مشروع کسانی هستند که علیه ظلم مبارزه می کنند، آنهایی که علیه اشغالگری مبارزه می کنند، انهایی که با دخالت خارجی مخالفند و می خواهند خودشان سرنوشت خودشان را رقم بزنند.
* یک وقت هست که ناسیونالیسم وسیله دست شیطان قرار می گیرد مثل ناسیونالیسمی که زمان شاه بود و باعث شد ایرانی ها در جنگ اعراب و اسرائیل کنار اسرائیل قرار بگیرند.
* مدرس با روس ها جنگید و با تشکیل حکومت موقت ایران جلوی اشغال تهران توسط روس ها را گرفت.
* زیربنای اختلاف اصلی در جهان اسلام این پرسش است که آیا باید از هر کسی تبعیت کرد به صرف اینکه بر مسند حکومت تکیه زده است؟
فرهنگ اسلامی: جناب آقای شیخ الاسلام دوست دارم بحث پیرامون بیداری اسلامی در کشورهای عربی راخود شما آغاز کنید. سخن ابتدائی شما در این باره چیست؟
شیخ الاسلام: من ابتدا از یک دیدگاه ایدئولوژیک شروع می کنم. از انقلاب شروع می کنم و می رسیم به این زمان منطقه. الان منطقه را می شود تحلیلی تر جلو رفت.
فلسفه ای که من اعتقاد دارم در این آیه است. «الذین امنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا اولیاء الشیطان. ان کید الشیطان کان ضعیفا». در طول زمان می شود تمام تاریخ درگیری ها بین حق و باطل را در این آیه تفسیر کرد. علی الخصوص جبهه حق را و دستوری که این امر به ما می دهد وظیفه ما را مشخص کرده. « فقاتلوا اولیاء الشیطان. ان کید الشیطان کان ضعیفا». این قضیه را شما در قزوه های پیامبر می بینید، در جنگ صفین می بینید، در عاشورا و در کربلا می بینید، در قضیه فلسطین در ایجاد این ظلم بارز که بیایند و سرزمین های یک عده را بگیرند و آنها را بیرون کنند و یک عده دیگر را به جای آنها بنشانند. این ظلم واضح را می بینید. دلیل خودش را هم دارد این قضیه. ولی در یک برهه ای که ان برهه، برهه انقلاب اسلامی است یک اتفاقی در ایران میفتد که اتفاق خاصی است.
فرهنگ اسلامی: اشاره خوبی داشتید به ریشه های تحرک و جنبش اسلامی در بطن تاریخ که بر میگردد به تحرک پیغمبر اعظم در چارچوب آئبن اسلام و بعد از آن وقایع دیگری مثل واقعه عاشورا و مسائل عمده دیگری که در این زمینه هست تا انقلاب اسلامی. یعنی در واقع ریشه تحرک اسلامی باید در تاریخ اسلام و مهم تر از آن در هویت اسلام به عنوان عامل محرکه جوامع اسلامی برای مبارزه با ظلم جستجو کرد اگرچه ممکن است نیروهای انقلابی در ظاهر ضعیف بوده باشند اما در باطن چون حق می گویند قدرت و پیروزی نهایی از آن آنهاست. آن چیزی که برای من مطرح است این است که ما بیداری اسلامی را تا حدی به عنوان دانش واژه ای به کار می بریم که نشان دهیم این تحرکات درواقع انعکاسی از مبارزه با ظلم است لذا آیا توانیم بگوییم بیداری اسلامی به این معناست که یک جنبشی در جغرافیای اسلام یا حتی توسط مسلمانان انجام می شده است؟ خود شما بیش از من واقف هستید که در انقلاب اسلامی برادران و خوهران هموطن از سایر ادیان الهی در کنار مسلمانان بر ضد رژیم پهلوی حرکت کردند و در تظاهرات شرکت کردند. لذا این جا این موضوع پیش می آید که با توجه به آن تبار تاریخی که گفتید و کاملا هم صحیح است، بیداری اسلامی دارای چه شاخص های تعریفی و عملیاتی است که ما آنرا به عنوان بیداری اسلامی در این بطن تاریخی بدانیم.
شیخ الاسلام: حضرت امام از چند زاویه به این موضوع می پردازد. به نظر من اولین فرق انقلاب حضرت امام با انقلابهای دیگر در این نقطه خاص نهفته است. در انقلابهای قبل از حضرت امام، مثل انقلاب فرانسه، مثل انقلاب روسیه، انقلاب چین، انقلاب الجزایر و… هرکدام به نخبگانی وصل هستند که این نخبگان در یک ارتش آزادی بخش آموزش می بنند و متشکل می شوند و وقتی آن ارتش آزادی بخش پیروز می شود در حقیقت انقلاب پیروز شده. مثلا وقتی ارتش سرخ کارگران بر ارتش تزاری پیروز می شود انقلاب شوروی پیروز می شود. ولی در انقلاب ایران حضرت امام یک روش دیگری دارد. تکیه اصلی امام برای انقلاب بعد از خدا بر مردم است. امام هزاران نفر و بلکه میلیون ها نفر را به صحنه می آورد. با انگیزه الهی با نیت قربه الی الله با یک رهبری مشخص مردم را به صحنه می کشاند. از دیدگاه حضرت امام همین که این شخص به صحنه می آید، می داند که الان تیراندازی می شود وضو گرفته و شاید غسل هم کرده ، می داند ممکن است شهید شود و نیتش نیت خدایی است، همین تکامل است. از نظر مادی وقتی میلیونها نفر در صحنه آمدند دیگر توپ، تانک، مسلسل اثر ندارد. بعضی دیگر مثل کمونیست ها و مسیحیان و ادیان دیگر وقتی وارد این سیل می شوند ذوب می شوند، پاک می شوند. مثل آب جاری که همه چیز را پاک می کند. این را از این جهت می گویم که آن روشی که حضرت امام بعدا به خارج منتقل می کند این روش است. روش آوردن مردم با دست خالی در مقابل توپ، تانک و مسلسل. در این موضوع انگیزه الهی نهفته است. این انگیزه الهی بعدا نهادینه می شود و می شود حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی. حضرت امام با درکش از اسلام، از احکام اسلامی، از شیعه، به یک نظریه ای پرداخت به نام نظریه ولایت فقیه. هدف این بود که این احکام الهی آمده در زمین که به دست مردم اجرا شود. نیامده که فقط در حوزه علمیه بحث شود،. نظریه ولایت فقیه یعنی اینکه چگونه مردم در چارچوب اسلام سرنوشت خودشان را بنویسند و احکام الهی را در زمین جاری کنند.
فرهنگ اسلامی: اینطور که شما می فرمایید اولا بیداری اسلامی در مرحله نخست با نیت قربه الی الله و تکیه بر اسلام ناب محمدی دارد. ثانیا متکی بر مردم در مرحله عملی سازی خواسته های اسلامی است. به عبارت دیگر مردم به صحنه می آیند و می خواهند شریعت بر جامعه حاکم شود.
شیخ الاسلام: قبل از اینها یک مورد دیگر هم هست که یادتان رفت بگویید و آن ظلم ستیزی است. آنجایی که مردم تحریک شدند نظام استبدادی شاهنشاهی است. ظلمی است که تاریخی دارد می شود. پس بیداری اسلامی اول ظلم ستیز است و اینکه می خواهد انسان آزاده باشد. این انسان از اینکه نادیده گرفته شود، از اینکه حقش خورده شود، از اینکه حقش پایمال شود بیزار است. این انسان می خواهد این طور نباشد. پس [بیداری اسلامی] ظلم ستیز است. اعتقاد به حرکت مردم دارد. انگیزه اش الهی است. می خواهد یک ساختار الهی ایجاد کند. یک ساختاری که احکام الهی در آن انجام شود. حضرت امام و شاگردانش این را در ایران در چارچوب قانون اساسی ما نهادینه کردند که چگونه حکم خداوند بوسیله مردم در زمین اجرا شود. اینکه مجلس خبرگان رهبری را تو انتخاب می کنی، که اینها رهبر دین و دنیایت را که انتخابش یک کار تخصصی است، انجام دهند. این خبرگان را من انتخاب می کنم که اینها بروند این آدم را پیدا کنند و بعد هم این آدم بشود مسئول دین و دنیای من. همین انگیزه ای که موقع نماز خواندن داری در این انتخاب هم داری. در بقیه کار ها هم باید همین انگیزه را داشته باشی. یعنی اساس این است. ممکن است یک نفر برای دل خودش رای بدهد ولی اساس این است که این کار را با همان انگیزه نماز انجام بدهی. درواقع حضرت امام به این نیاز زمان ما پاسخ داد. یعنی نشان داد که چگونه ماده و معنا، دین و سیاست، دنیا و آخرت یک پارچه می شود. غرب به این نتیجه رسیده بوده که یک ما وراء ماده ای هست، اخلاقی هست، دینی هست. ولی این را کرده بود حوزه شخصی افراد، مسائل سیاسی را کرده بود حوزه اجتماعی افراد.
امام اعتقاد داشت بزرگترین ظلمی که در زمان ما انجام شده قضیه فلسطین است. [انتهای] سال ۵۷ انقلاب پیروز شد، سال ۵۸ امام روز قدس اعلام کرد. در روز قدس مردم با شعار «الله اکبر»، «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسرائیل» به صحنه می آیند و [روز قدس] در روز جمعه آخر ماه رمضان که ممکن است به شبهای قدر برخورد کند. مثل انقلاب که ما آمدیم و این شعارها را دادیم. این را شما در قضیه لانه جاسوسی می بینید. یک کاری بچه ها کردند، امام با حضور مردم آن را پشتیبانی کرد. همین قضیه را شما در جنگ می بینید. یعنی حضرت امام این روش را در جنگ استفاده کرد. بسیج ما همین است، جهاد سازندگی ما همین است و… که مردم با انگیزه الهی بیایید در صحنه که آن کار انجام شود. حضرت امام این را برد در مراسم حج به اسم برائت یاد مسلمانان داد. چند سال هم این موضوع تمرین شد تا سال ۶۶٫ اینها چند سال نفهمیدند که دارد چه طور می شود. وقتی ما ماکت قدس را حرکت می دادیم اینها واقعا گریه می کردند. چون یک عمر تحقیر شده بودند در مقابل این ظلم بزرگ. وقتی که متوجه این حرکت شدند با حضرت امام برخورد کردند حتی با قبول لرزیدن پایگاه حکومت سعودی. اساس حکومت سعودی امنیت حرمین است. این برخوردی که اینها با ما کردند که ۴۵۰ نفر از ما را شهید کردند، که خیلی ها از کشورهای دیگر هم شهید شدند.
آن چیزی که شما در مصر می بینید همین است. مردم آمدند به خیابان با شعار «الله اکبر» و با حضور خودشان نشان دادند که توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد و اثر نداشت. اینکه الان چه شده است باید مفصل بحث کنیم. ولی نکته مهم این است که سه عنصر در آن است. این سه عنصر عبارتند از اسلام، مردم و ظلم ستیزی است. یک عنصر خیلی مهم که در انقلاب ما بوده و هست مثل رهبری و متاسفانه در آنجا نیست. ولی از این سه عنصر که مطرح شد اگر کم بیاورد آنوقت پیش نمی رود.
فرهنگ اسلامی: این نکاتی که فرمودید خیلی نکات خوبی است. اینکه ظلم ستیزی هست، مردم مشارکت دارند و اینکه مردم خواهان آن هستند که آزادانه وارد عرصه تعیین سرنوشت خودشان بشوند. اما ما در انقلاب اسلامی دیدیم که تشکیل حکومت اسلامی به عنوان یک هدف در انقلاب اسلامی مطرح هست و به هر تقدیر ما بعد از ۵۰ روز از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی در یک انتخابات آزاد ۹۸٫۲% آراء مردم را به خودش اختصاص می دهد. در تونس، مصر، لیبی، یمن و تا حدودی در بحرین نوعی ظلم ستیزی را می بینیم. این ظلم ستیزی در جغرافیای اسلامی رخ می دهد با ادبیات اسلامی. شعار الله اکبر در آن هست و در واقع ما می بینیم که اسلام خواهی و ظلم ستیزی و حضور مردم هم هست. اما این حضور مردم نحوه انقلابی و گسترده با وجود یک رهبری مثل حضرت امام را ندارد. یعنی مشکل رهبری دارند. هر چند من اعتقاد دارم که انقلابهای جدید و جنبش های جدید را رسانه ها رهبری می کنند. همانطور که در مصر رهبری کردند و قبل از آن در تونس رهبری کردند.
شیخ الاسلام: رسانه ها رهبری نمی کنند، بلکه رسانه ها نقش خودشان را در انتقال پیام خوب بازی می کنند. وقتی می گوییم رسانه ها رهبری می کنند یعنی چه؟ یعنی چون این شخص رئیس رادیو، تلویزیون است، رهبر انقلاب است؟ اینطور نیست. مثلا در انقلاب ما کاست نقش خیلی مهمی را ایفا کرد، در مصر اینترنت و فضای سایبری نقش مهمی را ایفا کرد. این به خاطر رهبری تکنولوژی نیست. به خاطر این این است که رشد تکنولوژی ابزارهای مختلفی را برای انتقال پیام در اختیار می گذارد.
فرهنگ اسلامی: کاملا صحیح است. آن چیزی که جنبش و حرکت را ایجاد می کند و وضع موجود را به چالش جدی فرا می خواند همین پیامهاست. کاست چند گانگی پیام را نداشت. آن چیزی که مهم بود پیام کاست بود. امروز نه تنها پیام مهم است، بلکه چندگانگی پیامها و وحدتشان در مبارزه با استبداد اهمیت پیدا می کند. لذا به جای اینکه آن گوینده کاست رهبری بکند آن پیام رهبری می کند.
شیخ الاسلام: بله قبول دارم. من یک مثال برای شما بزنم. سال ۱۳۸۹ حضرت آقا یک سخنرانی کردند با زبان فصیح عربی با میدان التحریر. که شش هفت روز بعد از آن انقلاب مصر پیروز شد. قرار بود این سخنرانی را در ال سی دی های بزرگ مصر پخش کنند ولی به دلایلی این کار را نکردند. ولی چند ساعت بعد از فرمایشات آقا در کل میدان التحریر بلوتوث شد. یعنی درواقع این مکانیزم بلوتوث یک تسهیل کننده پیغام بود. این تکنولوژی نقش بسیار مهمی در سرعت انتقال بازی می کند.
فرهنگ اسلامی: شما از انقلاب مصر نام می برید، گروهی معتقدند که این انقلاب نیست و جنبش است. آیا آنچه که ما از آن با نام بیداری اسلامی نام می بریم سوگیری انقلابی دارد یا اصلاح گرا؟
شیخ الاسلام: من روی اصطلاحات بحثی ندارم. هر اصطلاحی می خواهید بگذارید. من می گویم که بعد از انقلاب اسلامی به دو جبهه بر می خوریم. یک جبهه مشروع است، طبق کل قوانین انسانی که ما اعتقاد داشتیم و طبق خیلی از قوانین بین المللی یا بهتر بگویم بر اساس تمام قوانین بین المللی. یک جبهه نامشروع است. بر اساس همه قوانین اسلامی و انسانی و دینی و هم بر اساس قوانین بین المللی. جبهه مشروع چه کسانی هستند؟ مردم جبهه مشروع هستند. آنهایی که توسط مردم انتخاب شوند جزو جبهه مشروع هستند. جبهه مشروع کسانی هستد که علیه ظلم مبارزه می کنند. آنهایی که علیه اشغال مبارزه می کنند. آنهایی که با دخالت خارجی مخالفند و می خواهند سرنوشت خودشان را خودشان رقم بزنند. این جبهه مشروع اتفاقا دینی هم هستند. البته افراد غیردینی هم داخل اینها هستند. جبهه نا مشروع چه کسانی هستند؟ جبهه نا مشروع کسانی هستند که برخلاف نظر مردمشان حکومت می کنند و در حقیقت سلطه دارند بر مردمشان. حداقل به رای رضایت نمی دهند. به انتخابات رضایت نمی دهند. پارلمان را قبول ندارند. شاهنشاهی اند. اشغالگرها هستند. ظالمان هستند. آنهایی هستند که از خارج از منطقه برای خودشان در داخل منطقه حق قائل می شوند و دخالت می کنند. منشور سازمان بین الملل مخالف استبداد است. حقوق بشر مخالف استبداد است. منشور سازمان بین الملل. مبارزه با اشغالگری را درست می داند. پس به این دو جبهه تقسیم می شوند. من نمی گوییم که هر کس در این جبهه است آدم خوبی است. من می خواهم بگویم به طور کلی منطقه به این دو جبهه تقسیم می شود. در رابطه با مصر، من مردم مصر و حرکتشان را جزو دسته مشروع قرار می دهم. آنهایی که در مقابل این مردم می ایستند، کودتا می کنند، رهبرانشان را شکنجه می کنند و… را نا مشروع می دانم. برای همین هم هست که می بینید این شاهنشاهان با آمریکای نا مشروع و با اسرائیل هم پیمان می شوند. با آنهایی که حق مردم را پایمال می کنند هم پیمان می شوند. پول خرج می کنند، به مستبدین پناهندگی می دهند که سیستم های مردم سالار را از بین ببرند. همه مردم موافق مردم سالاری هستند، ولی اینها ضد مردم سالاری هستند. ممکن است شعار دروغ بدهند. مثلا آمریکایی ها می گویند ما می خواهیم در این منطقه دموکراسی باشد. ولی دروغ می گویند برای اینکه امریکایی ها دنبال منفعت خودشان هستند و می دانند که مردم سالاری در این منطقه ضد آنهاست. برای اینکه مردم در این منطقه ضد استعمار هستند. ضد کسانی هستند که اسرائیل را ایجاد کردند. ضد انهایی هستند که از اسرائیل پشتیبانی می کنند. اگر حکومت مردم سالار باشد که قاعدتا حکومت مردم سالار باید به مردمش پاسخگو باشد پس باید ضد آمریکایی باشد. برای همین است که در مصر می بینید که هر دو طرف طرف مقابل را متهم به آمریکایی بودن می کنند. شما می بینید که پادشاهان مسلمان کنار اسرائیل موضع می گیرند. در جنگ ۳۳ روزه این پادشاهان کار حزب الله را ماجراجویی می دانند. در جنگ ۲۲ روزه همین ها پشتیبانی می کنند از مبارک و محاصره غزه و… . پس دو جبهه هستند.
فرهنگ اسلامی: دو فضای گفتمانی تقابلی با هم وجود دارد. یک گفتمان گفتمان مشروع است که برخاسته از ظلم ستیزی مردم است. مردمی که مسلمانند و در جغرافیای اسلامی زندگی می کنند و اکثریتشان هم مسلمانند، در یک طرف هم ما شاهد شکل گیری جبهه باطلی هستیم که نمی خواهد بگذارد خواست و اراده مردم تحت عنوان مردم سالاری آن هم برتافته از بافت متن منطقه بر آنجا حاکم شود. در این وسط ما اندیشه های غربی را داریم. مثلا ناسیونالیسم، جریانات سکولار، دولت های مقتدر یا اقتدارگرایانه عرب، که در قالب های دینی خود را نمایش می دهند. ببینید! امریکا دنبال منافع خودش است و از این موضوع حضر ندارد و همواره اعلام می کند که من دنبال منافع خودم هستم. اما اینجا کشورهایی را داریم که در واقع سران کشورهای عربی هستند، در این فضا قرار دارند، از یک سو به جبهه باطل وابستگی دارند و از طرفی دیگر می خواهند خودشان را در جبهه مردم هم بباورانند. لذا ما اینجا جبهه گیری سکولارها را داریم که معادل ترکیه از آن استخراج می شود و جبهه گیری سنتی که معادل عربستان از آن یاد می شود. شما این را چگونه می بینید.
شیخ الاسلام: قبل از اینکه به این سوال پاسخ بدهم یک سوال دیگر در فرمایشات شما بود و آن ناسیونالیسیم بود. هر ایده و عقیده، به اندازه ای که با آن ملاک حق مردم، تعیین سرنوشت مردم به دست خودشان، مبارزه با ظلم، مبارزه با دخالت خارجی، به هر اندازه این فاکتورها را در خودش جمع می کند و در این جبهه نقش بازی می کند. به اندازه ای که با آنها مقابله می کند، در جبهه مقابل قرار می گیرد. ناسیونالیسم تا آنجایی که می خواهد با دخالت خارجی مقابله کند خوب است. تا آنجایی که می خواهد وحدت ملی ایجاد کند، خوب است. آنجایی که این ناسیونالیسیم علیه یک قومیتی می شود بد است. وقتی که ما می گوییم مردم منظورمان همه مردم است. یک وقت هست که این ناسیونالیسم وسیله دست شیطان قرار می گیرد به خاطر این انحرافی که پیدا می کند. آنوقت ابزار اوست. مثل ناسیونالیسمی که زمان شاه و در مقابل ناسیونالیسم عرب که در مقابل ناسیونالیسم فارسی علم شد که این ناسیونالیسم یک وقتی باعث شد که ایرانی ها در جنگ اعراب و اسرائیل کنار اسرائیل قرار بگیرند و اسرائیل تحلیل نژادی بکند و بگوید اینها چون ضد عرب هستند پس با من هستند و شاه بشود هم پیمان اسرائیل. یک وقت هست که این ناسیونالیسم باعث می شود که صدام حسین بخواهد جنگی را که علیه ایران شروع کرده تبدیل بکند به یک جنگ میان عرب و فارس. این ناسیونالیسم عربی به همان اندازه ناسیونالیسم غیر عربی محکوم است. پس درواقع برداشت های مقطعی که ممکن است بعضی از روشنفکران و بعضی از رهبران برای بسیج نیروها، برای مقابله با ظلم ستیزی از یک انحرافی استفاده کنند تا یکجایی کاربرد دارد، ولی بیش از آن نه. اگر شما آمدی از ملی گرایی ایرانی استفاده کردید برای مقابله با صدام، اشکالی ندارد. اما اگر از این ملی گرایی برای مقابله با اسلام استفاده کردید نا معقول است.
فرهنگ اسلامی: ما در اسلام گرایی هم تا حدودی همین معنا را داریم. اسلام گرایی یا به تعبیرمن اسلام خواهی دو گرایش هستند که ما امروز در خاورمیانه می بینیم. مرکزیت اسلام در تهران و با انقلاب اسلامی است که با هدفش تشکیل یک حکومت اسلامی در قالب مردم سالاری اسلامی یا دموکراسی اسلامی است که راجع به آن صحبت کردیم و ابعادش را باز شکافتیم.
شیخ الاسلام: این اسلام گرایی متکی به مردم سالاری است.
فرهنگ اسلامی: قطعا همین طور است. ما می گوییم جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. همانگونه که جمهوریت را نباید ذبح کرد، اسلامیت را نباید در معبد جمهوریت را سر برید.
شیخ الاسلام: این دو مورد در قانون اساسی ما به اسم استقلال و آزادی هم همینطور است. یعنی شما نمی توانید آزادی را به خاطر استقلال و یا استقلال را به خاطر آزادی فدا کنی. این قانون اساسی خیلی مترقی است. در این قانون اساسی صراحتا گفته می شود که ما اجازه نداریم در امور داخلی دیگر ملت ها دخالت کنیم. در حقوق بین الملل می گویند چون اصالت بر دولت هاست تو حق نداری در امور داخلی دیگر دولت ها دخالت کنی. الان در منشور ملل متحد شما می گویید ما اجازه نداریم در امور داخلی دیگر کشورها دخالت کنیم. اصلا این کشور چه معنایی دارد. این فهم دقیقی که ما از فهم مردم داریم خیلی مهم است. اول وجود است بعد ارتباطات است، بعد این حقوق بر این ارتباطات جاری می شود. در این شکی نیست که اولین ناموس دنیا که ما در مورد آن صحبت می کنیم وجود است.
فرهنگ اسلامی: برگردیم به موضوع اصلی بحث مان. به نظر شما بیداری اسلامی اصلاح گرانه است یا انقلابی؟
شیخ الاسلام: نظر من این است که این یک حرکت است که در آن اصلاحات و انقلاب و… هست. این یک حرکت است. این تفسیرها از جانب ماست. شاید من این حرکت را انقلاب بدانم و شخص دیگری نام آن را نهضت بگذارد. خود شما هم نام جنبش را روی این حرکت گذاشتید. اما ملاک هایی که ما دادیم مثل ظلم ستیزی و آزادگی حرکت روبه جلو است.
فرهنگ اسلامی: تونس اولین منزلگه بیداری اسلامی در این دوره است. چگونه مولفه های ناظر بر بیداری اسلامی در تونس را با مباحثی که خودتان داشتید منطبق می کنید؟
شیخ الاسلام: تونسی جامعه ای است که رشد مدنی آن از جوامع دیگر شمال افریقا بیشتر است. سابقه تاریخی تونس بر می گردد به قضایای فاطمیون. علت اینکه اینها خودشان را فاطمیون نامیدند این است که با حرکت حضرت فاطمه (س) خودشان را همراه می دیدند. و در حقیقت می خواستند بگویند که ما از حضرت فاطمه (س) پشتیبانی می کنیم. در مصر و تونس این تفکر جا باز کرد و ماندگار شد. یک مورد دیگر هم که وجود دارد تعلق خاطر روشنفکران و رهبران جامعه تونس مخصوصا راشد الغنوشی به امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران است و ضدیتشان با صهیونیسم و اسرائیل. این فاکتورها در تونس خیلی بارز است. درست است که یک حادثه جرقه [انقلاب] را زد. اما این حادثه باعث ایجاد یک جرقه در انبار باروت بود. به نظر من به این دلیل بود که انقلاب تونس خیلی زود به نتیجه رسید. اما آن پختگی که باید در مردم بوسیله مبارزات زیاد به وجود بیاید -مثل پختگی مردم ایران- را در تونس شاهد نیستیم. حرکت مردم تونس مثل مبارزات اولیه ملت ماست. مثل انقلاب مشروطه. به نظر من مبارزات مردم تونس در ابتدای راه بیداری اسلامی است.
فرهنگ اسلامی: آینده تونس در هاله ای از ابهام است. سکولارها بسیار قدرتمندتر از گذشته دارند به اجماع می رسند، تحرک سکولارها بسیار تقویت شده و تحقیقات نشان می دهد که سکولارها می خواهند حرکت اسلام خواهان را کنترل کنند. آینده بیداری اسلامی در تونس را چگونه ارزیابی می کنید.
شیخ الاسلام: هانطور که گفتم این یک مرحله است مثل مرحله تاریخی مشروطیت در کشور ما. شما درباره مشروطیت این را می دانید که سکولارها بعد از انقلاب مشروطه باعث انحراف مشروطه شدند. و نتیجه شد پیدایش رضا خان. در ابتدای این نهضت نتیجه اقدامات سکولارهابرای یک عده روشن بود. مثلا شیخ فضل الله گفت مشروعه نه مشروطه! دلیلی ندارد یک شاه بگذاریم و بگوییم هرچه او گفت واجب الاجراست. اگر می خواهید چنین کاری انجام دهید دستورات اسلامی را پیش رو بگذارید و انجام دهید. چرا به یک نفر [شاه] قدرت خاص می دهید ؟
همین را در مبارزات مدرس هم می بینید. مدرس می گوید سیاست ما عین دیانت ماست. مدرس در مسائل سیاسی و اجتماعی بسیار انسان پخته ای بود. مدرس جلوی اشغال تهران توسط روس ها را گرفت. جریان از این قرار بود که روسها آمدند تهران. مدرس رفت با آنها جنگید و شکست خورد. بعد از آن به اصفهان رفت و نیروهای زیاد را جمع آوری کرد. سپس به کرمانشاه رفت و در یک منطقه ای که دولت عثمانی اعتقاد داشته [این منطقه] جزء خاک عثمانی است. مدرس در این منطقه حکومت موقت ایران را می سازد. آلمانها خودشان این حکومت به رسمیت می شناسند و به عثمانی فشار می آورند که آنرا به رسمیت بشناسد. عثمانی هم چون متحد آلمان بوده این حکومت را به رسمیت می شناسد. چرا این کار را می کنند؟ برای اینکه سقوط تهران به معنی سقوط ایران نباشد و روسها هم به تهران حمله نمی کنند. چون می دانند حمله به تهران باعث سقوط ایران نمی شود. مدرس با این کار هم ایران راد حفظ می کند، هم اعتراف عثمانی را می گیرد که آن قسمتی که در آن حضور داشته جزء خاک ایران است. این تفکر تفکر استقلال طلبانه است.
فرهنگ اسلامی: موج جدیدی که در کشورهای عربی برپاست من می خواهم اشاره ای داشته باشم به سوریه که حضرتعالی ۵ سال در این کشور سفیر بودید و آشنایی کامل را با این کشور دارید. آیا بیداری اسلامی در منطقه به دنبال پیاده سازی قوانین اسلامی است؟ اگر اینگونه هست آیا می توان آنرا به انجام رساند؟
شیخ الاسلام: من باید یک مقدار از عقب تر شروع کنم. اولا مظلوم تر از این اسلام خودش است. آقای جولانی و آقای البغدادی امارت اسلامی شام را و عراق را به راه انداختند. بعد گفتند که ما نه به رای مردم اعتقاد داریم و نه به پارلمان، احکام اسلامی را هم اجرا می کنیم. آقای البغدادی یا آقای جولانی تصمیم می گیرد که در یکی از خیابانهای بغداد بمب بگذارد. یک عده از آدم ها را محاکمه نکرده به آتش می کشد، شکم پاره می کند، جگر می خورد، نبش قبر می کند و… اسم همه اینها را هم اسلام گذاشته است. چه کسی به اینها مشروعیت داده؟ چون اسلحه دارند مشروعیت دارند؟ آمریکایی ها هم دقیقا همین را می گویند. می گویند چون ما اسلحه داریم و زور داریم حمله می کنیم، شما هم باید به فرامین ما عمل کنید. اینها هم می گویند چون ما زور داریم حاکم جهان اسلام هستیم. متاسفانه زیربنای اختلاف اصلی در جهان اسلام در این پرسش است که آیا باید از هرکسی تبعیت کرد به صرف اینکه بر مسند حکومت تکیه زده است؟ دیدگاه اهل سنت این است که هرکس حاکم باشد تبیعت از او واجب است حتی اگر عادل نباشد. درست بر خلاف نظریه ولایت فقیه شیعه که نه تنها شرط می گذارد بلکه مجلس خبرگان را که به انتخاب خود مردم است موظف می کند تا ارزیابی کند و ببیند این شخصی که انتخاب شده آیا هنوز مطابق همان ملاک ها عمل می کند یا نه. الان یکی از پیشرفت هائی که جامعه اهل سنت دارد می کند همین است. الان در مصر اخوان می گوید چرا آقای مرسی مشروعیت دارد؟ چون آقای مرسی رای مردم را آورده است. این یک رشد است که اخوان محکم ایستاده و می گوید چون آقای مرسی رای مردم را آورده مشروع است. یعنی دفاع از مشروعیت دارد معنا پیدا می کند.
فرهنگ اسلامی: اجازه بدهید برویم سراغ حزب الله و حضور پررنگ تر حزب الله در معادلات خاورمیانه. بعد از جریان سوریه و در بطن همین بیداری اسلامی حزب الله نقش پررنگی را ایفا کرد و وارد بحران سوریه شد. نقش حزب الله و ایران در بحران سوریه چگونه بود؟
شیخ الاسلام: ما تشخیص دادیم که این جنگ، جنگ مقاومت بود با ضدمقاومت. دوم اینکه ما اعتقاد داشتیم که از فرسنگ ها آن طرف تر از سوریه نباید برای ملت سوریه تصمیم گیری کنند. ملت ها باید خودشان سرنوشت خودشان را بنویسند. اما طرف مقابل جنگ را شروع کرده بود. هدفش هم مشخص بود: شکستن کمر مقاومت؛ تجزیه سوریه و ساقط کردن حکومت مرکزی. اینها کم نیاوردند. با پول عربستان و دلارهای نفتی، با اسلحه و تروریست هائی که در دنیا تربیت کرده بودند به جنگ با دولت سوریه رفتند. تربیت تروریست از سوی آنها به گونه ای بود که به اینها [تروریسم] رسمیت داده شد. یکی از دروغ هایی آمریکایی ها می گفتند ما ضد تروریسم هستیم. اینجا بود که آشکار شد و مشخص شد که مبارزه با تروریسم برای آنها یک مسئله تاکتیکی است نه یک مسئله راهبردی و استراتژیک. آمریکایی ها تروریسم را دسته بندی کردند به دسته های خوب، بد و متوسط. با یک عده تروریست مثل طالبان شروع به مذاکره کردند. یک عده تروریست را پشتیبانی کردند مثل همانهایی که در سوریه بودند. با یک عده از تروریستها هم جنگیدند مثل تروریست هایی که در مالی اقداماتی را انجام دادند.
فرهنگ اسلامی: بسیار متشکرم از اینکه وقت خودتان را در اختیار ما قرار دادید.