از زمانیکه دونالد ترامپ انتخابات ریاستی امریکا را برد و رئیس جمهور این کشور شد، امیدواری صهیونیستها وکشورهای مرتجع عرب منطقه در تشدید فشار بر ایران اسلامی افزایش یافت. این امیدواری به تغییر معادله از آنجا نشات می گیرد که ترامپ ارتباطات گسترده ای با محافل نئو انجلیستها در داخل امریکا دارد که حامی اصلی جریانهای نژاد پرست داخلی و لابیهای صهیونیستی حامی اسرائیل و ارتجاع عرب است. رفتار اقای ترامپ در خروج از توافق هسته ای و تلاش برای تحریم مجدد ایران و محدود سازی توان موشکی و نفوذ منطقه ای آن نیز نشان داد که این پیش بینی ها بجا بوده است. جالب است که بدانیم امریکا قبل از توافق هسته ای اعلام می کرد که جهان در پی گرفتن تضمین از ایران در زمینه برنامه هسته ایش است و اکنون که اژانس بین المللی انرژی هسته ای طی دوازده گزارش در دو سال گذشته پایبندی کامل ایران به توافق هسته ای وصلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران را تایید کرده، واشنگتن با همان گفتمان دروغین گذشته این بار می گوید برنامه موشکی ایران تهدیدی است برای جهان ونفوذ رو به گسترش ایران در منطقه، مخرب صلح واستقرار و منطقه خاورمیانه را تهدید می کند. این گفتمان نشان می دهد امریکا در پی محدود سازی مقاومت ملّت ها برای استمرار نظام سلطه خویش در سطح منطقه وجهان است. از وجه نظر استدلالی برنامه موشکی ایران با برنامه موشکی امریکا، روسیه، چین وچند کشور دیگر جهان از لحاظ حجم و برد و بودجه قابل مقایسه نیست ولی چرا امریکا برنامه ایران را تهدید اعلام می کند در حالیکه در یک روز که امریکا با مشارکت فرانسه و انگلیس برای چندمین بار۱۰۹ موشک خارج از تصمیمات بین المللی به سوریه شلیک کرده و امنیت جهان و منطقه را تهدید کردند و کسی نیست به امریکا بگوید که برنامه موشکی آن کشور و همراهانش تهدیدی است برای صلح جهانی است. چرا برنامه متجاوز موشکی امریکا باید بماند در حالیکه برنامه موشکی ملی ایران که ماهیت دفاعی دارد وبرد آن از چند هزار کیلومتر تجاوز نمی کند باید محدود گردد!. موضوع نفوذ منطقه ای ایران که این روزها امریکا مطرح می کند نیز از لحاظ منطقی مردود است. چرا ایران که به دعوت رسمی دولتهای رسمی به سوریه و عراق در جنگ علیه تروریزم نقش ایفا کرده باید از عراق و سوریه عقب نشینی کند در حالیکه امریکا با زیر پا گذاشتن حاکمیت دولتها به صورت اشغالگر در سوریه و عراق حضور یافته باید بماند. ایا حضور قلدرانه نظامی در خاک دیگران اعلام جنگ و ناقض حاکمیت کشورها نیست . تا بحال بسیاری از جریانهای داخلی عراق به ویژه حشد الشعبی و دولت سوریه با ادله و شواهد و ده ها فیلم وتصویر اثبات کردند که در پشت پرده، دست امریکا در دست گروه های تکفیری است و به طور اشکار و پنهان از آنها حمایت کرده وامکانات جنگی به آنها رسانده است. از این رو طرح این پرسش مشروع است که چرا ایران از سوریه باید عقب نشینی کند و دست از مبارزه با تروریزم بردارد در حالیکه امریکا باید باقی بماند! و حتی به حمایت از تروریزم ادامه دهد؟ حتی اگر ادعای امریکا برای اشغال سوریه و عراق بعنوان مبارزه با تروریزم تکفیری را به طور فرضی بپذیریم باید گفت که چرا امریکا حق شرکت در چنین رویارویی با تکفیریها را دارد ولی دیگران خیر! امروز امریکا گفتمان متناقض مبتنی بر زور را ارائه می دهد وبرای همگان روشن می سازد که امریکا یک قدرت تجاوزگری است که به زور میدان و تئوریهای به اصطلاح رئالیزم تهاجمی می خواهد گفتمان خود را بر دیگران تحمیل کند. البته در اینجا باید گفت که ایران اسلامی با اتکا به خداوند بزرگ و توان بزرگ ملت مؤمن ایران و مردم بیدار و آگاه منطقه نه در گذشته و نه در آینده تسلیم اینگونه باجگیریها نشده و نخواهد شد.
هرچند بسیاری از کشورهای مختلف جهان مانند چین، روسیه، هند ، اتحادیه اروپا وده ها کشور جهان با این رفتار و سیاستهای غیر منطقی ترامپ مخالفت کردند که خود همین مساله بی سابقه شمرده می شود اما رژیم صهیونیستی برخی از کشورهای مرتجع عرب منطقه و برخی از دشمنان ملّت ایران مانند سازمان تروریستی منافقین و سلطنت طلبان از این اقدامات امریکا بر ضد ملت ایران استقبال کردند! جالب اینجاست که این مخالفان برای تعمیق همکاری بر ضد ملت ایران اقدامات بیشتری انجام دادند. دست در دست سازمان امنیت عربستان گذاشتند و مریم ابریشم چی – رجوی را بعقد ترکی فیصل در آوردند تا مثلث ابریشم – رجوی – ترکی فیصل کامل شود. رضا پهلوی سرکرده جریان سلطنت طلب نیز با سفر به ریاض پایتخت عربستان سعودی از محمد بن سلمان ولیعهد سعودی ده ها میلیون دلار کمک گرفت تا با این پولها سوابق سیاه رژیم پهلوی را سیاه تر سازد و برای ایجاد جریان مخالف در ایران هزینه کند. در حالیکه پدرش دهها میلیارد دلار از پول مردم ایران را بحساب های شخصی خودش ریخته و به خارج فرار کرده بود.
جالب اینجاست که این گروه های وابسته اعلام می کنند که آنها در کنار دولت آمریکا برای سرنگونی نظام حاکم در تهران خواهند بود! این رفتارهای مجموعه ای از پرسشها را مطرح می سازد . ایا همکاری با دشمن قسم خورده ملت ایران سنخیتی با فعالیّت متعارف سیاسی دارد؟ و ایا کسانی که قاتل مردم ایران بوده و هفده هزار ایرانی را ترور کردند می توانند ناجی مردم ایران باشند. و بالاخره ایا کسانی که سرشان در آخور امریکا و عربستان است می توانند در میان ملت قهرمان ایران جایگاهی داشته باشند. و بالاخره فشار برای کاهش قیمت پول ملی وکم شدن حقوق محدود کارگران و کارمندان ایرانی و کاهش ارزش خرید آن که به گفته آنها برای ضربه زدن به نظام قانونی در ایران است خدمتی به خلق قهرمان ایران می تواند باشد؟ یا خدمت به دشمنان خلق قهرمان است پاسخ همه این پرشها حد اقل برای مردم ایران روشن است اما دشمن همچنان بر پایه کینه خود عمل می کند که از اول انقلاب بر ضد این مردم دارد و قطعا شکست مکرر دشمن در این رویارویی جدید شرایط منطقه و جهان را به نفع ملت ها تغییر خواهد داد