استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا که اسلام و مردم مسلمان را بزرگترین مانع سلطهطلبی خویش در کشورهای اسلامی ـ بهویژه، در ایران ـ میداند، جنگ نرم علیه هویت امت اسلامی را پس از انقلاب اسلامی، در سراسر جهان آغاز کردهاست. در این میان، جریان انحرافی فمینیسم با حمایت قدرتهای خارجی، در جستوجوی میدان تاختوتازی گسترده در کشور ماست. سؤالی که پیش میآید، این است که فمینیسم چه ویژگیهایی دارد و کدام قسمتهای یک جامعه را در تیررس خود قرار میدهد.
مقدمه
زن نیمی از پیکرۀ اجتماع انسانی است. شخصیت، رفتار، فرهنگ و اندیشۀ او بیگمان در شکلگیری جامعۀ انسانی، نقش مهمی را ایفا میکند. در تاریخ بشر، وجود زن، شأن او، حدود اختیار وی در حیات بشری و پیوند او با مرد و مکانش در سنجش با مرد، همواره مورد گفتوگو بودهاست. در بستر فرهنگی و اعتقادی که اسلام به وجود آورد، شخصیت، حقوق و جایگاه زن به گونهای خاص تفسیر شد. مرد و زن، نه در دو نقطۀ تقابل، که در یک نقطۀ تعامل، برای اکمال خلقت و تداوم نسل و توازن محبت و آرامش، تبیین شدند و خداوند هریک را به فراخور چرایی خلقت و جایگاه متناسب خود، مورد لطف و رحمت قرار داد.
انقلاب اسلامی به تبع تعالیم اسلام نبوی و سیرۀ علوی، زنان را در جایگاه ارزشمند خود، مادرانی فداکار و پُرمحبت و همسرانی صبور و مونس و همسنگرانی پُرصلابت و مقاوم پرورش داد و نمونههای فراوانی از اینگونه زنان را در منظر عالم قرار داد. انقلاب اسلامی و حضور قدرتمند زنان مسلمان در بزرگترین رویداد سیاسی ـ اجتماعی قرن بیستم، توجه جهانیان را به ایران اسلامی و رویکرد تازه زنان جلب کرد و در پی آن، تلاشهای زیرکانهای از سوی استکبار برای تغییر چنین نگرشی صورت گرفت. پس از آغاز تهاجم فرهنگی جدید به عرصههای گوناگون کشور، موضوع دفاع از حقوق زنان پوششی برای تعقیب اهداف ضدّ انسانی تهاجم فرهنگی شد و خود را در جریان جدیدی به نام «فمینیسم» نشان داد.
بر اساس آموزههای فمینیستی، گروهی از زنان برای رسیدن به موقعیتهای مردانه و به دست فراموشی سپردن جایگاه و نقش طبیعی و اصیل خود کوشش کردند. حاصل این تلاشها موجب به وجود آمدن نوعی نابسامانی در روابط اجتماعی، تضعیف نهاد خانواده، بالا رفتن معنادار آمار طلاق، افزایش خشونت و اختلافات خانوادگی و… گردیدهاست. چنین نگرشی، تعامل اجتماعی زن و مرد را به صورت تقابل دو جنس مخالف درآورده، و اتفاقاً بیشترین آسیبها را به موقعیت خانوادگی و اجتماعی زنان وارد کردهاست و مشارکت اجتماعی زن را از هستۀ اجتماعی به پوسته آورده و نقش کلیشهای مردانه به وی دادهاست. در این مقاله، تلاش خواهیم کرد ضمن بررسی بنیانهای فمینیسم، این مقوله را در ایران تجزیه و تحلیل کنیم و به ارائه راهکارهایی برای مقابله با نفوذ روزافزون آن در جامعه بپردازیم.
تعریف لفظی و اصطلاحی فمینیسم
واژۀ فمینیسم از ریشۀ «Feminine» (= زنانه، مادینه، زنآسا، مؤنث)، در اصل از زبان فرانسه از ریشۀ لاتینی «Femina» اخذ شدهاست (مکی و کمپل، ۱۳۸۳: ۲۲). این واژه اولین بار در سال ۱۸۳۷م. وارد زبان فرانسه شد. فمینیسم در فارسی به معانی گوناگون، از جمله طرفداری از زنان، هواداری از حقوق و آزادی زنان، همچنین آزادیخواهی زن، زنوری، زنگرایی و مؤنثگرایی آمدهاست. فمینیسم به مجموعهای از حرکتها و فعالیتهای اجتماعی گفته میشود که با عنوان احقاق حقوق زنان و رفع تبعیض و تضییق از آنان، غالباً به وسیلۀ خود زنان انجام میگیرد (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۱۲). تمام فمینیستها در اینباره که زنان فرودستاند و برای آزادی آنان باید استراتژی مناسبی اتخاذ کرد، همعقیدهاند، ولی در مورد علل این ستمدیدگی و استراتژیها و رسیدن به آزادی، بین آنان اختلاف نظرهای اساسی مشاهده میشود (والاس و ابوت، ۱۳۸۰: ۱۵).
پیشینۀ فمینیسم در ایران
با تهاجم جدید فرهنگ غرب در ایران در آستانۀ انقلاب مشروطه، وضعیت زنان نیز همپای سایر اقشار اجتماعی تغییر کرد. از این رو، مشروطیت را باید نقطۀ عطفی در تاریخ فرهنگی ایران دانست؛ زیرا آثار شگرفی در تغییر نگرشها در میان زنان برجای گذاشت و جامعۀ ایرانی را نادانسته و ناخواسته، بر مدار فرهنگ غرب کشاند. گروهی از غربگرایان داخلی که تحولات فرهنگی مغربزمین را با خوشبینی تحلیل میکردند، تنها راه سعادت را الگوبرداری از جهانِ بهاصطلاح متجدد و رهایی از مظاهر سنتی دانستند (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۷۹). از این رو، در اواخر سلطنت قاجار، جنبشهایی پدید آمد که توسط زنان ایرانی هدایت میشد که از فرزندان یا همسران تحصیلکردههای دنیای غرب بودند. حتی برخی از زنان در روزنامههای ایرانی که پیش از مشروطه در خارج از کشور به چاپ میرسید، مقالاتی در ترویج دیدگاههای غرب نوشتند. پیروی این گروه از زنان از زنان متجدد غرب، در آغاز تنها در تشکیل مدارس دخترانه به سبک جدید، تشکیل انجمنهای زنان، انتشار جراید و مسائلی از این قبیل منحصر میشد.
با ظهور سلسلۀ پهلوی، فصل جدیدی در تاریخ اختناق ایران گشوده شد و «غربزدگی و بیهویتی، نیمۀ پنهان چهرۀ خود را آشکار ساخت» (علوی، ۱۳۶۹: ۸۰). پیش از آغاز کشف حجاب، سختگیریهایی دربارۀ پوشش زنان اعمال شد؛ بهویژه در مورد رنگ، محدودیت شدیدی اعمال گردید تا زمینه برای کشف حجاب آماده شود. کشف حجاب که به بهانۀ آزاد کردن نیمی از نیروهای انسانی جامعه تحقق یافت، نقطۀ عطفی است که تأثیر بسزایی در شکلگیری برداشتهای منفی در ذهنیت جامعۀ ایرانی نسبت به سیاستهای استعماری داشت. پس از کشف حجاب، زنان بیشتر به آرایش و خودنمایی و برهنگی پرداختند تا به تولید و مشارکت اجتماعی و پیراستگی فرهنگی. حرکتهای زنان غربزده حتی ۴۰ سال بعد از آن نیز غالباً متأثر از الگوهای غربی، آن هم از نوع مبتذل دهههای ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم میلادی بود، که در برنامههایی مانند مسابقۀ انتخاب دختر شایسته، تشکیل کاخهای جوانان و… تجلی یافت.
حضور عنصر فاسدی مانند اشرف پهلوی به عنوان رئیس سازمان زنان، گویای ابتذال و نشان وابستگی این حرکت بود (آزاد ارمکی و بهاء، ۱۳۷۷: ۸۱). اشرف پهلوی خود معتاد بود و از عقدههای جنسی رنج میبرد. نشریههایی مانند «زن روز»، «دختران و پسران»، «اطلاعات هفتگی» و «جوانان» در عصر پهلوی، مسئولیت ترویج فحشا و بیبندوباری را به عهده داشتند و فیلمها و تصنیفهای مبتذل جنسی از مظاهر سیاستهای فرهنگی در عصر پهلوی بود. «بیبندوباریهای شدید در دوران محمدرضاشاه، نمونهای از شروع این موج جدید در ایران بود» (ستاری، ۱۳۷۳: ۱۰۲).
حرکتهای فمینیستی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حرکتهای فمینیستی چند مقطع را پشت سر گذاشت. مقطع اول، سالهای ۵۷ تا ۶۱ را در بر میگیرد که سالهای رکود این حرکت است. در این سالها، زنان از قیدوبندهای استعماری گذشته آزاد شدند و با افتخار و شکوه فراوان، در پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند؛ به گونهای که سهم آنان در انقلاب به هیچوجه کمتر از مردان نبود.
مقطع دوم، سالهای ۶۱ تا ۶۷ است که دوران شکلگیری جریان فمینیستی در ایران است. در این دوره بود که تحرکات سیاسی ضدّ انقلاب به سوی فعالیتهای فرهنگی گرایید. سفارتخانههای بعضی از کشورهای غربی در این زمینه فعال بودند. این رویکرد فرهنگی در میان عناصر خودفروخته و وابسته به غرب و ضدّ انقلاب، سبب شد که گروههای مخالف با یکدیگر در اروپا و آمریکا به یک همگرایی موقت دست یابند و پروژههای مشترکی را در دستور کار قرار دهند؛ طوری که طیف وسیعی از چپترین چپها تا هواداران سلطنت، به هم پیوستند و علیه انقلاب و اسلام، یک جبهۀ واحد فرهنگی را تشکیل دادند (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۸۲).
مقطع سوم، از سال ۶۷ و با پایان جنگ تحمیلی آغاز گردید. فصل نوینی در جنگ نرم غرب علیه انقلاب اسلامی و جریانهای فمینیستی در ایران گشوده شد. فضای نسبتاً آرام کشور و وضعیت ویژۀ دوران سازندگی که مطرح شدن الگوهای توسعه به مفهوم غربی آن را به همراه داشت، و نیز حرکت ارتجاعی فرهنگی که طرح دیدگاههای غربی را امکانپذیر ساخت، بهترین زمینه را برای رشد جریانهای فمینیستی فراهم کرد. از جمله جریانهایی که در خارج از کشور در سال ۶۷ تشکیل شد، «بنیاد پژوهشهای زنان ایران» است که توسط عوامل غربگرا و برخی سلطنتطلبان راه اندازی شد. «البته میتوان مقطع چهارمی را هم برای جریانهای فمینیستی عنوان کرد که از دوم خرداد ۱۳۷۶ و با تحولاتی که بهخصوص در عرصۀ سیاسی و اجتماعی در کشور رخ داد، به وجود آمد» (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۸۳).
تقسیمبندی جریانهای فمینیستی در ایران
جریانهای داخلی و خارجی فعال در عرصۀ فعالیتهای فمینیستی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: ۱) جریان سیاسی؛ ۲) جریان سکولار؛ ۳) جریان بهاصطلاح دینی.
۱٫ جریان سیاسی : این جریان که فعالیت خود را در چند کشور اروپایی و آمریکایی متمرکز ساخته و کموبیش با برخی از جریانهای داخلی کشور نیز ارتباط دارد، معتقد است که مسئلۀ رهایی زن، یک پوشش مناسب برای فعالیتهای سیاسی است؛ زیرا به این وسیله میتوان به زنان القا کرد که برای رسیدن به حقوق خود، راهی جز مبارزه با دولت ندارند. این جریان سیاسی مخالفت خود را با احکام اسلام و ارزشهای انقلاب اسلامی، به صراحت اعلام داشتهاست و برخلاف معیارهای انقلاب اسلامی در حال پیشروی است. جریان سیاسی فمینیستی میکوشد از شهوت جنسی و نیازهای جنسی جوانان علیه آرمانهای سیاسی و آزادیخواهی و استقلال کشور استفاده کند و شهوت جوانان را در مقابل فطرت آنان قرار دهد.
انقلاب اسلامی با تأثیرگذاری بر تحولات جهانی، توانست هویت اسلامی را زنده نماید. احیای هویت اسلامی و نقشآفرینی اندیشۀ اسلامی در عرصۀ هنجارسازی و گفتمانسازی، حکایت از آن داشت که انقلاب اسلامی توانستهاست نقش اسلام را در نظام تصمیمگیری منطقهای و بینالمللی، به منصۀ ظهور رساند (رنجبران، ۱۳۸۰: ۹۵). این مهم مرهون بازسازی تمدنی در پرتو انقلاب اسلامی بود که بر شاخصهایی از قبیل اسلام ناب محمدی، نفی قشریگری و ظاهرگرایی، نفی فساد و فحشا، اقامه و بسط عدالت اجتماعی، حمایت از مستضعفان و مبارزه با ظلم، حقگرایی و برقراری حکومت مردمی و عادلانه، نفی گرایشهای الحادی و نفی انگیزهها و تعصبات قومی، نژادی و ملیگرایانه استوار است.
بدین ترتیب، انقلاب اسلامی با پراکندن نور عدالت و معنویت و مبارزه با بیعدالتی و تبعیض، به تقویت شخصیت و جایگاه واقعی زن مسلمان به عنوان نیمی از افراد جامعه، و ترویج و فراهم آوردن زمینههای لازم برای ایفای نقش و رسالت اساسی زنان و مبارزۀ آنان با فساد و فحشا و مشارکت فعال زنان در امور اجتماعی، فرهنگی، هنری و سیاسی اهتمام ورزیدهاست (رنجبران، ۱۳۸۰: ۸۹).
مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، بیتوجهی به ارزشهای اخلاقی و تضعیف نهاد خانواده از دیگر ویژگیهای این جریان سیاسی است که با بنیادهای اصیل انقلاب اسلامی، به طور کامل ضدّیت دارد (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۸۹). این جریان انقلاب اسلامی را بزرگترین خطری میداند که پایۀ سلطۀ جهانی غرب را به لرزه درآوردهاست.
۲٫ جریان سکولار : جریان سکولار که الزاماً اعتقادی به اسلام ندارد، با درک شرایط و موقعیت حاکم بر کشور، به این نتیجه رسیدهاست که در حال حاضر، برای نشر عقاید خود راهی جز استفاده از تعابیر و الفاظی که مورد قبول جامعه باشد، ندارد. جریان یاد شده تنها از دریچۀ آموزههای غربی به حقوق زنان مینگرد و راه احقاق حقوق آنان را تنها در تن دادن بی قید و شرط و الگوها و هنجارهای متناسب با فمینیسم غربی جستوجو میکند. این شیوه یکی از شگردهای عناصر داخلی و خارجی در تضعیف مقاومت فرهنگی و ضد استعماری یک ملت است. هدف نهایی در جنگ نرم علیه یک ملت، ایجاد تغییر و دگرگونی در ساختارهای سیاسی آن جامعه و جایگزین کردن ساختارهای وابسته برای تسلط بر یک کشور است. دشمنان انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی، در دهۀ اول انقلاب، تمامی قدرت سختافزاری خود را برای شکست انقلاب و ساقط کردن جمهوری اسلامی به صحنه آوردند و تلاش کردند به شکلهای گوناگون، از قبیل راهاندازی غائلههای تجزیهطلبی در مناطق قومیتی، راهاندازی تروریسم داخلی، طراحی کودتای نظامی و تجاوز نظامی در قالب جنگ تحمیلی، به اهداف خود برسند.
ناکامی دشمنان در همۀ این اقدامات سبب گردید آنان به این جمعبندی برسند که تا زمانی که مردم ایران بر اساس باورها و اعتقادات اسلام ناب محمدی عمل نمایند، مدافع نظام اسلامی و ولایت فقیه خواهند بود و هیچ قدرتی قادر به شکست نظام جمهوری اسلامی نخواهد بود. بر اساس این جمعبندی، از دهۀ دوم انقلاب، با هدف ایجاد تغییر در باورها و اعتقادات مردم ایران، تهاجم فرهنگی خود را آغاز کردند و اکنون تهدیدات نرم آنان علیه ملت ایران وارد مرحلۀ جنگ نرم شدهاست (صفاتاج، ۱۳۸۷: ۳۴). ترویج فمینیسم و ترویج فحشا تحت عنوان دفاع از حقوق زنان و تبلیغ گستردۀ مبانی نظری فرهنگ غرب و زیرساختهای تئوریک فرهنگ آمریکایی ـ که در آن، واژۀ «آزادی» به طور چشمگیری مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاست ـ یکی از اهداف و شاخصههای جنگ نرم است که سعی دارد در لایهلایۀ جامعه اسلامی نفوذ کند و آن را به صورت موافق با اهداف خود دربیاورد (غضنفری، ۱۳۸۰: ۱۹۰).
جریان سکولار با هدف اسلامزدایی، در یکی ـ دو سال گذشته در پوشش عناوین فرهنگی و تاریخی، تلاش وسیعی را آغاز کردهاست تا زنانی را مطرح سازد که پیش از انقلاب اسلامی و در دوران حاکمیت نظام منحط شاهنشاهی، در صحنههای مختلف فرهنگی، هنری و اجتماعی حضور فعال داشته و در جهت ترویج و توسعۀ فرهنگ فحشا و هرجومرج جنسی قدمهای مؤثری برداشتهاند. این جریان تلاش میکند که با تطهیر این چهرهها، آنها را به عنوان الگوهایی برای نسل امروز زنان کشور و سرمشق حرکتهای زنان معرفی کند (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۹۹).
۳٫ جریان بهاصطلاح دینی : این جریان معتقد است که باید با تجدید نظر در برخی اصول، اسلام را به گونهای تعریف کرد که کاملاً با معیارهای غربی منطبق شود. نویسندگان طیف مزبور به هنگام بحث از برخی احکام فقهی مربوط به زنان، به منظور رسیدن به نتایج مورد نظر، عالماً و عامداً چشم خود را بر برخی منابع مسلم اجتهاد ـ همچون سیره و سنت رسولالله و روایات معصومین ـ میبندند. انقلاب اسلامی ایران با الهام از اسلام ناب محمدی توانست ضمن به چالش کشیدن مبانی تمدن غرب، یک جنبش عظیم اجتماعی را در جهان اسلام پایهگذاری نماید. این رستاخیز فرهنگی که بر همگرایی اسلامی و پیریزی یک قطب جهانی در دنیای اسلام تأکید میورزید، توانست پرچمداری مبارزه با تهاجم فرهنگی شرق و غرب را به عهده گیرد (فوزی، ۱۳۸۴: ۲۱). در این میان، فمینیسم با قطع پیوند میان انسان و خدا، بر حاکمیت الحاد تأکید میکند و میکوشد حاکمیت بیقیدوبند غرایز و تمایلات جنسی را به صورت یک ارزش مطرح کند؛ بر این اساس، به ارزشهای فطرت الهی انسان یا قراردادهای انسانی وقعی نمینهد و وجود قوانین اخلاقی را عامل محدودیت تلقی میکند. بدین ترتیب، مسئلهای به نام اخلاق، ارزش و موضوعیت خود را از دست میدهد (جوادی آملی، ۱۳۶۹: ۳۵).
عوارض گرایشهای فمینیستی
کسانی که فعالیتهای خود را بر پایۀ تفکر فمینیسم غربی بنا کرده و اهداف خود را در قالب ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی غرب دنبال میکنند، به دنبال حذف نهاد دین در جامعه هستند و راهحل نهایی برای زنان را پیروی از دستورالعملهای غربی میدانند. تزلزل بنیاد خانواده، اختلال در شخصیت زن و نگرانیها و ناهنجاریهای روحی و روانی، از آثار زیانبار این حرکتهای به ظاهر مدافع حقوق زنان است؛ در حالی که نظام اسلام، زن و مرد را اعضای یک پیکر دانسته و تعارض میان زن و مرد را بیمعنا میداند و به زن چنان ارزش و منزلتی عطا نمودهاست که نظیر آن مشاهده نمیشود.
به گفتۀ شهید مطهری، نهضت اسلامی زن با نهضتی که در مغرب زمین روی داد، از دو نظر تفاوت بنیادی دارد: «اول، در ناحیۀ روانشناسی زن و مرد است که اسلام اعجاز کردهاست. دوم اینکه اسلام، در عین آنکه زنان را به حقوق انسانیشان آشنا کرد و به آنها شخصیت و هویت و استقلال داد، هرگز آنها را به تمرد و عصیان و طغیان و بدبینی نسبت به جنس مرد وادار نکرد» (مطهری، ۱۳۷۸: ۷۶). البته گروهی هستند که خواهان تجدید نظر در قوانین و ساختار جامعه هستند و معتقدند که جامعۀ ایران سالها تحت سلطۀ نظام مردسالار بوده و لازمۀ دگرگونی، اصلاح قوانین و دیدگاه فرهنگی جامعه است. این گروه درونمایۀ مذهبی دارند و بعضی ارزشهای موجود در جامعه را مطابق با دستورات اسلامی نمیدانند و درخواست اصلاح دارند (فتاحیزاده، ۱۳۸۲: ۳۵). اینان خواستار برابری انسانها و عدالت اجتماعی میان زن و مرد، و نیز خواهان استفاده از امتیازات اجتماعی ـ مانند حضور در پستهای سازمانی و مدیریتی، دستمزد برابر با مردان در شرایط یکسان کار و حضور در عرصههای مختلف ـ که بیشتر در اختیار مردان است ـ هستند (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۱۰۸).
فمینیسم، راهکاری برای نفوذ آمریکا در ایران
«فمینیسم اسلامی» اصطلاحی است که در سالیان اخیر به ادبیات زنان راه یافته و در برخی از کشورهای اسلامی ـ همچون ایران ـ جایی برای خود باز کردهاست. این گرایش شاخهای از فمینیسم است که به تفسیر نادرست از اسلام میپردازد و از آنجا که دین را نافذترین و مهمترین رکن فرهنگ در کشورهای اسلامی میبیند، در این کشورها دستیابی به اهداف خویش را در گرو همسویی و همراهی با فرهنگ دینی میپندارد؛ هرچند اساس اندیشه و راهکار خود را از غرب گرفتهاست.
وضعیت زنان در رسانهها پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از انقلاب اسلامی و تحولات عظیم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، حضور زنان در رسانهها تعریف جدیدی یافت که علیرغم چالشهای بسیار، تا حدودی توانست جایگاه مناسبتری برای آنان در این وادی ترسیم کند. ورود مفاهیم ارزشی و تکریم منزلت زن و نقشهای اجتماعی وی دستمایۀ بسیاری از تولیدات رسانهای قرار گرفت و زنان در این عرصه، با امنیت بیشتر و حضور شایستهتر، سعی در ارائۀ چهرۀ زن ایرانی و مسلمان کردند. رشد کمی و کیفی مشارکت زنان در عرصههای فرهنگی و رسانهای، نشان از بستر مناسبی داشت که از دستاوردهای بینظیر انقلاب فرهنگی محسوب میشود (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۱۶۶).
عملکرد رسانههای بیگانه در برخورد با مسائل زنان در ایران
رسانههای بیگانه برای ترویج فحشا تلاش وسیعی دارند، و از طرف دیگر، به تقویت رویکرد فمینیسم سیاسی برای مبارزه با جمهوری اسلامی ایران دامن میزنند. در این رسانهها، به بهبود وضع زنان بعد از انقلاب اسلامی چندان توجه نمیشود؛ در حالی که انواع مسائل و مشکلات واقعی و غیرواقعی، به طور مستقیم به انقلاب اسلامی، یا به طور غیرمستقیم به اسلام نسبت داده شدهاست. درصدی از آنچه در این رسانهها دربارۀ زنان پخش میشود، به نابرابری حقوق زن و مرد اختصاص دارد. در یک پژوهش مشخص شد که رسانههای بیگانه ۹۶ درصد برنامههای خود را به انتساب مشکلات زنان به اسلام اختصاص دادهاند و تنها در چهار درصد از برنامههای آنها، به دستاوردهای زنان در انقلاب اسلامی ایران توجه شدهاست (منتظرقائم، ۱۳۷۹: ۲۱). آمار فراوانی منفیبافی رسانههای رادیو آمریکا، رادیو بی.بی.سی، رادیو اسرائیل و رادیو فرانسه دربارۀ زنان به ترتیب زیر است: رادیو آمریکا با فراوانی ۲۵۶، رادیو بی.بی.سی با فراوانی ۲۸۲، رادیو اسرائیل با فراوانی ۲۳۵، رادیو فرانسه با فراوانی ۶۸٫ همانطور که ملاحظه میشود، رادیو بی.بی.سی با فراوانی ۲۸۲، در زمینۀ منفیبافی در امور زنان، گوی سبقت را از سایر همتایان ربودهاست.
جایگاه زن در فیلمها و سریالهای تلویزیونی و سینمایی
با نظری اجمالی به مجموعههای ایرانی یا فیلمهای اکران شده بر پردۀ سینما، ملاحظه میشود تنها چیزی که در این برنامهها تکرار ـ و طبعاً تلقین ـ میشود، روابط عاشقانۀ یک دختر و پسر، آن هم قبل از ازدواج است. عقربۀ ذهنی مخاطبان با دیدن این برنامهها متوجه مسائل غریزی میشود؛ نگاهی که در بین اندیشمندان مدافع حقوق زن، حتی در غرب هم مردود است؛ نگاهی که زن را یک ابزار جنسی میبیند و تمام ابعاد و توانمندیهای او را در جلوۀ زنانگیاش هضم میکند و تحتالشعاع قرار میدهد (نافعیفرد، ۱۳۸۳: ۵۲). با چنین وضعی، توقع تغییر در فرهنگ جامعه و رسیدن به الگوی متعالی زنان بسیار نابجاست. در برنامههایی که میخواهند ظاهر دینی خود را حفظ کنند، آنقدر با مفاهیم ارزشی سطحی برخورد میشود که اصلاً در نگاه بیننده، رصد نمیشود و به این ترتیب با وجود روابط به ظاهر موجه و رعایت ظاهری حجاب، سکس پنهان از همه جا سرک میکشد و روابط دختران و پسران آنقدر محوری میشود که موضوعات اصلی را تحتالشعاع قرار میدهد (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۱۸۳).
راهکارهای خنثیکنندۀ جنگ نرم در قالب فمینیسم
۱٫ تصحیح افکار و اندیشهها : با مراجعه به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و معصومین(ع)، میتوان افکار مسلمانان را دربارۀ شخصیت و جایگاه زن تصحیح کرد. البته در درجۀ نخست، باید تصور زن به خویش را مورد بازبینی و دوبارهاندیشی قرار داد؛ توجه به اینکه زن انسانی باکرامت است، بنیآدم شامل زن و مرد، هر دو میشود، زن در حدود، تعزیرات، مجازات و پاداش همسان مرد است، شخصیتی مستقل دارد، از حق انتخاب همسر برخوردار است و انسان کاملی است که در زندگی خانوادگی شریک مرد است نه ابزار جنسیاش (فتاحیزاده، ۱۳۸۷: ۲۸۶) . از این رو، خداوند زن و شوهر را لباس یکدیگر دانستهاست (هن لباس لکم و أنتم لباس لهن) (امین، ۱۸۹۹م. : ۳۰۲).
۲٫ توجه به خانواده به عنوان واحد بنیادین جامعه : سردمداران فمینیسم برای ترویج فحشا و بیبندوباری، خانواده را به عنوان جایگاه اصلی پابرجایی ستم بر زنان معرفی کرده و مدعی هستند که مهمترین عامل فرودستی زنان، نظام خانواده است. این تلقی از خانواده، رفتهرفته منجر به تضعیف این نهاد اجتماعی و سُست شدن روابط خانوادگی در جوامع غربی گردید، تا آنجا که متفکران و جامعهشناسان غربی نسبت به روند رو به افزایشِ از هم پاشیدن خانواده اعلام خطر کرده، و از آن به عنوان یکی از بزرگترین چالشهای نظامهای لیبرال ـ دموکراسی یاد کردند (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۱۴۳). قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با ژرفاندیشی تمام، نقش خانواده در حیات فرد و اجتماع را مورد توجه قرار داده و بر پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی تأکید فراوانی ورزیدهاست. در نگاه قانون اساسی، واحد تشکیلدهندۀ جامعۀ اسلامی، خانواده است و افراد در چارچوب خانواده است که هویت مییابند (آذری قمی، ۱۳۷۲: ۳۲). در دیدگاه اسلامی، اهداف تشکیل خانواده بسیار فراتر از ارضای تمایلات جنسی زن و مرد بوده و امور مختلفی را شامل میشود، که مهمترین آنها عبارتاند از: بقای نسل انسانی، سکونت و آرامش زوجین، ارضای غریزۀ جنسی، مشارکت در حیات معنوی، مشارکت در حیات مادی و تربیت نسل (نوابینژاد، ۱۳۷۸: ۴۲).
۳٫ رعایت حقوق : هرچه افراد دربارۀ حقوقی که دارند آگاهی بیشتری داشته باشند، در اعمال حقوق خود کوشاتر خواهند بود. اگر زن نیز حقوق اجتماعی را بشناسد و در صدد احقاق آن برآید، قهراً در رشد و تعالی شخصیت او مؤثر خواهد بود. حق تحصیل و دانشاندوزی و حق حضور در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی موجب تحول و دگرگونی موقعیت و جایگاه وی خواهد بود (فتاحیزاده، ۱۳۸۷: ۲۸۶).
۴٫ پرهیز از تجددمآبی و تحجرگرایی : دو آفت اساسی جوامع اسلامی «تجدد مآبی» و «تحجرگرایی» است. تجددمآب چنان شیفتۀ غرب است که گمان میکند جوامع اسلامی برای بقا در عصر جدید، چارهای جز دست شستن از ارزشهای اسلامی و تجدیدنظر در اصول خود ندارند. در مقابل، تحجرگرا چشم خود را یکسره بر همۀ تحولات و تغییرات اجتماعی بسته و میپندارد که دین، مجموعهای خشک و انعطافناپذیر است که هیچ مسؤلیتی برای پاسخگویی به نیازهای جدید روز ندارد. این دو آفت، همۀ مناسبات فرهنگی و اجتماعی جوامع اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داده و باعث به وجود آمدن دیدگاههای متناقض و همراه با افراط و تفریط در مورد شئون زندگی اجتماعی در این جوامع شدهاست (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۱۴۸). استاد مطهری از این دو جریان، با عنوان «جامدها و جاهلها» یاد کردهاست (مطهری، ۱۳۷۸: ۲۲).
نتیجهگیری
الگویی که غرب در حال حاضر برای زنان ـ عموماً ـ و زن غربی ـ خصوصاً ـ ارائه نموده، عبارت است از موجودی که از میان ارزشهای وجودی، کرامات انسانی، خلقوخوی خدایی، رمز و رازهای شگفتآور و اسرارآمیز که در وجود خویش به ودیعه دارد، به ابزاری مبدل شده که تنها دو چیز دارد: زیبایی و جاذبۀ جنسی، که هر دو نیز در جهت منافع و مطامع سرمایهداری غرب به کار گرفته شدهاست. سیاست استعمار و امپریالیسم غرب در این است که ابتدا مردم را سرگرم کند، سپس اهداف خود را که عبارت از تهاجم فرهنگی و تبدیل جوامع مورد نظر به بازارهای مصرف کالاهای غربی است، عملی سازد. این شیوۀ غیرانسانی که فینفسه به ضرر همۀ جوامع بشری ـ بهخصوص، جوامع عقبمانده ـ است، برای قدرتهای سرمایهداری غرب بسیار مفید و کارساز بوده، و از همین راه به بسیاری از اهداف خود دست یافتهاند.
از این رو باید در مقابله با چنین تهاجمی کارهای اثباتی فراوانی انجام شود، که از آن جمله، موارد زیر میتواند مهمتر باشد: اول، فرهنگ حجاب و پوشش اسلامی باید برای زنان جامعه ما ترویج شده و ابعاد قرآنی و اسلامی آن از طریق ساختن فیلم و نمایشنامه یا انتشار کتابهای مفید و راههای دیگر، هرچه بیشتر تبیین گردد؛ دوم، نقش نظام اسلامی در مهار کردن تهاجم فرهنگی در ابعاد مختلف آن انکارناپذیر است و نظام اسلامی باید بر مطبوعات، رسانههای گروهی و صداوسیما در جهت آموزش و ترغیب دختران جوان ـ و حتی نوجوان ـ به حفظ پوشش اسلامی، نظارت دقیق داشته باشد. اگر زن به نقش واقعی و حقیقی خود واقف شد و ارزشهای معنوی خود را از کف نداد، مقهور فرهنگ غربزدگی نمیشود (آذری قمی، ۱۳۷۲: ۹).
فهرست منابع و مآخذ
آذری قمی، احمد (۱۳۷۲). سیمای زن در نظام اسلامی، قم: انتشارات دارالعلم، چاپ اول.
آزاد ارمکی، تقی؛ بهاء، مهدی (۱۳۷۷). بررسی مسائل اجتماعی، نشر جهان، چاپ اول.
امیری، ابوالفضل (۱۳۸۶). تهدید نرم: تهاجم فرهنگی، ناتوی فرهنگی، چاپ دوم، تهران: پگاه.
امین، قاسم (۱۸۹۹م.). تحریرالمرئه، طبع ۱، القاهره: مکتبه الترقی.
توحیدی، نیره (۱۳۷۶). فمینیسم اسلامی ـ چالشی دموکراتیک یا چرخشی تئوکراتیک، آمریکا: کنکاش.
جمعی از نویسندگان (۱۳۸۵). فمینیسم، تدوین: سید حسین اسحاقی، قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما، چاپ اول.
جوادی آملی، عبدالله (۱۳۶۹). زن در آیینۀ جمال و جلال، تهران: مرکز فرهنگی رجاء، چاپ اول.
دفتر نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه فردوسی(۱۳۸۱). اسلام و فمینیسم، دفتر نشر معارف، چاپ اول.
رنجبران، داوود (۱۳۸۸). جنگ نرم، تهران: ساحل اندیشه، چاپ ششم.
ستاری، جلال (۱۳۷۳). سیمای زن در فرهنگ ایران، تهران: نشر مرکز، چاپ اول.
شهیدیان، حامد (۱۳۷۷). فمینیسم اسلامی و جنبش ایران، آمریکا: ایراننامم.
صفاتاج، مجید (۱۳۸۷). انقلاب اسلامی و استعمار فرانو در منطقه، تهران: سفیر اردهال، چاپ دوم.
علوی، هراتالله (۱۳۶۹). حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی ـ امیرکبیر، چاپ اول.
غضنفری، کامران (۱۳۸۰). آمریکا و براندازی جمهوری اسلامی ایران، تهران: کیاء، چاپ اول.
فتاحیزاده، فتحیه (۱۳۸۲). زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما، چاپ اول.
فوزی، یحیی (۱۳۸۴). تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، جلد اول، تهران: عروج (وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)، چاپ اول.
مطهری، مرتضی (۱۳۷۸). مؤسسه حجاب، تهران: صدرا، چاپ سوم.
مطهری، مرتضی (۱۳۷۸). نظام حقوق زن در اسلام، تهران: صدرا، چاپ سوم.
مغیثی، هایده (۱۳۷۶). فمینیسم پوپولیستی و فمینیسم اسلامی، آمریکا: کنکاش.
مکی (هام) و سارا (کمپل) (۱۳۸۳). فرهنگ نظریههای فمینیستی، برگردانان: فیروز مهاجر، فرخ قرهداغی، نوشین احمدی خراسانی، نشر توسعه، چاپ اول.
منتظرقائم، محمد مهدی (۱۳۷۹). «رسانههای جمعی و هویت»، فصلنامۀ مطالعات ملی، تهران، شماره ۴٫
نافعیفرد، کریم (۱۳۸۳). زن از دیدگاه اسلام و تمدن غربی، تهران: عابد، چاپ دوم.
نوابینژاد، شکوه (۱۳۷۸). روانشناسی زن، تهران: جامعۀ ایرانیان، چاپ دوم.
والاس، کلرو؛ ابوت، پاملا (۱۳۸۰). جامعهشناسی زنان، برگردان: منیژه نجم عراقی، تهران: نشر نی، چاپ اول.
تاریخ مقاله: بهمن ۱۳۹۵