شیرازی : اسم کامل من سیده معصومه شیرازی است و اجدادم از شهر شیراز ایران بودهاند. کودکیام را در شهر قم سپری کردم و سالها و خاطرههای انقلاب اسلامی به عنوان یادگار ارزشمند آن زمان، جزئی از زندگی من است. زمانی که با کودکان هم سن و سال خودم در راهپیماییها شرکت میکردیم و به سمت ماشینهای ارتش شاه، سنگ پرتاب کرده، انزجارمان را از رژیم ستمشاهی نشان میدادیم، و در کوچهها شعار «الله اکبر، خمینی رهبر» سر میدادیم و فریاد میزدیم. از همان زمان بود که افکار کودکانه و معصوم من سهم و بهرۀ خودش را از رزق انقلاب بُرد و امروز اشعار من سرشار از افکار انقلابی است. روزنامههای پاکستان اشعار مقاومت من را به طور ویژه چاپ میکنند. پدرم، علامۀ مجاهد، سید امداد حسین شیرازی یکی از اعضای فعال انقلاب اسلامی و نیز از بنیانگذاران نهضت نفاذ فقه جعفریه در پاکستان بوده اند.
کودکی و نوجوانی من در کوچههای قم و عشق حرم حضرت معصومه(س) سپری شد. ۱۲ سالم بود که پدرم به عنوان وکیل مطلق حضرت امام خمینی(ره)، به شعر مولتان تشریف آورده و سمت مدیریت «جامعه باب العلوم» را به عهده گرفتند. تحصیلات ابتداییام را در شهر مولتان فرا گرفتم و این راه را ادامه دادم. در علوم مذهبی، مدرک «سلطان الافاضل» را کسب کردم و پس از آن، علاوه بر لیسانس در دو رشتۀ زبان و ادبیات عربی و فارسی (در فارسی دارای مدال طلا نیز هستم)، مدرک کارشناسیارشد در علوم دینی دارم. در نتیجه، در سال ۲۰۰۲م. در دانشگاه آزاد علامه اقبال اسلامآباد، به عنوان استاد آغاز به کار کردم و همزمان با دانشگاه، در کالجهای متعددی مشغول به تدریس شدم. به دلیل هنر خطابت که هدیه و اعطای خداوند به من است و به دلیل علاقۀ زیادی که به امور مذهبی دارم و به خاطر استعداد علمی، بنده در مجالس عزای سیدالشهدا(ع) به عنوان خطیبه، به تبلیغ پرداخته و میپردازم. از طرفی هم در اجتماعهای کشوری و بینالمللی به مباحث نظری پرداختم.
شبکههای زیادی در پاکستان برنامههای خطابت من در مجالس عزای امام حسین(ع) و نیز مباحث مذهبیام را پخش میکنند و پوشش میدهند. در تمام شهرهای بزرگ کشور و نیز کشورهای خارج، به عنوان خطیبه دعوت میشوم. این را یکی از هدیههای بزرگ الهی نسبت به خودم میدانم. زندگی شعری و ادبی خودم را از زمان کالج شروع کردم؛ هنگامی که اولین نظم آزاد (= شعر نیمایی) خودم را سرودم که این خودش اظهار سرکشی و بغاوت یک شاعره از شعر کلاسیک و غزل متداول را نشان میداد. در آن زمان، شعر خودم را برای یکی از معتبرترین مجلههای پاکستان به نام «ماهِ نو» ارسال کردم که بدون کوچکترین نقد و اعتراض، به چاپ رسید. آن لحظه یک سرشاری و خوشحالی عجیب به من دست داد که توصیفنشدنی است و به شاعر درونی من، برای پیشرفت بیشتر چراغ سبز نشان میداد و به او انگیزه عطا میکرد؛ انگار در من خواهشی برای تسخیر جهانهایی آن سوی ستارهها به وجود آمده باشد.
من سفر شعری خودم را از شعرهای عاشقانه شروع کردم؛ انگار رودخانۀ خروشان نوجوانی منتظر بود که در آبشار فکر و خیال مبدل شود. به خاطر جوّ مذهبی خانواده، پردهنشین بودم و اجازۀ حضور در مجالس ادبی را نداشتم. اجازۀ انتشار عکس در روزنامه را نیز نداشتم. بنابراین، تنها کارم نوشتن بود و اینکه کارهایم از رسانههای معتبر پاکستان منتشر شود. نظمهای آزاد من مخاطبان زیادی پیدا کرد. در سال ۲۰۰۷م.، یکی از اشعار من به نام «همه چیز را به تو خواهم گفت» به عنوان بهترین شعر سال برگزیده شد. مجلههای هندوستان نیز اشعار مرا با تشکر، از مجلههای معروف پاکستان ـ از جمله «ماهِ نو» و «ادبیات» ـ دریافت نمودند و مجلهای در هند به نام «انشاء» یکی از اشعار مرا روی جلد چاپ نمود.
در کنار نظم آزاد، غزل نیز سرودم و با گذر زمان، اشعار من به دلیل رشد ذهنی، سبک انقلابی به خود گرفتند. با پرداختن به مسائل اجتماعی، از زندانِ ذات آزاد گشته، در زندان بزرگتری به نام انسانیت آمدم و در اشعار من کیفیت شهرآشوب به وجود آمد. نوحههای عصر بیامان در مصراعهای من راه پیدا کردند. رسانههای پاکستان سبک مرا بسیار ستودند. از طرفی من به اشعار عاشورایی پرداختم. در یکی از مسابقههای شعر خانۀ فرهنگ که راجع به روایت منظوم سفر امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا برگزار شد، مقام اول را کسب کردم که در این مسابقه، حدود ۲۰۰ نفر از شاعران خوب پاکستان شرکت کرده بودند. پس از آن، به دلیل عشق و علاقهای که به زبان فارسی داشتم، به این زبان نیز شعر سرودم که کمی بعد در شعر فجر تهران به عنوان شاعرۀ فارسیسرا شرکت کردم و در جمعهای بینالمللی شعر فارسی خود را قرائت کردم. در کنفرانس بینالمللی امام خمینی (ره) نیز به عنوان شاعرۀ فارسیسرا شرکت کرده و شعری را که برای امام خمینی(ره) سروده بودم، قرائت نمودم. الآن در کراچی ساکن هستم. بسیاری از مؤسسات ادبی در پاکستان خدمات ادبی من را گرامی داشته و با لوح تقدیرهای زیادی از کارهایم استقبال کردهاند.
علاوه بر سرودن شعر، نثر هم مینویسم. مقالات و تحقیقات ادبی من در مجلههای پاکستان و هند به چاپ رسیدهاند. در کنار کارهای فوق، راجع به موضوعات مذهبی نیز مقالات فکری و نظری نوشته و مینویسم، که در این خصوص میتوان به خلاصۀ کتابهای معروف و بسیار خواندنی علامه مطهری، شرحهای خطبات معصومین(ع) و دیگر موضوعات علمی اشاره کرد. خطبۀ حضرت زهرا(س) را به صورت نظم در آوردم که بعداً به سبک نوحه از رسانهها پخش شد. هر دو خطبۀ کوفه و شام حضرت زینب(س) را نیز به صورت نظم درآوردم. من در روزنامۀ «جنگ» پاکستان مطلب مینویسم و تندیسی هم برای اشعار عاشوراییام، از طرف دولت ایران دریافت نمودهام.
چه کتابهایی، در چه زمینههایی از شما منتشر شدهاست؟ اوّلین مجموعۀ شعری شما چه نام داشت؟
شیرازی: اولین مجموعۀ شعر من با عنوان «سفر ضروری است» در سال ۲۰۰۵م. منتشر شد. پس از آن، کلمات قصار امام علی(ع) را به صورت منظوم ترجمه کردم و در مجموعۀ شعرم به نام «ردای فکر» به زیور طبع آراسته شد. «عشق مشکلگشا» اولین مجموعۀ اشعار آیینی من بود که منتشر شد. این مجموعه حاوی قصیده، منقبت و مرثیههای من است. من به عنوان شاعرۀ مرثیهسرای شبهقاره شناخته میشوم. چند وقت پیش، کتاب جدید من به نام «نبیزادی» (= دختر پیامبر) به چاپ رسیدهاست که علاوه بر مبنی بودن بر تفسیر شخصیت جناب زهرا(س) از بُعدِ رهبری، شرح و تفسیر خطبۀ عظیمالشأن حضرت زهرا(س) را نیز در بر گرفتهاست. انقلاب، موضوع اصلی شعر من و استعارات عاشورایی بنمایۀ آن است. نظمهای آزاد متکی بر موضوعات خارجی چیزی است که من به خاطر آن شناخته میشوم و به عنوان یک شاعره، بسیار راحت شهرآشوب مینویسم. شاعر عربی گفته بود که من صلیبم را بر دوش کشیده، با خودم هرجا میبرم. من هم نوحهگر عصر بیامان خودم هستم. بنابراین، صلیب مقاومت را بر دوش میکشم که این تنها راه زنده ماندن من در شهر مردگان است!
به عنوان یک شاعرۀ اردوزبان، تأثیر زبان فارسی را بر زبان و ادبیات اردو، چگونه ارزیابی میکنید؟
شیرازی: در سدههای گذشته، در استعارات شعری، غالب دهلوی و اقبال لاهوری با تمام قدرت و درخشش جلوهگر بودند و به دلیل کلام فارسی آنها، در آن زمان زبان فارسی، دومین زبان بزرگ دانسته میشد. مردم برای آشنایی فرزندانشان با زبان فارسی، برای آنها استاد استخدام میکردند؛ تا جایی که در مجالس و محافل مذهبی مرثیههای فارسی خوانده میشد. در کتابهای درسی نیز فارسی را بسیار مهم میشمردند و برای صاحبان علم، آشنایی با زبان فارسی را ضروری میدانستند، اما امروز، زبان اردو بهشدت تحت تأثیر فرهنگ هندی قرار گرفتهاست. بزرگترین دلیل آن جنگ نرم رسانهای است. اثر و رسوخ رسانهها و نفوذ فرهنگی ذوقِ شعری را اسیر خود کردهاست. من از مؤسسههای ادبی ایران میخواهم که در برنامههای ادبی مشارکت کرده و روابط ادبی را از قبل بهتر کنند، تا ادبیات فارسی بتواند در زبان اردو جایگاه قبلی خود را احیا کند.
علاوه بر این، رسانهها باید نقش خودشان را ایفا کنند؛ زیرا ادبیات و شعر بهترین رسانۀ بینالمللی است. پیامهایی که از تریبونهای ادبی پخش میشود، بر جامعۀ تأثیر بسزایی میگذارد. مؤسسات ایرانی باید جایگاه از دست رفتۀ فارسی در میان اردوزبانان را دوباره به این زبان فاخر برگردانند. برای آشنا کردن زبان اردو با زبان فارسی، لازم است که به روابط دوجانبه سرعت و تقویت بخشند. هرچند روابط مذهبی ما با ایران بسیار قوی است، اما این روابط فقط در قشر خاصی محدود بودهاست؛ در حالی که روابط ادبی میتواند در نزدیک آوردن دو ملت، نقش بسیار مهمی را ایفا کند. زبان اردو امروز مورد آزمایش سختی قرار دارد. فارسی از کتابهای درسی حذف شدهاست و در اشعار اردو، لهجۀ هندی حرف اول را میزند؛ درحالی که حُسن باطنی اردو، همان شیرینی و لطافت فارسی است. شبکههای اردوزبان انگشتشماری که از ایران پخش میشوند نیز از محافل ادبی و ذائقۀ شعری خالی است؛ در حالی که این تنها راهی است که دو ملت را از حیث فرهنگ و تمدن، با هم دیگر هماهنگ و همصدا میسازد.
امروز برای دسترسی به ادبیات فارسی، به ترجمههایی ادبی و شعری از زبان فارسی به اردو و بهعکس، و نیز به روابط دوجانبه و سفرهای دوجانبۀ هیأتهای ادبی بهشدت نیازمندیم تا هر دو ملت بتوانند از افکار و نظریههای همدیگر اطلاع پیدا کنند. ترجمههای ادبی برای نزدیک آوردن زبانها به همدیگر بسیار مهم است. در این خصوص، باید کارهایی صورت بگیرد و ما همه به مشارکت در آن نیاز داریم. مزاج و ذوق شعری شاعران و نویسندگان تأثیر میپذیرد. امروزه ما از دوری گنجهای گرانمایۀ ادبی خودمان رنج میبریم. امروز زبان و ادبیات اردو از شاهکارهای ادبی فارسی (که مملو از شیرینی و نکتههای لطیف زبان فارسی است) ناآشنا به سمت و سویی دیگر میرود. برای جلوگیری از این روند، لازم است که ما روابط ادبی خود را قویتر کرده و این راه را ادامه بدهیم.
نظر شما در مورد موقعیت کنونی شعر اردو در پاکستان چیست؟
شیرازی: چند سده است که شعر اردو با تمام آگاهی عصر خویش و رنگ و بوی کلاسیک، سفر خود را ادامه دادهاست. شعر اردو در سدههای هفدهم، هجدهم و نوزدهم، صدای اعتراض خود را علیه نفوذ اجباری غرب به گوش جهان رساندهاست. شاعران قدیم زبان اردو با کمک گرفتن از زبان و استعداد شعری خود، آگاهی عصر خویش و غیرت ملی خود را به رخ استکبار غربی کشیده و اعتراض و انزجار خود نسبت آنها را اعلام کردند. اشعار میرزا محمد رفیع سودا، میرتقی میر و دیگر شاعران که یکی از آنها غالب دهلوی است، نه تنها بر بُعدهای زیباشناختی متکی است، بلکه از آنها بوی شورش نیز میآید.
پس از نهضت علیگره، شعر اصلاحطلب شروع به ایفای نقش کرد. شاعران مانند الطاف حسین حالی، اقبال لاهوری و دیگر شاعران، تلاش کردند که ملت را از جهت نظریات، از خواب غفلت بیدار سازند. در سدۀ بیستم، شعر اردو در سایهسارِ تئوری سوسیالیستی رشد کرد. فیض احمد فیض، سردار جعفری، ساحر لدیانوی، کیفی اعظمی و شاعران دیگر از این قبیله، با پشت کردن به افکار کلاسیک، فکر ترقیخواه را در اشعارشان گنجاندند. این تئوری سوسیالیستی راه تازهای را به شعر اردو نشان داد و یک جریان تازه به راه افتاد؛ در نتیجۀ آن، ادب ترقیخواه به وجود آمد، اما شاعرانی که در این راه کار میکردند، هنوز موضوعات انقلابی را که مربوط به کلاسیک آنها میشود، بهکلی کنار نگذاشتند.
در پاکستان، شاعران مسائل منطقهای خودشان را به عنوان موضوع اصلی برگزیده و نعرۀ انقلاب و تغییر را فریاد زدند. ادبیات زبانهای محلی نیز شعر اردو را بهشدت تحت تأثیر قرار داد. از طرفی، شعر سنتی همچنان راه خودش را ادامه داد. انقلابی که به صورت شعر آزاد (نیمایی) و نظم نثری (سپید) به وجود آمد، با دربر گرفتن موضوعات خارجی، شعر اردو را بیش از پیش زیبا و توانا ساخت. شعر از مضامین کهنه و قدیمی کناره گرفته و راه خود را به سمت نوینگرایی پیش گرفت. در نتیجۀ شکستن بتهای سنتی غزلپروری، لحنهای جدیدی به وجود آمده و نظم نثری را رواج دادند. غزل به موضوعات دیگری پرداخت و نظم تنها با موضوعات خارجی درگیر ماند. علاوه بر اینها، قالبهای دیگر شعری مانند «هایکو»، «دوهه» و «ماهیه» قالبهای مختصری بودند که شاعران به آنها پرداختند. نظم آزاد در شعر اردو انقلابی تازه برپا کرد. بسیاری از شاعران با اعلام شورش و بغاوت با گذشته، شعر اردو را لحن و سبک جدیدی اعطا کردند؛ کاری که نیما و دیگران در ایران انجام دادند.
امروز در پاکستان ادب برای ادب و ادب برای زندگی، همزمان و در کنار همدیگر نوشته میشود. عنصر نارضایتی که مبتنی بر عدم اطمینان، بیچارگی و مفقود بودن امنیت است نیز یکی از واحدهای شعر اردو به شمار میرود. شعری که امروز در سبک و سیاق جدیدی نوشته میشود، کاملاً آمادۀ بیدار کردن ذهنهایی است که مدتهاست به خواب غفلت به سر میبرند. ادبیات اردو دارد بنیان یک انقلاب عظیم را محکم و قوی میسازد؛ جایی که لحنهای بیدار دارند برای صبحهای تازه تلاش میکنند.
شما به آیندۀ شعر پاکستان تا چه اندازه خوشبین هستید؟
شیرازی: در پاسخ پرسش شما دربارۀ آیندۀ ادبیات و شعر اردو، عرض کنم که ادبیات یک عمل اجتماعی است که جامعههای مختلفی طرزِ فکر کلی، رفتارهای مختلف، شناخت و شعور خودشان را از طریق آن، اظهار و بیان کردهاند. هر جامعۀ متمدن، به ادبیات علاقه و توجه خاصی نشان دادهاست؛ بلکه بهتر است بگویم که در این آینه، دنبال باطن خودش بودهاست؛ زیرا تاریخ را میشود مسخ کرد، اما شعر همیشه راست گفته و به حق پرداختهاست. این است آن حقیقت که بر مبنای آن، ادبیات عالی از طرفی فراگیر و جهانی است و از سویی هم جنبۀ ملی و ملیتی دارد. ادبیات همیشه به عنوان شاهد طرزِ فکرِ یک ملت پا پیش میگذارد. ادبیات بهقدری شاهد محکم و قابل قبولی است که هیچکدام از مستندات تاریخی دیگر را هرگز نمیتوان جایگزین آن کرد؛ زیرا در این مستندات تاریخی، هیچگونه تضاد و مناقشه میان آگاهی و ناخودآگاه، فرد و جامعه و کنش و واکنش دیده نمیشود، که فقط ادبیات دارای آن است و مبتنی بر آن.
نمایشنامههای شکسپیر آن عصرِ انگلیس را به تصویر میکشد. در این نمایشنامهها، توهمات و تعصبات آن زمان را به صورت رنگهای مختلف زندگی انسانی، به تصویر کشیدهاست. در شاهنامۀ فردوسی، تنشی که شاعر میان میهنپرستی و انساندوستی به تصویر کشیدهاست، بسیار جالب و دیدنی است. ادبیاتی که در زبان اردو در عصرهای مختلف به وجود آمدهاست نیز نشاندهندۀ رفتارهای فرهنگی و تمدنی عصر خودش است، اما در ۱۰۰ سال اخیر، ادبیات اردو نهتنها از ادیبات کشورهای مختلف استفاده کرده، بلکه تأثیر آن را نیز پذیرفتهاست؛ اصناف ادب مختلفی را در خودش جای دادهاست، اما در عینحال، منابع تهذیبی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی را نیز از دست ندادهاست.
اینک دنیا به یک دهکدۀ جهانی تبدیل شده است و پنجرهای از تأثیرپذیری جهانی رو به هر اتاق باز شده است، و علاوه بر ادبیات تحریری، ادبیات بصری نیز در حال پیشرفت است. به دلیل ظهور ادبیات جدید، ادبیات پاکستان بیش از پیش بهتر و روشن و تابناک شدهاست. با شکستن قیود و حدود خارجی و با روش آزادانه در آثار و تخلیقات خود، شاعران نیمایی یک چشمانداز جهانی را به وجود آوردهاند. من خودم نیز نظم آزاد مینویسم. غزل هم دارم، اما نظم آزاد را به راحتی و عاطفۀ بیشتری مینویسم. در ادبیات اردو، یک باور عمومی این است که غزل درونگراست و نظم آزاد، بروننگر. در نظم نیز نظم معرا (از قبیل چهارپاره، مربع ترکیببند و…) آنقدر آزاد و سهل نیست که در شعر نظم آزاد میآید. نظم آزاد در خودش، همه نوع هنر تخلیقی را گنجانیده و از نظر فکر و تخیل نیز امکانات بیشماری دارد. شما درصدد اظهار عاطفههای خود باشید یا بیان مشاهدات و تجربیات خارجی، برای هر دو صورت، من نظم آزاد را مناسبتر میدانم.
برای یک نویسنده و شاعر، نظم یک گونه کیفیت، و عالم جنون و سرشاری است که با هنرمندی و مهارت، دلها را مسحور میسازد؛ تجربهای که در زبان اردو از حیث قالب و تکنیک صورت گرفتهاست. در نظمِ اردو، این تجربۀ قالب، امکانات بسیار خوبی را همراه داشتهاست؛ هرچند این تجربیات از غرب اخذ شدهاست. شاعر انگلیسی، سری (Surrey) اولین شاعری بود که قافیه را مُرده اعلام کرد و به سُرایش شعر سپید پرداخت. راه او را شکسپیر، تنیسن (Tennyson)، امرسن (Emerson) و دیگران ادامه دادند.
پس از نهضت ترقیخواه در شبهقاره، شاعران اردو با تحت تأثیر قرار گرفتن از شاعران اروپایی، قالب و سبک نظم را تغییر دادند. ن.م. راشد و میراجی از آغازگران این تجربۀ قالب شعر در زبان اردو به شمار میآیند. نظمهای اینان در میادین جنگ، مانند مجاهدین فاتح و پیروز همچنان پابرجاست. پس از اینها، فیضاحمد فیض با نظمهای زنده و قرمز خودش، روح مردۀ عصر را دوباره احیا کرد و اقلیمهای تازۀ شعر و کلام را مُسخر خود ساخت. او کسی بود که در نظم، کیفیات داخلی و خارجی را همزمان و در کنار هم بیان کرد. مجید امجد برای اظهار و بیان خود، نظم را با بُعدهای جدیدتری آشنا کرد. شاعران نظمسرای معاصر، شعر اردو را با آگاهی عصر خویش، جمالیات و کیفیات تازهتری آشنا کردند و اینک شعر نظمیۀ اردو در عصر طلایی خود به سر میبَرد. در این راه، بانوان شاعر نیز با درک شعری بسیار بالا، شرکت داشته و دارند.
دربارۀ شعر بانوان پاکستانی، بفرمایید که در گذشته به چه صورت بودهاست و وضعیت فعلی آن چگونه است و شعر بانوان در پاکستان چه جایگاهی دارد؟
شیرازی: به نظر من هنگامی که ما از شعر و ادب سخن میگوییم، خوب نیست و عیب است که آن را به مناطق، خطّهها و مرد و زن تقسیم کنیم. با بررسی شعر معاصر اردو، میبینیم که در ۲۵ سال اخیر، بانوان شاعر در پرداختن به موضوعات جهانی با آگاهی از عصر خویش بسیار موفق بودهاند. علاوه بر این، آنها به موضوعات مورد علاقۀ خود نیز پرداختهاند. صداهای تازه و بسیار توانمند شاعران بانوی این کشور مدام توجه صاحبان فکر را به خود جلب کردهاست. نویسندگان بانو در بسیاری از موارد، بنا بر حس قوی و قدرت درک بالایی که دارند، اینک بهتر کار میکنند. شاعران بانو با حس ادبی و آگاهی کافی عصر خویش، همچنان به عمل جاودانۀ تخلیق میپردازند.
علاوه بر این، بانوان شاعر به غزل نیز پرداخته و در این حوزه نیز هنر تخلیقی خود را نشان دادهاند که معجزۀ کنایهها و عمق معانی و فتح بابهای تازه و معنیآفرینی از خصوصیات این صنف شعر محسوب میشود. شاعران بانوی اردوزبان با آگاهی عصری خودشان، سفر شعری خود را همچنان ادامه دادهاند. در اشعار شاعران بانوی پاکستان که نظم آزاد مینویسند، تنوع موضوعات، پرداختن به مسائل امروز جامعه، رنجهای زن جامعۀ امروزی، مقاومت در طرزِ گفتار و پختگی زبان به اوج خود دیده میشود. در جامعهای که طرز فکر و احساسش مردانه است، در حوزههای مردسالار، شعاری را که مشتمل بر حسیت عصری است فریاد زدن، چیزی است که شاعران بانوی پاکستان را از دیگران ممتاز و متمایز میسازد. زهرا نگاه، کشور ناهید، فهمیده ریاض و دیگر شاعران بانو که ادبیات مقاومتی مینویسند، در آثارشان لایهای از جستوجوی ذات و نوحه و ماتمی بر نارساتی و بیمایگی زن ـ بهعنوان قسمت نادر ادبیات پاکستان ـ دیده میشود که از حیث آرایههای ادبی و هنری نیز بسیار استوار و محکم است.
علاوه بر این، شور و آهنگ کلاسیکی، کیفیات و تجربیات نیز از خصوصیات منحصر به فرد اسلوب شعر زنان پاکستان به شمار میرود. در شعر پروین شاکر و شاعران بانویی که از پیروان او هستند، صدای النگوها، رنگینی رنگها، حنا، بوی خوش حلقۀ گل و صدای پایبند بهوضوح دیده میشود و از نظر عاطفی نیز بسیار قوی است، اما زمانی که اینگونه شاعری از حدّ و مرزِ فمینیسم عبور کرده و وارد محدودۀ انسانیت میشود، تخلیق و اثر آنها بیش از پیش مؤثر و زیبا مینماید. شاعران بانوی پاکستان از حصار و حد و مرز ذات عبور کرده و به سمت و سوی افقها و آسمانهای درک فراگیر و جهانی، محو پروازند. این نویسندگانی که نظمهای آزاد قوی و غزلهای زیبا میسُرایند، انشاءالله به عنوان الگوهای درخشان عصرشان، همیشه زنده خواهند ماند. بانوان شاعر در پاکستان با هنرمندی به تمام معنی که دارند، غزل و نظمهای آزاد مینویسند و من میخواهم که این تجربۀ عظیمالشأن شعری و تخلیقی بانوان را شما به زبان فارسی برگردانده و در مجلۀ خود منتشر کنید. اگر این کار انجام بگیرد، من بسیار خرسند خواهم شد. بدون شک، بانوان شاعر پاکستانی نظمهای آزاد بسیار زیبا و نادر را سرودهاند.
نظر شما راجع به انقلاب اسلامی چیست و این انقلاب چه تأثیری بر ادبیات (بهخصوص، شعر) زبان اردو داشتهاست؟
شیرازی: انقلاب ایران تنها یک انقلاب زمینی نبودهاست، بلکه امین بیداری فکری و نظری نیز بودهاست. پس از انقلاب مسحورکنندۀ کمونیستی ـ مارکسیستی، این انقلاب یک میراث عظیم فکری محسوب میشود که به امت مسلمان انتقال یافت. شاعران مسلمان در ایوانهای ترقیخواهی و دور از منابع جهانی و انقلابی، در کشمکش و اضطراب به سر میبردند که ناگاه شیپور زوال را زدند. در این زمان، نیاز به یک انقلاب نظری و فکری بهشدت حس میشد که بتواند روشهای فکری را با راههای جدید و محکمتر آشنا کند. انقلاب اسلامی ایران مرتبط با واحدهای آفاقی خود و با اعلام فتح مبین، به صاحبان فکر زندگی تازهای را بشارت داد. سپس شعار امام خمینی(ره) ـ یعنی «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» ـ این انقلاب را به یک انقلاب جهانی تبدیل کرد.
در عصر انحطاط و انجماد فکری، مردم طلوع تازهای از خورشید افکار جدید را با چشمان خود مشاهده کردند و تمام جهان اسلامی در بیداریِ نظریاتی این انقلاب عظیم شریک شدند. سپس در لیبی، بحرین، یمن و کشورهای دیگر، مردم از خواب غفلت بیدار شده و برای حق و حقوق خودشان، اعتراضشان را به ثبت رساندند و تمام این نهضتهای انقلابی در نتیجۀ انقلاب اسلامی ایران به وجود آمدند. ادبیات انقلابی در چشمانداز جهانی، جایگاه خود را یافت. انقلاب ایران در جهان اسلام بنای تلاش و کوشش عظیمی را برپا کرد. امام حسین(ع) در کربلا فرمودند: «خدایا! تو گواه باش که من میخواهم شهرهای تو را قابل سکونت برای انسانها بگردانم.» انقلاب ایران نیز برای حقوق بشر یک تغییر بزرگ تبدیلی اجتماعی را به ارمغان آورد و ارزشهای عاشورایی را احیا کرد.
در پاکستان، یکی از رهبران معتبر جماعت اسلامی (حزب مذهبی اهل سنت) نوشت که پس از کربلا، ما هیچ انقلابی را همانند انقلاب ایران نداریم. بنابراین، این انقلاب سرمایۀ مشترک تمام امت مسلمان است. به نظر من، انقلاب ایران امین یک تغییر بسیار بزرگ در دین و جامعه است که در ادبیات پیشرو و آینده و فکرهای نظریاتی، عنوان استعارۀ صبح نور را به خود اختصاص دادهاست. انقلابهایی که بر پایۀ فرهنگ و سیاست برپا میشوند، معمولاً از عمق فکری تهی و محروم میمانند؛ در حالی که دین میراث اجتماعی و طبیعی انسانهاست. انقلابهایی که اساس آنها مذهب و دین باشد، بیشتر دوام آورده و مردم را تحت تأثیر قرار میدهند. انسان همیشه دنبال تغییر در جهان و جامعه بودهاست و هرگاه ارزشهای انسانها به دست جابرین افتاده و استحصال شد، انسانها به صدای درونی خود لبیک گفته و اعتراض خود را علیه این وضعیت به ثبت رسانیدند. انسانها دوست دارند که همانگونه که خداوند عالم بر مبنای عدل، هیچیک از معاملات تکوینی عالم را هرگز متزلزل نکرده و نه خللی در نظم کائنات ایجاد کردهاست، انسانها نیز اختیارات خودشان را در محدودۀ عدالت به کار بگیرند و هرگاه ظلم شود، اعتراض کنند. انقلاب ایران نیز حکایت از سفر احیای ارزشهای انسانی است که میراث مشترک تمام انسانهاست. در ادبیات و چشمانداز جهانی، تأثیر این انقلاب در بُعدهای تمدنی، سیاسی، و ادبی قابل مشاهده است.
گروه خاصی از شاعران و ادیبان اردو زبان میخواهند از ورود و استعمال ترکیبهای فارسی در زبان اردو جلوگیری کنند. نظر شما در اینباره چیست؟
شیرازی: فارسی آبرو و افتخار زبان و ادبیات اردوست. این زبان فاخر، روح و روان سرچشمۀ عظیم زیباییشناختی، و سبک کلاسیکی در شعر و ادب اردوست، اما در دهههای گذشته، بنا بر ناآشنایی جوانهای اردوزبان با زبان و ادبیات فارسی، استعمال مرکبات فارسی در ادبیات عامه، کمرنگتر شدهاست. ادبیات عامه، ادبیات زودگذر و موقت است، اما واحدهای اساسی ادبیات فاخر زبان اردو با مرکبات فارسی مزین شدهاست و هرگز نمیشود از آن صرفنظر کرد.
تمامی شاعران معتبر و بزرگ زبان اردو (چه معاصر، چه کلاسیک) مرکبات فارسی را با اهتمام و احتشام کامل به کار میبرده و میبرند. در این میان، نویسندگان انگشتشماری هستند که در آثارشان بیشتر از مرکبات هندی استفاده میکنند، اما اینها از حیث تعداد، بسیار کم هستند. شاعران و نویسندگان ادبیات عامه، مدام بر این بودهاند که از واژهها و مرکبات فارسی و عربی صرفنظر کرده و به زبان سلیس و صاف و روانتر اردو شعر بسرایند. این رفتار عامه است که زودگذر و موقت است، اما برای تربیت ذوقی نویسندگان ادب عامه، آشنایی آنان با زبان و ادبیات فارسی لازم است، و برای این کار، رابطۀ هرچه بیشتر فرهنگ و ادب پاکستان و ایران لازم به نظر میرسد.
اگر برای خوانندگان مجلۀ فرهنگ اسلامی حرفی و پیغامی دارید، بفرمایید.
معصومه شیرازی: در مورد پیغامی برای خوانندگان مجله، عرض کنم که بنده درخواستی از شما دارم که هرچند رسمالخط زبان اردو، همان فارسی است و بیشتر میراث ادبیات اردو دارای مرکبات فارسی است، اما متأسفانه طی دهههای اخیر، روابط فرهنگی و ادبی ایران و پاکستان شکار انحطاط و زوال شدهاست. هرچند حزبهای سیاسی و گروههای مذهبی باهم در ارتباط هستند، اما فضای ادبی از لحاظ روابط دوجانبه سرد است. از دولت ایران میخواهم که بر روابط فرهنگی و ادبی دو کشور توجه بیشتری به خرج بدهد که این دو کشور روابط دیرینۀ خود را از سر نو به دست آورده و بیش از پیش، قوی کنند. این را نیز میخواهم عرض کنم که در کشور ما کنفرانس بینالمللی اردو برگزار میشود و در اینگونه کنفرانسها و برنامههای بینالمللی، تشریفآوری ادیبان و نویسندگان ایرانی بسیار ضروری است. نیاز است که در این راستا کارهایی صورت بگیرد و نویسندگان کشور ایران نیز در برنامههای بینالمللی اردوی ما شرکت کنند. در آخر، شعری را میخواهم تقدیم شما کنم که در رابطه با دوستی ایران و پاکستان نوشتهام. این شعر را در سمیناری که در دانشگاه کراچی با عنوان «روابط ایران و پاکستان» برگزار شده بود، قرائت کردهام:
اے خمینی بتشکن! اے رہنمائے کارواں / ہے نسب میں خطۂ کشمیر تیری داستاں
رشتۂ کشمیر و ایراں قصۂ وارفتگاں / جس نے صدیوں کو پلایا ارمغانِ دوستاں
ہے صدا اقبال کی: کشمیر، ایرانِ صغیر / جس کی مٹی سے اٹھی آزاد صبحوں کی اذاں
رومیِ و سعدی و حافظ مرشدِ افکارِ ما / اہلِ ایراں کے لئے اقبال شد سِرِ نہاں
سکۂ احمد ببین تا مستقر کی روشنی / شاعرِ مشرق کی فکر و آگہی میں بھی نہاں
نصرتِ ارضِ فلسطیں کا سبق لکھتے ہوئے / فکر اقبالی و فرمانِ خمینی ہمزباں
دونوں خطے انقلابی نظریوں کے ترجماں / صبح آزادی کی کرنوں کے امین و رازداں
نطقِ غالب نے بڑھائی آبروئے فارسی / ہم زبانی کا ہنر ہے مثلِ انجم ضوفشاں
پاک و ایراں کے سخنور شاعرانِ خوشنوا / لکھ گئے صدیوں کے ماتھے پر صدائے دوستاں
حجلۂ شعر و ادب میں ہے عروسِ فارسی / عشقِ دل آویز کی سرگوشیوں کی رازداں
غالب و اقبال کے معجزنما افکار میں / فارسی رنگِ سخن ہے، فارسی ظرفِ بیاں
سرزمینِ پاک و ایراں خاک کے قرطاس پر / دم بہ دم، پہلو بہ پہلو، رو برو ہم دوستاں
رہبرِ ایراں نے دے کر مرشدِ ما کا خطاب /
شاعرِ مشرق کو بخشا افتخارِ دلبراں
سندھ اور ملتان کی مٹی ہے مقروض وفا /
عارفانِ اہل فارس جس کی عظمت کے نشاں
جن کی سوچوں نے بڑھائی بندگی کی آبرو /
جن کے لہجے عشق و مستی میں قلندر کی اذاں
ڈھال کر قومی ترانہ در زبانِ فارسی /
پاک دھرتی نے لکھی ہے دوستی کی داستاں
عاشقان پاک جذبوں کی ردائیں اوڑھ کر / بڑھ رہے ہیں سوئے مشہد کارواں در کارواں
زائروں کا کل اثاثہ شہرِ قم کی روشنی / مرجعِ نورِ خلائق بارگاہِ دلبراں
السلام اے ارض ایراں! ضامنِ نورِ رضا / تیری قربت کا تصور باعث تسکینِ جاں
انتظار منتظر ہے رشتۂ پیہم یہاں / ماتم و اشک و عزا ہے وجہِ قربِ عاشقاں
(= ای خمینی بتشکن! ای رهبر کاروان، از حیث نسب، خطۀ کشمیر بیانگر داستان توست. نسبت کشمیر و ایران، داستانی قدیمی است که در کام قرنها، جام (شراب) دوستی ریخته است. این صدای اقبال است: کشمیر، ایران صغیر است که از خاک آن اذانِ صبحهای آزاد هویداست. رومی و سعدی و حافظ، مرشدِ افکار ما هستند و برای ایرانیان، اقبال لاهوری سر نهان گردید. ببین از سکۀ احمد تا نور مستقر که در فکر و آگاهی شاعر شرق نیز نهان بودهاست، در نوشتن نصرت و پیروزی سرزمین فلسطین، فکر اقبال و فرمان خمینی(ره) یکی میشود. هر دو کشور ترجمان تئوریهای انقلابی است، (هر دو کشور) امین و رازدان نور صبح آزادی است. زبان غالب، آبروی فارسی را افزود و این هنر همزبانی مانند ستارهها میدرخشد. سخنوران و شاعران خوشنوای پاکستان و ایران صدای دوستان را بر جبین قرنها نوشتند. عروس فارس در حجلۀ شعر و ادبُ رازدان نجوای دلانگیز عشق است. در افکار معجزنمای غالب و اقبال لاهوری، فارسی رنگ سخنشان است و فارسی قالب شعرشان.
کشورهای پاکستان و ایران بر صفحۀ روی زمین، هرآینه در کنار هم و روبهروی هم، مانند دو دوست بودهاند. مقام معظم رهبری با خواندن اقبال لاهوری به عنوان «مرشدِ ما»، شاعر شرق را افتخار دلبران بخشیدند. خاک سند و مولتان به پاس وفاداری، بدهکار است. (اینها جاهایی است که) عارفان فارس علامت و نشان بزرگی آن هستند؛ کسانی که افکارشان آبروی بندگی بود و لحنشان در عشق و مستی، همانند اذان قلندر. کشور پاکستان با نوشتن سرود ملی خود به زبان فارسی، داستان دوستی و صمیمیت را رقم زدهاست. عاشقان پاک سرزشت، ردا و عبای شور و علاقه بر دوش خود انداخته و قافله در قافله، به سوی مشهد مقدس میروند. کل سرمایۀ زائران همین نور شهر مقدس قم است و بارگاه دلبران (حرم حضرت معصومه) است که مرجع نورِ خلایق گشتهاست. سلام بر تو ای سرزمین ایران! ای آنکه ضامن نور حضرت رضا(ع) هستی. تصور نزدیک بودن به تو، باعث تسکین روح است.
رشته و نسبت دائمی (پاکستان و ایران) به سبب انتظار منتظَر [حضرت مهدی موعود(عج)] است و ماتم و اشک و عزاداری باعث قربت و نزدیکی عاشقان است.)
بسیار سپاسگزاریم از همراهی شما بانو و شاعرۀ موفق زبان اردو و فارسیِ پاکستان و برایتان آرزوی هرچه موفقیت بیشتر داریم.
تاریخ مقاله: بهمن ماه ۱۳۹۵