خلاصه ای درباره دکتر رمضان عبد الله شلح
دکتر رمضان عبد الله دبیر کل جنبش جهاد اسلامی در سال ۱۹۵۸ میلادی در منطقه شجاعیه شهر غزه در یک خانواده پرجمعیت متشکل از یازده فرزند چشم به جهان باز کرد . او مراحل مختلف آموزشی را در مدارس این شهر طی کرد ودر سال ۱۹۷۶ دیپلم خود را گرفت . او در هنگام نوجوانی ودر زمانی که نه سال بیشتر نداشت شاهد اشغال نوار غزه از سوی رژیم صهیونیستی بود . وبه همین علت با پوست وگوشت خود پیامدهای تلخ اشغالگری وتجاوزات آن را احساس کرد وهمواره در اندیشه مقابله با آن بود . در سال ۱۹۷۶ او برای ادامه تحصیل به مصر رفت ودر رشته اقتصاد دانشگاه زقازیق مصر درس را اغاز کرد . یک سال بعد با دانشجوی فلسطینی دیگری در این دانشگاه آشنا شد به نام فتحی شقاقی که در رشته پزشکی مشغول تحصیل بود واز همان آغاز شیفته افکار او شد . در سال ۱۹۷۸شقاقی ، عبد الله را در جریان فعالیت تشکلی اسلامی قرار داد که بر پایه اندیشه اسلامی وبه نام الطلیعه الاسلامیه فعالیت می کرد و از او دعوت کرد تا در فعالیت های آن مشارکت داشته باشد که او نیز پذیرفت .در سال ۱۹۸۰ فتحی شقاقی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران وتحت تاثیر افکار بلند امام خمینی(قدس سره) جنبش جهاد اسلامی را تاسیس کرد وعبد الله از نخستین کسانی بود که به آن پیوست . یک سال بعد دوره لیسانس شلح به پایان رسید واو به غزه بازگشت در دانشگاه به تدریس پرداخت. ولی به علت فعالیت های سیاسی وسخنرانی ها بر ضد اشغالگران ، از تدریس منع گردید. او در سال ۱۹۸۶ به انگلیس رفت وتحصیلات عالیه خود را در دانشگاه درم ادامه داد ودر سال ۱۹۹۰ دوره دکترای خود را در این دانشگاه به پایان رساند. و او ازدواج کرد وبه امریکا سفر کرد واز سال ۱۹۹۳ وبه مدت دو سال به عنوان استاد در بخش شرق شناسی دانشگاه جنوب فلوریدا مشغول به تدریس شد . او در سال ۱۹۹۵ به سوریه –که پایگاه مبارزات ضد صهیونیستی بوده است- رفت وبه سرعت کار خود را در کنار فتحی شقاقی در جنبش جهاد اسلامی فلسطین آغاز کرد اما این همکاری به سرعت وپس از شش ماه پایان یافت چرا که آقای فتحی شقاقی در یک سفر جهادی ودر راه بازگشت از لیبی ، در جزیره مالت بوسیله ماموران موساد اسراییل ترور گردید وبه شهادت رسید . اعضای کمیته مرکزی جنبش جهاد اسلامی طی جلسه ای رمضان عبد الله شلح را به دبیر کلی این جنبش انتخاب کردند واکنون او حدود بیست سال است که جنبش جهاد اسلامی برای آزادی فلسطین را اداره می کند. دکتر رمضان عبدالله دارای نگاهی استراتژیک نسبت به تحولات سیاسی فلسطین ومنطقه وجهان اسلام است و به سه زبان عربی و انگلیسی وعبری تسلط کامل دارد و دارای چهار فرزند است و دو پسر و دو دختر.
با توجه به گستردگی تحولات در سطح منطقه بویژ در فلسطین مصاحبه ماه را به ایشان اختصاص دادیم.
”تیتر
مسائل زیادی در منطقه وجهان اسلام وجود دارد که می خواهم درباره آن با شما صحبت کنم به ویژه درباره سخنرانی شما در کنفرانس مهندسی قدرت در تهران . خاورمیانه در حال حاضر تحت تاثیر متغیر های متعددی قرار دارد از یک طرف مردم به صحنه امدند تا طومار استبداد ووابستگی را جمع کنند ، وقدرتهای سلطه گر نیز با مدیریت حوادث کنونی می کوشند شرایط وابستگی را باز تولید کنند . علاوه بر ان دوست داشتیم از زبان شما موضوعاتی مانند هویت رژیم صهیونیستی ، آینده قدس و روند یهودی سازی آن ، مذاکرات سازش بارژیم اشغالگر قدس ، مقاومت فلسطینی ضد اشغالگری ، آینده فلسطین در سایه رویدادهای منطقه وطرح های سازش و سایر مسائل حساس و مهم دیگر بشویم، ولی اجازه دهید مصاحبه را از عملیات شکستن سکوت آغاز کنم که اخیرا توسط گردانهای قدس شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی در غزه به مرحله اجرا درآمد ، لطفا درباره این عملیات برای ما سخن بگویید ؟
درباره عملیات شکستن سکوت در غزه باید بگویم از زمان پیروزی مقاومت در جنگ هشت روزه در اواخر سال ۲۰۱۲ میلادی نوعی معادله بازدارندگی ایجاد شد که البته دشمن صهیونیستی همواره کوشید این معادله و قواعد درگیری را از طریق حملات مستمر به ملت فلسطین و مقاومت آن ، تغییر دهد . ما در قبال جنایات دشمن بسیار تحمل کردیم ، صبر نمودیم و سکوت پیشه ساختیم که به خاطر رعایت شرایط مردم غزه بود اما همانگونه که می گویند صبر نیز حد و اندازه ای دارد ، این بار صبرمان لبریزو تمام شد و تصمیم گرفتیم سکوت را بشکنیم ، تا دوست و دشمن بدانند اگر تفاهم نامه آرام سازی را پذیرفتیم ، این به معنای امضای چک تسلیم شدن نیست ، تا بدانند مقاومت در کمال سلامت است ، و می تواند از ملتش دفاع نموده و قادر است تا اگر دشمن بخواهد امنیت و حیاتمان را تهدید کند ، امنیت این دشمن را به مخاطره افکند .
به رغم اینکه گردانهای قدس در این عملیات بیش از صد فروند موشک به سوی شهرهای صهیونیست نشین شلیک کرد و با سرعت رعد آسای خود ، دشمن را غافلگیر ساخت ، اما فقط به اطراف غزه محدود بود و عمق رژیم صهیونیستی مانند تل آویو را هدف قرار نداد ؟
دلیل مساله این است که این یک عملیات بازدارنده بود ، نه تصمیم به جنگ که بخواهد ملت و مقاومت فلسطین را به سوی درگیری همه جانبه سوق دهد ، مهم آن بود این پیام به دشمن صهیونیستی برسد که جهاد اسلامی وقتی به تنهایی این اقدام را انجام داد اگر سایر گروههای مقاومت وارد این خط می شدند ، آن وقت چه می شد. دشمن این پیام را فهمید لذا از طریق میانجی مصری آرام سازی را مانند آنچه در جریان جنگ هشت روزه اتفاق افتاد ، درخواست کرد . دشمن این کار را وقتی انجام داد که فهمید مقاومت قوی بوده و دارای توانمندی و امکاناتی است که می تواند به وسیله آن معادلات را به هم بریزد ، عنصر بازدارندگی و عملکرد خوب مقاومت که دشمن را شگفت زده کرد باعث شد دریابد در برابر مقاومتی قرار دارد که دارای اندیشه سیاسی و تدبیر خوب است و امور را به دقت محاسبه می کند.البته ما تل آویو را موشک باران نکردیم اما به دشمن فهماندیم که به یاری پروردگار متعال قدرت چنین کاری را داریم که در گذشته نیز به آن اقدام نمودیم ، اما هر نبرد دارای شرایط و محاسبات خاص خود است ، به عنوان مثال ، مقاومت لبنان در جنگ ۳۳ روزه در ژوئیه ۲۰۰۶ تل آویو را موشک باران نکرد در حالی که قدرت این کار را داشت ، اما در غزه در سال ۲۰۱۲ شرایط نبرد در فلسطین بر ما واجب کرد تل آویو را موشک باران کنیم که به یاری پروردگار متعال این اقدام را انجام دادیم ، عملیات شکستن سکوت نیز در این سطح بود که پیامش را رساند و اهدافش را محقق ساخت.
درباره مذاکره میان تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم صهیونیستی ، طرح جان کری وزیر خارجه آمریکا و نتایج آن صحبت کنیم، آیا ممکن است طرفین به توافق نهایی دست یافته و به این ترتیب مساله فلسطین تصفیه شود ؟ آیا رژیم صهیونیستی تشکیل کشور فلسطین به پایتختی قدس را می پذیرد ، لطفا برای ما توضیح دهید واقعیت ماجرا چیست ؟
از ابتدا مشخص بود پیمان اسلو راهکار ملت فلسطین نبوده بلکه راهکار آمریکایی صهیونیستی است که که جنبش فتح به رهبری یاسر عرفات در شرایط بین المللی و منطقه ای خاص ، آن را به این امید پذیرفت که فلسطینیان را به سوی تشکیل کشور فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ به پایتختی قدس شریف رهنمون سازد.این پیمان به عدول از ۸۰ درصد خاک فلسطین انجامید و ۲۰ درصد باقیمانده در کرانه باختری و نوار غزه نیز به عنوان اراضی مورد منازعه میان تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم صهیونیستی باقی ماند که البته تل آویو حق فلسطینیان را در آن به رسمیت نمی شناسد . امروز آرزوهای فتح و تشکیلات خودگردان فلسطین نقشه بر آب ، وعده های اسلو نابود و زمانهای مشخص شده درباره اجرای توافقنامه و اعلام تشکیل کشور که اسحاق رابین نخست وزیر اسبق رژیم آن را با خود به گور برد ، نقض شده است ، ۱۵ سال از زمانی که باید تشکیل کشور فلسطین اعلام می شد ، گذشته است اما در این مدت چه اتفاقی رخ داد؟ آری، دولت فلسطینی در کرانه باختری و قدس تشکیل و این موضوع اعلام شد اما در واقع این دو منطقه متعلق به ما نیست بلکه دولت شهرک نشینان یهودی و صهیونیستها است ، در زمان امضای پیمان اسلو در بیست سال قبل ، شمار شهرک نشینان کرانه باختری حدود ۱۸۰ هزار نفر بود ، اما امروز تعدادشان به بیش از ۵۶۰ هزار شهرک نشین رسیده است ، ما در برابر دولت شهرک نشینان در کرانه باختری قرار داریم ، این رژیم صهیونیستی دوم است که در سایه پیمان اسلو و با همکاری تشکیلات خودگردان فلسطین تشکیل شد و همین تشکیلات ضمن تعقیب رزمندگان مقاومت ، با دشمن صهیونیستی هماهنگی امنیتی دارد. در سایه این اوضاع ، کری برای ایجاد توافق درباره مذاکره ۹ ماهه میان تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم صهیونیستی که بیست و نهم آوریل ۲۰۱۴ به پایان می رسد ، راهی منطقه شد ، اما توافق درباره چه موضوعی ؟ درباره به اصطلاح راه حل نهایی به ویژه بر سر قدس و آوارگان ، این موضوع از دیدگاه دولت صهیونیستی غیر قابل گفت وگو بوده و نباید بر سر میز مذاکره مطرح شود ، طرف مقابل از تشکیلات خودگردان فلسطین ، اعتراف به یهودیت رژیم صهیونیستی را خواستار شد که قبول آن ، فلسطینیان را به سوی یک مصیبت تازه و فاجعه ۱۹۴۸ جدید سوق می دهد. شرایط موجود به گونه ای است که اجازه دستیابی به راه حل نهایی را نمی دهد گرچه آمریکا و برخی اعراب مایلند هر چه زودتر طومار فلسطین و نبرد به برای آزادی آن پیچیده شده و پرونده آن بسته شود ، اما واقعیت آن است که تل آویو آماده هیچگونه امتیاز دهی برای تحقق این هدف نیست چون هدفش مشخص بوده ، فلسطین را اراضی رژیم صهیونیستی و متعلق به خود دانسته و حاضر نیست هیچ طرفی را در آن با خود شریک نماید. حضور شهرک نشینان در کرانه باختری تنها یک مساله امنیتی نیست بلکه یک طرح ایدئولوژیک است وبه منظور جمع کردن یهودیان در وطن توراتی خیالی شان است لذا آمریکا ابتدا ایده توافق موقت را مطرح کرد که مورد موافقت قرار نگرفت ، سپس اعلامیه اصول جدید را مطرح ساخت که در واقع اسلوی جدید بوده و نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه آن را استمرار می بخشد ، این همان شیوه صهیونیستی در زمینه مدیریت درگیری و حل نکردن آن در صورتی است که شروط و خواسته های صهیونیستی به طور کامل محقق نشود. موضوع دیگر آنکه توافقنامه چهارچوب یا اعلامیه اصول فرصت تلقی نمی شود چون شکاف میان طرفین بسیار زیاد است ، لذا تنها راه ، یا اعلام شکست مذاکرات و فروپاشی آن است یا اینکه مثلا برای یک سال دیگر تمدید شود که همان خواست رژیم صهیونیستی است.
اگر چنین است، چرا تشکیلات خودگردان فلسطین شکست مذاکرات را اعلام نکرده و از آن خارج نمی شود ، چرا رژیم صهیونیستی همچنان به ادامه آن اصرار می ورزد در حالی که امتیازی به فلسطینیان نمی دهد ؟ آیا مساله برای طرفین ، مذاکره برای مذاکره است ؟
واقعیت آن است که از دیدگاه تشکیلات خودگردان فلسطین این مذاکرات به خاطر مذاکرات نیست بلکه مذاکرات به خاطر دریافت حقوق و پولهای اهدایی است، اما برای رژیم صهیونیستی ، مذاکرات برای شهرک سازی و توسعه آن است. تشکیلات خودگردان به خاطر نبود حمایت مالی عربی واقعی ، به گروگانی در دست آمریکا و رژیم صهیونیستی تبدیل شده است ، لذا واشنگتن و تل آویو به این باور رسیده اند که این تشکیلات نمی تواند از آنان بی نیاز شود ، تشکیلات نیز مردم فلسطین را به گروگان گرفته چون منبع رزق و معیشت دهها هزار کارمند و پرسنل دولت است که هزاران نفر از آنان در دستگاههای امنیتی شاغلند که مسئولیتش حفظ امنیت رژیم صهیونیستی و تعقیب نیروهای مقاومت است ، برای درک بهتر موضوع باید بگویم بودجه امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین بیش از ۳۰ درصد بودجه کل تشکیلات را تشکیل می دهد .همچنین گرچه جنبه مادی و معیشتی ، بخش اساسی موضع تشکیلات خودگردان فلسطین را تشکیل می دهد اما آن را از مسئولیت ملی اش معاف نمی سازد چون باید هدایتگر حرکت ملی فلسطینی باشد نه یک طرح تجاری یا سرمایه گذاری ، در غیر این صورت ، این موضعش باعث می شود شریک تل آویو در شهرک سازی باشد.
چگونه تشکیلات خودگردان فلسطین می تواند شریک رژیم صهیونیستی در زمینه شهرک سازی باشد در حالی که با آن مخالف است ؟
اینکه شهرک سازی در حرف مورد مخالفت قرار گیرد ، کافی نیست ، چون با بازگشت به مذاکرات و عدول از شرط فلسطینیان در زمینه توقف شهرک سازی ، پوشش سیاسی عملی برای آن فراهم می شود ، درباره موضوع شراکت نیز باید بگویم ، سیاست رژیم صهیونیستی از ابتدای منازعه مشخص بود چون به شهرک سازی و تصرف اراضی فلسطینیان به هر وسیله اقدام نمود . شهرک سازی یک شوخی نیست که تشکیلات خودگردان بخواهد با نادیده گرفتن آن ، به این آسانی به میز مذاکره بازگردد. آنچه در قدس و کرانه باختری جریان دارد مانند فیلمی تکراری است که به ما نشان می دهد رژیم صهیونیستی چگونه از اواخر قرن نوزدهم میلادی زمین را اشغال کرده وآن را واقعیت بخشیده است .اگر به عنوان مثال در تاریخ فلسطین طرح تقسیم سال ۱۹۳۷ و طرح ۱۹۴۷ با یکدیگر مقایسه شود می توان حجم تفاوت میان مساحت رژیم در هر دوره را دریافت ، این رقم در مرحله اول ۱۷ درصد بود اما در مرحله دوم به ۵۵ درصد افزایش یافت .
جانبداری غرب از رژیم صهیونیستی تفاوتی با گذشته نکرده چون همواره وجود داشته است لذا می توان تاسیس آن را طرح غرب دانست که رمز آن شهرک سازی و رشد فزاینده آن از طریق تصاحب اراضی ، کشاورزی ، صنعت و همه امور فلسطینیان است. درست است که حمایت و جانبداری غرب، شرایط پس از جنگ جهانی دوم و داستان هولوکاست ، باعث شد ۵۵ درصد از خاک فلسطین بر اساس طرح تقسیم به صهیونیستها اعطا شود در حالی که قبل از آن فقط ۷ درصد اراضی این سرزمین را در اختیار داشتند ، اما پروژه هایی که صهیونیستها در فلسطین اجرا کردند این احساس را در غرب به عنوان پشتیبان طرح به وجود آورد که گویی رژیم صهیونیستی دیگر تشکیل شده لذا فقط مساله خروج انگلستان از فلسطین و اعلام تشکیل دولت باقی ماند که آن نیز مدتی بعد به وقوع پیوست ، این همان کاری است که رژیم صهیونیستی امروز در کرانه باختری انجام می دهد. رژیم صهیونیستی خواستار تمدید مذاکره برای یک سال دیگراست چون برای شهرک سازی در هر وجب از کرانه باختری و اسکان شهرک نشینان صهیونیست جدید در آن برنامه ریزی کرده است ، لذا اگر جهان تصمیم بگیرد مانند آنچه در سال ۱۹۴۷ میلادی رخ داد ، هیاتی از سازمان ملل متحد را به فلسطین اعزام کند ممکن است مانند آن زمان ، هیات مزبور ایجاد رژیم صهیونیستی دوم در کرانه باختری را اعلام نماید که به معنای ابقای دولت شهرک نشینان در ۵۵ درصد از خاک کرانه باختری است واین هدف فعلی انهاست . آریل شارون نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی در زمان حیات ننگینش گفت که مساحت زمینهایی که می توان از آن برای فلسطینیان ساکن کرانه باختری چشم پوشید ، فقط ۴۲ درصد است.مساله مهم دیگری که مبین شراکت میان تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم صهیونیستی است ، معادله زمین در برابر صلح است که رژیم صهیونیستی آن را درباره چند کشور عربی از طریق استرداد اراضی اشغالی ۱۹۶۷ به آنان در ازای موافقت کشورهای مزبور با به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و صلح با تل آویو به مرحله اجرا گذاشت. درباره مصرشبه جزیره سینا را همراه با شروطی بازگرداند اما پیمان صلح با اردن را بدون آنکه بهایی بپردازد امضا کرد ، سازمان آزادیبخش فلسطین نیز کوشید این معادله را مرجعی برای صلح با رژیم صهیونیستی قرار دهد اما رژیم آن را نپذیرفت و معادله صلح در برابر صلح را مطرح ساخت به این معنی که رژیم صهیونیستی به فلسطینیان پیام داد باید تسلیم کاری شوند که شده است. متاسفانه تشکیلات خودگردان فلسطین این معادله را پذیرفت و بر معادله زمین در برابر صلح اصرار نکرد که البته ما حتی با آن نیز مخالفیم چون به نظر ما بخشی از روند سازش است ، تشکیلات فلسطینی ، رژیم صهیونیستی را آزاد گذاشت تا اراضی فلسطینیان را برای شهرک سازی ببلعد در حالی که در ازای آن از هماهنگی امنیتی با دشمن صهیونیستی و تعقیب رزمندگان مقاومت شانه خالی نکرد . رژیم صهیونیستی بر اساس معادله صلح در برابر صلح عمل کرد ، اما صلح با چه کسی ، با گروهی محدود از ملت فلسطین که همان گروه اسلو است اما بقیه مردم و هر شخصی که بخواهد در برابر رژیم صهیونیستی ، سلطه گری آن ،تخریب خانه های فلسطینیان وتصرف انها ، اشغال اراضی فلسطینیان و تجاوز رژیم به مردم فلسطین ایستاده گی و مقاومت کند خواه از حماس یا جهاد اسلامی و یا حتی از فتح ، تحت تعقیب تشکیلات خودگردان فلسطین قرار گرفته و بازداشت می شود ، این همان مشارکت واقعی است ، تشکیلات خودگردان فلسطین بخواهد یا نخواهد به پوششی برای شهرک سازی و یهودی سازی کرانه باختری و قدس تبدیل شده است ، لذا جایی برای تشکیل کشور مستقل دارای حاکمیت وجود ندارد . تشکیلات خودگردان فلسطین راهی برای برون رفت از این شراکت ندارد چون در گرداب گرفتار شده است مگر آنکه با مردم صریح بوده و شکست کامل مذاکرات و پایان طرح ملی فلسطین بر اساس راهکار سازش را اعلام کند. ملت فلسطین و نیروهای آن باید یک طرح ملی جدید مبتنی بر راهکار مقاومت به عنوان استراتژی و برنامه کاری ترسیم نمایند در غیر این صورت ، تشکیلات خودگردان فلسطین در فلک صهیونیستی آمریکایی دچار دوری باطل خواهد شد و مساله مقدس فلسطین در معرض تندباد قرار خواهد گرفت.
در کنفرانس هندسه قدرت [در تهران] درباره قدس سخنانی مطرح شد و برای اولین بار داستان موسوم به “قدس از طلا” در دست یهودیان و صهیونیستها را از زبان شما شنیدیم ، پیام این داستان چه بود و پیش بینی می کنید کشورهای عربی و اسلامی و همچنین رژیم صهیونیستی چه واکنشی به آن نشان دهند ؟
پیام این است که باید آگاه شویم ، خواستم به مسلمانان و اعراب بگویم شعار “قدس متعلق به ماست” چیست ، باید بدانیم تا وقتی این شهر بخشی از عقیده و دین ما ، قبله اول و معراجگاه پیامبر (ص) به آسمان است ، باید از ته دل آن را فریاد بزنیم چون یهودی سازی قدس به معنای یهودی سازی اسلام ، آثار و مقدساتش است ، لذا پرسیدم ، آیا قبول می کنیم مسجدالاقصی ، یهودی یا صهیونیستی بشود، خواستم بگویم ما مولفه ها و ابزارهای نبرد و حتی دقیقترین جزییات آن را می دانیم و به عبارت بهتر، با بصیرت و آگاهی در برابر آن مقاومت می کنیم .برای درک بهتر موضوع ، باید بگویم ، قدس از طلا مقوله یکی از دهها ترانه صهیونیستی درباره قدس است مانند قدس از آهن ، باب الواد و ترانه های دیگر، اما ترانه قدس از طلا ، دارای شهرت بیشتری در میان مردم است و حتی در ابتداد قرار بود پس از سرود هتکفاه که به معنای امید است ، دومین سرود ملی باشد. ولی چند بار تعدیل شد تا اینکه در سال ۲۰۰۴ به عنوان سرود ملی رسمی از سوی کنست صهیونیستی اعلام شد . تلاشم این بود شعله ای را برافروزم که یادآور قدس باشد اما متاسفانه به جای رسانه های عربی اسلامی ، رسانه های گروهی صهیونیستی در روز پس از کنفرانس به آن اهتمام زیادی ورزیدند ولی رسانه های خودی به ندرت به آن پرداختند گویی فلسطین یا قدس برایشان ارزشی ندارد .
علت بی توجهی کشورهای عربی و اسلامی به قدس و اهتمام صهیونیستی به این پیام چیست و چگونه می توان این بی توجهی به فلسطین و قدس را تفسیر نمود ؟
رژیمهایی که در بلوک آمریکا هستند ، موضعشان نسبت به مساله فلسطین و قدس ، در چارچوب خواست آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارد لذا با این مساله به عنوان پرونده ای برخورد می کنند که باید بسته شود اما ملتهایی که سالهای طولانی در سایه شکست زیستند و طعم تلخ ظلم ، فقر و محرومیت را توسط رژیمهای استبدادی چشیدند ، به فلسطین به عنوان نوک پیکان نبرد می نگرند لذا در آن زمان وقتی اوضاع این سرزمین را دیدند ، برخی از آنان دچار ناامیدی شدند که همین موضوع به تضعیفشان انجامید اما وقتی مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان پدیدار شد و پیروزیهای مهمی به دست آورد روحیه ها بالا رفت و مردم بر خلاف رژیمها ، با فلسطین با حرارت بیشتری تعامل نمودند تا اینکه متاسفانه با آغاز انقلابهای موسوم به بهار عربی ، ورق برگشت و کشورها و ملتها به مسائل داخلی مشغول شده ، محور مقاومت تضعیف شد ، روحیه قوم گرایی بیش از پیش رواج یافت و فتنه های کینه توزانه مذهبی و طایفه ای گسترش پیدا نمود لذا فلسطین دیگر مساله اول و حتی دوم و سوم مسلمانان و اعراب محسوب نمی شود چون شعار هر کشور “اول ما” شده است و حتی برخی از آنان شعار “اول و آخر ما” را سر می دهند . اما اینکه چرا رژیم صهیونیستی تا این حد به قدس اهمیت می دهد ، دو علت دارد ، اول آنکه از سطح شناختمان نسبت به آنان و وضعیتشان شگفت زده شدند ، دومین علت که به نظر من از همه مهمتر است ، بحران عمیق فرهنگی ، هویتی و اعتقاد به میراث جنبش صهیونیسم است که صهیونیستها از آن رنج می برند .
آیا می توانید توضیح بیشتری درباره بحران فرهنگ و هویت صهیونیستی ارائه بدهید و اینکه چگونه می تواند بر آینده این رژیم تاثیر بگذارد ؟
جامعه صهیونیستی مانند سایر جوامع از تحولات جهانی به ویژه انقلاب ارتباطات تاثیر می پذیرد که به نظر من این تاثیر پذیری برای جامعه مزبور که جامعه ای ساختگی است ، بیش از سایرین است ، چون رژیم توسط جنبش صهیونیسم و با حمایت غرب بنا شد تا بتواند بیش از هشتاد ملیت ، زبان ، نژاد و قومیت را در یک سرزمین جمع آوری نموده و دین یهود را به عنوان چارچوب قوم گرایی تبدیل و یهودیان را در زیر پرچم صهیونیسم و رژیم اسراییل گرد هم آورد لذا رژیم صهیونیستی تنها رژیم در جهان است که در آن نه کودکان بلکه مادران زبان مادری را از کودکانشان می آموزند .صهیونیسم ، یهودیان را از سراسر جهان به فلسطین آورد و زبان عبری را به منظور ایجاد فرهنگ و هویت عبری واحد به آنان آموخت که در این زمینه به طور گسترده و سریعی موفق شد ، لذا زبان عبری تا جایی پیشرفت کرد که عبری تورات و تلمود که فقط ۵۰ هزار اصطلاح داشت امروز به شکل عبری نوین دارای حدود دویست هزار اصطلاح شده است . برای درک بهتر موضوع ، باید این مساله را با طرح اسلامی یا طرح ناسیونالیسم عربی مقایسه کرد ، همانگونه که مستحضر هستید اعراب دارای زبان ، دین ، تاریخ و جغرافیای واحد هستند ، جمال عبدالناصر رییس جمهور فقید مصر و سایر ناسیونالیستهای عرب کوشیدند اعراب را در یک امت واحد متحد سازند اما موفق نشدند فقط وحدت دوجانبه میان مصر و سوریه ایجاد شد که آن نیز دوام نیاورد و در عرض دو سال از هم پاشید .شاید یکی از علل اصلی شکست طرح وحدت ، وتوی غرب باشد اما نباید علل داخلی را نادیده بگیریم ، کاری که غرب با محمد علی پاشا فرماندار مصر انجام داد و طرحش را ناکام گذاشت و آنچه با عبدالناصر انجام داد ، بر سر دکتر محمد مصدق نخست وزیر اسبق ایران در زمان شاه مخلوع آورد .البته به رغم موفقیت صهیونیسم در این زمینه این جریان با ضعفهای زیادی مواجه است که با قدرت نظامی بر آن سرپوش گذاشته است ، در رژیم صهیونیستی درابعاد سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، ادبیات ، و هنر و همه امور رژیم شکاف جدی پدیدار شده وتاثیر گذاشته است و همچنین درگیری مذهبیون و غیرمذهبیها ، درگیری مذهبیون با یکدیگر، منازعه های نژادی و همچنین درگیریهای میان یهودیان شرقی و غربی بهترین گواه بر این مدعاست . برای درک بهتر بحران هویت در رژیم صهیونیستی مثالی می زنم ، نظرسنجی روزنامه یدیعوت آحارانوت در سال ۲۰۰۵ میلادی درباره افکار نسل کنونی در رژیم صهیونیستی نسبت به دویست تن از بزرگان تاریخ رژیم دارای نتایجی شگفت انگیز و حیرت آور برای همه حتی برای برگزارکنندگان آن بود . به نظر آنان ، اولین شخصیت عظیم صهیونیست ، اسحاق رابین بود نه بن گوریون که رژیم را بنا نهاد ، رابین به دست ایگال عمیر راستگرای تندرو کشته شد ، این نشانه نوعی بحران هویت است که در رژیم صهیونیستی بسیار بزرگ و خطرناک است ، پس از وی ، بن گوریون قرار دارد . رتبه سوم متعلق به ایهود منور خواننده و مجری تلویزیونی بود که شخصیتی مهم و دارای احترام برای جامعه صهیونیستی است ، همچنین ناعومی شیمر مولف و آهنگساز ترانه قدس از طلا در رتبه ششم قرار گرفت ، آریل شارون نخست وزیر اسبق رژیم در رتبه هشتم ، ننیت طیب خواننده جوان پاپ از نسل جدید رژیم صهیونیستی در رتبه دهم ، همچنین موشه دایان فرمانده جنگ ژوئن ۱۹۶۷ در رتبه ۷۳ و گلدا مایرنخست وزیر اسبق در رتبه ۷۵ جای گرفت . اگر قدری از سیاستمداران دور شده و اهل ادب و هنر را در نظر آوریم ، می بینیم نتان الترمن شاعر نام آشنای یهودی در رتبه چهل و سوم و یهودا عامیحی دیگر شاعر یهودی که شهرتش از نتان کمتر نیست ، در رتبه ۸۳ قرار دارد . عاموس عوز در رتبه ۴۱، دیوید گروسمن خالق داستان “به سوی پایان زمین” در رتبه ۹۷، یافا یرکنی خالق ترانه مشهور باب الواد که از احترام خاصی نزد یهودیان برخوردار است ، در رتبه ۱۵۳ قرار دارد . برخی از توجه اینجانب به چنین جزییاتی به رغم مشغله کاری و جهادمان شگفت زده می شوند اما به آن اهمیت می دهیم چون می خواهیم بداینم امروز با چه نوع جامعه ای در رژیم صهیونیستی روبرو هستیم ؟ رژیم بن گوریونی ؟ اسحاق رابینی یا ننیت طیبی ؟.
به نظر من ، رژیم صهیونیستی اول منقرض شده ، رژیم دوم در حال اضمحلال است و رژیم جدید در این جهان از سایرین مستثنی نیست ، ارزشهای نئولیبرال آمریکایی در عصر جهانی سازی در فرهنگ صهیونیستی رخنه کرده که آثارش را می توان در مصرف گرایی ، موسیقی پاپ ، خوراک ، پوشاک ، مسکن ، خرید و همه امور مشاهده نمود . اگر عامل دینی و گرایش به راستگرایی را به آن اضافه کنیم ، این موضوع پیچیده تر و تناقض در میان اقشار جامعه صهیونیستی بیشتر می شود ، ترس و نگرانی نسبت به آینده رو به افزایش است ، رژیم صهیونیستی دیگر آن رژیم سابق نیست ، متاسفانه این موضوع درک نشده لذا شاهدیم اعراب برای برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی از یکدیگر پیشی می گیرند . من نمی گویم رژیم صهیونیستی از هم پاشیده یا در آستانه فروپاشی است ، بلکه تلاش می کنم به دقت بفهمم رژیم صهیونیستی امروز چیست و فردا چگونه می تواند باشد ؟ که البته در این زمینه باید تحولات منطقه و جهان را نیز مد نظر قرار دهیم . برخی پژوهشگران می گویند آن دوره که یهودیان برای بقای رژیم صهیونیستی در الیشوف و کیپوتص زندگی کرده و نه تنها حقوق نمی خواستند بلکه هر آنچه را داشتند تقدیم می کردند ، دیگر گذشته است. از زمان جنگ ۱۹۷۳ فرهنگ تغییر کرد و مردم جامعه صهیونیستی حقوقشان را خواستار شدند لذا بر همین اساس احزاب و مسئولین مورد بازخواست قرار گرفتند ، جامعه صهیونیستی کنونی دیگر از روحیه جنگاوری بی بهره است همانگونه که تشکیلات خودگردان می خواهد فلسطینیان در سایه پیمان اسلو چنین باشند . مثال دیگر برای بحران فرهنگی صهیونیسم اقدام وزارت فرهنگ رژیم در زمینه ایجاد جایزه نوآوری صهیونیستی است . انگیزه این طرح آن بود که این رژیم دریافته است که روحیه صهیونیستی در میان مردم تضعیف شده و درباره مفاهیم و اسطوره هایی که فرهنگ صهیونیسم بر اساس آن بنا شده ، رابطه یهود با مکان ، زمان ، همسایگان ، گذشته ، حال و آینده تردید دارند لذا ، صدها نویسنده ، ادیب و هنرمند صهیونیست با امضای طوماری ، نسبت به این جایزه اعتراض نمودند .
“شلومو سند” مورخ صهیونیست نیز کتابی به نام “اختراع ملت یهود” درباره جنبش صهیونیسم نوشت که نشان دیگری از عمق بحران رژیم است. اینها نشان می دهد ما در برابر جامعه ای لرزان قرار داریم که نه فقط دارای بحران هویت است بلکه با بحرانهای گوناگون دست و پنجه نرم می کند ، به راستی جنایات رژیم علیه ملت فلسطین ، گریبان یکایک خانه های این رژیم را گرفته است ، اما امت ما چه اقدامی برای بهره برداری از این وضعیت انجام داده است ؟
هویت یهودی این رژیم در چه وضعیتی قرار دارد و اثرش بر آینده سازش یا منازعه با رژیم صهیونیستی چه خواهد بود ؟.
موضوع یهودیت رژیم صهیونیستی و جایگاه آن در اندیشه صهیونیسم موضوع تازه ای نیست چون از ابتدا بر اساس شکل دهی به امت یهودی و قومیت یهود بنا شد لذا شاهدیم کتاب هرتزل ، دولت یهود نام داشت ، همچنین یکسری نام ها مطرح شده برای رژیم در زمان تشکیل ، دولت یهودا بود ، اما بن گوریون پیشنهاد کرد که اسراییل نامیده شود که مورد موافقت قرار گرفت ، همچنین یهودیت رژیم در سند موسوم به سند استقلال صهیونیستی ذکر شده است .
این اصطلاح باعث بروز دو نوع منازعه در رژیم شد ، اول ، منازعه میان یهودیان مذهبی و غیرمذهبی و منازعه دوم بر سر رابطه یهودیان با غیریهودیان در رژیم که همان فلسطینیان و اعراب هستند ، لذا باید پرسید معنای شهروندی و دمکراسی در سایه اصطلاح یهودیت رژیم چیست ؟ صهیونیسم از ابتدا کوشید مشکل حضور اعراب در فلسطین اشغالی را با وادار ساختن عمده آنان به مهاجرت حل کند که بخشی از آنان در جریان فاجعه سال ۱۹۴۸ میلادی رفتند و بقیه که ماندند ، به عنوان اقلیتی در رژیم محسوب شدند . رژیم از ابتدا خود را یک دولت یهودی نامید و این موضوع تازه ای نیست ، بلکه موضوع تازه آن است که از ما می خواهند به این رژیم از زاویه ای که خود می نگرد ما بنگریم ، این بسیار خطرناک است ، به ویژه که آنان مورد حمایت آمریکا هستند و باراک اوباما رییس جمهور کنونی امریکا و قبل از وی جرج بوش پسررئیس جمهور قبلی ، خواسته تل آویو در زمینه لزوم به رسمیت شناخته شدن یهودیت رژیم از سوی فلسطینیان را مورد تایید قرار دادند . مساله فقط افشای مانع تراشی رژیم صهیونیستی در مسیر گفت وگو و مطرح ساختن شروط جدید نیست بلکه مساله آن است که قبول یهودیت رژیم دارای مخاطروتبعات زیادی است .اول آنکه پذیرش داستان یهود درباره به اصطلاح حق تاریخی دینی یهودیان در فلسطین به معنای آن است که تایید کنیم یهودیان در فلسطین دارای حق هستند یعنی اعتراف کنیم که آنان بر حق بوده اند و ما باطلیم . دوم ، به رسمیت شناختن حق یهودیان سراسر جهان در فلسطین و نه فقط یهودیان اسراییل است که این موضوع باب تازه ای در برابر مهاجرت یهودیان به فلسطین می گشاید .سوم ، به رسمیت شناختن یهودیت رژیم زمینه را برای اخراج باقیمانده فلسطینیان هموار می کند که به معنای اخراج فلسطینیان ساکن مناطق اشغالی ۱۹۴۸ یا بخش اعظم آنان است مانند برخی شهرها و روستاهای منطقه المثلث و حتی منطقه الجلیل در چارچوب روند سازش و مبادله اراضی وتغییر جمعیت آن که لیبرمن آن را مطرح کرده است . چهارم، یهودیت رژیم به معنای آن است که خطر فزونی تعداد فلسطینیان نسبت به یهودیان که رژیم صهیونیستی را تهدید می کند از میان خواهد رفت و راه تشکیل کشور واحد در صورت مطرح شدن آن در آینده بسته خواهد شد . پنجم ، یهودیت رژیم به معنای آن است که فلسطینیان اعتراف کنند ، رژیم صهیونیستی یک دولت یهودی است لذا حق آنان یعنی غیر یهودیان در زمینه بازگشت به وطن به طور کامل حذف خواهد شد و میلیونها آواره فلسطینی در خارج از این سرزمین اسکان خواهند یافت لذا همانگونه که قبلا گفتم اگر این اعتراف صورت گیرد ، ما در برابر یک فاجعه جدید فلسطینی قرار خواهیم گرفت .
در کنفرانس هندسه قدرت در تهران گفتید که جمهوری اسلامی ایران با بعضی از کشورهای منطقه گفتگوی خود را آغاز کند ، می توانید درباره علل و اهداف این دعوت برای ما توضیح دهید ؟
علت آن ، تنش مذهبی و طایفه ای در منطقه است ، به عنوان یک اسلامگرا که خود را وقف مقابله با صهیونیسم و تلاش برای آزادسازی فلسطین نموده ام ، پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی را نقطه عطف بزرگی در تاریخ اسلام ، منطقه و جهان می دانم ولی متاسفانه برخی آن را تهدید تلقی کردند ، به نظر من منطقه تاکنون سه موج از دشمنی با جمهوری اسلامی ایران را شاهد بوده است. اول، جنگ هشت ساله عراق علیه ایران که جنگ نظامها بود و ماهیت مذهبی نداشت بلکه ماهیت قومی داشت .دوم، اشغال عراق توسط آمریکا که برخی به شکلی منفی به نقش ایران در عراق نگریستند اما پیروزی حزب الله در جنگ علیه رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۶ میلادی شدت این دشمنی را کاهش داد . سوم ، بهار عربی است که با نبرد سوریه ادامه یافت و از همه خطرناکتر است چون جبهه مقابل محور مقاومت شامل تمام رژیمها ، اسلامگرایان و لیبرالها بوده و دارای ماهیت مذهبی طایفه ای خطرناکی هستند .
مهم آن نیست که این مرحله چقدر طول می کشد بلکه مهم نفرتی است که در میان اقشار مختلف امت نسبت به یکدیگر ایجاد می شود ، لذا راه گذر از این موج و توقف آن ، جنگ وتقابل نیست به همین دلیل دیگران را به گفت گو فراخواندم که تنها راه حل مشکلات ما مسلمانان و گذر از این مرحله حساس از تاریخ منطقه و امت است .
دیدگاه شما نسبت به نقش جمهوری اسلامی ایران در قبال فلسطین ، آینده فلسطین و آینده رژیم صهیونیستی در منطقه چیست ؟
همانگونه که در کنفرانس مهندسی قدرت در تهران گفتم ، ما موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال مساله فلسطین را فرصتی تاریخی نه فقط برای مردم فلسطین بلکه برای تمام امت اسلامی می دانیم ، لذا اگر خدای ناکرده گزندی به موضع ایران در زمینه حمایت از فلسطین وارد شود ، این موضوع باعث افزایش عمر رژیم صهیونیستی در منطقه خواهد شد . آینده فلسطین مرهون بیداری امت و احیای نقش و جایگاهش در میان امتهاست ، به رغم رویدادهای منطقه ، ولی بر اساس آیات قرآن ، شواهد تاریخی و واقعیتهای موجود مطمئنم ، آینده از آن فلسطین است و دیر یا زود دوباره در نقشه جهان متولد خواهد شد . همچنین اطمینان دارم رژیم صهیونیستی هیچ آینده ای در منطقه ندارد و به یاری پروردگار متعال روزی خواهد رسید که صهیونیستها مجبور خواهند شد به همان جایی بازگردند که خود ، پدران و اجدادشان از آن آمده اند ، چون هر صهیونیستی که در فلسطین به دنیا آمده روزی درخواهد یافت مادرش وی را در مکانی اشتباه به دنیا آورده است .
تاریخ مقاله: خرداد ۱۳۹۳