١. منظور از مهندسی فرهنگی چیست؟
ج. در موضوع فرهنگ، از یک جهت با سه قلمرو مواجه هستیم؛ نخست خودِ “فرهنگ” به مثابه روح حاکم بر کالبد جامعه. دوم عناصر فرهنگی، که در واقع کوچکترین اجزاء فرهنگ می باشند مانند یک رسم و یا یک هنجار و سوم اقدامات فرهنگی که گاه به تولید محصول فرهنگی نیز می انجامد.؛ مانند برگزاری انواع جشن ها و جشنواره های فرهنگی یا تولید انواع محصولات فرهنگی اعم از آثار نوشتاری، موسیقیایی، نمایشی و غیره.
* مرکز اصلی سیاستگذاری فرهنگی کشور و همچنین ساماندهی دستگاههای مختلف برای نیل به اهداف فرهنگی، شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
* اینکه سند مهندسی فرهنگی کشور تا چه حد جامعیت دارد و بخش های مختلف آن پیوستگی دارند، جای تأمل است.
* مهندسی فرهنگی برای توفیق در اجرا به امکان «خود اصلاحی» سند فرهنگی کشور نیاز دارد.
* امروز مدیریت تولید و انتشار اطلاعات در اختیار بنگاههای وابسته به جریان سلطه است.
تنظیم روابط این سه به نحوی که به تولید آثار فرهنگی ای بینجامد که موجب رشد فضیلت های اخلاقی شود و جامعه را به سمت تعالی مبتنی بر آموزه های وحیانی و متناسب با شرایط و اقتضائات ملی و جهانی سوق دهد، نیازمند طراحی ای است که به آن مهندسی فرهنگی می گوییم.
شورای انقلاب فرهنگی نیز مهندسی فرهنگی را این گونه تعریف می کند: “فرایند بازطراحی، اصلاح و ارتقاء شئون و مناسبات نظامهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور بر اساس فرهنگ مهندسی شده با توجه به شرایط، ویژگیها و مقتضیات ملی و جهانی است.”
٢. آیا مهندسی فرهنگی صرفاً در سطح عمومی جامعه موضوعیت دارد یا بخش های مختلف، سازمانها و خانواده ها نیز می توانند موضوع آن باشند؟
ج. موضوع مهندسی فرهنگی، انسان به مثابه عضوی از جامعه است؛ اعم از کوچکترین و البته بنیادی ترین نهاد جامعه، یعنی خانواده، تا جوامع بزرگتری نظیر جوامع فامیلی، تحصیلی، شغلی و غیره، تا جوامع باز هم بزرگتری چون اقوام و پیروان ادیان و مذاهب مختلف، تا نهایتاً یک ملت و جامعه جهانی. البته از آنجا که مرزهای فرهنگی لزوماً همان مرزهای جغرافیایی نیستند، ای بسا فرهنگ هایی چه به طور طبیعی و چه از طریق تهاجم، مرزهایی به مراتب گسترده تر از مرزهای جغرافیایی پیدا می کنند.
٣. متولی مهندسی فرهنگی کدام نهاد است؟ همکاران این نهاد در طراحی مهندسی فرهنگی چه سازمانهایی هستند؟
ج. مرکز اصلی سیاستگذاری فرهنگی کشور و همچنین ساماندهی دستگاه های مختلف برای نیل به اهداف فرهنگی، شورای عالی انقلاب فرهنگی است. بنابراین این شورا به عنوان راهبر نظام مدیریت راهبردی فرهنگی، عهدهدار تدوین سند مهندسی فرهنگی کشور است. به همین دلیل هم هست که رهبر معظم انقلاب تدوین سند مهندسی فرهنگی را از این شورا مطالبه نموده اند. اما هرچند با حضور مسئولان اصلی نظام در این شورا، عملاً شورای انقلاب فرهنگی برای طراحی یا اتخاذ تصمیم در هر موضوعی، همه نهادهای مهم کشور را درگیر می کند، اما به دلیل شمول فرهنگ در همه ساحت ها اعم از علمی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و غیره، این شورا نه تنها باید در چنین طراحی هایی ظرفیت کارشناسی همه نهادهای حکومتی را به کار گیرد؛ بلکه باید از حداکثر توان نخبگی و کارشناسی کشور در حوزه های غیروابسته به دولت نیز استفاده کند. تا با این کار علاوه بر برخورداری از خرد جمعی، موضوع را به عنوان یک امر مهم ملی که در پیاده سازی آن همکاری همگان را نیاز دارد، مطرح کند.
۴. ارزیابی شما از سند”مهندسی فرهنگی کشور” چیست؟ این سند چقدر وافی به مقصود است؟
ج. البته نفس تدوین چنین سندی از ضروریات است. و همانطور که قبلاً هم عرض شد، جایگاه این تدوین شورای عالی انقلاب فرهنگی است؛ اما این که این سند تا چه حد جامعیت دارد و بخش های مختلف آن پیوستگی دارند، جای تامل است. هرچند شنیده ام که هنوز در خود شورا گفتگوهایی در باره پاره ای اصلاحات در متن سند هست.
همینجا لازم می دانم به نکته ای که قبلاً هم بارها از طریق مصاحبه و یادداشت در رسانه ها مطرح کرده ام، بپردازم؛ ببینید؛ نظام ما مبتنی بر مردم سالاری اسلامی است، یکی از مشخصات چنین نظامی مشورت در امور است. به همین دلیل قانون اساسی نیز تشکیل و نقش آفرینی انواع شوراها در اداره امور کشور نظیر شورای نگهبان، مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و غیره را پیش بینی کرده است. یک نمونه دیگر از مشورت که نهادهایی چون مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، هیات دولت، مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، شورای عالی انقلاب فرهنگی و دیگر مجامع تصمیم ساز، قبل از تصویب هر مصوبه می توانند با استفاده از فرصت رسانه ها از آن بهره بگیرند، استفاده از ظرفیت نخبگان و کارشناسان است. در این طرح هم بهتر بود این کار صورت می پذیرفت تا لااقل همین سرنوشتی که فعلاً پیدا کرده را پیدا نمی کرد؛ یعنی پس از نهایی شدن سند در صحن شورا و در مرحله ابلاغ، با یک نقد معطل نمی ماند.
به هر حال به منظور خودداری از طولانی شدن گفتگو، صرفاً به چند نکته مرتبط با فصل اول (کلیات) سند فرهنگی اشاره می کنم:
– عبارت:” باتوجه به شرایط، ویژگی ها و مقتضیات ملی و جهانی” در تعریف مهندسی فرهنگی فاقد جهت گیری متناسب با اهداف نظام اسلامی است. صرفِ “شرایط، ویژگی ها و مقتضیات ملی و جهانی” نمی تواند جهت گیری روشنی برای یک جامعه توحیدی باشد و نمی تواند منظور واضعِ این واژه یعنی رهبر معظم انقلاب را که دغدغه بسط ارزشهای اسلامی در رفتار فردی و اجتماعی جامعه ایرانی را دارند، برآورده سازد.
– در بند٢ کلیات، سطوح فرهنگی به “فرهنگ ملی(ایرانی اسلامی)” و “فرهنگ عمومی” و ” فرهنگ حرفه ای” تقسیم شده است، درحالی که پاره فرهنگ هایی نظیر “اقوام” و “پیروان مذاهب” و “ساکنان مناطق” که گاه فرهنگ رایج در میان آنها بسیار شکل گرفته تر و ریشه دارتر از فرهنگ حرفه ای است اشاره نشده است. درحالی که در ساماندهی فرهنگی به خوبی می توان از ظرفیت عناصر همگرای این پاره فرهنگ ها برای توسعه و ارتقای فرهنگ ملی استفاده کرد. البته در حالی به فرهنگ مناطق اشاره نشده که در ماده ١۶ همین سند می بینیم که به عنوان یکی از دو قلمرو اجرایی سند به “قلمرو استانی” اشاره شده است.
– فرهنگ یک ملت یا یک جامعه خواسته و ناخواسته همواره تحت تاثیر دیگر فرهنگ ها است؛ خواه این تاثیر پذیری از طریق تعامل و به طور طبیعی باشد، چه از طریق تهاجم و … آیا در مهندسی فرهنگی به این داد و ستد ها یا تهاجم ها چه در بخش تعاریف و دیگر بخش ها نباید ساماندهی شوند؟
– در بند١١ کلیات قلمرو “پیوست فرهنگی” این گونه تعریف شده است:”پیوست فرهنگی سندی است مشتمل بر مطالعات کارشناسی مبین پیش بینی پیامدهای فرهنگی و اعمال الزامات و استانداردهای مربوط در هرنوع طرح، تصمیم و اقدام کلان فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و قضائی متناسب با مقتضیات و شرایط جامعه در چارچوب نقشه مهندسی کشور”. همانطور که ملاحظه می فرمایید به زعم تدوین کنندگان این بند، در تصمیمات کلان فقط به “پیامدهای فرهنگی” اشاره شده است؛ در حالی که یکی دیگر از نکات مهم در اجرای طرح ها که باید در قلمرو پیوست فرهنگی به آن اشاره شود همسویی با فرهنگ ملی و همچنین طراحی نحوه استفاده از زمینه های فرهنگی در اجرایی کردن برنامه ها است تا برنامه ها با کمترین هزینه اجتماعی و اقتصادی به اجرا در آید.
– جامعه هدف مندرج در بند ١٧ کلیات با قلمرو جغرافیایی مندرج در بند ١۵ هماهنگی ندارند. به این معنا که همه جامعه هدف لزوماً در قلمرو جغرافیایی ایران حضور ندارند. از سوی دیگر در نبرد سایبری به ویژه در حال حاضر و باتوجه به مزیت تکنولوژیکی مخاصم، در حداقل رویارویی، لازم است دفاع از تهاجم در زمین دشمن انجام شود؛ درحالی که ابزارهای دشمن که اتفاقاً می تواند منطقه مناسبی برای این رویارویی باشد در اختیار حاکمیتی کشور نیست.
۵. نظر به اینکه ما در عصر “ساختارهای شبکه ای” زندگی می کنیم، آیا می توان گفت که موفقیت مهندسی فرهنگی در گرو یک ساختار شبکه ای است تا بتوان تمامی کنشگران این عرصه را به گونه ای هم افزا سازماندهی نمود؟
ج. همانطور که ملاحظه می فرمایید، این سند هم به یک ساختار بسنده نکرده است؛ لیکن همانطور که در پاسخ پرسش های قبلی عرض کردم، در بیان ساختارها به برخی اولویت ها توجه نشده است.
۶. عملکرد مهندسی فرهنگی کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟ مهم ترین آسیب ها و چالش های کشور در این زمینه کدامند؟
ج. همانطور که مستحضرید، هم در بیانات مقام معظم رهبری و هم در مقدمه سند به “ستاد راهبری مهندسی فرهنگی کشور” اشاره شده است. چرا که مهندسی فرهنگی از موضوعاتی است که برای توفیق در اجرا به عوامل مختلفی از جمله امکان “خود اصلاحی” سند نیاز دارد. این کار، همچنین آرایش نهادها و سازمانهای ذیربط و پایش آنها برای نیل به اهداف به مرکزیتی نیاز دارد که این مرکز می تواند همان ستاد راهبری باشد.
همچنین صرف نظر از عوامل بیرونی مهمترین چالش روبروی این سند، اراده مبتنی بر ایمان مجریان آن است. کم نبوده اند طرح های مهمی که به دلیل اولویت نداشتن در نظر برخی مسئولان یا به اجرا درنیامده یا آنقدر ضعیف اجراىشده که تاثیر اجتماعی چندانی نداشته است.
٧. برای رفع آسیب ها و غلبه بر چالش های استراتژیک کشور در این زمینه چه راهبردهای کلانی را پیشنهاد می کنید؟
ج. ممکن است مهندسی فرهنگی در مرحله طراحی با بهره گیری از دانش و تجربه و خلاقیت برخی نخبگان و کارشناسان به سهولت قابل انجام باشد، اما در مرحله اجرا، همانطور که گفته شد، به تلاش گستره وسیعی از نهادها به ویژه نهادهای أموزشی دارد؛ تلاشی که باید طی پالایش بسیاری از متون و روشهای درسی به ویژه در حوزه علوم انسانی صورت گیرد تا نیروی انسانی تربیت شده در این مراکز اعم از راهبران و تولید کنندگان آینده محتواهای فرهنگی و دیگر کارگزاران با باورفرهنگ اسلامی منبعث از آموزه های وحیانی و ایمان به ضرورت همکاری در این طرح مهم، در تحقق اهداف مهندسی فرهنگی جدیت لازم را داشته باشند. به نظر من مهمترین نکته در اجرایی کردن این گونه اسناد، ایجاد یک عزم ملی مبتنی بر “باور ایمانی” و نه “دستوری” است. ایجاد چنین عزمی نیز راه کارهای خود را دارد؛ از جمله همانطور که عرض شد، تربیت و به کارگماری متصدیانی مؤمن به راه امام و رهبری انقلاب و اهداف این سند.
٨. ما وارد عصر اطلاعات شده ایم این عصر چه دلالت هایی برای مهندسی کشور دارد؟
ج. ببینید! انبوه داده ها و اطلاعات که سیل آسا به ویژه در فضای مجازی منتشر می شود، نه تنها لزوماً موجب دانایی افراد نمی شود، بلکه ای بسا به انحراف افکار عمومی از حقایق و واقعیت ها و نهایتاً گسترش جهل می انجامد. هرچه جامعه بشری بیشتر در معرض بمباران چنین اطلاعاتی قرار می گیرد، بیشتر به قدرت تمیز حق از باطل و درست از نادرست نیاز پیدا می کند. بشر امروز برای تمیز حق از باطل و درست از نادرست علاوه بر نیاز به بصیرت یعنی عقل خدابنیان، به ملاک های تشخیص در هر یک از حوزه های معرفتی نیاز دارد. چنین عقلی از یک سو با تکیه بر وحی و از سوی دیگر با برخوداری از معیارهای شناخت به توانایی ای دست پیدا می کند نه تنها از چنان قدرت و منطقی برخوردار است که انبوه اطلاعات نه تنها برایش سرسام آور نیست و او را در وادی حیرت سرگردان نمی کند، بلکه می یتواند در قالب مهندسی و قاعده مند کردن واردات ذهنی، بهترین اطلاعات را در راه اهداف خود استخدام و پردازش کند.
به ویژه امروز که رویارویی جهانی، بیش از شکل سنتی و نظامی آن شکل تلاش برای انحصار مدیریت افکار عمومی را پیداکرده، شاهدیم مدیریت تولید و انتشار اطلاعات عموماً دراختیار بنگاه های وابسته به جریان سلطه است. و آنها با دسترسی به غالب اطلاعات تولید شده در فضای مجازی تلاش بر مدیریت این اطلاعات برای رسیدن به اهداف خود دارند. به نظر من علاوه بر مطالبی که پیشتر عرض کردم، ضرورت پرداختن به مهندسی فرهنگی از جمله مهندسی تولید و اشاعه اطلاعات را نمایان می کند.