روانگسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی (به انگلیسی: Schizophrenia) که اکثر روانپزشکان و روانشناسان به آن سرطان خاموش نیز میگویند یک اختلال روانی شایع است که از ویژگیهای بارز آن فقدان توانایی در اندیشیدن، عاطفه ضعیف، انجام رفتارهای نامعقول و ناتوانی در درک واقعیت است. البته شایان ذکر است که منظور از ناتوانی در درک واقعیت، توهمات مغزی فرد بیمار میباشد. این بیماری در میان همه بیماریهای عمده روانشناختی از همه وخیمتر و شدیدتر میباشد و معمولاً خود را به صورت توهمات شنیداری، توهمهای جنون آمیز یا عجیب و غریب، یا تکلم و تفکر آشفته نشان میدهد، و با اختلال در عملکرد اجتماعی یا شغلی قابل توجهی همراه است و فرد را از همه جوانب زندگی عقب میاندازد. شروع علائم معمولاً در دوران نوجوانی رخ میدهد، بدین معنی که نوجوانی سن ابتلا به اسکیزوفرنی است که با یک شیوع در طول زندگی جهانی در حدود ۰٫۳–۰٫۷٪. تشخیص بر اساس مشاهده رفتار و تجارب گزارششده بیمار است. روانپزشکان و روانشناسان آن را نوعی جنون میدانند. به باور بسیاری از رواندرمانگران فرد مبتلا به اسکیزوفرنی دارای هذیانها و توهمات بسیاری از جمله توهمهای شنیداری و دیداری میباشند. توهم کاپگراس نمونه ای بارز از توهمات فرد اسکیزوفرن میباشد.
به نظر میرسد ژنتیک، محیط اولیه، نوروبیولوژی، و فرایندهای روانی و اجتماعی از عوامل مهم مؤثر باشند؛ ۴۰ درصد از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی چپ دست بودهاند. به نظر میرسد برخی از مواد مخدر تفریحی و داروها باعث ایجاد یا بدتر شدن علایم میشوند. پژوهش ها بر روی نقش نوروبیولوژی متمرکز شدهاست، اگر چه هیچ علت ارگانیک مجزایی یافت نشد. ترکیب بسیار محتمل علائم بحثهایی را در مورد اینکه آیا تشخیص نشان دهنده یک اختلال واحد است یا تعدادی از سندرمهای گسسته، برانگیخته شدهاست. با وجود اینکه ریشه لغت در یونانی skhizein (σχίζειν، «گسستن») و phrēn, phren– (φρήν, φρεν–؛ «ذهن») است، اسکیزوفرنی به معنی «ذهن گسیخته» نیست و همانند اختلال تجزیه هویت نمیباشد – که به عنوان «اختلال شخصیت چندگانه» یا «هویت پریشی» نیز شناخته میشود – شرایطی که اغلب در ادراک عمومی با آن اشتباه گرفته میشود.
نقطه اتکای درمان، داروهای ضد جنون است، که عمدتاً فعالیت گیرنده دوپامین (و گاهی اوقات سروتونین) را سرکوب میکنند. رواندرمانی و توان بخشی حرفهای و اجتماعی نیز در درمان مهم هستند. در موارد جدیتر – که امکان ایجاد خطر برای شخص بیمار و دیگران وجود دارد – ممکن است به بستری اجباری نیاز باشد، اگر چه ماندن در بیمارستان در حال حاضر کوتاهتر و کمتر از آن چیزی است که زمانی مرسوم بود.
اختلال عمدتاً ادراک را تحت تأثیر قرار میدهد، اما معمولاً به مشکلات مزمن در رفتار و احساسات نیز میانجامد. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در معرض شرایط اضافی (همراه بیماری) هستند، از جمله افسردگی اساسی و اختلال اضطراب؛ احتمال سوء مصرف مواد مخدر در طول زندگی تقریباً ۵۰٪ است. امید به زندگی متوسط افراد مبتلا به این اختلال به دلیل افزایش مشکلات سلامت جسمی و نرخ خودکشی بالاتر (حدود ۵٪) ۱۲ تا ۱۵ سال کمتر از کسانی که مبتلا به آن نیستند.
فرد مبتلا به اسکیزوفرنی حاد که در مرحله فعال ممکن است دچار توهمهایی شود (که اغلب به صورت شنیدن صداها گزارش شدهاست)، خیالات (اغلب عجیب و غریب یا سرکوبگرانه در طبیعت) و آشفتگی فکری و کلامی میباشند. مورد دوم ممکن است از دست دادن قطار اندیشه، تا تناقض شناخته شده به عنوان آشفته گویی در موارد حاد متغیر باشد. گوشهگیری اجتماعی، نامرتبی لباس و بهداشت، و از دست دادن انگیزه و قضاوت تماماً موارد عادی موجود در اسکیزوفرنی میباشند. اغلب الگوی قابل مشاهدهای از مشکل عاطفی وجود دارد، برای مثال عدم پاسخگویی به محرکها. اختلال در شناخت اجتماعی با اسکیزوفرنی مرتبط است،همچنین علائم پارانویا؛ انزوای اجتماعی بهطور معمول اتفاق میافتد. همچنین معمولاً مشکلات در کار و حافظه بلند مدت، توجه، عملکرد اجرایی، و سرعت پردازش رخ میدهد. در یک زیرگروه غیر معمول، فرد ممکن است تا حد زیادی ساکت باشد، در وضعیتهای حرکتی عجیب و غریب، یا در جلوههای بیموردی از اضطراب قرار بگیرد، که همه اینها نشانههایی از جنون میباشند.
طبقهبندی اشنایدری
در اوایل قرن بیستم، روانپزشک کورت اشنایدر علائم روانپریشی را که وی فکر میکرد اسکیزوفرنی را از سایر اختلالات روانی مجزا میکند فهرستبندی کرد. اینها به نام «علائم درجه اول» یا علائم درجه اول اشنایدر معروفند. آنها عبارتند از: کنترل هذیان توسط نیروی خارجی، اعتقاد به این که افکار به درون ذهن شخص وارد میشوند یا برگرفته از ذهن شخص میباشند؛ اعتقاد به این که افکار شخص به افراد دیگر اشاعه مییابند، و شنیدن صداهای وهمآوری که منتقد افکار یا اعمال شخص یا آمیزشی از صداهای وهمآور دیگر باشند. اگر چه آنها بهطور قابل توجهی به معیارهای تشخیصی کنونی کمک کردهاند، اما ویژگی علائم درجه اول بحثبرانگیز میباشند. از بررسی مطالعات تشخیصی انجام شده بین سالهای ۱۹۷۰ و ۲۰۰۵ درمییابیم که آنها مجاز به تأیید یا رد ادعای اشنایدر نمیباشند، و پیشنهاد شدهاست که علائم درجه اول باید، تأکیدی بر بازبینی سیستمهای شناختی آینده باشند.
اسکیزوفرنی اغلب با واژههای علائم مثبت و منفی (فقدان) شرح داده میشود. علائم مثبت، آنهایی هستند که اکثر افراد بهطور عادی تجربه نمیکنند، اما در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی موجود میباشند. آنها میتوانند شامل هذیان، اختلال افکاری و گفتاری، و توهم لمسی، شنوایی، بصری، بویایی و چشایی باشند، و معمولاً به عنوان جلوهای از جنون در نظر گرفته شوند. بهطور معمول توهمات نیز مرتبط با محتوای مقوله خیال میباشند. عموماً علائم مثبت خوب به دارو پاسخ میدهند. علائم منفی فقدانی از پاسخهای عاطفی طبیعی یا سایر فرایندهای فکری میباشند، و کمتر به دارو پاسخ میدهند. آنها معمولاً شامل یکنواختی عاطفی یا کمبود عاطفه و احساس، فقر بیان (عجز گویایی)، ناتوانی در تجربه خوشی و لذت (فقدان لذت)، عدم تمایل به تشکیل روابط (بیاعتنایی اجتماعی)، و فقدان انگیزه (فقدان اراده) و همچنین در برخی از حالات، بیمار دارای پژواک کلامی (تکرار کلمات پرسشگر به خود) میباشد. تحقیقات نشان میدهد که نشانههای منفی نسبت به علائم مثبت بیشترین تأثیر را در کیفیت زندگی ضعیف، ناتوانی عملکردی، و بار مسئولیتی که بر دوش دیگران است دارند. اغلب افراد با علائم منفی برجسته دارای سابقه ناموزونی قبل از شروع بیماری میباشند، و اغلب پاسخ به دارو محدود میباشد.
ترکیبی از ژنتیک و عوامل زیستمحیطی در پیشرفت اسکیزوفرنی ایفای نقش میکنند. افراد با سابقه خانوادگی اسکیزوفرنی که از جنون گذرا یا خود محدودگری رنج میبرند به احتمال ۲۰–۴۰٪ بیماریشان یک سال بعد مشخص میشود.
برآورد قابلیت به ارث بردن به دلیل مشکل بودن جدا کردن اثرات ژنتیکی و زیستمحیطی متفاوت است. بزرگترین خطر برای پیشرفت اسکیزوفرنی داشتن یک فامیل درجه اول مبتلا به این بیماری میباشد (درصد خطر ۶٫۵٪ است)؛ بیش از ۴۰٪ از دوقلوهای همسان کسانی که مبتلا به اسکیزوفرنی هستند نیز تحت تأثیر قرار میگیرند. این احتمال وجود دارد که بسیاری از ژنها، آمیزشی از هر یک از اثر کوچک و ناشناخته انتقالی و ظاهری ناشناخته باشند. کاندیداهای احتمالی زیاد پیشنهاد شدهاند، از جمله تغییرات تعداد کپی خاص، NOTCH4 و مکان ژن پروتئین هیستون. تعداد ارتباط به وسعت ژنوم مانند پروتئین انگشتی روی ۸۰۴A نیز مرتبط شدهاند. به نظر میرسد همپوشانی قابل توجهی در ژنتیک اسکیزوفرنی وجود دارد و اختلال دوقطبی با فرض یک مبنای ارثی، یک سؤال از روانشناسی تکاملی این است که چرا ژنهایی که احتمال جنون تکامل یافته را افزایش میدهند، با در نظر گرفتن شرایط، از دیدگاه تکاملی ناسازگارانه میباشند. یک تئوری به نقش ژنهای دخیل در تکامل زبانی و طبیعت انسان اشاره دارد، اما تا به امروز چنین ایدههایی کمی بیش از ایدههای نظری موجود در طبیعت به قوت خود باقی هستند.
در ژوئیه ۲۰۱۴ دانشمندان موفق شدند هشتاد و سه ژن جدید را که در بیماری اسکیزوفرنی نقش دارند شناسایی کنند. بیشتر این ژنها در انتقال پیامهای شیمیایی در مغز نقش دارند و برخی دیگر نیز بر سیستم ایمنی بدن تأثیر میگذارند. این پژوهش ژنتیکی بودن این بیماری را ثابت کرد.
عوامل زیستمحیطی مرتبط با پیشرفت اسکیزوفرنی عبارتند از: محیط زندگی، مصرف مواد مخدر و عوامل استرس زای قبل از تولد. به نظر میرسد سبک و شیوه تربیتی والدین اثر عمدهای ندارد، گر چه افرادی که از حمایت والدین برخوردارند از موقعیت بهتری نسبت به افرادی که والدینی انتقادی یا خصمانه دارند برخوردار میباشند. زندگی در یک محیط شهری در دوران کودکی یا بلوغ بهطور مداوم با افزایش خطر ابتلاء به اسکیزوفرنی توسط یکی از دو عامل ذکر شده، حتی پس از در نظر گرفتن مصرف مواد مخدر، گروه قومی، و اندازه و وسعت گروه اجتماعی همراه میباشد. از عوامل دیگری که نقش مهمی را ایفا میکنند عبارتند از: انزوای اجتماعی و مهاجرت مرتبط با سختیهای اجتماعی، تبعیض نژادی، اختلال در خانواده، بیکاری، و کمبود شرایط مسکن.
شماری از مواد مخدر که باعث رشد و پیشرفت اسکیزوفرنی میشوند، عبارتند از: ماری جوانا (و حشیش)، کوکائین، و آمفتامین و ال اس دی. حدود نیمی از کسانی که مبتلا به اسکیزوفرنی هستند بیش از حد مواد مخدر و / یا الکل مصرف میکنند. نقش حشیش میتواند علی باشد، اما داروها و مواد دیگر ممکن است تنها به عنوان مکانیسمهایی سازگار برای مقابله با افسردگی، اضطراب، خستگی، و تنهایی مصرف شوند.
ماری جوانا با افزایش تعلق میزان مصرف با خطر پیشرفت یک اختلال روانی مرتبط که استفاده مکرر با دو برابر خطر ابتلاء به جنون و اسکیزوفرنی مرتبط است. حال آنکه برشمردن مصرف حشیش به عنوان عامل مؤثر بر ابتلاء به اسکیزوفرنی توسط خیلیها قابل قبول است، همچنان مورد بحث میباشد. آمفتامین، کوکائین، و به میزان کمتر الکل، میتوانند منجر به جنونی که بسیار شبیه به اسکیزوفرنی است شوند. اگر چه بهطور کلی علت بیماری تصور نمیشود، اما افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نیکوتین بسیار بیشتری نسبت به جمعیت عمومی مصرف میکنند. [۱]
روانشناسی بالینی می تواند با تمرکز به رفتار و گفتار افراد مبتلا در مورد احتمال فرد به این بیماری داوری کند.
رئیس جمهور کنونی آمریکا بنظر میرسد از نظر سلامت روانی گرفتار آسیب نسبتاً جدّی شده است. البته داوری نهائی در این زمینه پس از مطالعات بالینی دقیق امکان پذیر خواهد بود. تناقض در گفتار و رفتار، انجام رفتار غیر واقع بینانه و توهم آمیز، تصوّر وجود دشمنان توهمی از جمله ویژگی های کسانی است که در فرآیند های پیچیده تجاری یا سیاسی [و گاه هردو] گرفتار روان گسیختگی می شوند.
روان گسیختگی در افراد عادی خطرناک است ولی وقتی فرد روان گسیخته، بدلیل بهره هوشی و موقعیت طبقاتی و اجتماعی و ارتباط با مراکز قدرت می تواند در معرض مسئولیّت های سنگین –بعنوان مثال ریاست جمهوری آمریکا- قرار بگیرد عوارض ناشی از این بیماری می تواند عواقب دردناکی برای کشورش ویا سایر کشور ها داشته باشد.
روان گسیخته ها همواره از توهم یک دشمن در ذهن خود رنج می برند و یا برعکس به یک امید واهی بعنوان تکیه گاه خود دل می بندند.
ترس توهم آمیز رئیس جمهور کنونی آمریکا از مهاجران مکزیکی، نفرت قابل توجّه او از آسیائی تبار ها [به عنوان مثال چینی تبار ها و یا اتباع شبه جزیره کره] وحشت روز افزون او از مسلمانان، نگرانی او از چند تأسیسات محدود هسته ای در ایران در کنار اطمینان بی قید و شرط به نتانیاهو، دلبستگی و دلزدگی آمیخته با توهم به جان بولتون و…
اعلام مواضع رسمی و سپس انکار آنها، گفتار نسنجیده و متناقض در مسائل گوناگون از جمله مواردی هستند که میتوانند نگرانی روان شناسان بالینی را در مورد احتمال ابتلاءِ رئیس جمهور آمریکا به بیماری اسکیزوفرنی افزایش دهند.
رئیس جمهور کنونی آمریکا در تبلیغات انتخاباتی خود اعلام کرد مداخله آمریکا در سوریه منجربه تحمیل هزینه هنگفت و کمرشکن بر اقتصاد آمریکا شد و هیچ سودی برای آمریکا نداشت ولی اکنون خبر می رسد که در حال ارسال هزاران کامیون مهمات جنگی برای افراد مسلح در این کشور جنگ زده است. او رهبر کره شمالی را یک روز دوست خود و روز دیگر دشمن و خطری مهم برای کشورش توصیف کرد. او یک روز برای مذاکره با ایران لحظه شماری می کرد و شماره تلفن می فرستاد و روز دیگر ابراز بی علاقگی نسبت به مذاکره با ایران نمود. او یک روز اعلام کرد که دولت قبلی آمریکا داعش و سایر گروههای تروریستی [نظیر القاعده، جبهه النصره و…] را بوجود آورده ولی امروز نزدیک ترین روابط را با دولت سعودی بعنوان مبدأ پیدایش اندیشه تکفیری در جهان اسلام برقرار کرده و با سفر به ریاض با سران این رژیم در مقابل دوربین رسانه ها رقص شمشیر کرده است.
بنظر می رسد امروز رئیس جمهور آمریکا با خیلی ها درگیر شده است. او با همسرش روابط خوبی ندارد. همچنان همکارانش را یکی پس از دیگری عزل می کند. روابطش با حزب دموکرات شکر آب است و احتمالاً در آینده با حزب جمهوری خواه هم نیز دچار مشکل خواهد شد. او با رسانه ها نظیر CNN روابط خوبی ندارد و در سطح جهانی از مکزیک، ونزوئلا، چین، کره شمالی، کوبا و ایران احساس نگرانی می کند و تقریباً به تعداد انگشت شماری از دیپلمات ها اطمینان دارد و درمیان سیاستمداران بیشتر خود را به نتانیاهو و محمد بن سلمان نزدیک می بیند. بگونه ایکه می تواند از جنایت فجیع قتل قاشقچی در ترکیه بوسیله مأموران سعودی عبور کند.
روان شناسان بالینی به افراد روان گسیخته پیشنهاد می کنند که در محیط آرام و بدور از تنش و استرس بسر ببرند و حتی ممکن است به آنها توصیه کنند که مدّتی –ولو کوتاه- بستری شوند ولی ایجاد چنین شرایطی برای کسی که مسئولیّت سنگینی در مقیاس جهانی را برعهده گرفته و تعارضات فراوانی با دیگران از محیط خانوادگی گرفته تا محیط حزبی و اجتماعی و ملّی و منطقه ای و جهانی دارد تقریباً غیر ممکن میرسد.