فرهنگ اسلامی : شما یکی از چهره های ادبی افغانستان هستید لطفا در مورد زندگی، تحصیلات و فعالیتهای ادبیتان برای ما بگویید
محمد محسن سعیدی:اجازه بدهید با این سخن پیر بزرگ بلخ شروع کنم که گفت: «حاصل عمرم سه سخن بیش نیست/ خام بُدم، پخته شدم، سوختم». اگر بخواهم به این سبک از زندگیام بگویم خواهم گفت: حاصل عمر من و همنسلان من، دو سخن بیشتر نیست: اینکه خام بودیم و سوختیم! من و نسل من – و شاید چندین نسل دیگر پس از ما – نسلهای خامسوختهایم. خام بودیم و بسیار خام که احساس کردیم در حال سوختنایم و هرچه تلاش کردیم نتوانستیم از سوختن رها شویم. ما نسل خامسوختهایم و شما صدای ما را از درون خاکستر میشنوید. صدای من امروز خاکستری است؛ هرچند روزگاری آتشین بود.
من در بهار ۱۳۶۴ که هنوز کودکی بیش نبودم آواره شدم. هرچند من و برادر بزرگترم را برای تحصیل فرستادند اما در عمل آواره شدیم. در اصل قرار بود با خانواده بیاییم ولی مردم منطقه از کوچیدن پدرم مرحوم شیخ عوضعلی جلوگیری کردند. آن زمان در کنار جبهات جهاد در مقابل نیروهای متجاوز و دولت مزدور، یک جبهه جنگ داخلی بین سازمانهای مجاهدین هم بهشدت شعلهور شده بود. مردم بهعلت وابستگی روحی خاصی که داشتند و پدرم بهنحوی ریشسفید و کلان قوم شمرده میشد از هجرت خانواده من ممانعت کردند. ما همه داروندار خود را بهقصد هجرت از وطن فروخته بودیم.
من پیداشده اول دهه پنجاهام. تصور کنید که با چه حالی از وطن و خانوادهام دل بریدهام و پس از آن ده سال تمام در آن اوضاع و تقریباً با کمترین ارتباط با وطن و خانوادهام زیستهام. و تصور کنید در آخر بر سر من چهها آمده است. همینقدر بگویم که وقتی در زمستان ۱۳۷۴ به خانهام برگشتم مادرم، پدرم، برادر بزرگترم و بسیاری از عزیزانم را که دل در گرو مهرشان داشتم ندیدم … تا امروز … و برای همیشه … و این داستان یک نسل نه، چندین نسل از امثال من است. کاش داستان به همینجا ختم میشد. در بهار ۱۳۷۹ باز هم بهقصد و بهانه تکمیل تحصیلاتم آوارگی مجدد را اختیار کردم و این آوارگی تا امروز ادامه دارد.
فرهنگ اسلامی: چگونه به تحصیلات خود ادامه دادید
محمد محسن سعیدی:
بلی! من فقط یکسال مدرسه دولتی رفته بودم که انقلاب شد. پیش از آن و پس از آن هم در شیوه مکتبخانهای نزد پدر، برادران یا ملای قریه به درسهای ابتدایی مشغول بودم. مقدمات صرفونحو عربی و سواد فارسی را اغلب نزد پدرم فراگرفتهام. اما تکمیل مقدمات و از پاییز ۱۳۶۴ در قم شروع شد. در این دوره که ده سال را فرامیگیرد دروس حوزوی را تقریبا تا پایان سطح با یک مقدار تجربه شعریادبی و نیز خوشنویسی فراگرفتم و توفیقات ارزشمندی بهویژه در زمینه کسب فیض و آشنایی با بزرگانی مانند مرحوم استاد شیخ محمدعلی مدرس (معروف به «مدرس افغانی») نصیبم شد و این روی دیگر این آوارگی است که مایه دلخوشی من و همنسلانم است.
فرهنگ اسلامی: از دوره دوم هجرت هم بگویید.
محمد محسن سعیدی:
در دوره دوم کمی با چشم بازتر و آگاهی و البته اختیار بیشتر عمل کردم. من چهارسال تجربه تدریس را در مدرسه « شهید سیدمحمدحسن» (واقع در منطقه علاءالدینی غزنی) کسب کرده بودم و با نیازهای مردم خاصه در زمینه علوم و فنون کاربردی بیشتر آشنا شده بودم. اینبار که آمدم به فراگیری علوم انسانی آکادمیک بهطور جدی فکر کردم و از ابتدای دهه هشتاد به تحصیل همزمان در مؤسسه آموزشیوپژوهشی امام خمینی (ره) در رشته مدیریت پرداختم. یک سال شده که رساله سطح۴ حوزه را دفاع کردهام. (سطح۴ معادل دکتری در علوم و معارف اسلامی است). و از آنطرف بهتازگی مشغول دوره دکتری رشته مدیریت با گرایش اسلامی در مؤسسه علوم انسانیِ جامعه المصطفی صلیاللهعلیهوآله شدهام.
فرهنگ اسلامی:تاکنون تألیفاتی هم داشتهاید؟ در چه زمینههایی؟
محمد محسن سعیدی:
تا کنون فکر میکردم که بهفرموده خواجه شیراز «چون جمع شد معانی، گوی بیان توانزد». این البته سخنی است که نمیتوان نقدی بر آن زد! خاصیت سخنانی که در حد اعلای انتزاع و ذهنیت قرار دارند این است که قابلتکذیب نیستند. ولی گاهی اینگونه باورهای کلی باعث فریب اذهاناند و این بهانه ناموجهی برای تنبلیهای انسان میشود. احساس میکنم من هم گرفتار پیامدهای ناموجه این سخن شدهام. از زمانی که من با کتاب و قلم و حتی رسانه و اهل رسانه آشنا شدم، مدت زیادی میگذرد. اما کارنامه مکتوب و ثبتشده من بسیار کمحجم و اندک است.
تنها اثری که از من بهصورت کتاب چاپ شده، مجموعهای از سرودههایم با نام «غم عزیز» است که دهسال پیش از سوی انتشارات عرفان در تهران نشر شد. ازآنپس شعرهایم در مجلات یا مجموعههای مشترک با دیگران چاپ شده و همینطور تحقیقات یا مقالاتی از نوع نقد کتابها یا مجموعههای شعری یا برخی یایداشتهای اجتماعی در مجلات منتشر کردهام.
در حدود یک سال است که برای نشر کارهایم فکرهایی میکنم. در قدم اول سعی کردهام رسالههای رسمیام را چاپ کنم. پایاننامه سطح سه (کارشناسی ارشد)م در زمینه انسانشناسی قرآنی است. برای چاپش اقدام کردهام و در دست انتشار است. رساله سطح چهارم که در موضوع فقه اجتماعی (معاملات) است همینطور، و قرار است از سوی انتشارات بینالمللی المصطفی چاپ شود. پایاننامه ارشدم در مؤسسه امام هم که بحثهای خوب و عمیقی در زمینه روششناسی تحقیق در علوم انسانی دارد، تلاش دارم در خود مؤسسه چاپ شود یا حداقل اجازه چاپ آزادش را بدهند.
موضوعات متعددی هم هستند که گمان میکنم لازم است درباره آنها بنویسم و برای برخی از آنها طرحهای اولیه و منابع و یادداشتهایی هم گردآوری کردهام. همچنین مجموعهای از سرودههایم را در دست گردآوری و آمادهسازی برای نشر دارم. اهمیت علمی یک موضوع و نیاز اجتماعی، دو عنصری است که اولویت اقدامات یک پژوهشگر و نویسنده را باید تعیین کند. اما بسیار اتفاق میافتد که ضرورتهای ناشی از شرایط محیطی بر هردوی آنها غلبه میکند.
فرهنگ اسلامی: شماوضعیت ادبیات مهاجرت را در ایران چهگونه میبینید بطور کلّی دغدغه شاعران مهاجر چیست؟
محمد محسن سعیدی:
قصه ادبیات مهاجرت در اینجا طولانی است. در مجموع باید عرض کنم که اوضاع سیاسی و امنیتی داخل کشور بر افتوخیز ادبیات مهاجرت تأثیر شگفتی داشته است. در آغاز کار که مقارن با اواخر دهه شصت شمسی است با جریان مردمی مقاومت همنوایی میکردیم. اما شرایط دشوار جنگهای داخلی که نخست به پیدایش ادبیات اعتراض منجر شد با تشدید نومیدی عمومی و همزمان با سلطه طالبان بر کشور، باعث یک نوع سکوت سنگین و سخت در حوزه خلاقیت هنری شد.
در همین دوره بود که تعدادی از شاعران و نویسندگان به رویکرد عاشقانه رسیدند و آثار آن هنوز باقی است. این رویکرد از یکسو فضای سنگین و نومیدانه آن روزگار را تلطیف میکرد اما از سویی هم گاهی به سمت افراط متمایل میشد و نوعی از تخدیر فکری و روانی را موجب شد که تأسفآور بود.
بالفعل که دوره نسل سوم و جوانترهاست با یک دنیای بسیار متفاوت روبهرو شدهایم. از یکطرف، از نظر فنی، زبانی و ساختاری با پختگی قابلقبولی کار میکنند و به انواع و گونه های تازهای رسیدهاند. از جانب دیگر به دغدغههای مهاجرت که درد مباشر و مستقیمشان است بهتر و بیشتر توجه دارند. کلیگویی و شعارزدگی را کنار گذاشتهاند، با ادبیات پیشرو جهان آشنایی خوبی پیدا کردهاند، از شعرهای پراکنده و داستانهای کوتاه به سمت خلق موجهای ادبی با رویکردهای ویژه موضوعی و آفرینش کارهایی با حجم بزرگ و چشمگیر از قبیل رماننویسی نزدیکتر میشویم و اینها مژدههای خوبی برای این نسل و نسلهای آینده است. اما در اینمیان، دغدغه وطن و بازگشت و بازسازی وطن به موازات این گرایش، روبهکاهش است. نسل جوان مهاجر نسبت به وطن اجدادی خود بیشتر وحشت و نفرت دارد تا عشق و دلبستگی. از همینروست که هنرمند جوان یا نسبت به وضع داخل سکوت میکند، یا ابراز نفرت و یا با توجهی نهچندان درخور از کنارش میگذرد. این خود یک هشدار بزرگ نسبت به آینده نسلهای مهاجر است که باز هم متأثر از شرایط نومیدکننده داخلی است.
فرهنگ اسلامی :حضور نویسندگان و شاعران مهاجر در ایران و ارتباط آنها با شاعران ایران چه تأثیری در تقویت ادبیات دو کشور دارد؟
به نظرم امروز به شرایطی نزدیک شدهایم که سخن از دوگانگی میان ما نادرست است. این چیزی است که همه ما به دنبالش بودیم. «هرکسی کو دور ماند از اصل خویش/ بازجوید روزگار وصل خویش». این وضعیت بهطور عمومی ناشی از گسترش راههای ارتباطات و مواصلات و یک وضعیت جهانی است اما یک عامل بسیار مهم در این منطقه ویژه فرهنگی همین حضور مهاجرین بهطور کلی و هنرمندان بهصورت خاص است. فاصلهها بسیار کم شدهاند و ادبیات نسل آینده ما از یکدستی و هماهنگی بیشتری برخوردار خواهد بود.
حضور نویسندگان و شاعران مهاجر در اینجا و ارتباط خوب و مستمر با همگنان خود به یک پل ارتباطی گسترده فکری و فرهنگی تبدیل شده و داد و ستدهای ارزشمندی در این میان رخ داده است. مهاجران در عرصههای خاصی بخشنده بودهاند و چشم میزبانان را به سمت چیزهای نادیدهای و به یک تعبیر به سمت پارههای گمشده فرهنگ و هویت خودشان گشودهاند. اما بهلحاظ فنی و زبانی، ستاندههای مهاجران بسیار بیشتر و ارزندهتر است. اما از همه مهمتر این است که هردوطرف نسبت به این دادهها و گرفتهها احساس بیگانگی نمیکنیم و همه را از خود میدانیم. «آنچه از دریا به دریا میرود/ از همانجا کآمد آنجا میرود». روزگاری این باران از بلخ و غزنه و هرات و خوارزم به اینسو میآمد و میبارید؛ امروز از اینسو با عطر و آهنگی بهظاهرمتفاوت به آن سمت میرود و میبارد. پسازاین، در شرایط متحول و با فرصتها و امکانات امروزی، این سیر و سلوک بهصورت دایرهوار و با سرعت برق و باد تکرار خواهد شد.
اوضاع شعر و ادبیات در داخل کشور از نظر شما چهگونه است؟
وضع ادبیات در داخل هم بهطور طبیعی متأثر از اوضاع سیاسی و امنیتی است. و این اثرپذیری نسبت به ادبیات مهاجرت شدیدتر و سریعتر است. در دوره جدید یعنی از ابتدای دهه هشتاد تا کنون خوشبختانه عدهای از پیشگامان به کشور برگشتند و کارهایی انجام دادند. یک عده جوان مستعد هم وارد کار شدند و میتوانم گفت که به مرحله رشد و بالندگی رسیدند. برخی از این استعدادها فوقالعاده و شگفتانگیز بودند.
اما همچنان که اشاره کردم اوضاع سیاسی و امنیتی تأثیر عمیق و گستردهای بر ادبیات دارد. گزارشهای کنونی خبر از اتفاقات خوشایندی نمیدهند. تعدادی از جوانان پرتوان به مهاجرت روی آوردهاند و آنهایی که ماندهاند هم از وضع نومیدکننده سیاسی و امنیتی مستأصلاند و نمیدانند عاقبت چه وضعی خواهند داشت. این ابهام نسبت به آینده وقتی استمرار پیدا میکند برای اراده جوانان بهویژه هنرمندان که بهطور فطری حساسیت بیشتری دارند بسیار آزاردهنده و زیانبار است. با این حال خودم شخصاً به جوانان و تواناییشان در عبور از این بحران بسیار باورمند و خوشبینام و امیدم این است که سمتوسوی ادبیات کشور را همینها و از داخل کشور تعیین کنند.
فرهنگ اسلامی :ادبیات انقلاب اسلامی ایران بر ادبیات مقاومت و پایداری در افغانستان چهقدر تأثیرگذار بوده است؟
محمد محسن سعیدی:
چنانکه عرض کردم امروز سخن از دوگانگی خاصه در عرصه فرهنگ، زبان و هویت ما نادرست است. اهل سیاست و قدرت البته به نظر میرسد هنوز به این دوگانهپنداری نیاز دارند و دوست دارند فاصلهها را نگاهدارند یا حتی بهزعم خود بیشتر کنند. مرزهای فرهنگی و هویتی با هیچ زور و ضربی بر مرزهای سیاسی و امنیتی منطبق نمیشوند. به نظر میرسد روزگار ملیبازی در این اقلیم متحد فرهنگی به سر آمده است.
با این حال و برای تاریخنگاری ادبیات خوب است که بدانیم از حدود سهصد سال به اینسو؛ یعنی از زمان قتل نادرشاه افشار و تشکیل دولت درانی در قندهار تا امروز، رونق و رشد فرهنگی در سمت غربی این اقلیم بیشتر بوده و تا امروز این وضع ادامه داشته است. ادبیات انقلابی و روشنگرانه هم اغلب در همین سمت پا گرفته و بهطور طبیعی در آنسو اثرگذار بوده و اندازه این تأثیر بسیار وسیع و عمیق است. ادبیات پایداری و مقاومت که شما از آن پرسیدید ریشه چندصدساله دارد. حداقل به سالهای آغاز حضور استعمار غربی برگشت میکند.
ردیابی تأثیرات ادبی از سمت تهران به طرف کابل، از زمان مبارزات مشروطهطلبی که اسناد و مدارک بیشتری دارد امکانپذیر به نظر میرسد. بههرحال، شرایط رشد ادب و هنر در این سمت، بیشتر و بهتر فراهم بوده است. در عصر انقلاب هم همچنان که رهبران انقلاب در هر دو کشور همسو و هماهنگ و مرتبط بودند تبادل فکری و ادبی بهطور مستمر جریان داشته و سهم بخشندگی بیشتر از اینطرف بوده است.
ادبیات انقلابی بهطور عام در کشور ما متأثر از امواج ادبی فعال در قلمرو تهران بوده است. حتی آشنایی ادیبان و نویسندگان ما با ادبیات عرب و جهان غرب نیز از همین مسیر و بالواسطه صورت میگرفته است. این وجهه غالب روند ادبی و هنری بوده و استثناهای اندکی هم البته در این میان هست. مهم از نظر من، آیندهای است که در آن ما بهحتم و یقین إنشاءالله سهم بیشتر و عادلانهتری در آفرینش فکری و هنری در این حوزه فرهنگی مشترک خواهیم داشت. شرایط و قراین بسیاری گواه این اتفاق است.
فرهنگ اسلامی : سپاسگزارم از بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
محمد محسن سعیدی : من هم از بابت حسننظرتان ممنونم و موفقیت بیشتر شما را از پیشگاه خداوند میخواهم.
تاریخ گفتگو: آبان ۱۳۹۷