مقدمه:
اعتراضات اجتماعی در لبنان و عراق که مهمترین ویژگی آن عبور از شاخص های حزبی و مذهبی و سیاسی است، پدیده جدیدی است که با شناخت شکافهای اجتماعی موجود در این دو کشور قابل توجه است و باید دلایل شکل گیری ، کارکرد و بازیگران آن را شناسایی کرد. این پدیده که خیلی ها را غافلگیر کرد با توجه به جهت گیریهای سیاسی ضد محور مقاومت و با توجه به دلایل داخلی و بازیگران داخلی و خارجی در مدل جنگ نسل چهارم قابل بررسی است.
چند ماه پیش زمانیکه اجلاس هرتزیلیا بوسیله رژیم صهیونیستی برگزار شد در یکی از توصیه ها آن استفاده از جنگ نسل چهارم در منطقه بجای جنگ نظامی و استفاده از توپ و تانک و هواپیما مطرح گردید و خیلی ها در پی آن بودند که نسل جنگ چهارم را بشناسند و در برابر آن مصونیت پیدا کنند اما در این زمینه نوشته های زیادی نبود و این شیوه جنگ پنهان ماند ولی اخیرا با اغاز موج اعتراضات در عراق و لبنان بخشی از این نوع جنگ در میدان شناسایی شد و اکنون تصور کلی هرچند محدود از این مدل از جنگ به دست آمده است. عراق و لبنان دو کشوری هستند که نظام مردم سالاری دارند و دولتهای سعد حریری و عادل عبد المهدی حدود یکسال پیش در نتیجه انتخابات و معادلات جدید سیاسی تشکیل شده و قاعدتا با توجه به فرایند انتخابات و نظام پارلمانی موجود خواست مردم از طریق قانونی و نمایندگان در پارلمان باید پیگیری می شد. با توجه به ساختارهای دمکراتیک در دو کشور ریختن مردم در خیابانها ، اعتراض و طرح ضرورت سقوط نظام و انجام اصلاحات سیاسی تا حدی سئوال بر انگیز می نماید. در تصور اولیه اینگونه اعتراضات در جایی انجام می گیرد که ساز و کار دمکراتیک نداشته باشد تا از طریق آن خواسته های مردم دنبال گردد. عضویت دو کشور در ائتلاف محور مقاومت و پیروزی احزاب طرفدار مقاومت در انتخابات اخیر که دو سال پیش برگزار شد، این سئوال را مطرح می کند که این فرایند با چه ابزارها و چیدمان عمل می کند و چه اهدافی سیاسی را مد نظر دارد.
ویژگیهای جنگ نسل چهارم در میدان اعتراض عراق و لبنان :
برای درک بیشتر این مدل به مشابهت های دو اعتراضات اجتماعی در عراق و لبنان می پردازیم
۱- در هر دو اعتراضات یک خواست عمومی واقعی مطرح شده که اکثریت مردم بر آن اجماع دارند. پدیده هایی مانند فساد اداری ، حیف و میل بودجه های عمومی ،سهم خواهی طائفی و ناکار آمدی دولت، مهمترین دلایل اعتراض مردم این دو کشور بود .ایجاد اجماع حول این مقوله ها برای هر کس ممکن بود چرا که متاسفانه این مشکلات به طور ساختاری وجود دارد و اصلاح این ساختار تنها راه خروج از بحران کنونی به شمار می آید. در عراق و لبنان نظام پارلمانی حاکم است. این مدل ممکن است در بعضی از کشور ها کارآمد است اما در خاورمیانه تاکنون هیچگونه کارآمدی از خود نشان نداده است.
۲- به کارگیری سازمانهای باصطلاح مردم نهاد در برگزاری اعتراضات یکی دیگر از ساختارهای این اعتراضات است. در عراق حدود ۱۸۹۰ سازمان غیر دولتی رسما در این فرایند مشارکت داشته و در لبنان نیز صدها سازمان غیر دولتی در این فرایند فعال شده که مهمترین ویژگی آنها داشتن ارتباط نزدیک و حمایت علنی از سوی سفارتخانه های غربی به ویژه امریکا است . از زمانیکه امریکا کشور عراق را اشغال کرده تا کنون تلاش داشته تحت عنوان تقویت جامعه مدنی و گسترش دمکراسی از اینگونه سازمانها حمایت کرده و صدها نفر از اعضای آنها را به امریکا اعزام و آموزش داده است.
۳- با اغاز اعتراضات در میدان تحریر در بغداد ومیدان ریاض الصلح در بیروت شبکه های اجتماعی فضای اصلی ومحورارتباطی و هماهنگی میان تظاهرکنندگان مختلف تعریف شده است و زمانیکه دولت فضای مجازی را با هر بهانه ای می بست به سرعت فضای مجازی موازی با دستگاه های خاص و از طریق ماهواره ها برای تظاهرکنندگان تامین می شد که نشان می دهد نوعی سازماندهی و پیش بینی هایی از سوی حامیان این اعتراضات در این زمینه تدارک شده است و عملا اقدام دولت در قطع اینترنت شامل نیروهای طرفدار خودی می شد تا رقیب.
۴- هدایت رسانه ای داخلی و خارجی از جمله ویژگی های این اعتراضات به شمار می آید. در لبنان سه شبکه ام تی وی ، ال بی سی و الجدید و در عراق نیز شبکه های الشرقیه، دجله و البغدادیه و در خارج شبکه های الحدث، العربیه عربستان سعودی ،سکای نیوز امارات و الحره امریکا به طور کامل در محور این فعالیت قرار گرفته و با اعزام گروه شامل افراد مصاحبه کننده ومصاحبه شونده و نیز گروه شعار به حاشیه محل تجمع تلاش داشتند جهت گیری خاصی را القا کنند و بجای اطلاع رسانی یک خط فکری خاصی را تولید وتبلیغ کردند.
۵- تریبون به سرعت از سوی افراد خاص در تجمع ها نصب شد و ابتدا با برگزاری فعالیت های شاد ویژه جوانان مانند برگزاری کنسرت خوانندگی و موسیقی نه تنها جذابیت های لازم را فراهم می کرد که به سرعت به کانون تجمع تبدیل می شد و هماهنگی توزیع وعده های غذایی و مشروبات مختلف از طریق آن انجام می گرفت. در لبنان زمانیکه در یکی از روزها باران شدیدی در گرفت به فاصله دو ساعت دهها هزار چتر توزیع گردید که وجود یک سازمان پشت پرده اعتراض را کاملا نمایان می سازد. پس از جا افتادن تریبون به عنوان کانون اصلی معترضین تلاش می شود با طرح شعارهای سیاسی و جهتگیری های خاص، هدایت تجمع را از این طریق به دست گیرند.
۶- ایجاد تضاد برای رسیدن به مرحله هرج و مرج مورد انتظار به شکل جدیدی صورت گرفت. در لبنان با فحاشی به حزب الله و مقاومت و شخص سید حسن نصر الله و در عراق با حمله به مرجعیت و حشد الشعبی و ایران و متهم کردن آنها به اینکه مسئول اصلی بحران هستند. در این فرایند تلاش بر آن بود که یک تضاد عمده و جدی ایجاد کرده که جامعه را در مقابل یکدیگر قرار دهد و با اغاز درگیری، هرج و مرج به اصطلاح سازنده برای فرصت طلبان پدید آید. جالب اینجاست که هیچ شعاری علیه امریکا که عراق را اشغال کرد و بیش از نیم ملیون انسان در این فرایند کشته شد دیده نمی شود و همچنین علیه عربستان سعودی که از آنجا هفت هزار انتحاری به عراق اعزام شد و چند صد هزار بیگناه را به قتل رساند نیز هیچ شعاری دیده یا به چشم نمی خورد و حتی شعاری علیه تروریستهای تکفیری داعش شنیده نمی شود که سالها امنیت عراق و سوریه را به چالش کشید ودهها هزار قربانی گرفت. در لبنان نیز شعاری علیه اسرائیل که لبنان را اشغال کرده و یا علیه آن اعلام جنگ کرده دیده نمی شود. و جای تعجب است که دو نهاد حزب الله و حشد الشعبی و دو شخصیت سید حسن و ایت الله سیستانی مدافع اصلی استقلال عراق و لبنان اند و اگر آنها نبودند این دو کشور همچنان تحت اشغال و یا سلطه می ماندند.
۷- استفاده از عناصر اصلی فساد اجتماعی مورد اعتراض مردم در سازماندهی وجهت دهی سیاسی مانند نیروهای لبنانی فالانژ سمیر جعجع و درزیهای سوسیالیست ولید جنبلاط در لبنان و طرفداران بعثی، صرخی ، و یمانی در عراق به عنوان ابزارهای سازماندهی و انحراف اهداف اعتراضات و ضامن مدیریت اغتشاشات در جهت گیریهای تعریف شده است. به عبارت دیگر مهندسان پشت پرده نسل چهارم جنگ از جریان فساد وغارتگران بیت المال که نگران پیگیری و محاکمه اند در به انحراف کشیدن اعتراضات مردمی در جهت گیریهای خاص فعال می شوند.
۸- یکی از مهمترین مکانیزمهای اعتراضات اخیر بستن راه های شهری و بین شهری برای کنترل عکس العملهای احتمالی مردم و نظام و نیز تجمع در مقابل ادارات دولتی برای جلوگیری از فعالیت آنهاست. این راهبرد عملا بدون در نظر گرفتن حجم معترضین، زندگی اجتماعی را مختل می کند و نیروهای دولتی را به درگیری فرا می خواند. در چنین شرایطی دولت در صورت سرکوب ویا رها سازی در هردو حالت بازنده اصلی خواهد بود.
۹- مفروض این تئوری در میدان این است که افراد جوان بین ۱۵ تا ۲۲ سال را قابلیت جذب و سازماندهی دارند. این جوانان نه دوران استبداد صدامی و نه دوران اشغالگری رژیم صهیونیستی را دیده اند و با استفاده از پر شوری و حماسه جوانی آنها و بهره برداری از تحولات گسترده در مرجعیت های اجتماعی سنتی در جوامع شرق وتبعیت جوانان از مراجع جدید که مدرنیته ، فضای مجازی، عرصه ورزشی، دنیای هنرمندان و رسانه جا انداخته، سازمان دهی این قشر انجام می گیرد. در حال حاضر بخشی از این جوانان از مراجع سنتی دینی، سیاسی، عشیره ای و خانوادگی (پدر و مادر) تبعیت نمی کنند و به علت بحران بیکاری ، اجتماعی و سیاسی این نسل بر همه چیز تمرد دارند.
۱۰- ریخت و پاش مالی در تامین نیازهای معترضان و یا حتی پرداخت دستمزد روزانه به آنها از طریق به کارگیری عراقیها و لبنانیهای مقیم به عنوان کانال ارتباطی همگون یکی از مهمترین ویژگیهای مشترک در عرصه های اعتراض در لبنان و عراق است.
۱۱- اعلام عربستان سعودی در برگزاری اجلاس “عراق و افق های آینده ” در آینده نزدیک در ریاض شاید یکی از مکمل های این مدل به شمار می آید. عربستان سعودی افرادی مانند رغد دختر صدام حسین ، نمایندگان حزب بعث شاخه عزت الدوری و شاخه حزب بعث یونس الاحمد، احمد الدباش دبیر کل به اصطلاح مقاومت (بعثی)عراق و خلیل التکریتی از مسئولان امنیتی رژیم سابق و تعدادی از شیوخ عشایر را دعوت کرده تا آنان را به عنوان شریک در فرایند سیاسی آینده تحمیل کند.
جمع بندی:
آنچه مسلم است حوادث عراق و لبنان چند نکته اصلی را نمایان ساخت:
۱- در مدل جنگ نسل چهارم یک تحول مهم در ماهیت جنگ اتفاق افتاده است و آن اینکه در نسل اول قدرت بدنی جنگجویان محور بحث و در نسل دوم به کارگیری سلاحهای آتشین ودر نسل سوم حجم آتش از زمین، دریا و هوا ولی در جنگ نسل چهارم محور بحث قدرت نظامی و توان آتش آن نیست بلکه یکسره سازی جنگ از طریق کنترل مردم غیر نظامی با ابزارهای روانشناختی،رسانه و مدرنیته است.
۲- جنگ افزار اصلی صحنه این جنگ ها وجود ساختارهای سیاسی فساد زا در برخی کشورها که توان به حرکت درآوردن مردم معترض بر ضد آنها را دارد. نادیده گرفتن این واقعیت و عدم اصلاح آن،زمینه انفجار اجتماعی را فراهم می کند.
۳- دگرگونیهای اجتماعی و تاثیرگذاری مدرنیته بر نسل جدید و نیز تغییر مرجعیت های اجتماعی سنتی این امکان را به بیگانه می دهد که با امکانات مادی و مدیریتی بر هر حرکت اجتماعی اصیل سوار شده و جهت گیری جدیدی برای آن تعیین کند. این نکته شاید مهمترین چالشی است که کشورهای مستقل با آن روبرو بوده و باید با درک این واقعیت و درمان آن مصونیت خود را افزایش دهند.
۴- مدل نسل چهارم جنگ که از استقرای مدل اعتراضات عراق و لبنان نمایان می شود نشاندهنده این واقعیت است که دشمن می تواند با بهره برداری از اشکالات موجود در جوامع مختلف، آنها را درگیر بحران سازد و این واقعیت ایجاب می کند که کشورهای مختلف برای حفظ استقلال خود روزنه های رخنه را از طریق اصلاحات سیاسی ببندد و فرصت را از دست دشمن بگیرد.