چکیده
آیت الله سیدمحمدرضا سعیدی از جمله انقلابیون و فعالان سیاسی بود که تلاش زیادی در مسیر پیروزی نهضت امام خمینی(ره) داشت و بررسی اسناد و شواهد موجود نشان می دهد که ایشان در زمینه ها و حوزه های مختلفی فعالیت می کرد که همه این اقدامات براساس تبعیت از امام خمینی(ره) و در راستای اهداف انقلابی ایشان بوده است. از این رو، مقاله حاضر تلاش می کند با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای و خاطرات انقلابیون به این سوال پاسخ دهد؛ شهیدآیت الله سیدمحمدرضا سعیدی در راستای نهضت امام خمینی(ره) چه فعالیت ها و اقداماتی انجام داد؟ برخی از یافته های مقاله نشان می دهند که؛ اولاً، شیوه مبارزه سیاسی ایشان مبتنی بر استقامت، صبر، پایداری در مواضع و پشتکار بوده است. ثانیاً، آیت الله سعیدی در تمامی مسائل حساس و مهم، دیدگاه های حضرت امام خمینی(ره) را اخذ می کرد و براساس فرمایشات ایشان به کنشگری سیاسی می پرداخت. ثالثاً، در روند مبارزات سیاسی، ایشان تاکید زیادی بر سازماندهی، کادرسازی و آموزش سیاسی، عقیدتی و نظامی نیروهای انقلابی داشت و در این مسیر، برای زنان و مردان فرقی قائل نبود. رابعاً، شهید سعیدی از ظرفیت های مساجد و منابر در راستای مبارزه منفی علیه رژیم پهلوی بهره می گرفت و در مراسم مختلف، مواضع و پیام های سیاسی امام خمینی(ره) را به مردم منتقل می کرد. خامساً، توزیع و ترویج اندیشه، پیام، مواضع سیاسی، جزوه ولایت فقیه و… را با جدیت انجام می داد و از این طریق، حامی اصلی گفتمان انقلابی امام خمینی(ره) در زمان تبعید ایشان بود. در نهایت این که، آیت الله سعیدی مخالف قراردادهای استعماری بود و به همین دلیل، با قرارداد اقتصادی آمریکا با ایران مخالفت جدی داشتند و به دلیل مواضع انقلابی در برابر نفوذ سیاسی و اقتصادی آمریکا، مورد شکنجه و بازداشت قرار گرفت.
مقدمه
علما و روحانیون در پیشبرد انقلاب اسلامی نقش مهمی داشته اند[۲] و در میان این طیف گسترده و تاثیرگذار، آیت الله سید محمدرضا سعیدی از روحانیان مبارز و از مخالفان سرسخت رژیم پهلوی بود.[۳] مبارزات این شهید بزرگوار در وسعت بخشی حرکت انقلابی ملت ایران و رشد آگاهی سیاسی آنان در باب ماهیت و سرشت رژیم پهلوی نیز تأثیر زیادی نهاد.[۴] شهید سعیدی با کوله باری از دانش و بینش به میان مردم رفت و فریادگر حرکت و جوشش انقلابی بود. او با بیان نظام فکری و عملی انسان، سیاست های طاغوتی رژیم را به چالش کشید و آن را زاییده تهدیدهای بیگانگان و در راستای هدف های آن ها برشمرد. شهید سعیدی با شجاعتی کم مانند، از تهدیدها، زندان ها و شکنجه ها نهراسید و فعالیت در نهضت اسلامی را با جدیّت پیمود.[۵]
آیت الله سعیدی در فرایند مبارزات انقلابی، همواره بر ارزش های اسلامی تاکید داشت و در مسیر تحقق اهداف و آرمان های دینی، هیچگونه تساهلی نداشت و این رویه ایشان در مقابل رژیم پهلوی با صلابت و استواری ادامه داشت. ایشان شیوه ی امام خمینی(ره) را در پیش گرفته و بارها روی منبر زبان به اعتراض گشوده و از دستگاه حاکم به خاطر ارتباط با اسرائیل، مراودات با آمریکا، گسترش فساد، ستم و بی عدالتی، تعرض به حقوق انسانی ملت و انتقاد می کرد.[۶] با توجه به اقدامات و فعالیت های سیاسی فراوانی که آیت الله سعیدی در فرایند انقلاب اسلامی داشت، در این مقاله تلاش می شود تا فعالیت و مبارزات انقلابی ایشان از منظر خاطرات انقلابیون مورد بررسی قرار بگیرد.
مروری کوتاه بر زندگینامه شهید آیت الله محمدرضا سعیدی
شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی، عالم مجاهد و مبارز در سال ۱۳۰۸ شمسی در قریه ای از مشهد به نام «نوغان» و در خانواده ای روحانی به دنیا آمد. دروس اولیه را در زادگاه خویش و ادبیات عرب را در محضر مرحوم «ادیب نیشابوری» و منطق و اصول را در نزد اساتیدی چون شیخ کاظم دامغانی، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی آموخت. در سال ۱۳۲۳ برای ادامه تحصیل راهی قم شد با آغاز نهضت روحانیت، آیت الله سعیدی در صف مقدم بود و در طی مبارزات سه ساله (۱۳۴۰ـ۱۳۴۳) چندین بار دستگیر و ممنوع المنبر شد. در موضوع «کاپیتولاسیون» علیه مستشاران امریکایی صحبت کرد و با درک مقاصد و اهداف امام، به ترویج اندیشه سیاسی او پرداخت. سفری به کویت و عراق داشت و در آنجا علیه رژیم ستم شاهی و سلطه امریکا و صهیونیسم در ایران به افشاگری پرداخت و بخصوص در نجف، علمای اسلام را نسبت به موضوع توجیه کرد.[۷]
با تبعید امام به ترکیه، ایشان در نجف و کربلا از نقش امام در رشد سیاسی جامعه و حمایت از اسلام و مسلمین سخنرانی می کرد. پس از بازگشت به قم، به دعوت عده ای از مؤمنین جنوب شرقی تهران، به مسجد موسی بن جعفر (ع) آمد و پایگاهی قوی علیه رژیم شاه ساخت. جذب جوانان و طرح مسائل اصولی، گرفتن رهنمودها، کمک به فلسطینی ها، آن هم در جوّ خفقان مبارزه علیه سرمایه داران و سرمایه گذاری اسرائیل و امریکا در ایران، باعث دستگیری و شکنجه فراوان او در سال ۱۳۴۹ گردید. رژیم شاه با دستیابی به بخشی از تلاشهای ایشان، وی را مورد اذیت و شکنجه فراوان قرار داد و در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ در زیر شدیدترین شکنجه ها به شهادت رساند. در تاریخ ۲۱ خرداد، جنازه شهید برای مراسم کفن و دفن به قم انتقال یافت. ساواک برای جلوگیری از حرکت مردم، به طور مخفیانه جنازه را دفن کرد. در حالی که در مراسم دفن، به غیر از چند نفر ساواکی و شاهد محلی تنها سیدمحمد سعیدی، فرزند آن شهید حضور داشت. رئیس ساواک برای جلوگیری از شرکت مردم و روحانیون در مراسم ترحیم شهید آیت الله سعیدی دستور داد کسانی که در این زمینه تبلیغ یا فعالیت کنند به مدت سه سال تبعید گردند. در حالی که جوّ خفقان و وحشت در همه جا حاکم بود و ساواک از تشکیل مجالس ترحیم برای شهید ممانعت می کرد، جمعی از مردم تهران، در حالی که روحانی مجاهد آیت الله سیدمحمود طالقانی و آقای دکتر عباس شیبانی در جلو جمعیت در حرکت بودند، با بازگشایی مسجد موسی بن جعفر (ع) اولین مجلس ترحیم را برای شهید برگزار کردند. این در حالی بود که مسجد مذکور، از تاریخ بازداشت شهید بسته بود. در تاریخ ۲۲ خرداد آیت الله سیدمحمود طالقانی و دکتر عباس شیبانی بازداشت شدند. در قم، طلاب حوزه علمیه اطلاعیه ای منتشر کردند و در آن ضمن انتشار خبر و کیفیت شهادت مرحوم سعیدی، از توطئه ها و اقدامات اخیر رژیم پرده برداشتند.[۸]
ویژگی های آیت الله سعیدی در پیشبرد نهضت امام خمینی(ره) به روایت خاطرات
- تبعیت از ولایت فقیه
آیت الله سعیدی پیرو خط امام بود و به تعبیری بهتر، ذوب در ولایت امام خمینی(ره) بود و شکنجه های فراوان ساواک را به علت ترویج خط امام خمینی متحمل شده بود.[۹] براساس خاطرات حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدمهدی طباطبایی شیرازی، در میان روحانیون و جریان های سیاسی در دهه چهل و پنجاه، آیت الله سعیدی از جمله مبارزینی بود که با شدت از مرجعیت امام خمینی(ره) حمایت می کرد.[۱۰] ایشان در یکی از مصاحبه های خود، اشاره می کنند؛ «آقای سعیدی شجاعت خیلی بالایی داشت که خیلی می ارزید، غیرت دین داشت که خیلی می ارزید، برای دین دلسوز بود که خیلی می ارزید، به هیچ وجه هم زیر بار گروه ها نمی رفت. نهضتی ها که می آمدند، هیچ تحویلشان نمی گرفت. به روحانیت بسیار پایبند بود. آقای سعیدی مرد فقیه عادل مجتهد دلسوز انقلابی بود و همیشه در فکر این بود که فدای انقلاب شود. به امام معتقد بود و در آن جمله معروفش هم هست که هر قطره خونش نام امام را فریاد خواهد کرد. واقعا این عقیده را داشت. تواضع عجیبی داشت.» [۱۱]
حجت الاسلام سید حسن سعیدی اشاره می کند که رابطه آیت الله سعیدی و امام خمینی(ره) مبتنی بر یک ارتباط اصیل اسلامی، یعنی «رهبر و راهرو» بود که برآمده از ولایت پذیری ایشان بود؛ «رابطه شهید سعیدی با امام، یک رابطه مراد و مریدی، عاشق و معشوقی بود نه یک رابطه صرفا شاگرد و معلمی یا رهبری و رهروئی، یعنی از این ها گذشته و بسیار صاف تر و زلال تر شده بود. شهید سعیدی شاگرد امام هم بود و چون ولایت فقیه را هم قبول داشت، رابطه رهبر و رهرو را هم داشت. سومین رابطه آن ها با هم، درد دین بود. امام از سال ۴۲ سکاندار انقلاب شده بودند و شهید سعیدی خود را موظف می دانست که به عنوان یک سر باز امام، دنبال فرمانده خود باشد. جدا از همه این رابطه ها، ارتباط مراد و مریدی و عاشق و معشوق بودن است…شهید سعیدی بسیار به امام عشق می ورزید و امام را دوست می داشت و برای خودش وظیفه می دانست از هر کاری که موجب تقویت مسیر امام بود، فرو گذار نکند و از امام حمایت کند. شهید سعیدی در هنگامی که امام را تازه به ترکیه تبعید کرده بودند، نامه ای به ایشان نوشت که بعدها به دست ساواک افتاد. شهید سعیدی این نامه را به زبان عربی نوشته است. من این نامه را دیده ام. بالای آن نوشته: «ان القوم استصعفونی و کادوا یقتلونی فلا تشمت بی الاعدا و لا تجعلنی مع القوم الظالمین» این پیام جناب هارون (ع) به جناب موسی (ع) است در زمانی که جناب موسی (ع) از کوه طور برگشت و دید همه امتش را سامری گمراه کرده است. به هر حال شهید سعیدی این آیه را بالای نامه نوشت و بعد احوال ملت را و سپس یکی یکی احوال دوستان را توضیح داد، اما درباره امت گفت که فعلا همه ساکتند و شاه را هم به سامری تشبیه کرده بود که بساطی شبیه به او راه انداخته است. در آخر نامه کلمات عاشقانه اش را می آورد و به امام عرض می کند که من آن قدر به یاد شما بودم که در این ایام که خداوند به من پسری داده نامش را جعفر، اما لقبش را روح الله گذاشته ام. به ظاهر او را صدا می زنم، ولی در واقع صبح و شام دارم از شما یاد می کنم.» [۱۲] یکی دیگر از انقلابیون تاکید می کند؛ «می دانستیم آقای سعیدی غیر از اینکه شاگرد امام است، عاشق ایشان است و همین هم باعث شد که فرمایشات امام را آن طور تنظیم و منتشر کند.»[۱۳]
حجت الاسلام سید محسن سعیدی اشاره می کند در اوج زمان خفقان رژیم پهلوی که خیلی از افراد جرأت نمی کردند نام امام خمینی(ره) بر زبان بیاورند، ایشان با صراحت به مبارزه با این رژیم برخاست و به تبیین شخصیت امام خمینی (ره) و اهداف مبارزات ایشان پرداخت. مهمترین توصیه ایشان پیروی از رهبری بود و اگر احساس می کردند رهبری نیاز به یاری دارد، با سینه سپر شده وارد میدان می شد.[۱۴] نامه ای که ایشان در روز ۳۰ خرداد ۱۳۴۴ به حضرت امام خمینی(ره) نوشته است، از بهترین سندهای دلدادگى ایشان به حضرت امام(ره) و تبعیت از ولایت فقیه است تا آنجا که این بزرگوار حتى جان خود را بر سر این پیمان نهاد. متن نامه مذکور به قرار زیر است؛ «بسم اللّه الرحمن الرحیم. محضر انور حضرت مستطاب آیت اللّه العظمى آقاى خمینى مدظله العالى سیدى! جانم، روح و روانم اى آمالم بالاخره همه چیزم (با آنکه هیچ است) فداى غبار نعلین شما. دیروز به مناسبتى وعده دادند که نامه را رد کرده و جوابش را خواهیم رسانید، حقیر از این بشارت خرسند شده و استفاده کردم و بدینوسیله عرض ارادت نموده امیدوارم وسایط به وعده وفا کنند و ما را به دست خط مبارکت احیا کنند. مولاى من گویا علو همتت مانع شد از اینکه به همان مقدارى که بقیۀ نواب ولى امر(عج) نمونۀ آن بزرگوارند اکتفا کنى، خواستى به تمام معنى نمونه باشى. هم قیام کردى به حق و هم غیبت کردى به دو غیبت، ولى امیدوارم در جهت اخیر به عکس آن بزرگوار علیه السلام رفتار کنى و غیبت اول را کبرى قرار دهى و بیش از این دل شیعیان را خون نکنى. قسم به خدایى که قدرت نمایى کرد و خمینى عزیز را آفرید حاضرم معامله کنم یک لحظه دیدارت را به قیمت جانم ولى مى دانم ثمن بخس است. معامله عزیزى است لکن اگر باب معامله ضیق است باب لطف وسیع است. امیدوارم به همین زودى با فرزند عزیزت سرور ما و رهبر جوانان متدین و غیور شیعه جناب آقاى مصطفى خمینى مدظله به ایران [آمده] و حوزه علمیه را روشن و عزیز کنید و تا جسم بى جان متلاشى نشده روح و روانش بخشید. ارادتمندان سالم و مسلمند. به تازگى یک عدد بر غلامان شما افزوده شده و لقبش را روح اللّه گذاشتم و دل خود را به او تسلى مى دهم. والسلام علیکم و على ولدکم العزیز و رحمهاللّه و برکاته.»[۱۵]
در کتاب «خواهر طاهره: خاطرات خانم مرضیه حدیدچی(دباغ)» نقل شده است که شهید سعیدی برای انجام امور مهم و مسائلی که دارای شبهه بودند، از امام خمینی(ره) کسب تکلیف می کردند؛ «بیشک آیتالله سعیدی یکی از سربازان و مریدان واقعی امام خمینی بود. در هر کاری که احساس میکرد شبههبرانگیز است و ممکن است، در آن اشکالی وارد شود، با امام مکاتبه میکرد و از ایشان فتوا میگرفت. به پیشنهاد ایشان من در مجالس و محافلی که خانمها و گاه آقایان حضور داشتند، سخنرانی میکردم. آن روزها بعضی از آقایان میگفتند: اگر صدای زن را مرد نامحرم بشنود، حرام است. آقای سعیدی برای آنکه رفع ابهام کند و موضوع را برای خودش و من روشن کرده باشد، نامهای به امام نوشت و از ایشان کسب تکلیف کرد.» [۱۶]
- تبلیغ اسلام در ایران و خارج از کشور
آیت الله سعیدی، به نشر اصول اسلام مشغولیت داشت.[۱۷] و براساس شواهد موجود از فعالیت های تبلیغی ایشان، «مرحوم شهید سعیدی، قبل از آغاز نهضت امام خمینی و حوادث ۱۵ خرداد، در ایام تبلیغ ماه های رمضان و محرم و صفر به شهرهای مختلف ایران و بعضی از کشورهای حوزه خلیج فارس، از جمله کویت به عنوان سفر تبلیغاتی می رفت و به امر به معروف و نهی از منکر و افشای مفاسد موجود در جامعه و ارائه راه حل های مطرح شده در اسلام، می پرداخت و علاوه بر اینها، بعدها و پس از انتقال به تهران، در مسجد امام موسی بن جعفر(ع) که امام جماعتی آن را هم به عهده داشت و بعضی دیگر از مساجد به سخنرانی می پرداخت و در معرفی اسلام راستین و در راستای اهداف نهضت امام خمینی، نقش ویژه ای داشت و می توان گفت که وی یکی از عناصر اصلی روشنگر اذهان عمومی در تهران و شهرهایی بود که به آنها مسافرت می کرد و همیشه و همه جا هم، در معرض پیگرد و بازداشت و زندان بود.»[۱۸]
تبلیغ اسلام و آموزه های دینی یکی از ملزومات فعالیت های انقلابی در کشورهای اسلامی است و شهید سعیدی با توجه به این نکته، تلاش داشت آموزش های دینی و تبلیغات مذهبی در جامعه انقلابی ایران رو به ضعف نرود و به همین منظور، آموزش های عمومی را در این زمینه مورد توجه قرار می دادند؛ «آن ضرورتی که مرحوم شهید آیت الله سعیدی در آن روز احساس کردند، امروز هم هست. انقلاب ما انقلاب اسلامی است، این نهضت دینی با آموزش های دینی حاصل می شود، لذا دغدغه ایشان این بود که مبادا آموزش های دینی، ان چنان که باید پر رنگ نشود و در نتیجه، انقلاب از درون آسیب ببیند. هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود و این آگاهی ها درسطح عمومی مطرح نبود. در آن مقطع فرمودند که باید احکام را آموخت و درست هم فرمودند، چون آن روزها جریانات کمونیستی و مارکسیست ها فعال بودند. این بیانات در واقع برای آن بود که بگویند خط ما از آن ها جداست و نهضت ما نهضت دینی و اسلامی است. حالا هم می گوییم که آموزش های دینی یک فریضه است.»[۱۹] فرزند ایشان در خصوص فعالیت های پدرشان در تبلیغ دین و معارف اسلامی اشاره می کند؛ «آیت الله سعیدی،تبلیغ مسائل اسلامی و مبارزه با رژیم را تنها در مسجد متمرکز نکرد و دامنه فعالیت های خود را به نواحی خارج از تهران نیز گسترش داد. او برای این کار خود، منطقه پارچین را که به قول شهید، پای هیچ آخوندی بدانجا نرسیده است، برگزید و در چند سفری که به روستا های آن نواحی کرد مردم را به پای سخنان افشاگرانه خود نشاند. او در این راه، متحمل زحمات فراوانی شد و به رغم تهدید ها و ایجاد تنگنا های ساواک به کار خود ادامه داد.»[۲۰] آیت الله سعیدی در توسعه و ترویج معارف انقلابی و اسلامی بسیار فعال و کوشا بود و به فرمایش حجت الاسلام شیخ علی اصغر مروارید؛ «آقای سعیدی را فردی می دیدم که جلساتش گرم و صمیمی بودند و واقعاً هم متدین بود و به انقلاب عقیده داشت. در آن دوران کمتر کسی مثل آقای سعیدی فعال بود و تا آن حد گذشت داشت.»[۲۱] در یکی دیگر از خاطرات آمده است؛ «در جریان مبارزات شهید آیت الله سعیدی در مسجد غیاثی جلساتی داشتند و در آنجا ضمن برپایی مجالس وعظ و خطابه، برنامه های سیاسی خودشان را هم تبلیغ می کردند.» [۲۲]
با نگاهی کوتاه به زندگی شهید والامقام سعیدی می توان به این نکته دست یافت که او تمام هستی و عمر خود را در راه اعتلای کلمه حق و ترویج اسلام ناب محمدی وقف نمود. دامنه مبارزات و تلاش های او در راه اسلام و انقلاب چنان گسترده است که به سادگی نمی توان آن را بازگو کرد. اما بی تردید تقوا و شجاعت و خلوص الهی، او را به قله رفیع عشق و شهادت رساند و از همه مهم تر پیروی کامل از سیره اهل بیت علیهم السلام و نیز عشق و اطاعت کامل از ولایت فقیه او را به یکی از علمای برجسته در انقلاب اسلامی تبدیل ساخت.[۲۳] احمد صادقی اردستانی به عملکرد آیت الله سعیدی در ترویج و تبلیغ اسلام اشاره می کند؛ «شهید سعیدی، در قم ضمن ادامه تحصیل و تدریس طلاب، به مسافرت های تبلیغی نیز می رفت، و همان روزها یک بار در آبادان به خاطر سخنرانی های افشاگرانه و ضد رژیم، به زندان افتاد، که در اثر تلاش آیت الله بروجردی از زندان آزاد گردید. پس از آن ماجرا، گروهی از ایرانیان مقیم کویت، برای تبلیغات اسلامی خواستار عالم صالح و مبلغ توانائی شدند، که این مأموریت و رسالت به آیت الله سعیدی واگذار شد، و او تا چند سال به کویت می رفت و تبلیغات اسلامی خویش را دنبال می کرد.»[۲۴] حجت الاسلام سید حسن سعیدی در خصوص فعالیت های تبلیغی ایشان در کویت اشاره می کند؛ «مرحوم شهید سعیدی هم اهل منبر و تبلیغ بود و در ایامی که حوزه در ماه مبارک رمضان تعطیل می شد، غالبا به مناطق خوزستان و بندر ماهشهر و آبادان می رفت. در همان زمانی که آن جا می رفت، ایرانی های مقیم کویت که در آن خطه رفت و آمد داشتند، یک بار سخنرانی ایشان را می شنوند و می پسندند و حسینیه اشکانی های کویت از ایشان دعوت رسمی می کند. شهید سعیدی از آن زمان به بعد، در مناسبت های مختلف، به کویت دعوت می شد. ما در قم که بودیم، عده ای از ایرانی های مقیم کویت با همان لباس های عربی می آمدند و کارهای گذرنامه را برای پدرم انجام می دادند، چون ایشان حوصله نداشت به ادارات برود. آن ها مقدمات سفر را فراهم می کردند و وقتش که می شد بلیط هم می گرفتند و شهید سعیدی را می بردند به کویت و ایشان در ایام تبلیغی در آن جا بود. یادم هست در ارتباط با مبارزاتی که ایشان علیه رژیم در کویت انجام می داد، یک بار سفرش هفت ماه طول کشید، یعنی ما هفت ماه ار پدرمان بی خبر بودیم و ایشان به خاطر مبارزاتش از طرف سفارت ایران تحت تعقیب بود و نمی توانست به قم بیاید.» [۲۵]
- اخلاص و صراحت در بیان عقیده علیه رژیم سیاسی باطل
با آغاز نهضت امام در سال ۱۳۴۱ سعیدی نیز با همه توان به صحنه مبارزه آمد و تا روز شهادت هرگز از مبارزه باز نایستاد و با وجود تهدیدها و فشارهای همه جانبه ساواک و رژیم شاه معدوم هیچگاه دم فرو نبست و از افشاگری، روشنگری و اظهار حقایق دست نکشید و سرانجام به جرم مخالفت با سرمایهگذاری آمریکائیهای در ایران و اعلام مرجعیت امام، دستگیر گردید.[۲۶] به فرموده آیت الله خزعلی، «صراحت لهجه ایشان فوق صراحت دیگران بود. یک وقت ها به ایشان می گفتیم که یک کمی آرام تر حرکت کن تا بتوانی بیشتر تبلیغ کنی، ولی او وقتی مطلبی را درک می کرد، می گفت که باید چنین کنم.» [۲۷] آیت الله سعیدی به صورت صریح، قاطع و کوبنده به ابراز نظرات خود و آگاهی بخشی ملت می پرداخت[۲۸] و سید هادی خسروشاهی در کتاب شهدای حرب و محراب اشاره می کند؛ «از ویژگی های بارز شهید آیت الله سعیدی در زندگی اجتماعی و حوزوی، اول «عدم تظاهر»، دوم «خلوص و اخلاص»، سوم «صراحت در بیان عقیده»، چهارم «هدفداری» و سرانجام «تقوی و پرهیزگاری» ایشان بود. داشتن صفات فوق، خود ویژگی خاص روحی و معنوی یک طلبه را نشان می دهد و به طور طبیعی، طلبه ای که چنین صفاتی داشته باشد، همواره مورد احترام و تکریم بزرگان و فضلا و طلاب قرار می گیرد و مرحوم سعیدی بی تردید جزو این گروه از نخبگان حوزوی بود.» [۲۹]
آیتالله ابوالقاسم خزعلی در خاطرات خود اشاره می کند؛ «مرحوم سعیدی یکی از کسانی بود که با خلوص نیت و بیهیچ پروایی از نهضت اسلامی امام خمینی پشتیبانی میکرد و معتقد بود که در مبارزه باید بی هیچ پرده پوشی و مجامله وارد عمل شد. در نامههایی که برای حضرت امام (ره) مینوشت این ویژگی به خوبی دیده میشد. امام نیز همیشه جواب نامههای ایشان را میفرستاد. در تحرکات و اقدامات علما و فضلا برای پشتیبانی از امام، مرحوم سعیدی نقش قابل توجهی داشت. وی زبان زد طلاب و روحانیون گردید.»[۳۰] خانم مرضیه حدیدچی [دباغ] در خصوص صراحت و بیان قاطع آیت الله سعیدی برای احقاق حقوق انسانی مردم اشاره می کند؛ «آیتالله سعیدی زبان تیز و برندهای داشت. بیواهمه حرف میزد و آنجا که لازم میدانست نسبت به نادیده گرفتن حقوق مردم از سوی دولت و از برنامههای رژیم برای رواج ابتذال در جامعه، با لحن شدید انتقاد میکرد.» [۳۱]
به تعبیر حجت الاسلام صالح، «شهید آیت الله سعیدی شجاعت، شهامت، فقاهت، دانشمندی و… را به صورت مجموع در خود داشتند.» [۳۲] این شجاعت در سخنرانی های ایشان در مجالس مختلف سیاسی و مذهبی تبلور یافته بود و بر اساس خاطرات حجت الاسلام علی متبحری، «ایشان در سخنرانی بسیار صریح اللهجه بودند و ابائی نداشتند از این که مسائل را خیلی باز، صریح و شفاف، بیان کنند، زیرا غرض ایشان حقیقتا این بود که در مورد خیانت ها و ظلم های رژیم افشاگری شود.» [۳۳] ایشان در تمامی مواضع انقلابی و عملکرد سیاسی خود در مبارزه علیه رژیم پهلوی نیز ضمن داشتن صراحت، بدون ظاهرسازی، عقاید انقلابی خود را مطرح می کرد و همواره در فعالیت های سیاسی، تقوا را مدنظر خود قرار می داد. ابن در حالی بود که خیلی از شخصیت های مبارز شجاعت لازم برای مقابله و اعتراض به رژیم پهلوی را نداشتند و به قول موسوی تبریزی، «روحیات و ویژگیهای شخصیتی بعضی از این آقایان بود و اینکه بعضی از این آقایان از مقابله با رژیم هراس داشتند و می ترسیدند و حتی در مواردی که رژیم شدت عمل نشان می داد اینها از اعتراض به مأمورین هم ابا می کردند و گاهی می دیدیم در مواردی که احساس خطر خیلی نزدیک است از کوچکترین اقدام علیه رژیم هم خودداری می کنند و اصرار فضلا و روحانیون انقلابی هم فایده ای نداشت.» [۳۴] این در حالی بود که آیت الله سعیدی، دائماً مواضع انقلابی خود را مطرح می کرد و مخالفت های جدی با سیاست های اقتصادی و فرهنگی پهلوی رژیم اتخاذ می کرد. آیت الله ابوالقاسم خزعلی در این خصوص اشاره می کند؛ «پشتکار عجیبی داشت. اشخاصی هستند که اظهار می کنند ما به انقلاب پایبندیم، ولی در هنگام عمل و موقعی که شرایط دشوار می شود، وازدگی پیدا می کنند و ادامه نمی دهند، ولی ایشان در کارها ثابت قدم بود و با استقامت، تا موضوع نهضت پیش آمد و اعلامیه امام و مبارزات، این مرد، استقبال می کرد. ایشان در خیابان غیاثی، مسجد موسی بن جعفر (ع) پایگاهی داشت که افراد انقلابی در آنجا حضور پیدا کردند و پرورش یافتند از جمله خانم دباغ که در انقلاب به مبارزه معروف شد، از پای منبر آیت الله سعیدی برخاست. مطالبش را صریح می گفت. انسان در بعضی جاها باید مطالب را پنهان کند که بتواند کار کند، ولی ایشان حرف هایشان را صریح می گفت و در بیان مطالب صراحت داشت و می گفت من وظیفه ام هست که حرفم را بزنم. اگر شما دولتی ها نمی توانید مرا تحمل کنید، دستگیرم کنید تا من دیگر وظیفه نداشته باشم و وظیفه از عهده من ساقط بشود…این قسمت، استقامتش در کار است.» [۳۵]
- زنده نگاه داشتن روحیه انقلابی و افکار انقلابی امام خمینی(ره) بعد از ماجرای تبعید ایشان
از حساسیت های سیاسی آیت الله سعیدی نیز باید به دفاع جانانه از امام و استقلال کشور اشاره کرد[۳۶] تا جایی که این روند بعد از تبعید حضرت امام خمینی(ره) از ایران نیز تعطیل نشد و نقش آیت الله سعیدی در زنده نگهداشتن روحیه انقلابی مردم مسلمان در تهران و شهرستان های بزرگ را می توان از پیگیری ها و مراقبت ها و گزارش های مشروح ساواک درباره تحرکات و سخنرانی ها و بیانات ایشان، به دست آورد. این گزارش ها، به وضوح نشان می دهد که شهید سعیدی در بیان حقایق و دفاع از اهداف امام خمینی و تجلیل از ایشان، به رغم تهدید رژیم شاه، هیچگونه ترس و واهمه ای را به خود راه نمی داده و به رغم بارها دستگیری و توقیف و زندانی شدن، باز به راه خود ادامه داده است و همین امر، موجب حساسیت بیشتر رژیم نسبت به ایشان شده بود.[۳۷] سید احمد خاتمی تاکید می کند که؛ «از نگاه مرحوم شهید سعیدی، شناخت موضع حق، موضع امام است. او جانش را برای جا انداختن این موضع فدا کرد. در کمتر سخنرانی از سخنرانی های ایشان در زمان طاغوت که منتشر هم شده، می بینیم که ایشان اسم امام را به صراحت نبرد. در شرایط خفقانی که بعضی ها اگر خیلی شجاع بودند می گفتند آن مرجع بزرگوار که در نجف هست، ایشان با کمال صراحت اسم ایشان و مرجعیت ایشان را اعلام می کرد و مردم را هم به سوی این موضع حق سوق می داد.»[۳۸] حجت الاسلام و المسلمین غلامحسین جمی اشاره می کند؛ «زمانی که امام در تبعید بودند، تلاش و فعالیت زیادی می کرد. گاهی کت و شلوار می پوشید و محاسنش را کوتاه می کرد و به پخش و انتقال اعلامیه های امام می پرداخت. بارها می شد که با وضع سختی خود را به نجف می رساند. او در نهضت امام خیلی جلوه کرد.»[۳۹] از طرف دیگر، امام خمینی(ره) به دلیل علاقه ای که به آیت الله سعیدی داشتند و به منظور ترویج اسلام واقعی در ایران، از تبعیدگاه خود ایشان را راهنمایی می کردند و به ادامه مبارزه فرا می خواندند.[۴۰]
- مخالفت شدید با فعالیت های سیاسی و اقتصادی آمریکا و اسرائیل در ایران
در زمانی که خیلی از جریان های دینی و انقلابی نسبت به اعتراض علیه قراردادهای اقتصادی با بنیادهای آمریکایی هراس داشتند، آیت الله سعیدی تلاش داشت از ظرفیت روحانیت برای مقابله با این جریان استفاده نماید ولی طیفی از جریان روحانیت با ایشان همراه نشدند و حجت الاسلام سید مهدی طباطبائی در خصوص این مسئله اشاره می کنند؛ «]به سبب آمدن راکفلر و سرمایه گذاری های آمریکایی در ایران[…در آن روزها آیت الله شریعتمداری بر اساس بعضی از بینش هایی که وجود داشت، حوزه علمیه را به وسیله دارالتبلیغ تقریبا قبضه کرده بود. در تهران هم آیت الله سید احمد خوانساری فحلی بود، ولی حتی ایشان هم سکوت کرده بود. مدرسینی که ساکن تهران بودند، با هم جلساتی داشتند و با حضرت امام هم ارتباطاتی داشتند و می خواستند این سکوت را بشکنند. اینکه آقای سعیدی مضمون این نامه را آیا با امام مشورت کرده بود، یا نه، نمی دانم. تا آن جا که یادم هست آیت الله سعیدی می گفت: « به هر که رو کردم، روی مرا زمین انداخت. حتی کسی حاضر نشد اعلامیه را امضا کند. ما فکر نمی کردیم ایشان چنین کاری بکند، بعد که رفت زندان و به شهادت رسید، از مضمون این نامه باخبر شدیم، وگرنه فکر می کردیم به خاطر یک مسئله جزئی ایشان را گرفته اند و آزادش می کنند. وقتی ایشان را گرفتند، به من گفتند برو به دیدنش، گفتم پس فردا می روم. یعنی طوری بود که گمان می کردم دیدنش هم می توانم بروم. فکرش را هم نمی کردم که شهیدش کنند.»[۴۱]
آیت الله سعیدی همواره اعلام انزجار از سرمایه گذاری های آمریکا در ایران می کرد[۴۲] و به دلیل ناپسند دانستن سرمایه گذاری سرمایه داران آمریکایی در ایران، متحمل شکنجه و اذیت ساواک قرار گرفت.[۴۳] عزت الله شاهی در خصوص انعقاد قرارداد اقتصادی ایران و آمریکا در زمان شهید سعیدی اشاره می کند؛ «ما معتقد بودیم که سرمایه گذاری باید دست بخش خصوصی و دست خود مردم باشد، اما آمریکایی ها می خواستند بیایند و انحصار بگیرند و در بخش هایی از اقتصاد ما، آنها مسلط بشوند. راکفلر هم رئیسشان بود. قرار بود بیایند در نفت و این جور جاها کارهایی بکنند و مابه ازای آن امتیازات زیادی از ما بگیرند، مثل قضیه تنباکو که میرزای شیرازی مخالفت کرد و مردم با ایشان همراهی کردند. اگر این سرمایه گذاری ها صورت می گرفتند، از قضیه کاپیتولاسیون هم بدتر بود و سلطه استعمار صد درجه بدتر می شد و ما کاملاً برده آمریکا می شدیم. از نظر سیاسی که شاه کاملاً وابسته به آمریکا بود. اگر این اتفاق می افتاد، از نظر اقتصادی هم صد در صد وابسته می شدیم.» [۴۴] آیت الله سید احمد خاتمی در خصوص مبارزات ضدآمریکایی و ضداسرائیلی آیت الله سعیدی اشاره می کنند؛ «مرحوم شهید سعیدی در اوج اقتدار طاغوت و وابستگی آن به آمریکا و صهیونیست ها، خطر آن ها را یادآوری کرد. در یکجا ایشان در صحبت های خودشان در تاریخ ۳۱/۴/۴۵ می گوید: «آمریکای استعمارگر در دست یهودی ها اداره می شود. خود جانسون هم عامل دست یهودی ها است. ببینید در ویتنام چگونه آزادی خواهان را به نام آن که می خواهند صلح برقرار کنند، قتل عام می کنند. ببنید به چه طرز فجیعی مردم را نابود می کنند. باید این دشمنان بشر را شناخت.» ایشان در تاریخ ۴۵/۵/۴ می فرمایند: «به هر نحوی که به اسرائیل کمک شود، حرام است معامله کردن با صهیونیست ها، کمک به اسرائیل است، هر چند دولت ایران، خودش به اسرائیل کمک می کند و ادعای مسلمانی هم دارد.» از این کلمات در فرمایشان ایشان، در اوج خفقان طاغوت، بسیار زیاد است. ایشان ریشه استعمار را می زند و علاوه بر مبارزه با رژیم شاه که به شکل صریح مطرح می کرد، ریشه سلطه خارجی را هم مطرح می کرد.»[۴۵]
در مقاله ای با عنوان «سرور شهیدان خرداد و استمرار مبارزه حوزه علمیه قم: صفحه ای از تاریخ معاصر» به قلم سید هادی خسروشاهی تشریح شده است که بی شک آیت الله سعیدی در بحرانی ترین شرایط اختناق ضد انسانی رژیم شاه و در نیرومندترین مراحل سرسپردگی نظام طاغوت به باند حاکمیت کاپیتالیست های غرب و به هنگامی که سرمایه داران کمپانی های آمریکا نظی راکفلر و دیگران، برای «سرمایه گذاری در ایران» می خواستند کنسرسیوم دیگری در کنار کنسرسیوم نفت ایجاد کنند، فریاد برآورد، هشدار داد، اخطار کرد، آگاهی بخشید، مردم را بیدار ساخت و خطر را گوشزد نمود. اردیبهشت ماه ۱۳۴۹ و به هنگام آغاز پیدایش کنسرسیوم سرمایه داری آمریکایی-یهودی در ایران و در جو خفقان حاکم بر همه جای کشور، این روحانیت مبارز قم و تهران بود که با نشر اعلامیه هایی به روشنگری پرداخت و مخالفت خود را با اجرای طرح جدید امپریالیسم در ایران اعلام داشت و این درست به هنگامی بود که رژیم شاه حتی تحمل شنیدن یک سخن و یا دیدن یک اعلامیه مخالف را هم نداشت و هر شخصی که به این امور می پرداخت، در معرض زندان، شکنجه، تبعید و اعدام قرار می گرفت و هیچگونه گذشت و اغماضی نیز در کار نبود. آیت الله ربانی شیرازی همراه شهید آیت الله سعیدی با انتشار اعلامیه ای با نام «حوزه علمیه قم»، لبه تیز حمله را به طور مستقیم متوجه «شاه مزدور» به عنوان عامل اصلی خیانت ها نمودند و این اقدام ننگین را مقدمه استعمار همه جانبه ایران نامیدند و از مردم ایران خواستند که به پا خیزند. ایشان علاوه بر توزیع وسیع این اعلامیه، اطلاعیه ای را به زبان عربی پخش کرد.[۴۶] در پژوهشی دیگر که آیت الله خسروشاهی براساس اسناد و جراید زمان رژیم پهلوی پیرامون مواضع انقلابی شهید سعیدی در برابر کنسرسیوم و قراردادهای اقتصادی بین ایران و آمریکا و اسرائیل انجام می دهد، آمده است که روزنامه های مزدور ایران این مرحله از استعمار ایران را با خط درشتی در صفحه اول جرائد منعکس نموده و برحسب خصلت مزدوری خویش، آن را موهبتی آسمانی به مردم معرفی نمودند. روزنامه کیهان در شماره ۸۰۲۹ مورخ ۷/ ۲/ ۴۹ می نویسد: ایران در آستانه عظیم ترین سرمایه گذاری خارجی است. سی و پنج نفر از رؤسای کل بزرگ ترین شرکت های معروف آمریکایی می خواهند در رشته های کشت و صنعت، بهره برداری از معادن، جلب سیاحان، استفاده از منابع جنگلی، ایجاد شبکه های توزیع کالا، به میزان وسیعی سرمایه گذاری کنند.اعضای این گروه که از سی و پنج تن از مشهورترین و با نفوذترین سرمایه داران و رؤسای کل شرکت های تولیدی و صنعتی و بانک های مهم آمریکا هستند، در روزهای ۲۹ و ۳۰ اردیبهشت ماه جاری، کنفرانس بزرگ و مهمی را در تهران تشکیل خواهند داد. این اولین اجتماع مهم در نوع خود خواهد بود که برای نخستین بار در خارج از آمریکا، طی سال های اخیر برگزار می شود برای این منظور سرمایه گذاران آمریکایی به تهران می آیند. یک مقام برجسته اقتصادی کشور (یعنی آقای هوشنگ انصاری وزیر اقتصادی و عضو سازمان جاسوسی سیا آمریکا) اعلام داشت که کمیته مزبور در حدود دو سال و نیم قبل (یعنی درست در آن وقتی که ایشان سفیر کبیر ایران در آمریکا بود و پس از تعلیمات مخصوص برای تصدی وزارت اقتصاد به ایران فرستاده شد)، در آمریکا تشکیل شد. در این کمیته سرمایه داران و شخصیت های مشهوری مانند دیوید راکفلر، دیوید لیلیانتال و اسکرانتون سرمایه دار مشهور آمریکایی، عضویت دارند. سایر اعضای کمیته، همگی از رؤسای کل کمپانی ها و مؤسسات و بانک های مهم آمریکا هستند هدف از این سرمایه گذاری ها که با تضمین سود آنها از طرف دولت وقت ایران بود بازگردانیدن در آمد های نفتی ایران به غرب و در فقر و فلاکت قرار دادن اکثریت مردم کشور ایران بود.
عبدالمجید معادیخواه ضمن ترسیم فضای سیاسی حاکم در زمان انعقاد این قرارداد اقتصادی با غرب، به عملکرد ضد آمریکایی آیت الله سعیدی اشاره می کند؛ «فضای کلی جامعه در آن مقطع، فضای مبارزه با آمریکا بود و گفتمان غالب در محافل مبارزاتی، گفتمان غلبه سرمایه داری آمریکا بر جامعه بود. تبعید امام هم که عمدتاً در اعتراض به احیای کاپیتولاسیون صورت گرفت. مرحوم آقای سعیدی از هر امکانی برای گرم نگهداشتن تنور مبارزه، استفاده می کرد. این طور نبود که فقط مسئله سرمایه گذاری آمریکائی ها باشد که منتهی به بازداشت ایشان شد، ولی ایشان از ساده ترین مسائل تا پیچیده ترین سعی می کرد برای یادآوری نام امام استفاده کند، مثلاً ایشان جزوه ای در مذمت سیگار چاپ کرده بود با عنوان «ای انسان! خود را دودکش مکن!» او در این جزوه فتواهای مختلف را جمع آوری کرده بود تا اثبات کند که سیگار کشیدن از نظر شرعی، مشکل دارد. اگر کسی نگاه می کرد، می دید که همه جزوه به نوعی به ترویج نام امام برمی گردد، چون ایشان مثلاً نوشته بود که فلان عالم سیگار می کشد، ولی آیت الله العظمی خمینی سیگار نمی کشند و در واقع نوعی اعلام مخالفت با آن مراجع و علما هم بود، ولی در عین حال آن چیزی که برای مرحوم سعیدی اصل بود، این بود که این شعله خاموش نشود و از هر بهانه ای هم استفاده می کرد. آن موقع هم نگاه ها معطوف به آمریکا و روابط ایران و آمریکا بود و گروه ها هم به تدریج داشتند اعلام موجودیت می کردند و شعارهای ضد آمریکائی کم و بیش داشت مطرح می شد و فضا، چنین فضائی بود، بنابراین اگر کسی بخواهد به این مسئله نگاه کند، باید از این زاویه نگاه کند که مرحوم آیت الله سعیدی نمی توانست بپذیرد که دیگر نامی و نشانی از امام نباشد، اما دیگران مختلفند و هر کدام روشی دارند…روش آقای سعیدی مبارزه علنی علیه رژیم بود و از اینکه دیگران چنین روشی نداشتند، رنج می برد.»[۴۷] در بخشی از کتاب «خاطرات سال های نجف»، آیت الله محمد رضا رحمت اشاره می کند؛ «مساله وی (آیت الله سعیدی) برخورد با عوامل امریکا و اسرائیل و مخالفت با نفوذ دشمن در ایران بود. در واقع فروختن ایران و مستعمره ساختن کشور، برنامهای که شاه به دستور امریکا تنظیم کرده بود. در حقیقت میخواستند ایران را به اسرائیل بفروشند. اگر دقت بفرمایید بهترین نقاط کشاورزی ایران را که یا تحت پوشش شرکتهای ایتالیایی و… بود ویا در اختیار اسرائیلیها قرار داشت، مثل دشت مغان، دشت قزوین و جیرفت. این مناطق حقیقتا از مناطق زرخیز ایران بود و بسیاری از مناطق توریستی، خوش آب و هوا و معادن سرشار از مواد مختلف که همه سرمایهها و اندوختههای خداوند برای این ملت بود، به راحتی در اختیار آنها قرار میگرفت. مردم یا متوجه نمیشدند یا جر ات حرف زدن نداشتند. آیتالله سعیدی به تنهایی با انتشار اطلاعیهای افشاگری نمود که بعد از آن دستگیر شد و مدتها تحت شکنجه بود و آخر الامر وقتی مشاهده کردند که در راه خود مقاوم است او را با شکنجه به شهادت رساندند و نگذاشتند که مردم آگاه شوند. اما در نجف ما اصرار داشتیم که حتما این موضوع را به اطلاع عموم برسانیم چون میدانستیم اثر فراوانی خواهد داشت. لذا تصمیم بر این شد که برای انعکاس بیشتر مساله مجلس ختمی در مسجد عمران باب طوسی حرم مطهر حضرت امیرالمومنین علیهالسلام که مسجد بزرگی بود گرفته شود. البته این مسجد محل تدریس آیت الله میرزا باقر زنجانی بود. سه شب مجلس برگزار شد.»[۴۸]
سید حسین موسوی تبریزی در خصوص مخالفت های شهید سعیدی در خصوص فعالیت مستشاران آمریکایی در ایران و مسائلی نظیر کاپیتولاسیون اشاره می کند؛ «مرحوم سعیدی از طریق چاپ و نشر جزوه هایی درباره موضوعات مختلف سیاسی به تبلیغ علیه رژیم می پرداخت. از موضوعاتی که ایشان در یکی از جزوه هایش مطرح و تحلیل کرده بود، مسأله کاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران امریکایی در ایران بود این جزوه که تقریباً در پنجاه صفحه تنظیم شده بود در قم و سایر شهرها توزیع شد که واکنش و برخورد شدید ساواک را به دنبال داشت به طوری که در هر کتابفروشی که این جزوه را می دیدند صاحبش را دستگیر و زندانی می کردند. یکی از کتابفروشیهایی که در سطح قم این جزوه را پخش می کرد، کتابفروشی مرحوم آقای محمدی بود که در خیابان منتهی به مدرسه دارالشفاء قرار داشت و اتفاقاً یک روز که من برای خرید کتاب به آنجا رفته بودم مأمورین ساواک آمدند و مشغول بازرسی کتابفروشی شدند. در این موقع آقاجواد پسر آقای محمدی که از دوستان نزدیک من بود در حالی که خیلی نگران به نظر می رسید با زبان ترکی به من گفت: تعدادی رساله امام و جزوه آقای سعیدی در داخل مغازه هست با آنها چه کار کنم؟ من فکری کردم و به ایشان گفتم: ناراحت نباش و همان جا سر جایت بنشین و من هرچه به تو گفتم تو بنویس و بگو باشد. بعد رفتم سراغ قفسه کتابها و چند تا کتاب را انتخاب کردم و با صدای بلند اسم آنها را گفتم تا ایشان بنویسد بعد از اینکه هفت ـ هشت تا از این کتابها را برداشتم به ایشان گفتم: جواد آقا من این کتابها را می برم ولی فعلاً پول ندارم بعداً که پول دستم آمد برایت می آورم. بعد رفتم سراغ آن جزوه ها و همه را برداشتم و لا به لای این کتابها گذاشتم و بدون اینکه با پنهان کردنشان زیر عبا باعث شک ساواکیها بشوم خیلی عادی در حالی که کتابها در دستم بود از مقابل مأموری که در جلوی در بود عبور کردم که باعث حیرت و تعجب فراوان پسر آقای محمدی شد. به هر حال موضع شهید بزرگوار سعیدی درباره اسرائیل و سرمایه گذاری امریکایی ها و بخصوص قضیه کاپیتولاسیون موجب شد که ساواک ایشان را تحت تعقیب قرار دهد و بعد دستگیر کند و پس از اعمال شکنجه های وحشیانه به شهادت برساند. شهادت آیت الله سعیدی موجب تأثر و ناراحتی شدید علما و دوستان ایشان که فراوان هم بودند گردید و اگرچه شهادت آن بزرگوار مقارن با اوج خفقان دوران ستمشاهی بود با وصف حال مراسم فاتحه ایشان بدون اعلام رسمی در صحن فیضیه باشکوه خاصی برگزار شد و جمعی از علما و بزرگان حوزه مانند مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری در این مراسم شرکت کردند. حضور گسترده طلاب و جوانان انقلابی در این مراسم و سردادن شعارهای انقلابی موجب درگیری بین مردم و مأمورین شد و عده ای نیز دستگیر شدند.» [۴۹] امام در پیامی به مناسبت شهادت آیت الله سعیدی، به خطر نفوذ سیاسی و اقتصادی غرب اشاره داشتند و به تبیین این مسئله پرداختند؛ «خدمت عموم فضلا و محصلین حوزههاى علمیه- ایدهم اللَّه تعالى. حوادث اخیر ایران که قتل مرحوم سعیدى مترتب بر آنهاست، موجب کمال تأثر است. این تنها مرحوم سعیدى نیست که با این وضع اسف انگیز در گوشه زندان از پاى درمىآید بلکه چه بسا افراد مظلوم و بی گناه به جرم حقگویى در سیاه چالهاى زندان، مورد ضرب و شَتْم و شکنجه هاى وحشیانه و رفتار غیرانسانى قرار مىگیرند. این خوان یغما که مدتهاست مورد هجوم چپى و راستى قرار گرفته و گاهى با صراحت تقسیم گردیده، اکنون با عناوین دیگر با کمال عوام فریبى نقشه کشى شده و مورد تقسیم قرار گرفته است. از طرفى کارشناسان چپى که مقصود آنها اسارت شرق و ملل اسلامى است، به اسم تأسیس کارخانه ذوب آهن (که نفع آن براى استعمار و کسب وجهه دستگاه جبار بیشتر از نفعى است که به ملت مىرسد) و از طرف دیگر کارشناسان و سرمایه داران بزرگ امریکا به اسم عظیمترین سرمایه گذارى خارجى براى اسارت این ملت مظلوم به ایران هجوم نموده اند . سرمایه دارانى که بنا به نوشته بعضى از روزنامه ها هر لحظه از عمرشان دهها هزار دلار قیمت دارد، باید دید براى چه منظور در تهران اجتماع مىکنند؟ آیا براى غمخوارى و انسان دوستى است؟! کسانى که دنیا را به خاک و خون کشیدهاند و دهها هزار انسان را براى شهوات به زیر خاک کردهاند در اینجا دوست صمیمى ما هستند یا نفوذ دولت ایران و عظمت شاه موجب این امر است؟! (این را هم همه مىدانند) یا سودجویى سیاسى و اقتصادى با دامنه وسیع آن، که پایگاهش ایران و دنبال آن سایر ممالک اسلامى و دیگر ممالک شرقى است از یک طرف و خودباختگى دستگاه ننگین ایران در مقابل استعمار چپ و راست از طرف دیگر، موجب این بدبختیهاست؟! ملت ایران بداند که اگر خداوند متعال به این دستگاه خودباخته در مقابل اجانب، و جبار در مقابل ملتها مهلت دهد این آخرین چوب حراج نیست که به مخازن زیرزمینى و روى زمینى این کشور زده شده است؛ باید منتظر بالاتر باشند، اگر بالاترى باشد! اکنون زراعت، صنعت، معادن، منابع جنگلى و حتى توزیع متاع در سراسر کشور و جلب سیاحان را در اختیار آنان خواهند گذاشت و براى ملت ایران جز باربرى و کارگرى براى سرمایه داران و ذلت و فقر و فاقه چیزى نخواهد ماند. شما از خواب هایى که براى این کشورها دیدهاند اطلاع ندارید. اینجانب کراراً خطر دولت اسرائیل و عمال آن را به ملت گوشزد کردم که باید مقاومت منفى کنند و از معاملات با آنها احتراز جویند. اکنون راه را براى مصیبت بزرگترى باز کرده اند و ملت را به اسارت سرمایه داران مىخواهند درآورند. بر رجال دینى و سیاسى و جوانان مدارس دینى و دانشگاه و بر همه طبقات لازم است که قبل از اجرا شدن این واقعه و نتایج مرگ بار آن اعتراض کنند؛ به دنیا برسانند که این قراردادها مخالف رأى ملت است. اینجانب اعلام مىکنم هر قراردادى که با سرمایه داران امریکا و دیگر مستعمِرین بسته شود، مخالف خواست ملت و مخالف احکام اسلام است. وکلاى مجلسیْن ایران چون منتخب ملت نیستند رأى آنها قانونى نیست و مخالف قانون اساسى و خواست ملت است. در این قضایا باید با نظارت مقامات بی طرف جهانی رفراندم شود تا خواست ملت معلوم گردد. من قتل فجیع این سید بزرگوار و عالم فداکار را- که براى حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد- به ملت اسلام عموماً و خصوصاً به ملت ایران تعزیت مىدهم و از خداوند متعال رفع شرّ دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار را مسئلت مىنمایم. والسلام على من اتبع الهدى.»[۵۰]
جعفر شجونی در باب مبارزه شهید سعیدی علیه جریانات استکباری جهان نظیر آمریکا و اسرائیل اشاره می کند؛ «او مرد مبارزی بود که مسائل را خیلی خوب می فهمید. صهیونیسم را خوب می فهمید. خیلی ها می گفتند: «الکفر مله الواحده» یعنی یهودی و نصرانی و… فرق ندارد، در حالی که امام می گفت صهیونیستم چیزی سوای یهودی و نصرانی و زرتشتی است. آن زمان، امام اسرائیل را با عنوان صهیونیسم بین الملل مطرح می کرد و بعضی از آقایان تازه ۱۵ سال بعد فهمیدند امام دارد چه می گوید. ما در جریان کار بودیم. از جمله افسران دلیر امام خمینی، شهید بزرگوار آیت الله سعیدی بود. ما منزلش هم می رفتیم. گاهی بعد از سخنرانی، دعوتمان می کرد و ما می دیدیم که سر سفره، مبارزان را دعوت کرده، برجسته های حقگوی تهران را دعوت کرده است. من سر سفره اش شیخ حسن لنکرانی را دیدم، شیخ فضل الله محلاتی را دیدم. هر کسی را سر سفره اش نمی آورد. کسانی را می آورد که با رژیم درگیر بودند. سعیدی نابغه ای بود و به نظام شاهنشانی خیلی ضربه زد، یعنی نظام را [افشا] کرد [و ماهیت] اسرائیلی [آن را افشا] کرد، چون در آن زمان شاه اجازه داده بود که در جایی که الان سفارت فلسطین است، اسرائیل سفارتخانه داشته باشد و اسرائیل در اینجا از کشاورزی دشت قزوین گرفته که فقط اسمش کشاورزی بود، در حالی که مرکز جاسوسی بود تا جاهای دیگر سلطه و نفوذ داشت. آن وقت در چنین شرایطی یک سید بزرگوار شجاع، مسائل اقتصادی و نفوذ اسرائیل را در اعلامیه ای نوشت و پخش کرد و به همین دلیل هم شهید شد. مضمون آن[۵۱] سرمایه گذاری های صهیونیستی در کشور شیعه ایران بود. باور می کنید بعضی ها حتی جرئت نمی کردند اعلامیه را بگیرند و بخوانند، چه رسد به اینکه بخوانند و پخش کنند. خاک مرده بر سر کشور ریخته بودند. فقط چند نفر سوسو می زدند و روشنایی داشتند. در آن زمان با آن نوع مبارزه علی الخصوص در قضیه مسائل اقتصادی صهیونیستی سعیدی یگانه و تنها بود و همرزمی برای او نمی شناسم.» [۵۲]
- مبارزه با مفاسد اجتماعی و فرهنگی در زمان رژیم پهلوی
آیت الله سعیدی به نوجوانانی که ناهی از منکر بودند، جایزه می داد و مشوق امر به معروف و نهی از منکر در جامعه بود.[۵۳] در یکی از خا طرات آمده است؛ «روزی مرحوم سعیدی از خیابان می گذشت. به در قهوه خانه ای رسید که صدای موسیقی از آن جا بلند بود. مرد قهوه خانه دار به مجرد دیدن این روحانی، رادیوی خود را خاموش کرد. سعیدی ایستاد و به او گفت: برادر رادیوت را روشن کن؛ زیرا اگر حرام باشد، می ترسم خدا مرا عذاب کند و بگوید سعیدی تو چه کرده ای که مردم از تو می ترسند، ولی از من نمی ترسند.»[۵۴] در یکی از مصاحبه های حجت الاسلام محمود نیک نام پیرامون نقش شهید سعیدی در امر به معروف و نهی از منکر و اهمیت ایشان به این مسئله درزمان رژیم پهلوی اشاره می کند؛ «اگر ایشان کسانی را هم برای سخنرانی دعوت می کردند، آن ها متوجه می شدند که این مسجد، تافته جدا بافته ای است و در آن نمی شود بحث های آرام معمولی را مطرح کرد و خود به خود دنبال بحث هائی چون امر به معروف و نهی از منکر می رفتند. شهید سعیدی امکان نداشت صحبتی بکند و یادی از امام نکند، حداقل این که فتاوای ایشان را مطرح می کرد. ایشان فعالیت های متعددی داشتند، یکی از کارهایشان همین امر به معروف و نهی از منکر بود که حداقل جوان ها و افراد همان منطقه را با این امور مهم آشنا کنند و از رفتارهای ناپسند باز دارند. ایشان برای رسیدگی به امور معیشتی مردم و رفع گرفتاهری های آن ها هم گروه خاصی داشتند و در حدی که توان داشتند، کمک می کردند. گروه های فرهنگی داشتند. در چاپ و نشر فتاوای امام تلاش می کردند. در یکی از آن سال ها، نوروز با ماه محرم مصادف شده بود، ایشان اطلاعیه ای دادند که تیتر آن، این بود: «خواهر مسلمان! برادر مسلمان! امسال که عزای امام حسین (علیه السلام) با جشن ملی مصادف شده، عزای امام حسین (علیه السلام) را فدای جشن ملی نکنید.» یک جزوه ای از استفتائات امام را درآورده و مقدمه بسیار قوی و گرمی برای آن نوشته بودند. ایشان غیر از مباحث امام، به مناسبت های مختلف اطلاعیه هائی می دادند و مباحث اخلاقی مبتلا به جامعه را مطرح می کردند.» [۵۵]
شهید سعیدی تلاش داشت برای مبارزه با مفاسد فرهنگی و اجتماعی، تشکیلات امر به معروف و نهی از منکر را تقویت نماید. [۵۶] به صورت مصداق عینی در این خصوص، خانم دباغ اشاره می کند؛ «همان روزها در محله ما مغازهای دایر شده بود که از صبح تا شب نوارهای مبتذل پخش میکرد. از آن جا که مردم محل مذهبی بودند و نسبت به ضبط و پخش اینگونه نوارها حساسیت داشتند از صدای بلندگوهای نوارفروشی شکایت داشتند. من و برادرانی که با آیتالله سعیدی ارتباط داشتیم از سوی ایشان مأمور شدیم با صاحب مغازه صحبت کنیم. او مردی جوان و نصیحتناپذیر بود. ناگزیر به او اخطار دادیم، اما بینتیجه بود. یک شب بعد از نماز آیتالله سعیدی با چند نفر از جوانهایی که در مسجد رفت و آمد داشتند، جمع شدند و رفتند سراغ مغازه نوار فروشی. تا جلوی مغازه رسیدند، آقای سعیدی با مشت به شیشه قفسه نوارها کوبید. شیشه خرد شد و پایین ریخت. آقای سعیدی دست برد و نوارهای داخل قفسه را بیرون کشید. تعدادی از نوارها را زیر پا شکست. صاحب مغازه هاج و واج مانده بود، جرأت نداشت حرف بزند. آقای سعیدی وارد مغازه شد، گوش مرد جوان را گرفت. او را پشت پیشخوان بیرون آورد و گفت: زود بساطت را جمع کن و برو به اربابت بگو، سعیدی نمیگذارد در این محل دکان مشروبفروشی و ساز و ضرب باز شود. حالا اگر حرفی دارند بیایند سراغ من. مغازه نوارفروشی جمع شد، اما چند روز بعد مأمورین ساواک آمدند و آیتالله سعیدی را دستگیر کردند و ایشان را برای بازجویی بردند. آقای سعیدی ده ـ پانزده روز در حبس بود و بعد آزاد شد.» [۵۷]
حجت الاسلام سید روح الله سعیدی اشاره می کند که پدر بزرگوارشان با توجه به مشکلات و فشارهای رژیم ستم شاهی، ایشان در خصوص انتشار فساد در جامعه هشدار می دادند و در یکی از بیانات ایشان آمده است؛ «ببینید ما الان دسترسی به مرجع تقلیدمان نمی توانیم داشته باشیم و آن قدر آزاد نیستیم که توضیح المسائل ایشان را با هم بخوانیم. آیا نباید فریاد بزنیم؟ آیا نباید حرکت کنیم؟ ببینید مظاهر فساد در جامعه چقدر زیاد است و چه کسانی مروج فساد هستند. این نقشه ها و توطئه ها از کجا نشات گرفته؟ می بینید رادیوی ما به چه شکل است؟ از سینماهای ما به چه صورتی استفاده می شود و چقدر مخرب است؟ » بعد می آمدند راه مبارزه و حرکت صحیح را نشان می دادند که این ها در اسناد ساواک موجود است. این ها را کاملا برای مردم بیان می کردند.»[۵۸]
- بینش سیاسی و آگاهی مناسب در فعالیت های مبارزاتی
آیت الله سعیدی، بینش و آگاهی سیاسی لازم برای فعالیت های انقلابی را داشت و ایشان نسبت به رویدادها و وقایع داخلی و خارجی، مواضع صریحی داشت و تحلیل مسائل سیاسی را به خوبی انجام می داد. سید حسین موسوی تبریزی در خاطرات خود اشاره می کند؛ «مرحوم شهید سعیدی شخصیتی بود که به جهت درک بالایش و شناختی که از اوضاع کشور و اعمال رژیم داشت به طور خودجوش وارد صحنه انقلاب و مبارزه علیه حکومت پهلوی شده بود و در این مورد نیاز به ارشاد و هدایت نداشت در حالی که خیلی از انقلابیون اینچنین نبودند. برای روشن شدن مطلب بی مناسبت نیست که به یک خاطره اشاره کنم. ما در یک جلسه ای که پیش از انقلاب با جامعه مدرسین داشتیم یکی از اعضای جامعه که الآن خیلی دم از انقلاب می زند ولی در آن موقع طرفدار آقای شریعتمداری بود، گفت: به نظر من جامعه مدرسین در اعلامیه هایی که صادر می کند همواره بین امام و آقای شریعتمداری فرق می گذارد و اسم امام را پیش از اسم آقای شریعتمداری ذکر می کند و این صحیح و عادلانه نیست باید برای رعایت عدالت یک بار اسم امام را مقدم بدارید و یک بار دیگر اسم آقای شریعتمداری را. در آن جلسه جامعه مدرسین که آقای مؤمن، آقای راستی و آقای طاهری خرم آبادی نیز حضور داشتند آقای راستی جوابی به ایشان داد که شاهد مثال من از نقل این خاطره است. آقای راستی گفت: بین آقای شریعتمداری و امام تفاوت زیادی حقیقتاً وجود دارد. آقای شریعتمداری در عرصه انقلاب و مبارزه هیچ تحرکی ندارد و اگر گاهی یک اعلامیه صادر می کند بعد از التماس و درخواستهای مکرر مردم و علمای مبارز انجام می گیرد و ما باید محرک ایشان باشیم؛ در حالی که امام خمینی علمدار مبارزه و قیام علیه استبداد است و اکثر مبارزان و انقلابیون را در ایران به حرکت و جنبش وادار می سازد تا به فعالیت علیه رژیم مشغول شوند. به هر حال خیلی از انقلابیون و طرفداران حضرت امام چشمشان به امام دوخته شده بود تا ببینند ایشان چه کار می کند اگر به مبارزه و فعالیت دعوت می کرد فعال می شدند و اگر مدتی چیزی نمی گفت اینها هم ساکت می شدند و دست از فعالیت علیه رژیم می کشیدند؛ ولی مرحوم سعیدی اینطور نبود و چون از مسائل و جریانات کشور مطلع بود دائماً در حال مبارزه بود و این امر را بر خود لازم می دید و از راههای گوناگون به مقابله با رژیم برمی خاست مثلاً مقاله های سیاسی می نوشت، سخنرانی می کرد و بخصوص جزوه هایی را در موضوعات مختلف سیاسی و اجتماعی چاپ و منتشر می نمود و در تهران افرادی را در اختیار داشت که در کار چاپ و نشر اطلاعیه ها و جزوه هایش کمک شایانی به او می کردند و انصافاً فعالیتهایش تأثیر زیادی در جامعه بر جای می گذاشت. مرحوم سعیدی نه تنها خودش به طور خودجوش وارد صحنه مبارزه شده بود بلکه در تحرک بخشیدن به دیگران نیز سهم عمده ای داشت مثلاً وقتی به قم می آمد اساتید و فضلای قم را جمع می کرد و با آنها به گفتگو می نشست و برایشان صحبت می کرد همچنان که در تهران نیز با علما و روحانیون ارتباط داشت و در فعال کردن و وارد کردنشان در صحنه مبارزه نقش زیادی ایفا می کرد. مرحوم آقای سعیدی اگرچه بیشتر به مبارزه مشغول بود ولی از نظر علمی نیز دارای مراتب عالی بود و از روحانیون صاحب فضل حوزه شمرده می شد و توان تدریس سطوح عالی حوزوی را داشت؛ از بعد اخلاقی نیز من در طی آن چند جلسه ای که با ایشان برخورد داشتم او را شخصیتی بسیار جذاب، اهل شوخی و مزاح و خیلی متواضع و خاکی و در عین حال بسیار جدی و منضبط در کارهایش یافتم.»[۵۹] ایشان در جایی دیگر اشاره می کنند؛ «مرحوم سعیدی را می توان جزو انقلابیون عمیق و یک سیاستمدار به تمام معنا دانست همزمان با ایشان افرادی بودند و الآن هم در قید حیات هستند که اهل علم و فضل و انقلابی و طرفدار امام هم بودند ولی نسبت به مسائل سیاسی آگاهیهای لازم را نداشتند. مرحوم شهید سعیدی در همان حالی که انقلابی و دوستدار امام و اهل فضل و کمالات بود عمیقاً با مسائل سیاسی آشنایی داشت و این نوع مسائل را دقیقاً مورد تجزیه و تحلیل قرار می داد که نمونه بارزش تحلیل مسأله کاپیتولاسیون بود که در یک جزوه و در سطح وسیع منتشر شد و رژیم هم از انقلابیونی مثل شهید بزرگوار سعیدی، مرحوم آقای طالقانی، شهید بهشتی و آقای منتظری که عمق خیانت و جنایت رژیم را درک می کردند و با آن در مبارزه بودند و اهل ترس و سازش نبودند خیلی واهمه داشت و درصدد بود به هر ترتیبی که شده آنها را ساکت کند ولی نمی توانست و به همین جهت درصدد بود که به هر نحوی که شده آنها را از بین ببرد. شهید سعیدی از جمله این افراد بود خصوصاً که رژیم تصور می کرد ایشان مسأله تصویب کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی را به اطلاع امام رسانده است و موجب آن واکنش تند امام شده است. ولی چون آیت الله سعیدی یک شخصیت روحانی برجسته بود و اعدام رسمی و علنی ایشان برای رژیم سنگین تمام می شد، با اعمال شکنجه های وحشیانه ایشان را به شهادت رساند.»[۶۰]
شهید سعیدی علاوه بر این که خودشان دارای بینش و آگاهی بسیاری در حوزه سیاست بودند، در عین حال تلاش داشتند آگاهی سیاسی مردم را هم بالا ببرند و برای چنین مسئله ای، نشریه ای را منتشر می کردند و ضمن آن، با سخنرانی های اگاهی بخش خود، در این زمینه فعالیت های خوبی داشتند. حجت الاسلام سید روح الله سعیدی اشاره می کند؛ «مبارزات ایشان بسیار سازنده و همراه با بینش و روشنگری بود. ایشان اهداف این حرکت های مقدس و خطر استعمار مخصوصا آمریکا را برای مردم بیان می کردند….مجله ای به نام « امام هفتم (ع)» را در مسجد موسی بن جعفر (ع) منتشر می کردند و بسیاری از مسائل سیاسی روز را در این مجله به اطلاع مردم می رساندند. شب های شنبه در مسجد موسی بن جعفر (ع) برنامه سخنرانی داشتند و در زمانی این مبارزات مقدس را انجام می دادند که اسمی از مبارزه نبود و مردم دسترسی به رهبرشان نداشتند و فدائیان اسلام سرکوب شده، عده زیادی از آن ها را به شهادت رسانده، بعضی از آن ها متواری شده و برخی هم زندانی بودند. علمای قم را در تنگنا و اختناق و سختی قرار داده و بسیار به آن ها سخت گرفته بودند. هیچ صدایی نمی توانست بلند شود. ایشان در چنین جو و فضایی، جرقه ای در تاریکی و فریادی در سکوت بود که بسیار ارزشمند است، لذا شب های شنبه در تهران آن روز که جمعیت از چند میلیون نفر بیشتر نبود، در مسجد جای سوزن انداختن نبود و همه مبارزین، دانشجویان، زنان و خلاصه از همه اقشار جامعه می آمدند و با این که در آن دوران، ماشین کم بود، خیابان های اطراف مملو از ماشین و موتور سیکلت و دوچرخه بود. البته ساواک اجازه نداد این جلسات ادامه پیدا کنند.»[۶۱]
- تلاش برای اتحاد در بین نیروهای انقلابی
انتشارات حزب جمهوری اسلامی در یادنامه مجاهد شهید آیت الله سعیدی تاکید می کند؛ «در آن روزگار خفقان، آیت الله سعیدی، ضرورت اتحاد نیروهای مبارز را سخت درک کرده بود، و برای تحقق آن با جان و دل تلاش می کرد، چه این که آثار اتحاد و تشکل برای ضربه زدن به پیکر طاغوت برای همگان روشن بود، و مسئله هجرت علماء شهرستان های ایران به تهران هم این معنی را تحق بیشتری بخشیده و رژیم را به عقب رانده بود! شهید سعیدی، غیر از این که این هدف را در سخنرانی ها تعقیب می کرد و فریاد اتحاد می زد، و حتی جزوه ای در این باره نوشته بود.«[۶۲] شهید سعیدی به همراه سایر انقلابیون نظیر آیت الله ربانی شیرازی بر تشکیل «هسته های مقاومت اسلامی» توسط مخالفین رژیم تاکید داشتند تا از این طریق بتوانند اهداف انقلابی را به خوبی پیگیری نمایند. حجتالاسلام حسن حسن زاده کاشمری در این خصوص اشاره می کند؛ «مسائل عمیقی در ایران در حال شکلگیری بود. جنبشهای چریکی تازه به راه افتاده بود. مرحوم دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد مراسم برگزار میکرد، آنجا کانون پرخروشی بود؛ تحولات جدیدی در ایران در حال شکلگیری بود. در سال ۵۰ ـ ۵۱ در اثر آشنایی با این جریانات سیاسی و انقلابی و نیز آشنایی با آیتالله سید محمدرضا سعیدی در صدد برآمدم تا با مرحوم آیتالله ربانی شیرازی ارتباط داشته باشم. به هر حال توصیه میکردند که باید هستههای مقاومت اسلامی ایجاد کنیم. برای تأسیس هستههای مقاومت، ما به شهرستانها و روستاها میرفتیم، جوانان مستعد را شناسایی میکردیم و به آنها آموزشهای عقیدتی و سیاسی میدادیم و آنها را آماده میکردیم تا به شبکههای مقاومت اسلامی وارد شوند.» [۶۳] آیت الله سعیدی «برای جوان ها سخنرانی می کرد. در تهران برای جوان ها کلاس گذاشته بود و واقعا شاگردانش با بقیه فرق داشتند و معمولا انقلابی بودند. با مردم مانوس بود و از موعظه و نصیحت دریغ نمی کرد.»[۶۴]
- مبارزه با خرافات
یکی از ویژگی های مرحوم آیت الله سعیدی، مبارزه با خرافات و اعمال و اخلاق عوامانه بود، که در این مرحله، بانوان به خاطر عدم آگاهی اصیل اسلامی، و نیز عدم وجود محافل و مجالس عمیق و سازنده، متأسفانه بیشتر از قشرهای دیگر با آن دست به گریبان بودند، و می توان گفت؛ این توده عظیم جامعه به هدر می رفت و نمی توانست از شخصیت انسانی و رسالت اخلاقی و حقوقی خویش بهره برداری صحیح بنمایند. آیت الله سعیدی، برای رفع این نقیصه بزرگ، در مسجد و منزل خویش و نیز در منازل افراد، جلسات مختلف درس و بحث اعتقادی و اخلاقی برای بانوان و دوشیزگان ترتیب داد، که گاهی شرکت کنندگان به آنجا می رسیدند، که تحول و تشکل عظیمی به وجود می آمد، در آن مکتب شاگردان فراوانی تربیت یافتند، و هم اکنون بسیاری از آنان صاحب جلسات و محافل تربیتی هستند و از مبلغین اسلامی به شمار می روند.[۶۵]
- تاکید بر تشکیلات در مبارزات انقلابی
آیت الله محمد رضا رحمت اشاره می کند که شهید آیت الله سعیدی یکی از سربازان پرشور امام خمینی در خط مقدم جهاد و مبارزه بود[۶۶] که در این میان، یکی از وجوه مبارزاتی شیهد سعیدی، تاکید بر بعد تشکیلاتی و اقدامات سازماندهی شده در فعالیت های انقلابی بوده است. ایشان همواره در سخنرانی ها و مواضع خود در مبارزات انقلابی، بر وجوب تشکیلات در سازماندهی نیروهای انقلابی تاکید داشتند؛ «ما باید برای مبارزه کردن تشکیلات داشته باشیم تا بتوانیم در مقابل دشمن مقاومت کنیم و با دولتی که علماء را زندانی و تبعید میکند مبارزه نماییم. من راهی را میروم که امام حسین و رهبر عالیقدر دین ما آیتالله خمینی رفت و تا پای جان ایستادگی کرد. من حرف خود را میگویم و مبارزه را ناتمام نمیگذارم.»[۶۷] از این رو، آیت الله سعیدی تلاش داشت برای پیشرفت فعالیت های انقلابی خود، یک سازمان منظم و متشکل تأسیس نمایند و با سازمان معین و حساب شده، کارهای حمایتی خود از امام خمینی(ره) را ارتقاء بخشند.[۶۸] آیت الله احمد خاتمی در خصوص سیره کادرسازی و پرورش نیروی انقلابی توسط شهید سعیدی اشاره می کنند؛ «مرحوم شهید آیت الله سعیدی با هدفی به تهران آمدند. هدفشان در حقیقت پیگیری راهی بود که امام راحل عظیم الشان آغاز کرده بودند. ایشان نیامده بودند به تهران که به اصطلاح، آیت اللهی کنند، آمده بودند تا جریان نهضتی را که امام به راه انداخته بودند، تداوم ببخشند و لذا وقتی دیدند از جمله راه های مفید، آموزش های عمومی است، از این رهگذر، در حقیقت کادرسازی کردند و چهره هایی را پرورش دادند که بعدها جزء ارکان نظام بودند، بنابراین در آن مقطع، آیت الله سعیدی احساس کردند که تکلیف این است که آموزش های دینی بدهند و کادرسازی کنند تا چهره هایی تربیت شوند که بتوانند در نهضت امام خمینی، موثر و مفید باشند.» [۶۹]
عبدالمجید معادیخواه اشاره می کنند؛ «ایشان اصولاً اهل مبارزه مخفی نبود. در شیوه ای هم که در ارتباط با جزوه ولایت فقیه عرض کردم، دلیلی ندارد که وقتی کسی تلفن می زند که آیا این جزوه را داری، بگوید که دارم و نزد فلانی است. روحیه ایشان روحیه کار تشکیلاتی زیرزمینی نبود و اگر در این کار وارد می شد، مضر بود. ایشان اهل مبارزه علنی بود و اگر تشکیلات مخفی هم به راه می انداخت، خیلی زود علنی می شد.» [۷۰] در گزارشی از ساواک در خصوص تلاش وی در زمینه منسجم کردن نیروهای انقلابی آمده است، تاکید شده است که ایشان تلاش داشتند تا حزبی را در راستای حمایت از آرمان های امام خمینی(ره) و فعالیت های منسجم انقلابی به وجود بیاورند؛ «به قرار اطلاع سید محمد رضا سعیدی امام جماعت مسجد موسی بن جعفر (ع) پس از بازگشت از عراق به طور غیر مستقیم فعالیتی در مورد متشکل نمودن جوانان متعصب مذهبی در یک هدف معین از خود نشان می دهد وسعی دارد برای این منظور از افرادی استفاده نماید که سابقه فعالیت سیاسی به نفع روحانیون افراطی و زندانی داشته باشد…. نامبردگان تصمیم دارند پس از تهیه مقدمات و تشکیل جلسات آزمایشی و سنجش روحیه افراد شرکت کننده در جلسات دامنه فعالیت خود را گسترش دهند و به نام حزب «خمینیسم» فعالیت خود را در یک سازمان منظم و متشکل تشدید نموده و با سازمان معین و حساب شده با خمینی و ایادی وابسته به او در عراق تماس بگیرند و برنامه های کار خود را از روی دستورات نامبرده تنظیم کنند.»[۷۱] حجت الاسلام ابوذر بیدار در خصوص تاسیس حزب توسط شهید سعیدی اشاره می کند؛ «حزب خمینیسم و این حرف ها غلط است، ولی اینکه جمعیتی باشد که مبلغ آرا و افکار حضرت آیت الله خمینی باشد، در این فکر و تمام تلاش ها یش در آن راستا بود.من به طور قطع و یقین به شما عرض می کنم که تشکیل این جلسات در این راستا بود،ولی اینکه بخواهد حزب درست کند، خیر. این طور نبود.» [۷۲] حسین شریعتمداری در تبیین این مسئله اشاره می کند؛ «شهید آیت الله سعیدی واژه خمینیسم را به کار می بردند و مثلا می گفتند: «این چیست که دائما می گویید مارکسیسم، لینیسم؟ ما خمینیسم داریم. و بعد هم می گفتند خمینیسم یعنی اسلام که امروز در ایشان تجسم یافته.»[۷۳]
- ترویج اندیشه، پیام و مواضع انقلابی امام خمینی(ره)
آیت الله سید محمدرضا سعیدی یکی از نامدارترین شاگردان حضرت امام خمینی(س) بود که در حادثه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که منجر به دستگیری حضرت امام خمینی گردید، در کویت رژیم شاه را به باد انتقاد گرفت و با ارسال نامه برای مراجع مقیم نجف آنان را از خطری که جان امام را در ایران تهدید می کرد مطلع نمود. پس از چند ماه به قصد زیارت حضرت امام با لباس مبدل وارد ایران شد و به دنبال تبعید ایشان از ترکیه به نجف، خود را به آنجا رسانید و برای بهتر شناساندن امام به علما و مدرسین حوزه علمیه تلاش فراوانی کرد. [۷۴] تهیه و توزیع اعلامیه ها، آثار و نوارهای حضرت امام خمینی(ره) به همراه ترویج و نشر جزوات اسلامی یکی از اصول مبارزاتی شهید سعیدی بود.[۷۵] حضور آیت الله سعیدی در مساجد باعث گردید که محل حضور ایشان نیز پایگاه انقلابیون مذهبی باشد که اعلامیهها و نوارهای سخنان امام و از جمله کتاب حکومت اسلامی یا ولایت فقیه امام را که مخفیانه وارد کشور شده بود به طور مخفی تکثیر و توزیع میکردند و خود نیز به تدریس کتاب ولایت فقیه برای طلاب مسجد خود پرداخت. ساواک برای به انزوا کشاندن سعیدی، طلاب و کسبه محل را احضار و تهدید نمود و توسط ایادی خود، مجالس او را بر هم میزد که این عوامل سبب خالی شدن تدریجی مسجد گردید و سعیدی ناچار به ترک تهران شد و شرایط پیش آمده را در نامهای برای امام شرح داد. امام در پاسخ نامه وی ضمن تأیید وخامت اوضاع، او را نسبت به توجهات غیبی و وظیفه شرعی خویش آگاه ساخت. او بار دیگر در اطراف تهران به فعالیتهای تبلیغاتی و سیاسی پرداخت و نشریهای حاوی استفتائات امام منتشر کرد که در مقدمه آن به زبان عربی از امام تجلیل شده بود و نسخهاز آن را برای امام فرستاد.[۷۶]
در خاطرات آمده است؛ «آقای سعیدی قوی، مبارز، فداکار و از خودگذشته بود. امام را مثل جان خودش دوست داشت. اعلامیه های امام را نشر می داد. اهداف مقدس امام را نشر می داد و در همین راه هم شهید شد.» [۷۷] در خاطره ای مشابه، آیت الله سید جواد علم الهدی اشاره می کند که «ایشان سعی می کردند راهی پیدا کنند که به پخش اعلامیه های امام کمک کنند و خبر رسانی های لازم انجام شوند؛ از این جهت ایشان در مسافرت هایی که می رفتند به طور مخفیانه از نظرها، راه امام را پیگیری می کردند.» [۷۸] مرضیه حدیدچی در خاطرات خود اشاره می کند که شهید سعیدی فعالیت زیاد در خصوص ترویج اندیشه، پیام و مواضع انقلابی امام خمینی(ره) داشت و ایشان؛ «مأموریتهای مختلفی به آنها می دهد؛ پخش کردن فتواهای امام(ره) که از نجف می رسید، رونویسی کتاب ولایت فقیه حضرت امام (س)، برگزاری اردوهای مختلف در مردآباد کرج و…»[۷۹] حجتالاسلام والمسلمین سیدتقی موسویدرچهای در کتاب در وادی عشق درخصوص پخش اعلامیه و سخنرانی های امام خمینی(ره) توسط شهید سعیدی اشاره می کنند؛ «مراودات من با شهید آیت الله محمدرضا سعیدی -پیشنماز مسجد موسی بن جعفر در تهران-نیز زیاد بود. پیوسته برای پیگیری اخبار روز و نیز داد و ستد اعلامیه و نیز تکثیر نوارهای سخنرانی آیت الله خمینی با یکدیگر در ارتباط بودیم. روزی برای بردن پنج نوار از دو سخنرانی آیت الله خمینی، همراه با یک نامه سیاسی به منزل آقای سعیدی در خیابان غیاثی رفتم، در میان راه متوجه شدم که دو نفر ساواکی در حال تعقیبم هستند. وحشت وجودم را به لرزه انداخت، این بار دیگر همه مدارک و اسناد برای محکومیتم همراهم بود. حالا مانده بودم که چه کنم؟ نوارها را در جوی کنار خیابان بیندازم؟ و سپس پا به فرار بگذارم؟ وحشتزده به دنبال چارهای بودم و سرانجام به خدای بزرگ متوسل شدم، ناگهان چشمم به یک مغازه بقالی افتاد، داخل مغازه را نگاه کردم، مغازهدار در حالی که پشت او به درب مغازه بود، سرگرم خالی کردن گونی شکر بود. آهسته داخل مغازه او رفتم، چون من را ندید، بسته را پشت پیشخوان گذاشته و آهسته بیرون آمدم، آن گاه نفس راحتی کشیده و با خیال آسوده، به سمت منزل آقای سعیدی حرکت کردم. به منزل ایشان که رسیدم، زنگ زده و وارد شدم. پس از تعارفها واقعیت را برای ایشان تعریف کردم، آیت الله سعیدی با طمانینه لبخندی زده و گفت: مغازهدار را میشناسم، او فرد خوبی است، اکنون کسی را در پی بسته خواهم فرستاد. یک ساعتی در خانه ایشان بودم که مشکل بسته حل شد. اما برای پیشگیری از خطر احتمالی تعقیب ماموران ساواک با آیت الله سعیدی قرار گذاشتم که بحث امروز ما درباره ازدواج من باشد، مثلاً ایشان دختری را به من پیشنهاد دادهاند، تا مادر و خواهرم به دیدن او بروند، سپس از ایشان خداحافظی کرده و از منزلشان بیرون رفتم، هنوز چند قدمی دور نشده بودم، که ماموران ساواک دستگیرم کرده و به کلانتری بردند، آن جا از من پرسیدند: با آقای سعیدی چه کار داشتید؟ با خاطری آسوده گفتم: درباره ازدواجم با ایشان مشورت کردم. برای آگاهی از درست یا نادرست بودن مساله بیدرنگ فردی را به خانه آقای سعیدی فرستادند، از طرفی مرا بازداشت کردند و تا عصر مهمان آقایان بودم، پس از این که درست بودن سخنم آشکار گشت، آزاد شدم.»[۸۰]
- تکثیر و توزیع جزوه ولایت فقیه حضرت امام خمینی(ره)
ایشان با نوشتن نامه ها به علما و اعتراض به اینکه چرا ساکت هستند و وارد میدان مبارزه نمی شوند، در واقع مخالفت صریح خود را با رژیم اعلام کرده و مستقیماً وارد میدان مبارزه شده بود و این روحیه ایشان، مسئله ضرورت ولایت فقیه را نشان می داد.[۸۱] در راستای همین اعتقاد نظری به ولایت فقیه، ایشان به تکثیر و توزیع دیدگاه های حضرت امام خمینی(ره) در باب ولایت فقیه پرداختند. حجت الاسلام عبدالمجید معادیخواه اشاره می کند؛ «کسی که می خواهد زندگی مرحوم سعیدی را مطالعه کند، درخشش اصلی او را در نخواهد یافت، مگر ویژگی های سال های ۴۴ تا ۴۹ را بشناسد. تلاش ایشان این بود که دست کم در مسجدی که هست، حتی اگر مسئله گفتن هم هست، اسم امام خمینی بیاید. آنچه که باعث نوعی همکاری هرچند کوتاه مدت من و ایشان شد، انتشار درس های ولایت فقیه بود که نخستین بخش از اینها با دستگاه پلی کپی که در اختیار بنده بود، منتشر شد که من وقتی به آقای هاشمی رفسنجانی گفتم اینها باید تکثیر بشوند. شرایط به گونه ای بود که ایشان با ناامیدی گفت که امکانات و وسایل موجود نیست و وقتی شنید امکاناتی در اختیار ما هست، خوشحال شد. به ایشان گفتم که آقای سعیدی، این درس ها را از رادیو بغداد پیاده کرده، بنابراین با نقش آقای هاشمی که قبلاً با آقای سعیدی همکاری داشتند، شش درس از دروس ولایت فقیه را با همکاری آقای سعیدی که با خط خودشان نوشته بودند، نوشتیم و تکثیر کردیم.» [۸۲] مرضیه حدیدچی اشاره می کند یکی از مأموریتهایی که شهید سعیدی به نیروهای انقلابی می دادند، «رونویسی کتاب ولایت فقیه حضرت امام(س)»[۸۳] بوده است. عزتالله شاهی در خصوص پخش و توزیع رساله و پیام های امام خمینی(ره) توسط شهید سعیدی اشاره می کند؛ «یکی از جاهای اصلی که ما رساله امام را توزیع می کردیم، دفتر و منزل ایشان-آیت الله سعیدی بود. رساله ها را به ایشان می رساندیم و ایشان هم توسط طلبه ها و روحانیونی که با ایشان تماس داشتند، برای شهرستان ها و مناطق دورافتاده می فرستادند. کارمان بده بستان رساله و اعلامیه بود. گاهی ایشان به ما اعلامیه می داد و می بردیم توزیع می کردیم. گاهی هم ما اعلامیه چاپ می کردیم و به ایشان می رساندیم. یکی دو مرتبه ایشان به شهرستان ها، از جمله خوانسار رفتند. یکی دو نفر از دوستان آنجا بودند و پذیرایی کردند.در آنجا کارهائی را بنیان گزاری کردند که منشأ مبارزات در آنجا شد. در تهران هم که همیشه فعال بودند.» [۸۴]
- فعالیت شهید سعیدی در آموزش نیروهای جوان انقلابی
شهید سعیدی ضمن آموزش های عقیدتی و مذهبی به نیروهای انقلابی، شخصاً به فعالیت های آموزشی در زمینه فعالیت های نظامی و استفاده از اسلحه هم در صورت نیاز فعالیت داشتند و در این میان، نیروهای جوان را گزینش می کردند.[۸۵] سید حسن سعیدی اشاره می کند؛ «ایشان به جوان ها خیلی بها می دادند. اولا در سخنرانی هایشان که بعضی از نوارهای آن هم موجود است، فریاد می زنند و می گویند: اسلام جوان می خواهد، جوان. دوم این که جوان ها را صدا می زدند و به عنوان درس یاد گرفتن، در حلقه هایی که شب ها برای تدریس عربی تشکیل می دادند، آن ها را با مسائل اسلامی آشنا می کردند. ارتباطشان با جوان ها یکی از طریق سخنرانی بود و یکی از طریق رفتن به خانه آن ها و تشکیل جلسات خصوصی تحت عنوان تربیت فرزندان و احترام به والدین که از این طریق به آن ها آموزش می دادند و ارتباط عاطفی عمیقی با آن ها برقرار کرده بودند.» [۸۶]
آیت الله سعیدی در حوزه پاسخگویی به نیازهای علمی و رفع شبهات نیروهای انقلابی جوان بسیار فعال بود و همانطور که در خاطرات آمده است؛ «آقای سعیدی از اصول و فقه شروع کرد. علاوه بر آن سیر مطالعاتی و مباحث اخلاقی را هم وی در نظر گرفته بود، که آثار آن در شاگردان بسیار مثبت بود. آشنایی با آقای سعیدی برای من یک جهش بود. همانطور که همسرم گفته بود، او را خدا رساند. زیرا در زمانی کوتاه میتوانستم پاسخ بسیاری از پرسشهای خود را از این استاد ارجمند دریافت کنم. هر چه پیشتر میرفتیم من با شوق و ذوق بیشتری در جلسات درس حاضر میشدم. کمکم به خصوصیات اخلاقی و روحیات انقلابی وی و میزان علاقهمندیاش به امام خمینی پی بردم.» [۸۷] مرتضی الویری در خصوص پاسخگویی شهید سعیدی به شبهات نیروهای انقلابی اشاره می کند؛ «خیلی وقت ها درباره مباحثی با ایشان گفت و گو می کردیم. یادم هست تحریر الوسیله امام خمینی را می آوردند و بسیاری از موارد سوالاتی را مطرح می کردیم و بحث های بسیار خوبی انجام می شد مثلا درباره مضراب دخانیات و این که از نظر امام خمینی با توجه به این مضرات آیا مصرف دخانیات حرام است؟ یادم هست آقای سعیدی می گفتند با توجه به مطالبی که در تحریر الوسیله هست، کشیدن دخانیات شبهه شرعی دارد. به هر حال من در دانشگاهی بود که با جریانات انقلابی سر و کار داشتم و در عین حال یک مسلمان رساله ای بودم و تمایل داشتم فعالیت های من با دیدگاه های امام خمینی مغایرتی نداشته باشد و بهترین فردی را که فکر می کردم در این زمین می تواند به من پاسخ روشنی بدهد، آیت الله سعیدی بودند، به همین دلیل ارتباطاتم را با ایشان زیاد کرده بودم و بحث های جالبی را هم با ایشان داشتم و تصور می کنم حدود یک سال و نیم تا دو سال با ایشان ارتباط مستمر داشتم.» [۸۸]
- بهره گیری از ظرفیت های مساجد برای بسیج انقلابی
حمید حاجی عبدالوهاب تاکید دارد که مجالس سخنرانی آیت الله سعیدی و سایر روحانیون هم ردیف ایشان، افشاگرانه بوده است؛ «مساجد مختلف تهران از جمله مسجد سیّد عزیزالله، مسجد ارک و مساجد دیگر…عمدتاً در مناسبتهای مختلف فعال بودند. حتی در مناسبتهای خاص در بازار تهران، در داخل پاساژها هم مراسم می گذاشتند. در ایام محرم، بسیاری از بازارها و پاساژها سیاه پوش و تعطیل می شد. واعظ معروفی را هم دعوت می کردند تا سخنرانی کند. مردم هم در آن مراسم شرکت می کردند. مساجد دیگر غیر از منطقه بازار هم مثل منطقه میدان خراسان کانونهای فعالی بودند. شهید آیت الله غفاری و شهید آیت الله سعیدی، از افراد محوری آن مناطق بودند که مجالس سخنرانی افشاگرانه ای داشتند.»[۸۹] ایشان از هر فرصتی در مساجد بهره می گرفتند تا آگاهی و بینش سیاسی مردم را ارتقاء دهند و در عین حال، نوعی بسیج عمومی علیه رژیم پهلوی به وجود بیاورند. آیت الله حاج شیخ علی عراقچی اشاره می کنند؛ «با آقای سعیدی همسایه بودم و ارتباط نزدیک با هم داشتیم. او این اواخر در تهران ساکن بود و امام جماعت مسجد موسی بن جعفر(ع) واقع در خیابان غیاثی، نزدیک میدان خراسان فعلی بود. گاهی که به تهران میرفتم به مسجدش رفته و سری به او میزدم. یک بار در ایامی که ممنوع المنبر بود، هنگام غروب به مسجدش رفتم، بعد از نماز به من تعارف کرد که صحبت بکنم ولی نپذیرفتم، خودشان بلند شدند به منبر تکیه دادند و همانطور صحبتهای داغ کردند. پس از منبر گفتم: مگر شما ممنوع المنبر نیستید؟ گفت: من که منبر نرفتم، کنار منبر ایستادم و حرف زدم. ایشان خیلی فعال بودند؛ هم خودشان اینگونه فعال بودند و هم دیگران و دوستان را به اینگونه تلاشها تحریک میکردند.»[۹۰]
حجت الاسلام شیخ جعفر شجونی اعتقاد داشت که سخنرانی و فعالیت های آیت الله سعیدی به عنوان یک رکن مهم در شیوه مبارزاتی ایشان محسوب می شود؛ «مرحوم شهید آیت الله سعیدی غیظ و غضب عجیبی از رژیم در دلش بود. بعد از فوت آیت الله بروجردی و شروع نهضت امام خمینی (ره) و امامت شهید سعیدی در تهران، مسجدش گل کرد و جلوه داشت. این مسجد موسی بن جعفر(ع) در خیابان جهان پناه و طرف های دولاب، مثل این مساجد جلوه کرد، منتهی تندتر بود، بالاخص که ایشان خودش منبر می رفت و حقایق را می گفت، مسجد مالامال از جمعیت می شد و رکنی از ارکان مبارزه شده بود.»[۹۱]
- بهره گیری از صلوات برای زنده نگاه داشتن نهضت اسلامی
از بررسی اسناد و گزارشهای ساواک از سخنرانیهای آیت الله سعیدی چنین برمیآید که جهت و مقصد اصلی تمام گفتارهای ایشان بر حول محور زنده نگهداشتن نهضت اسلامی است. حال آنکه متقابلاً فعالیتهای ساواک بر کمرنگ کردن رهبری امام و سرکوب جنبش متمرکز بود. از این رو نسبت به اینگونه تکاپوهای وعاظ حساسیت به خرج داده و با تعیین یک و بعضاً چند مامور، گزارشهای مستمری از این جلسات تهیه میکرد. بازکاوی این اسناد نشان میدهد شهید سعیدی از راههای مختلف درصدد بود، یاد و نام امام را زنده نگه دارد و برای این منظور، از سازوکارهای ویژهای سود میجست. «صلوات» یکی از این راهکارها بود که وی ضمن وعظ و خطابه به مناسبتهای مرتبط با موضوع بحث، نام امامخمینی را بر زبان میراند و حاضران در جلسه نیز با حرارت و شور بسیار صلوات میفرستادند. به جرأت میتوان ادعا کرد که در میان روحانیان مبارز، هیچ یک به اندازهی آیت الله سعیدی از این شیوه سود نجسته است. این روش نه تنها برای فراموش نکردن یاد و نام امام به عنوان رهبری نهضت به کار گرفته میشد، بلکه راهکاری برای تداوم نهضت و اعلام خروش و مبارزه نیز محسوب میشد.[۹۲]
براساس گزارش های ساواک، کمتر سخنرانی شهید سعیدی بوده که بدون ذکر نام امام خمینی(ره) باشد[۹۳] حسین شریعتمداری در خصوص صلوات های خاص توسط شهید سعیدی و نام بردن اسم امام در تمامی سخنرانی های مذهبی ایشان اشاره می کنند؛ «از ویژگی های شهید محلاتی این بود که همیشه به یک بهانه ای اسم امام را روی منبر می آوردند. حتی اگر شده در حد گفتن یک مسئله، منبرشان که تمام می شد، مسئله را از قول همه آقایان می گفتند و در پایان هم می گفتند: «و اما نظر مراد ما آن سفر کرده ای که هر کجا هست خدا به سلامت بداردش، حضرت آیت الله العظمی حاج آقا روح الله الموسوی الخمینی….» آن موقع هم رسم بود وقتی نام امام را می بردند، مردم صلوات می فرستادند. بعد از انقلاب سه تا شد، ولی آن موقع هم صلوات می فرستادند و صلوات ها هم ریتم مخصوص داشت و حالت یک شعار انقلابی را داشت، خیلی با صفا بود.» [۹۴]
- پرورش، آموزش و سازماندهی
تشکیل کلاس های عقیدتی و آموزشی برای بانوان از جمله فعالیت های آیت الله سعیدی در روند مبارزات انقلابی بود[۹۵] در خاطرات خانم مرضیه حدیدچی آمده است؛ «آقای سعیدی بسیار زیرک بود. او در طول آشنایی با من و بقیه شاگردان کلاس به خوبی توانسته بود، میزان تشنگی و درک من و یکی دیگر از خانمها را از مسائل سیاسی و اجتماعی روز بسنجد و پس از آن با ترفندهای جور و واجور و آزمایشهای مختلف، ظرفیت مبارزاتی، رازداری، استقامت و وفاداری ما را بارها مورد ارزیابی قرار داده بود. از این رو با انجام اولین مأموریت از من خواست تا آن عده از خانمها را و دختران جوان که میتوانند رضایت همسر خود را بجا بیاورند شناسایی کنم و برای گذاردن دوره آموزشهای خاص نظامی به ایشان معرفی کنم. بیمعطلی دست به کار شدم و در زمان مناسب هفده تن از خانمهایی را که میشناختم، نامنویسی کردم…برنامه آموزش برپا بود. آقای سعیدی از جمله کسانی بود که بخشی از آموزش نیروها را به عهده داشت. او شبها میآمد و در حالی که لباس شخصی به تن داشت، برای خانمها درباره مبارزه مسلحانه حرف میزد. همزمان با برگزاری اردو و کلاسهای آموزش نظامی، کلاسهای عقیدتی هم دایر بود. در آن محل بود که برای نخستین مرتبه چشمم به اسلحه افتاد و با آن تمرین کردم. باغ متعلق به یکی از برادران بود به نام «کمپانی » او در بازار کار میکرد و لوازم یدکی بنز میفروخت. آنجا مدتها در اختیار آقای سعیدی و گروه او بود. بعد از اولین اردو، هر وقت فرصت مناسب بود، با خانمها آن جا میرفتیم و دوره آموزش را تکمیل میکردیم. کمکم دامنه فعالیتهای خود را گسترش دادم. وقتی به همدان میرفتم، مأموریتهایی را که آقای سعیدی به من واگذار میکرد، انجام میدادم.»[۹۶] سید جواد علم الهدی در خصوص سازماندهی بانوان انقلابی و تشکیل جلسات برای بانوان توسط آیت الله سعیدی اشاره می کنند؛ «آقای سعیدی مجلس زنانه ای را تشکیل داد و نوشته هایی را که داشت. مخصوصاً درباره سرمایه گذاری آمریکا در ایران، به بعضی از خواص بانوانی که خودشان مسئول اداره جلسه بودند، یا در مسجد و منزل تحویل می داد. منزل ایشان نزدیک مسجد بود. آقای سعیدی به من می فرمود که نوشته ها را در کاغذهای کوچکی توسط این بانوان، برای افراد می فرستم.»[۹۷]
علی متبحری در خصوص نقش آفرینی شهید سعیدی در روند انقلاب اسلامی می گوید: «مرحوم شهید سعیدی دو نوع نقش داشتند. یکی فرد سازی و دیگری گروه سازی. فردسازی بدین معنا که افرادی را – مخصوصا جوانان را – انتخاب می کردند چون می دانستند جوان کانون عاطفه و انرژی و استعداد است و به تعبیر امیر المومنین (علیه السلام) سرزمین دل جوان سرزمین خالی است که اگر بذری در آن افشانده شود به ثمر می رسد، لذا یادم هست که ایشان محافل کوچکی از جوانان تشکیل می دادند و برای آن ها تدریس می کردند. با تمام توان علمی و فقهی، در اوج تواضع بودند و کوچک ترین ابائی از تدریس ابتدائی ترین دروس به جوانان نداشتند. اگر بین مردم و خانواده ها و افراد مختلفی اختلاف وجود داشت، مجدانه سعی در حل آن ها داشتند. به علاوه ایشان برنامه جامع و وسیعی برای آموزش نسل جوان آن روز داشتند. یکی از کسانی که آن روزها از شاگردان اقای سعیدی محسوب می شدند، خانم دباغ هستند. خانم دباغ شخصیتی هستند که در پاریس هم در خدمت امام بودند و هنگامی هم که امام می خواستند برای گورباچف پیام بفرستند، از میان این همه خانم های درس خوانده و حوزوی، خانم دباغ را به عضویت هیئت اعزامی انتخاب کردند. این خیلی مهم است. معلوم می شود که حضرت امام اولا برای خود این خانم شخصیت و جایگاه ویژه ای را قائل بودند، از سوی دیگر می خواستند جایگاه و شان زن مسلمان ایرانی را به جهانیان بفهمانند. یادم هست که شهید آیت الله سعیدی چیزی شبیه به راهپیمائی های امروز ما، از خانم ها تشکیل می داد و به صورت گروهی حرکت می کردند که همین نشانه وحدت و یکپارچگی و شکوه آن ها در سطح منطقه ما بود، بنابراین ایشان حتما به حرکت های مبارزاتی معتقد و علاقه مند بودند، ولی شرایط به گونه ای بود که بیش از این نمی شد حرکت کرد.» [۹۸]
نحوه شهادت آیت الله سعیدی؛ ردّ ادعاهای ساواک مبنی بر خودکشی
به اعتقاد حجت الاسلام و المسلیمن معادیخواه، به شهادت رساندن آیت الله سعیدی پس از رحلت آیت الله حکیم، شاید نوعی زهرچشم گرفتن از امام و یاران ایشان بوده تا دامنه تبلیغات امام را محدود کنند.[۹۹] امام خمینی(ره) طی یک پیام، شهادت ایشان را یک جنایت توصیف کردند و تأکید کردند که عملی غیرانسانی و فجیع بوده است؛ « من قتل فجیع این سید بزرگوار و عالم فداکار را که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد، به ملت اسلام عموماً و خصوصاً به ملت ایران تعزیت می دهم و از خداوند متعال رفع شرّ دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار را مسئلت می نمایم.«[۱۰۰] شهادت آیت الله سعیدی سبب ناراحتی زیاد حضرت امام خمینی(ره) گردید. حجت الاسلام والمسلمین سید على اکبر محتشمى در این زمینه نقل می کند؛» کسانى که از دنیا مىرفتند فاتحهاى براى آنها گرفته مىشد، حضرت امام در صورت ضرورت فقط یک جلسه شرکت مىکردند؛ اما وقتى که مرحوم آیت اللّه سعیدى شهید شدند و رژیم شاه ایشان را در زندان زیر شکنجه به شهادت رسانیده بود، خبرش به نجف رسید و انقلابى در میان برادران روحانى ایجاد شد، از برخوردهاى امام هم مشخص مىشد که امام چقدر از این حادثه رنج بردند و متأثر شدند، طلاب و روحانیون تصمیم گرفتند براى مرحوم آیتاللّه سعیدى فاتحه بگیرند؛ اما حقوق ماهانه طلاب پنج دینار بود و خرج فاتحه در سه شب پنج دینار مىشد؛ اما طلاب مصمم بودند که این فاتحه را بگیرند، ضمناً با مشکل دیگرى هم مواجه بودیم و آن این بود که با عکسالعمل منفى متولى مسجد مواجه مىشدیم، زیرا به ما اجازه نمىدادند که براى آیتاللّه شهید سعیدى فاتحه بگیریم و بالاخره مسجدى بىمتولى(مسجد عمران) پیدا کردیم، آنجا را به عنوان محل فاتحه اعلام کردیم هر سه شب متعلق به برادران روحانى یک استان بود، طولانىترین فاتحه در نجف اشرف مربوط به مرحوم آیتاللّه شهید سعیدى بود که حدود چهل شب پشت سر هم طول کشید، مطلب قابل توجه اینکه اولاً، بعد از اینکه طلاب فاتحهها را گرفتند حضرت امام مخارج آنها را پرداخت نمودند. ثانیاً، با آنکه معمولاً امام فقط یک بار براى هر متوفى شرکت مىکردند، اما در این جلسهها، هر شب شرکت مىکردند، و این باعث دلگرمى ما بود و خوشحال بودیم که این فاتحه مورد توجه امام است.»[۱۰۱]
فرضیه خودکشی آیت الله سعیدی توسط ساواک مطرح و اولین بار در صورت جلسه ۲۱/۳/۱۳۴۹ بر آن تاکید شده بود. در این صورت جلسه ادعا شده است؛ «مشارالیه در ساعت ۲۱ روز ۲۰/۳/۱۳۴۹ در بازداشتگاه قزل قلعه با فرو نمودن دستمالی به حلق خود خودکشی نمود و از وی وصیت نامه ای[۱۰۲] به جا مانده…». ساواک در اسناد بعدی نیز با تاکید بر این ادعا، آن را به زمانی نسبت می دهد که خاموشی برق بوده است. بر اساس آن چه که در سندهای بعد خواهد آمد، بر اساس اسناد دستگاه های رسمی نیز این گزارش مخدوش است و حتی سرهنگ قضایی نیز حاضر به تایید آن نمی شود و می نویسد «جنازه را در اطاق بهداری زندان قزل قلعه مشاهده نمودم، ولیکن در وضع و چگونگی فوت، صورت جلسه را تایید نمی کنم! » در کنار اسناد، توجه به بعضی استدلال ها نیز می تواند روشنگر بطلان این فرضیه باشند. اول آن که آیت الله سعیدی یک مجتهد شاگرد فاضل امام است و از حرام بودن خودکشی و شدت قبح ان در شرع اسلام به خوبی آگاه بوده است. دوم آن که آیت الله سعیدی، بار اول نبوده که به زندان آمده و شکنجه شده است. او پیش تر نیز تجربه زندان داشته و روی منبر به اهالی مسجد گفته است که از زندان رفتن بیمی در دل ندارد. گذشته از ان فردی که چنین سست ایمان باشد، نمی تواند پس از بازداشت اول هم چنان پر صلابت بر ضد ر ژیم فعالیت کند و در بسیاری از موارد خط شکن باشد. با بررسی ابعاد این شایعه که حتی در اسناد ساواک نیز گاه نقض گردیده و علت مرگ، سکته اعلام شده است، به نظر می رسد این شایعه، تنها برای ظاهر سازی بوده تا جنایت ساواک پوشیده بماند، علی الخصوص که با تشدید اعتراضات مردمی، ساواک به صورت بخش نامه ای به آن دامن زده است. گفتنی است تنها مستند ساواک به جز صورت جلسه مخدوشی که ذکر آن رفت، استناد به این امر است که او چون تصمیم به خودکشی داشته، وصیت نامه اش را نوشته است، این در حالی است که وصیت نامه شهید سعیدی در تاریخ اول ربیع الثانی ۱۳۹۰، برابر با ۱۶ خرداد ماه ۱۳۴۹ تنظیم شده بود. این تاریخ چهار روز پیش از شهادت وی است و این گمان را که او بر اثر شدت سختی زندان یا… اقدام به نوشتن وصیت نامه کرده و خودکشی نماید، کاملا منتقی می کند. در ضمن، شهید سعیدی در وصیت خود تاکید کرده است: « از آیه ۱۵۲ تا ۱۵۷ سوره دوم غفلت نکنید ». در بخشی از این آیات سوره مذکور تصریح می کند: به کسانی که در راه خدا کشته می شوند، مرده نگویید و این بیان صریح، خود محکم ترین سند بر بطلان شایعه ساواک است.«[۱۰۳] سیدحمید روحانی در کتاب «نهضت امام خمینی(ره)» در مورد مسئله وصیتنامه شهید سعیدی در زندان توضیح می دهد؛ «بنا به گفته بعضی از زندانیان سیاسی بازداشتگاه قزل قلعه که در کنار سلول شهید سعیدی بودند، در ساعت ۳ بعدازظهر روز ۲۰ خرداد ماه ۱۳۴۹، چند ساعت پیش از آنکه او را به آن صورت فجیع به شهادت برسانند، سعیدی را به بازجویی بردند و دیری نپایید که به سلول بازگرداندند. گویا در بازجویی او را وادار کردند که وصیتنامه خود را بنویسد تا چنین وانمود کنند که چون نیت خودکشی در سر داشته، وصیتنامه خود را تنظیم کرده است! و شاید آن شهید از شیوه برخورد آنان دریافته است که قصد از بین بردن او را دارند و از این رو شخصا به نوشتن وصیتنامه مبادرت کرده باشد و ممکن است در ساعت ۳ بعدازظهر آن روز که او را برای بازجویی بردهاند، دادگاه نمایشی و فرمایشی تشکیل داده، او را رسماً به اعدام محکوم کرده باشند، از این رو آن شهید اقدام به نوشتن این وصیتنامه کرده باشد.»[۱۰۴]
شهید محلاتی در خاطرات خود گفته است: «در جریان شهادت مرحوم سعیدی که ما مراسم برای ایشان گرفته بودیم و نسبت به آن سروصدا کردیم مرا دستگیر کردند و به زندان بردند وقتی ما در زندان بودیم، زندانیها برای ما جریان شهادت ایشان را نقل کردند و چند نفر که من حالا اسامیشان یادم نیست ـ از زندانیهایی که نزدیک سلول ایشان بودند ـ گفتند آن روز محیط زندان را خلوت میکنند، بعضی را به بندهای دیگر میفرستند میخواستند که اصلاً دور و بر سلول ایشان هیچ کس نباشد، و بعد آمده بودند و با دستمال ایشان ـمرحوم سعیدی ـرا خفه کرده بودند مباشرت این کار را منوچهری ملعون داشته که این جریان به وجود آمد بعد پسر ایشان را خواسته بودند، و جنازه را نشان داده بودند و بعد هم آوردند در قم دفن کردند، این هم جریان مرحوم سعیدی بود البته ما برای ایشان مجالسی گرفتیم، اعلامیه دادیم.»[۱۰۵] در خاطرات حجتالاسلام محمدکاظم شکری آمده است که یکی از افراد ساواک در تهدید وی در زندان، اعلام کرده بود که ما (منظور ساواک است) آیت الله سعیدی را خفه کرده ایم؛ «راهی ساواک قم شدم. چند روزی آنجا بودم و بازجویی شدم. هنوز برای آنها معلوم نبود که برای چه دستگیر شدم. من هم نمیدانستم علت چیست. موضوع شرکت در مراسم ختم آیتالله سعیدی است و یا شعار دادن در مراسم ۱۵ خرداد….به من گفتند: شب تا صبح حق نداری بخوابی و در بدو ورود به سلول توی دل من را میخواستند خالی کنند. گفتند: این همان سلول سعیدی است که با عمامهاش خفهاش کردیم. نگهبان من فردی به نام علی زمان افتخاری بود که مرتب تهدیدم میکرد.»[۱۰۶]
زمانی که ساواک ادعا کرد، آیت الله سعیدی خود را حلقه آویز کرده است، یکی از زندانیان نقل می کند؛ «شنیدم که اینها آقای سعیدی را کشته اند. رفقا هم می گفتند دیدیم زیاد رفت و آمد می کند. نقل می کردند که با عمامه اش خودش را حلق آویز کرده که با آن روحیه ای که من از او سراغ دارم، بسیار بعید است. بعد هم شایع شده بود که مروارید و سعیدی را کشته اند.» [۱۰۷] از این رو،رفت و آمدها به سلول ایشان در آن زمان زیاد بوده است و بر همین اساس، اگر ایشان چنین قصدی داشتند، ماموران ساواک حتماً متوجه می شدند. در عین حال، برخی از زندانیان نقل می کنند آثار شکنجه به حدی بوده است که ایشان به شدت ضعیف شده و توان ایستادن روی پای خودش را نداشت. عبدالمجید رحمانیان در کتاب خستگی ناپذیر نقل می کند؛ «دیدم یک بزرگواری را آوردند. روز اول، صبح بردند و ظهر آوردند. روز دوم، صبح دیدم با پای خودشان می روند ولی عصر او را روی دست آوردند. ما ایشان (آیت الله سعیدی) را نمی شناختیم؛ ولی می دانستیم که او را برای شکنجه می برند. وقتی او را بر می گرداندند، در اثر شکنجه بی حد، دیگر توان ایستادن روی پای خودش را نداشت و ما خودمان این را ناظر بودیم. روز پنجم ایشان را بردند و منتظر بودیم که ظهر بیاورند؛ اما نیاوردند. ساعت ۳ یا ۴ بعداز ظهر آمدند و با یک شتابزدگی سلول ها را خالی کردند. حدوداً هر راهرو شش یا هفت سلول هر طرفش داشت. همه را داخل راهرو آن طرف می برند. فقط آقا سیامک را نمی برند که احتمالاً یادشان می رود. درهای سلول هم از بیرون چفتی داشت که می انداختند. او گفت: یک قاشقی از یک سرباز، گرفته بودم و توی سلول من بود. با این قاشق، کناره زبانه را ساییده بودم که این قاشق به آن چفت می رسید. وقتی دیدم با شتابزدگی دارند این کار را می کنند، منتظر بودم ببینم که چه جریانی است؟ بله، دیدم ایشان را بی رمق آوردند و به محض اینکه توی سلول انداختند، خودشان رفتند. من فوراً با همان قاشق چفت را باز کردم، یک سرکی کشیدم و دیدم همه فرار کرده اند. به طرف او رفتم دیدم او در حال سجده است و بدن نازنینش آن چنان غرق عرق شده که لباسش خیس خیس است. دیدم خونی از بدنش نمی آید ولی چهره نازنینش کبود و سیاه شده بود. چشمانش باز و زبانش مشغول ذکر و یاد خدا بود. فقط ذکر می گفت. من هر چه به او گفتم یک چیزی بگوید! چه شد؟ چه کردند؟ فقط او به من نگاه می کرد و بعد دوباره ذکر از زبان نازنینش قطع نمی شد.»[۱۰۸]
حجت الاسلام شجونی در خاطرات خود به اعتراف یکی از اعضای ساواک به اسم ازغندی در خصوص قتل شهید سعیدی اشاره می کند؛ «خاطرم هست مرا برای بازجویی به اتاق ساقی خواستند. اتاق ساقی در یک ساختمان آجر بهمنی در بیرون از قلعه بود. اتاق بزرگی بود که در آن گاوصندوقی هم بود. یک عکس بزرگ شاه هم آنجا بود. وزیر آن یک صندلی گذاشته بودند ما را خواستند آنجا. همان جا هم قبلاً ما را شکنجه کرده بودند. مرحوم سعیدی و آقای منتظری را هم همان جا شکنجه کرده بودند. زیر عکس نوشته شده بود: «با خادم خوشنام وفا باید کرد/ با خائن بدنام جفا باید کرد/ در راه شهنشه جوانبخت عزیز/ پروانه صفت، خویش فدا باید کرد». ما را که بردند. دیدم ازغندی، رئیس شکنجه گرها، آنجاست. این دفعه دوم بود که او را می دیدم. از بعضی مبارزین و منبری ها می گفت که اینها فاسدند و از این حرف ها. بعد هم از شکنجه هایی که کرده بود، حرف زد. از جمله حرف هایش این بود که: «من رفتم در سلول سعیدی، جوراب را از حلقوم او کشیدم بیرون.» منظورش این بود که سعیدی را خودش با جوراب خفه کرده است. بعضی وقت ها بعضی ها حرف هایی را می زنند. انسان زود می فهمد که طرف، خودش است.»[۱۰۹] حجتالاسلاموالمسلمین مرحوم سیدمهدی طباطبایی درباره شهادت شهید سعیدی میگوید: «ساواک علت فوت را سکته قلبی نوشته بود. این جواز توسط دکتر حسن طباطبایی، رئیس پزشک قانونی صادر شده بود. رفیقی داشتم به نام احمد طباطبایی که در باغ صبا ساکن بود. ایشان گفت من با دکتر آشنا هستم و از وی سؤال میکنم ببینم قضیه چه بوده است. به اتفاق هم نزد دکتر رفتیم. سید محمد پسر شهید سعیدی هم بودند. دکتر حسن طباطبایی، رئیس پزشک قانونی گفت که این نامه را ساواک نوشته که من امضاء کنم ولی من مخالف هستم و آثار سکته را در ایشان ندیدم. بنابراین ایشان شکنجه شدهاند و شاید علت شهادتشان تزریق آمپول هوا بوده است. اما پشت بدن ایشان مجروح بوده و بدن مجروح را محمد دیده است، اما اینکه ایشان دقیقاً به چه شکلی شهید شدند معلوم نیست.»[۱۱۰]
نتیجه گیری
در روند پیروزی انقلاب اسلامی، شخصیت های زیادی فعالیت داشته اند و افراد روحانی زیادی در این مسیر، جانفشانی کرده اند و در تقابل رژیم پهلوی، به مقام رفیع شهادت دست یافتند. در این راستا، آیت الله سیدمحمدرضا سعیدی یکی از همراهان امام خمینی(ره) بودند که از جمله انقلابیون فعال محسوب می شدند. ایشان در حوزه های تبلیغی، آموزشی، امر به معروف و نهی از منکر، سازماندهی فعالیت های مذهبی و… فعالیت چشمگیری داشتند و نحوه تعامل ایشان با رهبری نهضت اسلامی ایران، باعث گردید که به جایگاهی رفیع و شامخ دست یابند. آیت الله سعیدی ضمن فعالیت های سیاسی، از امر تبلیغ ارزشهای اسلامی دور نماندند؛ تا جایی که در شهرهای مختلف و حتی برخی از کشورهای منطقه نظیر کویت به تبلیغ ارزش های اسلامی پرداختند و در ضمن این تبلیغ ها، برداشت های سیاسی خود را به مخاطبان خود ارائه می کردند و از این فرصت برای رشد سیاسی و بصیرت مردم در راستای مبارزه با استبداد بهره می گرفتند. بررسی خاطرات برجای مانده از انقلابیون نشان می دهد که ویژگی های مبارزاتی آیت الله سعیدی مبتنی بر نوعی قاطعیت، استقامت و پایداری دربرابر ظلم و استبداد است. ایشان در عملکرد انقلابی، مواضع سیاسی و سخنرانی های خود، قاطعیتی مثال زدنی داشت که به صراحت، رژیم پهلوی را مورد انتقاد قرار می دادند و از امام خمینی(ره) حمایت می کردند. در این مسیر، رژیم پهلوی توسط نیروهای ساواک همواره ایشان را تحت نظر داشتند و حتی به دلیل مواضع صریح و قاطع علیه نظام استبدادی پهلوی، بارهای زندانی شدند و تحت شکنجه نیروهای ساواک قرار گرفتند. با وجود این سختگیری های ساواک، اما تبعیت از ولی فقیه، از مهمترین وجوه مبارزاتی ایشان محسوب می شود و می توان ایشان را نمونه و مصداق بارز ولایتمداری در نظر گرفت. بعد از تبعید امام خمینی(ره) از ایران، شهید سعیدی تلاش زیادی انجام دادند تا روحیه انقلابی و افکار انقلابی امام خمینی(ره) را در جامعه زنده نگاه دارند و بینش و آگاهی مناسب در فعالیت های مبارزاتی را به مردم عرضه کنند. ایشان در مسیر مبارزات انقلابی خود، مخالفت شدید با فعالیت های سیاسی و اقتصادی آمریکا و اسرائیل در ایران داشتند و در سخنرانی های تند سیاسی، زوایای مختلف وابستگی اقتصادی و سیاسی و قراردادهای در حال انعقاد با آمریکا و اسرائیل را تبیین می کردند و به همین دلیل، مورد شکنجه و بازداشت قرار گرفتند. این شهید بزرگوار، در هر شرایطی مبارزه با مفاسد اجتماعی و فرهنگی را سرلوحه خود قرار می داد و حتی حرکت امر به معروف و نهی از منکر را سازماندهی کردند و از فضای مذهبی مردم و مساجد برای درونی سازی ارزش های اسلامی بهره می گرفتند. آیت الله سعیدی در مسیر مبارزات انقلابی، به فکر سازماندهی و کادرسازی نیروهای انقلابی بودند و ضمن آموزش عقیدتی نیروهای مبارز جوان، از ظرفیت آنان در مسیر مبارزه سیاسی بهره گرفتند و براساس خاطرات موجود، ایشان علاوه بر آموزش های عقیدتی، توزیع اعلامیه ها و… در بین جوانان، اردوهای فرهنگی برای آنان تدارک می دیدند که ضمن آموزش های سیاسی و عقیدتی، به آنها آموزش های نظامی هم می دادند. ترویج اندیشه، پیام و مواضع انقلابی امام خمینی(ره) از جمله اقداماتی بود که شهید سعیدی در زمان تبعید حضرت امام خمینی(ره) انجام می دادند و در همین مسیر، با بهره گیری از ظرفیت های موجود به تکثیر و توزیع جزوه ولایت فقیه حضرت امام می پرداختند تا از این طریق بتوانند اندیشه و افکار امام(ره) را در جامعه ترویج کنند و مانع فراموشی اندیشه های ناب اسلامی از جامعه ایران شوند. بهره گیری از ظرفیت های مساجد برای بسیج انقلابی یکی از شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی بوده است که در این راه، ایشان از طرق مختلف برای زنده نگاه داشتن نهضت اسلامی بهره می گرفتند و در تمامی سخنرانی های خود، به نام امام خمینی(ره) اشاره می کردند تا همواره خاطره ایشان را در صحنه مبارزات سیاسی و در افکار عمومی حفظ نمایند.
[۲]. زهرا خیرآبادی، نقش روحانیت در ظهور انقلاب اسلامی، پایان نامه کارشناسی، مدرسه علمیه حضرت نرجس(س)،۱۳۸۶، ص۱٫
[۳]. جواد کاموربخشایش، شیخ شریف: سیری در زندگی ومبارزات اولین روحانی شهید دفاع مقدس حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن شریف قنوتی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۶، مقدمه ص ن.
[۴]. سیدجلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی،۱۳۹۱، جلد۲، ص ۲۶۷٫
[۵]. مصطفی لبیکی، تندیس استقامت (ویژهنامه شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدی )، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۲، بخش مقدمه.
[۶]. گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، بصیرت در روزگار سکوت: زندگینامه و خاطرات شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی، تهران، انتشارات شهید ابراهیم هادی، ۱۳۹۳، صص۸-۲٫
[۷] . حسین موسوی تبریزی، خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی، تهران، مؤسسه چاپ ونشر عروج، ۱۳۸۴، ص۲۶۰٫
[۸]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی،۱۳۷۶، ص بخش مقدمه.
[۹] . آیت مظفری، جریان شناسی سیاسی معاصر ایران، قم، انتشارات زمزم هدایت، ۱۳۸۶، ص۱۱۴٫
[۱۰] . طاهره خدارحمی، خاطرات حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدمهدی طباطبایی شیرازی، تهران، موسسه فرهنگی و هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۹۷، صص۵۷-۵۴٫
[۱۱]. سید مهدی طباطبائی، «شهید آیت الله سعیدی و جوانان »، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۴۴٫
[۱۲]. سید حسن سعیدی، «شهید سعیدی در قامت یک پدر: هم از سوی متحجرین تحت فشار بود هم از سوی ساواک»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۵۲
[۱۳]. جعفر شجونی، «برای او همرزمی نمی شناسم: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۵٫
[۱۴]. سید محسن سعیدی، «ولایت مداری خصوصیت بارز شهید آیت الله سعیدی»، مجله افق حوزه، شماره۲۷۴، ۲۶ خردادماه ۱۳۸۹، ص۶٫
[۱۵]. اصغر میرشکارى سر دلبری؛ ترسیمی از حالات معنوی امام خمینی (س)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (ره)،۱۳۸۷، صص۱۰۵-۱۰۶
[۱۶]. رضا رئیسی، خواهرطاهره: خاطرات خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۵، ص۳۰٫
[۱۷]. سید هادی خسروشاهی، بعثت، قم، نشر مولف، بی تا، جلد۱، ص۳۱٫
[۱۸]. سید هادی خسروشاهی، «نخستین روحانی شهید در نهضت امام بود: شهید سعیدی و پیشگامی در مبارزات»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۲۳٫
[۱۹]. عبدالمجید معادیخواه، «در دوره غربت انقلاب مبارزه کرد: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۸٫با اندکی ویرایش
[۲۰]. سید محمد سعیدی، «شهید آیت الله سعیدی در قامت یک پدر»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷٫
[۲۱]. علی اصغر مروارید، «در مبارزه پیش قدم بود: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۲٫
[۲۲]. عالیه شفیعی، پرواز با نور (دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۵، ص۳۳۰٫
[۲۳]. هیئت تحریریه مجله گلبرگ، «شهادت آیت الله سعیدی»، مجله گلبرگ، شماره۳۰، خرداد۱۳۸۱، ص۵۹٫
[۲۴]. احمد صادقی اردستانی، یادنامه مجاهد شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی، تهران، حزب جمهوری اسلامی ایران،۱۳۵۹٫
[۲۵]. سید حسن سعیدی، «شهید سعیدی در قامت یک پدر: هم از سوی متحجرین تحت فشار بود هم از سوی ساواک»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۵۳٫
[۲۶]. «بیست و یکم خرداد سالروز شهادت آیه الله سعیدی»، فصلنامه پانزدهم خرداد، دوره اول، شماره ۱، خرداد ۱۳۶۹، صص۳۳-۳۲٫
[۲۷]. ابوالقاسم خزعلی، «شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی؛ در اخلاص و در عمل عالی بود»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۹٫
[۲۸]. مهدی رنجبریان، «برگی از مجاهدت های فرهنگی و سیاسی روحانیت بیدار در تاریخ معاصر ایران»، فصلنامه ۱۵ خرداد، شماره۱۰، زمستان ۱۳۸۵، ص۱۱۱٫
[۲۹]. سیدهادی خسروشاهی، خاطرات مستند استاد خسروشاهی درباره؛ شهدای حرب و محراب، قم، انتشارات کلبه شروق،۱۳۹۷، ص۱۹۳٫
[۳۰]. حمید کرمی پور، خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۲، ص۱۲۱٫
[۳۱]. رضا رئیسی، خواهرطاهره: خاطرات خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۵، ص۳۹٫
[۳۲]. عالیه شفیعی، پرواز با نور (دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۵، ص۳۰۱٫
[۳۳]. علی متبحری، «نوری بود در دل تاریکی؛ شهید سعیدی و جوانان»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۹۲٫
[۳۴]. حسین موسوی تبریزی، خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی، تهران، مؤسسه چاپ ونشر عروج، ۱۳۸۴، ص۱۹۹٫
[۳۵]. ابوالقاسم خزعلی، «شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی؛ در اخلاص و در عمل عالی بود»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۹٫
[۳۶]. نک: مقصود رنجبر، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت الله سعیدی)، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۵٫
[۳۷]. سیدهادی خسروشاهی، خاطرات مستند استاد خسروشاهی درباره؛ شهدای حرب و محراب، قم، انتشارات کلبه شروق،۱۳۹۷٫
[۳۸]. سید احمد خاتمی، «علل و زمینه های شهادت آیت الله سعیدی؛ در دوران اختناق علمدار انقلاب بود»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۴۱٫
[۳۹]. غلامحسین جمی، «خصال او را در کمتر کسی سراغ دارم: شهید آیت الله سعیدی در آئینه خاطرات»، شاهد یاران، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۷۰٫
[۴۰]. زینب سادات میری، «اسوهی استبداد ستیزی»، فصلنامه ۱۵ خرداد، شماره سوم، بهار۱۳۸۴، ص۱۷۵٫
[۴۱]. سید مهدی طباطبائی، «شهید آیت الله سعیدی و جوانان »، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۴۴٫
[۴۲]. غلامرضا کرباسچی، «روزشمار روابط ایران و آمریکا»، مجله یاد، شماره ۵۱، پاییز و زمستان ۱۳۷۷، ص۱۸۷٫
[۴۳]. عباس ایزدی، شرح و تفسیر دعای افتتاح، تدوین محمدعلی خزائلی، قم، نشر مهر خوبان، ۱۳۸۳، ص۲۴٫
[۴۴]. عزت الله شاهی، «شهامت آیت الله شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۳۳٫
[۴۵]. سید احمد خاتمی، «علل و زمینه های شهادت آیت الله سعیدی؛ در دوران اختناق علمدار انقلاب بود»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۳۹٫
[۴۶] . سید هادی خسروشاهی، « سرور شهیدان خرداد و استمرار مبارزه حوزه علمیه قم: صفحه ای از تاریخ معاصر»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۲۸٫
[۴۷]. عبدالمجید معادیخواه، «در دوره غربت انقلاب مبارزه کرد: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۷٫
[۴۸]. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، خاطرات سالهای نجف، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۹، جلد دوم، صص۵۹-۵۸٫
[۴۹]. حسین موسوی تبریزی، خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی، تهران، مؤسسه چاپ ونشر عروج، ۱۳۸۴، صص۲۶۲-۲۶۱٫
[۵۰]. امام خمینی(ره)، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۹، جلد۲، صص۲۷۷-۲۷۹٫
[۵۱]. منظور اعلامیه شهید سعیدی علیه مسائل نفوذ اسرائیل در ایران بود.
[۵۲]. جعفر شجونی، «برای او همرزمی نمی شناسم: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۴٫
[۵۳]. حسن ابراهیم زاده و محمد عابدی، پیکار با منکر در سیره ابرار، قم، نشر معروف،۱۳۷۷، ص۱۸۵٫
[۵۴]. مجله پاسدار اسلام، تیر ۱۳۵۹، ص ۴۴٫
[۵۵]. محمود نیک نام ، «شهید سعیدی و نسل جوان»، شاهد یاران شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۹۴٫
[۵۶]. مقصود رنجبر، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت الله سعیدی)، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۵، ص۱۵۷٫
[۵۷]. رضا رئیسی، خواهرطاهره: خاطرات خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۵، صص۳۹-۳۸٫
[۵۸] . سید روح الله سعیدی، «به بهانه نام من نیز یاد امام می کرد: شهید سعیدی در قامت یک پدر»، شاهد یاران شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، صص۶۱-۶۰٫
[۵۹]. حسین موسوی تبریزی، خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی، تهران، مؤسسه چاپ ونشر عروج، ۱۳۸۴، صص۲۵۹-۲۵۸٫
[۶۰]. حسین موسوی تبریزی، خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی، پیشین، ص۲۶۰٫
[۶۱] . سید روح الله سعیدی، «به بهانه نام من نیز یاد امام می کرد: شهید سعیدی در قامت یک پدر»، شاهد یاران شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، صص۶۱-۶۰٫
[۶۲]. احمد صادقی اردستانی، یادنامه مجاهد شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی، تهران، حزب جمهوری اسلامی ایران،۱۳۵۹٫
[۶۳]. فرامرز شعاع حسینی، دهه پنجاه: خاطرات حسن حسن زاده کاشمری، علی خاتمی، محمدکاظم شکری، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۷، ص۲۲٫
[۶۴]. سید مهدی طباطبائی، «شهید آیت الله سعیدی و جوانان »، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۴۴٫
[۶۵]. احمد صادقی اردستانی، پیشین.
[۶۶] . مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، خاطرات سالهای نجف، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۹، جلد۲، ص۶۰٫
[۶۷]. سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی(ره)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)،۱۳۸۷، جلد۲، ص۵۹۵٫
[۶۸]. روزنامه کار و کارگر، شماره۴۶۵، بیستم خرداد۱۳۷۱، ص۵٫
[۶۹]. سید احمد خاتمی، «علل و زمینه های شهادت آیت الله سعیدی؛ در دوران اختناق علمدار انقلاب بود»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۴۱٫
[۷۰]. عبدالمجید معادیخواه، «در دوره غربت انقلاب مبارزه کرد: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۸٫
[۷۱]. شماره گزارش ساواک ۸۳۷۵/۲۰/۳۶ به تاریخ ۱۳/۰۵/۱۳۴۶٫
[۷۲]. ابوذر بیدار، « شجاع عالم و متواضع بود: شهید سعیدی و روحانیون مبارز»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۷۴٫
[۷۳]. حسین شریعتمداری، «شهید آیت الله سعیدی و جنبش دانشجویی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۳۷٫
[۷۴]. فرامرز شعاع حسینی، دهه پنجاه: خاطرات حسن حسن زاده کاشمری، علی خاتمی، محمدکاظم شکری، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۷، ص۱۴٫
[۷۵]. مقصود رنجبر، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت الله سعیدی)، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۵، صص۱۵۹-۱۵۸٫
[۷۶]. محمدحسن رجبی دوانی، علمای مجاهد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۲٫
[۷۷] . جعفر شجونی، «برای او همرزمی نمی شناسم: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۵٫
[۷۸] . سید جواد علم الهدی، «با تبعید امام درس را کنار گذاشت: کارنامه و مکانت علمی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۹٫
[۷۹]. عالیه شفیعی، پرواز با نور (دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۵، ص۲۶٫
[۸۰]. سیدتقی موسویدرچهای، در وادی عشق، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)،۱۳۸۹، ضص۳۲۸-۳۲۹٫
[۸۱]. عبدالمجید معادیخواه، «در دوره غربت انقلاب مبارزه کرد: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۷٫
[۸۲]. عبدالمجید معادیخواه، «در دوره غربت انقلاب مبارزه کرد: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۶٫
[۸۳]. عالیه شفیعی، پرواز با نور (دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۵، ص۲۶٫
[۸۴]. عزت الله شاهی، «شهامت آیت الله شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۳۲٫
[۸۵]. رضا رئیسی، خواهرطاهره: خاطرات خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۵، ص۲۸٫
[۸۶]. سید حسن سعیدی، «شهید سعیدی در قامت یک پدر: هم از سوی متحجرین تحت فشار بود هم از سوی ساواک»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۵۵٫
[۸۷]. رضا رئیسی، خواهرطاهره: خاطرات خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۵، ص۲۴٫
[۸۸]. مرتضی الویری، «شهید آیت الله سعیدی و جوانان»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۴۶٫
[۸۹] . مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، خاطرات مبارزه وزندان، تهران، چاپ ونشر عروج،۱۳۸۷، ص۶٫
[۹۰]. عبدالرحیم اباذری، پرتو آفتاب(خاطرات حضرت آیتالله حاج شیخ علی عراقچی)، تهران، مؤسسه چاپ ونشر عروج، ۱۳۸۹، ص۲۸۱٫
[۹۱] . جعفر شجونی، «برای او همرزمی نمی شناسم: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۴٫
[۹۲]. رحیم روح بخش الله آباد، شبکه پیام رسانی در نهضت امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷، ص۱۵۵٫
[۹۳]. رحیم روحبخش، «جلسات انقلاب آشنایی با رایزنی های هفتگی وعاظ سیاسی مخالف حکومت پهلوی»، ماهنامه زمانه، سال سوم، شماره ۲۶، آبان ۱۳۸۳، ص۶۶٫
[۹۴]. حسین شریعتمداری، «شهید آیت الله سعیدی و جنبش دانشجویی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۳۶٫
[۹۵]. مقصود رنجبر، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت الله سعیدی)، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۵، صص۱۶۱-۱۶۰٫
[۹۶]. رضا رئیسی، خواهرطاهره: خاطرات خانم مرضیه حدیدچی (دباغ)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۵، صص۲۸-۲۷٫
[۹۷]. سید جواد علم الهدی، «با تبعید امام درس را کنار گذاشت: کارنامه و مکانت علمی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۲۰٫
[۹۸]. علی متبحری، «نوری بود در دل تاریکی؛ شهید سعیدی و جوانان»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۹۲٫
[۹۹]. عبدالمجید معادیخواه، «در دوره غربت انقلاب مبارزه کرد: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۶٫
[۱۰۰]. محمد هاشمی تروجنی و حمید بصیرت منش، تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۷۸، ص۲۰۸ و صحیفه امام، جلد۲، صص۲۷۹-۲۷۷٫
[۱۰۱]. امیررضا ستوده، پا به پای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی(ره)، تهران، موسسه نشر پنجره،۱۳۸۷، جلد۲، ص۱۴۱٫
[۱۰۲] . در پشت قرآن جیبی آن شهید، وصیت نامه ای به خط او به دست آمد که چنین نوشته بود؛
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه من، سید محمدرضا سعیدی خراسانی، پسران من همگی اهل علم و تبلیغ برای خدا شوید، دختران من به شوهر اهل علم و تبلیغ همسر شوید. در زندگی با هم متحد باشید و برای دنیا با هم اختلاف نکنید. همگی حق مادر را رعایت کنید. جنازه مرا در قم دفن کنید. مرا دعا کنید و سلام مرا به همگی برسانید. دو روز روزه برایم بگیرید. از آیه ۱۵۲ تا ۱۵۷ از سوره دوم غفلت نکنید. کتاب هایی که رفقا برده اند، در کتاب محجه البیضا صورت هایش هست. کتاب ها و نوشتجات مرا به وسیله آقای خزعلی پس بگیرید و به ایشان و آقای مشکینی بگویید از طلب خود مرا حلال کنند. بدهی آقای جواد آقا محمدی را بپردازید. ظاهرا دویست و پنجاه و اندی تومان است. مقداری پول در بانک دارم. در ته چک نوشته است. می توانید به وسیله آقای جعفری خوانساری دریافت دارید و نیز به وسیله ایشان و آقای کثیری، آقای بهاری را ملاقات کنید و خواهش کنید که هر طور هست خانه ام را از گرو بانک بیرون آورند. آقای نیک نام و آقای نظری رفیق آقای بهاری از جریان اطلاع دارند. به هر کس که می خواهد زحمت فاتحه خوانی برایم بکشد بگویید در عوض، یک مسئله یاد بگیرید و عمل کنید و هر کس به من بدهکار است، من که صورت ندارم، اگر تا آخر عمرش نتوانست بپردازد بری الذمه است. سید محمدرضا سعیدی خراسانی
[۱۰۳] . محمد مهدی اسلامی، «عروج مظلومانه»، شاهد یاران شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۰۴٫
[۱۰۴]. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی(ره)، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج،۱۳۸۲، جلد۲، صص۸۶۹-۸۷۷٫
[۱۰۵]. «خاطرات و مبارزات شهید حجه الاسلام و المسلمین محلاتی»، فصلنامه ۱۵ خرداد، شماره۲۲، ۱۳۷۵، صص۱۴۷-۱۴۶٫
[۱۰۶]. فرامرز شعاع حسینی، دهه پنجاه: خاطرات حسن حسن زاده کاشمری، علی خاتمی، محمدکاظم شکری، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۷، ص۱۱۵٫
[۱۰۷]. شیخ علی اصغر مروارید، «در مبارزه پیش قدم بود: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۲٫
[۱۰۸]. عبدالمجید رحمانیان، خستگی ناپذیر، تهران، پیام آزادگان، ۱۳۹۷، صص۲۴۹-۲۴۸٫
[۱۰۹]. جعفر شجونی، «برای او همرزمی نمی شناسم: شیوه های مبارزاتی شهید سعیدی»، شاهد یاران شاهد یاران، شماره۳۲، تیر۱۳۸۷، ص۱۵٫
[۱۱۰]. طاهره خدارحمی، خاطرات حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدمهدی طباطبایی شیرازی، تهران، موسسه فرهنگی و هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۹، صص ۱۴۹-۱۴۷ و سید مهدی طباطبائی، اخلاق و مبارزه: خاطرات استاد اخلاق حضرت حجتالاسلام و المسلمین سیدمهدی طباطبایی از مبارزان و یاران حضرت امام خمینی (ره): تولد تا وقایع سالهای پایانی، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۹۷، جلد۱، صص۳۳۷-۳۳۵٫