اسرائیل و مقاومت اسلامی در غزه، تقابل دو استراتژی

مصاحبه با سرلشکر دکتر امین حطیط افسر بازنشسته واستاد  کنونی علوم استراتژیک در دانشگاه های لبنان

0 61

 

  • در جنگ اخیر غزه ما شاهد استراتژی تکراری رژیم صهیونیستی در بمباران افراد غیر نظامی، مدارس، بیمارستان ها و مساجد بودیم، این در حالی است که استراتژی طرف مقابل یعنی مقاومت در مقایسه با جنگ لبنان و جنگ های سابق غزه بسیار متفاوت تر بود. ارزیابی شما از استراتژی دو طرف چیست ؟

از زمان پیدایش نظریه تصاحب و اشغال سرزمین فلسطین ، صهیونیزم جهانی در ادبیات استراتژیک خود به ایجاد ترس و وحشت در طرف مقابل تکیه کرده است ، اینکه یک نفر را بکش و صد نفر دیگر را وحشت زده و هزار نفر را آواره کن . این استراتژی همیشگی دشمن صهیونیستی در کشتار و تخریب بوده است که به هدف خود نیز می رسید؛ چرا که رقیب دچار ترس شده و در دام می افتاد و در نتیجه میدان نبرد را ترک می کرد ، ولی مقاومت اسلامی در جنوب لبنان با ویژگی و جوهره منحصر به فرد خود ، راهبرد متفاوت و متضادی را در تقابل با دشمن صهیونیستی ابداع کرد و آن مبتنی بر ناکام گذاشتن و تعطیلی استراتژی اسرائیل بود. در همین راستا سید عباس موسوی می گوید : « ما را بکشید چرا که ملت ما آگاهتر می شود.» این عبارت را می توان بر مبنای مقاومت ، اتحاد و همبستگی تاویل کرد ، در نهایت نیز با مقوله « مسئله حائز اهمیت داشتن اراده و تضعیف اراده طرف مقابل است». پایه و اساس مقاومت غزه این راهبرد ابداعی لبنان بود که تاثیر معجزه گونه آن منجر به تضعیف اراده دشمن شد ، در نتیجه ما می گوییم که استراتژی مبتنی بر ایجاد ترس و وحشت رژیم صهیونیستی در تقابل با استراتژی ثبات و پایداری مقاومت اسلامی شکست خورد.

  • چرا تونل های مقاومت در غزه دشمن صهیونیستی را تا به این حد سردرگم و آشفته کرده است؟ و چرا رژیم صهیونیستی مجبور شد از موضوع تخریب تونل ها به عنوان یکی از پیش شرط های پایان جنگ عقب نشینی کند؟

طبیعت و ماهیت سرباز اسرائیلی ترس و عدم تقابل است ، نظامی صهیونیست با تکیه بر سلاح مرگ بار و ویرانگر که همه موانع را از پیش رویش بردارد ، به میدان جنگ می رود و پیش روی می نهد ، ولی در این جنگ ، تونل ها کارآمدی این سلاح ها را از بین برد و دشمن صهیونیستی را مجبور به نبرد زمینی و مستقیم کرد. نبرد تن به تن ، یورش ها و تک های مقاومت که از تونل ها شروع شد دشمن را وحشت زده کرد و باعث شد که دشمن از نبرد زمینی وحشت داشته باشد ، به همین خاطر تونل ها عقده­ی اسرائیل در جنگ زمینی بود چرا که نظامیان صهیونیست جرأت ورود به جنگ تونل ها را نداشتند.

  • در جنگ سوم غزه، مقاومت از حالت تدافعی به حالت تهاجمی منتقل شد ، چه آن زمان که حمله دریایی به پایگاه زیکیم صورت گرفت و چه زمانی که پادگان اشکول مورد حمله قرار گرفت ، این تحول استراتژیک در عملکرد مقاومت را چگونه ارزیابی می کنید؟

مقاومت فلسطین با بهره گیری از تجارب گذشته شکاف های موجود در زیر ساخت های نبرد خود را پر کرد که  این امر به نوبه خود در ایجاد سامانه دفاعی مطمئن و کار آمد و عملیات هجومی سهیم بود. در اینجا باید این نکته را متذکر شوم که در مورد انتقال مقاومت به عملیات هجومی دچار افراط و تفریط نشویم ؛ چرا که استراتژی تهاجمی دارای ملزوماتی است که مقاومت فلسطین تا به اکنون فاقد آن بوده است ، ولی نباید از نظر دور داشت که مقاومت توانایی انجام برخی عملیات هجومی را دارد ، شبیه آنچه که در صحنه دفاع شاهد بودیم که در اکثر این عملیات نیز موفق عمل کرد.

  • جنگ سوم غزه تا چه میزان در توازن قوا با رژیم صهیونیستی تاثیر گذار بود؟

به اعتقاد من مهمترین دستاور جنگ اخیر غزه ایجاد معادله بازدارندگی گسترده میان اسرائیل و مقاوت در غزه بود. اگر این مسئله را به معادله ای که حزب الله در سال ۲۰۰۶ بر رژیم صهیونیستی تحمل کرد ، معطوف کنیم در می یابیم که اسرائیل آزادی تصمیم گیری در جنگ و اختیار عمل در جنگ زمینی را از دست داده است. این نوعی توازن استراتژیک است که مقاومت می تواند در صورت پرداختن به آن به پختگی و بلوغ برسد.

  • تردیدی نیست که مصر در تکمیل و تشدید محاصره نوار غزه وحتی استمرار جنگ ، نقش منفی داشته است و این نقش با اعمال فشارها در مذاکرات غیر مستقیم آتش بس مضاعف شد. ارزیابی شما از نقش مصر در این جنگ چگونه است؟

به باور من با توجه به محدودیت هایی که توافقنامه کمپ دیوید ایجاد کرده است ، مصر در مسائل مربوط به اسرائیل دارای آزادی عمل و تصمیم گیری نیست. همانطور که خود مصر می گوید ، قاهره در صورت خروج از این توافقنامه جایگزین جدی برای آن ندارد. به نظر می رسد در تمام مسائلی که اسرائیل در آن دخیل است ، مصر در جایگاه یک میانجی نزدیک به موضع اسرائیل قرار دارد تا تل آویو را خشمگین نکند و قاهره در حال حاضر جرأت اتخاذ موضع حمایتی از مسئله فلسطین ندارد. در همین راستا اقدامات مصر باخواسته ها و آرزوهای عرب ها ، مسلمانان و فلسطینیان فاصله دارد. ولی با این وجود گاهی اوقات می بینیم که مصر تلاش می کند خود را از محدودیت ها رها کند ولی هیچ وقت در حد تصمیم گیری مستقل در این مسئله ظاهر نشده است و همین امر اکثر اوقات باعث سرزنش این کشور می شود.

  • از تناقضات عجیب در این جنگ نه تنها همبستگی در میان عرب ها دیده نشد که شاهد همدستی میان اسرائیل و برخی کشورهای عربی مثل عربستان، مصر، اردن و امارات بودیم و نتانیاهو نیز با اشاره به این مسئله اعلام کرد که این ائتلاف و همدستی یک ذخیره استراتژیک برای اسرائیل است. پیامدهای این نوع رفتارها و ائتلاف علنی با دشمن در منطقه و در میان ملت های این کشورها در آینده ، چه خواهد بود ؟

با کمال تأسف باید گفت که امروز عرب ها به سه دسته تقسم شده اند ، دسته اول که به دنبال نابودی و ریشه کردن مقاومت ، دسته دوم به دنبال مهار مقاومت و دسته سوم حامی مقاومت هستند و تعداد آنها کم است. ما دسته اول و  دوم را در یک پیمان استراتژیک غیر علنی با آمریکا و اسرائیل می بینیم و به اعتقاد من این مسئله مانع از ایجاد یک موضع منسجم و یکپارچه عربی در مورد مسئله فلسطین می شود و این موضوع مشکلات و مصائب زیادی را بوجود خواهد آورد و باعث بی توجهی به حقوق ملی فلسطین خواهد شد. از سوی دیگر ما شاهد نوعی درگیری و سرمستی بیشتر ملت های عربی با احساسات فرقه ای هستیم و آنها توجه چندانی به مسئله فلسطین ندارند.

  • چرا نتانیاهو تلاش کرد در این مقطع زمانی از ائتلاف های منطقه ای خود با برخی کشورهای عربی پرده بردارد ، آیا این اقدام برای ممانعت از بازگشت این کشورها از این همپیمانی و استمرار هماهنگی با آنها صورت گرفت؟

به اعتقاد من نتانیاهو از ائتلاف خود با این کشورها پرده برداشت تا انزوای بین المللی را از بین ببرد که به خاطر کشتار مردم در فلسطین بدان دچار شده بود ، و این پیام را به عرب ها برساند که رژیم ها و ملت هایشان با اقدام وی موافق هستند ، پس چرا شما ممانعت می کنید. علنی کردن این ائتلاف ها در راستای از بین بردن انزوای رژیم صهیونیستی و یافتن راهی برای تثیبت عربها در موضع اتحاد با این رژیم بود.

  • حماسه ای که در این جنگ از طریق مقاومت و به درد آوردن دشمن رقم خورد ، نتیجه حمایت از جریان مقاومت بود ، به نظر شما تا چه حد این جنگ بر رفتار حماس و اخوان المسلمین تاثیر گذاشت و تغییراتی را در اتحاد ائتلاف ها و همپیمانی هایش به وجود آورد ؟

ما امروز نمی توانیم از تصمیم یکپارچه حماس و اخوان المسلمین سخن بگوییم ، بلکه دو جبهه و دو تصمیم وجود دارد ، جبهه نخست داخلی است که در دست نیروهای مقاومت در تونل ها و میدان های نبرد قرار دارد و دیگری جبهه خارج که در درست عافیت طلبان و ساکنان هتل ها و گردش گران قرار دارد. در مورد جبهه داخلی یا نیروهای میدانی مقاومت باید گفت که این جبهه به محور مقاومت نزدیکتر است و همین جبهه توانست با مقاومت خود به پیروزی برسد ، اما جهت جبهه خارجی در دست قطر و امثال آن قرار دارد و این جنگ تغییر زیادی در مواضع سابق جبهه خارجی ایجاد نکرده است ، شاید در حال حاضر تنها شاهد تغییر در لفظ و لحن کلام جبهه خارجی باشیم.

  • تردیدی وجود ندارد که این جنگ و نفوذ مقاومت به عمق استراتژیک رژیم صهیونیستی در جامعه صهیونیستی تاثیر گذاشته است ، سوال اینجاست که این پدیده تا چه میزان بر زیر ساخت های اجتماعی این رژیم تاثیر گذار است ، و پیامدهای این تاثیر در اینده چه خواهد بود ؟

اسرائیل بعد از جنگ ۲۰۰۶ لبنان ، نظریه سرمایه اجتماعی در جامعه در شرایط جنگ را مطرح کرد ، ولی باید گفت که جنگ غزه این نظریه را ناکام گذاشت و این اطمینان را به رژیم صهیونیستی داد که تمام تلاش ها و دستاورد هایش در این راستا برای جامعه صهیونیستی امنیت به ارمغان نمی آورد ؛ از این رو من معتقدم که اطمینان و اعتماد به وعده های دولت صهیونیستی در زمینه تحقق امنیت بسیار پایین خواهد بود . در نتیجه میزان مهاجرت معکوس افزایش خواهد یافت و این چالش بزرگی برای آینده اسرائیل ایجاد خواهد کرد ، چرا که اگر صهیونیست ها امید به امنیت نداشته باشند در فلسطین باقی نخواهند ماند.

  • رژیم صهیونیستی همواره در جنگ های خود با پدیده فرار به پناهگاه ها در تمام اراضی اشغالی مواجه بود ، ولی این بار با رخنه و هدف قرار دادن برخی شهرک نشین ها ، دولت صهیونیستی مجبور به تخلیه عمق ده کیلومتری مناطق مجاور نوار غزه شد ، پیامدهای سیاسی و اجتماعی این پدیده چه می تواند باشد؟

همانطور که پیش از این اشاره کردم این مسئله منجر به کاهش اعتماد جامعه صهیونیستی به دولت و ارتش رژیم صهیونیستی می شود. این مسئله بر مهاجرت و توسعه اجتماعی و اقتصادی این رژیم تاثیر خواهد گذاشت که این امر به نوبه خود سرنوشت اسرائیل را با علامت سوال بزرگی مواجه خواهد کرد.

  • همانطور که می دانید تشکیل رژیم صهیونیستی بر پایه استعمار اسکانی و شهرک نشینی است که این گونه از استعمار به طور مستقیم بر مهاجرت برای یکسره کردن وضعیت جمعیتی تکیه دارد ، در حالی که یکی از نتایج جنگ فعلی و گسترش حملات مقاومت ان طوری که شما فرمودید منجر به مهاجرت معکوس شود ، پیامدهای این پدیده در ابعاد دیگر چگونه خواهد بود؟

در مدل استعمار اسکانی مهاجرت و برتری قدرت پایه های اصلی نظام سیاسی است وبحرانی شدن این پایه ها ، این نظام را دچار بحران ساختاری خواهد کرد. البته این بحران در عرصه سیاسی در پراکندگی بیشتر احزاب وتشدید اختلاف نظرها نمود پیدا خواهد کرد.

 

  • اظهارات هنری کسینجر سیاستمدار باتجربه و صهیونیست اصیل را که گفته بود رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۲۵ نابود خواهد شد ، چگونه ارزیابی می کنید ، به نظر شما کسینجر این نتایج را بر اساس چه مستنداتی ارائه کرده است ؟

در سال ۲۰۰۸ مطلبی را به کنفرانسی که در بروکسل پیرامون مسئله فلسطین برگزار شده بود ، ارائه کردم و در آن گفتم که اسرائیل وارد نسل چهارم خود شده است و این آخرین نسل اسرائیل است که عمر این نسل ۲۰ تا ۲۵ سال خواهد بود. در این مطلب به نتایج جنگ سی و سه روزه لبنان و پیامدهای آن بر رژیم صهیونیستی استناد کردم ، رژیمی که جنبه ابزاری دارد و نه وجودی. به طور کلی کاربرد رژیم صهیونیستی در گرو قدرتی است که بتواند خواسته های غرب را محقق سازد ولی زمانی که قدرت این رژیم رو به افول باشد ونتواند نقش وظیفه ای خود را ایفا کند ، تبدیل به باری بر دوش غرب می شود که هیچ منفعتی برای آنها ندارد. با توجه به اینکه کسینجر از این موضوع و سرنوشت اسرائیل اطلاع داشت ، ۲۰۲۵ را سال زوال و نابودی این رژیم تعیین کرد و امکان دارد موعد زوال قبل و یا بعد از این سال باشد ولی اسرائیل از زمان جنگ اول با حزب الله لبنان وارد مسیری شده است که سرانجام آن زوال و نابودی است.

تاریخ مصاحبه: آذر ماه ۱۳۹۳

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.