چکیده
گفتمان انقلاب اسلامی و نهضت ملت ایران منبعث از اندیشه، آرمان و اهداف متعالی و متناسب با مفاهیم اصیل اسلامی و ارزشی است که در کلام، بیان و اندیشه متفکران آن بازتاب یافته است. به همین منظور، مقاله حاضر تلاش دارد به بررسی مفاهیم سیاسی در گفتمان انقلاب اسلامی براساس اندیشه شهید مطهری بپردازد. بررسی مجموعه بیانات و تالیفات شهید مطهری نشان می دهد که واژگان و مفاهیم سیاسی در انقلاب اسلامی دارای معانی و برداشت هایی متناسب با ارزش های اسلامی دارند و در خیلی از مواقع، برداشت هایی انتقادی در خصوص مفاهیم سیاسی غربی وجود دارد. از این رو، شهید مطهری با بازسازی مفاهیم سیاسی، نقش موثری در بازسازی مفاهیم سیاسی در گفتمان انقلاب اسلا دارد. رویکرد انتقادی نسبت به واژگان وارداتی، تبیین ماهیت و چیستی این مفاهیم، موضع گیری نسبت به ادبیات رایج سیاسی و چارچوب سازی مفهومی در خصوص واژگان رایج سیاسی در تقریرات شهید مطهری به خوبی نمایان است و برخی از مهمترین مفاهیم سیاسی در اندیشه ایشان، عبارت از؛ هویت، امنیت، استقلال، مشارکت جمعی، پیشرفت اجتماع، قدرت، انقلاب اسلامی، نظام سیاسی ولایی، سیاست اسلامی، امنیت، آزادی، عدالت و… می باشد که هر کدام از آنها به صورت مستقل مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
مقدمه
در پشت هر رخداد عظیم در تاریخ، اندیشهای نهفته است و یکی از اشکال جهتدهنده به تاریخ، اندیشههای سیاسی هستند. البته هر تفکر در باره موضوعات مرتبط با موضوعسیاسی را نمیتوان اندیشه سیاسی نامید. اندیشه سیاسی مفهومی است که بیانگر یک نوع تفکر و اندیشهای منسجم و دارای چارچوب درباره موضوع سیاست باشد. این چارچوب و ساختار فکری منسجم، مولفهها، اجراء و تعاریف خاص خود را دارد که چگونگی تعریف این مولفهها و ربط آنها به یکدیگر، یک اندیشه سیاسی را به مثابه یک بنیاد خاص از سایر اندیشهها متمایز میسازد. اندیشههای سیاسی در پی حل بحرانهای موجود در جامعه هستند. فایده عملی اندیشه سیاسی به منظور ترسیم جامعه ایده آل، بهبود رابطه مردم و حکومتها، کارآمد کردن حکومتها، احیای حقوق مردم، تعیین و ظایف و تکالیف متقابل ملتها و دولتها است. اندیشههای سیاسی تاثیر زیادی در رفتارها و کنشهای انسانی دارند و در واقع باید گفت که، اعمال انسان محصول عقاید و اندیشههای او است. اندیشه سیاسی در حول و حوش علائق عمده اجتماعی شکل میگیرد و خود نیز بر آنها تاثیر میگذارد. با این اوصاف، اندیشه سیاسی عبارت است از کوشش برای تعیین اهدافی که به اندازه معقولی احتمال تحقق دارند و نیز تعیین ابزارهایی که در حد معقولی میتوان انتظار داشت موجب دستیابی به آن اهداف بشود. این ویژگی نشانگر این است که اندیشه های سیاسی صرفاً انتزاعی و تجویزی نیستند بلکه با نگاه به زمان معاصر و مقتضیات و مصالح جامعۀ امروز از منظری منطقی و عقلانی اهداف اجتماعی و سیاسی را دنبال میکنند. از این منظر شهید مطهری، یک اندیشمند سیاسی مسلمان به معنای دقیق کلمه است. شهید بزگوار به گونهای نظاممند در مورد سیاست در اجتماع اندیشیده و از این رو برای شناخت اندیشه سیاسی اسلام یک نقطه عزیمت محسوب میگردد. شهید مطهری اندیشهای به غایت انعطاف پذیر دارد و همواره جانب اعتدال و عقلانی بودن را در اندیشیدن رعایت میکند. استاد شهید، از ابزار عقل برای شناخت معضلات اجتماعی و سیاسی سود میجوید ولی این خِرَد ورزی براساس آموزههای وحیانی و قدسی اسلام شکل گرفته است و تمسک به آموزه های وحیانی مانع از درافتادن اندیشه به ورطه عقلانیت ابزاری و مآل اندیش غربی میشود که در عصر موسوم به روشنگری مادّی بسط یافته بود. شهید مطهری، تاکید خاصی بر همنشینی و قرابت عقل و دین داشت و هیچ گاه این دو را مثل بسیاری از اندیشههای مد آن روزگار از یکدیگر جدا ندانست. و همین عنصر عاملی در جهت بارور بودن تفکر ایشان گردیده، طوری که امروز رجوع به اندیشههای ایشان برای جامعه ما یک ضرورت است چون جامعه ما در عین اسلامی بودن در راه پیشرفت معنوی و مادی قدم بر داشته و برای پیمودن این راه باید از منظومه فکری شهید بزرگوار مدد جوید. تلاش مطهری در این جهت بود که، در راه تحلیل مسائل دینی از عقل استفاده کرده و علاوه بر تکیه کردن بر عقلانیت روشن اندیش، ضعفهای عصر روشنگری غرب در نگاه تک بعدی به عقل را با توسل به اصول و احکام اسلامی بر طرف سازد.[۲]
اگرچه شهید مطهری، تقریبا تمامی مفاهیم سیاسی و اجتماعی را از منظر اسلام مورد بررسی قرار میدهد اما بیشک بخش بزرگی از آراء و اندیشههای شهید مطهری تحت تاثیر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران دهه ۵۰ و گفتمان انقلابی شکل گرفته است و از این رو است که آثار استاد آشکارا تلفیقی از مبانی اعتقادی و مسائل آن روز است. شهید مطهری از یک سو به دنبال تحقق اهداف اسلام در حکومت و دولت اسلامی است که از نظر او تنها در سایه نظریه امامت قابل تحقق است و از سوی دیگر، با توجه به تجربه تاریخی جوامع، به ویژه جوامع غربی به دنبال اندیشهای در باره دولت است که در آن حقوق مردم بطور کامل مراعات شود. وی مدلی از حکومت را برای جوامع مناسب میداند که بتواند حامی حقوق مردم باشد. او اعتقاد داشت که عمل سیاسی بدون پشتوانه ایدئولوژیک اسلامی نتیجه مطلوبی نخواهد داشت و از این رو به موازات همکاری در فعالیتهای سیاسی، با سخنرانیهای پرمحتوای خود به روشنگری نسل جوان پرداخت و با آثار علمی، فلسفی، اجتماعی خود در تداوم و تکامل این روشنگری کوشید. استاد شهید کوشید تا با نقد اندیشههای انحرافی و التقاطی، اندیشههای سیاسی اسلام ناب محمدی را استخراج و برای جامعه بیان نماید. او از حساسیت خاصی برخوردار بودند و همین مسئله باعث پویایی اندیشههای وی و بقای آنها شده است. در روزهایی که بازار مکاتب مادی و استعماری همچون مارکسیسم، اگزیستانسیالیزم، لیبرالیسم، ناسیونالیسم و…داغ بود، و بسیاری از اندیشمندان جامعه تحت تأثیر این مکاتب واقع شده بودند، شهید مطهری کوشید با استقلال رأی که داشت و با اتکا به آموزههای ناب اسلامی در مقابل این انحرافات ایستادگی کند. اکثر مطالب مطهری در زمینه سیاست به مباحث مربوط به نظام سیاسی اسلامی مربوط بوده است، بدون اینکه از سایر مسایل کاملا فارغ باشد.[۳]
در ادامه به بررسی برخی از مفاهیم مهم سیاسی در گفتمان انقلاب اسلامی که در اندیشه شهید مطهری هم قابلیت بازخوانی را دارد، خواهیم پرداخت و واژگان مهمی نظیر آزادی، استقلال، هویت ملی، نظام سیاسی ولایی، انقلاب اسلامی، امنیت، عدالت و… را در اندیشه ایشان مورد مداقه قرار خواهیم داد.
۱٫ آزادی
بعقیده بعضی از صاحبنظران آزادی حقی در کنار سایر حقوق نیست؛ بدین صورت که از جمله حقوق انسان برخوردار بودن از آزادی باشد. مثلاً در کنار حق حیات، حق تعیین سرنوشتی و حقوقی از این قبیل از حقی به نام آزادی برخودار باشد. آزادی، مفهومی مترتب بر حق یا مترادف با آن است. بنابراین با تحقق حق، آزادی نیز محقق می شود.[۴] اسلام در عین این که دینی اجتماعی است و به جامعه میاندیشد و فرد را مسئول جامعه میشمارد، حقوق و آزادی فرد را نادیده نمیگیرد[۵] و به اعتقاد مطهری، مکتب انبیاء بر آزادی های اجتماعی تاکید داشته اند که البته متمایز با مکاتب مادی گرا می باشد. به اعتقاد ایشان، آزادی راستین و حقیقی در جامعه می تواند اسباب پیشرفت و رشد اجتماعی، تربیت و رشد انسان ها، رهایی از وابستگی و اسارت، احترام به کرامت انسانی و پرورش ابعاد معنوی انسان شود. از این رو، سعادت و کمال این جهانی و آن جهانی در گرو آزادی و نسبت سنجی آن با مقولات مهمی همچون عدالت، اخلاق، مصلحت فردی و جمعی، سعادت، حقوق عمومی، مقام انسان در جامعه می باشد.[۶]
انسان به حکم نیروى عقل و علم و اراده و ایمان تغییراتى در محدودیت ها ایجاد مىکند و آنها را با خواستهاى خویش منطبق مىسازد و خود مالک سرنوشت خویش مىگردد.[۷] آزادی در اندیشه مطهری به دو بخش کلی آزادی معنوی و اجتماعی تقسیم می شود که براساس این رویکرد دو بعدی نسبت به آزادی می توان دریافت که آزادی به عنوان یک کمال وسیله ای، مبتنی بر حق، اراده و فطرت انسانی است ولی دارای حدود و ثغور و مرزهایی مشخص می باشد.[۸] وی در باب این دو بعد از آزادی اشاره می کند که؛ «آزادى معنوى برخلاف آزادى اجتماعى، آزادى انسانْ خودش از خودش است. آزادى اجتماعى آزادى انسان است از قید و اسارت افراد دیگر، ولى آزادى معنوى نوع خاصى از آزادى است و در واقع آزادى انسان است از قید و اسارت خودش.»[۹] بازتاب آزادی مورد نظر شهید مطهری در عرصه سیاست و اجتماع منجر به؛ حق تعیین سرنوشت، آزادی انتخاب، آزادی رای و مشارکت سیاسی، حق اظهار نظر، انتقاد سازنده از مسئولان، نظارت بر کارگزاران در نظام مردم سالاری اسلامی، آزادی احزاب سیاسی، فعالیت و کنش سیاسی گروه های سیاسی می شود.[۱۰]
با این اوصاف، آزادى یکى از لوازم حیات و تکامل است، یعنى یکى از نیازمندیهاى موجود زنده آزادى است[۱۱] و در خصوص معنا و مفهوم آزادی، مطهری اشاره می کند؛ «آزادى یعنى اینکه انسان رها باشد از قید و بندهایى که جلو رشد و تکامل و فعالیتهاى او به سوى کمال را مىگیرد. به جز جمادات که احتیاجى به آزادى ندارند؛ یعنى یک جماد، یک معدن، یک طلا در آن اعماق زمین و در زیر فشارها هم که باشد تکوّن پیدا مىکند، جاندار اعم از گیاه و حیوان و انسان احتیاج به آزادى و فضاى باز دارد و اینکه مانعى براى رشد و فعالیتش نباشد. جماد چون رشد و تکامل ندارد احتیاجى به آزادى ندارد و نبات و حیوان و انسان چه از جنبه فردى و چه از جنبه اجتماعى چون یک موجود متکامل و بالنده و مترقى و رو به سوى کمال است احتیاج دارد که در مقابلش مانعها و سدهایى وجود نداشته باشد تا بتواند راه خودش را طى کند.»[۱۲]
بررسی آثار شهید مطهری در باب آزادی نشان می دهد که اگر انسان، آزادى و اختیار نداشته باشد و در مقابل اراده الهى و یا عوامل طبیعى، دست بسته و مجبور باشد، دیگر تکلیف و پاداش و کیفر، مفهوم خود را از دست مىدهد.[۱۳] از این رو، آزادى یعنى اختیار، و انسان در میان موجودات تنها موجودى است که خود باید راه خود را انتخاب کند و حتى به تعبیر دقیقتر خودش باید خودش را انتخاب کند. اما با آزادى ممکن است انسان به عالىترین مقامات برسد و ممکن است به اسفل السافلین سقوط کند. آزادى، خودش کمال بشریت نیست، وسیله کمال بشریت است؛ یعنى انسان اگر آزاد نبود نمىتوانست کمالات بشریت را تحصیل کند. پس آزادى کمال وسیلهاى است نه کمال هدفى.[۱۴] به عبارتی دیگر، مطهری در کتاب انسان کامل اشاره می کند که اسلام درباره آزادى به عنوان یک ارزش از ارزشهاى بشر اعتراف کرده است اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادى با آن تعبیرها و تفسیرهاى ساختگى، بلکه آزادى به معنى واقعى.[۱۵] براین اساس، آزادى یعنى اینکه مانع براى بروز استعدادهاى کلى افراد بشر وجود نداشته باشد و این مربوط به همه انسانهاست.[۱۶] با توجه به توضیحات فوق الذکر، مطهری به نقد آزادى به مثابه رها بودن از هر قید و شرط و تعهدى می پردازد و استدلال می کند که محال است که موجودى اعم از انسان یا غیرانسان در هیچ مدارى خود را مقید نکند و هیچ حدودى را نپذیرد و بتواند مسیر تکاملى خود را طى کند. از این رو، آزادى یعنى رهایى (و از جنبه اثباتى رهایى یعنى حساسیت) از قیود و موانعى که جلو رشد و بروز استعدادها و تجلیات را مىگیرد. انسان به حسب استعدادات خدادادى از نظر فکرى، فنى، جسمى، معنوى استعدادهایى دارد که باید بروز و ظهور کند و انسانهاى دیگر نباید مانعى براى بروز آن استعدادها بشوند. پس آزادى یعنى آزادى و رهایى از موانع و سدها.[۱۷] مطهری در تفسیر آیه کریمه «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها. وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» به چند نکته در باب آزادی اشاره می کند؛ رستگارى و در حقیقت رهایى و آزادى حقیقى مترادف فلاح برای انسان ها است و جامعه انسانی دارای چند نوع آزادی به شرح زیر می باشد؛ اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، فکرى، روحى. در میان انواع آزادی نیز آزادى روحى اساس و بن مایه سایر آزادی هاست؛ یعنى بدون این آزادى، سایر ابعاد آزادی اثرى در فلاح و رستگارى و نفى اسارت واقعى انسان ندارند.[۱۸]
۲٫ امنیت
به لحاظ لغوی، بین ایمان و امنیت نوعی پیوند برقرار است و شهید مطهری در کتاب آشنایی با قرآن اشاره می کند؛ «ایمان از ماده «امْن» و «امان» است. انسان وقتى تصدیق به وجود یک حقیقت مافوقى که قبلا درباره آن نگرانى داشته، مىکند یک امنیت و امان و آسایشى پیدا مىکند. کلمه «آمَنَ» که از باب افْعال است، به نظر مىرسد از آن نوع باب افْعال است که در آن صیرورت اخذ شده. بنابراین «آمَنَ» یعنى صارَ ذا امْنٍ. «آمَنَ بِاللّهِ» یعنى صارَ ذا امْنٍ بِاللّهِ صاحب امنیت شد به وسیله خدا؛ یعنى خدا را شناخت و تصدیق کرد و به موجب شناسایى خدا و تصدیق به خداوند امنیت و نوعى امان و آسایش و آرامش براى او پیدا شد.»[۱۹] امنیت در اندیشه شهید مطهری به مثابه یک سرمایه در زندگی مطرح می باشد[۲۰] و در یکی از بیانات ایشان آمده که «امنیت یکى از مقدسات بشر است.»[۲۱] به اعتقاد مطهری، ناامنى سبب می شود که مردم بهره درست از نعمتها نبرند و با خود نعمت دشمن شوند.[۲۲] در مقابل امنیت نیز واهمه، خوف و ترس قرار می گیرد.[۲۳]
مطهری در پاسخ به سوال «امنیت یعنى چه؟» اشاره می کند؛ «موجود زنده چیزى را در اختیار دارد، حیات دارد، لوازم و وسایل حیات را هم دارد؛ باید امنیت داشته باشد تا آنچه را دارد از او نگیرند؛ یعنى از ناحیه یک دشمن و یک قوه خارجى، آنچه دارد از او سلب نشود. انسان را در نظر مىگیریم. انسان، هم به تعلیم و تربیت احتیاج دارد و هم به امنیت؛ یعنى جان دارد جانش را از او نگیرند، ثروت دارد ثروتش را از او نگیرند، سلامت دارد سلامتش را از او نگیرند، آنچه را دارد از او نگیرند.»[۲۴] ایشان معتقد هستند که «برخى از افراد یا ملتها در هنگام امنیت و رفاه، به عیّاشى و تنپرورى مىافتند و بالنتیجه در پرتگاه خوارى و ذلّت سقوط مىکنند و بسیارى دیگر از ملتها از شلّاق بدبختى و گرسنگى به جنبش در مىآیند و به آقایى و عزّت مىرسند.»[۲۵] براساس برداشت های اسلامی شهید مطهری، حکومت باید با اخلال گران امنیت اجتماعی برخورد قاطعی انجام دهد[۲۶] حاکم اسلامی باید هر کس یا کسانی که به قصد ارعاب و سلب امنیت از مردم مسلّح شوند را مجازات نماید.[۲۷]
به اعتقاد مطهری، «هم علم به انسان امنیّت مىبخشد و هم ایمان. علم امنیّت برونى مىدهد و ایمان امنیّت درونى. علم در مقابل هجوم بیماری ها، سیل ها، زلزلهها، طوفان ها ایمنى مىدهد و ایمان در مقابل اضطراب ها، تنهایی ها، احساس بىپناهی ها، پوچانگاری ها. علم جهان را با انسان سازگار مىکند و ایمان انسان را با خودش.»[۲۸] براین اساس، آنجا که دین و ایمان نیست امنیت نیست و مطهری در تبیین این مسئله اشاره می کند که؛ «به آدم بىایمان در هیچ چیز نمىشود اعتماد و اطمینان کرد. آنجا که امنیت و اعتماد و اطمینان نیست زندگى گوارا نیست، دائماً نگرانى است، خوف است، اضطراب و دلهره است.»[۲۹] البته برخی از محققین به نظم و امنیت، بیش از حد بها دادهاند تا آنجا که عدل و آزادى را فداى نظم و امنیت کردهاند؛ یعنى به بهانه نظم و امنیت، مانع رشد آزادى شدهاند و این همان چیزى است که مستبدان و ستمگران مىخواهند. ستمگران و مستبدان همواره به بهانه برقرارى نظم و حفظ امنیت، آزادى را که عالىترین موهبت الهى است و جوهر انسانیت است، کشتهاند و عدل را زیر پا قرار دادهاند.[۳۰]
[۲]. مصطفی انصافی، «شهید مطهری به مثابۀ اندیشمندی سیاسی»، روزنامه کیهان، نوزدهم اردیبهشت۱۳۹۴، ص۸٫
[۳] . محمد منصورنژاد، «مطهری و سیاست: ظرفیت های آثار استاد برای دروس علوم سیاسی»، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال دهم، شماره۳۸، بهار۱۳۹۴، ص۲۰۵٫
[۴]. علی خلیلی و محمدرضا احمدی طباطبایی، «نسبت عدالت و آزادی از نظر شهید مطهری»، فصلنامه جستارهای سیاسی معاصر، دوره هفتم، شماره۲۰، تابستان۱۳۹۵، ص۱۳۳٫
[۵]. مرضیه مکاریامیری، آزادی اجتماعی(تفکر، عقیده، قلم و بیان) در نگاه شهید مطهری (ره)، تهران، نشر امیری، ۱۳۸۱ و
[۶]. اوتادی و دیگران، آزادی از دیدگاه استاد مطهری، تهران، انتشارات انستک، ۱۳۸۷، صص۲۳-۸٫
[۶]. حسین یزدی، آزادی از نگاه استاد شهید آیهالله مطهری، تهران، نشر صدرا، ۱۳۹۵، صص۱۰-۹٫
[۷]. مرتضی مطهری، انسان در قرآن، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۳، ص۳۸٫
[۸]. محمد کوکب، آزادی به روایت استاد مطهری، تهران، نشر صدرا،۱۳۹۷، صص۶۹-۲۰٫
[۹]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۲۳، ص۴۴۸٫
[۱۰]. شریف لک زایی، آزادی سیاسی در اندیشه آیهالله مطهری و آیهالله بهشتی، قم، موسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۷، صص۱۱۳-۹۹٫
[۱۱]. مرتضی مطهری، آزادی معنوی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۲، صص۱۲-۱۱٫
[۱۲]. مرتضی مطهری، پانزده گفتار، پیشین، صص۲۰۶-۲۰۵ و مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۲۵، ص۱۶۸٫
[۱۳]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۱، ص۴۲٫
[۱۴]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۲۳، ص۳۱۷٫
[۱۵]. مرتضی مطهری، انسان کامل، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۲، ص۳۰۹٫
[۱۶]. مرتضی مطهری، جهاد اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۶، صص۱۳۶-۱۳۵٫
[۱۷]. مرتضی مطهری، یادداشت های شهید مطهری، جلد۱، ص۱۱۸٫
[۱۸]. مرتضی مطهری، یادداشت های شهید مطهری، جلد۱۱، ص۵۹٫
[۱۹]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۲۸، ص۷۴۹٫
[۲۰]. نجف لک زایی، «راههای تحصیل امنیت در اندیشه استاد مطهری»، فصلنامه دین و قانون، دوره پنجم، شماره۱۶، تابستان۱۳۹۶، ص۸٫
[۲۱]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۲۱، ص۴۵۹٫
[۲۲]. مرتضی مطهری، یادداشت های شهید مطهری، جلد۱، ص۲۶۷٫
[۲۳]. مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی (ع) از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۲، ص۵۵٫
[۲۴]. مرتضی مطهری، آزادی معنوی، پیشین، صص۱۲-۱۱٫
[۲۵]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۱، ص۱۸۳٫
[۲۶]. مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی(ع)، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۴، ص۱۲۷٫
[۲۷]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۲۰، ص۱۱۷٫
[۲۸]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۲، ص۳۲٫
[۲۹] . مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص۱۶۱٫
[۳۰]. مرتضی مطهری، نهضتهای اسلامی در یکصد سال اخیر، پیشین، ص۴۸٫