چکیده:
وقتی ویلیام فریدکین[۱] کارگردان فیلم جن گیر در سال ۱۹۷۳ جلوی دوربین خودش ظاهر شد و پیش از شروع فیلم گفت: ”حالا چراغ ها را خاموش کنید، صدا را زیاد کنید و از فیلم جن گیر لذت ببرید“ شاید کسی نمیدانست این لذت با لذتهای اکسپرسیونیستی مطب دکتر کالیگاری (۱۹۱۹) رابرت وینه[۲] یا نوسفراتو: سمفونی وحشت (۱۹۲۲) فردریش مورنا[۳] یا حتی روانی (۱۹۶۰) آلفرد هیچکاک[۴] متفاوت است.
فضای افسون کنندهی گونهی[۵] ترس گوتیک که مایه های ناامیدی، کابوس، زندگی ابدی، دیوانگی و عشق های مالیخولیایی را در خود داشت، کمکم جای خود را به زیرگونههای ترسناک همر، ترسناک ماورایی[۶]، فیلمهای سلاخی (یا slaughter) و غیره داد. در این بین فیلمهای ترسناک ماورایی بیش از زیرگونههای دیگر محبوب شدند و تولید آنها معمولا با اقبال گیشه ها همراه بوده است.
اما چه چیزی باعث شده است این زیرگونههای جدید تبدیل به یکی از محبوب ترین و پولسازترین ژانرهای سینمایی هالیوود شوند؟ در این جستار نویسنده بر آن است تا با نگاهی به زیرگونهی ترسناک ماورایی و بررسی موردی یکی از فیلمهای مشهور این گونه، برای چرایی و چگونگی این پدیده پاسخهایی بیابد و روشن سازد معنویت انسانهای قرن بیست و ۲۱ چه نقشی در این بین ایفا میکند. معنویتی که از دیدگاه عدهای از بین رفته است، و از نگاه عدهای دیگر تغییر شکل داده است.
مقدمه
دانل اولسن[۷]، در دیباچهی کتاب جنگیر: مطالعاتی در باب فیلم ترسناک (۲۰۱۱) میگوید: ”اهریمنها وجود دارند، حداقل در فولکلور! تا کاری کنند ما از خودمان خجالت بکشیم. تا بترسیم، از انسانیت خود بدمان بیاید و از یکدیگر بِبُریم. تا اعتقاد و اعتماد ما را سست کنند. اهریمنها باعث میشوند حس غالب در گوتیک کهن زنده شود: ناامیدی. “
ناامیدی در تمامی ادیان و مذاهب الهی از گناهان بزرگ شناخته میشود. در دین اسلام ناامیدی از گناهان کبیره برشمرده میشود. در قرآن سوره یوسف آیه ۸۷ به این نکته اشاره میشود که جز گروه کافران کسی از رحمت خداوند ناامید نمیشود. در مسیحیت نیز ناامیدی از نشانههای کفر است و در انجیل یوحنا آمده است که قلبهایتان را از ترس و ناامیدی آکنده نکنید.
در مذمت سینمای ترس هالیوود، حرفها، مقالهها و کتابهای بسیاری عرضه شدهاند که لزوما پشتوانهی دینی ندارند. جنبههای مخرب این فیلمها بارها و بارها بررسی و به چالش کشیده شده اند. گرگوری والر[۸] ، استاد دانشگاه ایندیانای امریکا در گروه فرهنگ و ارتباطات در مقدمهی کتاب فیلمهای ترسناک امریکا: مقالاتی در باب سینمای ترسناک مدرن امریکا (۱۹۸۷) دست روی ویژگیهای فیلمهای ترسناک میگذارد و به این نکته اشاره میکند که سینمای ترسناک خطوط قرمز اجتماعی بصری را گذرانده است. او در همین مطلب می گوید ریشههای نمود خشونت در فرهنگ امروز امریکا را باید در فیلمهای ترسناک جستجو کرد.
در این بین، نگاههای دیگری نیز وجود دارند که این گونهی سینمایی را سیاه می دانند ولی سیاه مطلق نمیدانند. اوون گلیبرمن[۹] منتقد مجله Entertainment Weekly همزمان با اکران فیلم احضار(۲۰۱۳) به کارگردانی جیمز ون[۱۰] عنوان کرد: ”فانتزی فیلمهای جنگیری در این است که در آنها اهریمن به نمایش در میآید و خداوند نیز قدرت خود را آشکار میکند تا اهریمن نابود شود. این فانتزی ۴۰ سال پیش در فیلم جنگیر درست شد. فیلمی که از روی رمان سال ۱۹۷۱ ویلیام پیتر بلتی[۱۱] ساخته شد و درست دو روز قبل از کریسمس ۱۹۷۳ به نمایش درآمد. فیلم همانند رمان، دنبالهای بر فیلم بینظیر کودک رزماری (۱۹۶۸) رومان پولانسکی[۱۲] بود. البته این موضوع که فیلم جنگیر دنبالهی فیلم کودک رزماری است هیچ وقت تایید نشد. این فیلمِ پولانسکی که با ذکاوت و بینشی هیچکاکگونه بر اساس رمان ایرا لوین[۱۳] ساخته شد، اهریمن را به آشیانهی خانوادهی امریکایی آورد.“
تغییر شکل معنویت یا ازبین رفتن آن، زندگی مدرن و پسامدرن، یا به تعبیر فردریک نیچه ” Gott ist tot “ [۱۴] ؟ چه تغییری در زندگی انسان نوین شکل گرفته است؟ آیا تکامل گونهی ترس منجر به ایجاد نقص در آن شده است؟ یا اینکه مانند شکافت هسته اتم، جز ساخت بمبهای کشتارجمعی، استفاده دیگری هم از آن میشود کرد؟
پیشینه :
بررسی سینمای ترس همواره برای منتقدین مطرح بوده است. چرا که این گونه همواره آینهی واقعیتهای زشت جهان بوده است. موارد گوناگونی که هر یک در زیرگونهای از فیلمهای ترسناک منعکس شدهاند؛ انسان، بورژوآزی، جنگهای جهانی، بمب اتم، ایدز، سرطان، فمینیسم و آنتی فمینیسم، جهش ژنتیکی، طبیعت، ، خلقت و خدا. پم کوک[۱۵] در کتاب سینما (۱۹۸۵) می گوید از ۱۹۷۰ به بعد فیلمهای ترسناک جای خود را بین منتقدان پیدا کردند و این به خاطر تغییر روانکاوانهای بود که در داستان، و بعضا در روایت رخ میداد. هیولایی که درون ما وجود داشت و شکل خارجی به خود میگرفت، تبدیل به بیگانهای شد که به قول رابین وود[۱۶] حالت عادی و هنجار را مورد تهدید قرار می دهد. اتفاقی که به نوعی پایان ترس گوتیک محسوب میشد و مضامین رایج در فیلمهای اکسپرسیونیستی را به مرحله بالاتری میبرد.به عبارت دیگر فیلم های وحشت بازتاب انحطاط وحشتناکی است که در فرهنگ غرب رخ داده است. گوئی انسان غربی در سینمای وحشت سیمای سیاست دولت های خود را به ویژه درمورد دیگران می بیند.
واژهی ترس برای اولین بار در رمان گوتیک قلعهی اورتانتو (۱۷۶۴) اثر هوراس والپل[۱۷] به ادبیات راه پیدا کرد. داستانی آکنده از ملودرامهای اسرارآمیز و اتفاقات ماوراء طبیعی که منجر به آغاز نوشتن به سبک گوتیک شد. بعد از والپل نویسندههای دیگری چون آن رادکلیف[۱۸] با رمان اسرار اودولفو (۱۷۹۴) و متیو گرگوری لوئیس [۱۹] با رمان معروف کاهن (۱۷۹۶) ظهور کردند و تعلیق و دلهره را با خود به ارمغان آوردند. با آغاز قرن نوزدهم نویسندگان رمانتیک شهیری چون ساموئل کالریج[۲۰] و گوته[۲۱] در آثار خود ترس را منعکس کردند که همه و همه مقدمهای بود برای ظهور اربابان ترس.
وقتی ماری شلی[۲۲] رمان فرانکشتاین را در سال ۱۸۱۸ به پیشنها لرد بایرون نوشت شاید هرگز فکر نمیکرد سنگهای زیرین بنائی را پایه میگذارد که نزدیک دو قرن دیگر سر به آسمان خواهد کشید. با این حال شلی تنها نبود و تنها یک سال بعد داستان کوتاه خونآشام توسط جان پولیدوری[۲۳] نوشته شد. تا قبل از پایان آن قرن جوزف شریدان لوفانو[۲۴] رمان کامیلا (۱۸۷۱) و برام استوکر[۲۵] رمان دراکولا (۱۸۹۷) را نوشتند و این زیربنا را بیش از پیش استحکام بخشیدند.
به دلیل اصالت بریتانیایی که همهی این آثار دارند به جرئت می توان گفت که این یک گونهی هالیوودی نیست. با این حال اگر شلی را معمار این گونه بنامیم، بی شک هالیوود پیمانکاری است که این ساختمان را ساخت و برج و باروهایش را تکمیل کرد. بررسی تاریخ سینمای ترس زیر ذرهبین این جستار نیست و ناگزیر به همین اندازه اکتفا میشود. ولی باید تأکید کرد که سینمای ترس بازتاب ناخودآگاه ترسی است که در زوایای زندگی فردی و اجتماعی انسان غربی لانه کرده و نشان می دهد که چگونه این انسان، انسانیت را هدف گرفته است.
واژگان:
ترس : در این نوشتار معادل واژه Horror است. ترسیدن یک مکانیسم یا نظام دفاعی در بدن است که به شکل جسمانی و روانی بروز پیدا کرده و عملکرد معمول بدن را تغییر میدهد. این تغییر با آزاد شدن آدرنالین همراه است. این نظام غریزی از ابتدای پا نهادن به جهان و به هوش آمدن (آغاز کار مغز) آغاز به کار میکند. گاهی احساس ترس یا خطر، از ندانستن کنشها و واکنشها در پیرامون نشأت میگیرد. در این صورت با کنار رفتن پردهها و حجابها و با روشن شدن هر ناشناختهای در پرتوی دانش (دانستن) ترس نیز از بین می رود. ترس از تاریکی در کودکان نمونهی بارزی در اینباره است.
معنویت: در این نوشتار آنچه مربوط به معنی است و در برابر ظاهر و ماده قرار میگیرد. در این تعریف دین هسته مرکزی معنویات است. اگر دین را نظامی هدفمند و بیرونی برای رسیدن به حقیقت مطلق، علتالعلل، یا خداوند بدانیم، معنویات یک جستجوی درونی و روحانی برای هر نفر خواهد بود. گروهی از مردم در غرب با اعتقاد به معنویات به دین کنونی مسیحیت اعتقادی ندارند. این گونه افراد که خود را معنوی غیردینی[۲۶] میخوانند، طبق نظر سنجی سایت گالوپ، یک سوم از جمعیت امریکا را تشکیل می دهند. وجود این جمعیت چشمگیر در کشور امریکا که بازار اول هالیوود است در بررسی زیرگونهی ترسناک ماورایی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
زیرگونهی ترسناک ماورایی: چارلز دری (۱۹۷۷)، زیباشناس فیلم در کتاب رویاهای تاریک دربارهی این زیرگونه چنین گفته است که این فیلمها نشان میدهند در این دنیا نیروهای اهریمنی وجود دارند که همواره بر زندگی بشر تاثیر گذاشتهاند. گاهی این نیروها تنها یک حس ماورایی هستند؛ مانند فیلم حالا نگاه نکن (۱۹۷۳) اثر نیکولاس روگ[۲۷]، و گاهی در قالب جادوگرها، شیاطین یا اهریمن ها نشان داده شده اند. این نوع فیلمها از سابقه قابل توجهی برخورداند، هرچند فریدکین با فیلم جنگیر قالبی را پیش روی دیگر کارگردانان گذاشت. درست است که مضمون نیروهای اهریمنی در ادبیات امریکایی وجود داشته است؛ خانهی هفت شیروانی (۱۸۵۱) نوشتهی ناتانائیل هاثورن[۲۸]، افسانهی اسلیپی هالو (۱۸۲۰) نوشتهی واشنگتن ایروینگ[۲۹]، کلاغ (۱۸۴۵) نوشتهی ادگار آلن پو[۳۰] و سخت تر شدن اوضاع (۱۸۹۸) نوشتهی هنری جیمز[۳۱]، اما همانطور که پیشتر گفته شد، ادبیات بریتانیا پیشگام این گونهی ادبی بود و وقتی که ادبیات امریکا از نیروهای اهریمنی حرف می زند، ماری شلی و برام استوکر به این نیرو تجسد بخشیدند.
روش پژوهش:
این مقاله مبتنی بر شیوه توصیفی-تحلیلی بوده و روش گردآوری دادهها از نوع کتابخانهای و با استفاده از منابع مکتوب و دیجیتال است. این مقاله به بررسی موردی یک نمونه پرداخته است.
فیلم جنگیر:
کارگردان: ویلیام فریدکین / نویسنده و تهیه کننده: ویلیام پیتر بلتی / محصول سال ۱۹۷۳ امریکا
رنگی / مدت: ۱۲۲ دقیقه (نسخه سینمایی) ۱۳۲ دقیقه (نسخه کارگردان) / زبان اصلی: انگلیسی
در چهل و ششمین مراسم اسکار نامزد دریافت جایزه در ده رشته / اولین فیلم ترسناکی که نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم بوده است / برنده دو جایزه اسکار برای بهترین فیلمنامهی اقتباسی و بهترین صداگذاری
برنده ۴ جایزه گلدن گلوب
خلاصه فیلم:
داستان اصلی در شهر جرج تاون در حومه واشنگتن روایت می شود. کریس مکنیل بازیگر معروف تلویزیون به توصیه پزشکانی که از درمان دخترش ریگن که مبتلا به تشنج است عاجزند، به کشیش جوانی به نام پدر کاراس مراجعه میکند. مادر پدر کاراس به بیماری مرگباری دچار است و سیر وقایع زندگی پدر کاراس اعتقاد او را سست کرده و او را به سوی ناامیدی کشانده است. پس از اینکه پدر کاراس از تسخیر بدن ریگن توسط اهریمن مطمئن میشود با مراجعه به کلیسا تقاضای اجازه برای اجرای عملیات جنگیری میکند. کلیسا برای این کار شخصی باتجربهتر را سراغ دارد ؛ پدر مرین. مرین کشیشی پیر است و موجودی که بدن ریگن را تسخیر کردهاست را میشناسد. در طول اجرای مراسم سخت و طاقتفرسا پدر مرین جان خود را از دست میدهد. در نهایت پدر کاراس موفق به بیرون کشیدن اهریمن از بدن دخترک میشود اما به بهای عمر خودش.
بحث و بررسی:
جنگیر را میتوان یکی از جریانسازترین فیلمهای سینمای ترس برشمرد که در دهه هفتاد و پس از آن آثار دیگری به تقلید از آن ساخته شدند. میتوان گفت که هیچ یک از این فیلمها، حتی نسخههای بعدی همین فیلم، یعنی جنگیر۲: کافر (۱۹۷۷)، جنگیر۳ (۱۹۸۹)، جنگیر: سرآغاز (۲۰۰۴) و فرمانروایی: دنبالهای بر جنگیر(۲۰۰۵) نتوانستند به موفقیت فیلم اول برسند و با گذشت ۴۰ سال هنوز این فیلم بیرقیب مانده است. پیروی از اصول سینمای ترسناک و توجه بیبدیل به جزئیات شاید از دلایل این موفقیت باشد. ارتباط با «بیگانهها» یکی از اصلیترین مضامین فیلمهای گونهی ترس است. گاهی این بیگانگان دشمنانی هستند از سیارات دیگر؛ غارتگر (۱۹۸۷) و بیگانه (۱۹۷۹) و گاه بیگانگانی برخواسته از اعتقادات قدیم و دنیای ناشناختهی باستان.
تهدیداتی که انسان امروز را به وحشت انداختهاند در جهان پیرامون او به وقوع میپیوندند؛ جنگ، بمب اتم، فاجعه هیروشیما، کشتار مردم در فلسطین، تروریسم، جرم و جنایت، بیماریهایی چون ایدز و سرطان. ترسی که در این زیرگونهی سینمایی به مخاطب القا میشود از جنس دیگری است؛ از جنس خود او.
در روایت فیلم میبینیم که اهریمن در جسم یک دختر از خانوادهای مرفه حلول میکند. خانوادهای که امنیت و نظم در آن وجود دارد و خود نمادی از جهان مطلوب است. بیگانه با نقض امنیت و به هم ریختن نظم هنجارها را میشکند و سبب ایجاد ترس میشود. در جهانی که همه چیز باید ملموس باشد، میبینیم که خانوادهی ریگن به پزشکان و متخصصان رجوع می کنند اما همه از درک این پدیده عاجزند. پس وقتی که عینیتهای ملموس اندازهپذیر فایدهای ندارد، نقش مردان دیگر پررنگ میشود.
با حضور کشیشها دیگر منطق محسوس پاسخگو نیست و نبرد خیر و شر از اعتقادات آنها ریشه میگیرد. جهانی که برای بیننده پدید میآید با جهان فیزیکی و ملموسی که او میشناسد تفاوت دارد. اینجاست که آشناییزدایی در هر شات از فیلم دیده میشود و ترس را میآفریند. نبرد تکراری سفید و سیاه شکل میگیرد اما دیگر کلیشهی قدیس و شیطان طرح نمیشود. پدر کاراس شخصیت خاکستری این نبرد است که با اعتقاداتی سست پا به عرصهی مبارزه میگذارد. اهریمنی که زاده اعمال بشر است، با کشیشی دلسرد از رحمت خدا درگیر میشود. نبردی که پایاپای است و هر دو کشیش جان خود را در آن از دست میدهند. اما یکی به واسطهی ضعف جسمانیاش و دیگری به دلیل ضعف در ایمان. کشیش گوئی نمادی است از وضعیت کنونی دیانت در غرب. دیانتی ضعیف و آلوده به آنچه که نباید به آن آلوده شود: دنیاپرستی
تسخیر جسم یک انسان توسط اهریمن در فضای مدرنیته اتفاق میافتد. جایی که علم همواره پاسخی باید در آستین داشته باشد و جهان تنها به شکل دنیوی خلاصه شده است. اما برای این موضوع تنها متافیزیک است که معنا پیدا میکند. اینجا جایی است که به نقطه قوت فیلم ترسناک ماورایی تبدیل میشود. بازگشت به متافیزیک، معنویت یا خداوند. تنها در این روایت است که معنویت در جهانی که لگام علم دارد به عرصهی ظهور میرسد. در نبرد خیر و شر که معمولا با پیروزی خیر به انجام میرسد، بشر دستی که از ورای فیزیک برایش دراز شده است را میگیرد. محملی که میتواند در آن به رشد و تعالی برسد. چرا فیلمهای ماورایی را دوست داریم؟ آیا برای این است که گاهی آنها وجود نیروی مطلق خیر، خداوند، را نیز بروز میدهند.
بحث و نتیجه:
اوون گلیبرمن منتقد سینما درباره جنگیر میگوید: ”در اواخر دههی ۶۰ که فرهنگ، جامعه و سنت از هم منفک میشدند، حرف از این بود که در زمانهای «بدون خدا» زندگی میکنیم. در یکی از شاتهای فیلم کودک رزماری تصویر روی جلد مجلهی تایمز نشان داده میشد که روی آن نوشته شد بود «آیا خدا مرده است؟» و انگار که در فیلم به این پرسش جواب داده شده بود: بله. یعنی که خداوند روزی اینجا بوده است و حالا شیطان جای او را گرفته است. اما در جنگیر میبینیم که شیطان ظهور میکند و در عین عجز، خانواده دست به دامان خداوند میشوند. جنگیر شاید فیلمی بود که خدا را در فرهنگ امریکا دوباره زنده کرد. “
در جامعهای که طبق آمار یک سوم از جمعیت آن بدون اعتقاد به وجود خدا، زندگی می کند ولی از زندگی می ترسد (SBNRها) ساخت فیلمهایی مانند جنگیر به نظر کم فایده نیست. در صنعت سینمایی هالیوود سرمایه حرف اول را میزند و به نقل از ویلیم فادیمن[۳۲]: ”هالیوود از شمال و جنوب و شرق و غرب محدود است به دلالها!“، ساخت این گونه فیلمها با توجه به این جمعیت قابل توجه و بازاری که برای هالیوود وجود دارد همواره فروش گیشه را تأمین میکند. فیلم جنگیر که با بودجه حدود ۱۲ میلیون دلار ساخته شد در مجموع فروش جهانی خود (در سینما، تلویزیون و نسخههای خانگی) ۴۰۱ میلیون دلار فروش داشت که در بین فیلمهای گونهی ترسناک رقم قابل توجهی است.
با همهی این اوصاف، نقدهای وارده به فیلمهای ترسناک و اثرات مخربی که دارند، وجود نشانه هائی از پیامهای انسانی، حتی معنوی و گاهی دینی نیز در بین فیلمهای هالیوود انکارپذیر نیست. معنویت اگرچه حتی دستآویزی برای هالیوود باشد تا به درآمدهای بیشتری برسد، با توجه به ساخت استادانه و جذاب و مقیاس گستردهی پخشی که به آن مجهز است، آن هم در دنیایی که نفوذ معنویت نه تنها در فرهنگ غرب، بلکه در فرهنگهای شرقی نیز کمتر و کمتر میشود چندان هم بد به نظر نمیرسد.
منابع:
- مهدوی فر، سید حسن(۱۳۸۴). رویای بهشت: نگاهی به فیلمهای معناگرای جهان از ۱۹۷۰ تا کنون، چاپ اول، تهران، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی.
- هیوارد، سوزان (۱۳۸۸). مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی، ترجمهی فتاح محمدی، چاپ سوم، زنجان، نشر هزارهی سوم.
- هیرمندی، رضا (۱۳۸۱). فرهنگ گفتههای طنزآمیز، تهران، نشر فرهنگ معاصر.
- Derry, C.(1977).Dark Dreams: A Psychological History of the Modern Horror Film; A.S. Barnes & Co, USA
- Olson, D. (2011). The Exorcist: Studies in the Horror Film; Centipede Press
- Cook, P. (1985). The Cinema Book; British Film Institute
- Waller, G. A. (1987). American Horrors: Essays on the Modern American Horror film ; University of Illinois Press
- Smith, G. N. (1999). The Oxford History of World Cinema; Oxford University Press
- Key, W. B. (1976). Media Sexploitation; Prentice Hall Trade
- Gleiberman, O. (2013). Why we like exorcist movies: They don’t just showcase the Devil, they conjure up God too, Entertainment Weekly, Retrieved 8/20/2013 from http://insidemovies.ew.com/2013/07/27/why-we-like-exorcist-movies
- http://www.gallup.com/poll/7759/americans-spiritual-searches-turn-inward.aspx بازیابی شده در ۲۵ تیر ۱۳۹۲
[۱] . William Friedkin
[۲] . Robert Wiene
[۳] . Friedrich Murnau
[۴] . Alfred Hitchcock
[۵] . در این جستار گونه همان Genre و زیرگونه همان Subgenre است.
[۶] . معادل Horror-of-the-Demonic film که نویسنده معادل زیرگونهی ترسناک ماورایی را برگزیده است.
[۷] . Danel Olson
[۸] . Gregory A. Waller
[۹] . Owen Gleiberman
[۱۰] . James Wan
[۱۱] . William Peter Blatty
[۱۲] . Roman Polanski
[۱۳] . Ira Levin
[۱۴] . [ایمان] به معنای خدا [در غرب] مرده است؛ جمله ای که در دهه ۶۰ شعار جنبش الحاد در امریکا بود.
[۱۵] . Pam Cook
[۱۶] . Robin Wood
[۱۷] . Horace Walpole
[۱۸] . Ann Radcliffe
[۱۹] . Matthew Gregory Lewis
[۲۰] . Samuel Taylor Coleridge
[۲۱] . Goethe
[۲۲] . Mary Shelley
[۲۳] . John Polidori
[۲۴] . Joseph Sheridan Le Fanu
[۲۵] . Bram Stoker
[۲۶] . Spiritual But Not Religious (SBNR)
[۲۷] . Nicolas Roeg
[۲۸] . Nathaniel Hawthorne
[۲۹] . Washington Irving
[۳۰] . Edgar Allan Poe
[۳۱] . Henry James
[۳۲] . William Fadiman
تاریخ مقاله: اسفند ماه ۱۳۹۳
نویسنده:محمد حامد شاهمرادی دانشجو پژوهش هنر دانشگاه تربیت مدرس، دکتر اصغر فهیمی فرعضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس