اعلام جنگ عربستان سعودی بر ضد کشور یمن و آغاز حملات گسترده هوایی بر ضد مراکز نظامی، ساختمان های دولتی، مدارس، بیمارستان ها ، سیلوهای گندم و مناطق غیر نظامی در یمن، این سوال ها را مطرح می کند که چرا ریاض دست به این جنگ زد؟ و با این اقدام در پس تحقق چه اهدافی است؟ و اعلام آتش بس پس از ۲۴۳۰ حمله هوایی ویرانگر در مدت ۲۶ روز چه معنایی دارد و چه پیامد هایی را بر معادلات خواهد داشت؟ و اینکه معادلات دو جانبه یمنی سعودی و معادلات منطقه ای تا چه حد در آینده از نتایج این جنگ متاثر خواهد شد؟.
آنچه مسلم است، جنگ آخرین گزینه تصمیم گیران و دولتمردان در هر نظام سیاسی است و آغاز جنگ عربستان سعودی به معنای استیصال این نظام و نا امیدی کامل از امکان باز گردادن شرایط وابستگی قبلی یمن به این کشور و یا بازتولید نظام وابسته به خود در یمن در نتیجه تحولات اجتماعی و سیاسی جاری در این کشور است.بن بست سیاسی عربستان سعودی در یمن محصول دو تحول بزرگ در یمن است.
- تحولات اجتماعی یکی از مهمترین دلایل استیصال ریاض از تحولات اخیر یمن است. نظام اجتماعی در یمن قبیله ای است و وفاداری قبیله ای مهم ترین شاخصه آن به شمار می آید. در یمن نظام قبیله ای ، ریشه دار و گسترده است و تنها دو قبیله حاشد و بکیل نزدیک به نیمی از جمعیت ۲۴ میلیونی این کشور را تشکیل می دهند و عربستان سعودی با ایجاد شبکه ای از ارتباطات با قبیله بزرگ حاشد سعی کرده است از طریق ساختار اجتماعی، نفوذ خود را در یمن نهادینه سازد. آل احمر رهبران حاشد نه تنها حقوق بگیر و متحد آل سعود بودند، که با تاسیس حزب الاصلاح با ماهیت اخوانی-سنی در تلاش بودند تا تقابل مذهبی در یمن را فعال کرده و شیعیان زیدی و جریان حوثی را نیز در محاصره کامل مذهبی قرار دهند. در تقسیم قدرت در یمن ال الاحمر ریاست پارلمان و فرماندهی ارتش را تا گذشته نزدیک در انحصار داشتند. این اتحاد و ائتلاف سعودی ها با ال الاحمر که از دهه نود میلادی آغاز شد، با مرور زمان ابعاد جدیدی یافت .علیرغم اینکه ۹۵% جامعه یمن یا سنی شافعی و یا شیعه زیدی اند ،ولی عربستان سعودی با بهره برداری از آل احمر رهبران قبیله حاشد به ایجاد مدارس وهابی در یمن اقدام کردند که شاید حادثه مدرسه دماج دراستان صعده در سال ۲۰۱۲ نمونه ای از این رفتار به شمار می آید. مدارس وهابی که به وسیله عربستان تأسیس میشوند سرچشمه انتشار افکار تکفیری در جهان اسلامند. صعده یک منطقه کاملا زیدی است و ایجاد مدرسه وهابی در دماج و جذب چند صد طلبه علوم دینی به این مدرسه که نیمی از آنها غیر یمنی هستند، به شدت جامعه صعده را تحریک کرد و در نتیجه این واکنش اجتماعی، دولت یمن ناچار به بستن این مدرسه شد. تحولاتی اجتماعی که در سال ۲۰۱۴ در استان های عمران و ارحب اتفاق افتاد، این شرایط را تا حد زیادی تغییر داد. بیش از نیمی از قبیله حاشد، زیدی مذهب هستند، ولی به علت بافت و وفاداری قبیله ای جامعه یمن، مردم این قبایل تابع رهبران سنی خود(آل الاحمر) بودند، ولی رفتار های فرقه گرایانه تحمیلی سعودیها بر آل الاحمر در پیش گرفتن رفتار تحریک آمیز ضد شیعی آن هم در جامعه ای که هیچگاه تفاوت مذاهب در آن ظهور و بروز نداشت، قبایل زیدی حاشد را تحریک کرد و آن ها طی قیام گسترده ای آل الاحمر را از این دو استان اخراج کردند و بیزاری خود را از این رفتارهای واگرایانه اعلام کردند. تغییر وفاداری مردم قبایل حاشد از وفاداری کور قبیله ای به وفاداری عقلانی و وحدت طلب آغاز تحولات سیاسی جدید یمن به شمار می آید. پاکسازی استان های عمران و ارحب از نیرو های تفرقه افکن وهابی عملا دسترسی نیروهای حوثی را به صنعاء را کاملا ممکن کرد.از لحاظ جغرافیایی استان های عمران وارحب نقطه ارتباطی منطقه صعده در شمال و صنعا در مرکز قرار دارد.
- همزمان با تحولات ساختار قبیله در یمن ،در مدل یمنی بیداری اسلامی نیز تحولاتی در سطوح رهبری این جنبش اجتماعی صورت گرفت. موج بیداری اسلامی در جهان عرب که از تونس اغاز شد وبه مصر ولیبی وبحرین ویمن کسترش یافت ، مدل خاصی از تغییرات اجتماعی بر اساس حرکت مردمی توده وار بدون سر(رهبری) بود. این جنبش ها در همه کشورها موج بیداری از رهبری متمرکز برخوردار نبوده ونیست. این مساله مهمترین نقطه قوت ودر عین حال ضعف این تحرکات اجتماعی به شمار می آید. از یک طرف نبود رهبری، امکان سرکوب و برهم زدن سازماندهی آن را از سوی رژیم های استبدادی حاکم نمی داد و از سوی دیگر فقدان رهبری روزنه ای بود که نیرو های ضد انقلاب و بازیگران منطقه ای و بین المللی از آن نفوذ کرده و جهتگیری های این حرکت اصیل اجتماعی را منحرف ساختند. موج اول اعتراضات اجتماعی در یمن که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، با تحرک شورای همکاری خلیج فارس به نتیجه نرسید. برخی از نیرو های انقلابی از جمله تجمع همگرایی مشترک(اللقاء المشترک) به رهبری حزب اصلاح وال الاحمرپیشنهاد شورای شیخ نشین های خلیج فارس بویژه عربستان سعودی را پذیرفتند و عملا همه خواست های مردم در اصلاح ساختار سیاسی فاسد حاکم بر یمن را در استعفای علی عبد الله صالح و جایگزینی عبد ربه منصور هادی مختصر کردند. البته همراه با این تحول قرار بود که منصور هادی ظرف دو سال تدوین قانون اساسی جدید را به اتمام برساند و به رفراندوم بگذارد و بر اساس قانون اساسی جدید رئیس جمهور و پارلمان جدید نیز انتخاب گردد. تصور تحقق این وعده ها که بخش مهمی از خواست مردم بود، اجماع و حضور معترضان مردمی را بر هم زد و عملا موج تغییرات اجتماعی بیداری اسلامی در یمن پراکنده شد. ولی با گذشت زمان و سپری شدن دو سال تعیین شده و اجرایی نشدن خواست عمومی از سوی عبد ربه منصور، جوشش های اجتماعی باردیگر از سر گرفته شد، ولی با دخالت مجدد عربستان سعودی، مدت ریاست جمهوری منصور هادی در پارلمان یکسال دیگر (۲۷ بهمن گذشته)تمدید شد. در این سه سال منصور هادی تنها فرآیند گفتگوی ملی را آغاز کرد که این مشاورات احزاب به تصمیماتی رسید که مورد اجماع ملی وحمایت اکثریت مردم نبود.
این توافق ها در شرایطی صورت گرفت که نمایندگان برخی از جریان های سیاسی در یمن ترور شدند از جمله نماینده جریان حوثی .اصلاح ساختار سیاسی و مشارکت گسترده مردم و بهبود شرایط اقتصادی و از بین بردن فقر و بیکاری از مهم ترین انتظارات مردم بود ، در حالی که فرایند گفتگوی ملی تنها در باره برقراری سیستم فدرالیزم و تمرکز زدایی از نظام سیاسی بر اساس تقسیم یمن به شش ایالت ، تصمیم گرفته بود و اجرای این توافق می توانست وحدت یمن را با بحران مواجه سازد به ویژه در شرایطی که تحرک جنوبی (حراک جنوبی) خواهان جدایی بخش جنوبی بود و هدف تقسیم مجدد یمن را دنبال می کرد.
سرخوردگی های سیاسی و اجتماعی ناشی از استمرار فساد در نظام سیاسی بار دیگر مردم یمن را به صحنه اعتراض درباره شرایط موجود سیاسی وتحقق نیافتن اصلاحات باز گرداند ولی تحرک موج دوم اعتراض نسبت به موج اول یک تفاوت مهمی داشت و آن موضوع رهبری است . با تحولات اجتماعی در قبیله حاشد و حضور انصار الله در صنعاء پایتخت یمن ،موج دوم بیداری اسلامی با هدایت سید عبد الملک حوثی به صورت مسالمت آمیز وگسترده تر از گذشته از سر گرفته شد که در این لحظه تاریخی عبدالملک حوثی به عنوان رهبر ملی نمایان شد و خواست عمومی را دنبال می کرد. انتقال جریان انصارالله از یک تشکل بخشی در صعده به یک تشکل ملی که اهداف اجتماعی مردم یمن را دنبال می کند، مهم ترین تحول در موج اعتراض های اجتماعی در یمن در یک سال اخیر بود . دولت یمن احساس می کرد که این تحرک مسالمت آمیز می تواند دولت نا کار آمد منصور هادی را تهدید کند ، بی درنگ به ارتش دستور داد تا این اعتراضات را سر کوب کند . حمله به تظاهر کنندگان
و کشتار مردم از سوی نیروهای هادی ،با واکنش وسیع مردم خنثی شد و عملا کمیته های مردمی متشکل از انصارالله با دستور آقای عبد الملک حوثی و با همراهی دیگر احزاب ملی ،شهر صنعاء را تحت کنترل خود در آوردند . عبد ربه منصور پس از شکست نقشه خود ،تغییر رفتار داد و با نیروهای مردمی وارد گفتگو شد که نتیجه این گفتگو ها امضای توافق صلح و مشارکت با نه حزب اصلی یمن بود. منصور هادی در این توافق تعهد داد که بدون هماهنگی این احزاب اقدامی انجام ندهد و با مشورت با آنها نقشه را ه اصلاحات جدید یمن که دیر شده بود ،تعیین خواهد کرد. رئیس جمهور یمن با رسیدن تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۵ که پایان مهلت یکساله تعیین شده پارلمان بود ،از پارلمان درخواست تمدید ریاست جمهوری خود به مدت یکسال دیگر شد که با موافقت روبه رو نشد. هادی منصور که روزهای واپسین ریاست خود را طی می کرد در یک اقدام جدید با حمایت عربستان سعودی اجرای نقشه فدرالی کردن یمن را به اجرا گذاشت که با واکنش احزاب ملی روبه رو شد و مدیر دفتر رئیس جمهور که مجری این ماموریت بود از سوی تشکل های مردمی بازداشت گردید. پس از این تنش ها قرار شد رئیس جمهور ، کابینه جدیدی را به رهبری بحاح تشکیل دهد و کار را به دولت جدید واگذار کند . باتشکیل دولت جدید در چارچوب یک توطئه حساب شده رئیس جمهور ،نخست وزیر ،و کابینه به طور دسته جمعی استعفا کردند. این اقدام با هدف ایجاد خلا قانونی و بن بست در نظام سیاسی صورت گرفت .فرار منصور هادی از صنعاء به عدن با لباس زنانه و پس از آن اعلام حمایت عربستان از هادی به عنوان تنها نماینده دولت دارای مشروعیت ! و سپس اعلام انصراف وی از استعفای قبلی، نشان داد یک توطئه با حمایت
عربستان و شیخ نشینهای خلیج فارس در حال اجرا است .بازگشت همه سفرا شورای همکاری خلیج فارس وگشایش سفارتخانه های انها در عدن ونه صنعاء واقدام مشابه برخی کشورهای غربی دولت مرکزی یمن را به واکنش واداشت. این اقدام در برگیرنده شبهه جدا سازی بخش جنوبی از یمن است و به نوعی کودتا بر ضد توافق صلح و مشارکت به شمار می آید و طبیعی است که نیروهای مردمی با آن مقابله کنند.
تجمع نیروهای جدایی خواه و وابسته به عربستان و نیز القاعده در استان عدن و ایجاد منطقه ای خارج از کنترل دولت مرکزی ،ارتش و نیروهای مردمی را به حرکت جدی وادار ساخت و آنها با حمله به عدن این منطقه را تصرف کرده و هادی منصور از طریق دریای به کشورعمان فرار کرد و از آنجا به ریاض رفت . پس از این حوادث عربستان سعودی احساس کرد وحدت ارتش و نیروهای مردمی در یمن و اصرارانها بر نفی هر گونه تقسیم کشور و وابستگی به خارج ، عملا پایانی بر نفوذ عربستان در یمن رقم زد و به همین علت حمله نظامی به یمن را آغاز کرد . به عبارت دیگر عربستان سعودی با سقوط هادی احساس کرد همه راههای باز تولید نفوذ سیاسی خود را در یمن از طریق غیر نظامی بسته شده و به همین علت ریاض به سمت راه حل نظامی گرایش پیدا کرد.
جنگ میان عربستان و یمن ،تکرار گذشته با شرایط جدید :
جنگ جدید عربستان سعودی بر ضد یمن به ویژه انصار الله این بار با تشکیل ائتلاف منطقه ای و بین المللی در بر گیرنده شورای همکاری خلیج فارس (به استثنای عمان) و همکاری مصر ، اردن، مغرب و پاکستان و ترکیه و نیز با چراغ سبز و کمک آمریکا آغاز گردید. ریاض در این جنگ از همه امکانات نظامی خود استفاده کرد به ویژه در دو روز آخر بسیاری از ناظران از شدت عملیات و به کارگیری سلاحهای ممنوعه بین المللی شگفت زده شده بودند. جنگ میان عربستان و یمن در تاریخ گذشته نه چندان دور نیز ریشه دارد.در دوران تاسیس سلسله آل سعود در شبه جزیره عرب، یمن سرزمینی متحد و دارای سابقه سیاسی و تمدنی بود در حالیکه عربستان سعودی در حال پی ریزی نظام جدید سیاسی خود بوده است. در سال ۱۹۳۲ رژیم در حال تشکل سعودی به کشور یمن حمله کرد و دو رژیم پس از یک سال تنش ، برای حل اختلافات فیما بین به گفتگو نشستند. در اولین دور گفتگو میان دو طرف ،امام یحیی پادشاه یمن با تمسخر از رژیم تازه تاسیس شده سعودی گفت این چه کسی است که از صحرا آمده و حاکمیت دولت ریشه دار و ۹۰۰ ساله یمن را تهدید می کند . این گفتگو ها به نتیجه نرسید و جنگ میان دو طرف از سر گرفته شد . نیروهای سعودی در این جنگ سه استان یمنی عسیر، جیزان ، ونجران را اشغال کردند ولی توان پیشروی در مناطق نا هموار و صعب العبورو کوهستانی صعده نداشتند و به همین علت آتش بس بار دیگر بر قرار شد و گفتگو از سر گرفته شد. این گفتگو ها در سال ۱۹۳۴ به امضای معاهده طائف و ترک مخاصمه انجامید. در این توافق قرار شد سه استان یمن به مدت ۵۰ سال در اجاره عربستان قرار گیرد که در سال ۱۹۸۴ به پایان رسید ولی عربستان حاضر به عقب نشینی از این استان ها نشد ، و این اختلاف همچنان تاکنون ادامه دارد. با توافق طائف ، روابط یمن و عربستان شاهد سه دهه آرامش بود و رفت و آمد مردم در دو طرف مرز به طور طبیعی صورت می گرفت .
در سال ۱۹۶۲امام محمد البدر پادشاه یمن در برابر موج ناسیونالیستی عرب به رهبری عبد الله سلال قرار گرفت وبه سرعت سقوط کرد و نظام یمن جمهوری شد . هواداران نظام جدید جمهوری از همان آغاز، توافق طائف را ظالمانه دانستند و آن را رد کردنند و از عربستان خواستند از سه استان یمنی عقب نشینی کند. در این اختلاف یمن و عربستان ، دولت مصر به رهبری جمال اعبد الناصر طرف یمن را گرفت و با اعزام هفتاد هزار سرباز به یمن از رژیم نوپای آن حمایت کرد. عربستان سعودی به سرعت از امام بدر حمایت کرد و امکانات نظامی وسیعی در اختیار طرفداران پادشاهی قرار داد و با این صف آرایی داخلی و منطقه ای یمن از سال ۱۹۶۸سال و به مدت دو سال غرق در جنگ داخلی شد . در سال ۱۹۷۰ جنگ های داخلی یمن با پیروزی جمهوری خواه ها به پایان رسید و عربستان سعودی ، دولت جدید شمال یمن را به رسمیت شناخت و برای جلوگیری از نفوذ شوروی به دولت نو پای یمن از رژیم جدید جمهوری یمن حمایت کرد . رابطه یمن و عربستان بار دیگر صمیمی شد اما علیرغم این همپیمانی و کمک های مالی سعودی به یمن ولی گاه و بی گاه بحث ادعای ارضی از سوی ناسیونالیست های یمنی مطرح می شد و عربستان می کوشید که این ادعا ها را نادیده گیرد .
بخش جنوبی یمن در این مدت زیر سلطه مستقیم انگلیس قرار داشت ولی دولت یمن شمالی گاه و بیگاه ادعای خود را در باره این سرزمین نیز مطرح می کرد. در سال ۱۹۶۷ انگلیس از بخش جنوبی یمن عقب نشینی کرد و جمهوری دمکراتیک خلق یمن در این بخش شکل گرفت. این نظام به سرعت همپیمان شوروی شد و عملا دو بخش یمن در نتیجه جنگ سرد میان دو اردوگاه سرمایه داری وسوسیالیزم ، در تقابل سیاسی با یکدیگر قرار گرفتند. عربستان سعودی علیرغم همپیمانی با امریکا و دشمنی با بلوک شرق ، شرایط واگرایی در یمن را برای خود ایده آل می دانست و در جهت استمرار آن به طور پنهان فعالیت می کرد. کشور یمن از دیر باز به علت جمعیت گسترده و ادعاهای ارضی همواره برای عربستان یک دشمن بالقوه شمرده می شد وعربستان همواره می کوشد در اولویت های تضاد یمن قرار نگیرد.
در سال ۱۹۹۰ دولت های دو یمن تصمیم به اتحاد و وحدت گرفتند و این تصمیم با حوادث متعدد همزمان شد ، از جمله حمله صدام حسین سرکرده عراق به کویت وسپس حمله نظامی آمریکا و متحدانش به عراق بود.در زمانیکه بحث حمله نظامی آمریکا به عراق در شورای امنیت مطرح شد ، نماینده یمن به این حمله رای منفی داد که با واکنش شدید عربستان سعودی و شورای همکاری خلیج فارس روبرو شد. عربستان سعودی که پذیرای حدود چهار ملیون مهاجر یمنی بود ،شروع به اخراج صدها هزار یمنی کرد و عملا دولت یمن را از مهمترین منبع ارزی خود محروم کرد که از حواله دستمزد کارگران شاغل در ان کشور صورت می گرفت . در سال ۱۹۹۴ برخی از سیاستمداران یمن جنوبی سابق برای جدایی این بخش ، تلاشهایی آغاز کردند که به جنگ میان جدایی طلبان و دولت مرکزی یمن انجامید . حمایت عربستان سعودی از جدایی طلبان جنوبی ،روابط عربستان و رژیم علی عبد الله صالح را تیره کرد و با سرکوب جدایی طلبان از سوی دولت مرکزی عملا تلاش عربستان ناکام ماند. دولت عربستان پس از جنگ با ارائه رشوه های مالی به بهانه باز سازی یمن در صدد بود تا روابط با یمن ترمیم و ادعاها در باره ی استانهای جیزان ، نجران و عیسر که بالا گرفته بود ، به نوعی فروکش کند . این تلاش های عربستان در سال ۲۰۰۰ به امضای معاهده ای انجامید که یمن به گونه ای از ادعای ارضی خود چشم پوشی کرد . در آن هنگام جنبش عیسر که مخالف این اقدام دولت بود ، با تظاهرات گسترده در صنعاء ،این اقدام را محکوم کرد و به دولت نشان داد که بازگشت استانهای اشغالی همچنان یک خواست مردمی است . گفته می شود عربستان سعودی برای رسیدن به این توافق نزدیک به چهارملیارد دلار رشوه به مسولان و روسای قبایل یمنی تقدیم کرد .اما این رابطه نزدیک یمن با عربستان هیچگاه به حدی ارتقا نیافت که ریاض یمن را به شورای همکاری خلیج فارس راه دهد. همواره عربستان مخالف پیوستن این کشور فقیر به جمع پولدار شورای همکاری بود.از آن زمان عربستان سعودی برای گسترش نفوذ خود در یمن و نهادینه سازی این نفوذ ،طرح تبلیغ وهابیت را به اجرا گذاشت که به طور آشکار در تعارض با تفکر زیدیهای وحدت طلب استوار بود . اشتراک مذهبی میان زیدیها و مردم استانهای جدا شده که شیعه اسماعیلی هستند یکی از مهمترین علل پیشتاز بودن زیدیها در دفاع از این آرمانهای ملی بود و هست . شیخ بدر الدین حوثی بزرگترین مرجع دینی شیعیان زیدی و فرزندانش سید حسین و عبدالملک ،در این دوره تلاش کردند از هویت ملی و وحدت یمن دفاع کنند و با فعالیت های مذهبی ،سیاسی و بسیج قبایل به تقابل با این سیاستهای سازشکارانه دولت علی عبد الله صالح رفتند که این اختلاف دیدگاه منجربه بروز جنگ و سرکوب در شمال یمن شد . دولت مرکزی یمن با حمایت عربستان سعودی شش بار به منطقه صعده حمله کرد تا جنبش حوثیها را سرکوب کند . در جنگ چهارم سید حسین حوثی به شهادت رسید ولی قبایل صعده همچنان با سیاستهای دولت مخالفت می کردند. در جنگ ششم در سال ۲۰۰۹ دولت یمن شدید ترین حملات را بر ضد استان صعده و مردم آن با پوشش و مشارکت مستقیم نیروی هوایی عربستان سعودی آغار کرد . در این جنگ علیرغم ورود دو لشکر زرهی بمباران وسیع مناطق شمالی ،دولت یمن موفق به سرکوب حوثیها نشد و نیروهای حوثی در روز اعلام آتش بس از ۴۵ مرکز و روستای مرزی سعودی عقب نشینی کردند که خود نشان از توان انها دارد. دراین جنگ حوثیها تا اعماق ۲۰ کیلومتری خاک عربستان پیشروی کرده و ۱۳۰ نظامی سعودی را نیز کشتند.
تحولات اجتماعی در یمن در دو سال اخیر به تضعیف جایگاه آل الاحمر مهمترین متحد قبیله ای و رسمی عربستان سعودی در یمن انجامید و این تغییر راه نفوذ حوثیها به صنعاء پایتخت یمن را هموار کرد . اتحاد و ائتلاف جدید میان حوثیها و قبایل عمران و ارحب ،تشکل جدیدی به نام انصار الله پدید آورد که به صنعاء و در چهار چوب موج دوم بیداری اسلامی سرازیر شدند و حوادث سیاسی جدیدی نتیجه این تحولات اجتماعی و سیاسی شکل گرفت.
سید عبد الملک حوثی و مدیریت جنگ :
با آغاز تجاوز عربستان سعودی به یمن ، سید عبد الملک حوثی رهبر انصار الله اعلام کرد که مردم یمن با صبر استراتژیک ،اولویت های سیاسی خود را تعیین خواهند کرد . درست است که عربستان سعودی و از طریق رسانه های زنجیره ای خود می کوشید دستاوردهایی درباره انهدام توان موشکی یمن و پدافند ضد هوایی و تار و مار کردن واحد های پیاده ارتش و انصار الله برای خود دست و پا کند، اما واقعیت این است که راهبرد صبر استراتژیک یمنیها به شدت عربستان را وحشت زده کرده و رهبران ریاض با توجه به سوابق تاریخی نگران غافلگیری به وسیله نیروهای یمنی بودند. سناریو هایی که رهبران یمن در این جنگ در پیش گرفتند عبارتند از :
۱- پیشروی نیروهای متحد مردمی و ارتش یمن در مناطق تحت سلطه نیروهای طرفدار عبد ربه منصور هادی و القاعده و از بین بردن کامل مخالفین متحد با متجاوز سعوی که این اقدام از یک طرف سناریوی ریاض را بر هم زد که بر پایه ایجاد ستون پنجم در داخل یمن استوار بود، و از طرفی دیگر وحدت اجتماعی و سیاسی برای تقابل با عربستان را فراهم کرد و امکان آغاز حمله متقابل نظامی بر ضد عربستان را نیز به وجود آورد . در طول جنگ نیروهای مردمی به پاکسازی استانهای مختلف مشغول بوده و موفقیت هایی نیز در پاکسازی چند استان نیز به دست آوردند.
۲- حملات کور هوایی عربستان که مدارس ، بیمارستانها ، بازار ، سیلوهای گندم ، و کلا مردم غیر نظامی را هدف قرار داده بود، توانست زمینه شکل گیری فرایندی را فراهم کند که در آن ملت سازی تعمیق گردید و همبستگی ملی بر ضد دشمن متجاوز نیزگسترش یافت. در این چارچوب حزب سوسیالیست و جریان ناصری و کنگره عموم مردم که قبل از جنگ با انصار الله و ارتش اختلاف پیدا کرده بودند ، همبستگی خود را با انصار الله اعلام کرده و در کنار آن بر ضد جنگ افروزان سعودی وارد جنگ شدند.
۳- با اعلام جنگ تجاوز گرانه سعودی بر ضد یمن ،تفکیک صف بندی ها بر پایه موضع روشن و اشکار بر ضد این جنگ ظالمانه لازم و ضروری بود . برخی گروهها مانند حزب اصلاح ( اخوان المسلمین ) که به طور آشکار در کنار عربستان سعودی قرار گرفت و نیز جریانهای تکفیری القاعده و داعش که عربستان با بمباران نیروهای یمنی برای آنها فرصت سازی می کرد ، کاملا از صفوف مردم جدا شده و به عنوان ستون پنجم دشمن شناسایی شدند . این شرایط جدید ، بسیاری از شخصیت های این تشکل ها را وادار به جدایی از این جریانها خائن کرد و ماهیت این تشکل ها را آشکار ساخت .
۴-افزایش جنایات سعودیها بر ضد مردم مظلوم یمن ، به افزایش خواست عمومی در ضرورت پاسخ دادن به این جنایات منجر شد واین یکی از مهمترین نتایج راهبرد صبر استراتژیک به شمار می آید. پاسخ به تجاوز بر پایه اجماع ملی قطعا ارزش سیاسی بسیار متفاوتی دارد از پاسخ بر پایه تصمیم فردی یک جریان یا یک گروه سیاسی است.
۵-تاکید بر اجرای تصمیمات ملی در چارچوب توافق صلح ومشارکت که قبل از جنگ میان نه حزب بزرگ یمن امضا گردید و ایجاد بسترهای هماهنگی میان این تشکلها بر پایه همکاری سیاسی برای حال وآینده ، اهمیت راهبردی دارد که مورد تاکید اقای عبد الملک حوثی نیز قرار گرفت.
۶- نگه داشتن فاکتورهای قدرت از طریق رویکرد ابهام امیز سازنده در چگونگی پاسخ دادن به تجاوز سعودی وارزیابی شرایط وتعیین اولویت های میدانی وانتخاب زمان و مکان مناسب واکنشهای لازم ودوری از افتادن در شرایط موضعگیری نمایشی وانفعالی ،لازمه مدیریت در دوران جنگ است که به خوبی در رفتار رهبران یمن دیده می شد.
بهر حال رویکرد صبر استراتژیک تا کنون یک تصویرشفاف و بدون شائبه از متجاوز بودن دشمن ارائه داد و این هدف بزرگ تحقق نمی یافت اگر این فرایند با نوعی شتاب زدگی در پاسخ به تجاوز سعودی ها همراه می شد و این گونه مردم یمن در اولین گام ، جنگ اخلاقی را بردند و مشروعیت پاسخ در برابر این تجاوز وحشی به عنوان یک حق مسلم برای انان مسجل گشت به ویژه که یمن به جهان چند هفته مهلت داد و سازمان های بین المللی کاری از پیش نبردند و تجاوز مهار نشد. در اینجا یک نقطه تاریک سیاسی وجود دارد که محصول عملکرد شورای امنیت سازمان ملل است وان اینکه این شورا که باید حافظ صلح جهانی باشد وبا هرگونه تجاوز برخورد کند، نه تنها در جریان اغاز جنگ سعودی ها ، از ملت یمن حمایت نکرد که از متجاوز پشتیبانی کرده وتحریم تسلیحاتی بر ضد مردم یمن را به اجرا گذاشت وعملا حق دفاع از خویش را از انها سلب کرد. همزمان ماهیت وحشیانه این جنگ برای جهان روز به روز از طریق تصاویر کشتار کودکان و زنان و افراد غیر نظامی آشکار می گردید و پایداری مردم یمن در رد هرگونه تسلیم در مقابل این تجاوز نیز روشن می گشت و این صحنه ها ابعاد مهم تری از ماهیت استقلال طلبی یمنی ها را منعکس می کرد و زمینه فعالیت هواداران صلح برای متوقف کردن ماشین جنگ و تجاوز را نیز فراهم ساخت . اعلام پایان عملیات “طوفان قاطعیت “از سوی دولت متجاوز سعودی نتیجه این شرایطی است که مردم یمن با پایداری خود آن را پدید آورده اند . البته در اینجا نباید فراموش کرد که سیاست ابهام سازنده رهبران یمن ، ریاض را نگران کرده بود و از انتقال جنگ به داخل خاک عربستان به شدت وحشت داشت ،البته ایران در حمایت از مردم یمن نقش خاصی داشت . تصمیم دولت ایران در توقف اعزام زائران عمره به حجاز و ارسال هشت ناو جنگی به خلیج عدن و گفتگو انتقاد امیز با قدرت های بین المللی درباره این تجاوز، به پایان عملیات طوفان قاطعیت کمک کرد . اعلام پایان این عملیات تجاوز گرانه از سوی آقای امیر عبداللهیان معاون وزیر امور خارجه کشورمان و نه شخص دیگری نشان داد که طرف غربی از ایران خواسته بود که خویشتن داری کند و از پیچیده تر شدن شرایط بحرانی در منطقه خود داری کند و درباره پایان این تجاوز به ایران اطمینان نیز داده بود . همچنین سیاست های حکیمانه رهبران سیاسی یمن عملا ائتلاف منطقه ای با سعودی را تفکیک کرد و با خود داری پاکستان و مصر از اعزام نیروی زمینی برای حمله به یمن ، دامنه جنگ افروزی سعودی محدود گشت و از اجرای سناریوی تعیین شده جلوگیری کرد. هرچند اعلام پایان حملات طوفان قاطعیت به معنی پایان تجاوز و حملات هوایی عربستان به یمن نبود و این حملات ادامه یافت و منجر به کشته و زخمی شدن هزاران نفر و آواره شدن صدها هزار نفر از مردم یمن گردید.
جمعبندی:
آنچه مسلم است صرف اعلام توقف جنگ “طوفان قاطعیت” یک شکست بزرگ برای عربستان سعودی به شمار می آید، چرا که هدف اصلی سعودی ها که در آغاز جنگ اعلام شد با ۲۶ روز جنگ و تجاوز و کشتار مردم بی گناه و به کارگیری پیشرفته ترین سلاح های آمریکایی تحقق نیافت. گفته می شود عربستان سعودی در این بخش از جنگ بیش از بیست ملیارد دلار هزینه نظامی کرد در حالیکه هیچکدام از این جنگ افزارها برای مقابله با تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه مورد استفاده قرار نگرفت.به هرحال عربستان سعودی سه هدف را به عنوان اهداف اصلی این جنگ اعلام کرده بود.
- بازگشت نظام عبد ربه منصور هادی به قدرت
- عقب نشینی نیرو های انصار الله به خواستگاه خود در صعده و تسلیم پایتخت و دیگر شهر ها به نیروهای هادی
- خلع سلاح حوثی ها و تسلیم سلاح سبک و سنگین به نیروهای ارتش
اعلام پایان تجاوز بدون تحقق هیچکدام از این سه خواسته، شکست بزرگ سعودی ها را منعکس می کند و عربستان سعودی در حال حاضر نمی داند با هادی که در ریاض استقرار داده ، چه کار باید کرد. البته عربستان سعودی در چارچوب طرح بعدی یعنی “بازگشت امید ” اعلام کرد که از هرگونه تلاش برای یکسره سازی میدانی از سوی نیرو های انصار الله بر ضد طرفداران هادی جلوگیری خواهد کرد و باقی ماندن این بخش از عملیات نظامی بیشتر برای حفظ آبروی عربستان و جلوگیری از نا امیدی هواداران خود به شمار می آید و این تنها گزینه باقی مانده در حال حاضر برای رهبران سعودی است. عربستان تنها با همین عنوان به کشتار مردم مظلوم یمن ادامه داده و تأسیسات زیربنائی، بیمارستانها، فرودگاهها، مدارس، تأسیسات آبرسانی، کارخانجات و خانه های مردم بی دفاع را بمباران نموده و کشتار مردم یمن [حتی در ماههای حرام] را در دستور کار خود قرار داده است.
اعلام ژنرال عسیری سخنگوی ارتش سعودی در این که عملیات بمباران هوایی در آینده به حمله گسترده زمینی بر ضد یمن تبدیل خواهد شد و نیز شکست عربستان در جلب رضایت پاکستان و مصر در پیوستن به حمله زمینی به یمن،ضعف ائتلاف سازی سعودی را آشکار کرد و حقیقت جدیدی را نمایان کرد و آن این که همه چیز با پول خریدنی نیست و راهبرد تزریق پول سعودی در همه جا نتیجه بخش نمی تواند باشد.
اظهارات باراک اوباما رییس جمهور آمریکا درباره اینکه رهبران سعودی باید نگران خطر ناشی موجود در داخل کشورشان باشند تا نگران گسترش نفوذ خارجی(ایران) نشان داد که مهمترین متحد عربستان، گفتمان رهبران این کشور را قبول ندارد و به گونه ای از وجود مخالفت های گسترده در داخل عربستان بر ضد نظام آل سعود خبر می دهد.
سیاست عقلانی و انسانی جمهوری اسلامی ایران در حمایت کامل از مردم مظلوم یمن و تلاش سیاسی ایران در جلوگیری از گسترش جنگ با دیپلماسی منطقی ودیدار با مسئولان کشورهای عمان ، پاکستان ، ترکیه ، سوریه ، والجزایرنشان داد که ایران عنصر فعال و ائتلاف ساز است که در حفظ صلح و استقرار در سطح منطقه نقش موثری ایفا می کند. گفتمان ایران در اینکه حمله به یمن، انتقال خطرناک حمایت از خشونت و تروریزم در خاورمیانه از سطح پشتیبانی از سازمان های غیر رسمی تکفیری و تروریستی در عراق و سوریه به سطح رسمی حمایت از تروریزم است و این خطر بزرگی است که می تواند امنیت و صلح منطقه ای را بیش از پیش برهم زند و محاصره این گرایش های خشونت طلب که در چند سال اخیر در رفتار دولت عربستان نمایان شده است، زمینه ساز کاهش تنش در سطح منطقه می تواند باشد .این منطق تا به حال موفق به همراه ساختن بسیاری از کشورها در منطقه و در عرصه بین المللی شده وسیاست جنگ افروزانه گروه های تکفیری وحامیان منطقه ای انها را تا حد زیادی عریان ومنفور ساخت واین فرایند می تواند در آینده نه چندان دور منطق صلح را بر منطق خشونت در خاورمیانه پیروز گرداند.
حسین رویوران
منابع:
- المقحفی، ابراهیم احمد،معجم المدن والقبائل الیمنیه(منشورات دار الحکمه، صنعاء ،۱۹۸۵)
- الجرو،سعید، دراسات فی التاریخ الحضاری للیمن القدیم،(دار الکتاب الحدیث،عدن،۲۰۰۳)
- رویوران ،حسین ومختار مجاهد،نگاهی به ساختار یمن،(قبله اول،تهران،۱۳۹۰)
۴- alyamani.blogfa.com
۶- fa.wikishia.net/view/
۷- al-tagheer.com/art
۹- arabic-media.com/yemen-news
تاریخ مقاله: خرداد ۱۳۹۴