چکیده:
در هر نظریهی علمی در حوزهی علوم انسانی مناسب است دلایل و انگیزههای رفتار هر فرد توضیح داده شود. زیرا فعالیتهای انسان مجموعهای از رفتارها هستند که از انگیزهها سرچشمه میگیرند. لذا مطالعهی انگیزهی فعالیتهای اقتصادی، یکی از مهمترین بخشهای نظامهای اقتصادی است. از این روی برای آنکه بررسیهای اقتصاد دارای اعتبار باشد ابتدا باید نظام انگیزشی هر جامعه که چیزی جز بینش افراد آن جامعه نسبت به نظام خلقت و جهان هستی نیست، به خوبی توضیح داده شود.
پس از بررسیهای انجام شده، نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که مبانی بینشی، روند تأثیرپذیری انگیزهی فعالیتهای اقتصادی از این مبانی و خود انگیزهها در نظام سرمایهداری و اسلام شباهتها و تفاوتهایی دارد. منشأ شباهتها در انگیزههای مادی و روانی و منشأ تفاوتها در انگیزههای معنوی است.
- مقدمه
در هر نظریهی علمی در حوزهی علوم انسانی مناسب است دلایل و انگیزههای رفتار هر فرد توضیح داده شود. زیرا موضوع علوم انسانی دربارهی رفتار انسانها میباشد و رفتارها منشائی به نام انگیزه دارند که محرک رفتار است. شناخت صحیح انگیزهها میتواند بر تداوم عملکرد و نتایج حاصل از فعالیتهای اقتصادی اثرگذار باشد. لذا این پژوهش با هدف بررسی انگیزههای تولیدکنندگان و مصرفکنندگان به عنوان دو بخش از فعالیتهای اقتصادی، در دو نظام اقتصاد متعارف و اقتصاد اسلامی و ارزیابی آنها از منظر اقتصاد اسلامی انجام شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش، دو روش اسنادی و تحلیل محتوی برای استنتاج اطلاعات بوده است.
برای درک بهتر از مسائل و موضوعات مطرحشده در این تحقیق بهتر است در ابتدا تعریف انگیزه بیان شود.
در تبیین مفهوم ”انگیزه“ گفته شده است: انگیزهها عبارتند از ”چراها“ی رفتار. انگیزهها باعث شکلگیری و ادامهی فعالیت شده و جهت کلی رفتار فرد را نیز مشخص میکنند. از انگیزهها، گاه به نیازها، خواستها، کششها، سائقهها یا محرکهای درونی فرد نیز تعبیر میشود. در متون روانشناسی ارتباط تنگاتنگی بین انگیزه و نیاز مشاهده شده است. به طور مثال حسنزاده در کتاب انگیزش و هیجان به این نکته اشاره کرده است که موری انگیزه و نیاز را یکی میداند.
”مهمترین خدمت موری استفادهی او از مفهوم نیازها برای توضیح انگیزش و جهت رفتار است. وی معتقد بود نیازها سطحی از تنش را برمیانگیزند که ارگانیزم میکوشد با رفع کردن آنها، آن را کاهش دهد. نیازها به رفتار نیرو میبخشند و آن را هدایت میکنند.“ (رمضان حسنزاده، ۱۳۸۸، ص۳۵)
بر این اساس میتوان واژه انگیزه را با نیاز یکی دانست.
- ادبیات پژوهش
با نگاهی گذرا بر عناوین پژوهشهای صورتگرفته در خصوص موضوع مورد مطالعه، این نتیجه حاصل شد که تعداد پژوهشهای انجامشدهی به طور مشخص دربارهی انگیزهی فعالیتهای اقتصادی محدود میباشد و کمتر کسی در حوزهی مذکور به تحقیق و بررسی پرداخته است. اما با کمی تعمق در پژوهشهای مرتبط میتوان آنها را در سه دستهی کلی زیر بیان کرد:
۲-۱- پژوهشهایی که معتقدند مفروضات هر نظریهای همان انگیزهها هستند که منشأ آن بینش افراد است.
دستهای از پژوهشها این نکته را بیان میکنند که مفروضات در نظر گرفتهشده در هر نظریهای، همان اصل موضوعی یا انگیزه برای کنش و واکنش انسانها و اشیاء در علوم انسانی و طبیعی میباشد. نمونهای از این پژوهشها در ذیل اشاره شده است:
سیلبربرگ در مقالهی ساختار علم اقتصاد (۱۳۶۸)، مراحل شکلگیری یک نظریهی علمی را اینگونه بیان نمودهاست: اصل موضوعی یا فروض نظریه، تعیین شرایط وقوع حادثه یا تدارک یک رابطهی قابل مشاهده و آزمون بر اساس اصل موضوع ارائه شده، پیشبینی حادثه یا اتفاقی که رخ میدهد. سپس در توضیح اولین مرحله میگوید: اصل موضوعی عبارت است از اصل، انگیزه یا قضیهای که خود محقق مفروض میگیرد. وی معتقد است که این اصل ممکن است از مکتب، عادات فرهنگی، قیاس یا استقرای منطقی رفتارهای مورد مطالعه یا از تجربهی عملی سرچشمه گرفته شده باشد. ویژگی اصل موضوعی آن است که تقریر آن نیازمند ارائهی دلیل و برهان نیست، همچنین لازم نیست حتماً در اثر تجربه پدید آمده باشد. اصل موضوعی بیان یک علت یا انگیزه برای کنش و واکنش انسانها و اشیاء در علوم انسانی و طبیعی است و محقق نیازی ندارد که برای صحت آن دلیل ارائه کند؛ زیرا دیگران فرض میکنند که این اصل برقرار است. مهم آن است که این اصل بتواند توضیحدهندهی رفتار یا گرایش شخص یا شیء موردنظر باشد.
۲-۲- پژوهشهایی که مبانی بینشی نظام سرمایهداری و اسلام را مورد بررسی قرار دادند.
دستهی دیگری از تحقیقات به بررسی مبانی بینشی نظام سرمایهداری و اسلام که منشأ انگیزهها میباشد، پرداختهاند که در زیر به نمونهای از آنها اشاره میشود.
ایروانی در کتاب اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث (۱۳۸۴)، مبانی جهانبینی و انسانشناختی را از دیدگاه نظام سرمایهداری و اسلام بررسی نموده است و در قالب گزارههای ذیل بیان نموده است:
مهمترین مبانی جهانبینی و انسانشناختی مکتب سرمایهداری را میتوان در پنج اصل خلاصه کرد: اصل فلسفی دئیسم، اصل ناتورالیسم (طبیعتگرایی)، اصل اومانیسم (انسانمداری)، اصل فردگرایی، اصل اخلاقی فایدهگرایی.
وی مبانی جهانبینی و انسانشناختی رفتارهای اقتصادی از دیدگاه اسلام را در دو دستهی کلی رابطهی خداوند با جهان و انسان و مبانی انسانشناختی طبقهبندی میکند. رابطهی خالقیت، رابطهی ربوبیت، رابطهی مالکیت و رابطهی رزاقیت را ذیل دستهی اول شرح میدهد. در این کتاب مهمترین مبانی انسانشناختی (ویژگیهای انسان) عبارتند از: جانشینی خدا، هدفداری، مسئولیت، اختیار، هویت فردی- اجتماعی، زندگی جاوید و دو بعدی بودن.
۲-۳- پژوهشهایی که به طور صریح انگیزههای اقتصادی را در اقتصاد متعارف و اقتصاد اسلامی بیان کردند.
گروه دیگری از پژوهشها نیز به طور مستقیم دربارهی انگیزههای اقتصادی در اقتصاد متعارف و اقتصاد اسلامی سخن گفتهاند که به دو نمونه از پژوهشهای مذکور اشاره میگردد.
سیدرضا حسینی در مقالهای با عنوان مفروضات نظریه رفتار مصرفکننده در اقتصاد اسلامی (۱۳۸۲) بیان میدارد که:
”نظریههای اقتصاد جدید در تحلیل رفتار مصرفکننده به طور عموم بر این فرض استوارند که انسان عاقل اقتصادی فقط از انگیزهی نفعشخصی تأثیر میپذیرد، و نفعشخصی برای مصرفکننده حداکثر ساختن رضایت خاطر حاصل از مصرف کالاها و خدمات است.“ (حسینی، ۱۳۸۲، ص۲۸)
وی همچنین دربارهی انگیزهها در اسلام نظر زیر را بیان کرده است:
”اسلام به انگیزهها و گرایشهای گوناگون نفس مانند حببقا، کمالخواهی، لذتطلبی و… توجه کردهاست و با ارائهی تفسیر واقعی از عوالم گوناگون حیات آدمی، معیاری به نام جلب رضایت الهی را در اختیار انسان میگذارد تا همهی آنها را سیراب کند. در چارچوب ارزشهای اسلامی، هرگونه عملی که انسان برای خشنودی خدا انجام دهد، افزون بر اینکه او را به خدا نزدیکتر ساخته، غریزهی کمالخواهیاش را سیراب میکند، بهرهمندی از نعمتهای بیپایان بهشتی را نیز در پی دارد و بدین طریق، غریزهی حببقا و لذتطلبی انسان نیز سیراب میشود.“ (حسینی، ۱۳۸۲، ص۴۲)
علی جابری در مقالهی خود با عنوان علم اقتصاد متعارف و خودگروی لذتگرایانه (۱۳۸۸)، اندیشههای اقتصادی اقتصاددانان کلاسیک از جمله هابز، هیوم، ماندویل و آدام اسمیت را مورد بررسی قرار داده و بیان کرده است که از نظر این اقتصاددانان رفتار انسان ناشی از خودگروی است و پیروی از نفعشخصی محرک و انگیزهی افعال انسان میباشد.
وی در این مقاله این بحث را مطرح میکند که مکتب نئوکلاسیک نه تنها بر مسألهی نفعشخصی و اهمیت پیروی از آن تأکید دارد بلکه آن را وارد مدلهای اقتصادی نیز کردهاست. نویسنده به نقل از کتاب فرهنگ لغات اقتصادی، اینگونه بیان میکند:
”در علم اقتصاد متعارف نئوکلاسیکی، فرض بر این است که یک فرد عقلایی در رفتار اقتصادی خود، که در این حالت عنوان عامل به او اطلاق میشود، در انجام هر کاری صرفاً از طریق نفعشخصی تحریک میشود.“ (جابری، ۱۳۸۸، ص۱۷۴)
آنچه که از ادبیات پژوهش به دست آمد، بیانگر این است که انگیزهها ریشه در بینش افراد دارد و با توجه به اینکه در مکاتب مختلف بشری، مبانی بینشی متفاوتی وجود دارد، لذا انگیزههای متفاوتی وجود خواهد داشت و به تبع آن رفتارها و فعالیتهای اقتصادی نیز متفاوت خواهد بود.
در ادامه مبانی بینشی اقتصاد متعارف و اقتصاد اسلامی به طور مختصر بیان خواهد شد.
۳-مبانی بینشی اقتصاد متعارف و اقتصاد اسلامی
مبانی بینشی به سه دستهی مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و مفهومهای ارزشی تقسیم میشود. (سیدحسین میرمعزی، ۱۳۸۹، ص ۵۳)
معرفتشناسی یا نظریهی معرفت، شاخهای از فلسفه است که به بررسی ماهیت و وجود معرفت، پیشرفتها و مبانی آن میپردازد و قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را میسنجد.
هستیشناختی مشتمل بر قضایایی است که با کلمهی هست یا نیست بیان میشود و موضوع آن خدا، انسان، جامعه، دنیای مادی و جهان اخروی است.
شهید مطهری در ج۲ مجموعه آثار ص ۷۵ دربارهی هستیشناختی اینگونه میگوید:
”نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب دربارهی جهان و هستی عرضه میدارد، زیرساز و تکیهگاه فکری آن مکتب به شمار میرود. این زیرساز و تکیهگاه اصطلاحا جهانبینی (هستیشناختی) نامیده میشود.“
مفاهیم ارزشی مفهومهایی هستند که موضوع خوب و بد و باید و نباید قرار میگیرند. مفاهیمی همچون سعادت، عدالت، مصلحت، امنیت، رفاه و … (سیدحسین میرمعزی، ۱۳۸۹، صص ۴۸-۶۱)
پس نظام انگیزشی هر مکتبی به مبانی معرفتشناسی، خداشناسی (رابطهی خداوند با جهان، طبیعت و انسان)، جهانشناسی (مراد جهان، طبیعت و مادی است)، انسانشناسی (ماهیت انسان و ویژگیهای آن) و جامعهشناسی (جوامع انسانی و سنتهای آن) وابسته است که در ادامه توضیح دادهخواهد شد.
۳-۱- مبانی بینشی اقتصاد متعارف
مبانی مهم معرفتشناسی، خداشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی و جامعهشناسی نظام سرمایهداری به صورت زیر است:
مبانی معرفتشناسی (یا همان شناختشناسی) مشتمل بر سه مقولهی انواع واقعیت، ابزار شناخت و منابع شناخت میباشد که در ادامه به توضیح هر کدام میپردازیم.
در اندیشههای حاکم بر اقتصاد کلاسیک واقعیت مجرد وجود ندارد و فقط ماده اصالت و واقعیت دارد. در واقع آنچه که قابل حس و تجربه باشد واقعیت دارد.
هر مکتبی با ابزاری که ارائه میدهد قلمرو شناختشناسی خود را مشخص میکند. فیلسوفان نظام سرمایهداری در مورد ابزار شناخت با یکدیگر اختلاف دارند. برای مثال، جان لاک تجربهی حسی را ابزار شناخت دانسته و معتقد است عقل بر روی شناختهای حسی تامل میکند (برتراند راسل، ۱۳۷۳، ج ۲، صص۸۴۱-۸۴۲). هیوم، عقل را ابزار شناخت تصورات مجرد مانند عدد و حس را ابزار شناخت واقع خارجی میدانست (فردریک کاپلستون، ۱۳۶۲، ص۳۳۲). بنتهام معتقد است که یکی از انگیزهها و محرکات رفتار انسان تمنیات و خواهشهای خودخواهانهی انسان است. در واقع انسان از یک طرف عقل و اندیشه دارد که باید بر اساس آن عمل کند و از طرف دیگر تمنیات و خواهشهای خودخواهانه دارد. دیوید هیوم معتقد است که عقل بردهی خواستهها و خواهشهای انسانی است. (عبدالله نصری، ۱۳۷۶، ص ۶۶)
تجربهگرایان تنها منبع شناخت را عالم ماده که قابل تجربه هست، میدانند. معیار تشخیص گزارههای علمی (حقیقی) از گزارههای غیرعلمی (کاذب یا بیمعنی) عبارت است از ”آزمونپذیری“. با این معیار، گزارههای متافیزیکی که نه تحلیلیاند و نه به طور تجربی آزمونپذیرند باید بیمعنی تلقی شوند؛ و گزارهای دارای معنی است که درستی آن به طور تجربی قابل اثبات یا ابطال باشد. (سیدحسین میرمعزی، ۱۳۸۹، صص۶۳-۷۰)
مبنای خداشناسی نظام سرمایهداری دئیسم[۱] است. موارد زیر را میتوان از اصول مکتب دئیسم برشمرد: (Peter .A .Angeles, 1981, P 59)
- خدا به عنوان علت اولی، جهان را خلق کرد.
- خداوند، قوانین غیرمتغیری را خلق کرده است که ادارهی جهان توسط آن صورت میگیرد.
- خداوند به هیچ وجه در خلقت خود، نافذ مطلق نمیباشد. بلکه همچون ساعتسازی است که مافوق ساعتی است که آن را ساخته و به حرکت درآورده است. خداوند نیز مافوق خلقت خود و کاملا جدا و بیگانه از آن میباشد.
- وحی باید مطابق با عقل بوده و کاملا عقلانی باشد. چنین برداشتی در عمل منجر به انکار وحی و یا تفسیرهای صرفاً عقلانی از گزارههای کتاب مقدس گردید.
- وظیفهی اصلی و اساسی زندگی انسان در این جهان، تطبیق رفتار خود با قوانین طبیعی که توسط خداوند خلق شده است، میباشد.
مبنای جهانشناسی نظام سرمایهداری بر اساس اصل ناتورالیسم (طبیعتگرایی یا مادیگری) بنا نهاده شدهاست. در فلسفه بر اساس این اصل ”تمام پدیدههای هستی، در طبیعت و در محدودهی دانش عملی و تجربی جای دارند و هیچ چیز در ورای ماده، وجود ندارد.“
انسانشناسی نظام سرمایهداری بر اومانیسم[۲] (انسانمداری) و فایدهگرایی[۳] استوار است.
در تفکر اومانیستی، بیشترین تأکید بر ارزش انسان و اختیار و آزادی وی است؛ به طوری که خرد آدمی در عرض خرد خداوند قرار دارد.
در این اندیشه، اصالت نه به خدا، بلکه به انسان داده میشود و انسان را مالک بیچون و چرای خود و اموال خود میداند؛ مالکی که جز حفظ خود و منافع خود هیچ مسئولیتی ندارد. تجربهی فرد تنها ملاک شناخت حقیقت است و اندیشهها و خواستههای انسانی، ملاک خوبیها و بدیها، قوانین و مقررات میباشد. بر اساس این اندیشه، حتی مکاتب اخلاقی نیز بیتوجه به آموزههای وحیانی و گاه در تضاد با آن، تنها بر پایهی اندیشههای بشری شکل میگیرد و بر جدایی دین از همهی عرصههای اجتماعی تأکید میورزد.
خویش مالکی یکی از علل پذیرش سه مبنای ایدئولوژیک آزادی، عدم دخالت دولت و مالکیت خصوصی در نظام اقتصاد سرمایهداری است.
یکی از اندیشههای حاکم بر اقتصاد سرمایهداری، فایدهگرایی و اصالت نفعشخصی است. این اندیشه به وسیلهی بنتهام روایت شده است:
طبیعت، انسان را تحت سلطهی دو خداوندگار مقتدر قرار داده است: لذت و الم … . اینان بر همهی اعمال و اقوال و اندیشههای ما حاکمند. هر کوششی برای شکستن این یوغ به خرج دهیم، حاکمیت آن را بیشتر تأیید و تسجیل میکند. انسان در عالم الفاظ ممکن است مدعی نفی حاکمیت آنها شود، ولی در عالم واقعیت همچنان دستخوش و تابع آنها باقی میماند.
بنتهام عقیده داشت که لذت، خوشی و خیر مترادفند و الم، ناخوشی و شر بر یک معنی دلالت دارند. (فردریک کاپلستون، ۱۳۷۶، ج ۸، ص ۲۴)
در نگرش لیبرالیستی که زیربنای نظام اقتصاد سرمایهداری است، جامعه وجود اعتباری دارد و وجود حقیقی و اصیل از آن فرد است. فردگرایی[۴] (اصالت فرد) آن نظریهی اجتماعی یا ایدئولوژی اجتماعی است که ارزش اخلاقی بالاتری را به فرد در قبال اجتماع یا جامعه اختصاص میدهد و در نتیجه فردگرایی نظریهای است که از آزاد گذاردن افراد به نحوی که به هرآنچه که تصور میکنند به نفعشخصی خودشان است عمل کنند، حمایت میکند. (Simon Herbert , 1987, P790)
بر اساس جنبهی ارزشی اصالت فرد، باید منافع فرد بر منافع جامعه مقدم شود؛ زیرا منافع جامعه امری موهوم است، تنها منافع فرد اهمیت دارد و منافع جامعه مجموع جبری منافع افراد است. جامعه مجموعهی ذرات مستقلی است که در کنار یکدیگر و در یک نظم اجتماعی سازماندهی شدهاند.
با توجه به آنچه در مورد مبانی فلسفی نظام سرمایهداری گفتهشد، میتوان ماهیت انسان اقتصادی در این نظام را اینگونه توصیف کرد:
انسان اقتصادی انسانی است که به وسیلهی عقل و تجربهی حسی نسبت به امور عالم ماده میتواند شناخت حاصل نماید. انسانها آزاد و مختار هستند و خودشان به تنهایی خیر و شر را تشخیص میدهند و در این امر کسی نمیتواند آنها را مجبور کند. خیر و خوبی برای انسان همان لذت است که باید افزایش آن هدف انسان قرار بگیرد و شر و بدی نیز درد و الم است که باید از آن اجتناب نمود.
۳-۲- مبانی بینشی اقتصاد اسلامی
مبانی مهم معرفتشناسی، خداشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی و جامعهشناسی نظام اسلام به صورت زیر است:
در فلسفهی اسلامی واقعیت به دو قسم مادی (شهادت) و مجرد (غیب) تقسیم میشود. غیب شامل خداوند متعال، وحی و فرشتگان است و شهادت شامل امور محسوس مادی است. در این فلسفه ابزارهای شناخت عبارتند از: حس و عقل و قلب. ادراکهای شهودی که به وسیلهی قلب درک میشود و عقل، مفهومهای منطقی را درک میکند و حس، زمینهساز درک مفهومهای حسی است. لازم به ذکر است که وحی از نوع ادراکهای شهودی پیامبران است. همچنین در فلسفهی اسلامی غیر از عالم طبیعت و ماده، منابع دیگری برای شناخت وجود دارد، از قبیل؛ عالم مجردات که با ادراک شهودی و عقل قابل شناخت است، آیات قرآن کریم که ادراکهای شهودی بدون خطای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و روایات معصومین (علیهم السلام). (سیدحسین میرمعزی، ۱۳۸۹، صص ۶۳-۷۴)
هر فرد مسلمان، بینشی توحیدی دارد یعنی خداوندی یکتا هر دو جهان مادی و مجرد را آفریده است که این خداوند را از روی صفاتش که در قرآن، ادعیه و احادیث به وفور وجود دارد، میشناسد.
خدایی که در بینش توحیدی معرفی میشود بر خلاف اندیشهی دئیسم، معماری بازنشسته نیست و علاوه بر اینکه خالق[۵] همه چیز است، پروردگار و رب[۶] آنان نیز است. خدایی که مالک آنچه در آسمانها و زمین است[۷]، میباشد. آن هم مالکیت حقیقی نه قراردادی و اعتباری.
شناختی که فرد مسلمان از جهان دارد منحصر به جهان مادی نیست. او میداند که در پس این جهان، حیات اخروی نیز وجود دارد. میداند که جهان بیهوده آفریده نشده است[۸]. بدینسان، سود و زیان شخصی مفهوم تازهای مییابد و زیان مادی اگر به خشنودی و نفع جامعه یا حتی انسانی بینجامد، سود شخصی به شمار میآید. (سیدحسین میرمعزی، ۱۳۸۹، صص ۹۹- ۱۰۷)
شناختی که یک مسلمان با توجه به مبانی معرفتشناسی از خود (انسان) دارد شامل مواردی از این قبیل است: (حسین عیوضلو، ۱۳۸۷، صص ۱۳۲-۱۳۴؛ جواد ایروانی، ۱۳۸۴، صص ۴۶-۵۵)
آفرینش انسان هدفدار است[۹] و هدف آن رسیدن به کمال نهایی است. انسان جانشین خداوند در زمین است[۱۰]، درنتیجه میکوشد خود را به صفات الهی متخلق سازد. وی میداند که در برابر نعمات و مواهب خداوند مسئول است[۱۱]. میداند که انسان، موجودی دارای اراده و اختیار است[۱۲]. درنتیجه انسان نه تنها ناگزیر به پیروی از تمایلات حیوانی نیست؛ بلکه کمالش در حاکمیت خود بر غرایز است. وی میداند که دو بعد مادی و معنوی دارد[۱۳]. از این رو نیازها و تمایلات انسان نیز دو گونه است؛ گرایش به لذتهای مادی مانند خوردن و آشامیدن و خوابیدن؛ و گرایش به ارزشهای معنوی همچون خداجویی، عدالتخواهی و نوعدوستی.
نگرش اسلام به فرد و جامعه با نگرش لیبرالیستی که مبتنی بر اصالت فرد است، مخالف است. در اسلام هم فرد و هم جامعه دارای اصالت است. از دیدگاه اسلام، فرد و جامعه بر یکدیگر تأثیر دو سویه دارند؛ از یک سو هر فردی، صاحب فکر و اندیشه و اراده است و میتواند جامعه را تحت تأثیر قرار دهد، و از سوی دیگر، افکار و سنتهای رایج جامعه نیز بر هویت فردی تأثیر مینهد. ”این دیدگاه را اصالت فرد و جامعه“ مینامند.
+++
مقایسه مبانی بینشی در دو نظام سرمایهداری و اسلام را میتوان در جدول ذیل خلاصه نمود.
جدول ۱: مقایسه مبانی بینشی اقتصاد متعارف و اقتصاد اسلامی
مبانی بینشی | انسان اقتصادی | انسان مسلمان |
انواع واقعیت | جهان مادی | هم جهان مادی و هم جهان مجرد (خدا، وحی، فرشتگان) |
ابزار شناخت | تجربهی حسی و عقل | حس، عقل و قلب |
منابع شناخت | عالم ماده که به طور تجربی آزمونپذیر است | عالم ماده، عالم مجردات، آیات قرآن کریم، سنت (قول، فعل، تقریر) معصومین |
خداشناسی | دئیسم (خدا معمار بازنشسته است) | خدای خالق و مربی، مالک حقیقی، رحمن و رحیم، حاضر و ناظر و… |
جهانشناسی | طبیعتگرایی | دنیا مزرعهی آخرت است |
انسانشناسی | اومانیسم، انسان خودگرا و لذتگرا (صرفاً لذات مادی)، انسان مالکی، امیال انسانی ملاک خوبی و بدی است | انسان جانشین خدا، مسئول، متشکل از عقل، امیال و قلب است |
جامعهشناسی | اصالت فرد، جامعه وجود اعتباری دارد | اصالت فرد و جامعه |
۴- بررسی نظری انگیزش و انواع آن
بر اساس آنچه که ذیل تعریف انگیزه مطرح شد، میتوان انگیزه را مترادف با خواست و نیاز دانست. از طرفی نظریات معاصر انگیزش به دو دستهی کلی محتوایی و فرآیندی تقسیم میشود. نظریههای محتوایی به شناسایی علتهای انگیزش افراد میپردازند که موجب رفتار میشوند. این دسته شامل نظریهی سلسله مراتب نیازهای مزلو[۱۴]، نظریهی دوعاملی هرزبرگ[۱۵]، نظریهی x و y مک گریگور[۱۶]، نظریهی ERG آلدرفر[۱۷] و نظریهی نیازهای اکتسابی مک کللند[۱۸] میشود. نظریههای فرآیندی به پیشینههای شناختی متعامل اشاره دارد که فرآیند انگیزش را تبیین میکنند. این نظریهها بیشتر شناختی هستند و به چراییها پاسخ میدهند. عوامل موثر در انگیزش چندان مورد توجه نظریههای فرایندی قرار نمیگیرد. این نظریهها، فرایندهای رفتاری موجود زنده را مورد نظر قرار میدهند. این دسته شامل نظریات انتظار ویکتور روم[۱۹]، برابری آدامز[۲۰]، اسناد وینر[۲۱] و هدفگذاری لاک و لاتهام[۲۲] میشود. (زهرا نجفی، ۱۳۸۷)
نظریههای محتوایی از توصیف «هست» و «نیازها» صحبت میکنند و نظریه پردازان محتوایی درصدد شناخت و مشخص کردن عواملی هستند که موجب انگیزش انسان برای کار میشود. به عبارت دیگر تئوریهای محتوایی بیشتر به مسائل درونی انسان و عوامل انگیزش توجه دارند و در جستجوی چیزهایی هستند که رفتار فرد را برای انجام کار فعال می سازد (نایلی،۱۳۷۳، ص۲۵). به همین دلیل در این تحقیق فقط آن دسته از نظریههای محتوایی که از نیازها سخن گفتهاند که مربوط به بحث انگیزه میشوند، توضیح دادهمیشود و از توضیح نظریات فرآیندی و آن دسته از نظریات محتوایی که نیازها در آن جایگاهی ندارند صرفنظر خواهدشد.
در این بخش به دلیل حجم بالای نظریات مطرح شده، فقط سه نمونه از آنها شرح داده خواهد شد
۴-۱- نظریهی نیازهای ۲۰ گانهی موری
موری فهرست جامعی از نیازهای انسان تهیه کرد. وی نیازهای انسان را به دو دستهی نیازهای اولیه[۲۳] (که جنبهی فیزیولوژیک دارند) و نیازهای ثانویه[۲۴] (که جنبهی روانشناختی دارند) تقسیم کرد. نیازهای ثانویه به طور غیرمستقیم از نیازهای اولیه ناشی میشوند اما آنها منشأ قابل تشخیصی در داخل بدن ندارند. نیازهای ثانویه به ارضای عاطفی مربوط میشوند. (دوان شولتز و سیدنی الن شولتز،۱۳۹۱، صص ۲۲۳-۲۲۴)
پژوهش موری او را واداشت تا فهرستی از ۲۰ نیاز تنظیم کند.
خواریطلبی، پیشرفت، پیوندجویی، پرخاشگری، خودمختاری، مقابله، خویشتنپایی، دنبالهروی، سلطهگری، نمایش، آسیبگریزی، تحقیرگریزی، مهرورزی، نظم، بازی، طرد، شناخت حسی، میل جنسی، مهرطلبی، فهم.
با کمی دقت متوجه خواهید شد که از این فهرست فقط دو نیاز میل جنسی و شناخت حسی مربوط به نیازهای اولیه است و مابقی که به ارضای عاطفی مربوط میشوند نیازهای ثانویه هستند.
۴-۲- نظریهی سلسله مراتب نیازهای مزلو
آبراهام مزلو در این نظریه، سلسه مراتبی از پنج نیاز فطری را معرفی کرد که رفتار انسان را برانگیخته و هدایت میکنند. مزلو این نیازها را غریزی میدانست و منظور وی این بود که آنها عوامل تعیین کنندهی ارثی محسوس دارند. این نیازها به ترتیب از قویترین تا ضعیفترین آنها مرتب شدهاند؛ قبل از اینکه نیازهای بالاتر اهمیت پیدا کنند، نیازهای پایینتر باید حداقل تا اندازهای ارضا شده باشند. این نیازها به ترتیب عبارتند از: نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای ایمنی، نیاز تعلقپذیری و عشق، نیار احترام، و نیاز خودشکوفایی.
۴-۳- نظریهی نیازهای روانی جولین راتر
جولین راتر بر تعامل بین عوامل تعیینکنندهی درونی و بیرونی رفتار تمرکز میکند. زمانی که ما شرایط بیرونی را توصیف میکنیم با تقویتکنندهها سر و کار داریم. وقتی که از شرایط شناختی درونی حرف میزنیم به نیازها اشاره میکنیم. طبق نظر راتر نیازهای روانی آموخته میشوند. راتر شش طبقه برای نیازهای روانی معرفی میکند.
- ۱٫ شهرت و مقام: نیاز به شایسته به حساب آمدن در فعالیتهای حرفهای، اجتماعی، شغلی یا تفریحی.
- ۲٫ محافظت و وابستگی: نیاز به داشتن فرد یا گروهی که برای پیشگیری از ناکامی یا تنبیه، یا فراهم آوردن شرایط برآورده شدن نیازهای دیگرمان به نفع ما عمل کنند.
- ۳٫ تسلط: نیاز به هدایت و کنترل کردن اعمال دیگران.
- ۴٫ استقلال: نیاز به تصمیمگیری توسط خودمان و متکی بودن بر خودمان.
- ۵٫ عشق و محبت: نیاز به اینکه دیگران ما را بپذیرند و دوستمان بدارند.
- آسایش جسمانی: نیاز به خشنودی جسمانی که با دستیابی به امنیت در ارتباط باشد. (رمضان حسنزاده، ۱۳۸۸، صص۱۴۲-۱۴۳)
با توجه به مطالب این بخش و آنچه دربارهی ماهیت انسان در فلسفهی نظام سرمایهداری بیان شد میتوان گفت که روانشناسان غربی نیز انسان را مرکب از تن و روان میدانند و نیازهای انسان را نیز در قالب نیازهای مادی و روانی برمیشمرند.[۲۵]
۵-انگیزهی رفتارهای اقتصادی از نظر اقتصاد متعارف
اقتصاددانان نظام سرمایهداری بر اساس مبانی بینشی خود و همچنین پیشفرض رفتارهای اقتصادی که همان عقلانیت ابزاری است، مهمترین انگیزهی رفتارهای اقتصادی را نفعشخصی معرفی میکنند. در زیر به تعدادی از این نظریات اشاره شده است.
۵-۱- توماس هابز (۱۶۷۹-۱۵۸۸)
نفعشخصی چنان نقش مهمی را در مدل هابزی ایفا میکند که به گفتهی یکی از صاحبنظران تاریخ عقاید اقتصادی، اریک رول، از نظر هابز پیروی از نفعشخصی آغاز انگیزش و تحریک افراد است. (Roll, Eric, 1938, p90-91). از نظر هابز، ۱٫ انسان حیوانی است که تابع منافعشخصی خود میباشد و نفعشخصی نیز به نوبهی خود مفاهیم الزامآور حقوقی را به وجود میآورد و مشروعیت میبخشد؛ ۲٫ امور اخلاقی نیز به نفعشخصی برمیگردد؛ ۳٫ تمایلات و نفرت دو عامل اساسی افعال انسان میباشند؛ همان چیزی که بنتهام از آن به لذت و درد و میل با عنوان تمایلات، منتهی در محدودهی مطلوبیتگرایی تعبیر میکند. اریک رول با توجه به این نکته، هابز و فلسفهی سیاسی او را آغاز مکتب مطلوبیتگرایی میداند.[۲۶]
۵-۲- دیوید هیوم[۲۷] (۱۷۱۱-۱۷۷۶)
هیوم در فلسفهی اخلاق بر دو معیار سودمندی و حس اخلاقی تأکید میکند. از نظر او، این امیال و تمایلات نفسانی هستند که موجب تحریک افراد برای انجام افعال میشوند. نظریهی هیوم همانند مطلوبیتگرایی بنتهام، منشأ اصلی برانگیختگی ذهن انسان را لذت و الم میداند؛ به گونهای که در غیاب آنها، ارادهای برای انجام کارها وجود نخواهد داشت. هیوم ”حبذات“ را منشأ اعمال صادقانه میداند. به اعتقاد او طبیعت نوعی هماهنگی در امیال و سلیقههای افراد ایجاد کرده است. از این رو، هنگامی که هر فرد بر اساس احساسات و امیال خود عمل کند، درست عمل کرده است. (دیوید هیوم، ۱۳۷۷ ص۵۲)
۵-۳- آدام اسمیت (۱۷۲۳-۱۷۹۰)
اسمیت نفعشخصی را یعنی ”کوشش طبیعی هر کس برای بهتر کردن وضع و حال خود“ (میگوییم نفعشخصی و نه خودخواهی و خودپسندی) محرک و انگیزهی روانی اساسی در زندگی اقتصادی میداند. (شارل ژید و شارل ریست، ۱۳۷۰، ص۱۳۳)
۵-۴- جرمی بنتهام[۲۸] (۱۷۴۸-۱۸۳۱)
بنتهام معتقد است که انگیزه سرچشمهی عمل است. او همچنین ادامه میدهد که لذت و رنج اساس هر انگیزه است، به عبارت دیگر انتظار احتمالی لذت یا رنج به صورت ویژگی یک انگیزه عمل میکند.
یعنی الگوی فکری ”کسب لذت – اجتناب از رنج“ در مفهوم انگیزه نقش اصلی را ایفا میکند.
در علم اقتصاد متعارف نئوکلاسیکی نیز، فرض بر این است که یک فرد عقلایی در رفتار اقتصادی خود، که در این حالت عنوان عامل[۲۹] به او اطلاق میشود، در انجام هر کاری صرفاً از طریق نفعشخصی خود تحریک میشود. (Alan Gilpin, 1924, P.67) نگرش نئوکلاسیکها دربارهی نفعشخصی را میتوان امتداد نظریههای اقتصاددانان کلاسیک و نوعی احیای آن به شمار آورد. طرفداران این مکتب نه تنها بر مسألهی نفعشخصی و اهمیت پیروی از آن تأکید دارند، بلکه آن را وارد مدلهای اقتصادی نیز کردند.
اقتصاددانان مکتب نئوکلاسیک[۳۰] (نهائیون) معتقد بودند که علم اقتصاد بر اصل لذت و رنج استوار است. آنها معتقد بودند که از آنجا که انسان طبعاً در جستجوی تمتع بیشتر و با کوشش کمتر است، علم اقتصاد مطالعهی منطق محاسبهی عقلایی و اقتصادی است که با حداقل هزینه حداکثر رضامندی خاطر انسان را فراهم آورد. در این استدلال فرض نئوکلاسیکها مبنی بر آنکه منافعشخصی محرک فعالیتهای انسانی است، مستتر است. (فریدون تفضلی، ۱۳۹۱، ص۲۱۷)
مصداق نفعشخصی در رفتار مصرفکننده و تولیدکننده به صورت نظریه بیشینهسازی مطلوبیت و نظریه بیشینهسازی سود مطرح است.
۶-انگیزه رفتارهای اقتصادی از نظر اقتصاد اسلامی
اقتصاد اسلامی بر اساس مبانی بینشی خود و همچنین پیشفرض رفتارهای اقتصادی که عقلانیت تعدیلیافته[۳۱] است، انگیزهی رفتارهای اقتصادی را نفعشخصی گسترشیافته[۳۲] معرفی میکند. بنابراین انگیزهی مصرفکنندگان در اقتصاد اسلامی همان برآوردن نیازهای خود است البته با در نظر گرفتن منافع معنوی و اخروی در کنار منافع مادی. اقتصاددانان مسلمان صرف بیشینهسازی سود را برای بنگاه اسلامی انگیزهای مناسب نمیدانند. آنان از سویی توجه به کسب سود و منافع دارند و از سوی دیگر، خیرخواهی و احسان به دیگران، رعایت حقوق صاحبان عوامل تولید و تقاضاکنندگان کالا و خدمات و تولید کالاهای عمومی و فرهنگی و تقید به دستورهای اسلام را از انگیزههای اصلی تولیدکنندهی مسلمان میدانند. (محمدجعفر انصاری، ۱۳۷۸، ص ۸۶)
وجود ممنوعیتهایی از قبیل احتکار، ربا، غش در معاملات، کمفروشی، گرانفروشی، کم برآورد کردن کالای مردم، مغبون کردن خریدار و … در آیات و احادیث[۳۳] بیانگر این نکته است که پیجویی سود به تنهایی در تولید و تجارت[۳۴] و خرید و فروش بدون توجه به حقوق دیگران ناشایست است.
۷-نتیجهگیری
انگیزهای که نظام سرمایهداری برای فعالیتهای اقتصادی مطرح نموده است دستیابی به نفعشخصی و یا همان کسب لذت است. لذتی که متوجه خود فرد است و دایره آن به وسعت دایره امیال انسان است.[۳۵] این انگیزه با مبانی بینشی آن نظام سازگار است. نظامی که معتقد است انسان موجودی آزاد، فردگرا، مطلوبیتگرا و مادهگرا است، نقش خدا در آن نظام فقط نقش خالقیت است و جایگاهی برای آخرت متصور نیست، تعریفی از عقلانیت مطرح میکند به نام عقلانیت ابزاری که در آن عقل در مقابل امیال و خواهشهای نفسانی بردهای بیش نیست. بنابراین پیجویی نفعشخصی (کسب لذت و اجتناب از درد)، و یا همان دستیابی به بیشترین مطلوبیت و سود مادی را انگیزهی فعالیتهای اقتصادی مطرح میکند.
اما از نظر اقتصاد اسلامی انسان موجودی مادی – معنوی و مسئول است. اعتقاد به خداوند رب و حاضر و ناظر، وجود دنیاوآخرت، و اصالت فردوجامعه تعریفی از عقلانیت مطرح میکند به معنای انتخاب اهداف و امیال بر اساس عقلی که موافق مسیر دین است. در واقع در این نظام عقل حاکم بر امیال است. در نتیجه انگیزهای که در این نظام مطرح میشود پیجویی نفعشخصی و نفع دیگران[۳۶] شامل منافع مادی و معنوی، و یا همان دستیابی به بیشترین مطلوبیت و سود دنیوی و اخروی میباشد.
اسلام میپذیرد که انسان مجموعهای از امیال پست و عالی میباشد. همانطور که خداوند در قرآن انسان را خلیفهی خود معرفی کرده است، در جایی دیگر انسان را حیلهگر[۳۷]، حریص[۳۸]، شتابگر[۳۹] و کفرورز[۴۰] معرفی میکند و با اراده و اختیاری که در انسان قرار داده است، به وی تفویض اختیار نموده است که خود امیالش را برگزیند و ارضا نماید. البته در این مسیر راهنمایانی نیز قرار داده است که انسان راه درست را انتخاب کند. اسلام در این خصوص در آیات و روایات هشدار داده است که انسانها به دنبال پاسخ دادن به امیال پست نروند چرا که از هدف اصلی خود که رسیدن به کمال واقعی (که همانا نزدیک شدن به خداوند و صفات خدایی است)، دور میشوند.[۴۱] بر همین اساس است که اسلام با تجملگرایی مخالف است زیرا تجملات، امیال پستی را که در بالا ذکر شد، در انسان میپروراند و انسان را از پرورش فضایل اخلاقی غافل میکند.
وجود احکامی مانند منع ربا، احتکار، کمفروشی و …، بیانگر این مطلب است که انگیزههای مالاندوزی، فخرفروشی، خواریطلبی و انگیزههایی از این دست ناپسند هستند و نباید فعالیتهای اقتصادی با این انگیزهها انجام شود.
منابع
قرآن کریم، ترجمه الهی قمشهای
انصاری، محمدجعفر، دیرباز، عسگر، کرمی، محمدمهدی، کرمی، محمدحسین، (۱۳۷۸)، درآمدی به مبانی اقتصاد خرد با نگرش اسلامی، تهران، انتشارات پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سمت
ایروانی، جواد، (۱۳۸۴)، اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث، مشهد، انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی
تفضلی، فریدون، (۱۳۹۱)، تاریخ عقاید اقتصادی، تهران، نشر نی
جابری، علی، (۱۳۸۸)، علم اقتصاد متعارف و خودگروی لذتگرایانه، معرفت اقتصادی، سال اول، شماره اول، صص ۱۶۳-۱۸۴
حسنزاده، رمضان، (۱۳۸۸)، انگیزش و هیجان، تهران، انتشارات ارسباران
حسینی، سیدرضا، (۱۳۸۲)، مفروضات نظریه رفتار مصرف کننده در اقتصاد اسلامی ، اقتصاد اسلامی، شماره ۹، صص ۲۷-۵۰
حکیمی، محمدرضا، (۱۳۸۶)، الحیاه، ج ۳، قم، انتشارات دلیل ما
حکیمی، محمدرضا، (۱۳۸۴)، الحیاه، ج ۵، قم، انتشارات دلیل ما
راسل، برتراند، (۱۳۷۳)، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، تهران، انتشارات کتاب پرواز
ژید، شارل، ریست، شارل، (۱۳۷۰)، تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه کریم سنجابی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران
شولتز، دوان، شولتز، سیدنی الن، (۱۳۹۱)، نظریههای شخصیت، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، نشر ویرایش
طبرسی، حسنبن فضل، (۱۳۸۲)، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میرباقری، تهران، انتشارات فراهانی
عیوضلو، حسین، (۱۳۸۷)، درآمدی بر معرفی ارکان و هسته سخت اقتصاد اسلامی، مطالعات اقتصاد اسلامی، شماره اول، صص ۱۳۹-۱۷۲
کاپلستون، فردریک، (۱۳۶۲)، فیلسوفان انگلیسی، از هابز تا هیوم، ترجمه امیرجلال الدین اعلم، تهران، انتشارات سروش
مطهری، مرتضی، (۱۳۸۴)، مجموعه آثار، جلد ۲، تهران، انتشارات صدرا
میرمعزی، سیدحسین، (۱۳۸۹)، نظام اقتصادی اسلام : مبانی، اهداف، اصول راهبردی و اخلاق، تهران، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
نایلی، محمد علی، (۱۳۷۳)، انگیزش در سازمانها، اهواز، دانشگاه شهید چمران
نجفی، زهرا، (۱۳۷۸)، بررسی نظریههای انگیزش، برگرفته از سایت www.mgtsolution.com
نصری، عبدالله، (۱۳۷۶)، آزادی در خاک، قبسات، شماره ۵ و ۶، صص ۶۴-۹۱
هیوم، دیوید، (۱۳۷۷)، تحقیق در مبادی اخلاق، ترجمه رضا تقیان ورزنه، تهران، انتشارات گویا
Alan Gilpin, (1924), Dictionary of Economic Terms
Eric Roll, (1938), A History of Economic Thought
Peter.A.Angeles, (1981), Dictionary of Phylosophy, Barnes and Noble, Books
Silberberg, E, (1990). The Structure of Economics. New York: McGraw Hill, pp 1-19
Simon, Herbert. A, (1987), “Behavioral Economics”, The New Palgrave, A Dictionary of Economics, Vol.1
[۱] Deism
[۲] Humanism
[۳] Utilitarianism
[۴] Individualism
[۵] انعام، آیه ۱۰۲: هیچ معبودی جز خداوند نیست. او آفریدگار همه چیز است؛ پس او را عبادت کنید و بپرستید.
[۶] انعام، آیه ۱۶۴: بگو آیا جز خدا پروردگاری بجویم، با این که او پروردگار هر چیزی است؟
[۷] آل عمران، آیه ۱۰۹: و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداست و همه چیز به سوی خدا بازمیگردد.
[۸] دخان، آیات ۳۸-۳۹: ما آسمانها و زمین و آنچه میان این دو جای دارد، به بازی (و بیهدف) نیافریدیم. ما آن دو را جز به حق نیافریدیم، ولی بیشتر آنان (کافران) نمیدانند.
[۹] مومنون، آیه ۱۱۵: آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانیده نمیشوید؟
[۱۰] حدید، آیه ۷: و از آنچه شما را در (استفاده از) آن جانشین کرده است، انفاق کنید.
[۱۱] تکاثر، آیه ۸: سپس در همان روز (قیامت) است که از نعمت (روی زمین) پرسیده خواهید شد.
[۱۲] کهف، آیه ۲۹: و یا محمد(صلی الله علیه و آله) به اینان بگو: حق با پروردگار شماست، پس هر کسی که بخواهد ایمان بیاورد (بیاورد) و هر کسی که بخواهد کافر شود (کافر شود).
[۱۳] سجده، آیات ۷-۹: و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد، سپس (تداوم) نسل او را از چکیدهی آبی پست مقرر فرمود، آنگاه او را درست اندام کرد، و از روح خویش در او دمید.
[۱۴] Maslow
[۱۵] Herzberg
[۱۶] McGregor
[۱۷] Alderfer
[۱۸] McClelland
[۱۹] Victor Room
[۲۰] Adams
[۲۱] Weiner
[۲۲] Locke & Latham
[۲۳] Primary needs
[۲۴] Secondary needs
[۲۵] بر خلاف نظام اسلام که علاوه بر تایید دو نیاز مادی و روانی در آیات و روایات متعدد، نیازهای معنوی را نیز مهم دانسته تا جایی که برخی از احکام واجب و مستحب را بدانها اختصاص داده است. از جمله نماز، حج، انفاق، صدقه و … .
[۲۶] Eric Roll, Ibid
[۲۷] David Hume
[۲۸] Jeremy Bentham
[۲۹] Agent
[۳۰] ویلیام استنلی جونز، کارل منگر و لئون والراس از اقتصاددانان این مکتبند که مطلوبیت نهایی را در تجزیه و تحلیل اقتصادی خود به کار بردهاند. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به کتاب تاریخ عقاید اقتصادی نوشته فریدون تفضلی، فصل یازدهم.
[۳۱] عقلانیت به معنای همراهی ابزار و اهداف نه عقلانیت صرف ابزاری. به عبارت دیگر با توجه به اخلاقمحوری اقتصاد اسلامی و همراهی عقلانیت با وحی، تعدیل معنای عقلانیت با خداخواهی، نوعدوستی، اجتماعدوستی، آخرتدوستی، معنویتدوستی و نظیر اینها و عدم تطبیق آن با فردمحوری و انسان کامل بدون وحی، میتواند عقلانیت را با مفاهیم اسلامی سازگار کند.
[۳۲] یعنی انسان به دنبال نفع خود است اما این نفع را فقط در مادیات و این دنیا جستوجو نمیکند بلکه طالب منافع معنوی و اخروی نیز هست، درنتیجه به دنبال لذاتی در این دنیا خواهد بود که وی را از لذات اخروی محروم نسازد. از این جهت گاهی از منافع و لذات دنیوی (که در اسلام نهی شده است) چشم میپوشد و یا حتی گاهی از لذات مادی و دنیوی به خاطر اینکه نصیب دیگران شود میگذرد به این امید که در آخرت لذاتی بهتر و بیشتر و پایدارتر نصیبش شود.
[۳۳] برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به الحیاه، جلد ۳، صص ۵۱۸-۵۴۴؛ جلد ۵، صص ۵۶۸-۵۷۵٫
[۳۴] مقصود از تجارت در اصطلاح احادیث اسلامی، معنای عام آن، یعنی انواع کسب و خرید و فروش است، خواه با تولید باشد، یا وارد کردن کالا از خارج، یا گونههای دیگر کسب و خرید و فروش؛ پس هم شامل تجارت اصطلاحی میشود و هم انواع دیگر کسب و حرفه و پیشه. محمدرضا حکیمی، الحیاه، جلد ۵، ص ۵۹۰
[۳۵] حال میخواهد این امیال، امیال پسندیدهای مانند پیشرفت، مهرورزی، نظم و … باشد و یا امیال پستی مانند خواریطلبی، سلطهگری، فخرفروشی، طرد دیگران و … .
[۳۶] از قبیل رعایت حقوق صاحبان عوامل تولید.
[۳۷] انفال، آیه ۳۰: آنان مکر میکنند، خدا چاره میسازد و خدا بهترین چارهسازان است.
[۳۸] عادیات، آیه ۸: او مال را فراوان دوست دارد.
[۳۹] اسراء، آیه ۱۱: آدمی تا بوده شتابزده بوده است.
[۴۰] شوری، آیه ۴۸: انسان بسیار ناسپاس و کفرورز است.
[۴۱] پیامبر (ص)- به روایت امام ابوالحسن علیبنموسیالرضا (ع): ای ابوذر، جامههای درشت بافت و ستبر بپوش تا فخرفروشی به تو راه پیدا نکند. (حسنبن فضل طبرسی، ۱۳۸۲، ص ۵۵۶)
تاریخ مقاله: تیر۱۳۹۴
نویسندگان: حسن سبحانی(استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران) و فرزانه مستخدمین حسینی( کارشناس ارشد اقتصاد از دانشگاه تهران)