دشمن برای استحاله فکری و تغییر نظام ارزش های اجتماعی، یارگیری از درون را در دستور کار خود دارد

مصاحبه با آقای علی اکبر اشعری

0 471

س. جنابعالی سالها مسئولیت‌های مهمی در وزارتخانه‌های آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی داشته‌اید و چند سالی نیز مشاور فرهنگی رئیس جمهور و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی بوده‌اید. از سوی دیگر رابطه نزدیکی با متفکرین انقلاب نظیر شهید باهنر و آیت‌الله مجتبی تهرانی داشته‌اید. و گذشته از این همواره در حوزه فرهنگ فعال بوده‌اید. به نظر شما آنچه که تحت عنوان تهاجم فرهنگی از آن یاد می‌شود، تا چه اندازه خطر جدی برای جوانان کشور محسوب می‌شود؟

ج. یکی از پیامدهای موج جدید بیداری اسلامی در جهان که با پیروزی انقلاب اسلامی آغازشد، به لرزه افتادن پایه‌های قدرت و به دنبال آن منافع سلطه جهانی در کشورهای مختلف، به ویژه کشورهای اسلامی بود. این موج که آرام آرام می‌رود تا با به چالش کشیدن فرهنگ سلطه، جان‌های تشنه حق و عدل در جهان را  بیدارکند، سلطه‌گران را به وحشت انداخته و آنها را به رویارویی متقابل با این موج بیداری برانگیخته است. این رویارویی به شدت و به دو صورت نرم و سخت – به اقتضای منطقه جغرافیایی و فرهنگیِ میدان رویارویی – متفاوت است. گاه سلطه‌گران حاکمان دست نشانده خود را به سرکوب ملت به‌پاخاسته برمی‌انگیزانند تا با ایجاد رعب و وحشت این بیداری را در نطفه خفه کنند و گاه از طریق عوامل دست نشانده منطقه‌ای خود با بهانه‌های واهی ملت‌ها را سرکوب می‌کنند تا فریاد رهایی را در گلویشان بخشکانند و البته هرکجا هم همچون ایران اسلامی باتوجه به تجربه ناموفق در انواع مبارزه سخت از کودتا گرفته تا تحمیل جنگ، تهاجم فرهنگی را در دستور کار خود قرارداده‌اند، تا با حمله به بنیان‌های فکری و فرهنگی جامعه به استحاله انقلاب و حرکت های مردمی از درون برسند. و برای این کار به شدت تلاش می‌کنند تا با استفاده دقیق و طراحی شده از ابزارهای مدرن جنگ نرم و با استفاده از ظرفیت‌های موجود نظیر مراکز تربیتی، علمی، فرهنگی، رسانه‌ای و حتی اقتصادی، بر باورها، عواطف و رفتار ملت؛ به ویژه جوانان به نحوی تاثیر بگذارند که حداکثر تلاش آنها در راستای گذران زندگی، معیشت، اشتغال، ازدواج، و دیگر اهداف شخصی‌شان شود و نسبت به اهداف متعالی و فراتر از خود؛ یعنی اهدافی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی به مجموعه ملت، تاریخ و بشریت مربوط است هیچ مسئولیتی احساس نکنند.

امروز ما تجلیات و مظاهر این تهاجم و جنگ نرم را در گوشه گوشه جامعه در سبک زندگی برخی از مردم از خوراک و پوشاک و استفاده از تجملات غیر متعارف تا معماری و استفاده از خودرو و دیگر زمینه‌ها می‌بینیم. به تعبیر دیگر امروز دیگر تهاجم فرهنگی یک پدیده عینی و کاملاً قابل مشاهده است.

س. به استفاده نظام سلطه برای تهاجم فرهنگی از ظرفیت‌های موجود در کشور اشاره کردید. می‌شود در این زمینه بیشتر توضیح دهید؟

ج. بله، امروز دشمن برای استحاله فکری و تغییر نظام ارزشهای اجتماعی، یارگیری از درون را در دستور کار خود دارد. شیوه دشمن در این راه درست شبیه شیطان است. به این معنا که همانطور که شیطان به تعبیر قران کریم  “وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ”(انعام: ۴۳) به نحوی عمل می‌کند که رفتار زشت و گناه‌آلود در نگاه انسان زیبا جلوه کند تا با میل و رغبت به آن رو بیاورد، نظام سلطه نیز برای اغوا و فریب، با جلوه علمی و هنری بخشیدن به اغواهای خود تلاش می‌کند ذهن و قلب افرادِ جامعه هدف را تسخیرکند تا آن‌طور که او می‌خواهد بیندیشند و آنچه را او می‌خواهد زیبا تشخیص دهند و بپسندند و در این راه تا آنجا پیش می‌روند که به بیان قران کریم در این راه تا به آیینشان نگروی رضایت نخواهند داد. “وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ.” امروز شما می‌بینید آنها برای همه سطوح و لایه‌های آموزش و تربیت جامعه چه در روش و چه در محتوا برنامه های تخریبی دارند. به هرحال نظام سلطه علم را و هنر را و حتی دین را تا آنجا برمی‌تابد که به محکم کردن پایه‌های قدرتش کمک کند یا حداقل در ارکان قدرتش خللی ایجاد نکند.

و متأسفانه ما هم بدون این که به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشیم، عملاً زمام عقل و دل خود را به دست آنها سپرده‌ایم. حالا اگر ما ماهیت دشمن را نشناسیم و به آنچه حتی از نهادهای علمی و صنعتی تحت مدیریت آنها وارد می‌کنیم نگاه انتقادی نداشته باشیم و در دانش و فناوری به واردات اکتفا کنیم و آنها را بومی نکنیم، به دست خودمان فرش قرمز پیش پای آنها پهن کرده‌ایم.

س.  اگر خطر تهاجم فرهنگی تا این حد جدی است، وظیفه نهادهای قانونی مسئول در حوزه‌های دانش، فرهنگ و رسانه در این میانه چیست و آنها تا چه اندازه هشیارانه به وظیفه خود عمل می‌کنند؟  

البته در این زمینه همه در پیشگاه خداوند متعال مسئولند؛ هم آحاد مردم، هم خانواده‌ها، هم اشخاص و نهادهای ذیربط. اشخاص از آن جهت که خداوند تبارک و تعالی هرچند انسان را آزاد آفریده و او در انتخاب راه و مسیر زندگی‌اش مختار است، اما برای تشخیص حق از باطل و درست از نادرست او را به دو نعمت عقل و وحی مجهز کرده است. بنابراین انسان ضمن آزادی کامل در انتخاب راه و سبک زندگی خود، نسبت به استفاده از این نعمت‌‌های خدادادی و نتایج این انتخاب و مسیری که طی می‌کند مسئول است. بنابراین اگر کسانی به منظوراستثمار و بهره‌کشی برای او دام فریب و نیرنگ پهن کرده‌اند، او با بصیرت؛ یعنی عقل مبتنی بر وحی می‌تواند حیله و فریب دشمن را بشناسد و به افتادن در دام او تن در ندهد. خانواده‌ها هم مسئولند؛ چنانچه فرمود: “قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً” خود و خانواده تان را از فرو افتادن در آتش جهل و نادانی برحذر دارید. اما حکومت و نهادهای عمومی به واسطه وظیفه الهی که پذیرفته‌اند مسئولیتی مضاعف دارند. آنها این مسئولیت‌ها را به عنوان امنای مردم و از سوی آنها پذیرفته‌اند و طبعاً در ایفای درست و دقیق وظایفی که به عهده‌شان است باید نهایت امانت‌داری و دقت را به عمل آورند. البته من نمی‌خواهم بگویم این نهادها نسبت به وظیفه خود بی توجه‌اند و به آنها عمل نمی‌کنند. اما وقتی نتیجه کار را در آئینه فرهنگ عمومی می‌بینیم، باید ببینیم چرا چنین است.

انقلاب اسلامی اساساً انقلابی فرهنگی است. معمار کبیر انقلاب اسلامی که خود از نوادر فرهنگی تاریخند، از میان همه گزینه‌های رویارویی مردم با رژیم شاه، گزینه فرهنگی را انتخاب کردند. در اواخر دوران حکومت پهلوی روزی در خدمت مرحوم آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی (رضوان‌الله تعالی علیه) بودم. ایشان ماجرای سفرشان به نجف اشرف و گفتگو با حضرت امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) را برایم نقل کردند که مناسب می‌دانم آن را در اینجا برای شما بیان کنم: ایشان ‌فرمودند در ملاقات با امام، درباره اوضاع و احوال جامعه ایرانی و مظالم رژیم پهلوی صحبت می‌کردیم، ایشان از میان سه گزینه محتمل برای رویارویی و پایان بخشیدن به حکومت دست نشانده شاه؛ یعنی اقدام مسلحانه، کودتای عناصر انقلابی ارتش و روشنگری مردم، بر راه سوم یعنی کار فرهنگی و روشنگری تأکید داشتند. و دیدیم که همین راه به نتیجه رسید. علاوه برشخصیت و مشی فرهنگی بنیان‌گزار جمهوری اسلامی ایران، دیگر رهبران این انقلاب نیز همه از شخصیت‌های فرهنگی جامعه بوده و هستند. با این وجود این سوال مطرح است که پس چرا امروز رهبر معظم انقلاب در زمینه مسائل فرهنگی نگرانی دارند و هرچند یک بار با بیان خطرات تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی نگرانی خود را ابراز می‌دارند! البته به نظرم برای یافتن پاسخ این پرسش باید تأمل بیشتر وعمیق‌تری داشته باشیم. اما به نظرم در یک ارزیابی گذرا و شتابزده به این موارد می‌توان اشاره کرد:

–     به نظر می‌رسد به دلیل فرهنگی بودن ماهیت انقلاب اسلامی و شور و هیجان دینی سال‌های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی، وکاستی‌های گسترده اقتصادی و معیشتی مردم، و اشتغال ذهن اغلب دولت‌مردان به برنامه‌ریزی برای حل این مشکلات، علیرغم تذکرات مکرر امام خمینی و پس از ایشان مقام معظم رهبری، مدیران ارشد نظام التفات لازم و فرصت کافی پرداختن به مسائل فرهنگی را پیدا نکردند. امام خمینی از همان آغاز نهضت در سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ ضمن افشاگری و تبیین تلاش استعمارگران شرق و غرب برای وابسته کردن فرهنگ مردم به منظور غارت منابع ملی، بهترین راه برای اصلاح امور جامعه را اصلاح فرهنگ اعلام می‌کردند: “رأس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است”. (صحیفه امام خمینی، ج۱۰ ص۳۵۶٫) چرا که: ” بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است . اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه راتشکیل می‌دهد ” (همان ج ۱۵ صفحه : ۲۴۳ ) حتی در برهه‌ای در سال ۱۳۵۹ به دلیل نگرانی فرهنگی طی حکمی شهید باهنر و جمعی را مأمور تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی ‌کردند که بعدها این ستاد با ترکیب کامل‌تر و وظایف گسترده‌تر به شورای عالی انقلاب فرهنگی تبدیل شد. بد نیست به مطلع فرمان امام در این حکم توجه کنیم:” مدتی است ضرورت انقلاب فرهنگی که امری اسلامی است و خواست ملت مسلمان می باشد، اعلام شده است و تا کنون اقدام موثر اساسی انجام نشده است و ملت اسلامی وخصوص دانشجویان با ایمان متعهد، نگران آن هستند”. همچنین مقام معظم رهبری فراتر از ارشاد و تذکر بارها در کسوت یک کارشناس خبره و مطلع به تبیین و اهمیت و نقش و جایگاه فرهنگ به عنوان بستر حرکت عمومی کشور اشاره کرده‌اند و با هشدار به خطر  تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی دشمنان انقلاب اسلامی، وظایف دولت و نیروهای جبهه انقلاب اسلامی را گوشزد کرده‌اند. ایشان در یکی از بیاناتشان در اهمیت و جایگاه فرهنگ می‌فرمایند:”ما فرهنگ را بستر اصلى زندگى انسان مى‌دانیم؛ نه فقط بستر اصلى درس خواندن و علم آموختن. فرهنگ هر کشور، بستر اصلى حرکت عمومى آن کشور است. حرکت سیاسى و علمى‌اش هم در بستر فرهنگى است. فرهنگ، یعنى خلقیات و ذاتیات یک جامعه و بومىِ یک ملت؛ تفکراتش، ایمانش، آرمانهایش؛ اینها تشکیل دهنده‌ى مبانى فرهنگ یک کشور است؛ اینهاست که یک ملت را یا شجاع و غیور و جسور و مستقل مى‌کند، یا سرافکنده و ذلیل و فرودست و خاک‌نشین و فقیر مى‌کند. فرهنگ، عنصر خیلى مهمى است.” ۱۷/۱۰/۱۳۸۳ یا در ملاقات با اعضای هیأت دولت می‌فرمایند:” مسئله ی فرهنگ و قضایای فرهنگی خیلی مهم است…. اهمیت کار فرهنگی نباید مورد غفلت قرار گیرد. در کار فرهنگی هیچ وقفه و تعللی جایز نیست؛ چون بیشترین تلاش دشمنان بر روی جامعه و ملت و کشور ما، تلاش فرهنگی است. این مبالغه نیست! بیشتر و پُرحجم و موثرتر از تلاش های سیاسی و امنیتی، تلاش فرهنگی است. علت هم این است که آنها می دانند اگر در تلاش‌های فرهنگی علیه انقلاب موفق و پیروز شوند،‌ بقیه کارها برای آنها آسان خواهد شد؛ لذا روی آن متمرکزند( ۰۶/۰۶/۱۳۸۵)

ولی غفلت مدیریت کلان کشور نسبت به فرهنگ، در حوزه مطالعات فرهنگی نیز نمود دارد. امروز به دلیل عدم ابتنای اقدامات فرهنگی بر مطالعات و نقشه راه، جهت‌گیری فرهنگی ما روشن نیست و در هر دوره و در هر نهاد و سازمان فرهنگی، فعالیت‌های فرهنگی کاملاً به سلیقه مدیر یا مدیرانی که در رأس دستگاه‌های فرهنگی هستند وابسته است و بر یک پیش زمینه علمی متکی نیست. به همین دلیل مدیریت فرهنگی در کشور ما در طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب تداوم نداشته و قطعه قطعه بوده است و در هر قطعه و دوره‌ای  سیاست‌هایی مغایر با سیاست‌های دوره پیشین مبنای اقدام بوده است؛ همان‌طور که همین الان نسبت به دولت قبل چنین است. کما این که سیاست‌های دولت قبل نیز با آنچه قبل از آن مبنای کارها بود متفاوت بود. زمانی که من مسئولیت معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عهده داشتم همکارانم تلاش کردند با شناسایی شخصیت‌های فرهنگی مستعد جبهه انقلاب اسلامی و دعوت از آنها برای انتشار نشریه در زمینه‌هایی که احساس خلأ می‌شد، به مطبوعات تنوع بیشتری ببخشند. با این رویکرد نشریات مختلفی با گستره ملی و منطقه‌ای آغاز به انتشار کردند. البته این نشریات هرچند خوش درخشیدند و با اقبال خوبی مواجه شدند اما زود و با تغییر دولت و به تبع آن تغییر سیاست‌های حمایتی غروب کردند و هنوز خاطره خوش انتشار نشریاتی چون کمان، نیستان، اهل قلم و ادبیات معاصر و همچنین خاطره تلخ توقف فعالیت‌ این نشریات در ذهن‌ها هست.

–        اگر امروز فرهنگ، اولویت اول ماست و بر این باوریم که توفیق در همه عرصه‌ها از جمله عرصه اقتصاد که آن هم امروز و با توجه به شرایط تحریم برایمان اولویت دارد در گرو اصلاح فرهنگ عمومی است؛ پس باید نگاه امروزمان به فرهنگ یک نگاه جهادی؛ درست مانند دوران دفاع مقدس باشد. معنای این حرف این است که امروز که در کنار برخی ضعف‌های فرهنگی ریشه‌دار در معرض شدیدترین تهاجم فرهنگی هم هستیم، باید همه نهادهای انقلاب با بصیرت و شناخت نسبت به ترفندهای فریب‌کارانه دشمن در این زمینه بسیج شوند و تحت هدایت قرارگاه فرهنگی واحد همچون دوران دفاع مقدس عمل کنند.

–        مدیران فرهنگی ما بیش از آن که خود را مسئول فرهنگ جامعه بدانند، مسئول تولیدات فرهنگی می‌دانند. حال آن که از گفتگو درباره این که این تولیدات چه نسبتی با نیازهای فرهنگی جامعه دارد و قرار است کدام معضل فرهنگی جامعه را حل کنند، خبری نیست، و در بهترین شرایط مدیران و همکارانشان تلاش می‌کنند تدابیری بیندیشند تا محتوای محصولات فرهنگی تولید شده مغایر با ارزش‌های اخلاقی و انقلابی نباشد. شما ببینید! از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون مبالغ هنگفتی از منابع ملی صرف هزینه‌های فرهنگی و حمایت از تولید محصولات فرهنگی مکتوب و نمایشی و غیره شده است؛ اما مشکلات فرهنگی جامعه نه تنها رو به کاهش نرفته بلکه روز به روز پیچیده تر هم شده است. به نظرم تنها مزیت فرهنگی جامعه ما که موجب دوام و بقای جامعه است، مزیت دینی و ارتباط تنگاتنگ مردم با نهادهای غیر رسمی دینی است. شما در یک محاسبه ساده می‌بینید تمام فعالیت‌های انجام شده به‌وسیله نهادهای مسئول کارکرد فرهنگی ماه رمضان یا محرم را ندارند.

–        انتخاب مدیران فرهنگی، ضابطه‌مند نیست و بعضاً این انتخاب‌ها نقض غرض است. یعنی مدیری که انتخاب می‌شود قانوناً وظایفی به عهده دارد که به انجام آنها اعتقادی ندارد.

        به نظر شما در انتخاب مدیران و کارگزاران فرهنگی به نحوی که توان رویارویی با جبهه فرهنگ مهاجم را داشته باشند، به چه ملاک‌هایی باید توجه شود؟

به نظر من کسی که برای تصدی مدیریت فرهنگی انتخاب می‌شود لااقل باید چند خصوصیت داشته باشد:

 

  • مبانی فرهنگی اسلام را بشناسد و به کارآمدی دین در عرصه فرهنگ باور داشته باشد
  • به فرهنگ به عنوان بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، اعتقاد داشته باشد؛
  • با مبانی و پیشینه فرهنگ و تمدن اسلامی آشنا باشد؛
  • ضعف‌ها و قوت‌های فرهنگ امروز جامعه ایرانی را بشناسد؛
  • بتواند سیر تحولات فرهنگی در عرصه ملی، منطقه‌ای و جهانی به ویژه سیاست‌های فرهنگی نظام سلطه را رصد کند؛
  • نگاه اصلاحی به فرهنگ داشته باشد و برای رفع نارسایی‌های فرهنگی با برنامه حرکت کند؛
  • شجاعت و تدبیر رویارویی با تهاجم فرهنگی و فرهنگ مهاجم را داشته باشد؛
  • باور به ضرورت سازماندهی و بسیج نیروی انسانی جبهه انقلاب اسلامی را در حوزه فرهنگ داشته باشد؛
  • فرهنگ را یک امر دینی و ملی قلمداد کند و به آن نگاه حزبی و سیاسی نداشته باشد.

–  با این توصیفات وظیفه مردم چیست؟ امروز فضای مجازی و ماهواره‌ها با تمام توان به ترویج فرهنگ سکولار و اباحه‌گری می‌پردازند، و ارکان قدرت ملی و همگرائی مردم حول محور اسلام ناب محمدی را تضعیف می کنند. مردم و مسئولین چه وظیفه ای دارند؟

ببینید. به نظر من تنها راه حل، بازگشت به اسلام است. قران کریم حقیقت جهان هستی و انسان و همچنین رابطه بین این دو را به خوبی تبیین می‌کند. درنگاه مادی امروز انسان یک سلول تکامل یافته‌‌ای است که نه تنها قبل و بعدی ندارد، در همین جهان هم تنها و سرگردان است. درحالی که انسان اسلام نه تنها آغاز و انجامش مشخص و تعریف شده است؛ یعنی مشخص است که چرا پا به این جهان گذاشته و چه سرنوشتی در انتظار اوست، در همین دنیا هم محدود و محصور در جهان مادی نیست. همه عالم از غیب و شهود با او و حتی اگر بخواهد دراختیار او هستند؛ به شرط این که بداند، باور داشته باشد و بخواهد. غیب، یعنی ماورای دنیای احساسات ما و محاسبات بشرىِ مبتنی بر این حواس. خداوند در نخستین آیات سوره بقره پس از آنکه به قرآن به عنوان هدایتگر متقین اشاره می‌کند، می‌فرماید: “ذلک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین”، در تبیین ویژگی‌های متقین، نخستین ویژگی‌را که بر می‌شمرد ایمان به غیبِ در همین دنیا است. چنانچه در آیات بعد موضوع قیامت و یقین به روز رستاخیز را نیز به عنوان یکی دیگر از ویژگی‌های متقین بر می‌شمرد و در آیه ۵۱ سوره غافر نیز به نصرت و یاری خود در همین دنیا اشاره می‌کند: “انّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا والَّذینَ ءامَنوا فِی‌الحَیوهِ الدُّنیا ویَومَ یَقومُ الاَشهاد”. نصرت و یاری‌ای که نمونه‌های بسیاری از آنها را در قران کریم ذکر کرده و موارد متعددی را نیز ما در همین سال‌های پس از پیروزی انقلاب تجربه کرده‌ایم. کما این که امدادهای الهی در پیروزی انقلاب اسلامی و واقعه طبس و هشت سال دفاع مقدس همه از نمونه‌های بسیار آشکار و در مرئی و منظر همه بوده است.

مقام معظم رهبری در توضیح درباره آیه یؤمنون بالغیب چنین می‌فرمایند:”ایمان به غیب، به معنای بی‌اعتنایی به دنیای شهادت – یعنی همین دنیای ارتباطاتِ مشهود و مفهوم همه – نیست؛ به اینها که نباید بی‌اعتنایی کرد. چشم می‌بیند، حواس احساس می‌کنند و عقل ادراک می‌کند. باید برطبق اینها عمل کرد. ایمان به غیب، معنایش این است که ماورای آنچه که در محدوده حواس ظاهری و ادراک مادّی انسان هست، عالم دیگری، آن هم نه یک عالم بلبشوىِ هرکس هرکسىِ تصادفىِ بخت و اقبالی، بلکه عالمِ منظمِ علت و معلولىِ دقیقی وجود دارد. یعنی ماورای این عالم مُلک، ملکوت و عالم معنایی هست. این عالم معنا، متعلق به قیامت و برزخ و بعد از مرگ نیست؛ متعلق به همین الانِ من و شماست و باید به آن معتقد بود. البته نقطه اصلی، بلکه کل معنای حقیقی همه عوالم، ذات مقدس باری‌تعالی‌ است که او منشأ حیات و وجود و فعل و انفعالات و حرکت و همه چیز است؛ لیکن در این عالم غیب، خیلی چیزهای دیگر هم می‌گنجد که باید به آنها معتقد بود.” (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه در تاریخ ۲۹/۶/۱۳۶۹)

بنابراین کسی که به عالم غیب معتقد است خود را محدود در این جهان مادی نمی‌بیند، آرزوها و آمالش بسی فراتر از ارضای تمنیات مادی است و همزمان و حتی پیش از هرگامی که برای رسیدن به این آرزوها برمی‌دارد عنایت‌ها و حمایت‌های خداوندی را در برابر خود می‌بیند. او چنان عظمتی پیدا می‌کند که وابستگی‌های مادی را آلاینده روح خود می‌داند و از نزدیک شدن به آن جز به‌قدر ضرورت بیزار است؛ چنین فردی چگونه می‌تواند طعمه تهاجم فرهنگ مادی شود! بنابراین اگر هدف، تربیت انسانِ تراز اسلام شد، چنین فردی در مقابل  هجمه فرهنگی قدرت ایستادگی دارد. درمقابل کسانی که جهان خود را در زمین و طول عمر این دنیایی خود محدود کرده‌اند، لاجرم شخصیتشان چنان شکنندگی پیدا می‌کند که در برابر کمترین فریبی متزلزل می‌شوند. بنابراین برنامه‌ریزان فرهنگی باید با استفاده از همه ظرفیت جامعه به تربیت انسان‌هایی با چنین خصوصیاتی فکر کنند. به ویژه در شرایط امروز که جامعه اسلامی در معرض بی‌سابقه‌ترین تهاجم فرهنگی قرارگرفته مسئولان فرهنگی ما باید با اعتقاد به وعده نصرت الهی کار فرهنگی را فریضه جهاد قلمداد کنند و با همان روحیاتی که فرماندهان و لشکریان مؤمن و انقلابی ما با سرافرازی و موفقیت هشت سال دفاع مقدس را پشت سر گذاشتند، در این آوردگاه نیز با همان روحیه ایمانی و اعتقاد به نصرت الهی و البته با تجهیز خود به همه دانش‌ها و فناوری‌های مورد نیاز کشور را از این گردنه خطرناک تاریخ نیز به سلامت بیرون برند. چه، فرمود: “ولینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز” “و قطعا خدا به کسی که [دین] او را یاری کند یاری می دهد; چرا که خدا سخت نیرومند شکست ناپذیر است” (حج، آیه ۴۰)

تاریخ گفتگو: تیر ۱۳۹۴

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.