* تمهید:
دشوار است که تعریف روشنی از شعر انقلاب اسلامی به دست دهیم و نقطهء شروعی برای این گونه از شعر مشخص کنیم. مرزهای زمانی و محتوایی شعر انقلاب، مرزهایی روشن و صریح نیست، به گونهای که هر آنچه در این سوی است، کاملا در این مجموعه قابل بحث باشد و هرچه در آن سوی است، به هیچ وجه نسبتی با انقلاب اسلامی پیدا نکند. ولی باوجوداین سیّالیت موضوع و ابهام کرانهها، اینقدر روشن است که ما با یک گرایش شعری خاص روبهروییم، شعری با هویتی متفاوت، خصوصیات سبکی نسبتا پررنگ و چهرههایی سرشناس. و همینها برای اینکه بتوان مدعی ظهور و تداوم نوعی خاص از شعر فارسی در این چند دهه شد، کفایت میکند.
ولی با آنچه گفته آمد، لاجرم باید این انتظار را داشته باشیم که دایرهء زمانی بررسیمان باید اندکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی را نیز دربگیرد.
ما اکنون سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را جشن گرفتهایم، ولی این بدان معنی نیست که انقلاب اسلامی دقیقا در بهمنماه ۱۳۵۷ به وجود آمد. این، زمان پیروزی انقلاب بود، ولی پیدایش آن شاید به چند دهه قبل از آن برگردد، یا اگر کلیتر بنگریم میتوان دیگر نهضتهای اسلامی قرن اخیر را نیز مقدمات این انقلاب به حساب آورد. با این همه، ما در این بررسی، آن نوع شعری را بررسی میکنیم که به انقلاب اسلامی به سامان رسیده در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انتساب دارد و نه همه نهضتهای اسلامی و یا غیراسلامی پیشین که به نحوی زمینهساز این انقلاب بودهاند.
* نگاهی به پیشینه
آنچه را میتوان “ شعر انقلاب اسلامی “ دانست، از حوالی اوایل دههء پنجاه قرن حاضر خورشیدی قابل مشاهده است. گرایشهای انقلابی با هویت اسلامی را میتوان در آثار شاعرانی همچون حمید سبزواری، مهرداد اوستا، طاهره صفارزاده و علی موسوی گرماوردی پیگیری کرد. البته پررنگی انقلابی بودن یا اسلامی بودن یا تدوام این دو صفت در شعر این شاعران یکسان نیست.
در میان این گروه، هم قصیده سرایانی چون حمید سبزواری و مهرداد اوستا یافت میشوند، و هم نوگرایانی چون طاهره صفارزاده. البته گرمارودی و میرزازاده به هردو شیوه عنایت دارند.
علاوه بر این شاعران سرشناس، در آن سالها، بعضی از شاعران نسل بعد را هم میتوان مشاهده کرد که هرچند سالهای جوانی را میگذرانند، صاحب آثاری اعتراضآمیز و انقلابی هستند: مثل علی معلم، و شادروان حسن حسینی. آثار پیش از انقلاب معلم و حسینی سپس در کتابهایی که آنها بعد از پیروزی انقلاب منتشر کردند، در فصلی مستقل آمده است. ۱
ولی با این همه نباید انکار کرد که شعرهای انقلابی قبل از انقلاب اسلامی، از لحاظ کمیت و کیفیت با شعرهای دوران پس از انقلاب برابری نمیکند و مهمتر از آن، این شاعران، هنوز یک هویت مستقل و تشکّل گروهی نیافتهاند. شعرهایشان در گرایشهای مختلف سبکی پراکنده است و از قصیده تا شعر نو در آن میتوان یافت.
و به همین دلیل، دشوار است که شعر آن سالها را عاملی تعیینکننده در پیروزی انقلاب اسلامی بدانیم. به واقع نقش رهبر انقلاب در پیروزی آن به قدری پررنگ و قاطع بوده که جایی برای دیگر عوامل باقی نگذاشته است، ولی میتوان گفت که این شاعران با پیشینه و تجربهای که از شعر انقلابی اسلامی داشتند، در سالهای پس از پیروزی انقلاب به سرعت توانستند مجامع ادبی را سروسامان بدهند و عامل پیدایش سریع جریان شعر پس از انقلاب اسلامی شوند.
* انقلاب و شعر برای انقلاب
پیروزی انقلاب اسلامی بدون شک پرشورترین واقعهای بود که در تاریخ معاصر ایران روی داد و این شور و هیجان، بهطور طبیعی در آثار شاعران انعکاس یافت. شاید در زبان فارسی در این قرن، برای کمتر واقعهای آنقدر شعر سروده شده باشد، که برای انقلاب اسلامی سروده شد. این به واقع برای شاعران انقلاب نوعی وظیفه یا ادای دین شمرده میشد. طبعا جشنهای سالانهء دههء فجر و شب شعرهایی که به این مناسبت برگزار میشد نیز در این گرایش بیسابقه اثر داشت. این شب شعرها و مسابقاتی که تا سالها به مناسبت دههء فجر در زمینهء شعر برگزار میشد، در رشد و انگیزه یافتن شاعران جوان نیز بیاثر نبود، ولی باید معترف بود که شعرهایی که برای انقلاب اسلامی سروده شده است، با وجود تعداد بسیار، از لحاظ کیفیت نه با شعرهای سالهای بعد (مثلا شعرهای جنگ)برابری میکند و نه میتواند برای تصویر و ترسیم ابعاد و جوانب وسیع انقلاب بسنده باشد. بسیاری از این شعرها، دارای بیانی است صریح و شعاری و طرحهایی نسبتا ساده، حتی بعضی از شاعران نامدار آن نسل نیز آنچه دربارهء پیروزی انقلاب اسلامی سرودهاند، با شعرهای برتر یا حتی متوسط سالهای بعدشان برابری نمیکند. این بیتها از شادروان حسن حسینی گواه ادعای ماست:
نامآوران تا نعرههای خون کشیدند
خورشید را از قلب شب بیرون کشیدند…
فریادشان شهدی شد و در جام حق ریخت
تکبیرشان چون نور، در کام فلق ریخت
خفّاش را بال و پر پرواز بستند
با گرز ایمان، گردن شب را شکستند۲ “
این البته طبیعی است، چون بسیاری از شاعران نسل جوان در سالهای تجربه اندوزی به سر میبردند و از طرفی به خاطر انقطاعی که میان آنان و نسل پیش، روی داده بود، آن قدرها سلسله مراتب شاگردی و استادی را طی نکرده بودند. به واقع اینان هم شاگرد خود بودند و هم استاد خود. نسل اول شعر انقلاب، بیش از هرکس دیگر، به تجربههای خود متکی است و این یکی از عوامل استقلال سبک و روش شعری این گروه و نیز البته از عوامل ناپختگی بعضی از این آثار است.
باری، با مراجعه به مطبوعات و جنگهای گروهی منتشر شده در آن سالها، از شاعران مطرح سالهای اول انقلاب، تا پیش از جنگ تحمیلی، میتوان علی معلم، نصر اللّه مردائی، سپیده کاشانی، مهرداد اوستا، حمید سبزواری و علی موسوی گرمارودی را نام برد. عمده مضامین مطرح در این شعرها، اینهاست: ستایش انقلاب اسلامی، ستایش حضرت امام خمینی(ره)، یاد کرد شهدای انقلاب، به ویژه شهدای عملیاتهای تروریستی منافقین در سالهای اولیهء انقلاب، آرمانهای انقلاب اسلامی، استکبار ستیزی، همدردی با ملل تحت ستم به ویژه فلسطین، درگیری با گرایشهای روشن فکری جامعهء ایران.
* جنگ تحمیلی و متعلقات شعری آن
درحالیکه هنوز شور و شوق انقلابی مردم فرو نشسته بود، جنگ عراق علیه ایران آغاز شد و از آن پس تا هشت سال، بیشترین توان مادی و معنوی کشور، صرف پایداری در برابر این تجاوز شد. شاعران هم که بههرحال از ذخایر معنوی انقلاب بودند، بهطور وسیع و فراگیر به این موضوع پرداختند. شعر جنگ، از چند جهت ممیزههای خاص خود را دارد:
۱٫قوّت شعرها(به نسبت شعر انقلاب): برتری کیفی شعرهایی که برای جنگ تحمیلی سروده شده است، به نسبت شعرهایی که برای پیروزی انقلاب اسلامی سروده شده، آشکار است. اگر ما گلچینی از بهترین شعرهای این سه دهه در ایران را فراهم کنیم، بخش عمدهای از آنها را شعرهای جنگ و دیگر مضامین تشکیل میدهد، ولی شاید از شعر انقلاب اسلامی بهندرت اثری به آن راه یابد. بعضی از شاعران نسل انقلاب، معروفترین آثارشان را در همین زمینه سرودند و با آن شعرها شهرتی پایدار یافتند؛ همچون محمد رضا عبد الملکیان با شعر “ حماسهء چهارده ساله “ ۳؛ نصر اللّه مردانی با شعر “ از خوان خون گذشتند صبح ظفر سواران “ ۴؛ حمید سبزواری با شعر “ وقت است تا بار سفر بر بازه بندیم “ ۵و پرویز بیگی حبیب آبادی با شعر “ یاران چه غریبانه رفتند از این خانه “ ۶٫
۲٫وسعت دایرهء شاعران: شعر دفاع مقدس به نسبت شعر انقلاب دایرهء وسیعتری از شاعران را در خود میگیرد. گروه وسیعی از شاعران جوان نسل انقلاب، در سالهای جنگ به ثمردهی رسیدند و اینها اولین شعرهایشان را در این مضامین سرودند، درحالیکه در عصر پیروزی انقلاب، شاید هنوز به کار شعر نپرداخته بودند؛ هم چون وحید امیری، زکریا اخلاقی، علی رضا قزوه، سلمان هراتی و عبد الجبار کاکایی. از سویی دیگر، بعضی از دیگر شاعرانی که شاید نمیتوانستند با خود انقلاب اسلامی همآوایی کنند و در واکنش به آن سکوت کردند، در جنگ نتوانستند ساکت بمانند. چنین است که جنگ در آثار کسانی هم چون مهدی اخوان ثالث نیز حضور دارد؛ هرچند اندک و هرچند گاه با موضعگیری نه چندان روشن و صریح. بههرحال، فقط گروه اندکی از شاعران باقی ماندند که از فرط معاندت با انقلاب، حتی نتوانستند یا نخواستند تجاوز به کشورشان را هم با زبان شعر پاسخگو باشند.
۳٫پیدایش نوعی تازه و بیسابقه از شعر: “ شعر جنگ “ در پیشینهء ادب فارسی تقریبا بیسابقه است. یعنی با آنکه این قلمرو، تجاوزهای بسیار و درعینحال مقاومتهای قهرمانانهای در برابر این تجاورها به خود دیده است، ما هیچگاه یک جریان پررنگ و مشخص مقاومت نداشتهایم، نه در هنگام تهاجم مغولان، نه در هنگام تاخت و تاز تیمور گورکان و نه در جنگهای دایمی میان سلسلههای پادشاهی که غالبا به انقراض یک سلسله به دست سلسلهای دیگر میانجامیده است.
چرا اینگونه است؟ شاید بدین واسطه ما تا کنون سابقه و تجربهء یک دفاع خالص، جهتمند و درعینحال متکی به یک نظام حکومتی محبوب برای مردم را نداشتهایم. در تهاجم مغول، آن کسی که طبق سنّت شعر فارسی میباید پرورشدهنده و حامی شاعران میبود، یعنی سلطان محمد خوارزمشاه، خودش بزدلانه از میدان گریخت و مقاومتهایی هم که در برابر مغولان رخ داد، بیشتر شکل پراکنده و مردمی داشت. در جنگهای میان سلسلههای پادشاهی نیز مردم و شاعران فقط به همین امیدوار بودند که در این میان پایمال نشوند.
باری، چنین است که ما جنگهایی خالصانه و درعینحال متکی به یک نظام ارزشی خاص نداشتهایم، تا شعر جنگ از اینگونه که در این هشت سال دیدیم پدید آید. به همین سبب، شعر جنگ با این کیفیت و کمیت، در تاریخ ادب فارسی بیسابقه بوده است.
۴٫تنوع مضامین: جنگ، پدیدهای است با ابعاد گوناگون و توابع و عوارض بسیار. پرداختن به این موضوع، طبعا چشماندازهای مختلفی رافراوری شاعران گشود. به همین سبب، شعرهای جنگ گستردگی مضمونی قابل توجهی دارد. از این میان میتوان به شهادت، جانبازی(به مفهوم خاص آن)، دلیری و مردانگی، مقاومت غیر نظامیان در بمباران و موشکباران اشاره کرد. چنین است که شعرهای جنگ را به نسبت شعرهایی که برای پیروزی انقلاب اسلامی سروده شد، متنوعتر و چندبعدیتر مییابیم.
از شاعران برتر شعر جنگ، میتوانیم قیصر امینپور، محمد رضا عبد الملکیان، علی رضا قزوه، نصر اللّه مردانی، حمید سبزواری، قادر طهماسبی(فرید)، حسین اسرافیلی و محمد حسین جعفریان را نام ببریم، که این آخری، اولین مجموعه شعر مستقل شعر جنگ را منتشر کرد؛ با نام “ پنجرههای روبه دریا “ ۷٫
* رحلت امام، سومین واقعه فراگیر
میتوان گفت که شعر انقلاب، د رسه حوزهء مختلف، کمیت و کیفیتی بیسابقه در طول تاریخ شعر فارسی یافت. یکی پیروزی انقلاب بود، دیگری جنگ و آخری مرثیه برای حضرت امام(ره). همچنانکه ما پیش از این هیچگاه اینقدر جنگ سروده برای یک جنگ مشخص نداشتهایم، هیچگاه اینقدر سوگ سروده برای یک فرد هم نداشتهایم؛ مگر سوگ سرودههای دینی که البته مقام خاص خود را دارد. شاید نتوان تعداد شعرهایی را که در رحلت حضرت امام سروده شد مشخص کرد، ولی اینقدر میتوان گفت که فقط در مجموهء “ سوگنامهء امام “ ۸، که گزیدهای نسبتا سختگیرانه و تکچین شده از این آثار را در خود دارد، حدود ۳۰۰ شعر از ۱۹۱ شاعر را میتوان یافت. این به واقع سومین موج محتوایی شعر انقلاب بود. باز هم بعضی شاعران سرودههای ماندگاری در این موضوع از خود به یادگار گذاشتند؛ مثل محمد رضا عبد الملکیان با شعر “ خبر پتک سنگین در آیینه بود “ ۹و احمد عزیزی با شعر “ زلزلهء تنزیل “ ۱۰ و سهیل محمودی با “ سوگ آینهها “ ۱۱٫بعضی از جوانترها هم اولینبار، با سوگ سرودههایشان به جامعهء شعری ایران معرفی شدند؛ مثل احمد شهدادی با غزل به یاد ماندنی “ کجاست آنکه نشان نجابت قم بود “ ۱۲
* شعر دوران ثبات
با پایان جنگ تحمیلی و رحلت حضرت امام(که تقارنی زمانی در حدّ یک سال فاصله داشتند)، شعرانقلاب با یک پوستاندازی ناگزیر مواجه شد. از این زمان به بعد، هم حال و هوای شعرها تغییری درخور کرد و هم چهرههای دیگری به میان آمدند.
بعضی از شاعران جنگ، به ویژه آنهایی که نامشان بیشتر با این موضوع گره خورده بود، شاید به واسطهء عادتی که به این مضامین کرده بودند، دچار نوعی فقر مضمون یا شاید کمبود انگیزه شدند. به این سبب، از آن پس حضور پررنگ آنان در عرصهء سرایش شعر احساس نشد. بعضی از آنها مثل محمد رضا عبد الملکیان و حسین اسرافیلی و پرویز بیگی به عرصههای مدیریتی شعر کشیده شدند و گاه در پرورش جوانهایی از نسل بعد، مؤثر واقع شدند. گروهی دیگر، حال و هواهای دیگری را تجربه کردند؛ مثل علی رضا قزوه و نصر اللّه مردانی که بیشتر به حوزهء شعر مذهبی و احیانا عرفانی کشیده شدند، و سهیل محمودی که عاشقانهسرایی را آزمود.
در مجموع میتوان در شعر بیست سال اخیر، سه جریان کلّی را سراغ گرفت:
۱٫شعر معترض و اجتماعی: این نوع شعر در سالهای جنگ هم سابقه دارد. شاید بتوان “ خیابان هاشمی “ ۱۳محمد رضا عبد الملکیان را از نخستین آثار موفقی دانست که مشخصا به مسائل اجتماعی اشاره دارد. البته در این شعر، لبهء تیز انتقاد متوجه گروهها و قشرهای اجتماعی معارض با انقلاب است و به واقع نمیتوان آن را نوعی انتقاد از خودیها دانست. شعر معترضی که مشخصا به خودیها اشاره دارد، بیشتر در آثار حسن حسینی و علی رضا قزوه جلوه دارد. اینان و پیروانشان کمکم مسائلی را مطرح کردند که شاید در سالهای اولیهء انقلاب یعنی سالهای شکلگیری نظام، به مصلحت دانسته نمیشد؛ ولی در دوران ثبات البته زمینه برای این مفاهیم نیز آماده شد. یکی از چیزهایی که این زمینه را کمابیش آماده میکرد، نفوذ تدریجی رفاهزدگی، ریاکاری و استفادهجویی در میان گروهی از خودیها بود. شعرهای “ مولا ویلا ندشات “ ۱۴ و “ در روزگار قحطی وجدان “ ۱۵ از علی رضا قزوه و “ نوشداروی طرح ژنریک “ ۱۶ از حسن حسینی را میتوان از آثار برجستهء این گرایش در آن سالها به حساب آورد.
پس از آن و در هنگامی که تفاوت و تقابل جناحهای سیاسی انقلاب در سالهای دههء هفتاد و هشت پررنگ شد، این شعرهای اجتماعی کاربردی وسیعتر یافت و گاه حربهای شد برای مقابلهء جناحها با همدیگر. در سالهای بعد، مطرح شدن غیر منتظرانهء بحثهای عدالتخواهانه در میان جوانان دانشجو موج دیگری از اینگونه شعر را پدید آورد، موجی که کسانی همچون امید مهدینژاد، محمد مجتبی احمدی و مهدی سیار از نسل جوان دههء هشتاد را میتوان منتسب به آن دانست.
در مجموع به نظر میرسد که شعر معترض و اجتماعی از برکات انقلاب اسلامی بوده است، ولی بنابر دلایلی که چندان هم پنهان نیست، نهادهای فرهنگی رسمی، آنقدر که شایسته است بدینگونه شعر ارج ننهادهاند، چون بههرحال برگزار کردن همایشی که در آن شعرهایی از این دست خوانده شود، ممکن است آن قدرها بیحاشیه نباشد که برگزار کردن همایشی دربارهء مثلا “ نماز در شعر امروز “ بیدردسر است. بدین بحث، باز هم برخواهیم گشت.
۲٫شعر عاشقانه: من گمان میکنم که باید انتشار کتاب “ فصلی از عاشقانهها “ ۱۷ از سهیل محمودی را روشنترین نشانهء ظهور این نوع شعر در میان نسل انقلاب دانست. این رویداد اتفاقا همزمان بود با ساخته شدن فیلم “ نویت عاشقی “ محسن مخملباف و بحثهایی که این فیلم به میان آورده بود.
شعر عاشقانه به دلایلی هیچگاه محبوب و مطلوب نهادهای فرهنگی ما نبوده است، ولی به سبب برخورداری آن از منابع عاطفی و انسانی وسیع در میان جوانان، توانسته است حضوری جدی در عرصه داشته باشد. اینکه آخرین کتاب مرحوم قیصر امینپور در اواسط دههء هشتاد، “ دستور زبان عشق “ ۱۸ نام میگیرد، خالی از معنا نیست، ولی نباید انکار کرد که شعر عاشقانه به دست شاعران انقلاب تا حدودی تلطیف و تعدیل و تهذیب شد. یعنی گروهی از اینان، توانستند این نیاز محتوم و ناگزیر جوانان را به شکلی نسبتا معقول پاسخگو باشند. از این گذشته، بعضی از این شعرهای عاشقانه، به نوعی با شعر مذهبی نیز پیوند خورد و ما شاهد شعرهایی بودیم که به درستی نمیشد تشخیص داد که شاعر، آن را برای محبوب حاضر خویش سروده است یا ایام غایب خویش. البته این را هم نباید انکار کرد که در آن سالهایی که هنوز این مضامین شیوع و جواز امروزین را نیافته بودند، بعضی شاعران جوان، شعرهای محبوب حاضر را در محافل و مجامع برای امام غایب میخواندند. شاید این مجاز، برای بعضی از این جوانان، نردبانی به سوی حقیقت شده باشد، یعنی بعضی از مذهبیسرایان نسل بعد، از دل همین عاشقانهسرایان برآمده باشند. ولی این قضیه جای تحقیق دارد و در این مجال قضاوت روشنی دربارهاش نمیتوان کرد.
۳٫شعر آیینی: باید پذیرفت که جریان پیشرو شعر قبل از انقلاب اسلامی در ایران آن قدرها مذهبی نبوده است، مگر در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب و در آثار گروهی انگشتشمار که در آغاز سخن، از آنان نام بردیم.
شعرهای مذهبی آن دوره را غالبا کسانی میسرودند که از تحولات فنّی شعر در قرن اخیر بیبهره و گاه حتی با آن معارض بودند. به همین دلیل، این باور تقویت شد و حتی بدیهی به نظر میرسید که با حفظ معیارهای شعر امروز، نمیتوان شعر مذهبی سرود. به راستی هم شعرهای مذهبی آن روز، از این معیارها به دور بودند؛ و گاه حتّی مؤید این باور نادرست.
ولی در دورهء انقلاب اسلامی، برعکس، تواناترین و بااستعدادترین شاعران، علمداران شعر اسلامی بودند و چنین نبود که این موضوع فقط دست مایهء شاعران متوسط و کممایه باشد. در واقع سرودن شعر با موضوع مذهبی نه نشانهء تحجّر و واپسگرایی، که نشانهء تحول و سرزندگی به شمار آمد؛ چرا که دیگر خود مذهب نشانهء تحجّر نبود. با ظهور حضرت امام خمینی(ره)، مذهب جذّابیتی ویژه یافت و این جذابیّت، به شعر مذهبی نیز سرایت کرد و نگرشهایی را که پیشتر نسبت به آن وجود داشت، اصلاح کرد.
توجه دوباره به مذهب، لاجرم حضور عناصر و نمادهای دینی و الهامگیری از وقایع مهم مذهبی مثل واقعهء عاشورا را نیز در پی داشت. عاشورا، به ویژه به سبب قرابتی که با جنگ و انقلاب مییافت، به شکلی حماسی و با نگاهی تازه در شعر امروز مطرح شد. علاوه بر این، شاعران انقلاب از بعضی دیگر عناصر دینی هم الهامهایی در بستر مضامین انقلابی و اجتماعی گرفتند، چنانکه به شخصیت حضرت علی(ع)اگر در شعر کهن ما بیشتر از زاویهء جود و کرم نگریسته میشود، در اینجا از زاویهء عدل و داد هم به آن نگریسته میشود و البته میدانیم که به قول خود مولا، عدل از جود، برتر است.
کار دیگری که به وسیلهء شاعران انقلاب اسلامی تجربه شده، پیوند میان مفاهیم مذهبی و قالبهای نوین شعر امروز فارسی است. شاید برای شاعران پیش از انقلاب اسلامی، تصور اینکه در این قالبها نیز میتوان شعر مذهبی موفّق سرود، مشکل بود؛ چنانکه گاهی به طعن و تعریض این کار را غیرممکن دانستهاند. ۱۹ شعرهای موفّق کسانی همچون زنده یاد سلمان هراتی، حسن حسینی، قیصر امینپور و محمد رضا عبد الملکیان، نشان داد که این امر انجامپذیری راست. البته هنوز عموم خوانندگان شعر مذهبی نتوانستهاند با این شعرها رابطهء کامل برقرار کنند، ولی بههرحال شک نمیتوان کرد که نگرش مردم نسبت به شعر مذهبی ارتقاء یافته و سلایق آنها بیش از پیش به سوی این شعرها معطوف گشته است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) باری، میزان گرایش به شعر مذهبی در سالهای انقلاب اسلامی نیز بسیار بوده است، و شاید کمسابقه. ولی میدانیم که پرداختن به موضوع دینی در شعر، کافی نیست و باید دید که در این شعری که مثلا در ستایش بزرگان دین یا توصیف فرایض دینی سروده شده است، تا چه حد نگرشهای دینی وجود دارد و شاعر تا چه مایه از تعلیمات دین بهره گرفته است. به واقع باید دید که شعرها “ موضوع مذهبی “ دارند یا “ موضع مذهبی “.
من حتی دوست میدارم که پای فراتر نهم و بگویم که موضع دینی داشتن در شعرهای مذهبی هم بالاترین حد انتظار ما نیست، بلکه انتظار میرود که شاعر در شعرهایی که برای دیگر موضوعات میسراید نیز دیدگاه دین را مطرح کند. دین در حوزه روابط اجتماعی، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و خلاصه همهء جوانب حیات بشری صاحبنظر است طبیعتا شعری که در هریک از این موضوعات سروده میشود، باید این نگرشهای دینی را در خود داشته باشد.
هیچ انکار نمیتوان کرد که شعر مذهبی، برخلاف دو جریان شعر اجتماعی و عاشقانه، حمایت مادی و معنوی بیشتری به خود دیده است و اگر قدری آسیبشناسانه با قضیه برخورد کنیم، به نظر میرسد که این حمایتها همیشه به سود این شعر نبوده است، بیتردید شعری که در سایهء حمایت رشد میکند؛ بیشتر موضوع مذهبی مییابد؛ چون این موضوع برای آن حامیان بهتر قابل احساس شدن است. در مقابل، موضع مذهبی رو به تضعیف میرود، چون شاعران حسمیکنند برای موقعیت یافتن در جشنوارهها و مسابقات، بیشتر نیاز به ستایش صرف دارند و شعرهای موضعمند، گاه حتی ممکن است به دلایلی “ مسألهدار “ تلقی شوند.
در مجموع احساس میشود که شعر مذهبی ایران به ویژه در دههء اخیر، بیشتر به سمت تشریفاتی شدن و کنگرهای شدن پیش رفته است، تا هدفمند بودن و برخوردار شدن از گستردگی محتوا و مضامین. در همین بستر، شعرها بیشتر “ شخصیتگرا “ شدهاند تا “ مفهومگرا “، یعنی شاعران پیش از مفاهیم و اندیشههای دینی، به ستایش بزرگان دین میپردازند و باز در این ستایشها، میزان و نقش تجلیل صرف، بر سرمشگیری از آن شخصیتها غلبه دارد.
* نگرش صوری
تا اینجا از جریانهای محتوایی شعر انقلاب و ارتباطشان با وقایع مهم این سه دهه سخن گفتیم. حال باید دید که شعر انقلاب در حوزهء صورت و ساختار چه بدایعی داشته و چه راههایی در این سه دهه به روی آن باز شده است.
شاید بارزترین ویژگی شعر انقلاب در حوزهء صورت شعر، گرایش به قالبهای کهن و احیای بعضی از این قالبها باشد. بیشتر شاعران برتر در این سه دهه مطلقا کهنسرا بودهاند، یا در کنار نوسرایی، تجربههایی در قالبهای کهن داشتهاند. در میان شاعران نامدار انقلاب، فقط کسانی همچون علی موسوی گرمارودی، حسن حسینی، سلمان هراتی و محمد رضا عبد الملکیان، بیشتر به واسطهء نو سوردههای خویش شناخته شدهاند. قیصر امینپور، علی رضا قزوه، یوسفعلی میزشکاک وضعیتی بینابین دارند و علی معلم، احمد عزیزی، نصر اللّه مردانی و قادر طهماسبی مشخصا کهنسرا بوده و گاه حتی معارض نوگرایی به شمار میآمدهاند. اما دلایل و عوامل این اقبال مجدد به کهنسرایی چیست؟ به نظر من سه عامل در این مسان بیشتر دخیل بودهاند:
۱٫مردمی بودن انقلاب و مخاطبان شعرها: با وقوع انقلاب اسلامی، مردم به ناگهان وارد صحنه شدند، آن هم مردمی که بیشتر از طیف سنتی به حساب میآمدند، تا طیف متجدد. پس لاجرم شاعران نیز به ارائهء متاعی تشویق شدند که باب طبع این مخاطبان باشد.
۲٫بازیابی ریشههای کهن: انقلاب اسلامی به سبب ریشهای که در فرهنگ گذشتهء این مرز و بوم داشت، توجه بسیاری از مردم و شاعران را به مواریث کهن ادب فارسی جلب کرد و این موضوع به نوبه خود انگیزهء بازخوانی این متون را پدید آورد. درحالیکه در عصر مشروطه دقیقتا جریانی خلاف این روی داده بود، یعنی چشم همه به سوی جهان غرب گشوده شده بود.
۳٫انقطاع جریانروشن فکری: چنانکه در بخشی دیگر از این نوشته اشاره خواهیم کرد، غالب شاعران نوگرای قبل ازانقلاب، با آن همسویی نکردند و بدین ترتیب، به انزوایی خودخواسته فرو رفتند. آثار آنها کمتر توسط شاعران انقلاب خوانده شد و خودشان کمتر توانستند میراث ادبی خود را به نسل انقلاب منتقل کنند. این گسست میان دو نسل شاعران که گاه حتی رودرروی هم قرار میگرفتند، لاجرم انتقال تجارب را کمتر میسر میکرد.
***
باری، چنین بود که بعضی قالبهای کهن بیش از پیش مورد استفاده قرار گرفت؛ همچون غزل و مثنوی. در این میان ما شاهد احیای دوبارهء قالب رباعی با شکل و طرزی بدیع بودیم که در اوایل دههء شصت موجی ایجاد کرد و نیز مثنویسرایی در وزن بلند را؛ که هرچند پیش از آن نیز سابقه داشت، با شکلی جدی و مؤثر در کار علی معلم و بعضی دیگر شاعران انقلاب دیدیم.
از دیگر شاخصههای صوری شعر انقلاب، باید به حضور عناصر و نمادهای مذهبی و تضمین و تلمیح به متون دینی را نام برد که لاجرم با درون مایهء این شعرها پیوندی داشت. ویژگی دیگر، تداوم جریان نوکلاسیک بود که از پیش از انقلاب شکل گرفته بود، ولی در سالهای انقلاب بیشترین اقبال را در میان این گروه شاعران داشت و خارج از حوزهء شعر انقلاب، مگر در شعر چند تن از نسل پیش نشانهء پر رنگی از آن حس نمیشد. کمرنگ و پررنگ شدن این خصوصیات سبکی در دورههای گوناگون، البته موجهایی نیز در پی داشته است، همچون موج “ مردانی “ گرایی و “ معلم “ گرایی در اوایل دههء شصت، رباعی سرایی در اواسط آن دهه، “ عزیزی “ گرایی در اوایل دههء شصت و اوایل دههء هفتاد، و سپس پیدایش جریانهایی همچون غزل روایی در سالهای اخیر. این گرایشها، اکنون فراوری جوانان نسل دههء هشتاد است و امکان انتخاب و استفادهء معقول را برای آنان فراهم میآورد. پس اغراق نیست اگر بگوییم شعر این سه دهه، با فراز و فرودهای خویش زمینهای است بسیار آماده برای تجربه اندوزی نسل حاضر و بر جوانان این سالهاست که از زمینهء آماده بیشترین بهره را ببرند.
* شعر انقلاب و جریان به اصطلاح روشن فکری
به دلایلی که پیش از این گفته شد، انقلابیون و روشن فکران۲۰ در سالهای اولیهء انقلاب آنقدرها سازگاری باهم نشان ندادند. در سالهای اول، این ناسازگاری بیشتر بود و به سرایش شعرها و نگارش مقالاتی ستیزهجویانه از هردو سوی منجر شد. نشانههایی از این برخوردها را میتوان در شعرهای شادروانان سلمانی هراتی، حسن حسینی و قیصر امینپور و مقالات یوسف علی میرشکاک حس کرد۲۱٫سلمان هراتی جایزهء نوبل را در آن هنگام زمزمهء دادنش به احمد شاملو به گوش میرسید، “ خرمهرهء نوبل “ ۲۲نامید و حسن حسینی با “ این کاوه، کاوه، کاوه خلایق “ ۲۳به مصاف “ این یاوه، یاوه، یاوه خلایق “ ۲۴شاملو رفت و بالاخره قیصر امینپور در شعر “ خطابه “ ۲۵معقولترین و محکمترین برخورد ادبی با معارضان ادبی انقلاب را کرد.
این معارضهها البته خالی از خسارتی هم نبود. حقیقت این است که بعضی از شاعران به اعتبار مخالفخوانی با انقلاب، شهرتی حتی گاهی بیش از حد استحقاق خویش در رسانههای جهانی یافتند. ضایعهء دیگر، همانگونه که گفتیم، انقطاعی بود که در جریان نوگرایی پدید آمد وموجب پیمودن دوبارهء راههای پیموده شد.
ولی این معارضهها در سالهای اخیر بسیار کمرنگ شده است و همین، حتی نوعی تفاوت و تضاد رفتار و موضع در میان شاعران وابسته به انقلاب پدید آورده است. این نیز بحثی است قابل تأمل که در این مجال فقط به اشارت از کنار آن میگذریم.
* شعر در بیرون مرزها
در دوران انقلاب اسلامی مرزهایی در میان شاعران ایران پدید آمد، ولی در مقابل، بعضی مرزهای بیرونی این کشور کمرنگ شد، به ویژه مرزهایی که میان همزبانان کشیده شده بود. یکی از رهآوردهای انقلاب اسلامی، عطف توجه جامعهء ایران به کشورهای منطقه بود؛ به ویژه در حوزهء شرقی ایران. پیش از آن، به دلایل سیاسی و اجتماعی، نگاهها بیشتر یا به غرب بود یا به داخل مرزهای ایران، و آن هم به نگاهی سخت ملیگرایانه محدود میشد. در سالهای انقلاب، هم زمینهء فکری و نظری ارتباط با دیگر فارسی زبانان بیشتر شد و هم زمینهء عملی آن؛ یعنی حضور جمعی از مهاجران افغانستان وـدر یک مقطع کوتاهـشاعرانی از تاجیکستان. چنین بود که شاعران فارسی زبان جهان معاشرت و دادوستد فرهنگی بیشتری داشتند؛ و این تأثیرها و تأثرهایی را در پی داشت. بسیاری از شاعران افغانستان برای انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و رحلت حضرت امام(ره)و دیگر مسائل جامعهءایران شعر سرودند و برعکس، بسیاری از شاعران ایران به مسائل بیرون از مرزهای کنونی این کشور توجه کردند. این نیز از شاخصههای شعر دوران انقلاب اسلامی به حساب میآید.
مجموعهء این عوامل، زمینههای ملی گرایانهء شعر انقلاب را کمرنگ کرد و به زمینههای اسلام گرایانهء آن افزود. به تعبیری میتوان گفت در نگاه شاعران انقلاب، “ امّت واحده “ ۲۶کمابیش جای “ این کهن بوم و بر “ ۲۷ را گرفت. پس بیسبب نیست اگر شاعران دوران انقلاب، عنایتی خاص به مسائل جهان اسلام مثل مسئلهء فلسطین و بوسنی و افغانستان و تاجیکستان دارند.
* پینوشتها:
(۱). رجعت سرخ ستاره، علی معلّم، چاپ اول، حوزهء اندیشه و هنر اسلامی، تهران ۱۳۶۰٫
همصدا با حلق اسماعیل، حسن حسینی، چاپ اول، حوزهء هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران ۱۳۶۲٫
(۲). همصدا با حلق اسماعیل، صفحهء ۳۵٫
(۳). ریشه در برابر، محمد رضا عبد الملکیان، چاپ اول، تهران ۱۳۶۶، صفحهء ۸۳٫
(۴). خوننامهء خاک، نصراللّه مرادنی، انتشارات کیهان، تهران، ۱۳۶۴، صفحهء ۲۴٫
(۵). گزیدهء شعر جنگ و دفاع مقدس، انتخاب و توضیح: حسن حسینی، چاپ اول، سوره مهر، تهران، ۱۳۸۱، صفحهء ۱۵۳٫
(۶). همانجا، صفحهء ۹۹٫
(۷). پنجرههای روبه دریا، محمد حسین جعفریان، چاپ اول، حوزهء هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران ۱۳۶۹٫
(۸). سوگنامهء امام، مجموعه شعر شاعران معاصر، گردآوردهء محمود شاهرخی و عباس مشفق کاشانی، چاپ اول، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۶۹٫
(۹). همانجا، صفحهء ۲۶۸٫
(۱۰). شرجی آواز، احمد عزیزی، چاپ اول، برگ، تهران، ۱۳۶۸، صفحهء ۱۱۱٫
(۱۱). سوگنامهء امام، صفحهء ۲۰۵٫
(۱۲). سوگنامه، برگزیدهء اشعار معاصر در سوگ عارف کامل حضرت امام خمینی سلام اللّه علیه، چاپ دوم، مؤسسهء تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ص ۱۴۶٫
(۱۳). ریشهء در ابر، صفحهء ۱۵۹٫
(۱۴). از نخلستان تا خیابان، علی رضا قزوه، چاپ سوم، حوزهء هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران ۱۳۷۲، صفحهء ۸۳٫
(۱۵). همانجا، صفحهء ۳۷٫
(۱۶). بخش اصلی این مجموعه اولینبار در این چاپ شد: کیهان فرهنگی، سال پنجم، شمارهء ششم، شهریور ۱۳۶۷، صفحهء ۷۴٫بخشهای دیگر نیز بهتدریج در مطبوعات به چاپ رسید تا سرانجام در کتابی با این مشخصات گرد آمد: نوشداروی طرح ژنریک، سید حسن حسینی، چاپ اول، سوره مهر، تهران، ۳۸۳۱٫
(۱۷). فصلی از عاشقانهها، سهیل محمودی، چاپ اول، همراه، تهران ۱۳۶۹٫
(۱۸). دستور زبان عشق، قیصر امینپور، چاپ اول، انتشارات مروارید، تهران، ۱۳۶۸٫
(۱۹). احمد شاملو: “ این جماعت، محتشمزادهاند. برگشتهاند به دورهء صفویه و قاجاریه و میخواهند به زور در قالب شعر لائیک نیمایی، محتشم کاشی بشوند. اما آن محتوا با این قالب همخوانی ندارد. “ (ستیز با خویشتن و جهان، مجموعهء مقالات، یوسف علی میرشکاف، چاپ اول، انتشارات برگ، تهران، ۱۳۶۹، صفحهء ۹۷، نقل قول از احمد شاملو. )
(۲۰). از “ روشنفکر “، همان معنی مصطلح در ادبیات روزنامه نگاری این سالها را در نظر دارم و البته واقفم که کاربرد این اصطلاح برای این گروه، بسیار دقیق نیست. بعضی نویسندگان انقلاب، این گروه را “ شبه روشنفکران “ و یا “ روشنفکر نمایان “ نامیدهاند.
(۲۱). ستیز با خویشتن و جهان، صفحهء ۹۱ به بعد.
(۲۲). کی میتوان به سادگی از تو گفت/و هم/به دریافت خرمهرهء “ نوبل “ نائل آمد. سلمان هراتی، از آسمان سبز، چاپ دوم، انتشارات حوزهء هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ۱۳۶۸، صفحهء ۱۱٫
(۲۳). همصدا با حلق اسماعیل، صفحهء ۴۴، شعر “ کبریت در قلمرو خورشید “.
(۲۴). کاشفان فروتن شوکران، احمد شاملو، چاپ دوم، سازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار، تهران، ۱۳۶۳، صفحهء ۲۹، شعر “ با چشمها “.
(۲۵). سوره، جنگ چهاردهم، انتشارات حوزهء هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
(۲۶). علی معلم، شعر “ امت واحده از شرق بهپا خواهد خاست “. مجلهء سوره، دورهء چهارم، شمارهء ششم.
(۲۷). ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم، مهدی اخوانثالث، چاپ اول، مرواید، تهران، ۱۳۶۸
تاریخ مقاله: تیر ۱۳۹۴
نویسنده:محمّدکاظم کاظمی (شاعر افغانستانی، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران)