چکیده
یکی از مهمترین مسائل مطروحه در سطح خاورمیانه و جهان در یکصد سال اخیر آواره کردن ملت فلسطین از سرزمین خود و جایگزین کردن مردمانی از سراسر جهان به جای آنان است. در این مقاله نویسنده قصد دارد دلایل مطروحه برای اسکان در فلسطین را مورد بررسی قرار دهد و طی آن به این سئوال پاسخ دهد که آیا کوچاندن ملتی از سرزمینی که حداقل فعلاً در آن ساکن است و انتقال مردمی دیگر به این سرزمین با این ادعا که بر آنها در اروپا ظلم هایی رفته است) معیار درستی است؟ و این معیارها برای چنین تحول بزرگی، عادلانه و پذیرفتنی است؟ نویسنده قصد دارد این فرضیه را به اثبات برساند که چنین دلایلی نادرست ناعادلانه و غیر کارامد بوده است.
مقدمه
فلسطین سرزمین کوچکی در شرق دریای مدیترانه است که همچون پلی سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا را به هم متصل می کند و بیت المقدس پایتخت آن در طول تاریخ همواره از تقدس خاصی نزد مسلمانان، مسیحیان و یهودیان برخوردار بوده است.
در طول یکصد سال گذشته منازعه پیرامون سرزمین فلسطین و بویژه قدس یکی از مهمترین مسائل مطروحه در سطح خاورمیانه و جهان بوده است. قبل از آن تبلیغاتی بر سر اسکان یهودیان در سرزمینی غیر از اروپا یکی از مسائل مطرح در اروپا بوده است. همچنانکه مهاجرت یهودیان از اروپا به فلسطین و یا سرزمین دیگری در جهان نیز یکی از مباحث مطرح در تبلیغات غربی بوده است.
معیار های نادرست اشغال
صهیونیست ها برای اسکان یهودیان در سرزمین فلسطین دلایلی مطرح کرده اند که این دلایل عبارتند از: بازگشت به سرزمین موعود، سرزمین بدون ملت برای مردم بدون سرزمین، نام و آثار دینی و باستانی یهودیان در فلسطین و قدس، فروش سرزمین توسط فلسطینی ها به یهودیان.
- بازگشت به سرزمین موعود
یکی از دلایلی که طرفداران اسکان یهودیان در سرزمین فلسطین مطرح کرده اند، استناد به آیات و روایات در کتب آسمانی مبنی بر سرزمین موعود بودن فلسطین برای یهودیان است. آنها معتقدند بر مبنای تورات سرزمین فلسطین سرزمین موعود[۱] آنهاست و باید بدان بازگردند و آنچه را از اعمال عبادی بر آنها مقرر شده را در این سرزمین بجای آورند.
در سفر پیدایش[۲] آورده اند که خداوند به حضرت ابراهیم (ع) فرموده است: «من این سرزمین را به نسل تو خواهم بخشید» و باز فرمود: «من همان خداوندى هستم که تو را از شهر اور کلدانیان بیرون آوردم تا این سرزمین را به تو بدهم». [۳] در سفر اعداد[۴] حدود سرزمین موعود ذکر شدهاست.[۵] علاوه بر یهودیان مسیحیان نیز این سرزمین را مقدس میخوانند و منظور آنان یادآوری روزگاری است که عیسی در آنجا میزیستهاست.[۶]
در قران نیز سرزمین موعود در سورههای مائده[۷] و اعراف[۸] آمده است. پس از آن که قوم بنیاسرائیل[۹] در بیابان «تیه» از سرگردانی نجات یافتند، خداوند به موسی و قومش فرمان داد که در آن شهر درآیند؛ این امر به این دلیل بود که در آن زمان، قوم موسی تنها گروه معتقد به خداوند بودند.
در این آیات و نیز آیات ۹۳ سوره یونس[۱۰] و ۱۰۴ سوره اسراء[۱۱] تسلط بنی اسرائیل بر سرزمین فلسطین بیان شده و در آیه ۵۹ سوره شعراء[۱۲] نیز به صراحت از جانشینی ایشان به جای فرعونیان یاد شده است.
برخی بر این باورند که این وعده تنها محدود به قوم یهود نیست. چرا که قوم یهود بخشی از قوم اسرائیل، و قوم اسرائیل بخشی از قوم اسحاق و قوم اسحاق بخشی از قوم ابراهیم است، و وعده نیل تا فرات به قوم ابراهیم داده شده است. این سرزمین(نیل تا فرات) شامل، اسراییل، قسمتهایی از مصر، لبنان، سوریه، اردن میگردد. وعده نیل تا فرات به نسل ابراهیم داده شدهاست، که حداقل شامل ۸ برادر بودهاند و اسحاق یکی از آنان بودهاست و بنی اسرائیل که سرزمین موعود به آنان داده شده تنها فرزندان یکی از پسران اسحاق، یعقوب بودهاند.
آنچه که در تورات و قرآن به قوم اسرائیل وعده داده شده است، سرزمین موعود است. که جزء کوچکی از سرزمینهای نیل تا فرات است. حدود سرزمین موعود در اعداد ۳۴ و حزقیل ۴۷ تعیین شده است که بسیار کوچک تر از نیل تا فرات است.[۱۳]
- سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین
شعار «سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین»[۱۴] یک شعار صهیونیستی است که شناخت تاریخ آن دشوار است، اما می توان گفت که این شعار یک تغییر سکولاریستی از شعار قبلی است که مبتنی بر تورات مورد استناد واقع شده است. در دیدگاه قبلی که دیدگاهی انجیلی بود، فلسطین سرزمینی موعود و مقدس بود و یهودیان نیز ملتی مقدسند و باید به سرزمین مقدس خود بازگردند.
شاید اولین کسی که این دیدگاه را در سال ۱۸۴۴ مطرح کرد الکساندر کیث[۱۵] بود.[۱۶] پس از او لرد شافتبری[۱۷] شعار «سرزمین باستانی برای ملت باستانی»[۱۸]را مطرح کرد[۱۹] و پس از او اسرائیل زانگویل[۲۰] عبارت «سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین» را مطرح کرد.[۲۱]
از سال ۱۸۶۴ قسمتی ساکنان قدس را یهودیان تشکیل میدادهاند در این سال ساکنان تقریبی قدس ۱۵ هزار نفر بودهاند و در سال ۱۹۶۷ هنگامی که اسرائیل بخش شرقی قدس را اشغال کرد، تعدادی از ساکنان قدس یهودی و بقیه از ساکنان غیریهودی بودند. در بخش شرقی همه ساکنان عرب بودند و کمتر یهودی در این منطقه ساکن بود.
- سابقه حضور یهودیان در این سرزمین
حاکمان زیادی بر قدس حکومت کردند و ازجمله آنها فراعنه، آشوریها، بابلها، عربها، فارس ها، رومیها و یونانیو حاکمان و ساکنان آن کنعانیها، یبوسها بنیاسرائیل، یونانیها، رومیها،بیزاتی ها، امویها، عباسیان، فاطمیون، ایوبیها، ممالیک و عثمانیها و صلیبیها، بریتانیائیها، هاشمیها و اسرائیلیها بودند.[۲۲]
طرفداران اسکان یهودیان در فلسطین و قدس یکی از مهمترین دلایل خود را سابقه حضور یهودیان در این سرزمین میدانند و با نامیدن فلسطین به عنوان سرزمین آباء و اجدادی خود و اشاره به بیرون راندن آنها از این سرزمین، خود را در بازگشت به آن و استقرار در آن محق میدانند. در مقابل برخی دیگر قصد دارند حضور یهودیان را در این سرزمین کوتاه جلوه دهند و هر دو نیز بدنبال آن هستند که علاوه بر طول مدت، خود را اولین ساکنان آن معرفی نمایند. صهیونیست ها مدت اقامت در فلسطین و یا تقدم اقامت در انجا را دلیل حقانیت خود در اشغال فلسطین می دانند. آنچه در ادامه میآید نگاهی به تاریخ تحولات این سرزمین و دست به دست شدن حاکمیت در این منطقه است:
یبوسیها که ساکنان اولیه قدس به شمار می روند، در حدود ۲۵۰۰ قبل از میلاد به این منطقه آمدند. [۲۳] کنعانیان حدود ۱۵۰۰ سال بر فلسطین حکومت کردند. دوره حکومت آنها از ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد تا ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد بود.
حضرت ابراهیم (ع) در حدود سال ۱۸۰۵ قبل از میلاد به فلسطین مهاجرت کرد و در نابلس مستقر شد. اسماعیل فرزند اول و اسحاق فرزند دوم حضرت ابراهیم است. اسحاق پدر یعقوب (اسرائیل) است و یعقوب و پسرانش که از آنها به بنی اسرائیل تعبیر میشود، بیش از ده نفر بودند، در حدود سال ۱۶۵۶ قبل از میلاد به سبب قحطی از فلسطین به مصر مهاجرت کردند ولی پس از ۴۰۰ سال مجدداً به رهبری حضرت موسی (ع) به فلسطین بازگشتند.[۲۴]
اولین پادشاه کنعانیان شائول بود. دوران حکومت وی تقریبا” از ۱۰۲۳ تا ۱۰۰۴ قبل از میلاد بود. پس از او حضرت داود از ۱۰۰۴ تا ۹۶۵ قبل از میلاد حکومت را بر عهده داشت و شهر قدس را به تصرف درآورد و آن را به پایتختی برگزید. پس از حضرت داوود، حضرت سلیمان از سال ۹۶۵ تا سال ۹۲۸ قبل از میلاد به مدت ۳۳ سال بر این شهر حکمرانی می کند.[۲۵]
با مرگ حضرت سلیمان کشور فلسطین به دو بخش شمالی (اسرائیل به پایتختی سامره) و جنوبی (یهودیه) تقسیم شد و پایتخت این شهر بار دیگر «اورشلیم» نام گرفت. این دو بخش سالها با یکدیگر جنگیدند. [۲۶] کشور شمال که بتپرست بودند، توسط آشوریان در حدود سال ۷۲۱ قبل از میلاد بر افتاد؛ در نتیجه این تهاجم اسراییلی ها پراکنده شدند و به ده قبیله گمنام تبدیل گشتند. و کشور جنوبی توسط بخت النصر در سال ۵۸۶ قبل از میلاد فتح شد.[۲۷]
در سال ۵۳۸ قبل از میلاد کورش پس از برانداختن حکومت مادها و فتح بابل، بیت المقدس را فتح کرد و در سال ۵۳۹ قبل از میلاد به یهودیان اجازه داد تا پس از ۷۰ سال از بابل به قدس بازگردند.[۲۸] آنها در سال ۵۱۶ قبل از میلاد هیکل سلیمان را بازسازی کردند و بین سالهای ۵۳۸ تا ۳۳۲ قبل از میلاد، قوانین دین یهود را پیریزی کردند.[۲۹]
با حمله اسکندر مقدونی به فلسطین، در سال ۳۳۲ قبل از میلاد، یونانیها فرهنگ خود را به یهودیان تحمیل کردند به نحوی که در سال ۱۶۷ قبل از میلاد موجب شورش آنها شد. پس از مرگ اسکندر مقدونی، اختلاف میان بطلمیان و سلوکیان افزایش یافت؛ در سال ۳۲۳ قبل از میلاد «بطلمیوس» این شهر را به سرزمین مصر ملحق کرد و پس از وی جانشین او نیز در سال ۱۹۸ قبل از میلاد این عمل را تکرار کرد. [۳۰]
در سال ۶۱۴ میلادی ایرانی ها به رهبری خسرو پرویز مجددا قدس را تصرف کردند و تا سال ۶۲۹ میلادی جزء قلمرو آنها بود. با تصرف قدس توسط مسلمانان، خلفای راشدین، اموی ها، عباسی ها، اخشیدیون، فاطمیون و سلاجقه بر این شهر حکمروائی کردند. قدس در دورهای اموی (۶۶۱ـ ۷۵۰ م) و عباسی (۷۵۰ـ ۸۷۸ م) در ابعاد مختلف رشد یافت. قدس در سال ۱۰۷۱ میلادی به دست سلجوقیان افتاد. و در سال ۱۰۹۹ به دست صلیبیان تصرف شد. [۳۱]
در سال ۱۱۸۷ «صلاحالدین ایوبی» در نبرد حطین موفق شد بیتالمقدس را باز پس بگیرد. صلیبیها پس از مرگ صلاحالدین توانستند بار دیگر بر شهر قدس تسلط یابند.اما پادشاه «صالح نجم الدین ایوم» در سال ۱۲۴۴ این شهر را از آنان باز پس گرفت. [۳۲]
شهر طی سالهای ۱۲۴۳ و ۱۲۴۴ میلادی مورد حملهی مغولها قرار گرفت اما ممالیکدر سال ۱۲۵۹ م بر مغولها پیروز شدند. ممالیک از۱۲۹۱ تا ۱۵۱۷ میلادی بر شهر مسلط بودند. ترکهای عثمانی در سال ۱۵۱۷ توانستند ممالیک را شکست دهند؛ عثمانی در سال ۱۶۱۶، وارد قدس شده و آن را به قلمرو خود ملحق کرد و نام شهر را به قدس شریف تغییر داد.[۳۳]
بین سالهای ۱۸۳۱ تا ۱۸۴۰ م فلسطین بخشی از کشور مصر قرار گرفت. اما طولی نکشید که بار دیگر توسط دولت عثمانی فتح شد. دولت عثمانی در سال ۱۸۸۰ برای قدس خودمختاری اعلام کرد و در سال ۱۸۸۷ قدس را از ولایت دمشق جدا کرد و آنرا مستقیماً به ولایت استانه منتقل نمود. قدس تا سال ۱۹۱۷ تحت حاکمیت عثمانی بود.
مورخ انگلیسی هـ.ج ولز در کتاب خلاصه تاریخ خود در مورد تاریخ یهودیان مینویسد: زندگی یهودیان در فلسطین به وضع آدمی میماند که اصرار دارد در راه پْر رفت و آمدی اقامت کند، در نتیجه کامیونها و اتوبوسها مدام از رویش میگذرند… در تاریخ مصر و سوریه و آشور و فنیقیه که تاریخی بس وسیعتر از تاریخ یهودیان است، مملکت یهودی از آغاز تا پایان چیزی جز یک حادثه زودگذر نبود.[۳۴]
- فروش سرزمین توسط فلسطینیان
شایعه فروش اراضی فلسطین به اشغالگران صهیونیست امروزه توسط بسیاری از رسانه های جهانی ترویج می شود و به عنوان حقی برای صهیونیست ها برای حاکمیت بر فلسطین عنوان می گردد. مسأله مهاجرت یهودیان و خرید زمین های فلسطینیان بخش بزرگی از تاریخ فلسطین از نیمه دوم قرن نوزدهم تا بعد از تأسیس رژیم صهیونیستی را به خود اختصاص داده است .
اولین کنگره علمای فلسطین در تاریخ ۲۵ ژانویه ۱۹۳۵ به اجماع آراء با صدور فتوایی فروش زمین های فلسطین را به یهودیان حرام اعلام کرد .بنا بر این فتوا، فروشنده و دلالی که به یهودیان زمین بفروشد، مرتد و از زمره مسلمانان خارج است و جایز نیست در گورستان مسلمانان دفن شود و باید به کلی با او قطع رابطه کرد . دولت عثمانی نیز از طریق صدور قانون اراضی در سال ۱۸۵۸ کنترل خود بر زمین ها را شدت بخشید و هر گونه تصرف در زمین ها مطابق با قوانینی که حکومت وضع می کرد، صورت می گرفت .
قبل از تصویب قانون تملک اراضی توسط خارجیان در سال ۱۸۶۹ م، آن ها نمی توانستند زمین خرید و فروش کنند . اما در نتیجه فشار کشورهای اروپایی و افزایش بدهی ها و ضعف دولت عثمانی، این دولت با صدور قوانینی، تملک اراضی را مجاز اعلام کرد .
تئودور هرتزل با تشکیل اولین کنگره سازمان جهانی صهیونیسم در شهر بال سوئیس به تاریخ ۲۷ تا ۲۹ آگوست ۱۸۹۷ به ریاست تلاش نمود تا دولت عثمانی را به فروش بخشی از فلسطین به یهودیان اقناع کند، اما سلطان عبد الحمید دوم با این درخواست ها مخالفت کرد.
همزمان با پایان حاکمیت امپراطوری عثمانی در فلسطین، به سال های ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸، یهودیان ۴۲ هکتار زمین، معادل ۵۶/۱درصد مساحت فلسطین را در اختیار داشتند . یهودیان این مقدار زمین را هم که از اراضی دولتی بود، به بهانه های مختلفی از جمله اصلاح آن و تأسیس آموزشگاه های کشاورزی به دست آوردند و احیانا هم با سوء استفاده از فساد دستگاه اداری دولت عثمانی در آن زمان و با پرداخت رشوه آن ها را خریداری می کردند.
- رفتار با یهودیان در اروپا و جهان
گفته می شود اسکان یهودیان در سرزمینی غیر از اروپا یکی از مسائل مطرح در قرن های پایانی هزاره دوم در اروپا بوده است. همچنانکه مهاجرت یهودیان از اروپا به فلسطین و یا سرزمین دیگری در جهان نیز یکی از مباحث مطرح در بین محافل قدرت در اروپا بوده است. ولی حقیقت این است که غرب از یهودیان استفاده ابزاری کرده تا با ایجاد یک پایگاه بزرگ نظامی به نام اسرائیل، استمرار حاکمیت خود بر خاورمیانه را امکانپذیر کند و برای توجیه این استفاده ابزاری دلایلی آورده شده از آنجمله انگیزه هر یک از یهودیان اروپائی از مهاجرت به فلسطین و یا نقطهای دیگر در جهان متفاوت بوده است. یک گروه هدف از مهاجرت را خلاصی از ظلم تاریخی بر خود اعلام کردهاند و گروه دیگر در ظاهر خود را موظف به پرداخت خسارت و تقاص آنچه بر سر یهودیان آوردهاند اعلام میکنند و در باطن بدنبال خلاصی خود از آنچه که آن را شر یهودی مینامند، بودهاند. آنها یهودیان را تافتهای جدا بافته از سرزمین دولت – ملت اروپای پس از وستفالی میدانند و معتقد بودند یهودیان در نقطه واحدی از اروپا و حتی جهان ساکن نبودهاند که ملت واحدی تشکیل دهند و در نتیجه دولت هم داشته باشند و به دولتهائی که در آن زندگی میکنند وابستگی و دلبستگی نداشته اند. درنتیجه بهتر است از سرزمینهای کشورهای اروپائی جدا شوند و به سرزمین واحدی بروند. بویژه اگر این سرزمین جدید خود بدون ملت باشد در آن صورت هم ملتی بدون سرزمین صاحب خانه میشود و هم سرزمین خالی از سکنه صاحب مردمانی میشود که میتوانند آنرا آباد کنند. البته اگر می خواستند واقعاً یهودیان را در یک سرزمین بدون ملت اسکان دهند باید آنها را در صحرای سیبری در روسیه و یا صحرای نوادا در آمریکا و یا در مناطق شمالی کانادا و… اسکان می دادند نه آنکه ملت فلسطین را آواره کنند تا بتوانند اسرائیل را به وجود آورند.
یهودیان اروپای غربی بویژه در طول سالهای جنگ جهانی دوم انگیزه دیگری نیز داشتهاند و کشورهای پیروز جنگ نیز این دلایل را به شکست خوردگان جنگ نسبت میدهند و حاکمان فعلی کشورهای شکست خورده جنگ که دست نشاندگان فاتحین جنگ هستند نیز آنرا میپذیرند. از این زاویه که ادعا می شود اسکان یهودیان در این سرزمین از یکسو جبران خسارتی است که بر این قوم در اروپا رفته است و از سوی دیگر مجازاتی برای طرف شکست خورده جنگ است که مرتکب این ظلم شده است. بنابراین هم جانی و هم مجنی علیه جانشینهای جدید کشوری که مسئولان سابقش مرتکب این جرم بزرگ شدهاند و هم اولیای دم و جانشینان قربانیانی که در آتش این ظلم سوختهاند و هم پیروزمندان جنگ همگی به این مجازات راضی هستند. تنها نقطه ضعف این معادله آنست که هزینه این معادله از جیب ملتی بنام فلسطین باید پرداخت شود.
- دلایل مبتنی بر نام قدس
بلحاظ تاریخی، قدس از کهن ترین شهرهای جهان به شمار می رود بطوریکه عمر آن از (۴۵) قرن فراتر است و مهد سه آئین آسمانی (یهودی، مسیحی، اسلام) است. قدس در ادوار و اعصار به نام های متعددی شناخته شده و معروفترین آن، یبوس، إیلیا، کابتولینا، إیلیاء، بیت المقدس، القدس، القدس الشریف. قابل ذکر است بسیاری از یهودیانی که در قدس زندگی می کردند با ظهور عیسی(ع) مسیحی و سپس با ظهور دین اسلام مسلمان شدند و به سکونت در قدس به نام مسلمانان تا امروز ادامه داده اند و حالا به وسیله صهیونیست ها از خانه و کاشانه خود آواره شده اند.
یبوسی ها اولین ساکنان قدس بوده اند. این نام به یبوسیهایی که از جزیره العرب به این شهر آمده اند منسوب است. نام یبوس در تورات چند بار تکرار شده است. [۳۵]
کنعانیها نام این شهر را «اورسالیم» نهادند که به معنای شهر صلح یا شهر الهه «سالیم» است. در تورات ۶۸۰ بار این واژه تکرار شده است. این اسم دو بخش دارد، “اور” یعنی شهر و “سالم” یعنی صلح است. بنابراین شهر قدس را “شهر صلح”، دارالسلام، قریه السلام، یبوس، ایلیاء و بیت المقدس نامیده اند. واژهی اورشلیم که در عبری «یروشالیم» خوانده می شود از همین واژه گرفته شده است. هر چند اصل آن “اورسالم” است.[۳۶] اورشلیم برخلاف اعتقاد شایع مبنی بر عبرانی بودن، اسمی کنعانی است. [۳۷]
قدس در زبان عربی و ارامی از قدش به معنی مکان ویژه پرستش پروردگار گرفته شده است. این واژه با اورسالیم که آن هم به معنی شهر خدا یا شهر صلح است تطابق دارد.[۳۸]
قدس در سال ۱۵ و ۱۶ هجری در زمان خلیفه دوم فتح شد و کلید شهر در سال ۱۷ هجری (۶۳۸ میلادی) تسلیم مسلمانان شد و به قدس شریف یا بیتالمقدس نامیده شد. در صحاح شش گانه اصل سنت و مسند احمد ابن حنبل و سنن النسائی به بیتالمقدس یا مکان پاک آمده است قدس در عهد قدیم و عهد جدید به اورشلیم معروف است و صهیونیستها نیز این نام را برگزیدند. در تاریخ نیز اسامی مختلفی داشته است از جمله میتوان به یبوس که در دوره یبوسها (۳۰۰۰ سال قبل از میلاد) اشاره کرد. یبوسها عربهائی بودند که در شبه جزیره عربی زندگی میکردند و آنها قدیمی ترین گروهی بودند که در این سرزمین زندگی کردند.[۳۹]
در این بخش اسامی متعددی که در طول تاریخ قدس بر این شهر نهاده شده میپردازیم: قدس از ابتدا تا کنون نامهای متعددی داشته است: اورسالم یا اورشالم که به معنی شهر صلح است. این نام را یبوسیهای کنعانی به این شهر نهادند. اوشاصیم که مصریها بر آن نهادند. هیروسالیما که یونانیها بر آن نهادند. ایلیاکابیتولینا که توسط رومیها بر این شهر نهاده شد. و هنگامی که مسلمانان آن را باز پس گرفتند ایلباء یا ایلیا را بر آن نام نهادند. بیتالمقدس یا قدس نامی بود که مسلمانان بر آن نهادند.
- آثار دینی و باستانی یهودیان در فلسطین و قدس
طرفداران اسکان یهودیان در سرزمین فلسطین علاوه بر دلایل تاریخی به دلایل دیگری نیز متوسل می شوند. آثار ادیان الهی بزرگ در این شهر نیز یکی دیگر از دستاویز های آنان است. آنها مدعی اند یهودیان در این سرزمین آثار بسیاری دارند و باید بدان بازگردند.
حکومت حضرت داوود«ع» و حضرت سلیمان«ع» در مجموع کمتر از ۸۰ سال طول کشید و در سال ۹۹۲ ق.م پس از وفات حضرت سلیمان«ع»، حکومت آنجا به دو بخش شمال و جنوب تقسیم شد و سرانجام سقوط کردند. در سال ۷۲۱ ق.م حکومت بنی اسرائیل در بخش شمالی به وسیله پادشاه آشور برچیده شد و در سال ۵۸۷ ق.م پادشاهی یهودیه (جنوب) توسط بابلی ها از بین رفت. با سقوط این دو حکومت، تشکیلات یهودی در فلسطین برچیده شد. اگر این منطق که کسانی که مدعی اند پدران آنها سه هزار سال پیش در فلسطین زندگی می کردند حق دارند ساکنان فلسطین را از سرزمین خود آواره کنند چرا سرخپوست ها و… حق ندارندمهاجران اروپایی را از سرزمین آباء و اجدادی خود بیرون نمایند و در آن صورت آیا از آمریکا و استرالیا و کانادا و… چیزی باقی خواهد ماند.
در تاریخ چند هزار ساله فلسطین یهودیان مدت بسیار کوتاهی در آن حکومت کرده اند و یهودیان امروز در جهان را نمی توان به راستی افراد یک قوم و متعلق به یک نژاد دانست. به عبارت دیگر یهودیان هند، حبشه، عرب، روس، اروپای شرقی وغربی و…همگی پیوند نژادی واحدی ندارند و ترکیب جمعیتی امروز اسرائیل نشان می دهد که یهودیان از وحدت قومی ونژادی برخوردار نیستند. یهودیان هرگز، یک نژاد یا حتّی گروه قومی مشخّص و خالصی را تشکیل ندادهاند. کلمه عبرانی هیبرو نیز اشتقاق از یک محل یا ناحیه ندارد. بلکه به معنی کسی که طیّ طریق کرده گرفته شده است. این کلمه برای اوّلین بار به حرکت ابراهیم(ع) وقتی به سرزمین مقدّس وارد شد، به کار رفته است.
صرفنظر وحدت قومی و نژادی و مدت حکومت یهودیان بر این سرزمین در گذشته، آیا بر مبنای عرف و حقوق بین الملل، حضور قومی در برهه ای از تاریخ در منطقه ای از جهان، حقی به آن قوم برای بازپس گیری سرزمین ساکنان فعلی گردد و آن سرزمین پس از هزاران سال، متعلق به بازماندگان آن قوم باشد؟ آیا با پذیرش این امر، بسیاری از مرزهای قانونی امروز کشورهای جهان، بر هم نخواهد خورد و تعداد زیادی از کشورها، از نقشه جغرافیایی محو نخواهد شد؟
- نتیجه گیری
میتوان نتیجهگرفت هیچ یک از عوامل پیش گفته نمیتواند معیار عادلانه و مناسب برای کوچاندن مردمی و جایگزین کردن مردمی دیگر بجای آنها باشد. یکی از دلایل و بطلان این توالی و دست بدست شدن حاکمیت، سکونت، جمعیت نام و آثار موجود در این منطقه و بویژه در قدس است. طرح معیارهایی نظیر زمان، دین، سکونت، حاکمیت، نام و آثار، نادرست است؛ همچنانکه امکان برگزیدن همه آنها نیز وجود ندارد. از سوی دیگر چنین وضعیت در تمامی نقاط جهان و بویژه مناطقی که دارای تمدن عریضتر و طولانیتر هستند، مشاهده میشود و چگونه است که برای حاکمیت بر سایر نقاط جهان به ریشههای تاریخی، دوران حکومت و سکونت، قدمت حاکمیت و سکونت مردم، نام و آثار موجود در شهر به عنوان معیار حاکمیت فعلی توجه نمیشود؟ و قائل به چنین نظریهای، نظریهپردازی شاذ و نامعقول خوانده میشود. همچنانکه گزینش چنین معیارهائی دلیل درستی برای حاکمیت فعلی در سایر نقاط شناخته نمیشود، چنین معیارهائی نباید برای حاکمیت بر سرزمین فلسطین و در قدس نیز معتبر شناخته شود. نتیجه پذیرش بخشی از معیارهای فوق در طول یکصد سال گذشته، توسط قدرت های جهانی، منطقه و جهان را با وضعیتی روبرو ساخته که نه تنها عادلانه نیست بلکه قابل استمرار نیز نخواهد بود.
بنابراین میتوان گفت تصرف این سرزمین، اجازه مهاجرت یهودیان بدان علیرغم ظلمهائی که اروپائیان خود اعلام می کنند که در حق یهودیان کرده اند نباید موجب ظلم مضاعف آنها در حق فلسطینیان گردد ولی طرح ظلمی که در حق یهودیان کردهاند و یا تاریخ و تمدن و آثاری که در گذشته در این سرزمین داشتهاند، وطن ملی خواندن آن توسط انگلستان در اعلامیه بالفور، اجازه ساخت شهرک برای آنها و تقسیم فلسطین بین یهودیان و عربهای فلسطین اعم از مسلمان و مسیحی و استقرار رژیمی که بسیاری از معیارهای انسانی و حقوقی را رعایت نمیکند، برخی از اشتباهات یکصد سال گذشته در مورد موضوع یهودیان اروپا و سرزمین فلسطین است؛ همچنانکه آواره کردن مردم فلسطین عدم اجازه به آنها در بازگشت به خانه و کاشانه خود علی رغم قطعنامههای بین المللی و اعراف و معیارهای پذیرفته شده جهانی، نیز بخش دیگری از اشتباهات حداقل ۶۰ سال گذشته است. این اشتباهات البته از نظر مقامات غربی هرگز اشتباه نبوده است زیرا آنها اسرائیل را برای استمرار حکومت خود بر خاورمیانه می خواهند نه برای ساختن یک کشور امن برای یهودیان. از طرف دیگر جدا کردن طرفداران ادیان الهی در کدام سرزمین جاری شده است که در فلسطین جاری شود؟ یهودیان و مسیحیان و مسلمانان سالیان درازی در این سرزمین و در سایر سرزمینهای کشورهای اسلامی بدون کمترین مشکل زندگی میکردند. طرفداران این دو دین بزرگ الهی حتی اختلافاتی که بین طرفداران دو دین مسیحی و یهودی در اروپا مطرح بود را نیز نداشتند. آیا تقسیم یهودیان و عربهای مسیحی و مسلمان فلسطینی چیزی جزو پیروی از نظریه گتو و ساختن قلعههای بلند در اطراف یهودیان و زدن دستبند و علامت بر پا و یا سایر اعضای بدن آنها برای متمایز ساختن آنان از سایر شهروندان اروپائی است؟ چرا به دروغ اعلام می شود که سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین. چرا از یک طرف از یهودیان برای منافع زمامداران غرب سوء استفاده می شود و از طرف دیگر دم از حمایت آنان زده می شود؟
چرا به یهودیان جهان دروغ گفته میشود؟ و چرا دیدگاههای کهنه اروپائیان غیریهودی نسبت به یهودیان اروپائی با رنگ و لعابی جدید در خاورمیانه مطرح میشود؟ در پایان میتوان گفت صرفنظر از صحت و ستم ادعاها تاریخی، دینی، نژادی و … که بیان میشود و نباید در دام مقابله با چنین روشهائی فرو افتاد، چنین دلایل و مستنداتی نمیتواند معیارهای مناسب برای رفتارهائی که در قرن بیستم در فلسطین روی داد باشد و علاوه بر آن این رفتار نتیجهای جز جنگ، دشمنی، کینه، بیخانمانی و عدم ثبات و امنیت نداشته است؛ بنابراین ادامه این رفتار از سوی بانیان آن نه تنها سعادتی برای مردم منطقه به همراه ندارد، بلکه برای طرفداران یهودیت به عنوان یکی از ادیان الهی که سالها در صلح و آرامش در کنار مسلمانان در خاورمیانه زندگی کردهاند نیز عاقبت خوبی ندارد. یهودیان خود باید به این خیانتی که زمامداران غرب به ویژه آمریکا و انگلستان به آنان می کنند اعتراض کنند و جلوی سوء استفاده آنان از یهودیان تحت عنوان حمایت از صهیونیسم را بگیرند و یهودیان را به عنوان یک قوم به آغوش بشریت بازگردانند.
منابع
- حمیدی، سیدجعفر، تاریخ اورشلیم، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۴٫
- د. لیلى إبراهیم أبو المجد، القدس، ahram.org.eg
- سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، ارض موعود و صهیونیسم، فصلنامه هفت آسمان، شماره ۲۰٫
- صفا تاج، مجید، پاسدار اسلام، اول مرداد ماه ۱۳۹۱ شماره ۳۶۸٫
- صفاتاج، مجید، شبهات تاریخی، انتشارات آرون، ۱۳۸۳٫
- عبدالوهاب المسیری، دائره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۲٫
- القزقی، الدکتور سعید بن عبد الرحمن بن موسى، مراجعه وتقدیم: قسم الدراسات والنشر، مرکز جمعه الماجد للثقافه والتراث، دبی، سنه ۲۰۰۳م.
- کتان، هنری، فلسطین و حقوق بین الملل، ترجمه غلامرضا فدایی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۸٫
- کیالی، دکتر عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمد جواهر کلام.
- نوفل دکتر احمد سعید الصراع علی القدس خلال خمسین عاما بین القرارات الدولیه و مشاریع الحلول السیاسیه فلسطین المسلمه می ۱۹۹۸ .
- هندی، الدکتور إحسان، القدس عربیه منذ فجر التاریخ، شؤون سیاسیه، تصدر عن مؤسسه الوحده للصحافه و الطباعه و النشر.
[۱] رئیس اسبق مرکز خاورمیانه و خلیج فارس دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی
[۱] Promised Land
[۲] سِفر پیدایش به معنی کتاب بزرگ، اولین کتاب از «اسفار پنجگانه» یا تورات است. در این کتاب برخی از معروفترین داستانهای عهد عتیق، همچون آدم و حوا و هابیل و قابیل نقل شده است.
[۳] سفر پیدایش، ۱۲: ۷ و ۱۵: ۷ به نقل از سلیمانی، عبدالرحیم، ارض موعود و صهیونیسم، فصلنامه هفت آسمان، شماره ۲۰٫
[۴] سفر اعداد به معنی در بیابان، چهارمین کتاب تورات و از کتابهای عهد عتیق است که بر اساس روایات یهودی، توسط حضرت موسی نوشته شده است. این کتاب دوران سی و هشت سال سرگردانی بنیاسرائیل در بیابان بعد از پیمان بستن در کوه سینا را شرح می دهد.
[۵] خداوند به موسی گفت: بنیاسرائیل را امر فرموده، به ایشان بگو: به زمین کنعان داخل شوید، این است زمینی که به شما به ملکیت خواهد رسید. حد جنوبی شما از بیابان سین بر جانب ادوم خواهد بود، و سرحد جنوبی شما از آخر بحرالملح به طرف مشرق خواهد بود. حد شما از جانب جنوب گردنه عَقْرَبیّم دور خواهد زد و به سوی سین خواهد گذشت، و انتهای آن به طرف جنوب قادشبرنیع خواهد بود، و نزد حَصَراَدّار بیرون رفته، تا عَصمون خواهد گذشت. و این حد از عصمون تا وادی مصر دور زده، انتهایش نزد دریا خواهد بود.(سفر اعداد: ۳۴)
[۶] http://fa.wikipedia.org/wiki
[۷] یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللَّـهُ لَکُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ ﴿٢١﴾ «اى قوم من، به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته است درآیید، و به عقب بازنگردید که زیانکار خواهید شد.»
[۸] وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُونَ ﴿١٣٧﴾ و به آن گروهى که پیوسته تضعیف مىشدند، [بخشهاى] باختر و خاورى سرزمین [فلسطین] را -که در آن برکت قرار داده بودیم- به میراث عطا کردیم. و به پاس آنکه صبر کردند، وعده نیکوى پروردگارت به فرزندان اسرائیل تحقق یافت، و آنچه را که فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ویران کردیم.
[۹] در قرآن کریم مراد از بنی اسرائیل یهود قدیم و مراد از یهود، یهودیان معاصر حضرت رسول اکرم(ص) هستند که ساکن مدینه و پیرامون آن است. در قرآم کریم به یهود، هم «الذین هادوا» گفته شده است.
[۱۰] وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّىٰ جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ(۹۳) به راستى ما فرزندان اسرائیل را در جایگاه[هاى] نیکو منزل دادیم، و از چیزهاى پاکیزه به آنان روزى بخشیدیم. پس به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم براى آنان حاصل شد. همانا پروردگار تو در روز قیامت در باره آنچه بر سر آن اختلاف مىکردند میانشان داورى خواهد کرد.
[۱۱] وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ اسْکُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَهِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفًا (۱۰۴) و پس از او به بنیاسرائیل گفتیم در سرزمین خویش ساکن شوید، و چون وعده آخرت فرارسد همگیتان را با هم باز آوریم
[۱۲] کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ(۵۹) و بدینسان آنها را به بنیاسرائیل به میراث دادیم.
[۱۳] http://en.wikipedia.org/wiki/Image:Map_Land_of_Israel.jpg
[۱۴] A Land Without a People for People Without a Land
[۱۵] Alexander Keith
[۱۶] “The Israelites … are … wanderers throughout the world, who have nowhere found a place on which the sole of their foot could rest – a people without a country; even as their own land, as subsequently to be shown, is in a great measure a country without a people.”
[۱۷] Lord Shaftesbury
[۱۸] “There is a country without a nation; and God now in his wisdom and mercy, directs us to a nation without a country.”
[۱۹] Hodder, Edwin. The Life and Work of the 7th Earl of Shaftesbury, K.G. London: Cassell & Company, limited, 1887. 493.
[۲۰] Israel Zangwill
[۲۱]http://www.elmessiri.com/encyclopedia/JEWISH/ENCYCLOPID/MG6/GZ1/BA1/MD09.HTM
[۲۲] الدکتور وهبه، القدس فی میزان اهل الحق فی المؤمنیتی مجله زهره المدائن، آذار ۲۰۰۹، ص۲۰٫
[۲۳] هندی، الدکتور إحسان، القدس عربیه منذ فجر التاریخ، شؤون سیاسیه، تصدر عن مؤسسه الوحده للصحافه و الطباعه و النشر
http://thawra.alwehda.gov.sy/_print_veiw.asp?FileName=52620892020060530224520
[۲۴] کیالی، دکتر عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمد جواهر کلام، ص ۱۸٫
[۲۵] یقول الکاتب الیهودى الأمریکى لویس بروان فى کتابه المسمى حیاه الیهود إن إنجازات سلیمان فى أورشلیم وفى مقدمتها قصره الملکى کانت تبدو فى عیون الیهود السذج من رعیته فخمه فخامه تفوق القصور، مع أنها لو قورنت بالقصور الهائله فى مصر أو بابل أو بلاد فارس لبدت ضئیله خالیه من الذوق وکان هناک أیضا معبده وهو بناء صغیر طوله مائه قدم (۳۲ مترا) وعرضه ثلاثون قدما (۱۱ مترا) وضع فیه تابوت العهد ولا شک أن المعبد کان بالنسبه لسلیمان مشروعا أقل أهمیه من القصر، کان بمثابه مقصوره دینیه فى بلاط الملک، ولذلک لم یستغرق بناؤه أکثر من نصف الوقت الذى استغرقه بناء القصر. (أ. د. لیلى إبراهیم أبو المجد acpss.ahram.org.eg)
[۲۶] کیالی، دکتر عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمد جواهر کلام، ص۱۹٫
[۲۷] القزقی، الدکتور سعید بن عبد الرحمن بن موسى، مراجعه وتقدیم: قسم الدراسات والنشر، مرکز جمعه الماجد للثقافه والتراث، دبی، سنه ۲۰۰۳م، ۳۱۵ ص، ۲۴٫
[۲۸] حمیدی، دکتر سید جعفر، تاریخ اورشلیم(بیت المقدس)، ص ۱۳۲٫
[۲۹] کیالی، دکتر عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمد جواهر کلام، ص۱۱٫
[۳۰] القزقی، الدکتور سعید بن عبد الرحمن بن موسى، مراجعه وتقدیم: قسم الدراسات والنشر، مرکز جمعه الماجد للثقافه والتراث، دبی، سنه ۲۰۰۳م، ۳۱۵ ص، ۲۴٫
[۳۱] http://www.aljazeera.net (2001/1/13)
[۳۲] http://www.aljazeera.net (2001/1/13)
[۳۳] حمیدی، دکتر سید جعفر، تاریخ اورشلیم(بیت المقدس)، صص ۲۲۹- ۲۳۶٫
[۳۴] کیالی، دکتر عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمد جواهر کلام، ص۲۲
[۳۵] القزقی، الدکتور سعید بن عبد الرحمن بن موسى، مراجعه وتقدیم: قسم الدراسات والنشر، مرکز جمعه الماجد للثقافه والتراث، دبی، سنه ۲۰۰۳م، ۳۱۵ ص، ۲۴٫
[۳۶] اسم یروشالیم الذى ورد فى العهد القدیم لیس عبریا أصیلا، فقد کانت تحمل هذا الاسم قبل دخول العبریین إلیها بشهاده نص تل العمارنه، وبدلیل لغوى آخر وهو أن الیهود وجدوا صعوبه فى کتابه اسمها باللغه العبریه، فهذه الیاء الواقعه قبل المیم الأخیره لم تکن تُثبت فى الکتابه العبریه، وقد کتبت بدونها فى إسفار العهد القدیم (۶۵۶) مره وکتبت بها ست مرات فقط، ولذلک نص فقهاء التلمود على وجوب کتابتها بدون الیاء وذلک فى توسفتا کتاب الصوم تعنیت. (أ. د. لیلى إبراهیم أبو المجد acpss.ahram.org.eg)
[۳۷] هندی، الدکتور إحسان، القدس عربیه منذ فجر التاریخ، شؤون سیاسیه، تصدر عن مؤسسه الوحده للصحافه و الطباعه و النشر
http://thawra.alwehda.gov.sy/_print_veiw.asp?FileName=52620892020060530224520
[۳۸] یعود اسم القدس فى اللغه الآرامیه والعربیه من الجزر (ق د ش) وهو معنى فى اللغات السامیه خص الشیء للرب وحرمه على سواه. إذن فاسم القدس أو قودش یعنى الشیء المخصص للرب ومن ثم فمدینه القدس تعنى مدینه الرب. ویبدو أن هذا الاسم قد رافق المدینه منذ بدایه تاریخها، أى منذ ما قبل العبریین عندما أقیمت فیها لأول مره أماکن مقدسه خاصه ببعض العبادات القدیمه. فقد ذکر المؤرخ الیونانى هیرودوت (۴۸۴ – ۴۲۵ ق.م) فى تاریخه المشهور اسم (قدیتس) ولیس أورشلیم، فى الجزء الثانى والثالث من تاریخه. ویبدو أن هذا الاسم هو القدس محرفا فى الیونانیه عن النطق الآرامى قدیشتا وقد سمیت فى کتب الأنبیاء بمدینه القدس فى (أشعیا ۴۸/۲) وجاء فى (نحمیا ۱۱/۱) یروشالم مدینه القدس وفى (اشعیا ۲۷/۱۳) جبل القدس کما سمیت فى (مزامیر داوود ۴۸/۱) مدینه إلهنا جبل قدسه وجاء فى زکریا ۸/۳ فتدعى یروشالم مدینه الحق وجبل رب الجنود جبل القدس. (أ. د. لیلى إبراهیم أبو المجد acpss.ahram.org.eg)
نویسنده: دکتر حمیدرضا دهقانی[۱]