با حضور آقایان: ابراهیم متقی- سید حسن حسینی- حسین رویوران- علی اصغر فهیمی فر- محمدفرید خدارحمی- مرتضی حیدری- سعداله زارعی- ابراهیم خدایار- رضا پورحسین- علی اکبر اشعری- سیدمحمدرضا آیت الهی- حسن بهشتی پور- حسین شیخ الاسلام- محمد حسن زورق- حسن سبحانی- علیرضا قزوه- ابراهیم فیاض
زارعی:
بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع بحث ما تهاجم فرهنگی است. در شرایطی درباره تهاجم فرهنگی صحبت می کنیم که مردم یمن از زمین و دریا و آسمان مورد تهاجم قرار گرفته اند. گویی هنگامیکه عربستان احساس کرد تهاجم فرهنگی اش به یمن چندان سودبخش نبود روی به تهاجم نظامی آورده است.
رویوران:
قطعا جنگ معمولا آخرین نقطه تصمیم گیران است. عربستان قطعا اگر گزینه هایی برای نفوذ در یمن داشت قطعا به جنگ دست نمی زد. عربستان چون همه گزینه های خود را از دست داده و بنابراین دست به جنگ زد. این بحث اول است. بحث دوم این است که چرا اساسا عربستان جنگ را شروع کرد به عبارت دیگر عربستان چرا به ناامیدی کامل از ایجاد یا بازتولید نفوذ خودش در یمن به نقطه یأس رسیده و جنگ را شروع کرد، این پرسش به دو بحث برمی گردد. بحث اول این است که موج دوم بیداری اسلامی با دو اتفاق بزرگ در یمن همراه بوده است. اتفاق اول تحولات ساختاری و اجتماعی در یمن است. میدانیم جامعه یمن یک جامعه قبیله ای است. بزرگترین قبیله یمن، قبیله حاشد است که ۶ میلیون نفر جمعیت دارد و رهبر آن یکی از متحدین عربستان یعنی عبدالله احمر و فرزندان او می باشند. ولی ۶۰% همین قبیله حاشد شیعه هستند. چون عبدالله احمر متحد عربستان است در جاهای مختلف سعی می کرد حامی منافع عربستان باشد. لذا این تعارض او با جمعیت شیعه موجب شد که شیعیان زیدی قبیله حاشد علیه رهبری قبیله قیام کنند که سقوط ابرام و جوف و حجه در نتیجه این تحولات اجتماعی در یمن بود و وفاداری مذهبی بر وفاداری قبیله ای غلبه کرد علی عبدالله صالح شش بار اقدام به جنگ با حوثی ها به منظور سرکوب آنها نمود ولی زمانی که این مناطق از دست دولت خارج شد و به دست جمعیت شیعه قرار گرفت که با حوثی ها همگون هستند و اینها به سمت صنعا سرازیر شدند. موج دوم بزرگ بیداری اسلامی در یمن با یک ویژگی دوم نیز همراه بود. تمام قیام های بیداری اسلامی در کشورهای عربی قیام های بدون سر بود یعنی مردم در صحنه حضور داشتند ولی رهبری که بتواند حرکت را پیش ببرد نداشتند. اما قیام یمن با رهبری عبدالملک حوثی که به عنوان رهبر قیام را هدایت می کند فصل جدیدی در بیداری اسلامی در کشورهای عربی رقم زد. ورود حوثی ها تحت عنوان انصارالله به صنعا کاملاً مسالمت آمیز بود ولی عبدالهادی منصور دستور تیراندزای داد و مردم را ناگزیر به دفاع از خود کرد بنابراین عملا این جنبش مردمی را مسلحانه کرد. با این دو ویژگی موج دوم بیداری اسلامی در یمن باید مورد توجه و مطالعه قرار بگیرد آقای کسینجر کتابی اخیرا تحت عنوان “تاملاتی در نظام بین الملل” به دست نشر داده است و در آن اشاراتی به خاورمیانه می کند. می گوید دولت ها در خاورمیانه، زمانی که ناکارآمد (fail state) می شوند نیروهای بخشی ظهور و بروز پیدا می کنند و آنچه که الان در خاورمیانه جریان دارد عمدتا به بحث fail state یا حکومت های ناکارآمد برمی گردد. به عنوان مصداق مطرح می کند که ظهور حزب الله در لبنان نتیجه ناکارآمدی لبنان در دفاع از حقوق مردم لبنان است. [کیسینجر بحث سوریه و عراق را هم مطرح می کند ولی این دو مورد متفاوت است زیرا دولت های خارجی سعی می کنند دولت های این دو کشور تضعیف شوند.] در یمن هم انصارالله نتیجه همین فرآیند است. البته یک بر این تئوری کسنجر وارد می شود این نقد می تواند کل تئوری کیسینجر را تغییر دهد و آن نکته این است که نیروهای هوادار انقلاب اسلامی ایران که در لبنان و یمن وجود دارند سعی نمی کنند دولت را ساقط کنند و خود جانشین آن شوند بلکه فقط از منافع ملی کشور خود دفاع می کنند ولی نیروهای وابسته به آمریکا، اسرائیل و عربستان در این کشورها سعی می کنند دولت و قدرت آن را در انحصار خود بگیرند. یعنی حزب الله در لبنان چون دولت توان رویارویی با اسرائیل را ندارد، خودش دست به دفاع از لبنان می زند و امنیت را حفظ می کند، اما هیچگاه نقش دولت را از دولت نمی گیرد. انصارالله نیز زمانی که دیدند دولت یمن ناکارآمد است و نزدیک ۶-۷ استان به دست القاعده افتاده و امنیت سراسر یمن در خطر است عهده دار وظایف نیروهای دولت شدند و به دفاع از یمن در مقابل نیروهای القاعده در استانهای مختلف پرداختند و اقدام به پاکسازی کردند و این نشان می دهد که نیروهای متحد انقلاب اسلامی، نیروهای وحدت گرا هستند و به دنبال جایگزینی دولت نیستند آنها کودتاگر نیستند در حالیکه ما داعش را می بینیم که به عنوان یکی از متحدین این کشورها [آمریکا، اسرائیل و عربستان] نفی دولت می کند و خود را جایگزین دولت می نامند و عملا یک دولت خاص خودش را با ترور و تهدید بوجود می آورد. چون این تحولات اجتماعی و سیاسی در یمن اتفاق افتاد عربستان احساس کرد دیگر در صحنه سیاست یمن جایی ندارد و دست به جنگ زد. با این امید که جنگ به سرعت موجب پیدایش شرایط جدید و بازتولید نفوذ و هم پیمان عربستان در یمن و بروی کار آمدن یک دولت عربستان در یمن شود و بتواند در پشت سر آن دولت با طرفداران انقلاب اسلامی جنگ را ادامه دهد. اما از زمان شروع جنگ تاکنون ۴-۵ استان بوسیله انقلابیون مسلمان یمنی پاکسازی شده و عربستان عملا کار بازتولید نیروی متحد در یمن را نتوانسته انجام دهد نیرویی که متحد آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی باشد. به همین دلیل الان عربستان در این جنگ دچار بحران شده، به تعبیر دقیق تر عربستان دچار بحران شده است. سفری که محمد نایف به ترکیه رفت. شب قبل از اینکه اردوغان به ایران بیاید و ۲ ساعت با او صحبت کرده، ما نمی دانیم در این سفر چه پیامی رد و بدل شده، ولی شاخص ها می گوید که تغییر موضع اردوغان در تهران و اعلام این که مسئله یمن باید مسالمت امیز حل شود و جنگ در یمن باید متوقف شود نشان می دهد که اردوغان با اطلاعی که از وضعیت عربستان در رابطه با جنگ دارد فورا در صدد نقش ؟آفرینی برآمده تا مگر بتواند عربستان صعودی را از باتلاق جنگ نجات دهد بدین ترتیب که از ایران خواسته که من آنها را می آورم و شما این طرف را بیاورید که بتوانیم یک طوری این ماجرا را جمع و جور کنیم و تمام صحبت هایی که شده است نشان می دهد که عربستان با بحران مواجه شده است.
زورق:
با اجازه دوستان از بحث تهاجم نظامی عربستان به بحث تهاجم فرهنگی غرب بر گردیم. ما یک جلسه در رابطه با مفهوم فرهنگ داشتیم و عده ای از اساتید حضور داشتند. یک بحث مفصل در رابطه با مفهوم فرهنگ شد که در مجله فرهنگ اسلامی چاپ شد. بحث دیگری در رابطه با مهندسی فرهنگی در اینجا داشتیم. که در زمینه تعریف مهندسی فرهنگی و راهکارهای مهندسی فرهنگی صحبت شد. امروز بنا است که در مورد تهاجم فرهنگی صحبت شود و امید داریم که در مورد دو اصطلاح دیگر یعنی شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی هم در دو جلسه دیگر بحث داشته باشیم. امید است که این مجموعه بحث ها بعدا به صورت یک کتاب چاپ شود. کما اینکه بحث هایی که در مورد بیداری اسلامی در رابطه با کشورهای مصر و تونس و یمن و … داشتیم به صورت یک کتاب تحت عنوان “عصر شکستن زنجیرها” در حال انتشار است. میزگردهایی که در زمینه فرهنگ نیز داشته ایم و خواهیم داشت در زمینه تعریف فرهنگ، مهندسی فرهنگی، تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی است باشد و کتابی که حاصل این میزگردهاست ۵ فصل خواهد داشت. بنابراین گذشته از اینکه این مباحث در مجله چاپ می شود. در کتاب هم انشاءالله چاپ خواهد شد. دوستانی که با ادبیات نظامی آشنایی دارند می دانند که بعضی از اصطلاحات ادبیات نظامی وارد دو یا سه رشته از علوم انسانی شده است. این دو سه رشته عبارتند از مدیریت و سیاست و ارتباطات. در حوزه مدیریت، اصطلاحات صف، ستاد، تاکتیک و استراتژی از علوم نظامی وارد دانش مدیریت شد. کما اینکه در علوم سیاسی بحث های استراتژی و ژئواستراتژی که می شود ریشه اش به بحث استراتژی که در علوم نظامی مطرح بوده برمی گردد. در حوزه ارتباطات، اصطلاحاتی مانند جنگ روانی و عملیات روانی از علوم نظامی گرفته شده است. در علوم نظامی، جنگ نظامی تحمیل اراده به وسیله شیوه های نظامی تعریف می شود. وقتی بحث تحمیل اراده وارد فضای ارتباطات می شود مباحثی از قبیل قدرت نرم، جنگ روانی، عملیات روانی و تهاجم فرهنگی مطرح می شود. تحمیل اراده با استفاده از طرق رسانه ای و فرهنگی و در فضای اجتماعی و افکار عمومی موضوع تهاجم فرهنگی است. یک بحث های تخصصی هم در عملیات روانی وجود دارد و آن این است که جنگ نظامی، کلی است و عملیات نظامی جزئی است همینطور جنگ روانی، کلی است و عملیات روانی، جزئی است. البته آقای جوزف نای یک تعریف اختصاصی از عملیات روانی کرده که مد نظر بنده ما و در تعریف جوزف نای صورت مسئله پاک شده است او می گوید دوست و دشمن و بی طرف همه مخاطب عملیات روانی هستند درحالیکه چنین نیست. اصطلاحات تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی اصطلاحاتی هستند که شاید برای اولین بار مقام معظم رهبری بکار بردند. بطوریکه می توانیم بگوییم که این اصطلاحات، جدید هستند و باید آنها را تعریف عملیاتی کنیم. از دیدگاه من کارکرد تهاجم فرهنگی در حقیقت پیشبرد عملیات روانی از طریق نفوذ در حوزه های اندیشه و فرهنگ و افکار عمومی است.
فهیمی فر:
راجع به تهاجم فرهنگی بحث های زیادی شده است منتها این مباحث یک ویژگی داشته است، یک مقدار ملفوف یا آغشته به مباحث سیاسی بوده است در صورتی که برون مایه تهاجم فرهنگی بحث معرفت شناختی و مبانی ارزشی است اما بخاطر همین بحث های سیاسی یک مقدار ژورنالیستی شده است و همچنین اگر از یک منظر نو به تهاجم فرهنگی نگاه کنیم، می بینیم آنچه که می تواند ما را در مقابل این هجوم تاریخی حداقل ۴۰۰-۵۰۰ ساله یک مقدار مجهز کند نگاه به دستاوردهای هنری ما می باشد. فعالیت های هنری و فرهنگی ما در دوره سنت اگر اینها از این زاویه مورد بررسی قرار بگیرد می تواند ابزار قوی تری را به ما بدهد که حداقل به بعدی از تهاجم بتوانیم پاسخ بدهیم. یعنی کشوری که بتواند تلویزیون خودی داشته باشد. تلویزیون خودی به معنی فقط حرف های خوب زدن نیست بلکه چگونگی حرف زدن است، یعنی تاسیس یک مکتب تلویزیونی مبتنی بر ارزشهای اسلامی. زیبایی شناسی در حوزه شهر و معماری و سایر هنر ها و مطبوعات و اینترنت و غیره در غرب زیاد شده است. اما در ایران به اندازه کافی انجام نشده بنابراین تسلط کافی در بهره گیری بهینه از انها را پیدا نکردهایم. به تعبیری خودی نشده اند. اگر اینها خودی باشند بزرگترین عامل مقاومت در مقابل این هجمه ها خواهد بود. از این منظرکمتر به تهاجم فرهنگی توجه کرده ایم. در صورتی که اتفاقا ما داریم از این زوایا ضربه اصلی را می خوریم این مقدمه برای این بود که. من فکر کردم شاید یک رویکرد جدیدی به این حوزه باز شود که به نوعی فقط تکرار مسائل گذشته نباشد و یک منظر نویی باشد که ما انتهای بحث حالا اگر به پاسخ های روشنی نمی رسیم، بتوانیم به یکسری سوالات واضح برسیم و در واقع میزان تهدیدی که از این زاویه مورد توجه ما است بتوانیم ارزیابی کنیم.
اگر از کل به جزء بیاییم، یعنی در درجه اول به یک وفاق نسبتا عمومی از بحث تهاجم فرهنگی برسیم و سپس وارد جزییات بشویم. بنابراین ابتدا کلیات را بیان کنیم و به یک چارچوبی دست پیدا کنیم و سپس وارد مباحث تخصصی برسیم.
بهشتی پور:
من دو سوال بنیادی دارم. ما امروزه در دنیا شاهد تولید ادبیات در غرب هستیم و اینها بلافاصله ترجمه شده و وارد کشور ما می شود، انواع و اقسام داستان و رمان یا فیلم در غرب تولید می شود و در ایران دوبله شده ودر اختیار مخاطبان ما قرار می گیرد. به شکل های مختلف کتاب و سی دی و دی وی دی وارد بازار شده و در دسترس مردم قرار می گیرد. میخواهم یک بحث فکری کنیم که آیا در هالیوود فقط به قصد جمهوری اسلامی ایران اینها را تولید می کند؟ و ما با دست خودمان اینها را دوبله و یا زیرنویس کرده و دی وی دی می کنیم و در بین مردم پخش می کنیم. یا مثلا فلان داستان نویس معروف در غرب یک رمانی نوشته و این رمان بلافاصله در عرض ۲-۳ ماه در ایران ترجمه می شود ابتدا ۲هزار تا ۳ هزار تا و بعد در چاپ های متعدد از شعر و ادبیات در اختیار ما قرار می گیرد. می خواهم بگویم تهاجم یعنی اینکه ما یک برنامه ریزی می کنیم و یک جبهه ای را تعریف می کنیم و به آن سمت هجوم می آوریم و یک عملیاتی را انجام می دهیم. اما یک زمانی است که من تولید انبوه فرهنگی و ادبی و فکری می کنم و فرهنگ خودم را در دنیا عرضه می کنم و جاهایی از دنیا این را دریافت می کنند. نه تنها جمهوری اسلامی ایران بلکه در خیلی از کشورهای مختلف. آیا این به مفهوم تهاجم است؟ یا ما تهاجم را به این معنا می گوییم که ما حواسمان باشد که ما هم متقابلا همانطوری که استاد توضیح دادند ما نیز کتاب و فیلم و رمان خوب تولید کنیم. بخصوص نرم افزارهایی مثل شرک، شرک فقط حدود ۱۶ میلیارد سود خالص از طریق فروش دی وی دی به دست آورده است. آیا ما این را تهاجم فرهنگی می گوییم از این جهت که ما هم حواسمان را جمع کنیم ما هم متقابلا از این تولیدها داشته باشیم برای مقابله با حرکتی که دارد در زندگی ما، رفتار ما و افکار بچه های ما تاثیر می گذارد و افکار فرزندان ما را تغییر می دهد، از این تولیدات داشته باشیم. یا بصورت غیرمستقیم دارند ما را با مبانی اعتقادی و مبانی اداب و رسوم سنتی خودمان فاصله می اندازد. این تهاجم را از این نظر می گوییم که ما بیشتر ترغیب و تشویق شویم که یک کارهایی برای این انجام دهیم. اگر این دو وجه را اساتید پاسخ دهند من ممنون می شوم.
خدایار:
بیدل می گوید:
“زین پیش که دل قابل فرهنگ نبود از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود
آگاهی ام از هر دو جهان نفرت داد تا بال نداشتم قفس تنگ نبود”
می گوید وقتی که آگاهی را نداشتم زندگی دو دنیا در مقابلم پیچ و خم هایی را ایجاد می کرد و وقتی آگاهی به من دست داد و من توانستم مثل یک پرنده ای باشم که می تواند پرواز کند قفس برایم تنگ است. این نکته بسیار مهم است. در کتاب تعرف در مذهب تصوف حکمی [وجود دارد] که می تواند به ما کمک کند. می گوید “المغلوب لاحکم له و حکم المغلوب حکم غالبه” یعنی وقتی شما می خواهی در یک فضایی تنفس کنی باید حرفی برای گفتن داشته باشی. طبیعتا محیط زندگی انسان ها می تواند در این زمینه به آنها کمک کند و ارزشهای آن جامعه می تواند آن فرهنگ را در یک جایگاه بسیار بالاتری یا جایگاه بسیار پایین تری قرار بدهد. وقتی فرهنگی حرفی برای گفتن داشته باشد، لزوما این نیست که بخواهد جنبه تهاجمی را به خودش بدهد. مثل یک فضا و یک عطری می ماند که می تواند در جاهای مختلف نفوذ پیدا کند و پراکنده شود. بنابراین به نظر من یک بخشی از مسئله این نیست که تمام دنیا نشسته باشد برای فرهنگ های دیگر برنامه ریزی یا مهندسی فرهنگی کند، یک بخش آن مربوط به عرضه خودش است. آنها فرهنگ خودشان را عرضه می کنند. من مثالی را در همین زمینه بیاورم. کمیسیون انجمن امور فرهنگی مجلس سنای فرانسه در سال ۱۹۹۵ گزارشی را انتشار داد که در آن از سلطه قاطع زبان انگلیسی در کلاس های فرانسه شکایت کرده بود. در پاسخ به آن یکی از مقامات بریتانیا گفته بود دلیل روی آوردن دانش آموزان فرانسوی به زبان انگلیسی با تعصب خاصی که نسبت به زبان فرانسه دارند چیست؟ گفته بود دلیل آن فقط اصل سودمندی است. یعنی وقتی احساس کنند هر قومی و هر ملتی برای زنده ماندن نیاز است به یک فرهنگ و زبان و ابزاری روی آورد، فکر می کنم حتی اگر آن زبان فرهنگ و آن ابزار متعلق به قوم فاتح هم باشد آن را انتخاب می کند. بنابراین مهمترین نکته ای که باید در این حوزه به آن پناه ببریم عرضه درست فرهنگ خودمان است که خوشبختانه در طول تاریخ بویژه بعد از اسلام که بسیار درخشان-تر شده و قابل مقایسه با دوره های قبل آن نیست ما این ارزش های عظیمی که در فرهنگ خودمان وجود دارد را درست عرضه کنیم. وقتی این را به صورت درست عرضه کنیم طبیعتا آسیب هایی که از جانب فرهنگ های دیگر به سمت ما می آید، کمتر می شود. آن موقع دیگر فکر نخواهیم کرد که هر چیزی ممکن است تهاجم باشد که البته هست و این طبیعی است و ما قبل از اینکه به راه های نفوذ این تهاجم بیندیشیم باید راه های عرضه درست فرهنگ خودمان را بررسی کنیم. به نظر من در دوره جدید هم بهترین ابراز سینما است من فکر می کنم که زبان سینما و فیلم رساترین زبانی است که ما می توانیم خودمان را به وسیله آن در دنیا معرفی کنیم. یک مقاله ای در کتابی در سال ۱۳۸۶ چاپ شده ، کتاب از یک شیمیدان است که از مهاجران اتریش به امریکا از سال ۱۹۳۵ بوده ، و سال ۲۰۰۲ فوت کرده به نام serious questions (مسائل جدی). یکی از مقالاتش را آقای مهدی توسلی ترجمه کرده است. به نام امپریالیسم فرهنگی. آنجا راجع به فرهنگ امریکا صحبت کرده و می گوید چقدر با تبلیغات هنری می شود شبه فرهنگ را بجای فرهنگ تبلیغ کرد و آنجا نیز در تمام نکاتی که عرض می کند می گوید اولا امریکایی ها تقریبا در هیچ کدام از زمینه ها قدرت این کار را ندارند و خودشان در حقیقت یک شبه فرهنگ را تولید می کنند. فقط تنها جایی که اینها موفق هستند در زمینه تولید علم است که دارند خودشان را در جایگاه بالاتری نشان می دهند و طبیعتا اگر یک فرهنگی بخواهد با آنها تقابل کند باید به سمت تولید علم برود و آنجا باز مسئله زبان را طرح می کند.
خدارحمی:
بحث تهاجم که آیا تهاجم فرهنگی هست؟ من فکر می کنم خود غربی ها همه نوعی مورد تهاجم فرهنگی قرار گرفته اند. اگر بگوییم [رژیم حاکم بر] امریکا مهاجم باشد خود مردم امریکا نیز مورد تهاجم هستند. منتها ما در مقابل تهاجم فرهنگی یک گاردی داریم و آنها این گارد را ندارند و این تهاجم را پذیرفتند. اتفاقا مقام معظم رهبری این اصطلاحات را خیلی قشنگ بیان کرده اند خود تهاجم فرهنگی که گفته شد که چیست. از بدو تاریخ تهاجم با شمشیر و اسلحه بود الان کسی دیگر آن گونه تهاجم نمی کند. یعنی نیازی دیگر به آن نیست. تهاجم فرهنگی که ما به آن می گوییم به عنوان مقدمه و زمینه ساز آن تهاجم نظامی و فیزیکی و لشکرکشی و … است که کار اینجا برای مهاجم خیلی راحت تر است. گاه قومی که قرار است به آن تهاجم شود افراد آن قوم می آیند و در گروه مهاجم قرار می گیرند. تا به مبانی فرهنگ خود حمله کنند. تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی مطرح است تفاوت آنها در تفاوت خود تهاجم و شبیخون است. شبیخون چیست؟ یواشکی، نرم و بدون اینکه کسی متوجه شود زمینه سازی می شود که دیگر شاید به آن تهاجم نیز نیاز نباشد ولی هر دو یک هدف را دنبال می کنند. هم تهاجم فرهنگی و هم تهاجم نظامی و هم شبیخون فرهنگی و نظامی در پی یک هدف است. اما نکته ای که بحث فرهنگ مطرح است این است که فرهنگ مجموعه ای است که شامل آداب و رسوم و اعتقادات و … می شود. به عقیده بنده بارزترین وجه فرهنگ، هنر است. من در تعریفی که از هنر دارم هنر و دین را تقریبا در یک عرصه قرار می دهم به لحاظ موضوع و به لحاظ هدف. موضوع هر دو حقیقت و هدف هر دو رستگاری است. می شود گفت جهانشمولی هنر زیادتر است یا می شود گفت بعد بیرونی دین و بعد تبلیغی دین هنر است. چنانچه می دانید تمام بروزات دینی آمیخته با هنر است. مثلاً کتابت قرآن هنر است. مجسمه های بودا و… جزء مقوله های هنری است. بنابراین اگر قرار است بحث فرهنگ پیش آید بارزترین وجه آن هنر است. شما دوستان خبر دارید که پنتاگون سازمان سینمایی دارد. یعنی کاری که قرار است با لشکرکشی نظامی انجام دهد سعی می کند همان کار را به وسیله هنر انجام دهد. اصلا فیلم هایش هم مضمون نظامی ندارد و فیلم ها کاملا اجتماعی و اخلاقی است منتها در پس پرده اهدافی را این فیلم ها دنبال می کنند و برنامه ریزی می کنند که مخاطب با دیدن این فیلم ها به آن سمتی بیاید که پنتاگون می خواهد با لشکرکشی نظامی به آن سمت بیایند هنر اینجا خطیر و مهم تلقی می شود. بحث سینما پیش آمد سینما بخشی از یک چالش بزرگ است. ما اینجا مشکل اجتهاد فرهنگی و هنری داریم. یعنی ما مجتهد هنری نداریم. انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بوده است نه انقلاب نظامی و نه اقتصادی در طول این سالها چقدر سرمایه های ما صرف کارهای فرهنگی شده است. الان ما مشکل اصول کلی داریم. در دانشگاه های ما اساتید دانشمندان ما نماز می خوانند ولی اساس اندیشه آنها و پایه آن چیزی که تدریس می کنند بر چه محوری است؟ حالا من کلی گفتم ولی می توانیم راجع به جزئیات نیز بعدا صحبت کنیم. اینکه گفته شد سینما، یک سوال پیش می آید. آیا این مدیوم خنثی است یا نه؟ آیا می شود با این وسیله هر مفهومی را منتقل کرد؟ چقدر روی این پرسش کار کردیم؟ برای من مخاطب، این آگاهی چقدر تعیین کننده است ؟ می دانم سینما خودش را هم بکشد چون سمبولیسم به آن راهی ندارد هرگز از یک سقفی نمی تواند بیشتر بالا رود. این آگاهی چون در من وجود دارد وقتی می نشینم فیلم نگاه می کنم انتظار بیش از حد ندارم اما مخاطب عام چطور؟ یکی از وظایف مسئولین و کارگزاران فرهنگی این است که جامعه را به این آگاهی برسانند .
حیدری:
برخی معتقدند که اگر قالب لباس، معماری، مبلمان شهری و تزئینات در و پنجره و نوع آرایش مو را بشود تغییرداد قبل از اینکه بگوییم ما چه قصدی داریم، این قالب به جهت تکرارش فرهنگش را با خود می آورد. تکنولوژی که می آید با خودش یک فرهنگ می آورد. اینطور نیست که تکنولوژی می آید و یک فرهنگی را انضمامی به آن متصل می کند. نه، خودش فرهنگش را دارد. غرب در هدف گیری این تهاجمی که می گوییم نه به قصد ایران، بلکه به قصد اینکه سبک زندگی و نوع نگره باید تغییر کند. نگره و نوع نگاه است. یک حقوقی را تعریف می کنند حقوق همجنس بازها، بحث حقوق فیمنیسم و آرام آرام در کنار این می بینیم قالب حیات و زندگی روزمره و سبک آن تغییر کرد. چیزی که رنه گنون فهمید این بود که اندیشه های کانت و دکارت به یک نگره پوزیتیویستی و به یک تعقل جزئی می رسد همان بزرگوار نیز هشدار داد گفت که آخرش اینها مجبور هستند به دین برگردند، اما یک دین تقلبی و یک عرفان وارونه را جایگذاری می کنند. این روند با قصد و عمد و برای همه جهان صورت می گیرد.
اخیرا سخنگوی ریاست جمهوری امریکا صحبتی داشت. وسط صحبت هایش اشاره کرد که اینها [مسلمانان] سبک زندگی ما را قبول ندارند و [با این سبک زندگی] مقابله می کنند. خیلی عجیب است. بین آنچه که به عنوان محاوره های سیاسی یا اقتصادی مطرح می شود خود سبک زندگی را به عنوان یک روش یا وسیله سلطه و تهاجم و یا شبیخون مطرح است اینجا ما خیلی حواسمان نیست که خیمه و درفش و پرچم طرف را ببینیم که دارد می آید. این تاکید شاید غلوآمیز باشد که البته نیست، که هنر یک ابزار شده است. مقام معظم رهبری وقتی بر شبیخون فرهنگی اشاره دارند دقیقا آنجایی را مطرح می کنند که به ظرافت یعنی اصلا هیچ بو و رنگ هجوم ندارد. به ظرافت می آید و بعد ناگهان می بینیم ذائقه فرزندان ما عوض شده است. تمایل آنها تغییر کرده است روحیه آنها عوض شده است. قهرمانان آنها عوض شده اند و به جای استقلال و آزادی و اسلام به چیزهای دیگری فکر می کند. آقای مسعودشاهی یکی از دوستان ما می گوید بچه فیلم را دید و سه دقیقه بعد پرسید بابا امام حسین از مرد عنکبوتی هم قوی تر است و می تواند او را بر زمین بزند؟ یعنی تعارض فورا برایش پیش می آید. در شبکه ۲ تلویزیون ایشان مشاور هستند و کار می کنند و روی انیمیشن خیلی تاکید دارند. من یادم است آقای چینی فروشان تعریف می کردند که یک بار به من اطلاع دادند که مقام معظم رهبری شما را کار دارند. در سفری بودیم در حال بازگشت به تهران بودیم. با عجله برگشتیم نگران بودیم که نکند اشتباهی کردیم نکند کتاب نامناسبی چاپ شده. عجله کردیم و با شتاب آمدیم کانون پرورش و گفتیم چیزی شده است؟ خبری شده است؟ شکایتی از کار کسی شده است؟ فرمود نه. با ترس و لرز به دفتر رفتیم و آقای محمدی گفتند آقا منتظر شما هستند. تا رفتیم سلام کردم و گفتم آقا من در خدمتم فرمودند چرا کار نمی کنید؟ چرا تولید انبوه نمی کنید؟ عرض کردم ما الان داریم کار می کنیم. فرمودند نمونه سازی نه، تولید انبوه برای کشورهای منطقه و کشور خودمان. این دغدغه را آدم می بیند که در رهبری انقلاب وجود دارد ولی وقتی به سطوح پایین می آید چنان این قضیه ناچیز تلقی می شود و این وظیفه یا این سنگر راحت رها می شود. ما می توانیم در انیمیشن موفق باشیم، سینمای ما خیلی بازار جهانی ندارد ولی انیمیشن ما دارد. ولی ما غافل از کاربرد آن هستیم. بهرحال اینکه غربی ها برای ما قهرمان سازی و اسطوره سازی می کنند. واقعیت است گفته شد امریکا تمدنی ندارد الگوی قابل ارائه ای ندارد از همه جا وام می گیرد از یونان باستان، اسطوره های آنان را به کار می گیرد و با شکل جدید ارائه می دهد، قهرمان ذهنی برای بچه ها می سازد. این همان شبیخون است که ما مقابله نمی کنیم ما قهرمانان تاریخ اسلام که قهرمانان بشریت هستند را به خوبی معرفی نمی کنیم. ما اگر در نبرد فرهنگی شکست بخوریم در جنگ سیاسی [نظیر آنچه الان در مذاکرات جریان دارد] پیروز نخواهیم شد.
اشعری:
مراودات فرهنگی یک صورت حقیقی دارد که بصورت طبیعی این تبادل یا تعامل فرهنگ صورت می گیرد. طبیعتا هرجا که ابزارها توسعه پیدا کرد زمینه تعامل فرهنگی هم بیشتر شد. نویسندگان نوشتند، هنرمندان ساختند و کارهای مختلف صورت گرفت. منتها به موازات این بخصوص از یک دوره ای غرب متوجه شد که برای تامین منافع اقتصادی خودش بخصوص در جهان سوم باید از ابزار فرهنگی استفاده کند. سفرنامه ای منتشر شده درباره شاهزاده ای که قرار بود به لندن برود او را همراه یکی از ماموران دولت انگلیس می فرستند، می بینند که وقتی به هر اقامتگاهی از مسیر که می رسند میزبان ها نماینده انگلیس را تکریم و احترام می کنند ولی او را کسی تحویل نمی گیرد. این ماجرا ادامه پیدا می کند تا اینکه وقتی به شهر مقصد می رسند به آن مأمور می گوید اگر من بخواهم مورد احترام قرار بگیرم من که شاهزاده هستم و تو یک مامور دولتی هستی. من باید ریشم را اصلاح کنم، کلاهم را بردارم لباسم را فرنگی کنم. اتفاقا به محض اینکه این کار را می کند در اولین مجلس حسابی او را تحویل می گیرند و خودش می گوید من فهمیدم که آدم شدم. بالاخره غرب به این جمع بندی رسید که برای اینکه بتواند منافع خودش را در دنیا تامین کند باید به کار فرهنگی را بپردازد. انواع و اقسام کارها شد. هم در حوزه کارهای نمایشی این هدف تعقیب شد هم در زمینه های خوراک و پوشاک این کار انجام شد،. تا جایی که امروز وقتی دولت ترکیه می خواهد سلطه خودش را [که همان سلطه فرهنگ غرب است] توسعه دهد می آید در تمام کشورهای آسیای میانه فروشگاه های لباس و سالن های غذاخوری را توسعه می دهد برای اینکه افکار عمومی را به نفع فرهنگ حاکم بر ترکیه سوق بدهد. به نظر من تعامل فرهنگی و تهاجم فرهنگی کاملا از هم قابل تفکیک هستند و ما حتما مقوله ای به نام تهاجم فرهنگی را داریم و حتما به مرز این تفاوت نیز توجه داریم.
زورق:
هدف تهاجم فرهنگی تضعیف قدرت ملی است وگرنه دشمنی کورکورانه با سنت ها و آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی کشوری صورت نمی گیرد بعضی وقت ها غرب از آداب و سنن اجتماعی بومی برای تهاجم فرهنگی استفاده می کند. مثلا در عربستان از دشداشه و لباس عربی حمایت می شود و بازار و خیابان به نام ابوسفیان و ابولهب نامگذاری می شود ولی هدف تهاجم فرهنگی است. در هند نیز در تهاجم فرهنگی از اساطیر، سنن و خرافات بومی استفاده شده است چگونه می توان تهاجم فرهنگی را شناخت؟ یک هدف مشخص در تهاجم فرهنگی وجود دارد و آن تضعیف قدرت ملی کشورها است. قدرت ملی نتیجه همگرایی افراد حقیقی و حقوقی جامعه است. هر فردی که به دنیا می آید مقداری قدرت ذهنی و مقداری قدرت عینی دارد. قدرت ذهنی یعنی قدرت تشخیص مسئله و قدرت تشخیص صورت مسئله، قدرت تشخیص راه حل های ممکن، و قدرت ارزش گذاری راهکارها و رسیدن به تصمیم درست. قدرت عینی عبارتست از نیروی بدنی و قوای جسمانی. قدرت ها وقتی در مقابل هم قرار بگیرند از همدیگر کم می کنند. ولی وقتی که در کنار هم قرار بگیرند به هم اضافه می کنند. اینکه در ادبیات این همه درباره اتحاد و وحدت کلمه بحث می شود بخاطر نقش همگرائی در تولید قدرت است امام به دقت مفهوم قدرت را مورد توجه قرارداشتند و ایشان با همگرا کردن مردم به وسیله اسلام اصل قدرت را دراختیار گرفتند که و توانستند تولید قدرت کنند، یعنی توانستند مردم را در یک مسیر همگرا و هدایت کنند. در تهاجم فرهنگی روی دو بخش مرکزی قدرت کار می شود. یکی اینکه می کوشند قدر مطلق قدرت ذهنی و عینی مردم جامعه هدف کم شود. این کار می تواند به وسیله ترویج سکس، توزیع مواد مخدر، ترویج الگوهای اجتماعی و رفتارهائی که باعث تضعیف قدرت ذهنی و عینی افراد جامعه به خصوص نسل جوان می شود. وقتی افراد به سکس زیاد بها بدهند ولی به علم کمتر بها می دهند، قدرت ذهنی کاهش پیدا می کند. در مدارس کشورهای اروپایی دختران مسلمان با حجاب معمولاً در درس موفق تر هستند زیرا بخشی از وقت و توجه دختر اروپایی صرف بوی فرندش می شود درحالیکه دختر مسلمان تمام وقتش را صرف دوستش می کند. همین امروز در کشور ما بحث سکس یک مسئله جدی شده است که بر روی آن کار می شود. چه به وسیله ماهواره ها که همان بحث تهاجم فرهنگی است چه به وسیله الگوی پوشش و اینکه نمی توانید لباس مناسب برای فرزندانتان به راحتی تهیه کنید و این شبیخون فرهنگی است اگر شما بخواهید برای خانم تان یک مانتو بخرید نتوانید لباس مطلوبی انتخاب کنید. این شبیخون فرهنگی است. به قول شما بی صدا و با چراغ خاموش و از داخل، شبیخون فرهنگی صورت می گیرد. یا در نظام آموزش و پرورش اگر نظام آموزش و پرورش حافظه محور تعریف شود به جای تفکر محور و اندیشه محور این یک شبیخون فرهنگی است که از داخل صورت می گیرد. آنها در کشور خود تاریخ را هم درس فهمیدنی تعریف می کنند و در کشور هدف آنها، ریاضیات هم از برکردنی می شود. سؤال امتحان تاریخ در یکی از مدارس انگلیس چنین بود پادشاه الف با پادشاه ب در منطقه ج در سال د جنگید و پیروز شد یعنی تمام حوادث تاریخ را ذکر کرده بودند ولی پرسش این بود بگویید چرا پادشاه الف بر پادشاه ب پیروز شد. سوال این است چرا پیروز شد؟ یعنی تاریخ درس فهمیدنی می شود. در کشور تهاجم فرهنگی ریاضیات می شود یک درس از برکردنی. یک فرمول هایی ارائه می شود بدون آنکه فلسفه آنها گفته شود و می گویند هرگاه این مفروضات را به شما دادند داخل این فرمول بگذار. چرا بگذاریم؟ معلوم نیست. به چه درد می خورد؟ معلوم نیست. فرمول را از بر کن و مسئله را حل کن و نمره بگیر. یعنی حتی ریاضیات درس از برکردنی می شود. یکی از اهداف تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی کاهش قدرت ذهنی افراد جامعه هدف است. هدف دوم کاهش قدرت عینی افراد جامعه است. یکی از روشهای کاهش قدرت عینی و ذهنی افراد جامعه است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کشت تریاک در افغانستان توسعه یافت و سطح زیر کشت آن چند برابر شده است. روزنامه چراغ نوشت بعد از حضور آمریکا در افغانستان کشت تریاک ۱۸ برابر شده است پاکستان در مرز افغانستان منطقه ای را به عنوان مثلث طلایی در نظر گرفت و آنجا را منطقه آزاد جنایت اعلام کرد و گفت آنجا هر کاری آزاد است از جمله لابرواتور جهت تولید مواد افیونی در تبلیغات خود به ما گفتند شما معبرید هدف نیستید هدف جوامع غربی است. امروز آمار می گوید که ایران حداقل ۴ میلیون معتاد دارد. تصور کنید که اگر هر معتادی خانواده ۴ نفره داشته باشد خودش و همسرش و ۲ تا بچه، ۱۶ میلیون نفر در ایران مستقیما درگیر اعتیاد هستند. اگر اینها هر کدام ۳-۴ نفر فامیل داشته باشند چیزی نزدیک به نیمی از جمعیت ایران درگیر مسئله اعتیاد خواهند شد. بنابراین یک بخش از روشهای تهاجم فرهنگی متوجه کاهش قدر مطلق قدرت ذهنی و عینی افراد جامعه است ولی بخش قابل توجهی از روش های تهاجم فرهنگی متوجه ایجاد واگرایی است. از هر اختلافی برای ایجاد واگرایی های اجتماعی استفاده می شود نظیر اختلافات دینی، قومی، فرهنگی، زبانی، حزبی و جناحی. گاه ممکن است دین عامل همگرایی شود. کسانی که به اسلام باور داشته باشند و به اسلام معتقد باشند و در این مسیر حرکت کنند همگرا می شوند. بنابراین می آید دینی که موجب همگرائی می شود را تضعیف می کند. نبرد با اسلام ناب محمدی در منطق تهاجم فرهنگی بدان دلیل صورت می گیرد که اسلام می تواند بیش از یک میلیارد و ششصد میلیون نفر انسان را با هم همگرا کند و نیروهای ذهنی و عینی آنها را با هم جمع کند و یک قطب نیرومند جهانی به وجود آورد. این است که از نکات خیلی ظریف برای تضعیف دین استفاده می کند. مثلاً از الگوی پوشش زنان، از ایجاد مضیقه در مورد اجرای احکام عبادی و… و از جمله حمله مستقیم فرهنگی، فلسفی و… به اصل دین برای تضعیف دین اسلام کمک می گیرند. مثلا در بعضی از کشورهای اسلامی دستشویی را طوری می سازند که نتوانید احکام طهارت را رعایت کنید و یا ساعات کار را طوری تنظیم می کنند که نتوانید اوقات نماز را رعایت کنید تا کم کم نادیده گرفتن ضوابط شرعی برای شما ملکه شود و عادی شود که دستورات خدا را عمل نکنید. این روش ها در قبل از انقلاب در ایران رعایت می شد. دوستانی که قبل از انقلاب دانشجو بودند یادشان است در بعضی از دانشگاه هایی که دانشجویانش از نظر سیاسی فعال بودند نظیر دانشگاه صنعتی شریف دختران بی حجاب را با نمرات کنکور پایین تر به این دانشگاهها تزریق می کردند. تا سر دانشجویان به جای آنکه به مسائل جدی جامعه گرم باشد به سکس و سیگار و سرگرمی های مبتذل گرم شود و کوشش می کردند که فضای آنجا را عوض کند. وقتی که پسری چند بار به نامحرم نگاه کرد کم کم ممکن است پایه اعتقادات دیگرش هم ضعیف شود. وقتی که اعتقاد به اسلام را تضعیف کنند یکی از عوامل مهم همگرائی را تضعیف کرده اند. یک مقدار زیادی از روش های تهاجم فرهنگی متوجه مسئله همگرایی است. یعنی اگر من بخواهم به شکل فرمول ارائه کنم و بگویم یعنی قدرت ملی مساویست با حاصل جمع قدرت ذهنی و عینی افراد جامعه یک دسته از روشهای تهاجم فرهنگی روی قدرت ذهنی و عینی افراد جامعه متمرکز است و یک دسته دیگر روی همگرائی آنها. ترویج عصبیت های مذهبی، عصبیت های قومی و نژادی، عصبیت های سیاسی، توسیع واگرایی های فرهنگی و افزایش اختلافات زبانی از جمله روشهای شناخته شده تهاجم فرهنگی است. پولی که الان دارد در سیستان و بلوچستان، کردستان و هرمزگان و خوزستان بوسیله عربستان برای تحریک اهل سنت علیه اهل تشیع خرج می شود برای کاهش قدرت ملی کشور جمهوری اسلامی ایران است ترویج عصبیت های فرهنگی، ترویج تجزیه فرهنگی، تضعیف زبان ملی، ترویج الگوهای رفتاری که موجب واگرایی آحاد جامعه می شود. همه اینها از جمله روش های تهاجم فرهنگی هستند. یعنی یک روزی می بینید که ملت کاملا با هم منسجم و همگرا و امیدوار و شاداب است، ولی به تدریج می بینید مردم را به سوی پراکندگی فرهنگی، اختلافات سیاسی، یأس و افسردگی به پیش می برند. حتی الگوی استفاده از رنگها هم در تهاجم فرهنگی و در شبیخون فرهنگی موضوعیت دارد. ما موقعی در مرکز تحقیقات صداوسیما فکر می کردیم ضریب محرک های انبساطی به محرکهای انقباضی در برنامه های رادیو تلویزیون چقدر باید باشد. یک طرح علمی را مطرح کردیم و کارشناسان ما در مرکز تحقیقات صدا و سیما رفتند با روانشناسان و روان پزشکان صحبت کردند. یکی از روان پزشکان معروف به کارشناس ما گفته بود بعد از جنگ جهانی دوم متفقین طیف رنگ های غم انگیز را در آلمان رواج دادند و ۲۰ سال طول کشید تا مسئولین آلمانی توانستند الگوی رنگ ها را تغییر بدهند. و رنگهای شاد را جایگزین کنند یعنی در تهاجم فرهنگی کاری می کنند که شما رنگ زرد که شادی انگیز است نپوشید. رنگ آبی که آرامش بخش است نپوشد طیف رنگ هایی را بپوشید که غم انگیز است. یعنی تهاجم فرهنگی یک دامنه وسیعی از روشها را دربر می گیرد. حالا اگر بخواهیم بحث شبیخون فرهنگی را مطرح کنیم آنجا دیگر پیچیدگی ها بیشتر می شود. از روش های تهاجم فرهنگی بدون تابلوی سیاسی استفاده می شود، معمولا کارشناسان اطلاعاتی و امنیتی و سیاسی دنبال معرف های امنیتی و سیاسی هستند. درحالیکه تهاجم فرهنگی را با معرف های سیاسی و امنیتی و اطلاعاتی نمی توان شناخت. برای روشهای تهاجم فرهنگی باید معرف های خاص خودش تعریف و شناسایی می شود یعنی یک عده متفکر باید دور هم جمع شوند و تهاجم فرهنگی را تعریف کنند و معرف هایش را شناسایی کنند و به مسئولین فرهنگ کشور آنها را معرفی کنند. ما الان از کنار بسیاری از رخدادهای فرهنگی خیلی بی تفاوت می گذریم. یک مثال می زنم، همین شلوارهای فاق کوتاه که الان در کشور رواج پیدا کرده من و شما ممکن است احتمالاً متوجه نباشیم که این نوع پوشش روی جنس مخالف چه تأثیری می گذارد. نه تنها روی جنس مخالف که روی هر دو جنس. اینکه جوان متوجه شود که قسمتی از اندام های تناسلی اش را می پوشاند به شکل خاصی پوشانده می شود که در گذشته آنطور نبوده است. برای اینکه شلوار را محکم ببندد و نگه دارد باید کمربندش را محکم ببندد در نتیجه خودش هم در وضعیت خاص قرار می گیرد در حالیکه از قدیم اساتید تعلیم و تربیت می گفتند که بچه ها باید لباس گشاد بپوشند تا کمتر به فکر اندامهای تناسلی خود باشند یعنی یک الگوی پوشش در مقیاس ملی در کشور رواج داده می شود و تبعات خاص خودش را دارد و هیچکس در کشور به آن توجه نمی کند چرا؟ چون معرف های شبیخون فرهنگی و معرفهای تهاجم فرهنگی برای مسئولین فرهنگی، تجاری و انتظامی و برای رادیو تلویزیون، برای وزارت بازرگانی و برای جاهای دیگر مشخص شده نیست و تعریف نشده است. بنابراین ما احتیاج داریم به تعریف علمی تهاجم فرهنگی که در آن هدف غائی تهاجم فرهنگی روشن باشد و روش های تهاجم فرهنگی تعریف شده باشد و شناسایی روش های تهاجم فرهنگی برای جامعه مورد نظر باشد وگرنه آنها بازیگرانی هستند که بعضی وقت ها تحت عنوان مبارزه با تهاجم فرهنگی ما را سردرگم می کنند همانطور که عرض کردم در بحث عملیات روانی آقای ژوزف نای آمده گفته مخاطب عملیات روانی دوست و دشمن بی طرف است یعنی عملیات روانی مساوی شده با ارتباطات چون مخاطب ارتباطات دوست و دشمن بی طرف است یعنی او تعریف واقعی عملیات روانی را از چشم ما مخفی می کند.تا غرب بتواند همچنان از عملیات روانی علیه ما استفاده کند می گفتند در قدیم ها دزدی بود که وقتی دزدی می کرد به خیابان می آمد و داد می زد دزد را بگیرید دزد را بگیرید و همه به دنبال آن می دویدند که دزد را بگیرند در نتیجه دزد را نمی توانستند بگیرند زیرا خود دزد آنها را راهنمایی می کرد بنابراین وقتی که ما در شناخت عملیات روانی و تهاجم فرهنگی به دنبال نظریه پردازان غربی برویم آنها ما را گمراه می کنند و به دنبال نخود سیاه می فرستند یعنی یک چیزهایی را به عنوان علامت تهاجم فرهنگی معرفی می کنند که آنها علامت تهاجم فرهنگی نیستند. مثلاً ما را به دنبال متهم ساختن تکنولوژی می کنند که این تکنولوژی بد است و با خودش تهاجم فرهنگی می آورد درحالیکه بدون تکنولوژی امروز نمی توان فرهنگ را اصلاح کرد. آیا می شد بدون استفاده از رادیو و تلویزیون اساساً این کشور را حفظ کرد و صدای انقلاب را به جهان رساند؟ دقیقاً باید بدانیم که تهاجم فرهنگی چیست. تهاجم فرهنگی تضعیف قدرت ملی از طریق روش های فرهنگی است. هدف دقیقاً قدرت ملی است با این روش هایی که مختصری برای شما عرض کردم.
آیت الهی:
به قول شاعر:
آبادی بیگانه ز ویرانی ماست جمعیت کفر از پریشانی ماست
درحدود ۱۰ سال اول انقلاب نگرانی از جهت تهاجم فرهنگی به سمت انقلاب ما و اعتقادات ما احساس نمی شد حدوداً چهارده سال از پیروزی انقلاب گذشته بود که مقام معظم رهبری مسئله تهاجم فرهنگی را مطرح نمودند. قبل از طرح مسئله ای که من می خواهم آن را مطرح کنم خاطره ای را خدمت شما عرض می کنم. در یکی از سفرها به پاریس در وسط خیابان شانزلیزه خانه ی ایران قرار دارد یعنی در بهترین نقطه ی شهر پاریس. یک سالن سینما دارد که ۱۲۰ صندلی دارد و گاهی که این سینما فیلم ایرانی می گذاشت در آنجا صف تشکیل می شد و مردم فرانسوی می آمدند صف می بستند حتی برای دیدن فیلم ایرانی فارسی بدون ترجمه مردم صف می بستند یعنی انقلاب اسلامی ایران حتی برای مردم فرانسه جاذبه داشت. در هند وقتی فیلم ایرانی نمایش داده می شد آنقدر تقاضا زیاد بود که با شهرداری هماهنگ می کردند و یک خیابان را می گرفتند یک پرده سفید وسط خیابان می زدند فیلم را روی این پرده می انداختند از دو طرف مردم می نشستند و تماشا می کردند. در حقیقت انقلاب اسلامی چنین جاذبه ای داشت در سال ۱۹۹۰ بود که درگیر مذاکرات ایران و فرانسه بودیم برای این ۲ میلیارد دلاری که ما از فرانسه طلب داشتیم. آن وامی که شاه به آنها داده بود مجبور بودیم هر سه ماه یکبار برای مذاکرات به آنجا برویم یک روز در رزیدانس دو تن از نمایندگان مجلس هم بودند. شب شد گفتیم برویم و قدمی بزنیم تا خانه ایران که رستوران ایرانی دارد و شام بخوریم و برگردیم. در خیابان شانزلیزه انواع مسکرات و منکرات فراوان است از پیاده رو گرفته تا کاباره ها. در خیابان شانزلیزه که قدم میزدیم یکی از نماینده گان محترم مجلس گفت «اینها با این رقاص بازی هایشان چگونه موشک هوا می کنند؟» گفتم سوال سخت پرسیدی حالا برویم شام بخوریم. در فکر پاسخ پرسش او بودم که به رزیدانس زنگ زدم و به آقای آهنی که در آن زمان سفیر ایران بود گفتم فردا کدام یک از این کتابخانه ها و مراکز فرهنگی باز است؟ یکشنبه هم هست معمولاً همه جا تعطیل است ولی احتمالاً جایی باز هست گفت مرکزی عرب ها درست کرده اند به نام عرب لیگ، آنجا تبلیغات عربی هست آنجا باز است گفتم نه یک مرکز فرانسوی خلاصه آخر شب زنگ زد گفت مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو فردا باز است. فردا محبت کرد و ماشینی فرستاد و ما را به مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو برد. پیشنهاد می کنم اگر دوستان به فرانسه رفتند اگر آنجا را ندیدند حتماً بروند و ببینند. یک سینما و یک پارک و ۸-۷ رستوران و یک کتابخانه در آنجا هست ما به کتابخانه رفتیم من تخمین زدم و فکر کنم حدود هزار صندلی در آنجا هست اما یک صندلی خالی وجود نداشت در هر چهارراهی که ۲۴ صندلی می شد بلوک بلوک بین این ۴ صندلی دو دستگاه کپی گذاشته بودند که با کارت اعتباری کپی می گرفتند ۴۰ تا ویدئو بود. آن موقع هنوز سی دی و کامپیوتر نیامده بود تمام این ویدئوها مشغول کار بود، هر ویدئو یک یا دو صندلی گذاشته بودند و استفاده کنندگان از مخزن نوار گرفته بودند و منتظر بودند کار نفر قبلی تمام شود و این بیاید استفاده کند. برگشتم به این برادرمان گفتم دیدی؟ رقاص بازی های آنها جای دیگر است. آنهایی که موشک هوا می کنند روز تعطیل نشسته اند و دارند مطالعه می کنند. گفت ما تا اینجا آمدیم یک جستجوئی در کتاب ها بکنیم. کلمات خمینی، اسلام، ایران، جمهوری اسلامی را انتخاب کردیم تا هر کدام از ما یکی از این کلمات را جستجو کنیم جمع زدیم حدود ۱۰۰۰ عنوان کتاب و مقاله چاپ شده و تحویل شده به این کتابخانه وجود داشت. سال ۱۹۹۰ یعنی ۱۱ سال بعد از انقلاب یعنی سالی ۱۰۰ عنوان به اینجا شده کتاب یا مقاله تحویل شده بود. حالا نمی دانم موضع مخالف و یا موافق داشت بعضی از آنها احتمالاً علیه انقلاب و بعضی از آنها موافق انقلاب بودند، یعنی اینها سالها مطالعه کردند که این پدیده انقلاب اسلامی که آمده همه ی ارزشهای ما را به تمسخر گرفته و در دنیا موج ایجاد کرده ومردم در کشورها فهمیدند که یقه ی آمریکا را هم می شود گرفت، سفارتخانه ی آمریکا را هم می شود گرفت آدم های آنجا را هم می شود [به عنوان جاسوس] ۴۴۴ روز نگه داشت و در آخر ابرقدرت ها را به دست و پا انداخت. مطالعه کردند، برنامه ریزی کردند آمدند به این رسیدند. من سریع سراغ این نکاتی که جناب دکتر زورق فرمودند بروم. یک روز من در نمازخانه ی دانشگاه بودم که یک دانشجویی گفت آقای فلانی را می شناسی گفتم که آره گفت چطور آدمی است؟ گفتم خوب است. گفت ایشان تمام مثال هایی که می زند از سریال های ماهواره هاست. گفتم مثلاً چه؟ گفت مثلاً چنار گفتم چنار چیست گفت یکی از این هنرپیشه هاست. من رفتم این سریال چنار را که الحمدالله در خیابان ها تهران فراوان است با دو هزار تومان می شود یک فیلم ۴۰ و ۵۰ قسمتی را گرفت. من ۱۲ یا ۱۳ جلسه از آن را تکه تکه نگاه کردم. یک آدمی است که بسیار محترم و جنتلمن و به قول معروف خیلی خوش برخورد و خیلی خیر هست اما آخرهای فیلم معلوم می شود که حرام زاده است. آخرهای فیلم معلوم می شود که عموی ایشان با مادرش عاشق و معشوق بودند عموی او به مسافرت رفته برادر آن آقا آمده این خانم را گرفته بعداً که عمو از سفر تحصیلی برگشته رابطه ی محرمانه با مادرش داشته و این آقا چناری که در تمام فیلم محترم است و تحسین می شود آخر فیلم معلوم می شود که ایشان حرام زاده است. من حساس شدم و ۴ سریال دیگر از این نوع سریال ها گرفتم. در تمام اینها حرام زاده بودن دارد عادی می شود یعنی یک آدم حرام زاده هم می تواند آدم خوبی باشد و الی آخر قضایا. لباس پوشیدن و بعضی از این کلمات بین جوانان ما ضرب المثل شده است. مهمتر از این من دو ماه پیش دیدم که شبکه جم که شبکه ای است که ده تا شبکه دارد Gem Life و… آگهی داده ۲۰ نفر مترجم زبان عربی با لهجه سوری می خواهند. دقت می فرمایید لهجه ی سوری یعنی زبان عربی نمی خواهد ما هرچه مترجم زبان عربی داریم که برای ما کار می کند با لهجه ایرانی است. آگهی داده که من مترجم زبان عربی با لهجه سوری می خواهم یعنی حالا سوریه را هدف گذاشته این ماجرایی است که ادامه دارد. من رفتم میدان هفت تیر مانتو بخرم تا به دخترم هدیه بدهم گفتم یارو آمد بغل من و گفت اگر مانتوی خوب می خواهید آن که تو می خواهی اینجا نیست فروشگاه فلان در دوبی خیابان فلان دقت می فرمایید یعنی در میدان هفت تیر ما مانتویی که یک خانم مقید ما می خواهد بپوشد وجود ندارد به او آدرس می دهند برو دبی بخر و الی آخر قضایا. واقعیت این است که تهاجم نظامی و تهاجم فرهنگی، هر تهاجمی، به مخاطب خودش نگاه می کند اگر مخاطب واداده به او هجوم می آورد اگر وانداده می داند تهاجم کند مخاطب مقاوم تر می شود تهاجم نخواهد کرد. این لحظه ای است که ما باید فکر بکنیم چه اتفاقی در بین ما و در جامعه ما افتاده که دشمن خودش را آماده کرده و تهاجم فرهنگی را شروع کرده و ما باید این را درمان کنیم. اگر این اتفاق بیفتد انشاءاله این تهاجم وسیله ی تقویت ما خواهد شد. مثل مسلمانانی که در نقطه ای اقلیت بودند ولی آنقدر قوی بودند که توانستند خودشان را حفظ کنند. من کوچک بودیم که داماد و همشیره ما به سنندج تبعید شدند. من هم دانش آموز بودم تابستان ها می رفتیم که بالاخره کمکشان کنم من تقریباً ۴-۳ تابستان سنندج رفتم. در خانه تلاوت قران داشتند یک روز نشسته بودم داماد ما مرا از بیرون صدا زد و آهسته گفت این دو نفری که بغل تو نشستند ساواکی هستند یک وقت چیزی نگویی گفتم باشد. بعد شب که تمام شد و رفتند گفتم ساواکی ها هم در این جلسه شرکت می کنند؟ گفت ببین همه آدم هایی که اینجا هستند، همه شیعه هایی که اینجا هستند تبعیدی هستند آن ساواکی هم لابد پارتی نداشته که محل کارش اینجاست. اینجا جای آدم های تبعیدی است به هر حال هنگامیکه تهاجم فرهنگی می کنند به ما نگاه می کنند که آیا مقاوم هستیم و یا نیستیم اگر مقاوم هستیم یا تهاجم نمی کند و یا اگر تهاجم کند باعث تقویت ما خواهد شد.
حسینی:
وقتی راجع به فرهنگ از قبیل مسائل فرهنگی یا تبادل فرهنگی، تهاجم فرهنگی و… صحبت می کنیم دو سطح را می توانیم از هم متمایز کنیم یکی همین سطحی است که آقای دکتر زورق بخوبی اشاره کردند که مربوط به آداب و سنت ها و رسوم ملی یا دینی کشور هدف می شود که به هرحال اهمیت خودش را دارد و یک سطح دیگر به اندیشه برمی گردد، در واقع مبانی اندیشه ای که در فرهنگ تأثیرگذار است که اگر آن طور نگاه کنید نه خیلی جدید است یعنی تهاجم اندیشه در کشور ما نه خیلی جدید است و نه با خیلی از این روش های واکنشی و آن چیزی که ما برای مقابله با این شبیخون فرهنگی و تهاجم فرهنگی به دنبال آن هستیم قابل درمان است. حالا چند اشاره می کنم برای اینکه به هر حال بتوانم شواهدی برای این بحثم داشته باشم. یکی رنسانس است، در رنسانس اتفاقی که افتاد انسان قدسی به انسان روی زمین تبدیل شد که حالا از هنر شروع شد از نقاشی ، هنر ، ادبیات شروع شد و همچنین تعلیم و تربیت. راجع به تأثیر آن روی علوم انسانی غربی یعنی آن چیزی که باعث شد در کل دنیا و ما هم الان درگیر آن هستیم علوم انسانی غربی یکطرفه شود ریشه اش رنسانس است که تلقی از انسان به عنوان انسان قدسی تبدیل شد به یک انسان کاملاً زمینی این یک ریشه خیلی مهم است. کمی جلوتر که می آییم مثلاً فرض کنید کارهایی که عقل گراهای غربی کردند فیلسوفان عقل گرای غربی مثل دکارت که اینها آمدند گفتند عقل انسان برای معرفت کافی است که به آن عقل خود بنیاد و عقل صرف و عقل مطلق می گویند. این هم باعث جدا شدن انسان از وحی بود، یعنی هرچه هست توسط عقل قابل بدست آوردن است. حذف وحی بود حذف دین و حذف آسمان. باز کمی جلوتر که می آییم کارهایی که کانت کرد به این معنا بود که اصلاً حوزه ی نظریه پردازی و حوزه عقل نظری را از الهیات و خداشناسی جدا کند که الان می گویم چه تأثیراتی در جامعه ی ما به طور ملموس دارد. یا مثلاً فرض کنید طبیعت گرایی و تجربه گرایی که مکمل هم هستند تجربه گرایی مقابل عقل گرایی نیست مکمل عقل گرایی است. یک گروهی پیدا شدند که گفتند تأکید مغز بر طبیعت گرایی است که از داخل آن تکامل داروینی درآمد. در تکامل داروینی که نظریه رایج در غرب هست اصلاً هم منسوخ نشده، واصولاً هم از بین نرفته، سیستم خلق انسان را مانند سیستم خلق زرافه می داند یعنی هیچ مزیتی برای انسان قائل نیست، اصل انتخاب طبیعی است و همه ی تمرکز آن روی انسان است تماماً روی اندیشه و تلقی از انسان است که کامل عوض می شود. الان اکثر آتهئیست های دنیا که در رأس آنها آقای چارلز داکنز که خیلی بد نسبت به خدا صحبت می کند همه ی اینها طرفداران تکامل داروینی هستند که به آنها داروینیست یا آتهئیست های علمی می گویند. باز جلوتر می آییم در دهه های اول قرن ۲۰ پوزیتیویسم منطقی اعضای حلقه وین؛ آنها که اساساً حرفی زدند که دین و گزاره های دینی بی معناست اصلاً برای گزاره های دینی نمی توان معنایی تصور کرد وقتی شما می گویید خدا وجود دارد و خدا وجود ندارد از نظر معنا یکسان است بخاطر اینکه قابل ابطال نیست و این قبیل حرفهایی که بین ابطال گراها و پوزیتویست ها هست البته اینها خودشان عمر زیادی نداشتند ولی تأثیرات آنها بسیار شگرف بود. باز کمی نگاه می کنید حاکمیت تکنولوژی و در واقع همان تقسیم بندی که شده از تکنوکراسی و تکنوپلی یعنی که هر چه هست تکنیک و اصالت تکنیک است. حال می آییم به کشور ما همه ی اینها ریشه ی بعضی از برداشت هایی است که امروز شما در جامعه ی ما می بینید مثلاً تقلیل دین به اخلاق که الان در کشور ما این حرف در بین جوانان خیلی مطرح است که دل شما پاک باشد، اخلاق داشته باش… اصلاً اخلاق مساوی با دین نیست؛ اخلاق آتهئیستی. مثلاً نمونه هایی دارند می گویند فلان آتهئیست را نگاه کن در طول عمرش اخلاقی زندگی کرد، داروین را نگاه کن در طول عمرش اخلاقی زندگی کرد. تقلیل دین به اخلاق و اینکه دین یعنی اخلاق، خودش یک اندیشه ی نظری است که الان در جامعه ی ما فکر می کنم تهاجم فرهنگی اصلی به اینجاها دارد می رسد و آنها تبعات این است. آن سطحی که در این جلسه بیشتر به آن اشاره می شود تبعات و لوازم این تهاجم است. یا الان بحثی باز بین روشنفکرهای ما هست، این بحث ها هم در بین روشنفکران ما و هم در جامعه ی عمومی مردم هست، یک تعداد نخبگان موسوم به روشنفکر این بحث ها را در سطح نخبگان مطرح می کنند یک تعداد ژورنالیست هم در مطبوعات اینها را برای عموم مردم مطرح می کنند که اینها باز مکمل هم هستند. الان بحثی هست که دین یعنی تجربه ی شخصی مثل تجربه حسی و طرفداران بزرگی در دنیا دارد مثل وب استون که آدم های بزرگی هستند که اکثراً هم در امریکا هستند که دینداری یعنی یک تجربه ی شخصی و عرفانی که عرفانی آن می تواند در سطح خیلی عادی و عرفی قرار می گیرد ، عرفان بدون خدا که سرچشمه همه ی عرفان های کاذب هم از اینجاست این باز دقیقاً مبتنی بر بعضی از همان اندیشه های نظری و فلسفی است که در واقع جلوتر اشاره کردم یا کنار زدن دین نهادی و دین حکومتی؛ همان چیزی که تحت عنوان سکولاریسم مطرح می شود و اینها می گوییم این هم باز ریشه در افکار کانت و نئوکانتی ها دارد یا الان بحثی که مطرح شده که متون و نصوص دینی ذاتاً قدسی نیستند این را بعضی از مستشرقین خودمان هم مطرح می کنند که در راس آن آقای سروش است که متون دینی بازتاب تجربه شخصی یک جماعتی از دیندارها هستند، قدسیت ذاتی ندارند، بازتاب تجربه های شخصی هست. یک فیلسوفی در آلمان به نام اشلایر ماخر مربوط به قرن ۱۸ و ۱۹ است که باز نتیجه افکار آن این شده که امروز مطرح است یا بحث تجربه نبوی الان بحث تجربه نبوی در بین جوانان خیلی مطرح است که تجربه نبوی تجربه ای نیست که منحصر به پیامبران باشد حالا چه پیامبران توحیدی یا پیامبران دیگر. تجربه نبوی برای همه امکان پذیر است و چیز خاصی نیست و انحصاری ندارد. نتیجه این حرف انکار نبوت است یا مثلآً فرض کنید بحث حقانیت متکثر که حقانیت و رستگاری در هیچ جا منحصر نیست، این هم دقیقاً برمی گردد به همان اندیشه ای که آمده دین و مبانی دینی را از تجربه شخصی و رستگاری و اینها جدا کرده یا اصالت علم و تکنولوژی که الان جامعه ی ما به آن مبتلا شده، درست است که حکومت می تواند رسماً دینی باشد ولی اعضای دولت و کارگزاران آن ممکن است یک تعداد مهندس باشند که از لحاظ دینداری خیلی خوب باشند ولی از لحاظ اعتقاد و باور کاملاً تکنوکرات باشند و نتوانند مفهوم حکومت دینی را به درستی درک کنند و تحت تأثیر افکاری قرار بگیرند که ناشی از همان اصالت تکنولوژی است که الان اندیشه آن در غرب به جامعه ی ما نفوذ کرده و حالا وقتی شما به تاریخ انقلاب نگاه می کنید می بینید که بحث علوم انسانی اسلامی مطرح می شود معلوم می شود خیلی هوشمندانه دارد به این واقعیت توجه می شود که اگر به مبانی اندیشه توجه نشود می تواند مخاطره آمیز باشد اندیشه غرب مبتنی بر این است که انسان موجودی آسمانی و قدسی نیست که به تبع آن دین و وحی وجود داشته باشد، انسان مثل بقیه موجودات است یا مثلاً نظریاتی که فروید داده است. دوستان فرمودند که دهه اول انقلاب نسبت به تهاجم فرهنگی احساس خطر نشده من فکر می کنم اگر از این لحاظ نگاه کنید اصلاً این طور نبوده یعنی اولین کاری که ستاد انقلاب فرهنگی در اوایل انقلاب کرد در همین جهت بود همین آقای سروش یک زمانی می گفت[در علم] فیزیک هم اسلامی و غیراسلامی داریم حالا همین آقای سروش برای هیچ چیزی هیچ معنایی متصور نیست. ولی در ستاد انقلاب فرهنگی کسانی در کنار آقای سروش بودند که می گفتند از فیزیک منصرف شوید فیزیک دیگر اسلامی و غیراسلامی ندارد بیایید همین روانشناسی را از نظر مبانی اسلامی و غیر اسلامی بررسی کنیم اما ایشان می گفت نه. اتفاقاً دهه های اول انقلاب کار ستاد فرهنگی همین بود اصلاً تعطیلی دانشگاه برای همین [مقابله با تهاجم فرهنگی] بود تا اخیراً دوباره فکر می کنم با بیاناتی که مقام معظم رهبری داشتند دوباره این بحث دارد به صورت جدی مطرح می شود. این برداشت شخصی من است. من فکر می کنم حوادث سال ۸۸ یک توجهی به کشور داد که بعضی از این اتفاقاتی که در سطح کشور می افتد چه در سطح روشنفکران و چه در سطح عموم مردم به مبانی فکری و گرایش های فکری برمی گردد و تهاجم اصلی فرهنگی از آن ناحیه است و نتیجه ی آن حوادث سال ۸۸ می شود. آن را نمی شود بدون توجه به بعضی از اندیشه ها تحلیل کرد آن حوادث تنها یک جنبش خیابانی نیست. واقعاً اندیشه ای است که در زمانی مطرح می شود و شما می بینید که بعد از سال ۸۸ مقام معظم رهبری نسبت به علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی دوباره توجه می دهند من می خواستم بگویم علاوه بر آن سطحی که دکتر زورق به خوبی اشاره کردند به اندیشه ای که از غرب وارد شده و جدید هم نیست و شاید پانصد سال قدمت دارد باید توجه کرد به هرحال در جمهوری اسلامی بعد از ۳۰ تا ۳۵ سال ما هنوز در این زمینه موفقیت های زیادی نداشتیم و یا شاید ۳۵ سال هنوز یک فرصت زمانی کافی نیست با توجه به شرایطی که این کشور داشته این را نمی شود نادیده گرفت گرچه آن تأثیرات آداب و رسوم و سنت هایی که ناشی از فعالیت های ضد فرهنگی برای کشور هست را نمی شود نادیده گرفت.
متقی:
بحثی که من دارم این است که اگر فرهنگ را در یک قالب تحلیلی در نظر بگیریم می خواهم مختصری به آن بپردازم عامل انسجام نیروهای اجتماعی، گروه های اجتماعی و باورهای اجتماعیست، یعنی اگر بخشی از شاخص های بازتولیدکننده ی سنت و رفتار وجود نداشته باشد نشان می دهد که آن جامعه از درون خودش قابلیت لازم را برای بقا ندارد و هر نیرویی که ضعیف شود به گونه ای اجتناب ناپذیر در معرض تهاجم قرار می گیرد. تاریخ نشان داده اگر نیروی نظامی ضعیف شود در معرض تهاجم قرار می گیرد، اگر نیروی اقتصادی ضعیف شود جایگاهش را در بازار از دست می دهد. بنابراین وقتی که ما صحبت از تهاجم فرهنگی می کنیم فکر می کنم یک مسئله ی دو سویه است ۱- فضایی که از درون، آن بازتولید لازم را ندارد و ۲- نیرویی که از بیرون می خواهد جهان را فتح کند هدف آن فقط یک حوزه جغرافیایی نیست. هدفش تنها یک نظام سیاسی نیست، هدف آن فقط یک انقلاب نیست. هدف آن همه ی انقلاب هاست. وقتی که جرج اورول کتاب قلعه حیوانات را و یا کتابی که در سال ۱۹۴۸ نوشت. این دو کتاب از جمله کتابهایی است که CIA به اورول به عنوان پروژه داده بود که شرح آن هم در کتاب جنگ سرد فرهنگی آورده شده است. بهترین نویسندگان دنیا اینها هستند و می آیند در یک فضای غیرمستقیم با یک انقلاب مقابله می کنند که یک نشانه های کاستی هم در درون آن وجود دارد. این را در اینجا داشته باشید. من دانشجوی قبل از انقلاب هستم. بعد از انقلاب فرهنگی که دانشگاه ها باز شد ما سر کلاس رفتیم. به ما درس معارف اسلامی دادند صحبت آقای سروش شد کتاب معارف اسلامی ۱ و ۲ در سال ۶۲ [اگر دوستان یادشان باشد] آیت الله مصباح و آقای سروش نوشته بودند. در معارف اسلامی ۱ بحث های توحید بود. اثبات خدا در این قالب بود که ابتدا خدا را رد می کرد و بعد اثبات می کرد. معلم ما آمده بود سر کلاس، روحانی هم بود در آن زمان نماینده مجلس هم بود. رد کردن خدا را انجام می داد و نمی توانست [خدا را] اثبات کند. بعداً بحث هایی که داشتیم و می گفتیم اصلاً این [نحوه تدریس] معارف اسلامی را نمی خواهیم یا نکته دوم؛ من در خانه نشسته بودم دیدم دخترم کتاب دینی را دارد از بر می کند و یاد نمی گیرد گفتم چه شده بابا جان؟ دیدم من هم [آن عبارت را] خواندم خدا شاهد است نفهمیدم چه است. به این نتیجه رسیدم که قبل از انقلاب افرادی فرصت داشتند مثل شهید بهشتی مثل شهید مفتح، شهید مطهری و اینها معارف می نوشتند کتاب دین می نوشتند، تعلیمات دینی می نوشتند و در نتیجه در آن یک [فضای] انقلابی بازتولید شد، یک انقلابی حاصل شد. ذخایری وجود داشت این ذخایری که به وجود میآید احتیاجی به نخبگانی دارد که بتوانند متناسب با فضای موجود، قالب های فرهنگی آن را بازسازی کند، اگر فرهنگ که یک امر پیشینه است و متناسب با ضرورت های موجود بازسازی نشود، قدرت، اثربخشی و جاذبه ی خود را از دست می دهد. رابطه انسان با فرهنگ مبتنی بر آن جاذبه ای است که ناشی از قدرت است. اگر معادله ی قدرت وجود نداشته باشد طبیعی است که غنی ترین فرهنگ ها در یک وضعیت فرسایش قرار می گیرند اما اینکه آیا تهاجم فرهنگی یک امر واقعیست؟ بله واقعیست. حداقل چهار کتاب بنیادین هست که خود غربی ها نوشتند و در آنها این بحث تهاجم فرهنگی را دارند که چگونه این کار انجام می گیرد؟ از طریق اقناعی که این اقناع می تواند یک قدرتی را به عنوان یک امر فراگیر جهانی به آن وسعت دهد و برای آن پذیرش ایجاد کند اولین بار خیلی از این بحث ها را شاید مارکسیست ها داشتند. گرامشی وقتی که بحث هژمونی را مطرح می کند، هژمونی گرامشی مبتنی بر جلوه هایی از تهاجم فرهنگی است. تهاجم فرهنگی به تنهایی نیست این تهاجم فرهنگی با اقتصاد، صنعت، تکنولوژی و نیروی نظامی پیوند می خورد مثل آن رگ و پی ای هست [که در وجود آن زردپی هم هست] که در وجود آدم هست و ماهیچه ها و بخش های مختلف را به یکدیگر پیوند می دهد وقتی که بحث هژمونی را برای نظام سرمایه داری مطرح می کنیم می گوییم در بخشی از نظام سرمایه داری سلطه یک اجبار است و بخشی از آن هم مبتنی بر فریب، اقناع و اغوا است. اگر این دو را با یکدیگر داشت [می شود آنچه امروز هست] و می گوید نظام سرمایه داری امروز این دو را با هم دارد، در نتیجه این فضای هژمونی حاصل می شود. ما کتاب های زیادی داریم که به فارسی ترجمه شده؛ کنترل فرهنگ، تراست مغزهای امپراطوری که می گوید چگونه آنها می توانند جهان را کنترل بکنند بحث اصلی بحث شناخت است. حدود ۳-۲ سال پیش من داشتم به یک کنفرانسی در ترکیه می رفتم. یک خانمی که در دانشکده علوم سیاسی – اقتصادی لندن کار می کرد و این کنفرانس هم آن دانشگاه برگزار می کرد ولی در ترکیه برگزار می کرد خانم ایرانی به نام زیبا میرحسینی ایمیل زد احتمالاً باید دوستان ایشان را بشناسند کارهای فرهنگی و انسان شناسی می کند گفت که یکی از این دوستان ما بچه اش انگلیس است و می خواهد کمی پول و لباس بیاورد اشکالی دارد شما بیاورید؟ گفتم نه. از تیپ او مشخص بود که از علی اللهی های کرمانشاه بود و مشخص بود که یک آدم دارای جایگاه بود کاری که دارد می کند روی مجموعه های علی اللهی ایران است یعنی افراد را به نام می شناسند، محل زندگی آنها را می دانند جایگاه اقتصادی آنها را می دانند و برای فرزندشان در خارج از کشور بورس می کنند و به این ترتیب یک شناخت کامل به دست می آورند. نشان می دهد اگر جهان غرب در فضای تهاجم فرهنگی قرار دارد علتش این است که دانش لازم را هم دارد. خانم لمبتون را در نظر بگیرید در کتاب مالک و زارع در ایران، خانم نیکی کدی را در نظر بگیرید در کتاب ریشه های انقلاب ایران تعبیری که از امام می دهد، بنیاد خانوادگی امام، تفکر امام بنابراین اگر جامعه ای برای شناخت جوامع دیگر سرمایه گذاری می کند، این علم برای علم نیست، این علم برای غلبه هست. اما عالم کار خودش را می کند برای من جالب بود زمانی که نام یکسری از افراد در فتنه سال ۸۸ مطرح شده بود نام هابر ماسی که به دانشگاه تهران آمده بود آورده شده بود. هابر ماس اصلاً شأن خودش را فراتر از شأن کل سرویس اطلاعاتی آلمان یا خیلی از مجموعه های دیگر غربی می داند اما تولید اندیشه ای که می کند، آن تولید اندیشه اش به قدری فراگیر است که می تواند غلبه را بوجود بیاورد. ما عمدتاً به مؤلفه های بنیادی توجه نداریم بلکه به انعکاس و آثار توجه می کنیم، یعنی تا زمانی که نگاهمان به زیربنای تهاجم فرهنگی نباشد و ندانیم که به قول آقای آیت اللهی اگر آنها غلبه می کنند [به چه علت است نمی توانیم موفق شویم] این تفسیر را از کتاب شریعتی یادم می آید که چنین بحثی را داشت در آن دوران قبل از انقلاب که ما می خواندیم که می گفت یک فرد فکر می کرد که تمام غرب این ظاهر بی حجابی و فساد آن است و غافل بود که کتابخانه ای که شب ساعت ۱۰ می خواست ببندد به زور آن خانم می آمد برق را خاموش می کرد که دیگر زمان استفاده از این کتابخانه تمام شده این یک وضعیتی است که ما باید به آن توجه داشته باشیم و یک بازگشت به خویشتن داشته باشیم و ما باید در بحث مربوط به فرهنگ و اندیشه و این طور چیزها بازنگری کنیم. من کتابی را دو سال پیش نوشتم ۱۶ مدل مداخله گرایی امریکا را در مناطق مختلف جهان آوردم یعنی بحث پژوهشی بنیادین اساسی که شاید من ۳۰ سال پشتوانه کار تئوریک و تحلیل مطالعاتی در حوزه خودم دارم یک سال و نیم هم زحمت کشیدم شاید دو میلیون تومان هم دادم هنوز کتاب چاپ نشده. یک کتاب دیگر من هم چاپ کردند” تحول قدرت نرم در سیاست خارجه آمریکا”. اما باور کنید با دل خونی نه با دل خوشی در این شرایط مطمئن باشید تهاجم فرهنگی روز به روز افزوده می شود چرا؟ چون کسی که مسئولیت کار آن انتشارات و حوزه فرهنگی را دارد وقتی نگذاشته برای اینکه بتواند به یک معرفت علمی دست پیدا کند. بنابراین تا زمانی که ما همه چیز را سیاسی بکنیم به واقعیت امر نمی توانیم برسیم. امروز کنترل فرهنگ در فضای جهان غرب آنقدر پیچیده انجام می گیرد یعنی جهان غرب هم سوژه است چه برسد به جهان سوم و چه برسد به فضای ما. ما را اصلاً در قالب شرق شناسی نگاه می کنند این قالب شرق شناسی یعنی تحقیر ما. فضای شرق شناسی یعنی اینکه خاورمیانه ای در وضعیت تعارض قرار دارد، در فضای درونی خود دائم جدال می کند. بیایید من ۱۰ کتاب از جمله یک کتاب که مربوط به برژنسکی را برای شما بیاورم ببینید چه تفسیری دارد. آینده ی آزادی فرید زکریا بخش خاورمیانه آن را بیاورید ببینید چه تفسیری دارند. بنابراین نکته ای که من می خواهم بگویم این است که جهان غرب یک واقعیت است، یک واقعیت مهاجم است اما ابزار تهاجمش را دارد. هدف جهان غرب هم سلطه و سیطره است. در این مسئله هم تردیدی وجود ندارد اما بخشی از این سلطه وسیطره اش را براساس اجبار انجام می دهد و بخشی از این سلطه و سیطره اش را از طریق الگوهایی که ما تقلید بکنیم و بخشی از آن را هم از طریق فضای گسستی که در جامعه بوجود می آید. بنابراین من فکر می کنم که باید این مسئله ی تهاجم فرهنگی که مقام معظم رهبری هم روی آن تأکید داشته اند، کالبدشکافی شود. نقش عوامل درونی و نقش عوامل بیرونی در آن شناخته شود و بعد وقتی که نگاه می کنید می بینید این دو در یک وضعیت هم تکمیلی قرار می گیرند. این هم تکمیلی یعنی وضعیتی که قدرت نیروی مهاجم را بازتولید می کند. بنابراین پیشنهادی که من دارم این است که اولاً همه ی ما باید به بحث مربوط به واقعیت تهاجم فرهنگی توجه بکنیم. نکته دوم اینکه نقش خودمان را در ارتباط با چنین فضاهایی ببینیم. وضع آموزش عالی [همه دوستان جزو اساتید هستند] [مورد توجه قرار دهید] خدا شاهد است من کلاس دوره دکترایی را این ترم دارم در یک دانشگاه غیردولتی دانشجویان آن از دانشجوی لیسانس ۱۵ سال پیش ضعیف تر است این فرد دو روز دیگر مدرک می گیرد. و افزایش انتظاراتی بوجود می آید یعنی هزینه های نظام سیاسی افزایش پیدا می کند، انتظارات در رابطه با نظام سیاسی بیشتر می شود. اینکه استادهای دانشگاه در یک وضعیت انفعالی قرار دارند شاید هم کار جدی انجام ندهند این که دیگر مربوط به خودمان است. من فکر می کنم اینها بحث هایی است که زمینه های مربوط به تهاجم فرهنگی را بیشتر می کند و بحث مربوط به فرسایش فرهنگ را هم در داخل و به موازات آن رقم می زند.
پورحسین:
می خواهم یک نگاه روانشناختی نسبت به مسئله ی تهاجم فرهنگی ارائه بدهم. در مقوله تهاجم فرهنگی یک نگاه، نگاه مکانیزمی است و یک نگاه، نگاه محتوایی. من فکر می کنم که برای فهم تهاجم فرهنگی خیلی لازم نیست ابتدا سراغ نگاه محتوایی برویم و اینکه در محتوا چه می کنند. آقای دکتر متقی جان کلام را فرمودند من فکر می کنم روی نگاه مکانیزمی باید دید که چگونه نگاه محتوایی را وارد می کنند سوالی هم که آقای دکتر بهشتی پور کردند و سوال درستی هم بود همین است من فکر می کنم اگر چند مؤلفه را مورد توجه قرار دهیم و حرکتی که غرب دارد انجام می دهدمورد دقت قرار دهیم بخصوص در حوزه معرفتی که حالت تهاجمی دارند، کار خودشان را دارند انجام می دهند. آنها هم ممکن است بنیشیند و بگوید اسلام رادیکال [به تعبیر خودشان] دارد به صحنه ی سبک زندگی ما و ساحت ایدئولوژی ما حمله می کند [هرچند گروههای تروریستی را خودشان ساخته اند] من فکر می کنم بحث تهاجم فرهنگی یک مقدار از درد دل باید خارج شود یک مقدار شناخت مکانیزم های تهاجم و تفاوت تهاجم و غیر تهاجم را در آن مشخص بکنیم. خیلی چیزهایی که ما گاهی از آنها یاد می کنیم تهاجم نیست به عنوان مثال بحث های معرفتی که آقای دکتر حسینی فرمودند آنچه که به ما می رسد تهاجم است اما آنچه که آنها انجام می دهند نمی توان تهاجم نام نهاد، یک اندیشه است که تولید می شود دلیل آن هم این است مبنای انسان شناختی مادی گرایانه دارد خدا در کار نیست و لاجرم یک چنین نتایجی را خواهد داشت و از آن دفاع می کند ولی نتایج تفکر آنها چنین چیزی است. این نشان می دهد که مرز تهاجم فرهنگی یا انتقال ارتجالی فرهنگی را باید یک مقدار مشخص بکنیم به همین دلیل به نظر من بحث را فعلاً باید در فاز مکانیزمی نگه داریم. پیشنهاد من این است. موضوع فرهنگ انسان است. من فکر می کنم آنجایی که در جامعه ما پاشنه آشیل ما محسوب می شود و در آنجا تهاجم فرهنگی شکل می گیرد بحث انفعال و عدم انفعال است این که آقای آیت اللهی هم فرمودند که در اول انقلاب تهاجم نبود یک دلیل آن جنگ بود زمینه ی passivity و انفعال نبود که بخواهد یک فرهنگ مهاجم شود نمی توانست تهاجم بکند. خود جنگ، حالا ذات جنگ مشخص است ولی جنگی که ما داشتیم، دفاع مقدس، به ما اصلاً اجازه نمی داد فضا به گونه ای نبود که یک اندیشه بتواند نفوذ کند سه سال هم که دانشگاه تعطیل بود و وضعیت مطبوعات به گونه ای نبود که این تهاجم بتواند شکل بگیرد. آنجا وقتی انفعال نبود صحبت از تهاجم فرهنگی هم نیست به محضی که انفعال می آید تهاجم فرهنگی هم می آید حالا این انفعال ناشی از چیست؟ من فکر می کنم چند مؤلفه برای تهاجم و تفکیک آن از غیر تهاجم باید بیان شود؛ یکی اینکه تهاجم همیشه روی انسان های منفعل سوار می شود این تعبیر احتمالاً از امام هست که یعنی ملت که از حالت انفعال خارج می شود چیزی بر او اثرگذار نیست. پس ما اول باید روی انسان فعال و روی انسان منفعل بحث کنیم. حالا اگر رابطه ی فعال – فعال ایجاد کنیم با غرب یا شرق یا هرکجا که هست،اگر ما در ارسال اندیشه و در انتخاب اندیشه فعال باشیم چیزی به نام تهاجم فرهنگی شکل نخواهد گرفت اما اگر رابطه ی فعال و انفعال باشد بساطی است که الان داریم. پس ما نمی توانیم اعلام جرم کنیم که تو چرا فعال هستی ما باید ابتدا اعلام جرم نسبت به خودمان کنیم که چرا منفعل هستی به این دلیل یک کیفرخواست ابتدا باید برای خودمان بنویسیم ما معمولاً کیفرخواست را اول برای طرف مقابل می نویسیم. تعریف من از تهاجم دشمن که همیشه بیرون از مرز هم نیست بلکه از داخل مرز هم نه نیابتی بقول سیاسیون امروز [حتی گاهی غیرنیابتی و بصورت کاملاً خودجوش] داخل مرز هم وجود دارد، بکارگیری مکانیزم ها و ابزارهای بخصوص اندیشه ای با استفاده از امکانات ماست. اینجا که با استفاده از امکانات ماست شکل تهاجم به خود می گیرد. مؤلفه دوم بحث هدف است، اگر هدف – که حالا در سایه جهانی شدن دارد این اتفاق دارد می افتد- نوعی بسط فردگرایی است با شتاب فناوری دارد این را ایجاد می کند برای اینکه یک سوداگری مرکانتینیستی به تعبیر آقای دکتر سلطانی و اقتصاد دانها و برداشت منافع و تضعیف قدرت ملی باشد هجوم است، این هجوم است یعنی آمده یک چیزی را در جای دیگر به شکل نرم تخریب کند. هدف برداشتن منافع و کسب سود فردی و جذب سود حزبی برای خودش است. عموماً هم از آن طرف منافع ملی نیست اما تضعیف قدرت ملی را از این طرف انجام می دهد. ولی یک موقعی است که هدف اعتلای انسان است. سوال آقای بهشتی پور هم این بود که این کلمه خدا وکیلی هم که بکار بردند یک جمله ی معترضه در آن بود خدا وکیلی وقتی ما چنین چیزی به آن طرف منتقل می کنیم، تهاجم برای آنها محسوب نمی شود؟ نه، چون قرار نیست که ما اعتلای انسانی را در آنجا بهم بزنیم ما اگر بخواهیم اعتلای انسانی را بهم بزنیم با استفاده از ابزارهای آنها و به تعبیری نامردی کنیم بله ما هم داریم تهاجم می کنیم. ولی فرهنگ ما مثل آب یا به تعبیر قشنگ تر عطری است که جای خودش را کم کم دارد باز می کند چون منطبق بر فطرت است اگر انطباق از فطرت را برداریم و ما هم از ابزارهای آن سرزمین و اقلیم استفاده کنیم و کلک بزنیم ما هم داریم تهاجم می کنیم فرقی نمی کند. من یک مثال عرض کنم آخرین نکته بحث طلاق است. من آماری دیروز از مرکز آمار برای جایی گرفتم و تکمیل آن هم از نیروی انتظامی گرفتم خیلی حیرت انگیز است. نشان می دهد رشد طلاق بسیار بالاست عامل اصلی آن هم که یک زمان می گفتند اقتصادی و اجتماعی است ولی الان این طور نیست. یک چیزی را عرض بکنم یکی از یافته هایی که الان سه کنگره دارد پشت سر هم برگزار می شود جالب این است که در دانشگاه شاهد هم برگزار می شود با حضور آقای دکتر کاظم فروتن آنجا کاملاً هم درست است نتیجه درست است نزدیک ۳۷ درصد طلاق ها کاملاً ناهوشیار ناشی از ناتوانی ها یا ارتباطات ناقص جنسی است بدون اینکه مراجعین و آدم هایی که طلاق می گیرند بدانند. آیا این واقعاً در فضا یا پارادایم ایرانی ـ اسلامی ما اصلاً چنین چیزی جا داشت چطور این دگردیسی اتفاق افتاده که الان رتبه یک را در طلاق دارد نشان می دهد؟ و جالب این است که در تحلیلی که ما از ۱۲ سریال انجام دادیم از ۱۲ سریال خارجی که توسط ماهواره پخش می شود تهیه کردیم. بالای ۸۰ درصد این سریال ها سبک زندگی و رفتار بین زن و مرد و نوعی قبح زدایی انجام می دهند و جالب است که این سریال ها نزدیک به ۶ تا ۷ درصد به ظاهر عزم های سیاسی داشتند و عمدتاً روی روابط کار کردند و در شکل ظاهر هم آن طوری که نشانه گذاری کردند مشروب خوردن و از این قبیل توانستند حرکتی انجام دهند. می توانیم بگوییم این تهاجم است به دلیل آنکه او می خواهد تخریب خانواده کند اما اگر نمی خواهد تخریب خانواده کند خودبخود این فضا و این اندیشه می آید چنین کاری می کند به نظر من اسم این تهاجم نیست ولی هدف گذاری کرده و ۱۲ سریالی که ما دیدیم، نزدیک به ۹۰ سریال تابحال به این شکل ساخته شده، حامی مالی هم دارد دوستانی که در رادیو و تلویزیون هستند می دانند بسیار پر خرج است چه حمایتی پشت اینهاست که دارد چنین خرجی می کند بغیر از آمریکا و اسرائیل کس دیگری نیست دارد پول خرج می کند و خوب هم دارد می سازد. شواهد نشان می دهد [اسناد آنها نشان نمی دهد حالا ممکن است آقای دکتر متقی سندی هم پیدا کنند در اسناد مثلاً سیاسی. سند ندارند ولی شواهد نشان می دهد] این حرکت برای تخریب یک بنیانی به نام خانواده است. تراز خانواده برای آنها مشخص است اما این ترازی که در اینجا شکل گرفته را می خواهند بهم بزنند. این دقیقاً مشخص است. دارد نقشه می کشد و دارد هجوم می کند و می خواهد خودش را از مرز رها بکند برای اینکه دنیا را مثل خودش بکند و از ابزارهای ما هم دارد استفاده می کند و نهایتاً ایجاد خسارت می کند، اسم این هجوم است. پیشنهاد من این است این مکانیزم را باز هم ببینید بخصوص روی رفتارشناسی دشمن در شکل تهاجم فرهنگی یک مقدار دقت بکنیم که سریع به سمت این نرویم که چه باید کرد به نظر من برای پاسخ دادن به پرسش چه باید کرد الان زود است.
البته من چون من در محیط دانشگاهی هستم این انفعال را در قشر روشنفکر و قشر علمی بیشتر از مردم کوچه و بازار می بینم دلیل آن هم این است که فضای ذهنی یک فضای شکل گرفته ای است که برای ما نیست به تعبیر ما طرحواره ها کاملاً طرحواره هایی است که پذیرنده یک تفکر بیرونی است ولی در مردم کوچه و بازار با یک “یا حسین” مسئله را تقریباً حل می کنند.
فیاض:
اصلاً فرهنگ بدون تهاجم نمی شود در مردم شناسی فرهنگ را با یک فضای تهاجمی می شناسیم برعکس جامعه یا حتی اقتصاد چون فرهنگ سیال و نرم است و به همین دلیل به شدت جابجا می شود. چه بخواهیم و چه نخواهیم. یا تهاجم می کنی و یا تهاجم می شوی. یکبار ما خیلی سال پیش در فرهنگستان هنر یک جلسه ای بود – دوستان کارگردان سینما گفتند فیلم های آمریکایی این طوری است بعد گفتند پس ما باید دست هایمان را بالا ببریم و تسلیم شویم. ما تهاجم کردیم آنها هم دارند تهاجم می کنند چون ما تهاجم کردیم آنها را تحریک می کنیم، آنها بیشتر تحریک می شوند مثلاً ما در منطقه تحریک می کنیم آنها هم تحریک می شوند به عراق میرویم به سوریه می رویم به یمن می رویم که آنها هم تحریک می شوند و تشریف می برند. اصلاً بزرگی ما و رشد ما این است که به آمریکا حمله کردیم و آنها هم حمله کرده و پیوسته ما بزرگ شدیم ولی ما انگیزه درونی دوست و دشمن نداشتیم. بزرگترین خطر مذاکرات هسته ای هم همین است که آن دشمن خارجی از بین برود، نظام فعال درونی ما بشکند ما هم فروپاشی کنیم مثل شوروی که به نام اتمی شروع شد ولی به فروپاشی شوروی انجامید. مگر اینکه هدف های جدید تعریف کنید برای آینده که اگر رابطه با آمریکا خوب شد…
متقی:
مثال هایتان فرهنگی باشد چون اگر مثال هایتان سیاسی باشد [اصل موضوع] محو می شود
فیاض:
در نتیجه همین است. یا تهاجم می کنیم و یا تهاجم می شویم. پس در فرهنگ اصلاً برنامه باید تهاجمی باشد، دفاعی بی معناست یعنی در فرهنگ خیلی واضح است در اقتصاد ممکن است بگیرد ولی در فرهنگ همین است. اولین چیزی که مورد تهاجم است، دین است یعنی رنسانس اگر شروع شد با دین شروع شد. یا اینکه تهاجم فئودالی یا هرچه شما اسم آن را بگذارید. ما هم اگر دینمان را فعال نکنیم از درون شکست می خوریم شکی در آن نیست. ما باید یک دین اغنایی برای همه داشته باشیم هجوم آن فرهنگ هم عام باشد براساس دین. بزرگترین مشکل ما که داریم بیشتر دچار بحران انفعال می شویم. حالا در اینکه مشکل کجاست خیلی بحث وجود دارد.. اگر ما الان روی این منطق دینی بررسی کنیم در رابطه با ارتباطات و حتی اقتصاد و حتی سیاست چه [قدرت] اغنایی دارد؟
تاریخ میزگرد: تیر ۱۳۹۴