فارین پالیسی: هنوز هم «قرارداد اجتماعی آمریکا» بر پایه دشمنی نژادی استوار است

شفقنا-فارین پالیسی در نوشتاری به نژادپرستی نهادینهشده در ساختارهای اجتماعی ایالات متحده پرداخته و آن را نقد کرده است.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا به نقل از فارین پالیسی؛ بیمیلی پایدار سفیدپوستان آمریکا برای تقسیم موهبتهای کشور با هموطنان سیاهپوستشان در بیماریهای اجتماعی ریشه دارد. گرچه قتل یک سیاهپوست به دست پلیس به رویدادی عادی در آمریکا تبدیل شده، اما خشم عمومی اینبار نشانگر آن است که مردم آمریکا سرانجام فهمیدهاند که نژادپرستی چه آسیب عمیقی به قرارداد اجتماعی آنها زده است. آمریکاییها چهبسا اکنون دانسته باشند که دشمنی نژادی چگونه اولویتهای آنها را فراتر از مساله نژاد، دگرش داده و این دشمنی امروزه در قرارداد اجتماعی این کشور چقدر نهادینه شده است. این دشمنی نژادی- و نه کاپیتالیسم- است که به آمریکاییها اجازه میدهد ثروتآفرینی در جوار یک محرومیت کلان را ستایش کنند، محرومیتی که مایه شرمساری هر کشور پیشرفتهای است.
در ردهبندی بینالمللی فقر، آمریکا در میان کشورهای صنعتیِ ‘سازمان توسعه و همکاری اقتصادی’ در پایینترین رتبه حتی پس از مکزیک و ترکیه قرار دارد. آمریکا همچنین از لحاظ بیماریهای ناشی از فقر هم بدترین رتبه را دارد. بالاترین نرخ بارداری نوجوانان در میان کشورهای پیشرفته به آمریکا تعلق دارد. از هر ۴ کودک در آمریکا ۱ کودک تنها یک والد دارد که در میان کشورهای صنعتی بالاترین درصد است. به جز شیلی، مکزیک و ترکیه، نرخ مرگ و میر نوزادان در هیچ کشور دیگری در میان کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی بیشتر از آمریکا نیست- که اغلب این نوزادان از مادران فقیر رنگین پوست به دنیا میآیند. از لحاظ ابتلا به دیابت و چاقی، نرخ مرگ ناشی از انگل و سایر عفونتها و مرگ زودهنگام، آمریکا امروزه بدترین شرایط را در میان سایر کشورهای ثروتمند دارد.
چرا آمریکا که شاید ثروتمندترین کشور تاریخ جهان باشد به چنین محرومیتی اجازه ماندگاری میدهد؟ آمریکاییها جهانیسازی و دگرشهای فناورانه را دلیل این محرومیتها در میان خانوادههای کارگران میدانند. این در حالی است که پیامدهای جهانیسازی و پیشرفت فناوری در تمام کشورها- فرانسه، آلمان، کانادا و ژاپن- وجود دارد، اما فقط آمریکا گرفتار محرومیتها شده است. دلیل اصلی این است که، آمریکا علاقهای به ایجاد تمهیدات حفاظتی سایر کشورهای پیشرفته برای حمایت از قربانیان پیامدهای جهانی سازی و فناوری ندارد. از همان آغازِ جهش بزرگ لیبرال در آمریکا در دهه ۱۹۳۰ که با بکارگیری سیاستهای رفاهی همراه بود، نژادپرستی در مسیر این سیاستها مانع ایجاد کرد.
آمریکاییهای سفید پوست که از شروع پیدایش کشور قدرت سیاسی را در دست داشتند، تصمیم گرفتند که رفاه اجتماعی را با مردمی که در آن سوی خط نژادی و قومی قرار داشتند، شریک نشود. به گفته ویلیام ژولیوس ویلسون، جامعهشناس مشهور، مالیاتدهندگان سفیدپوست با نظام رفاه اجتماعی مخالفت کردند چرا که آنها فکر میکردند با دادن مالیات مجبور هستند هزینه مایحتاج زندگی سیاهان را پرداخت کنند. ریشهی زندانهای متراکم، مردان بیکار، مادران مجرد و نوزادان مرده در آمریکا را میتوان در این حقیقت غیرعادی یافت.
سپس سیستم عدالت کیفری آمریکا مردم سیاهپوست را هدف گرفت، درست همانطور که سیاستهای رفاهی آن از دیرباز شهروندان سفیدپوست را هدف گرفته بود: امروزه تقریبا یک میلیون آمریکایی آفریقاییتبار پشت میلههای زندان هستند. گرچه سیاهان تنها ۱۳ درصد از کل جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند اما ۴۰ درصد از مردان و زنان محبوس شده در زندانها و سایر مراکز کیفری را آمریکاییهای آفریقایی تبار تشکیل میدهند. دلیل روشن است: نظام عدالت کیفری هم از ابتدای شکلگیری یک ابزار سیاسی بود.
حقیقت تاریک و پرتضادی در قراردادِ اجتماعی پرزرق و برق آمریکا وجود دارد: دشمنی نژادی که با محدود کردن سیاستهای رفاهی، مردم رنگین پوست این کشور را محاصره کرده بود، سرانجام آمریکاییهای سفید پوست را هم احاطه کرد. هزینه دولتی در نظام زندانهای کشور بین ۱۹۸۲ تا ۲۰۱۵ میلادی تقریبا ۴ برابر شده و به ۸۷ میلیارد دلار رسیده است که بیش از هزینههای دولتی اختصاص یافته به کوپنهای غذا و دو و نیم برابر بیشتر از هزینه اختصاص یافته به بیمه بیکاری است. حتی خط اعتباری مالیات بر درآمدِ اندوخته که از برترین طرحهای کشور برای مقابله با فقر است هم ۲۵ درصد کمتر از هزینههای زندانهای آمریکا بوده است.
گرچه کمتر از نیم درصد از بزرگسالان سفیدپوست آمریکا در زندان هستند- در مقایسه با ۲ درصد از آمریکاییهای آفریقاییتبار- اما سهم سفیدپوستان آمریکاییِ در حبس نه تنها از نرخ زندانیان سایر دموکراسیهای غربی مانند فرانسه و آلمان بلکه از نرخ زندانیان رژیمهای خشن تری مانند چین، روسیه و ایران هم بالاتر است.
آیا آمریکا میتواند خود را از این ویرانشهر اجتماعی و دشمنیهای نژادی آن برهاند؟ تاریخ، پیشینهی نویدبخشی در این زمینه ندارد. پس از ناآرامیهای ۹ ماه نخست ۱۹۶۷ که در آنها پلیس، ۱۶۴ بار با آمریکاییهای آفریقاییتبار مقابله کرد و اعترضات آوریل ۱۹۶۸ که به دنبال ترور مارتین لوتر کینگ رخ داد، شورش و آشوبهای ناشی از این اعتراضات، سفیدپوستان میانهرویی را که از حزب دموکرات پشتیبانی میکردند واداشت که در نوامبر به نیکسون رای بدهند. سپس ستیز با جنایت پدیدار شد و یک قرارداد اجتماعی مسموم را با ابزارهایی تازه، همیشگی کرد. اگر در انتخابات پیشرو در ماه نوامبر بسیاری از آمریکاییهای سفید پوست باردیگر به گزینهای مشابه رای دادند نباید تعجب کنیم.