عشق و حرکت وجودی انسان در اسلام ناب محمدّی

0 1,045

قسمت اوّل

چکیده

یکی از دغدغه­های اصلی عالمان دینی و متفکران اسلامی در طی قرون متمادی، تحقق اسلام راستین و حقیقی بوده است و از آنجایی که برخی از دشمنان، روحانیون مقدس نما و برداشت های ناروا سبب گردیده است تا برداشت ها و قرائت های مختلفی از اسلام ارائه شود، متفکرین و علمای شیعه سعی داشته اند تا دین حضرت محمد(ص) را به خوبی تشریح نمایند و به جوامع  اسلامی و ملت های آزاده ارائه دهند. در این میان، امام خمینی(ره) به عنوان یکی از رهبران جوامع اسلامی و منادی اسلام حقیقی در قرن بیستم، تلاش کردند تا انسان ها را به زیبایی ها و حقیقت ناب اسلام آشنا نماید و در این راه، دو گونه اسلام را که در مقابل یکدیگر قرار داشتند را مفهوم سازی کردند، در یک طرف، اسلام ناب محمدی(ص) و در سوی دیگر، اسلام آمریکایی قرار گرفت. امام (ره) کلید رستگاری بشر را در دست یافتن به حقایق اسلام ناب محمدی تعریف نمودند و تاکید داشتند دولت های اسلامی باید سعی کنند با شناختن مؤلفه ها و ابعاد اسلام ناب، از سقوط و گرایش به سمت اسلام غیرواقعی و ساختگی که نماد آن اسلام آمریکایی است، جلوگیری نمایند. به همین منظور، ایشان در سخنرانی های متعدد و تقریرات خویش، مؤلفه های اسلام ناب را به همگان عرضه داشتند تا مردم به راحتی بتوانند در برابر جریانات جعلی و حامیان اسلام آمریکایی موضع گیری کنند و از پیوستن به آنها خودداری نمایند. به همین منظور، در مقاله حاضر به بررسی ویژگی ها و مولفه های اسلام ناب محمدی از منظر امام خمینی(ره) خواهیم پرداخت.

۱٫  مقدمه

منظور از اسلام ناب محمدی(ص) همان اسلام حقیقی و اصیلی است که از صاحب آن یعنی پیامبر اکرم(ص) بدون ­هیچ پیرایه و آرایشی به امیرالمومنین(ع) و سپس ائمه­ی بعدی منتقل شده؛ در قول، عمل و در عقیده و رفتار به آن پای­بند بوده و از آن بزرگواران نسل به نسل و دست به دست گشته تا به ما رسیده است. بدیهی است که اسلام ناب با تمام اجزای آن مورد نظر است و در صورت کاستی یا فزونی بر اجزای آن، تحریف یا نقص، خلوص و ناب بودن آن خدشه­دار می­شود؛ چراکه در واقع این کاستی­ها یا فزونی­ها موجب تحریف و تغییر حقیقت اسلام و اسلام حقیقی می­شود که عملاً با اسلام ناب فاصله زیادی می­گیرد. گاه در این اسلام­های تحریف شده تنها ظواهری از دیانت باقی می­ماند که از حقیقت اسلام و دین الهی خبری نیست و لذا به سادگی در خدمت ستمگران و طواغیت در می­آید و عملاً هیچگاه نجات­­بخش محرومان و مستضعفان و حامی ستم­دیدگان نخواهد بود؛ بلکه حتی توجیه­گر ظلم و ستم طاغوت­ها و ستمگران می­گردد و حامیان آن در پی یافتن وجوه شرعی برای توجیه بیداد­گری­ها و چپاول و غارت ظالمان و مستکبران و ساکت کردن مظلومین و ستمدیگان و خاموشی و خفقان توده­های ستمدیده خواهند بود.[۲] به عبارتی دیگر، اسلام ناب یعنی آن لُب اسلام؛ یعنی آن دیدگاه اصیل اسلام؛ یعنی بینش و اخبار اهل بیت(ع) از اسلام.[۳] امام خمینی(ره)، در سخنان خود در توصیف اسلام ناب می­فرمایند: «اسلام ناب محمدی، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان، تاریخ تلخ و شرم­آور محرومیت، کوبنده سرمایه­داران مدرن و کمونیسم خون­آشام، نابود کننده اسلام رفاه، تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی­درد، و در یک کلمه اسلام آمریکائی می­باشد.»[۴].

مقام معظم رهبری، در بیانات خویش، اسلام ناب را اسلام عدل، عزت، حامی ضعفا، پابرهنگان و محرومان، مدافع حقوق رنج­دیدگان و مظلومان جهان، معرفی می­کنند: «اسلام ناب محمّدی، اسلام عدل و قسط است؛ اسلام عزت و اسلام حمایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است؛ اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است؛ اسلام جهاد با دشمنان و سازش‌ناپذیری با زورگویان و فتنه‌گران است؛ اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت است.»[۵]. از دیدگاه ایشان، ریشه­های اسلام آمریکایی (اسلامِ خادم ِ زر و زور، آفت جان ملت­ها، آلت دست قدرت­ها) در انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام خمینی(ره) برچیده شد و اسلام ناب محمدی جایگزین آن شد: «در مدرسه‏ی انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانی و مروانی، اسلام مراسم و مناسک میان‏تهی، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچیده شده و اسلام قرآنی و محمّدی (ص)، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام کوبنده‏ی جباران و برپاکننده‏ی حکومت مستضعفان، سر برکشیده است. در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بی‏بندوباری و بی‏تفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بی‏حالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بی‏خاصیت؛ اسلام نجات‏بخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه‏ی دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، جایگزین اسلام آمریکایی گردید.»[۶] اسلام ناب از نظر امام، آن اسلام متکی به کتاب و سنت است که با فکر روشن، با آشنایی با زمان و مکان، با شیوه و متد علمی جاافتاده و تکمیل شده در حوزه‌های علمیه استنباط می‌شود.[۷] در ادامه به بررسی ویژگی های اسلام ناب  محمدی(ص) خواهیم پرداخت.

۲٫  ویژگی­های اسلام ناب محمدی (ص)

امام خمینی(ره) زمانی که اسلام ناب محمدی را مطرح ساختند برای آن، مختصات و ویژگی هایی را برشماردند تا از طریق آن ویژگی ها بتوان اسلام حقیقی را بازشناخت و به وسیله این ویژگی ها بتوان به ارزیابی عملکرد و سیره مدعیان اسلام ناب پرداخت و از این طریق، مسیر و عملکرد صحیح را از روش های انحرافی تشخیص داد. برخی از ویژگی های اسلام ناب محمدی که به وسیله امام خمینی(ره) تشریح شده است، به شرح زیر می­باشند:

۲-۱٫ اسلام ناب؛ دینِ مهر و عشق­ورزی به خدا

یکی از عمده­ترین و زیباترین ویژگی­های اسلام ناب محمدی(ص)، دوستی با خداوند و عشق­ورزی به اوست. خداشناسی اسلام ناب محمدی براساس فطرت است و متعاقباً باید بر اساس محبت و عشق­ورزی به محبوب باشد. در واقع عرفان و مسلک مهرورزی و عاشقی الله، اساسِ خداشناسی در اسلام ناب است. به این معنا که، بیم و ترس مدار این ارتباط نیست و اگر جاهایی می­یابیم که نشانی از خوف و ترس است، از اعمال خود انسان نشأت می­گیرد؛ نه این­که باید از او بترسند. روح عبادت و دعاهای عاشقانه میان عاشق و معشوق حقیقی جاری و ساری است. اسلام ناب محمدی منادی عشق الهی در سجاده­ی عبادت است. لذت حضور و وصال را چشیده است. با عشق­بازی سر بر دامن یار می­نهد و با او راز دل می گوید. از تفحص در آثار امام خمینی(ره) نیز، می­توان چنین استنباط کرد که یکی از اموری که انسان به آن مفطور است، فطرت عاشقانه است.[۸] ایشان در کتاب آداب­الصلاه بیان می­کنند: «در فطرت تمام موجودات حب ذاتی و عشق جبلی ایداع و ابداع فرموده، که به آن جذبه الهیه و آتش عشق ربانی متوجه کمال مطلق و طالب و عاشق جمیل علی الاطلاق می­باشد و برای هریک از آن­ها نوری فطری الهی قرار داده که به آن نور، طریق وصول به مقصد و مقصود را دریابند.»[۹] در قرآن کلمه عشق استعمال نشده است. به جای کلمه عشق کلمه «حب» آمده است.[۱۰] به عنوان مثال، در آیه ۱۶۵ سوره مبارکه بقره آمده است؛ «وَ الَّذِینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلَّه»: کسانی­که ایمان آوردند، شدیدترین محبت آن ها برای تنها حضرت رب العالمین است. حب به معنای دوستی و محبت است. ملا احمد نراقی واژه محبت را چنین توصیف کرده است: میل و رغبت طبع به چیزی که دریافتن آن سبب لذت و راحت باشد.[۱۱] به عبارت دیگر، حقیقت محبت نوعی ارتباط و جذبه میان محب و محبوب است. امام خمینی(ره) مودت و محبت نسبت به خداوند و نیکی ها را امری نفسانی می دانند و در کتاب شرح چهل حدیث بیان می­کنند: «حب و بغض، از صفات نفسانیه است متقابل با هم و حقیقت آن ها وجداناً واضح است؛ چون سایر وجدانیات و صفات نفسانیه، که حقایق ذاتیاتشان واضح تر است از شرح مفهوم آن ها.»[۱۲] بنابراین، حضرت امام بر این عقیده‏اند که محبت محتاج تعریف نیست؛ از این‏روى در آثار ایشان براى محبت، حدى منطقى یا تعریفى خاص ذکر نشده است. با این حال، در جاى جاى کتب و رسایل ایشان به توصیف‏هایى برمى‏خوریم که باید آن را تعریف محبت به خواص و آثار آن نامید. این توصیف‏ها را چنین مى‏توان برشمرد: محبت، صفت ذاتى خدا است؛ عشق، دریافت ذوقى و شهودى است؛ حبّ، حقیقت ازلى و ابدى است؛ حبّ، هم سبب ایجاد و هم عامل ابقا است؛ حبّ، حقیقت جلالى و جمالى و تنزیهى و تشبیهى است؛ حبّ، به دریایى بى‏کران و صحرایى بى‏پایان مى‏ماند.[۱۳]

یکی از دلایل فطری بودن حب و محبت به خداوند در وجود انسان­ها، میل به کمال مطلق است. از جمله خصوصیات مختص انسان که او را از سایر موجودات متمایز می­کند، عقل و دل(فطرت) است که دارای ابعاد مختلفی است. یکی از این ابعاد، توجه به کمال خواهی و بی­نهایت­طلبی است. از آنجا که انسان به کمال مطلق و زیبایی مطلق میل دارد و طالب کمال مطلق است، می­بایست معشوق کامل و زیبای مطلق نیز محقق باشد.[۱۴] تنها خدا است که جامع جمیع کمالات الهی است.[۱۵] در آیه ۱۶۵ سوره بقره نیز، ریشه محبت، کمال دوستی و جمال­دوستی است. مؤمنان تمام کمالات و جمال­ها را در خداوند می­بینند؛ لذا بیشترین محبت را به او ابراز می­دارند.[۱۶] حضرت امام(ره) در این زمینه می­فرمایند: «ما به فطرت الهی، عشق به کمال داریم و از این عشق، عشق به مطلق کمال که آثار مطلق است خواهی نخواهی داریم. و لازمه این فطرت گریز از نقص مطلق که لازمه­اش گریز از مطلق نقص است نیز داریم. پس ما خود هرچند ندانیم و نفهمیم، عاشق حق تعالی که کمال مطلق است و عاشق آثار او که جلوه کمال مطلق است، می­باشیم.»[۱۷]. از دیگر علل محبت، دوستی است که بین علت و معلول و یا معلول با علت خودش وجود دارد؛ زیرا هر معلولی نمودار علت و رشحه­ای از رشحات علت است و همیشه به حکم قاعده سنخیت مسانخ با علت خودش می­باشد. از این رو علت معلول خودش را دوست دارد؛ چون معلول فرعی از فوعات علت است و نیز معلول علت خودش را دوست دارد؛ چون معلول اصل خود را دوست دارد. اگر علت تام و وجود دهنده به معلول باشد؛ چون علیت آن اقواست، محبت بین علت و معلول هم اقوا و اشد است؛ ولی اگر علت ناقص باشد در محبت هم ضعیف­تر است. براین اساس محبت و علاقه­ای که بین واجب الوجود تعالی نسبت به بندگانش وجود دارد، قوی­ترین اسباب محبت است و بعد از آن محبتی است که بندگان نسبت به خدای تعالی دارند.[۱۸] یکی دیگر از دلایل محبت بندگان به خداوند، نعمت­های فراوان خداوند است. علامه طباطبایی در بیان علل محبت، علاوه بر کمال، به نعمت­های فراوان و بی­شمار خداوند اشاره می­نماید و معتقد هستند خداوند از هرجهت که تصور کنیم شایسته محبت است؛ زیرا ذاتاً خود یک موجود کامل است و نامتناهی و هر کمالی جز ذات او فرض کنیم متناهی و محدود است و روشن است که وجود متنهای همیشه بستگی به وجود نامتنهای دارد و این خود منشأ محبت دایم و غیرقابل زوال است و از طرفی خداوند، خالق ما و نعمت­دهنده به ماست؛ نعمت­هایی که از شماره بیرون و دایمی است. این نیز منشأ محبت ما نسبت به اوست؛ زیرا ما هر نعمت دهنده­ای را دوست می­داریم.».[۱۹]

امام خمینی(ره) نیز بر این باور است که ظهور تمام حقایق در حضرات خارجیه، به مقدّرات آنها در حضرت حق بستگی دارد و تقدیر در حضرت حق، به حبّ ذاتی است و اگر این حبّ و محبّت نبود، هیچ موجودی از موجودات ظهور نمی یافت و احدی به کمال واصل نمی­شد و همین حبّ ذاتی است که مدیر و مدبر ملک و ملکوت است. بدین ترتیب، طبق عقیده امام (ره) هم ایجاد موجودات و هم ابقای آنها وابسته به حبّ ذاتی است و چنین حبّی هم علت موجده و هم علت مبقیه است. امام (ره)از این دو ساحت به ایجاد و ایصال موجودات به کمال، تعبیر کرده­اند: «اگر حبّ ذاتی حق تعالی نبود، هیچ موجودی از موجودات پا به عرصه هستی نمی گذاشت و هیچ پدیده­ای به کمال مطلوبش نمی­رسید، و همانا آسمان ها بر پایه عشق استوار است.» پس نظام آفرینش، از دیدگاه امام (ره) چه در ایجاد و چه در بقا در پرتو عشق است. امام خمینی(ره) در مصباح الهدایه، در بحث حضرات خمس، جهان هستی را مرهون فیض اقدس و تجلّی نخستین حق می­دانند که به واسطه حبّ ذاتی به وجود آمده و متذکر می­شوند که خدا ذات خود را در آیینه صفات شهود می­کند و سپس به ظهور این عالم و عوالم دیگر می­پردازد.[۲۰] اما باید دانست که نقش­آفرینی عشق در اندیشه امام خمینی(ره) به اینجا خاتمه نمی­یابد، بلکه همچنان که عشق عامل خلقت و راز آفرینش به شمار می­آید و پیدایی جهان وامدار و مدیون عشق خدا به جمال و جلال خویشتن است، همچنین عامل هدایت و استکمال موجودات به ویژه انسان به سوی خالق هستی است؛ یعنی همچنان که عشق در قوس نزول کارساز است در قوس صعود نیز مهم­ترین عامل و محرّک است. به عبارت دیگر، اگر قوص نزول را تعبیری از عرفان نظری و قوس صعود را تعبیری برای عرفان عملی بدانیم، برای تکمیل دایره وجود و تحقّق یافتن آیه شریفه «انا للّه و انا الیه راجعون»[۲۱] در سیر و سلوک عاشقانه، وجود محبّت امری حتمی است؛ و این عشق است که سالک طریق الی اللّه را برمی انگیزد که قوس صعود را بپیماید تا آغاز و انجام این حلقه به هم بپیوندد و نظام آفرینش به غایت خود برسد. بر همین اساس، در بحث سیر و سلوک در همه آثار اهل معرفت به این نکته تصریح شده که انگیزه چنین حرکتی، از مبدأ تا مقصد، چیزی جز عشق و محبّت نیست، زیرا انسان فطرتاً عاشق کمال مطلق است و اگر خود را بشناسد درمی­یابد عاشقی است که در راه بی پایان عشق قدم نهاده و هر لحظه به محبوب خویش نزدیک­تر می­شود.[۲۲] عشق و مهروزی نسبت به خدا در آراء و اندیشه امام خمینی(ره) آثار زیر را دارد: بی اعتنایی و استغناء از دنیا، فنا، اخلاص و دوری از ریا و تزویر، شجاعت، جسارت و سردادن در طریق حقایق، ابتلاء، مصیبت و دردمندی، پشتکار، هدایت و یقین، تسلیم در برابر حق، روحیه خدمت به خلق خدا، صدق و وفاداری، باطن آراسته و طیب، معطوف به اراده و قدرت پروردگار بودن، آماج اتهامات دشمنان اسلام بودن و… .[۲۳] مؤلفه­های فوق در اسلام ناب محمدی وجود دارد و حامیان اسلام ناب از این آثار برخوردار هستند و در نقطه مقابل آنها، امام خمینی(ره) اعتقاد دارند که منحرفین از اسلام حقیقی هرگز خود را در وادی دردمندی و مصیبت قرار نمی دهند و ضمن تسلیم ناپذیری در برابر جریان حق، از باطل پیروی می کنند. این گروه، به جای حب خدا و خلق خدا، هواهای نفسانی و حوائج خویش را در نظر دارند و به همین منظور در اسلام غیرحقیقی می­توان ریشه­های مادی­گرایی و دنیاطلبی را مشاهده کرد که مصداقی برای رفاه زدگی پیروان اسلام آمریکایی است.

نویسنده: ملیحه نیکروش رستمی[۱]

[۱]. دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه مازندران.

[۲] . فلاح پور، مجید، «ابعاد و مرزهای اسلام ناب محمدی(ص) از دیدگاه امام خمینی(ره)»، مصباح، سال یازدهم، شماره ۴۱، ۱۳۸۱، ص۳۷٫

[۳] . آیت­الله محمد­علی تسخیری، «بیداری امت اسلامی؛ عوامل و موانع»، در گزیده مقالات کنفرانس تمدن اسلامی در اندیشه امام خمینی(س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ سوم، ۱۳۸۸، ص۷۹٫

[۴] . امام خمینی(ره)، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۵، جلد ۲۱، ص ۱۴۵٫

[۵] . پیام مقام معظم رهبری به کنگره عظیم حج، ۱۴/۰۴/۱۳۶۸٫

[۶] . پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) در تاریخ ۱۰/۰۳/۱۳۶۹٫

[۷] . بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیست و ششمین ساگرد رحلت امام خمینی(ره) در تاریخ ۱۴/۰۳/۱۳۹۴٫

[۸] . سکینه موسوی سردشتی، بررسی ویژگی­های اسلام ناب محمدی (ص) در نهج البلاغه با تکیه بر نظریات امام خمینی (ره)، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد، ۱۳۸۸، ص۲۰-۱۹٫

[۹] . امام خمینی(ره)،آداب الصلاه(آداب نماز)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۸، ص ۲۸۸٫

[۱۰] . رحمت­الله شریعتی،«عشق الهی در منظر قرآن کریم»، صحیفه مبین، دوره دوم، شماره ۵، ۱۳۷۹، ص ۵۸٫

[۱۱] . علی شیروانی شیری و همکاران، «تأملی در معنای حب در قرآن و دلالت­های تربیتی آن»، فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، سال ۲۱، شماره ۱۸، بهار ۱۳۹۲، ص ۱۱۵٫

[۱۲] . امام خمینى، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ۱۳۷۶، ص۴۵۲، اقتباسی از عبداللطیف عالمی، «محبت و عشق در مشرب عرفانى حضرت امام رحمه‏الله»، کنگره اندیشه های اخلاقی- عرفانی امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (ره)،۱۳۸۳، جلد۳٫

[۱۳] . عبداللطیف عالمی، «محبت و عشق در مشرب عرفانى حضرت امام رحمه‏الله»، پیشین.

[۱۴] . سیدجواد نعمتی،«ساختارهای منطقی براهین خداشناسی با تأکید بر ساختار برهان عشق به خدا»، فصلنامه اندیشه نوین دینی، سال ۷، شماره ۲۳، بهار ۱۳۹۰، ص ۱۱۳٫

[۱۵] . سید حسین حسینی،«عشق پژوهی؛ از خدا تا انسان»، فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره­شناختی، سال ۹، شماره ۳۳، زمستان ۱۳۹۲، ص ۳٫

[۱۶] . علی شیروانی شیری و همکاران، «تأملی در معنای حب در قرآن و دلالت­های تربیتی آن»،  پیشین، ص ۱۱۸٫

[۱۷] . صحیفه امام، جلد ۱۶، ص۳۱۸ .

[۱۸] . علی محامد،«حب الهی و آثار آن از نگاه فلسفه و دین»،  فلسفه دین، سال اول، شماره سوم، پاییز ۱۳۸۴، ص ۱۹۵-۱۹۶٫

[۱۹] .  همان، ص ۲۰۱٫

[۲۰] . علی غفارزاده، «جایگاه عشق در عرفان امام خمینی رحمه الله»، فصلنامه پژوهش های فلسفی، دوره پنجم، شماره ۱۹، بهار۱۳۸۳، صص۱۲۸-۱۲۶٫

[۲۱] . آیه ۱۵۶ سوره مبارکه بقره.

[۲۲] . علی غفارزاده، «جایگاه عشق در عرفان امام خمینی رحمه الله»، فصلنامه پژوهش های فلسفی، دوره پنجم، شماره ۱۹، بهار۱۳۸۳، صص۱۲۸-۱۲۶٫

[۲۳]. علی تاجدینی، «عشق در حکمت شعری امام خمینی»، فصلنامه حضور، شماره۲۶، زمستان ۱۳۷۷٫

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.