قسمت اوّل
چکیده
یکی از دغدغههای اصلی عالمان دینی و متفکران اسلامی در طی قرون متمادی، تحقق اسلام راستین و حقیقی بوده است و از آنجایی که برخی از دشمنان، روحانیون مقدس نما و برداشت های ناروا سبب گردیده است تا برداشت ها و قرائت های مختلفی از اسلام ارائه شود، متفکرین و علمای شیعه سعی داشته اند تا دین حضرت محمد(ص) را به خوبی تشریح نمایند و به جوامع اسلامی و ملت های آزاده ارائه دهند. در این میان، امام خمینی(ره) به عنوان یکی از رهبران جوامع اسلامی و منادی اسلام حقیقی در قرن بیستم، تلاش کردند تا انسان ها را به زیبایی ها و حقیقت ناب اسلام آشنا نماید و در این راه، دو گونه اسلام را که در مقابل یکدیگر قرار داشتند را مفهوم سازی کردند، در یک طرف، اسلام ناب محمدی(ص) و در سوی دیگر، اسلام آمریکایی قرار گرفت. امام (ره) کلید رستگاری بشر را در دست یافتن به حقایق اسلام ناب محمدی تعریف نمودند و تاکید داشتند دولت های اسلامی باید سعی کنند با شناختن مؤلفه ها و ابعاد اسلام ناب، از سقوط و گرایش به سمت اسلام غیرواقعی و ساختگی که نماد آن اسلام آمریکایی است، جلوگیری نمایند. به همین منظور، ایشان در سخنرانی های متعدد و تقریرات خویش، مؤلفه های اسلام ناب را به همگان عرضه داشتند تا مردم به راحتی بتوانند در برابر جریانات جعلی و حامیان اسلام آمریکایی موضع گیری کنند و از پیوستن به آنها خودداری نمایند. به همین منظور، در مقاله حاضر به بررسی ویژگی ها و مولفه های اسلام ناب محمدی از منظر امام خمینی(ره) خواهیم پرداخت.
۱٫ مقدمه
منظور از اسلام ناب محمدی(ص) همان اسلام حقیقی و اصیلی است که از صاحب آن یعنی پیامبر اکرم(ص) بدون هیچ پیرایه و آرایشی به امیرالمومنین(ع) و سپس ائمهی بعدی منتقل شده؛ در قول، عمل و در عقیده و رفتار به آن پایبند بوده و از آن بزرگواران نسل به نسل و دست به دست گشته تا به ما رسیده است. بدیهی است که اسلام ناب با تمام اجزای آن مورد نظر است و در صورت کاستی یا فزونی بر اجزای آن، تحریف یا نقص، خلوص و ناب بودن آن خدشهدار میشود؛ چراکه در واقع این کاستیها یا فزونیها موجب تحریف و تغییر حقیقت اسلام و اسلام حقیقی میشود که عملاً با اسلام ناب فاصله زیادی میگیرد. گاه در این اسلامهای تحریف شده تنها ظواهری از دیانت باقی میماند که از حقیقت اسلام و دین الهی خبری نیست و لذا به سادگی در خدمت ستمگران و طواغیت در میآید و عملاً هیچگاه نجاتبخش محرومان و مستضعفان و حامی ستمدیدگان نخواهد بود؛ بلکه حتی توجیهگر ظلم و ستم طاغوتها و ستمگران میگردد و حامیان آن در پی یافتن وجوه شرعی برای توجیه بیدادگریها و چپاول و غارت ظالمان و مستکبران و ساکت کردن مظلومین و ستمدیگان و خاموشی و خفقان تودههای ستمدیده خواهند بود.[۲] به عبارتی دیگر، اسلام ناب یعنی آن لُب اسلام؛ یعنی آن دیدگاه اصیل اسلام؛ یعنی بینش و اخبار اهل بیت(ع) از اسلام.[۳] امام خمینی(ره)، در سخنان خود در توصیف اسلام ناب میفرمایند: «اسلام ناب محمدی، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان، تاریخ تلخ و شرمآور محرومیت، کوبنده سرمایهداران مدرن و کمونیسم خونآشام، نابود کننده اسلام رفاه، تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد، و در یک کلمه اسلام آمریکائی میباشد.»[۴].
مقام معظم رهبری، در بیانات خویش، اسلام ناب را اسلام عدل، عزت، حامی ضعفا، پابرهنگان و محرومان، مدافع حقوق رنجدیدگان و مظلومان جهان، معرفی میکنند: «اسلام ناب محمّدی، اسلام عدل و قسط است؛ اسلام عزت و اسلام حمایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است؛ اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است؛ اسلام جهاد با دشمنان و سازشناپذیری با زورگویان و فتنهگران است؛ اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت است.»[۵]. از دیدگاه ایشان، ریشههای اسلام آمریکایی (اسلامِ خادم ِ زر و زور، آفت جان ملتها، آلت دست قدرتها) در انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام خمینی(ره) برچیده شد و اسلام ناب محمدی جایگزین آن شد: «در مدرسهی انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانی و مروانی، اسلام مراسم و مناسک میانتهی، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچیده شده و اسلام قرآنی و محمّدی (ص)، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام کوبندهی جباران و برپاکنندهی حکومت مستضعفان، سر برکشیده است. در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بیبندوباری و بیتفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بیحالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بیخاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچهی دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، جایگزین اسلام آمریکایی گردید.»[۶] اسلام ناب از نظر امام، آن اسلام متکی به کتاب و سنت است که با فکر روشن، با آشنایی با زمان و مکان، با شیوه و متد علمی جاافتاده و تکمیل شده در حوزههای علمیه استنباط میشود.[۷] در ادامه به بررسی ویژگی های اسلام ناب محمدی(ص) خواهیم پرداخت.
۲٫ ویژگیهای اسلام ناب محمدی (ص)
امام خمینی(ره) زمانی که اسلام ناب محمدی را مطرح ساختند برای آن، مختصات و ویژگی هایی را برشماردند تا از طریق آن ویژگی ها بتوان اسلام حقیقی را بازشناخت و به وسیله این ویژگی ها بتوان به ارزیابی عملکرد و سیره مدعیان اسلام ناب پرداخت و از این طریق، مسیر و عملکرد صحیح را از روش های انحرافی تشخیص داد. برخی از ویژگی های اسلام ناب محمدی که به وسیله امام خمینی(ره) تشریح شده است، به شرح زیر میباشند:
۲-۱٫ اسلام ناب؛ دینِ مهر و عشقورزی به خدا
یکی از عمدهترین و زیباترین ویژگیهای اسلام ناب محمدی(ص)، دوستی با خداوند و عشقورزی به اوست. خداشناسی اسلام ناب محمدی براساس فطرت است و متعاقباً باید بر اساس محبت و عشقورزی به محبوب باشد. در واقع عرفان و مسلک مهرورزی و عاشقی الله، اساسِ خداشناسی در اسلام ناب است. به این معنا که، بیم و ترس مدار این ارتباط نیست و اگر جاهایی مییابیم که نشانی از خوف و ترس است، از اعمال خود انسان نشأت میگیرد؛ نه اینکه باید از او بترسند. روح عبادت و دعاهای عاشقانه میان عاشق و معشوق حقیقی جاری و ساری است. اسلام ناب محمدی منادی عشق الهی در سجادهی عبادت است. لذت حضور و وصال را چشیده است. با عشقبازی سر بر دامن یار مینهد و با او راز دل می گوید. از تفحص در آثار امام خمینی(ره) نیز، میتوان چنین استنباط کرد که یکی از اموری که انسان به آن مفطور است، فطرت عاشقانه است.[۸] ایشان در کتاب آدابالصلاه بیان میکنند: «در فطرت تمام موجودات حب ذاتی و عشق جبلی ایداع و ابداع فرموده، که به آن جذبه الهیه و آتش عشق ربانی متوجه کمال مطلق و طالب و عاشق جمیل علی الاطلاق میباشد و برای هریک از آنها نوری فطری الهی قرار داده که به آن نور، طریق وصول به مقصد و مقصود را دریابند.»[۹] در قرآن کلمه عشق استعمال نشده است. به جای کلمه عشق کلمه «حب» آمده است.[۱۰] به عنوان مثال، در آیه ۱۶۵ سوره مبارکه بقره آمده است؛ «وَ الَّذِینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلَّه»: کسانیکه ایمان آوردند، شدیدترین محبت آن ها برای تنها حضرت رب العالمین است. حب به معنای دوستی و محبت است. ملا احمد نراقی واژه محبت را چنین توصیف کرده است: میل و رغبت طبع به چیزی که دریافتن آن سبب لذت و راحت باشد.[۱۱] به عبارت دیگر، حقیقت محبت نوعی ارتباط و جذبه میان محب و محبوب است. امام خمینی(ره) مودت و محبت نسبت به خداوند و نیکی ها را امری نفسانی می دانند و در کتاب شرح چهل حدیث بیان میکنند: «حب و بغض، از صفات نفسانیه است متقابل با هم و حقیقت آن ها وجداناً واضح است؛ چون سایر وجدانیات و صفات نفسانیه، که حقایق ذاتیاتشان واضح تر است از شرح مفهوم آن ها.»[۱۲] بنابراین، حضرت امام بر این عقیدهاند که محبت محتاج تعریف نیست؛ از اینروى در آثار ایشان براى محبت، حدى منطقى یا تعریفى خاص ذکر نشده است. با این حال، در جاى جاى کتب و رسایل ایشان به توصیفهایى برمىخوریم که باید آن را تعریف محبت به خواص و آثار آن نامید. این توصیفها را چنین مىتوان برشمرد: محبت، صفت ذاتى خدا است؛ عشق، دریافت ذوقى و شهودى است؛ حبّ، حقیقت ازلى و ابدى است؛ حبّ، هم سبب ایجاد و هم عامل ابقا است؛ حبّ، حقیقت جلالى و جمالى و تنزیهى و تشبیهى است؛ حبّ، به دریایى بىکران و صحرایى بىپایان مىماند.[۱۳]
یکی از دلایل فطری بودن حب و محبت به خداوند در وجود انسانها، میل به کمال مطلق است. از جمله خصوصیات مختص انسان که او را از سایر موجودات متمایز میکند، عقل و دل(فطرت) است که دارای ابعاد مختلفی است. یکی از این ابعاد، توجه به کمال خواهی و بینهایتطلبی است. از آنجا که انسان به کمال مطلق و زیبایی مطلق میل دارد و طالب کمال مطلق است، میبایست معشوق کامل و زیبای مطلق نیز محقق باشد.[۱۴] تنها خدا است که جامع جمیع کمالات الهی است.[۱۵] در آیه ۱۶۵ سوره بقره نیز، ریشه محبت، کمال دوستی و جمالدوستی است. مؤمنان تمام کمالات و جمالها را در خداوند میبینند؛ لذا بیشترین محبت را به او ابراز میدارند.[۱۶] حضرت امام(ره) در این زمینه میفرمایند: «ما به فطرت الهی، عشق به کمال داریم و از این عشق، عشق به مطلق کمال که آثار مطلق است خواهی نخواهی داریم. و لازمه این فطرت گریز از نقص مطلق که لازمهاش گریز از مطلق نقص است نیز داریم. پس ما خود هرچند ندانیم و نفهمیم، عاشق حق تعالی که کمال مطلق است و عاشق آثار او که جلوه کمال مطلق است، میباشیم.»[۱۷]. از دیگر علل محبت، دوستی است که بین علت و معلول و یا معلول با علت خودش وجود دارد؛ زیرا هر معلولی نمودار علت و رشحهای از رشحات علت است و همیشه به حکم قاعده سنخیت مسانخ با علت خودش میباشد. از این رو علت معلول خودش را دوست دارد؛ چون معلول فرعی از فوعات علت است و نیز معلول علت خودش را دوست دارد؛ چون معلول اصل خود را دوست دارد. اگر علت تام و وجود دهنده به معلول باشد؛ چون علیت آن اقواست، محبت بین علت و معلول هم اقوا و اشد است؛ ولی اگر علت ناقص باشد در محبت هم ضعیفتر است. براین اساس محبت و علاقهای که بین واجب الوجود تعالی نسبت به بندگانش وجود دارد، قویترین اسباب محبت است و بعد از آن محبتی است که بندگان نسبت به خدای تعالی دارند.[۱۸] یکی دیگر از دلایل محبت بندگان به خداوند، نعمتهای فراوان خداوند است. علامه طباطبایی در بیان علل محبت، علاوه بر کمال، به نعمتهای فراوان و بیشمار خداوند اشاره مینماید و معتقد هستند خداوند از هرجهت که تصور کنیم شایسته محبت است؛ زیرا ذاتاً خود یک موجود کامل است و نامتناهی و هر کمالی جز ذات او فرض کنیم متناهی و محدود است و روشن است که وجود متنهای همیشه بستگی به وجود نامتنهای دارد و این خود منشأ محبت دایم و غیرقابل زوال است و از طرفی خداوند، خالق ما و نعمتدهنده به ماست؛ نعمتهایی که از شماره بیرون و دایمی است. این نیز منشأ محبت ما نسبت به اوست؛ زیرا ما هر نعمت دهندهای را دوست میداریم.».[۱۹]
امام خمینی(ره) نیز بر این باور است که ظهور تمام حقایق در حضرات خارجیه، به مقدّرات آنها در حضرت حق بستگی دارد و تقدیر در حضرت حق، به حبّ ذاتی است و اگر این حبّ و محبّت نبود، هیچ موجودی از موجودات ظهور نمی یافت و احدی به کمال واصل نمیشد و همین حبّ ذاتی است که مدیر و مدبر ملک و ملکوت است. بدین ترتیب، طبق عقیده امام (ره) هم ایجاد موجودات و هم ابقای آنها وابسته به حبّ ذاتی است و چنین حبّی هم علت موجده و هم علت مبقیه است. امام (ره)از این دو ساحت به ایجاد و ایصال موجودات به کمال، تعبیر کردهاند: «اگر حبّ ذاتی حق تعالی نبود، هیچ موجودی از موجودات پا به عرصه هستی نمی گذاشت و هیچ پدیدهای به کمال مطلوبش نمیرسید، و همانا آسمان ها بر پایه عشق استوار است.» پس نظام آفرینش، از دیدگاه امام (ره) چه در ایجاد و چه در بقا در پرتو عشق است. امام خمینی(ره) در مصباح الهدایه، در بحث حضرات خمس، جهان هستی را مرهون فیض اقدس و تجلّی نخستین حق میدانند که به واسطه حبّ ذاتی به وجود آمده و متذکر میشوند که خدا ذات خود را در آیینه صفات شهود میکند و سپس به ظهور این عالم و عوالم دیگر میپردازد.[۲۰] اما باید دانست که نقشآفرینی عشق در اندیشه امام خمینی(ره) به اینجا خاتمه نمییابد، بلکه همچنان که عشق عامل خلقت و راز آفرینش به شمار میآید و پیدایی جهان وامدار و مدیون عشق خدا به جمال و جلال خویشتن است، همچنین عامل هدایت و استکمال موجودات به ویژه انسان به سوی خالق هستی است؛ یعنی همچنان که عشق در قوس نزول کارساز است در قوس صعود نیز مهمترین عامل و محرّک است. به عبارت دیگر، اگر قوص نزول را تعبیری از عرفان نظری و قوس صعود را تعبیری برای عرفان عملی بدانیم، برای تکمیل دایره وجود و تحقّق یافتن آیه شریفه «انا للّه و انا الیه راجعون»[۲۱] در سیر و سلوک عاشقانه، وجود محبّت امری حتمی است؛ و این عشق است که سالک طریق الی اللّه را برمی انگیزد که قوس صعود را بپیماید تا آغاز و انجام این حلقه به هم بپیوندد و نظام آفرینش به غایت خود برسد. بر همین اساس، در بحث سیر و سلوک در همه آثار اهل معرفت به این نکته تصریح شده که انگیزه چنین حرکتی، از مبدأ تا مقصد، چیزی جز عشق و محبّت نیست، زیرا انسان فطرتاً عاشق کمال مطلق است و اگر خود را بشناسد درمییابد عاشقی است که در راه بی پایان عشق قدم نهاده و هر لحظه به محبوب خویش نزدیکتر میشود.[۲۲] عشق و مهروزی نسبت به خدا در آراء و اندیشه امام خمینی(ره) آثار زیر را دارد: بی اعتنایی و استغناء از دنیا، فنا، اخلاص و دوری از ریا و تزویر، شجاعت، جسارت و سردادن در طریق حقایق، ابتلاء، مصیبت و دردمندی، پشتکار، هدایت و یقین، تسلیم در برابر حق، روحیه خدمت به خلق خدا، صدق و وفاداری، باطن آراسته و طیب، معطوف به اراده و قدرت پروردگار بودن، آماج اتهامات دشمنان اسلام بودن و… .[۲۳] مؤلفههای فوق در اسلام ناب محمدی وجود دارد و حامیان اسلام ناب از این آثار برخوردار هستند و در نقطه مقابل آنها، امام خمینی(ره) اعتقاد دارند که منحرفین از اسلام حقیقی هرگز خود را در وادی دردمندی و مصیبت قرار نمی دهند و ضمن تسلیم ناپذیری در برابر جریان حق، از باطل پیروی می کنند. این گروه، به جای حب خدا و خلق خدا، هواهای نفسانی و حوائج خویش را در نظر دارند و به همین منظور در اسلام غیرحقیقی میتوان ریشههای مادیگرایی و دنیاطلبی را مشاهده کرد که مصداقی برای رفاه زدگی پیروان اسلام آمریکایی است.
نویسنده: ملیحه نیکروش رستمی[۱]
[۱]. دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه مازندران.
[۲] . فلاح پور، مجید، «ابعاد و مرزهای اسلام ناب محمدی(ص) از دیدگاه امام خمینی(ره)»، مصباح، سال یازدهم، شماره ۴۱، ۱۳۸۱، ص۳۷٫
[۳] . آیتالله محمدعلی تسخیری، «بیداری امت اسلامی؛ عوامل و موانع»، در گزیده مقالات کنفرانس تمدن اسلامی در اندیشه امام خمینی(س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ سوم، ۱۳۸۸، ص۷۹٫
[۴] . امام خمینی(ره)، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۵، جلد ۲۱، ص ۱۴۵٫
[۵] . پیام مقام معظم رهبری به کنگره عظیم حج، ۱۴/۰۴/۱۳۶۸٫
[۶] . پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) در تاریخ ۱۰/۰۳/۱۳۶۹٫
[۷] . بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیست و ششمین ساگرد رحلت امام خمینی(ره) در تاریخ ۱۴/۰۳/۱۳۹۴٫
[۸] . سکینه موسوی سردشتی، بررسی ویژگیهای اسلام ناب محمدی (ص) در نهج البلاغه با تکیه بر نظریات امام خمینی (ره)، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد، ۱۳۸۸، ص۲۰-۱۹٫
[۹] . امام خمینی(ره)،آداب الصلاه(آداب نماز)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۸، ص ۲۸۸٫
[۱۰] . رحمتالله شریعتی،«عشق الهی در منظر قرآن کریم»، صحیفه مبین، دوره دوم، شماره ۵، ۱۳۷۹، ص ۵۸٫
[۱۱] . علی شیروانی شیری و همکاران، «تأملی در معنای حب در قرآن و دلالتهای تربیتی آن»، فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، سال ۲۱، شماره ۱۸، بهار ۱۳۹۲، ص ۱۱۵٫
[۱۲] . امام خمینى، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ۱۳۷۶، ص۴۵۲، اقتباسی از عبداللطیف عالمی، «محبت و عشق در مشرب عرفانى حضرت امام رحمهالله»، کنگره اندیشه های اخلاقی- عرفانی امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (ره)،۱۳۸۳، جلد۳٫
[۱۳] . عبداللطیف عالمی، «محبت و عشق در مشرب عرفانى حضرت امام رحمهالله»، پیشین.
[۱۴] . سیدجواد نعمتی،«ساختارهای منطقی براهین خداشناسی با تأکید بر ساختار برهان عشق به خدا»، فصلنامه اندیشه نوین دینی، سال ۷، شماره ۲۳، بهار ۱۳۹۰، ص ۱۱۳٫
[۱۵] . سید حسین حسینی،«عشق پژوهی؛ از خدا تا انسان»، فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی، سال ۹، شماره ۳۳، زمستان ۱۳۹۲، ص ۳٫
[۱۶] . علی شیروانی شیری و همکاران، «تأملی در معنای حب در قرآن و دلالتهای تربیتی آن»، پیشین، ص ۱۱۸٫
[۱۷] . صحیفه امام، جلد ۱۶، ص۳۱۸ .
[۱۸] . علی محامد،«حب الهی و آثار آن از نگاه فلسفه و دین»، فلسفه دین، سال اول، شماره سوم، پاییز ۱۳۸۴، ص ۱۹۵-۱۹۶٫
[۱۹] . همان، ص ۲۰۱٫
[۲۰] . علی غفارزاده، «جایگاه عشق در عرفان امام خمینی رحمه الله»، فصلنامه پژوهش های فلسفی، دوره پنجم، شماره ۱۹، بهار۱۳۸۳، صص۱۲۸-۱۲۶٫
[۲۱] . آیه ۱۵۶ سوره مبارکه بقره.
[۲۲] . علی غفارزاده، «جایگاه عشق در عرفان امام خمینی رحمه الله»، فصلنامه پژوهش های فلسفی، دوره پنجم، شماره ۱۹، بهار۱۳۸۳، صص۱۲۸-۱۲۶٫
[۲۳]. علی تاجدینی، «عشق در حکمت شعری امام خمینی»، فصلنامه حضور، شماره۲۶، زمستان ۱۳۷۷٫