اسلام آمریکائی در مقابل اسلام ناب محمدّی قرار گرفته است
عشق و حرکت وجودی انسان در اسلام ناب محمدّی (قسمت دوّم)
اسلام ناب؛ دین کامل و جامع
اسلام ناب محمدی به دلیل مؤلفهها و ارکان خود دارای جامعیتی است که هیچ یک از برداشتهای موجود از اسلام، واجد این ویژگی ها نمیباشند. در نقطه مقابل جامعیت دین اسلام، اسلام آمریکائی قرار دارد. اسلام آمریکائی ، اسلامی است که محدود به اعمال فردی- عبادی میباشد و با احکام سیاسی- اجتماعی اسلام به کلی بیگانه است. از دیدگاه اسلام، انسان یک موجود مادى محدود به این دنیا نیست، بلکه موجودى است فراتر از ماده و داراى زندگى جاوید که همهى شئون و اعمال او با سرنوشت نهایىاش ارتباط دارد؛ دنیا محل عبور و آخرت محل استقرار است.[۱] یعنى هرگونه تلاش براى این زندگى، در سعادت یا شقاوت ابدى او تأثیر خواهد داشت.[۲] از این رو، نوع رفتار اجتماعى و سیاسىاى که انسان برمىگزیند، به مانند رفتارهاى فردىاش، تأثیر قطعى در سعادت و خوشبختى و یا شقاوت و بدفرجامى اخروى او دارد؛ و لذا دینى که علاوه بر مسائل فردى به مسائل اجتماعى انسان و سعادت و هدایت جامعه مىاندیشد نمىتواند نسبت به اجراى احکام و چگونگى ادارهى جامعه، تعیین ساختار حکومت، اصل عدالت و قیام به قسط، ایجاد تعاون و امنیت در جامعه و… طرح و نظرى نداشته باشد. بنابراین، مقصود از جامعیت دین اسلام آن است که هم به دنیاى مردم نظر داشته باشد و هم بهآخرت آنان،[۳] و در راستاى هدف و رسالت خود[۴]، رئوس کلى همهى معارف لازم را براى تحقق این هدف در اختیار بشر قرار دهد؛ به گونه اى که بشر با تطبیق آن اصول کلى بتواند به صورت نظاممند همهى معارف و رهنمونهاى مورد نیاز براى رسیدن به سعادت خویش را به دست آورد.[۵]
قرآن کریم که منشور جهانی اسلام و اصلیترین منبع تعالیم اسلام است، بر جامعیت دین اسلام تأکید کرده است. از جمله آیاتی که به روشنی بر این مطلب دلالت میکند، آیهی ۸۹ سورهی نحل است که میفرماید: «کتاب(قرآن)را که بیانگر همه چیز است، بر تو فرو فرستادیم.»[۶]. منظور از «همه چیز»، در این آیه، تمام اموری است که برای پیمودن راه تکامل لازم است؛ خواه مربوط به عقاید باشد، یا مربوط به اخلاق و رفتار انسان. روشن است که سعادت انسان، فقط در گرو امور فردی نیست، بلکه امور اجتماعی، از جمله سیاست، و فرهنگ و.. نقش بسیار مؤثری بر سعادت انسان دارند. از این رو، قرآن به این دسته از مسائل و موضوعات با دقت و جامعیت پرداخته است. به تعبیر دیگر، مراد از همه چیز، همه چیزهایی است که به هدایت انسان باز گردد. بنابراین، جامعیت دین اسلام همسو با هدف نزول آن از سوی خداوند است، و هدف نزول دین هم همان هدف خلقت انسان است، زیرا خداوند که انسان را برای هدفی آفریده، باید احکام، دستورالعملها و معارف لازم برای رسیدن به آن هدف را هم به وی ابلاغ کند. خداوند، بخشی از این برنامه را در مقاطع گوناگون به نسبت نیاز انسانها و شایستگی آنها، فرستاده و تمام آن برنامه را با نام اسلام، به دست حضرت محمد(ص) و اوصیای او برای بشر آورده است. با توجه به اینکه هدف از آفرینش انسان، رسیدن تمام افراد بشر به سعادت و کمال مطلوب است، و لازمهی این امر این است که تمام رفتار بشر با برنامهی مشخصی در مسیر رسیدن به آن هدف قرار گیرند، جامعیت اسلام به این است که همهی نیازهای بشر از احکام، دستورالعملها و معارف لازم برای رسیدن به سعادت را دارا باشد.[۷] قرآنکریم علاوهبر اینکه خود را بیان کننده همهچیز معرفی میکند بر جامع بودن دین اسلام نیز تأکید ویژهای دارد و میفرماید: «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما (به عنوان) آیین برگزیدم.»[۸]، امام رضا(ع) در تفسیر این آیه میفرمایند: «خداوند هیچ چیزی را که امت بدان نیازمندند فروگذار ننموده بلکه آن را بیان نموده است. هرکس گمان کند خداوند دین خویش را کامل نکرده است، کتاب خدا را انکار نموده و هرکس کتاب را رد کند، کافر گشته است.»[۹]. در دین اسلام، برنامه زندگی فردی و اجتماعی هر انسان- از بدو تولد تا زمان مرگ- مشخص و روشن بود. همین برنامه کامل و همه جانبه نشانه کامل بودن دین اسلام و توجه آن به هر دو بعد حیات آدمی- هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی و به عبارت دیگر، هم عرصه خصوصی و هم سپهر عمومی- به شمار میرفت.[۱۰]
از دیدگاه امام خمینی(ره) نیز، دین اسلام برخلاف سایر مکاتب، دین کامل و جامع است، به این معنا که تمام مسائل و مواردی که برای هدایت و سعادت انسانها در دنیا و آخرت لازم است، مورد توجه قرار داده است: «اسلام مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی، دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکتهای ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد، فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است.»[۱۱] ایشان معتقدند که آنچه مورد نیاز تعالی و پیشرفت بشر و رسیدن او از مرحلهی حیوانی به مرحلهی کمال انسانی است، در اسلام احکامش وجود دارد و اسلام به تمامی ابعاد وجودی انسان توجه دارد[۱۲]: «…اسلام از هیچ چیز غافل نیست یعنی اسلام انسان را تربیت میکند و به همهی ابعادی که انسان دارد، توجه میکند.»[۱۳]. امام(ره)، بر اینکه در دین مبین اسلام برای هر بُعد از زندگی انسان، اعم از مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی و….، برنامه و قانون موجود است، صحه میگذارند و معتقدند دین اسلام جهات مختلف اعم از سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و…(یعنی تمام جهاتی که در زندگی اجتماعی مورد نیاز است) دارد: «اسلام همان طوری که فقط احکامی ظاهری راجع به افراد باشد نیست؛ همین طور همه اسلام عبارت از قیام و نهضت و اینها هم نیست. اسلام خیلی جهات دارد و کسی که بخواهد اسلام را بشناسد، همه جهاتی که در اسلام هست، یعنی آن چیزی که مربوط به رشد فرد است، آنکه مربوط به رشد جامعه است، آنکه مربوط به سیاستی است که بین آن و سایر ملل هست، آنکه مربوط به اقتصاد است، آنکه مربوط به فرهنگ است، تمام اینها در اسلام هست…»[۱۴]. دین اسلام احکام مورد نیاز انسان را از طریق قرآن کریم، پیامبران و امامان معصوم به بندگان منتقل میکند. بنابراین، قرآن و سنت بهترین منبع برای دریافت احکام و دستورات اسلام در تمامی زمینههای زندگی انسانها-اعم از بعد فردی و اجتماعی- است: «انبیا هم، همان چیزهایی که مربوط به روح و مربوط به مقامات عقلیه و مربوط به مراکز غیبیه است برای ما بیان کردهاند، و قرآن هم بیان کرده است و اهلش میدانند، و هم آن چیزهایی که وظایف شخصیه است و دخیل در ترقیات انسان و تکامل انسان است، در سنت و در کتاب بیان شده است و هم آن چیزهایی که مربوط به اجتماع است و امور سیاسی است و امور اجتماعی است و راجع به تنظیم و تربیت اجتماع است..»[۱۵].
به اعتقاد امام(ره) دین اسلام محدود به امور معنوی و اخلاقی نمیشود، بلکه به امور مادی نیز نظر دارد. زیرا دنیا و زندگی این دنیایی، زمینه سعادت در آخرت و زندگی اخروی و ابدی را فراهم میکند: «اسلام همان طوری که به معنویات نظر دارد و همان طوری که به روحیات نظر دارد و تربیت دینی میکند و تربیت نفسانی میکند و تهذیب نفس میکند، همان طور هم به مادیات نظر دارد و مردم را تربیت میکند در عالم که چطور از مادیات استفاده کنند و چه نظر داشته باشند در مادیات. اسلام مادیات را همچو تعدیل میکند که به الهیات منجر میشود. اسلام در مادیات به نظر الهیات نظر میکند، و در الهیات به نظر مادیات نظر میکند. اسلام جامع مابین همه جهات است.»[۱۶]. بنابراین، سخنانی که دین اسلام را محدود به احکام فردی معرفی میکنند، با واقعیت دین اسلام هماهنگی ندارد و تبلیغات دشمنان اسلام برای منزوی نمودن اسلام از عرصهی زندگی اجتماعی است. حضرت امام (ره) درباره تبلیغات ویرانگر گذشته علیه اسلام و بد معرفی کردن آن، میفرمایند: «تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست، دین زندگی نیست، برای جامعه نظامات و قوانین ندارد، طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است. اسلام فقط احکام حیض و نفاس است. اخلاقیاتی هم دارد، ولی راجع به زندگی و ادارهی جامعه چیزی ندارد..»[۱۷]
[۱] . احمد بهشتی، «جامعیت و کمال دین»، کتاب نقد، ۱۳۷۶، شماره ۲ و ۳٫
[۲] . «الدنیا مزرعه الاخره»؛ «الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل».
[۳] . احمد بهشتی، «جامعیت و کمال دین»، پیشین.
[۴] . سعادت دنیا و آخرت انسانها.
[۵] . سید مهدی صالحی امیری، «جامعیت دین»، صباح، ۱۳۸۳، شماره ۱۷ و ۱۸٫
[۶] . ونزلنا علیک الکتب تبیاناً لکل شیءٍ.
[۷] . علی شکوهی،«جامعیت دین اسلام»، فصلنامه اندیشه حوزه، سال سیزدهم، شمارهی دوم، خرداد و تیر ۱۳۸۶، ص ۱۹٫
[۸] . الیوم أکملت لکم دینکم و أتمت علیکم نعمتی و رضیت لکم الا سلام دیناً.(سوره مائده، آیه ۵).
[۹] . حسین جوان آراسته، مبانی حکومت اسلامی، قم: مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، ۱۳۸۶، ص۲۴-۲۵٫
[۱۰] . سید عبدالامیر نبوی، «اسلام سیاسی در مصر: گذار به حداقلگرایی سیاسی»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال دوازدهم، شماره ۱، بهار ۱۳۸۴، ص ۵۹٫
[۱۱] . صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۴۰۲٫
[۱۲] . سیدمحمدصادق حسینی، درآمدی بر اسلام ناب، پیشین، ص ۳۹-۴۰٫
[۱۳] . صحیفه امام، جلد ۶، ص ۲۰۰، سخنرانی در جمع معلمان (رد رژیم سلطنتی – لزوم تربیت اسلامی)، ۳۰ بهمن ۱۳۵۷.
[۱۴] . صحیفه امام، جلد ۵، ص۲۱۹، سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره رعایت قانون توسط مسلمانان، ۲۰ آذر ۱۳۵۷.
[۱۵] . صحیفه امام، جلد ۳، ص ۲۳۷، سخنرانی در جمع روحانیون درباره قدرت روحانیت و خدمات علمای شیعه، ۱۰ آبان ۱۳۵۶.
[۱۶] . صحیفه امام، جلد ۶، صص ۴۶۷-۴۶۸، سخنرانی در جمع اسقف هیلارین کاپوچی و همراهان (اوضاع ایران و فلسطین)، ۱۳ فروردین ۱۳۵۸.
[۱۷] . امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، پیشین، ص۴-۵٫