در خلال چند روز اخیر دو تحول راهبردی در منطقه و درارتباط با روابط میان ایران و دوستان منطقه ای و بین المللی اش صورت گرفته است که ضمن اینکه به تهدیدهای دشمنان و مخالفان پاسخ می دهد بلکه جایگاه و قدرت منطقه ای و بین المللی ایران را بیش از پیش افزایش می دهد و ان را تقویت می کند.
یکی ازاین تحولات راهبردی انتشارسند چارچوب همکاری های راهبردی میان ایران و چین است که منافع برد- برد را برای دو طرف به همراه دارد. دکتر حسن روحانی- رئیس جمهور، پیش نویس نهایی برنامه ۲۵ ساله همکاری های جامع ایران و چین را ۳ تیر ۱۳۹۹ بررسی و تأیید کرد. در این نشست به وزارت خارجه مأموریت داده شد که طی مذاکرات نهایی با طرف چینی، بر اساس منافع متقابل بلندمدت، این برنامه را به امضای طرفین برساند قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین یا سند راهبردی ۲۵ ساله ایران-چین، یک توافق میان نظام جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین، برای سرمایه گذاری ۲۸۰ تا ۴۰۰ میلیارد دلاری چینی ها در صنعت نفت و گاز و پتروشیمی ایران است. بخش قابل توجهی از این سرمایه گذاری چینی ها طی سال نخست اجرای قرارداد ۲۵ ساله با آنها به صنعت نفت و گاز ایران تزریق می شود و مابقی آن به صورت مرحله ای و بر اساس توافق دو طرف از سوی پکن در ایران انجام می شود. برخلاف برخی ادعاهای رسانه های غربی در خصوص محرمانه بودن این سند، در اعلام مراحل تدوین این سند تاکنون هیچ محرمانگی وجود نداشته است به طوریکه در بهمن ماه ۹۴ و یک هفته پس از شروع اجرای برجام در سفر تاریخی “شی جین پینگ” رئیس جمهور چین به ایران بیانیه ای مشترک میان دو کشور تنظیم و منتشر شد که در بند ششم آن آمده است “نظر به اراده راسخ طرفین برای توسعه روابط دو کشور و با توجه به مکمل بودن ظرفیت های اقتصادی و همچنین وجود زمینه های مختلف همکاری در عرصه های انرژی، زیرساختی، صنعتی، فناوری و دیگر زمینه های مشترک، دو طرف توافق می کنند رایزنی ها و مذاکرات لازم برای انعقاد قرارداد همکاری های جامع ۲۵ ساله را در دستور کار قرار دهند”.از طرف دیگر، رئیس جمهور چین، موضوع همکاری های ۲۵ ساله را در دیدار با رهبر انقلاب نیز مطرح کرد که ایشان هم ضمن تایید فرمودند: “توافق رؤسای جمهوری ایران و چین برای یک روابط استراتژیک ۲۵ ساله، کاملاً درست و حکمت آمیز است”.
به گفته برخی از کارشناسان حقوقی سند که شامل ۹ بند است، صرفا یک برنامه و چارچوب “Frame work” است. چیزی تقریبا شبیه سند وضعیت حقوقی دریای خزر که مرداد ماه سال ۱۳۹۷ میان روسای جمهور کشورهای حاشیه دریای خزر امضا شد. اجرا شدن این سند خود نیازمند انعقاد حدود ۲۰ توافقنامه دو یا چند جانبه می باشد. چنانچه به مفاد مقدمه و بندهای ۱ الی ۳ سند توجه شود، همه چیز بر اساس منافع مشترک و سیاست برد برد با رعایت اصل حاکمیت و استقلال دو کشور تنظیم شد. بر این اساس، هیچ نگرانی وجود ندارد. یک بند بسیار مهم در این سند آورده شد که حکایت از هوشمندی طرفین به ویژه طرف ایرانی دارد و آن بند هشتم با عنوان “نفی فشارهای خارجی” می باشد. در این بند به منظور حمایت از اصل چندجانبه گرایی، طرفین در مقابل فشارهای غیر قانونی شخص ثالث از اجرای مفاد این سند حفاظتخواهند کرد. دقت شود که در اینجا از لفظ حمایت “support” استفاده نشد بلکه از کلمه حفاظت “Protection” استفاده گردید. حفاظت بار معنا و اثر حقوقی بالاتر و بیشتری نسبت به حمایت دارد. در حفاظت باید مکانیزم های اجرایی آن پیش بینی شود و این یک الزام است اما در حمایت شاید بشود و شاید هم نشود.
به گفته علی آقامحمدی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام این چارچوب همکاری های جامع ۲۵ ساله ایران و چین یک قرارداد نیست بلکه نقشه راه است که راهبرد و حوزه ما را در منطقه مشخص می کند. طرف های استراتژیک داخلی این ارتباط و راهبرد را نگاه بلندمدت جمهوری اسلامی دانسته اند اما آمریکا در این رابطه تعبیرات تندی داشته است چون این سند نشان داد که ایران با قدرت اول آینده جهان رابطه برقرار کرده که دوطرف با هم تفاهم کرده اند اگر طرف سومی وارد شد از توافق انجام شده و نقشه راه حفاظت می کنند و اجازه مداخله کشور دیگر را نمی دهند .با این سند تحریم ها از بین می رود به همین دلیل است که وزیر خارجه آمریکا بسیار ناراحت است. قرارداد ۲۵ ساله با چین فقط خرید نفت و گاز نیست؛ خرید نفت و گاز جزء کوچک آن است، ایران و چین در تمام حوزه های اقتصادی مشارکت خواهند داشت. مسئله کلیدی این رابطه این است که روابط اقتصادی، دفاعی دو کشور منسجم تر خواهد شد بنابراین هماهنگ شدن ایران و چین می تواند منطقه را از دست آمریکا خارج کند و در جاهایی که تفاهمات صورت گرفته طرف خارجی نمی تواند ورود کند چراکه روابط از سوی دوطرف محافظت می شود. ایران با این روابط امریکا را کنار می زند و هیمنه آمریکا در منطقه شکسته خواهد شد و نقشه آمریکا برای منزوی کردن ایران با شکست مواجه خواهد شد. طبق گزارش نیویورک تایمز، توسعه همکاری نظامی میان ایران و چین یک زنگ هشداری برای ایالات متحده آمریکا است. “ژائو لیجیان” یکی از سخنگویان وزارت خارجه چین هفته گذشته درباره توسعه همکاری میان ایران و چین گفت: “چین و ایران از روابط دوستی قدیمی برخوردار هستند و دو طرف در زمینه توسعه روابط دوجانبه با یکدیگر در ارتباط بوده اند. ما آمادگی همکاری با ایران برای پیشبرد تدریجی همکاری های عملی را داریم”. نیویورک تایمز در خصوص جزئیات این سند نوشت: پروژه های همکاری چین در ایران شامل فرودگاه ها، قطار و مترو سریع السیر می شود و چین، مناطق آزاد تجاری را در “ماکو” شمال غربی ایران، آبادان و جزیره قشم ایجاد خواهد کرد. طبق این گزارش، در پیشنویس سند همکاری جامع ایران و چین همچنین پیشنهاد ساخت زیرساختی برای شبکه ارتباطات از راه دور “۵G” نیز مطرح شده است. سند همکاری جامع چین و ایران نمایانگر بی حوصلگی چین در مقابل دولت ترامپ بعد از خروج یکجانبه واشنگتن از برجام است زیرا چین بارها از واشنگتن درخواست کرده است که به توافق هسته ای ایران احترام بگذارد و به شدت از تحریم های یکجانبه این کشور علیه ایران انتقاد کرده است. از طرف دیگر، آنطور که در این گزارش نوشته شده است، ایران نیز از کشورهای اروپایی دلزده شده است که علیرغم آنکه با سیاست ترامپ در قبال برجام ظاهراً مخالفت می کنند، به طور پنهانی از انواع تعاملات وعده داده شده با ایران در برجام عقب نشینی کرده اند.
گرچه همه رسانه های غربی به این مسئله اذعان دارند که “به متن معتبری از این توافق دسترسی ندارند” اما برای برخی افراد، دولتها و رسانه هایشان همین که دانستند قرار است یک روابط راهبردی شرقی – شرقی شکل بگیرد، کافی بوده تا یک برنامه گسترده برای ضربه زدن به این رابطه تدارک ببیند و با تحریک احساسات آن را استعماری جلوه بدهند. حساب توئیتر فارسی وزارت امور خارجه آمریکا، تقریبا اولین رسانهای بود که فضاسازی علیه این سند همکاری را کلید زد و نوشت: “ظریف اصرار میورزد که هیچ موضوع مخفی در مورد قرارداد با چین وجود ندارد. هیچ موضوع مخفی در مورد عهدنامهترکمنچای نیز وجود نداشت، به جز اینکه هزینه آن را مردم ایران پرداختند. قرارداد ایران و چین، یا همانترکمنچای دوم، به همان قیمت تمام میشود” . پشت سر آمریکا، انواع گروهای ضد انقلاب، سلطنت طلب، آمریکا دوستان و رسانه های همسو با آنها بر طبل نفرت پراکنی بین ایران و چین کوبیدند.عمده ادعاهای کذب درباره پیش نویس توافق همکاری بین ایران و چین حول این محورها می چرخد: “سند تهران و پکن برای سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چینیها در صنعت نفت و گاز و حمل و نقل ایران به توافق رسیده اند و شرکتهای چینی برای حضور در هر گونه پروژه انرژی ایران در اولویت قرار خواهند گرفت. پنج هزار نیروی امنیتی چینی برای حفاظت از منافع این کشور در ایران حاضر می شوند. چین میتواند بخشی از تولیدات نفت و گاز ایران را با تخفیف ۳۲ درصدی خریداری و پولش را حداکثر تا دو سال پرداخت کند و نهایتا اینکه جزیره کیش به مدت ۲۵ سال به چینیها واگذار شود”. ادعاهایی که به گفته مقامات اجرایی کشورمان صحت ندارد و چنان که آقای محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهور اعلام کرده: “این خطی است که از خارج از کشور دنبال شده و اینگونه نیست”.
چین سومین قدرت اقتصادی جهان بعد از ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپاست و با الگوی اقتصادی که در پیش گرفته پیش بینی می شود در دهه های آینده به رتبه های بالاتر از این هم برسد؛ به همین دلیل بسیاری از کشورها با این کشور قراردادهای راهبردی بلند مدت می بندند؛ از جمله روسیه با قرارداد راهبردی ۲۵ ساله به ارزش ۴۰۰ میلیارد دلار. حالا بعضی ها می پرسند در چنین شرایطی چرا نرویم با قدرت اول و یا دوم اقتصادی دنیا وارد رابطه اقتصادی شویم؟ این سوال را تجربه به دست آمده در سال های گذشته پاسخ می دهد: ایالات متحده در حدود ۴۰ سال گذشته سیاست خصمانه نسبت به کشورمان داشته و با “خصم” نمی توان وارد رابطه همکاری شد. ضمن اینکه این روزها سیاست فشار حداکثری علیه مردم ایران و تغییر رژیم در ایران هم دنبال می کنند و ثابت کرده اند زیر قراردادهای امضا کرده به ایران می زنند. حتی قبل از پیروزی انقلاب هم آمریکا نه نگاه یک شریک اقتصادی- سیاسی بلکه یک نگاه استعماری و نابرابر به ایران داشته است. شرکای اروپایی آمریکا هم در سال های گذشته و به طور ویژه در توافق برجام نشان داده اند به تعهداتشان پایبند نیستند و دربرابر آمریکا عملا استقلال رای ندارند و دوشادوش آمریکا تلاش می کنند، بگویند تنها راه پیش روی ایران زانو زدن مقابل غرب است. حالا در چنین شرایطی، ایران بین خوشرویی شرق و ترش رویی غرب، شرق را انتخاب کرده؛ چراکه شرق توانسته برای ایران اعتماد ایجاد کند؛ پای امضاهای زده شده بماند و همکاری سیاسی اقتصادی را در عمل نشان دهد؛ به تعبیری ایران توانسته در یک یارگیری جهانی با قدرت های شرقی شراکت سیاسی و اقتصادی “برابر” برقرار کند. این یارگیری و شراکت با شرق آنقدر با اهمیت است که غرب با تمام توان به میدان آمده تا نگذارد این پیوند شرقی – شرقی قوت بگیرد و شیرینی منفعتش زیر زبان ایرانیان مزه کند؛ چرا که چنین پیوندی فشارهای غرب بر ایران را بی خاصیت کرده و نشان می دهند برای ایران بن بستی وجود ندارد.
به گفته محسن بهاروند معاون حقوقی و بینالمللی وزارت خارجه” برنامــــــــــــه جامــــــع همکاریهای ۲۵ ساله ایران و چین نه فقط برای طرفین که از نگاه غربیها و اقمار آنها نیز واجد اهمیت است چنانکه جنگ روانی هماهنگی از طریق رسانههای خود از جمله بیبیسی و صدای امریکا، سایتها و رسانههای خارج نشین کلید زدند و با القای شایعات و خبرسازی درصدد تحریک افکار عمومی با هدف تخریب روابط و همکاریهای ایران و چین برآمدهاند. از دید غربیها گسترش روابط ایران و چین یک اقدام بزرگ استراتژیک است که از یکسو تأمین انرژی چین را تضمین میکند و از سوی دیگر با انتقال سرمایه چین به ایران، تحریمها و تروریسم اقتصادی علیه کشور ما تا حد زیادی خنثی میشود. این رویداد نشانه یک دیدگاه کلان استراتژیک و باطلکننده یک باور تاریخی است که ایران را همواره سهم غرب یا در معرض رقابت قدرتهای غربی میدانست که جایی برای چین و روسیه در سیاست آن نیست. این دو قدرت شرقی هم پذیرفته بودند که با ایران نمیتوان یک رابطه پایدار شکل داد. چنانکه فرازوفرودهای روابط ایران و غرب در سالهای گذشته نیز به نوعی مؤید این واقعیت بود که بهجای تمرکز بر اصلاح روابط با غرب باید بهدنبال جایگزین برای آنها باشیم. تعلق تاریخی ایران به حوزه غرب به حدی طبیعی بود که حتی چین و روسیه هم به جای ایجاد یک رابطه مستحکم با ما بیشتر در تلاش برای بهبود روابط ایران با غرب و امریکا بودند، نه اینکه درصدد جایگزینی آن باشند. روی کار آمدن ترامپ باعث شد که او و دولتش دانسته یا ندانسته به جای همکاری با چین و روسیه به تقابل با آنها بپردازند. خروج امریکا از برجام و سیاست فشار حداکثری و سیاستهای براندازانه بولتون و پمپئو باعث شد که بعضی از هم کورسوی امیدی که نسبت به حل اختلافات ایران با غرب داشتند را از دست بدهند و ایران تصمیم بگیرد عادت دیرینه و سنتی خود مبنی بر نگاه به غرب را با سختی و کندی بسیار زیاد به فراموشی سپرده و تغییر رویکرد دهد. «این یک تغییر شگرف و بزرگ است”. به نوشته آسیا تایمز توافق جدید ایران و چین به محاسبات راهبردی دو کشور در شرایط بین المللی فعلی اشاره می کند که هنجارها و اصول بین المللی عمدتاً به واسطه سیاست تهاجمی و یکجانبه دولت ترامپ ضد تهران و پکن تضعیف شده اند. یک ائتلاف سه کشوری متشکل از چین ایران و روسیه به آرامی ولی به شکلی مطمئن در حال شکل گیری است. این ائتلاف همچنین میتواند شامل سایر کشور ها نظیر عراق و سوریه باشد. آمریکا و انگلیس با تشکیل این ائتلاف مخالف هستند. توافق اخیر و جدید ایران و سوریه که رئیس جمهور بشار اسد از آن تمجید کرده است بیانگر قصد ایران برای تقویت کشور جنگ زده ولی مقاوم سوریه به عنوان دروازه ای به سوی بازدارندگی در برابر اسرائیل است. این اتفاق، بی توجه به فشارهای اسرائیل و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از جمله حملات اخیر روی داده است. ایران مقاومت اسلامی را قدرتی محوری در غرب آسیا و خاورمیانه تلقی میکند و می توان انتظار داشت تهران در زمان و مکان موردنظرش، به تلافی جویی ضد طرف های دخیل در حملات اخیر به تاسیسات هسته ای نطنز و مجتمع نظامی پارچین بپردازد. توافق نهایی ایران و چین یک توافق برد- برد خواهد بود که تأمین کننده منافع ملی دو کشور می باشد.
اما ازدیگرتحولات راهبردی که همزمان با انتشار سند چارچوب همکاری های جامع ایران و چین در ۲۵ سال آینده صورت گرفت، امضای توافقنامه جامع همکاری های نظامی و امنیتی میان ایران و سوریه است که طبق آن، سوریه از سامانه پدافند هوایی ایران برخوردارمی شود و توان مقابله با تعرضات هوایی رژیم صهیونیستی را پیدا می کند که در مواردی اهداف مقاومت اسلامی را مورد هدف قرارمی داد. در واقع ارائه و انتقال این سامانه به سوریه پاسخ راهبردی ایران به حملات رژیم صهیونیستی است که طی ماه های گذشته آن را به یکی از سوژه های تبلیغاتی تبدیل کرده بود و ایران را به ناتوانی دردادن پاسخ متهم می کرد. اما اکنون یکبار برای همیشه پاسخ خود را دریافت کرده و سوریه به سامانه ای مجهز می شود که ایران با ان توانست پیشرفته ترین پهپاد امریکایی را هنگام تعرض به حریم دریایی خود درخلیج فارس مورد هدف قرار دهد. با تجهیز سوریه به این سامانه قدرت بازدارندگی سوریه و متعاقب آن محورمقاومت اسلامی در برابر رژیم صهیونیستی افزایش می یابد.
این تحول راهبردی نیزبازتاب زیادی در رسانه های خارجی پیدا کرد. هرچند برخی از رسانه های ضد محورمقاومت سعی کردند بطور خنده آوری آن را نشانه بروز اختلاف میان ایران و روسیه و نوعی تلاش از سوی ایران برای دور زدن روسیه معرفی کنند اما خیلی از رسانه ها با اذعان به اهمیت راهبردی این توافقنامه به تشریح ابعاد و اهمیت راهبردی آن پرداختند.علی حیدر از کارشناسان برجسته لبنانی در تحلیلی در روزنامه الاخبار چاپ لبنان نوشت: ” ویژگی این توافقنامه این است که پیام هایش از دل محتوا و ساختارش بیرون می آید و ابعاد مختلف را در بر می گیرد. این توافقنامه پس از قانون قرون وسطائی سزار، در سایه ادامه تجاوزات اسرائیل و امیدها به از هم پاشیدن روابط این دو متحد و فضای ناپایدار منطقه امضا شد. در حالی که هدف قرون وسطائی قانون سزار، محاصره مردم و دولت سوریه و به زانو درآوردن مردم و سرنگون کردن دولت سوریه بود، امضای این توافقنامه اقدامی امید برانگیز است که بستر شکست این محاصره را فراهم می کند. این توافقنامه همچنین از این موضوع پرده بر می دارد که ایران قصد دارد روابطش را با سوریه توسعه دهد و سوریه نیز قصد دارد دشمنان خود را ناکام بگذارد، به گزینه های معکوس اشاره ضمنی و آن ها را در برابر افزایش تهدیدها پی ریزی کند. شاید ما در مورد تجاوزات اسرائیل شاهد پیامدهای مستقیم نظامی نباشیم اما روشن است اتفاقی که افتاد، پاسخی به تمام درخواست ها و امیدها به از هم پاشیدن همکاری راهبردی ملّت های منطقه است. این اتفاق همچنین نشان داد تنها گذاشتن سوریه بوسیله ایران به معنای مورد نظر اسرائیل توهمی بیش نیست… آنچه روی داد، حامل این پیام معکوس است که تهران گزینه های بیشتری دارد که با کمک آن ها و متناسب با مطالبات و منافع ملت های منطقه که از ادامه تجاوزات اسرائیل رنج می برند، می تواند ضربات بازدارنده ای به دشمن وارد کند. همه این ها به معادلات دیگری گره می خورد که به همراهی روسیه با محور مقاومت در برابر تروریسم و سیاست های تروریستی آمریکا در سوریه و منطقه مربوط می شود. همچنین بر کسی پوشیده نیست که توافقنامه ایران و سوریه حامل پیام هایی برای قدرت های منطقه ای نیز هست. در این توافقنامه قید شده است که ایران در تمام پرونده هایی که به حاکمیت، امنیت و توانمندی های سوریه آسیب بزند، درکنار این کشور قرار می گیرد. حداقل مخاطب این توافقنامه تمام کسانی هستند که اراده ملّت سوریه می جنگند و بر تحولات سوریه تاثیر منفی می گذارند. این سرآغاز مسیری است که احتمالا متناسب با تغییرات، بسط پیدا می کند”.
ایلیا ج. مغنایر تحلیلگر کویتی نیز در روزنامه الرای چاپ کویت با اشاره به دیدار هیئت نظامی ایران به ریاست سردار محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با بشار اسد، رئیس جمهور و سرتیپ علی ایوب، وزیر دفاع سوریه به منظور تقویت همکاری نظامی، دفاعی و امنیتی میان دو کشور نوشت:” سفر افسران ارشد ایرانی حامل پیام های متعدد همه جانبه برای دوستان، دشمنان، هم پیمانان و جامعه جهانی و اعلام برهه ای جدید از زمان است که در آن سوریه نقشی مهم تر در خاورمیانه ایفا خواهد کرد. این، اتفاق تازه ای نیست که ایران به سوریه موشک های زمین به هوا یا زمین به زمین بدهد. اسرائیل بارها اعلام کرده در صدها حمله به سوریه در نه سال جنگ توانسته است تعداد زیادی از این موشک ها را حتی پیش از استقرار منهدم کند. نکته جدید در این سفر پیام های متعددی است که برای طرف های معین ارسال شده است:
پیام اول این است که امضای این توافقنامه نظامی حامل پیامی مستقیم برای اسرائیل با این مضمون است که سوریه هم اکنون برای پاسخ دادن به هرگونه حمله آتی و نقض حاکمیت خود آماده است. البته بشار اسد سالیان متمادی با گشودن جبهه جدید در برابر اسرائیل مخالف بود زیرا هدف اصلی او و هم پیمانانش آزادسازی خاک کشور و نجنگیدن با اسرائیل به منظور اجتناب از مشارکت مستقیم آمریکا در هرگونه نزاع اسرائیل و سوریه بود. هم اکنون دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در ضعیف ترین وضعیت قرار دارد. دشمنان و شرکای آمریکا (از جمله اروپا و سازمان ملل) به او حمله ور شده اند. آمریکا با یک همه گیری مواجه است که توان کنترل آن را ندارد, با قیام مردم مواجه است, همه این عوامل چوب لای چرخش می گذارد و این درحالی است که انتخابات ریاست جمهوری چند ماه آینده را پیش رو دارد و هرگونه مشارکت نظامیان آمریکایی در نزاع سوریه و اسرائیل ممکن است به اصابت موشک به پایگاه های آمریکا در شمال شرق سوریه منجر شود و این اتفاق تاثیری جدی بر کارزار انتخاباتی ترامپ خواهد گذاشت.
پیام دوم این است که در دقت موشک های پدافند هوایی سوم خرداد ایران تردیدی نیست. این سامانه گران ترین پهپاد آمریکایی را به نام ”Global Hawk“ (گلوبال هاوک) در ماه ژوئن سال گذشته سرنگون کرد. با وجود این، این موشک ها تا به این لحظه در برابر جنگنده های اف ۱۶ اسرائیل -ساخت آمریکا- آزمایش نشده اند.
پیام سوم این است که بشار اسد به اسرائیل می گوید ادعای تل آویو مبنی بر اخراج ایران از سوریه نافرجام است زیرا ایران، افسران سپاه و سامانه موشکی این کشور در سوریه می مانند و روابط به اندازه کافی قوی است.
پیام چهارم این است که سابقه نداشت وزیر دفاع سوریه خطاب به هیئتی رسمی و در حضور رسانه ها اعلام کند: ”اگر دولت آمریکا بخواهد سوریه را به زانو درآورد، ایران و محور مقاومت یک لحظه درنگ نخواهند کرد“. روشن است که دمشق رسما خود را بخشی از محور مقاومت می داند. این موضوع به گزینه راهبردی این کشور اشاره دارد و به جهان می گوید سیاست سوریه از لحاظ تاکتیکی و راهبردی در مدار محور مقاومت، دشمن آشکار اسرائیل و آمریکا، حرکت می کند. مخاطب این پیام، روسیه نیز هست زیرا هرچند مسکو بخشی از نزاع سوریه و ایران با اسرائیل و آمریکا نیست اما روابط سوریه و روسیه بر همکاری کامل برای مبارزه با تروریسم و شکست دادن آن مبتنی است. دمشق به متحد خود مسکو این پیام را ارسال می کند که راهبرد سوریه از راهبرد محور مقاومت جدا نیست. روسیه با وجود این در بسیاری از مسائل مهم روابط قوی با محور مقاومت دارد.
حسن مرهج تحلیلگر و نویسنده فلسطینی نیزدر یادداشتی در رأی الیوم نوشت:” مسیری که دمشق و تهران در حال مهندسی آن هستند، به سمت راهبرد پایان دادن به سیاست های آمریکا در منطقه با تسلیم کردن مزدوران سیاسی و نظامی می رود و در نهایت چشم اندازی آینده نگرانه درباره نقش ایران در سوریه ترسیم می کند”. این روزنامه در مطلب دیگری نوشت:” . این توافقنامه که چند روز پس از حمله به تاسیسات هسته ای «نطنز» امضا شد احتمالا در چارچوب آمادگی برای انتقامی بزرگ از «تجاوزات» پی در پی اسرائیل است”. همچنین طبق ارزیابی این روزنامه روزهای آینده آبستن اتفاقات و حوادث غافلگیر کننده ای خواهد بود زیرا سیاست تحریمها برای ضعیف ساختن ایران و متحدانش در لبنان, یمن, عراق ونوار غزه نتایج فاجعه باری علیه حقوق بشر داشت است که دیگر قابل تحمل نیست در حالیکه راهی برای همزیستی با این تحریمها وجود ندارد و هیچ دستی در د اخل یا در سطح منطقه ای و بین المللی نیست که یاری شان کند.
در مجموع با دو تحول راهبردی که در روابط میان ایران با چین و سوریه روی داده هیچ تردیدی باقی نمی ماند که تلاش های مشترک امریکا و رژیم صهیونیستی و همپیمانان سعودی آن ها علیه ایران و محورمقاومت نتیجه عکس داده و برخلاف تصورآن ها فرصت های جدیدی را برای محور مقاومت فراهم کرده است. ایران با دستیابی به این دو توافقنامه دو حرکت را در شطرنج سیاست انجام داد که باعث غافلگیری دشمنان او شده است و دادو بیدادی که طی چند روز گذشته به راه انداختند از این غافلگیری ناشی می شود.