به کسی که زندگی ساده، کم خرج و کم هزینه دارد، یعنی خوراک، پوشاک، مسکن و مرکب ساده داشته و از تجملات دنیا دوری نماید، سادهزیست و بیپیرایه گویند. این اطلاق به دلیل نداشتن امکانات نیست؛ زیرا به کسی که ندارد فقیر گویند، ولی انسان سادهزیست در عین حال که امکان استفاده از امکانات بیشتر را دارد، ولی در حد ضرورت از امکانات استفاده می کند و از زیاده خواهی صرفنظر میکند.[۱] امام باقر(ع) در توصیف پیامبر (ص)خطاب به محمد بن مسلم فرمود: «ای محمد! شاید پیش خود فکر می کنی که پیامبر در سراسر زمان پیامبری خود سه روز پشت سر هم از نان گندم سیر نشد؟… نه به خدا که چنین نیست، از زمان بعثت تا زمان رحلت سه روز متوالی از نان گندم سیر نخورد، البته من نمی گویم که به آن دسترسی نداشت، او که زمانی یکصد شتر به جایزه به یک نفر بخشید، اگر می خواست می خورد…»[۲]. در دیدگاه اسلامى، زندگى مسئولان حکومت باید هم چون افراد سطح متوسط و ضعیف جامعه باشد و از تجمّل پرستى و اعیان منشى بپرهیزند.
اما، تجملگرایى در میان زمامداران جوامع انسانى، امرى بسیار عادى است و حکومت حضرت رسول (ص)، امیرالمؤمنین على (ع) و یا امام خمینى (ره) و مقام معظم رهبرى از استثناهاى آن به شمار مى رود. به عنوان نمونه، حضرت علی(ع) زمانی که حکومت را در اختیار داشتند ساده زیستی پیشه کرده و دیگران را نیز به این راه دعوت نمودند. حضرت علی (ع) در نامه ای که به عثمان بن حنیف نوشتهاند به این مسئله توجه نمودند: «آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه ی فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید.»[۳] همچنین ایشان در مرکز حکومت خود، به مردم چنین خطاب کرد: «اى مردم کوفه! اگر دیدید که من به غیر از آن وضعى که پیشتر داشتم، از شهر شما بیرون رفتم مثلاً لباس و خوراک یا مرکب و غلام من عوض شده و در مدت حکومتم، زندگى مرفهى براى خود درست کرده ام، بدانید که در حکومت، به شما خیانت کرده ام.». امام على(ع) با این سخنان حکیمانه، شیوه اصلى زندگى زمامداران اسلامی را در هر زمان و شرایطى به تصویر مىکشد و مسیر درست را به مسلمانان نشان مى دهد.[۴]
امام خمینى (ره) که به اعتراف همه سیاست مداران و دانشمندان علوم اسلامى و علوم اجتماعى، صاحبنظرى برجسته و مدیرى شایسته براى جامعه اسلامى بود، به مناسبت هاى گوناگون یادآورى کرده است که روحیه تجمّل خواهى، ارزشهاى انسانى و اسلامى را نابود خواهد کرد: «شما که داعیه پیروى از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دارید، لااقل در زندگى آن مرد بزرگ کمى مطالعه کنید، ببینید واقعاً هیچ گونه پیروى و مشایعتى از آن حضرت مىکنید؟ آیا از زهد، تقوا، زندگى ساده و بى آلایش آن حضرت چیزى مى دانید و به کار مى بندید؟….»[۵]. حضرت امام(ره)، از تجمّل پرستى و تجمّل گرایى به کاخنشینى، یاد مىکند و شرط پیشرفت علمى و صنعتى، اجرا شدن احکام نورانى اسلام را پرهیز از طبع کاخنشینى و تجمّل طلبى دانسته است. همچنین، ریشه طبع کاخ نشینى و اعیان منشى را در تربیت غلط مىداند و تجمّلگرایى را به شدت نکوهش مىکنند.[۶] به اعتقاد امام خمینی(ره)، خوی کاخ نشینی با فرهنگ اسلام ناب هماهنگی و همخوانی ندارد و با سیره اهل بیت(ع) در تضاد است: «ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینى را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طورى که خداى تبارک و تعالى مى خواهد، در جامعه ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوى کاخ نشینى به پایین بکشید.»[۷] از دیدگاه حضرت امام(ره)، کوخها (ساده زیستی)، و نه کاخها (تجمل گرایی) منشأ برکات در زندگی است: «انسان گمان مى کند سعادتش به این است که چند تا باغ داشته باشد، چند تا ده داشته باشد، در بانکها سرمایه داشته باشد، در تجارت چه باشد، شاید انسان این گمان را مى کند، لکن ما وقتى که ملاحظه مى کنیم و سعادتها را سنجش مى کنیم، مى بینیم که سعادتمندها آنهایى بودند که در کوخ ها بودند. آنهایى که در کاخ ها هستند سعادتمند نیستند. آن مقدارى که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمى شود. ما یک کوخ چهار پنج نفرى در صدر اسلام داشتیم، و آن کوخ فاطمه زهرا علیه السلام است. از این کوخها هم محقرتر بوده لکن برکات این چى است؟ برکات این کوخ چند نفرى آن قدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت و بسیار راه دارد تا انسان به آن برکات برسد. این کوخ نشینان در کوخ محقر، در ناحیه معنویات آن قدر در مرتبه بالا بودند که دست ملکوتیها هم به آن نمى رسد؛ و در جنبه هاى تربیتى آن قدر بوده است که هرچه انسان مى بیند برکات در بلاد مسلمین هست و خصوصا در مثل بلاد ماها، اینها از برکت آنهاست. خود رسول اکرم (ص) در راس همه واقع است زندگى کوخ نشینى داشته است….»[۸] . همچنین از دیدگاه امام بزرگوار کاخ نشینی باعث زوال و تباهی جامعه میشود، زیرا افرادی که مشغول امور دنیا میشوند، اهل تفکر و تأمل و تدبر نیستند، بنابراین جامعه پیشرفت نمیکند، در نقطه مقابل افرادی که زندگی ساده و بیآلایش دارند و به عبارتی دیگر، کوخ نشین هستند، میتوانند موجب پیشرفت کشور شوند: «و ما بحمداللّه امروز همه دست اندر کارهایمان کاخ نشین نیستند. دولت ما یک دولت کاخ نشین نیست. آن روزى که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزى که رئیس جمهور ما خداى نخواسته، از آن خوى کوخ نشینى بیرون برود و به کاخ نشینى توجه بکند، آن روز است که انحطاط براى خود و براى کسانى که با او تماس دارند پیداشود. آن روزى که مجلسیان خوى کاخ نشینى پیدا کنند خداى نخواسته، و از این خوى ارزنده کوخ نشینى بیرون بروند، آن روز است که ما براى این کشور باید فاتحه بخوانیم. آن روزى که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنیا خداى نخواسته در آنها تاثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم.»[۹]
امام خمینی (ره) قبل از اینکه در سخنان خود، دیگران را به ساده زیستی دعوت نمایند، این امر را در زندگی خود به نمایش میگذاشتند، به گونه ای که سایر افراد با مشاهده ی زندگی ساده و بدون آلایش ایشان، حتی زمانی که در مقام و منصبِ رهبری نظام جمهوری اسلامی بودند، راه و روش دوری از تجملات را در پیش میگرفتند. آیت اللّه امینی در زمینهی زندگی ساده حضرت امام میگویند: «مسئله ای که از همان ابتدا در زندگی امام مشهور بود، ساده زیستی ایشان بود. امام از ابتدا اجاره نشین بودند و این وضع تا چندین سال طول کشید، در نهایت، منزلی خریدند. این خانه جمعاً چهار تا اتاق دارد و یک بیرونی. کسانی که این خانه را دیده اند، میدانند خیلی ساده است. با آنکه امکانات مالی امام و دسترسی ایشان به وجوهات اسلامی خیلی خوب بود، اما تا زمان تبعیدشان به ترکیه، در این خانه زندگی می کردند. اثاثیه منزل نیز در کمال سادگی بود. از جهت لباس هم در عین سادگی و ارزانی خیلی تمیز و شیک بود؛ یعنی حضرت امام را جزو آخوندهای خوش تیپ می شناختند». خبرنگار رویتر در گزارش خود که از محل اقامت امام دیدن کرده، می نویسد: منزل مورد بازدید، برای رهبر یک کشور پنجاه میلیونی بسیار بی آلایش بود.[۱۰]
- عبدالرضا زاهدی و محمد کریمی درچه(۱۳۹۲)،«زهد و سادهزیستی و نقش آن در رشد فردی و اجتماعی از منظر آیات و روایات»، فصلنامه معرفت اخلاقی، سال چهارم، شماره دوم، پاییز و زمستان، ص ۲۴٫
[۲] . محمدرضا یوسفی، جلوههایی از زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله، ۱۳۷۷، فصل دوم.
[۳] . نهج البلاغه، ۱۳۷۹، نامه ۴۵: ۱۲۸۱-۱۲۸۳٫
[۴] . علیرضارستگاران، تجملگرایی از دیدگاه اسلام، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، قم، ۱۳۸۲، بخش اول.
[۵] . روح الله موسوی خمینی، جهاد اکبر (مبارزه با نفس)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، قم: ۱۳۷۸، فصل ششم.
[۶] . علیرضا رستگاران، تجملگرایی از دیدگاه اسلام، پیشین، بخش اول.
[۷] . صحیفه امام ، جلد ۱۷،ص۳۷۵٫
[۸] . صحیفه امام، جلد ۱۷، ص۳۷۳٫
[۹] . صحیفه امام، جلد ۱۷، ص۳۷۷، ۰۱/۰۱/۱۳۶۲٫
[۱۰] . سیدحسین اسحاقی، بایدها و نبایدهای مصرف، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، چاپ اول، ۱۳۸۸، فصل سوم.