اشاره: عاطفه جوشقانیان در سال ۱۳۷۱ چشم به جهان گشود. او در قم زندگی می کند و دانشجوی کارشناسی ارشد در رشته نهج البلاغه است و مسئول ادبی کتابخانه های استان قم است. با او به گفتگو نشسته ایم.
فرهنگ اسلامی: چطور به شعر علاقهمند شدید؟ اولین شعر را در چند سالگی سرودید؟
جوشقانیان: به صورت جدی از سالِ ۹۴ واردِ حوزه شعر شدم، اما خیلی پراکنده در سال سوم راهنمایی و سیزده چهارده سالگی یکی دو تا شعر گفتم و در دوران دبیرستان یک مقدار بیشتر شد، اما هنوز آنقدر جدی نشده بود. اولین باری که شعر گفتم، فکر میکنم سیزده چهارده سالم بود. مشهد رفته بودیم، مزارِ شهدای گمنامِ کوهسنگی. آنجا بود که توفیق سرودن شعری برای شهداء پیدا کردم.
فرهنگ اسلامی: آیا از شما مجموعه شعری هم چاپ شده ؟
جوشقانیان: نه فعلا قصد این کار را ندارم.
فرهنگ اسلامی: آیا علاوه بر شعر، دیگر رشتههای ادبی را هم امتحان کردهاید؟
جوشقانیان: نه، من فقط وارد عرصهی شعر شدم. البته نثرِ ادبی هم یک مدت مینوشتم منتها فعلا فقط روی شعر کار میکنم.
فرهنگ اسلامی: از شعر کلاسیک، نو و سپید بیشتر به کدام نوع شعر تمایل دارید؟
جوشقانیان: بیشتر روی شعر کلاسیک کار کردم و به همان هم علاقه دارم. شعر نو هم یک مدت کار کردم. خیلی دوست داشتم. شعر نو قالبی است که ظرفیتش خیلی خوب است، برای خصوصا بعضی چیزها، یعنی آدم اگر ظرفیت قالبها را بشناسد، به نظرم میتواند از هر قالبی نهایت استفاده را ببرد. مثلا من یک مدت شعر نوجوان کار میکردم، در قالب نو خیلی قشنگ جواب میدهد و بیشتر جا میافتد. شعر سپید اصلا کار نکردم ولی خیلی از اشعار سپید را هم متوجه نمیشوم و هیچ علاقهای ندارم به آن دسته از اشعار. نظرم هم در مورد بقیه قالبها این است که اگر آدم ظرفیت هر قالبی را بشناسد، میتواند در همان فضا بهترین استفاده را ببرد و به نظرم میتواند لذت ببرد از همان قالب ولی اگر نشاسد، نمیتواند در هیچ قالبی موفق باشد.
فرهنگ اسلامی: از کدام اساتید بیشتر بهرهمند بودهاید و در چه حد؟
جوشقانیان: اولین استاد من آقای سید مهدی موسوی بودند که حدود شش هفت ماه از محضرشان استفاده کردم و به نظرم، آن دورانِ طلایی زبانِ شعر من بود. زبانِ شعرِ من را ایشان اصلاح کردند و فوق العاده روی زاویه دید شعر توجه داشتند بعد از محضرِ استاد سید مهدی حسینی بهرهمند شدم و خدا را شکر هنوز هم این توفیق را دارم اساتیدی دیگری هم بودند، مثل آقای شرافت، یا اساتیدِ خارج از قم مانند استاد مؤدب که خیلی به گردن من حق دارند و به گردن همه بچههای آفتابگردان حق دارند و آقای داوودی و بقیه اساتید. اما من خودم را شاگرد آقای حسینی میدانم و افتخار میکنم به این قضیه.
فرهنگ اسلامی: الحمدلله همسرِ شما نیز یک شاعر موفق هستند. این تجربه را چگونه توصیف میکنید؟
عاطفه جوشقانیان: شاعر بودن متقابل همسر هم از لحاظ عاطفی خیلی کمک میکند به زندگی و روحیه طرفین و هم از لحاظ فنی به اشعار هم کمک میکنند. اولین مخاطب آدم همسرش میشود. در نقد و بازبینی شعر می توانند خیلی کمک کننده باشند برای همدیگر. با اینکه ما حیطه شعریمان کمی متفاوت است و ایشان بیشتر طنز کار می کنند و من بیشتر جدی. اما بازخوردهای خوبی را به اشعار همدیگر میدهیم. از طرف دیگر این فضای عاطفی و حسی در خانه برقرار است و کمک کنندهست برای گرمتر شدن جو خانه.
فرهنگ اسلامی: حرف آفتابگردانها پیش آمد. دوست داریم در باره آفتابگردانها بیشتر بدانیم.
جوشقانیان: درباره آفتابگردانها عرض کنم که مؤسسه شعرِ شهرستانِ ادب دورههای شعر و داستانی را به اسم آفتابگردانها برگزار میکند ولی روی شعر بیشتر تمرکز دارد. نحوهی ثبتِ نامش این است که هرسال فراخوانی را اعلام میکنند و افرادی که شعر میگفتند و اصول اولیه شعر را بلد بودند و میتوانستند شعر بگویند، ده تا نمونه اثرشان را میفرستادند. بعد آنهایی که تا حدودی وزن و قافیه را بلد بودند پذیرفته میشدند برای مرحله مصاحبه. اگر پذیرفته میشدند، برای این دوره انتخاب و پذیرفته میشدند. دوره هم به این شکل است که سه تا اردوی آموزشی سهروزه در یکی از نقاطِ کشور برگزار میشود که در این سه روز از بهترین اساتید مطرح کشوری همزمان برای نقد و آموزش استفاده میشود. و حسنی که دارد، این است که به اندیشه شاعر کمک میکنند و آن را پخته میکنند در این جلسات آموزشی. هم از طریقِ خود جلساتی که برگزار میشوند و گعدههایی که برگزار میشوند و هم از طریقِ کتابهایی که داده میشوند، یعنی یک سری کتابها و هدایا هم به افراد داده میشوند. خلاصه در طول و در طی این سه اردوی که هست، شاعر هم میتواند در بحثِ شعر و بحثِ فنی و اندیشهای شعر پختهتر بشود. هم میشناسد بقیه را. با اساتید بزرگ کشوری آشنا میشود. از تجربیاتشان استفاده میکند و هم اینکه با شاعران شهرهای دیگر آشنا میشود و این ارتباط و این تأمل به جهان شعر و جهانِ شاعر خیلی کمک میکند. از تجربیات دوستان استفاده میکند. همین دیدن و گشتن خودش به دنیای شعرش کمک میکند. مسئول شهرستان ادب هم آقای علی محمد مؤدب هستند. الآن تا آنجایی که من میدانم تقریبا همه شاعران مؤفق جوان و انقلابی عضوِ دورههای آفتابگردان بودند و ازمیان اینها، شاعرانی که کتابهایی هم چاپ کردند، کتابهایشان جزو بهترین کتابهای شعری محسوب میشوند.
فرهنگ اسلامی: چرا امروز شعر توحیدی باندازه کافی نداریم؟
جوشقانیان: ما شعر توحیدی کم داریم، واقعا غریبترین شخصیتِ شعرما خداست. یکی از اساتید این را میگفت. شاید یکی از دلایلش این است که ما هر وقت بخواهیم با خدا ارتباط بگیریم، میرویم سراغ قرآن و مناجات. شاید به خاطر این است. و کمتر عرضِ توسل ما به محضرِ مبارکِ خدا از طریقِ شعر صورت میگیرد.
فرهنگ اسلامی: دلیل اینکه در شعر امروز، در باره برخی از ائمه معصومین (ع) شعر کمتر سروده شده است، چیست؟ و چه راه حلی را برای این قضیه توصیه میکنید؟
جوشقانیان: دلیل اینکه درباره برخی ائمه کمتر شعر سروده شده است این است که من احساس میکنم شاید شناختمان از آن ائمه کمتر است و راهحلش این است که مطالعهمان را، معرفتمان را و شناختمان را نسبت به آن ها بیشتر کنیم. همچنین که با برگزاری کنگرههایی راجع به آن ائمه (ع) غریب و با ایجاد پویشها راجع به آن ها فضای مناسبی برای خلق آثار ادبی ایجاد کنیم.
فرهنگ اسلامی: در باره شعرِ زنان در گذشته و امروز نظرتان چیست؟ و کدام زنان را شاعران موفق میدانید؟
جوشقانیان: در میانِ شاعرانِ معاصر چهره های برجسته ای داریم نظیر پروین اعتصامی، پروین مناظره وارد در شعر و آثار بزرگی خلق نمود. از فروغ فرخزاد هم یاد می کنم ، به نظرِ من بانوان در طولِ تاریخ همواره خیلی اثرگذار و حماسهآفرین بودند. شاعری به اسمِ سلماسی در تاریخ داریم که هنگام حمله دشمن مردها حرکتی نمیکنند برای دفاع. این شاعر، شعری میگوید که مردان را به شورش و غیرت وا میدارد و مردها میروند و دفاع میکنند از کشور. این هم اهمیتِ شعر را میرساند و هم اهمیتِ زنان را میرساند در طولِ تاریخ. زنان میتوانند مردان را به حرکت وا دارند. از شاعرانِ امروزی درمیان زنان من خانم عالیه مهرابی را خیلی موفق میدانم و اشعار خوبی دارند. خانم مستشارنظامی هم همینطور. هم دغدغهمند هستند. هم فعال هستند. هم اندیشمند هستند.
فرهنگ اسلامی: شعر زنان را در مقایسه با شعر آقایان چگونه ارزیابی میکنید؟ چه موضوعاتی هستند که فکر میکنید مخصوص شاعرانِ زن هستند تا شاعرانِ مرد؟
جوشقانیان: تفاوت شعر زنان به نظر من علاوه بر زاویه دید که زنان معمولا یک سری جزئیات را بهتر میبینند، حس و عاطفه شعرِ زنان متفاوت از شعرِ آقایان است، همان نقشهایی که زنان میتوانند بپذیرند مخصوصِ خود زنان هستند. شاید یک مرد در باره مادری کردن شعر بگوید ولی حتما به آن خوبی که یک زن میتواند در موردِ این موضوع شعر بگوید، در نمیآید. وقتی زنان در شعر در نقشهای واقعی و فطری خودشان قرار میگیرند، بهترین اشعار را میتوانند خلق کنند.
فرهنگ اسلامی: و از این مسئله بگذریم، اصولاً برگزاری جشنوارهها تا چه حد میتواند به شعر شاعران کمک بکند؟
جوشقانیان: برگزاری جشنواره از این جهت که موجآفرین باشد و جرقهای باشد برای سرودنِ یک سری اشعارِ موضوعی خاص به نظرم کمککننده است ، یعنی اینکه شاعر را به فکر وا دارد که راجع به یک موضوع خاص باید شعر بگویی. ولی اگر صرف برگزار کردن یک جشنواره باشد، نه، به نظرِ من چندان توفیق نمیتواند داشته باشد. جشنواره باید جهتدار باشد، هدفدار باشد و دغدغه داشته باشد. به نظرِ من. باید یا زاویهی دیدی خاصی داشته باشد یک خلأای را پر کند. یک پرسشی را پاسخگو باشد و یکی از دغدغهها میتواند مسئله کمک به استعدادیابی شاعر باشد. یا اینکه اگر مثلا در موضوعِ مطالعاتی باشد، کمک کند به شاعر که مطالعهاش را بالا ببرد برای سرودنِ شعری.
فرهنگ اسلامی: شما تا کنون در چه جشنوارههایی شرکت کرده و برگزیده بودهاید؟
جوشقانیان: خیلی بودند. هم جشنوارههای طلاب و هم غیرِ طلاب ولی اکثرِ جشنوارهها که برگزیده شدم، از جمله: کنگره امِ ابیها (دو بار)، کنگره عبرات (دو بار)، کنگره مجازی فصلی که آقای بیاتانی برگزار میکردند (چند بار)، کنگره استانی مواهب (دو بار) ، کنگره شعر اشراق (چند بار) ، کنگره هنرهای آسمانی (چند بار)، کنگره شب شعر عاشورایی کردستان، کنگره کوثرناب، کنگره موکب بندگی، کنگره هجده سال نوری، کنگره حریر سوخته، کنگره عاشورایی لالی، کنگره برای پیامبر با عنوان صاد و بسیاری از کنگرههای دیگر که الآن حضور ذهن ندارم. کنگرههایی که من شرکت کردم همه موضوعی بودهاند، چون معمولا اشعاری را که میگویم مشتمل بر حسی هست که از مناسبتی، قضیهای و جریانی میگیرم. به خاطر همین اصلا معمولا شعر غیرِ موضوعی ندارم و به همین دلیل به کنگرههایی با همان موضوعات شرکت میکنم.
فرهنگ اسلامی: شاعر روح لطیف و حساسی دارد و از مسائل دوروبرش بیشتر از افراد عادی تأثیر می پذیرد. در دنیای امروز که همهسو جنگ است و بیعدالتی، شما بعنوان شاعر چه عکس العملی نشان میدهید؟
جوشقانیان: علاوه بر اینکه شاعر روحِ لطیفی دارد و نسبت به قضیهای عکس العملی نشان میدهد، اصلا به نظرِ من رسالتِ شاعر همین است که نسبت به جریاناتِ مختلف عکس العمل نشان بدهد چون با این اشعار هم این جریانات میتوانند در تاریخ ثبت بشوند، هم میتواند راهگشا باشد. بعضی اشعار واقعا راه را نشان میدهند که قبلا گفتم که خانم سلماسی شعری میسرایند و غیرتِ مردان را به خروش وا میدارند. شاعر رسالتش واکنش نشان دادن به جریاناتِ مختلف است. گاهی در قالبِ اعتراض است. گاهی در قالبِ حماسه است. گاهی برای تحریک احساسات است. و طبیعتا من هم شعر دارم در این زمینهها. شعرِ اعتراض دارم. شعر انتظار دارم. البته به نظر من همیشه اشعارِ اعتراض باید امیدوارانه باشد، چون ما به انتظار معتقدیم.
فرهنگ اسلامی: در دنیای امروز که قدرتهای فائقه از هر طرف به اسلام هجوم آوردهاند، به نظر شما برای وحدت میان مسلمانان چه اقداماتی باید صورت بگیرد و وظیفه یک شاعر در این زمینه چیست؟
جوشقانیان: ما اگر در طولِ تاریخ هم نگاه کنیم، اهلبیت (ع) برای حفظ وحدتِ اقداماتِ زیادی انجام دادند. به نظرِ من شاعر باید روشنگریها را انجام بدهد ولی صبر هم داشته باشد. روشی که اهلبیت (ع) درپیش گرفته بودند. بله در زمینه وحدت هم من شعر دارم. البته جرقه این شعر هم از همان کنگرهی وحدت خورده شد. عرض کردم اگر کنگرهها دغدغهمند و هدفدار باشند، نتیجهبخش خواهند بود.
فرهنگ اسلامی: تا کنون با شاعرانِ مسلمانِ کشورهای دیگر هم ارتباط داشتهاید؟ نظر آنها در باره دنیای امروز را چگونه یافتهاید؟
جوشقانیان: با شاعرانِ مسلمانِ کشورهای دیگر برخورد داشتهام ولی آنقدر به گفت و گو نپرداختیم که بتوانیم در مورد دنیای امروز صحبت کنیم.
فرهنگ اسلامی: شما از جمله شاعرانی هستید که در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری هم حضور داشتند، آن دیدار را چگونه توصیف میکنید؟
جوشقانیان: بله الحمدلله توفیق داشتم که حضور پیدا کنم در شبِ شعرِ بیت رهبری. وقتی آدم به محضرِ بزرگی میخواهد شرفیاب بشود، هم استرس دارد، هم خیلی خوشحال است. من قبلِ اینکه آنجا بروم، خیلی استرس داشتم. ولی زمانی که آنجا رسیدم، تمام دلهرههایم از بین رفت و احساس کردم که خیلی آنجا راحتم، خیلی آرامش دارم. حضرت آقا مثلِ پدر مهربان و دلسوزمان بودند، خصوصا وقتی نزدیک رفتم و التماس دعا گفتم و شعرهایم را تقدیم کردم. اصلا از اینکه آنجا حضور داشتم، خیلی حسِ شرف داشتم. چه برسد به بخواهم بروم نزدیک و صحبت بکنم با حضرت آقا. آدم از برخورد گرم و صمیمی و متواضع ایشان تعجب میکند اینکه رهبرِ مملکت اینقدر متواضع، اینقدر گرم و صمیمی بنشیند روی صندلی و با تک تک شاعران احوال پرسی بکند و صحبت بکند و برایشان وقت بگذارد، خیلی جالب است. چیزی که در مسئولینِ رده پایین ما هم الآن وجود ندارد.
فرهنگ اسلامی: چه انتظاراتی از شاعران معاصر دارید؟
جوشقانیان: ببینید انتظارات با توجه به اهداف مشخص میشوند، یعنی هرکسی در شعر برای خودش یک هدف در نظر گرفته است که با توجه به آن از خودش انتظار دارد. من نمیتوانم از بقیه انتظار داشته باشم البته به نظرم حد اقل انتظاری که داریم این است که به یک حدی از سلامتِ زبان برسند، به یک حدی از رشد برسند، بعد اشعارشان را منتشر کنند. اولین چیزی که از شاعر آدم انتظار دارد، این است. یعنی شعر سالم و یکدست و روان بگویند و اینکه دغدغه داشته باشند من خودم دغدغه دارم و سعی میکنم اشعار اندیشهدار بگویم و انتظار دارم بقیه دوستانی که دغدغهمند هستند، اشعاری بگویند که اندیشهدار باشند و جهانبینی داشته باشند و صرفا یک سری کلمات را در قالب نریزند.
فرهنگ اسلامی: با این تفصیل فضای شعر پس از انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
جوشقانیان: اینکه بعد از انقلاب، اشعارِ اعتراض خیلی زیاد شد و به نظرم منجر به تقویتِ شعر و شاعران شد، چون علاوه بر اینکه جامعه را مورد اعتراض و نقد قرار میدادند، شعرها را هم مورد اعتراض و مورد نقد قرار میدادند. همین باعث شد که بهتر، درستتر و دقیقتر شعر بگویند و اندیشه شعر خیلی اوج گرفت. به جهت اینکه تعالیخواهی و کمال صورت گرفت بعد از انقلاب و الحمدلله از برکت شهداء اشعار خیلی اوج گرفت.
نمونه اشعار:
۱
ای آنکه عطر در دل گل ها گذاشتی
در جان ما محبت خود را گذاشتی
با ابرها تپیدی و آرام و بی قرار
نم نم قدم به خلوت دریا گذاشتی
باران حضور گرم تو را مژده می دهد
ما را که گفته است که تنها گذاشتی؟
خود را میان دشت پراکندی و گلی
در پیش روی و پشت سرت جا گذاشتی
حالا اتاق، پر شده از باغ، ای نسیم!
ممنون از اینکه پنجره را وا گذاشتی
ای آفتابِ رد شده از شیشه باغ ها!
بر تار و پود سبز چمن پا گذاشتی
گل های فرش گرم پذیرایی ات شدند
ممنون که پا به زندگی ما گذاشتی…
۲
طلوع کردی و من نیز آفریده شدم
نفس کشیدی و بر باغ ها وزیده شدم
من اتفاق کمی بودم و شبی ناگاه
نگاه کردی و اینگونه شد که دیده شدم
به خاطر تو غزل گفتم ای سراسر حسن
به خاطر تو غزل گفتم و شنیده شدم
مدام عطر تو را در هوا پراکندم
عجیب نیست اگر بی اراده چیده شدم
ببین نمی شکنم در کویر سختی ها
به پشت گرمی ات ای ابر، آبدیده شدم
تو آسمانی و من تا خلاصه ات باشم
شبیه نم نم باران شدم، چکیده شدم…
۳
دوباره قسمتت باید فقط یک لقمه نان باشد
که سهم همسر و فرزندهایت بیش از آن باشد
پر از شوری همیشه، بیشتر اما زمانیکه
صدای پای بابایم بیاید یا اذان باشد
به من آموختی حتی مسیر آشپزخانه
برایم می تواند نردبان آسمان باشد
خودت دست نوازش می شوی بر اشک های من
نمی خواهی که چشم من به دست دیگران باشد
من از این مهربانی های بسیار تو فهمیدم
خدا باید چه اندازه صبور و مهربان باشد
بیا و شام را پیشم بمان، بد بگذران یک شب
که دریا می تواند پیش رودی میهمان باشد
۴
رسید میوه اشکش، که بی ثمر نرود
و طول داد دعا را که مختصر نرود
قدم قدم، دل خود را به جاده زد، آری
مگر که می شود امسال هم سفر نرود؟
در این مسیر خودش را به آب و آتش زد
به سوی نور مبادا که شعله ور نرود
گریست در همه جا تا فرات را نگریست
مباد با دل خون و نگاه تر نرود
به باد گفت که آرام تر بگرد اینجا
که گرد و خاک به چشمان رفتگر نرود
و زیر کلمن آبی گرفت دستش را
که بر زمین نچکد، قطره ای هدر نرود
به دستگیری پیری عصا شد و می خواست
که رد پا بگذارد که بی اثر نرود
چگونه زنده بماند دوباره، سال دگر
پیاده تا حرم کربلا اگر نرود؟
۵
عطر بهار از جانب دالان می آید
دارد صدای خنده از گلدان می آید
این کوچه ها را آب و جارو کرده باران
این اولین روزی است که مهمان می آید
این اولین روزی است که افطار خود را
دادی به آن مسکین که در قرآن می آید
حالا دوباره بوی نان پیچیده اما
دارد یتیمی خسته، سرگردان می آید
مثل گلوبندت اسیری را رها کن
امشب اسیری بی سر و سامان می آید
ما نیز مسکین و یتیمیم و اسیریم
ما مرده ایم و با تو در ما جان می آید
از برکت نانی که بخشیدید, هر سال
بر خاک گندم زار ما باران می آید
شیراز، قم، مشهد، خدا را شکر بانو
عطر تو از هر گوشه ایران می آید
هرگز نمی گنجید در وصف قلم ها
مدح شما در سوره انسان می آید…
۶
فرو می ریزد آخر اقتدار سست آهک ها
به دام تورها می افتد آری برق پولک ها
خدایا سکه سکه پر شده جیب جهان از فقر
ببین لبخندها ماسیده بر لب های قلک ها
میان پیچ و خم ها گم نباید کرد مقصد را
که گل ها رو به خورشیدند حتی بین پیچک ها
نمی ترسیم از تهدید قدرت های پوشالی
عقابان را هراسی نیست از اخم مترسک ها
دلم قرص است و راهم روشن، این ماهی که ما داریم
رهایی می دهد ما را از این شب ها و این شک ها
مبارک باد روزی که جهان از شوق می گرید
همان روزی که نازل شد به شوق آن تبارک ها
۷
ملائک ذکر می گویند دایم هم صدا با تو
دعای نور می حوانند هر صبح و عشا با تو
کسی فهمیده است المومن مرآت مومن را
که هر آیینه بشناسد تو را با من مرا با تو
چه خوشبختند، دستان تو را هر روز می بوسند
تنور و سفره و دستاس هستند آشنا با تو
بیا قسمت کنیم اصلا ثواب خانه داری را
ببین جارو کشیدن با من امشب، بچه ها با تو
بپرس از تک تک این قوم ای بنت رسول الله
بگو با من اگر دارند مشکل پس چرا با تو…؟
حلالم کن پرستو جان که ماندم بی تو در دنیا
قرار بعدی ام در قتلگاه کربلا با تو…
۸
هر صبح بازی می کنم با کودکانم
من هم شبیه کودکانم شادمانم
دنبال آن ها می دویم و می گریزیم
پروانه ها را هم به بازی می کشانم
موسیقی آرامبخش روح خانه است
هر جیک جیک خنده ای در آشیانم
من چای میخواهم نه نسکافه نه فنجان
رفتار من شرقی ست، حتی استکانم..
در خانه من هستم که مد می آفرینم
با من مطابق می شود رنگ جهانم
الگوی من باید فقط آیینه باشد
من همسری پرشور و بانویی جوانم
از گرمی این خانه می گوید برایم
هرگاه صحبت می کنم با شمعدانم
حتی خدا لبخند دارد بر لبانش
وقتی که بازی می کنم با کودکانم
۹
پر از نگاه تو شد خاطرات کودکی ام
غم یواشکی ام عشوه عروسکی ام
همیشه فکر پس انداز خنده های منی
لبالب از تو شده لحظه های قلکی ام
تمام کوچه پدر! دست من به دست تو بود
اگر که گرم شد آن دست های یخمکی ام
دوباره کودک تو لحظه هاش خط خطی است
دوباره ساکت و سردم دوباره برفکی ام
به پشت گرمی ات ای کوه، رود خواهم شد
زلال می شوم آخر اگرچه آهکی ام
و غصه های خودم را به باد خواهم داد
هنوز دختر پرشور بادبادکی ام…
۱۰
گرچه تنها آمده، هرچند تنها می رود
عاقبت این قطره تا آغوش دریا می رود
ذره ها از شوق خورشید است راهی می شوند
هرکه پایین است با عشق تو بالا می رود
خوب من هرجا که باشی مهربانی نیز هست
عطر گل همواره همراهش به هرجا می رود
کودکی بدپیله هستم، بال پروازم بده
از حصار پیله ها پروانه زیبا می رود
سرنوشت حتمی اش کج رفتن و ویرانی است
خشت دیواری که بی تو تا ثریا می رود..
_الهی فسرّنی بلقائک یوم تقضی فیه بین عبادک
_الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک
_الهی لم یزل برّک علیّ ایام حیاتی کیف آنس من حسن نظرک
_فلها الویل ان لم تغفر لها
۱۱
باران،
تا دل به دریا داد،
از چشم ابر افتاد!
ای برگ!
اینگونه که دل را به رقص باد دادی
از چشم چندین باغ افتادی؟