فرهنگِ اسلامی: از گفتگو با شما خرسندیم. لطفا خودتان را برای مخاطبان ما معرفی بفرمایید.
محمد جواد الهی پور: من محمد جواد الهی پور هستم. اهل ایرانم. اهل قم. دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه قم هستم. فعلا هم مشغول تدریس ادبیات در دبیرستان.
فرهنگِ اسلامی: از کی و چطوری به شعر علاقهمند شدید؟ اولین شعرتان را چه زمانی و در چند سالگی سرودید؟ آیا هنوز در خاطر دارید؟
محمد جواد الهی پور: تقریبا از پانزده شانزده سالگی بود که متوجه شدم میتوانم روی نوحههایی مداحان کلام بگذارم با موضوعاتی که متفاوت از موضوع اصلی آنها باشد. جرقه اصلی آن هم یک سفر کربلا بود که در پانزده سالگی رفتم و در واقع آنجا میخواستم برای خودم چیزهایی را زمزمه بکنم که حرفِ دلم باشد. مثلا اینکه در حرم نشستهام و دارم اشک میریزم. من از نغمه ای در مورد شهادت حضرت امام رضا(ع) خیلی خوشم می آمد. همان نغمه را بر میداشتم و همانجا در کربلا روی برگهای مینوشتم و میخواندم. آنجا به صورت جدی متوجه شدم و به خودم در واقع گفتم که “تو میتوانی حرفِ دلت را به صورت شعر بنویسی”. از قبلش هم جسته و گریخته مینوشتم، منتها نمیدانستم دارم چه مینویسم. فقط حس میکردم دارم یک کارِ جالب میکنم و برایم خیلی جدی نبود. از همانجا یعنی از حرم امام حسین (ع) به صورت جدی شعر گفتن را شروع کردم و در واقع یکی دو سال بعدش به انجمنِ شعر قم پیوستم، زیرِ نظر آقای سید حمید رضا برقعی و آقای سید جواد شرافت و با جلسات استاد مجاهدی انس گرفتم و الحمدلله دیگر راه ادامه پیدا کرد.
اولین شعرم یک نوحهوارهای بود ولی شعری که سرودم به صورت کلاسیک را هنوز خاطرم هست که موقعی که در انجمن شعر برای آقای شرافت خواندم . گفته بودم:
ما که پیش از طلبِ نازِ تو تسلیم شدیم
از همان لحظهی اول به تو تقدیم شدیم
سازِ ناکوکی و آهنگِ خرابی بودیم
با نفسهای پر از مهرِ تو تنظیم شدیم
ما سزاوار نبودیم که عاشق باشیم
دستِ پرمهرِ شما بود که تکریم شدیم
شعری با چنین فضایی بود.
فرهنگِ اسلامی: آیا تا الآن از شما مجموعه شعری هم چاپ شده است؟ چند تا؟
محمد جواد الهی پور: یک مجموعه شعر به نام “مجال” آماده چاپ دارم ولی هر بار با هرجایی که صحبت کردیم، یک مشکلی پیش آمد. بار اول خودم متوقف کردم، چون احساس کردم مجموعه هنوز جای کار دارد و دفعه دوم هم کرونا باعث شد که جلساتمان به عقب بیافتند و کار به چاپ نرسد.
فرهنگِ اسلامی: آیا علاوه بر شعر، دیگر رشتههای ادبیات را هم امتحان کردهاید؟
محمد جواد الهی پور: در مورد رشتههای دیگر ادبی عرض کنم که بله من یک جایزه کشوری داستان کوتاه هم دارم و در واقع داستان هم نوشتم. برای چند مستند تلویزیونی متن هم نوشتم. یعنی میشود گفت به نحوی نویسندگی هم کردم و در متن و دلنوشته اینها هم دست داشتم.
فرهنگِ اسلامی: از شعر کلاسیک، نو و سپید بیشتر به کدام نوع شعر تمایل دارید؟ نظرتان در باره بقیه قالبها چیست؟
محمد جواد الهی پور: شاید برای شما جالب باشد که اولین جایزه ملی من، جایزه شعر کوتاه غدیر بود. فکر کنم اسمش “تا همیشه غدیر” بود. من یک شعر سپید فرستادم و جایزه گرفتم. همان سالهای مثلا هشتاد و هفت یا هشتاد و شش بود. یعنی اولین جایزهام جایزه شعر سپید بوده است. من بین سپید و نیمایی، بیشتر سپید را دوست دارم و اگر راستش را بخواهید، آن بلاتکلیفی شعر نیمایی را دوست ندارم. نه که حالا لذت نبرم ولی هیچوقت نوشتنش روحم را اغنا نکرده است. چون اگر بخواهم نیمایی بنویسم، به جایش کلاسیک مینویسم. یا اگر بخواهم حرفِ تازهای بزنم، سپید مینویسم. پس این حدِ بینابینش را خیلی تمایل ندارم من.
بعد از انقلاب و با اوج گرفتن نامِ سید حمید رضا برقعی خیلی از قالبها جانِ تازهای گرفت. مثلا مربع ترکیب، ترکیب بند، انگار احیاء شد. الآن دوستان دیگری هم بودند ولی ایشان چون کارهایش خوانده میشد و شهرت داشت، حس میکنم در کلاسیک این قالبها را هم احیاء کرد و خیلی قالبهای لذت بخشی هستند. من به دوستان توصیه میکنم که امتحان کنند و طبع آزمایی کنند.
فرهنگِ اسلامی: نظرتان در باره شعر آیینی چیست؟ شعر آیینی چه موضوعاتی را شامل میشود؟
محمد جواد الهی پور: در مورد شعر آیینی عرض کنم که ببینید ما شعر آیینی داشتیم و طبیعتا به خاطر موضوع پایان نامهام که “جستار و جستجویی هست پیرامون امام حسن عسکری (ع)” به لطف استاد مجاهدی به آثاری رسیدیم که بر میگردند به هفتصد سال یا چهارصد سال قبل از این و به لحاظ تاریخی دامنه شعر آیینی خیلی باز است، اما شعر آیینی را من به این نام میفهمم و میپسندم چون جناب استاد مجاهدی آمدند و برایش حیطهای مشخص کردند؛ حیطه مشخص کردن نه از این بابت که چه شعری آیینی هست. به نظر من، من با فهمِ کم خودم فکر میکنم، باید ببینیم چه شعری آیینی نیست. چون ببینید شعرِ توحیدی آیینی هست، شعر انتظار آیینی هست، شعر اعتراض حتی میتواند آیینی باشد که جزء امر به معروف میشود، شعر عاشورایی، شعر علوی، شعر فاطمی ولی در دائره شعر آیینی اشعار غلوآمیز، اشعار شاید سطح پایینی که خیلی جاها خوانده میشوند، اینها باید به نظر من قلم گرفته بشوند. شعر آیینی یک ساحتی دارد و یک جایگاهی دارد که هر کلامی نمیتواند در آن جایگاه قرار بگیرد. حتی عاشقانههای نجیب خودش آیینی هست، چون یک نگاهِ نجیب و نگاهِ مؤمنانهای دارد به عشق.
فرهنگِ اسلامی: از کدام اساتید بهرهمند بودهاید و در چه حد؟
محمد جواد الهی پور: راستش را بخواهید همیشه مدیون محبتهای استاد مجاهدی بودم و ایشان بال و پر دادند، تأیید کردند، روحیه دادند و لطف داشتند. عرضم به حضور شما که من همیشه خودم با خودم تمرین میکردم. اینطور نبوده که مثلا شعری بنویسم و به صورت خصوصی بروم محضر کسی و زانو بزنم. بیشتر از جلسات عمومی بهره بردم و در صدر همه استاد مجاهدی بودند. از جلسات خوب جناب آقای سید مهدی حسینی استفاده کردم و از محبتها و برادریهای آقای برقعی و آقای شرافت بهره بردم.
فرهنگِ اسلامی: چرا ما در ادبیات پس از پیروزی انقلاب اسلامی آنقدری که باید و شاید شعر توحیدی نداریم؟
محمد جواد الهی پور: ببینید به نظرم میآید که شعر توحیدی هم داریم، منتها دامنه خیلی باز شد. این گستره خیلی فراوان شد. شما الآن بروید در ادبیاتِ ما بگردید دنبالِ اشعار پیرامونِ حضرت معصومه (س) یا بگردید دنبال اشعار امام هادی (ع) یا حتی امام زمان (ع) و ائمه (ع) دیگر. تا قبل از انقلاب شاید نهایت اشعاری که جمع بشوند، فقط یک کتاب بشوند. جدا از اشعارِ پیرامونِ امیرالمؤمنین (ع) و عاشورایی. اینها بحثش جداست. میخواهم بگویم که خیلی از ظرفیتهای شعر آیینی بعد از انقلاب شکوفا شد و تعدادِ بالای این ظرفیتها باعث شد که وقتی میخواهیم به صورت خاص به شعرِ توحیدی نگاه کنیم، میگویم کم است. حال آانکه شعر توحیدی کم نداریم ولی گستره باز شعر آیینی و ساحتهای مختلفش باعث شده است که این مدل شعر و این نوع نگاه از منظر خیلیها مهجور باقی بماند. من هم این را زیاد شنیدم منتها همیشه گفتم من این عقیده را ندارم. به نظر من شعر توحیدی کم نشده است، فقط دائره بازتر شده است و موضوعاتِ دیگر به آن اضافه شدهاند. ضمن اینکه بستر قالب هم هست. شما نگاه کن وقتی میخواهی قالب قصیده و قالب مثنوی بنویسی، مقدمهای دارد و یک سیری را باید طی کنی. امروزه شعرِ ما تا حدودی غزلزده شده است، یعنی همه دارند غزل مینویسند و در غزل آن چهارچوب و آن اصول را خیلی لازم نیست رعایت کنند، به خاطر همین هم هست که اشعار با حال و هوای توحیدی کمتر به چشم میخورند. این دو نکته به نظر من مهم هستند.
فرهنگِ اسلامی: دلیل اینکه در شعر آیینی، در باره برخی از ائمه معصومین (ع) شعر کمتر سروده شده است، چیست؟ و چه راه حلی را برای این قضیه توصیه میکنید؟
محمد جواد الهی پور: اول اینکه الآن به نظر من معصومی نیست که وقتی اسمشان را جست و جو کنیم با کلید واژه شعر یا غزل، شعری پیدا نشود. دوم اینکه نه تنها شعر که کلا در سایر فضاها همینطور است. مثلا ما سخنرانی هم کم داریم در مورد بعضی از ائمه (ع). کتاب هم کم داریم در مورد بعضی از ائمه (ع). کما اینکه شما وقتیکه میخواهید بپرسید از مردم در مورد بعضی از ائمه (ع) خودمان، شاید بیشتر از چهار پنج سؤال را نتوانند پاسخ بدهند. الآن نامِ مادر امام زمان (ع) و نامِ پدرِ امام زمان (ع) را همه میدانند ولی بعید است نام مادر امام باقر (ع) را بدانند. نامِ برادرهای امام جعفر صادق (ع) را بدانند. این چیزها کلی و عمومی هست و فقط در شعر نیست. دوم اینکه ما به میزانی که درگیریم با یک مناسبت، شعر تولید میکنیم. ببینید ما دو ماهِ محرم و صفر برنامه هست و نیاز به خوراک ادبی دارد و شاعران هم تولید میکنند. یا ماهِ مبارک رمضان یا ایام فاطمیه. به نظرِ من اگر بخواهیم شعری تولید بشود برای ائمه [باید زمینه آن بوجود آید]، کنگرهای بود بنام امامانِ غریب. میانِ کلامم یادم آمد. امامانِ غریب کنگرهای بود که آقای سید حمید برقعی برگزار میکردند و موضوعش چهار پنج نفر از ائمهای بود که شعر در موردشان کمتر سروده میشوند. اگر بخواهیم این اشعار تولید بشوند و بیشتر تولید بشوند، باید برنامهها را بیشتر کنیم. باید تقاضا را بیشتر کنیم. باید محافل را بیشتر کنیم. باید مناسبتها را جدیتر و پررنگتر برگزار کنیم. من شاعر اگر شبِ شهادت امام صادق (ع) پنجاه تا شصت برنامه در کشور برگزار بشود، حداقل دو تا از آنها به من زنگ میزنند و من باید شعر داشته باشم، ولی وقتیکه همه مناسبتها در دههِ اول محرم، در دههِ دوم و سوم محرم برگزار میشوند و تنها در مورد چند نفر از معصومین (ع) هستند، طبیعتا شعر هم در همان اندازه تولید میشوند در مورد هر یک از این بزرگواران.
فرهنگِ اسلامی: در مورد سرود و ترانه چه نظری دارید آیا بردِ ترانه از دیگر قالبهای شعر بیشتر است؟
محمد جواد الهی پور: اولا باید یادآوری بکنم جملهای از مقام معظم رهبری را که گفتند: “امروز به سرود نیاز داریم.” سرود یک اهرمِ جلوبرنده برای ملت است. سرود وقتی گیرایی دارد که یک نشانهگیری داشته باشد. سرود وقتی جواب میدهد که خنثی نباشد. حالا یا دشمن خارجی یا حتی غافلهای خارجی. ما وقتی توی سرودمان کسی و چیزی را نزنیم، هیچ ظلمی را مورد هدف قرار ندهیم، عملا خیلی اتفاقِ جدیدی در سرودمان نمیافتد. به سرود امروز نیاز داریم چون به امر به معروف نیاز داریم، چون به نهی از منکر نیاز داریم. به سرود نیاز داریم، چون به هشدار برای مفسدین اقتصادی نیاز داریم. به سرود نیاز داریم چون به تبیین شعار سالمان نیاز داریم. به سرود نیاز داریم، چون درخواست مردم در باره مبارزه با فساد را میشنویم. پس سرود وقتی جایگاه دارد که واگویه کلام مردم باشد و چون با زبان مردم همراهی میکند، بردِ بیشتری دارد. البته امروزه سرودها تا حدودی با ترانه قاطی شدهاند. شما نگاه کنید سرودهای اول انقلاب را. در اوج سادگی میگفت: بیست و دوی بهمن، بیست و دوی بهمن، روزِ پیروزیِ ما روزِ شکستِ دشمن. در این سرود نه اتفاقی شگرفی افتاده است، نه بازی زبانی، نه تعلیقِ خاصی. یک کلام کاملا موزونی هست. حالا نمیخواهم بگویم که سلیقه مردم امروز با سلیقه مردم چهل پنجاه سال پیش یکیست، نه، ولی نباید سرودها را ببریم به آن سمتی که آنقدر عمیق و پرمفهوم باشند که مخاطب ما نتواند به راحتی حفظ بکند و تکرارش بکند، بخاطر همین سرود و ترانه را یک کمی بردش را بیشتر میدانم از شعر چونکه با موسیقی همراه است و موسیقی خودش اهرمِ تأثیرگزاری بسیار مهمیست.
فرهنگِ اسلامی: برگزاری جشنوارهها تا چه حد میتواند به شعر شاعران کمک بکند؟
محمد جواد الهی پور: برگزاری جشنوارهها به شخصِ من کمکی نکرد. بجز آن هدیههایش که به لحاظ مالی میتواند کمک بکند ولی برگزار نشدن جشنوارهها، این مدتی که تعطیل بوده بخاطر کرونا، ضربهی محکمی که به من زده این بوده است که کمتر دوستانِ شاعرم را دیدم، کمتر شعر شنیدم، کمتر در حال و هوای شعر قرار گرفتم. برگزاری جشنوارهها اگر سیاقش تغییر کند و از جایزهمحور به برگزاری یک محفل ادبی نزدیک بشود، یک محملی میشود برای دور هم نشستن شاعران و تبادل نظر و اندیشه و رای تا بتوانند با حس بهتری شعر بگویند. از این لحاظ جشنوارهها خیلی میتوانند کمک کنند و به من کمک کردند ولی از لحاظ اینکه یک جشنواره را بروم و در کارگاههای آن شرکت کنم و در نتیجه یک اتفاق شگفتانگیزی برایم بیافتد، اینگونه نبوده است. اگر بخواهم از روی انصاف بگویم. و البته نسبت به جشنوارههای دیگر، جشنوارههای شعر بارِ مالی هم ندارد یعنی که یک شاعر نمیتواند با برگزیده شدن در یک جشنواره هدیه مناسبی بگیرد. حالا شما وقتی که بررسی میکنید توی فیلم و عکس، گاهی یک جایزه خودش میتواند واقعا زندگی یک نفر را تغییر بدهد. منتها در شعر این نیست. از طرفی نه بارِ مالی دارد و نه آنچنان محفلی میشود برای دورِ هم بودن هنرمندان. معمولا داورها روز اختتامیه میآیند، بعدش میروند ولی اتفاق خاصی نمیافتد. تنها جشنوارهای که من دیدم که داور جشنواره با اشعار زندگی کرده و اشعار را حفظ بود، بیانیه نداشت و از حفظ میخواند و از حفظ چند بیت از من مثال زد و از شاعران و برگزیدگانِ دیگر هم همینطور، فکر میکنم، جشنواره محتشم بود که داورش هم ساعد باقری بود و خودشان میفرمودند که اگر شرایط درست بود و میتوانستیم یکی دو روز باهم میچرخیدیم و حرف میزدیم و به دنیای هم نزدیک میشدیم. به نظر من اینطور جشنوارههاست که به آدم کمک میکنند.
فرهنگِ اسلامی: شما تا کنون در چه جشنوارههایی شرکت کرده و برگزیده بودهاید؟
محمد جواد الهی پور: بله من هم با شروع هر اتفاقی طبیعتا روحم آزرده میشود مثلِ مثلا کشته شدن یک سیاه پوست، مثل مثلا یک کارگر ایرانی که از کار بیکار شده است و خانوادهاش در فقر به سر میبرد. مثل خیلی اتفاقات دیگر و از آنجایی که من برای هر حرفی ساحتی قائلم، اینگونه حرفها را در سرود میزنم. حالا مثلا برای این جنبشِ عدالتخواهی در دنیا فکر کنم چهار پنج سرود تولید کردم که با نهادهای مختلف کار شده و الحمدلله پخش شده است. اینکه آدم بیشتر از بقیه رنج ببرد، بار مسئولیتش را سنگین تر میکند و در واقع قسمتِ جالب ماجرا این است که خیلی از هنرمندان هستند که برای طبع و روحشان مرز قائل میشوند. مثلا میگویند: حالا این اتفاق افتاده است اما از آنجا که من مخالف آن طرزِ نگاه هستم، عیب ندارد، بگذار یک سیاهپوست را بکشند. از آن طرف میگویند که آخ در فرانسه به یک سفیدپوستِ اروپایی توهین شده است و باید کمپین تشکیل بدهیم. ببینید این تفاوت در تولیدِ اثرتان تأثیر دارد. من برای شهادت حاج قاسم سلیمانی از شدت دگرگونی حال و متأثر بودن فکر کنم در یک روز پانزده تا سرود نوشتم. بعد گذشت و قصه پویش همدلی ایجاد شد. چند اثر خوب الحمدلله تولید شد. توفیق داشتم شعرهایش را نوشتم برای این پویش. در مورد همین جنبشهای عدالتخواهی کارهای تلویزیونی نوشتم. و در مورد مبارزه با فساد من الآن فکر کنم در میانِ دوستانی که سرود مینویسند تا حالا سرخترین زبان را داشتم. در باره مبارزه با فساد، شما جست و جو کنید سرود برای مبارزه با فساد معمولا شعرهایش مالِ من هست چون این دغدغه را همیشه داشتم و برای مهم نبوده است که حالا این شعر و این نوع نگاه گران تمام بشود.
فرهنگِ اسلامی: یک شاعر روح لطیف و حساسی دارد و از مسائل دوروبرش بیشتر از افراد عادی رنج میبرد. در دنیای امروز که همهسو جنگ است و بیعدالتی، شما بعنوان شاعر چه عکس العملی نشان میدهید؟ آیا شعری در این زمینه دارید؟
محمد جواد الهی پور: ما چند دسته هنرمند داریم. بعضی هنرمندان لازم نیست کاری بکنند، همین که کاری نکنند، واقعا باید از آنها تشکر کرد. مثلا اشعاری مینویسند با موضوعاتی حساسیت برانگیز، با موضوعاتی که ایجاد تفرقه میکنند، مثلا در شعرهایشان حرفهایی میزنند که قومیتهایی را میرنجانند. این دسته کافیست هیچ کاری نکنند. یعنی همین که هیچ کاری نکنند، باید از آنها قدردانی کنیم. ولی شاعران بیدار انقلابی کارِ مهمی را بر عهده دارند، یعنی ما چند دهه دیگر و چند قرنِ دیگر قضاوت میشویم و شعر معاصر در آینده مورد قضاوت قرار میگیرد که این شعر تا چه حدی بیدار بود. تا چه حد در خدمت مردم بود و تا چه حد در آشوبهای معاصر تنها از گل و بلبل و عشق و عاشقی دم زد؟ یعنی آن دسته دومی که عرض کردم خدمت شما شاعران متعهدی هستند که تولید اثر میکنند و سعی میکنند تبیین کنند اسلام ناب را در شعرشان.
فرهنگ اسلامی: در دنیای امروز که دینستیزان از هر طرف به اسلام هجوم آوردهاند، به نظر شما برای وحدت میان مسلمانان چه اقداماتی باید صورت بگیرد و وظیفه یک شاعر در این زمینه چیست؟
محمد جواد الهی پور: جشوارهی شعر وحدت برگزار میشد، آنجا شاعران سنی، شاعران شیعه، شاعران مسیحی از ادیان مختلف شعر میفرستادند و این وحدت را تبیین میکردند. آنجا ما به نگاههای قشنگی رسیدیم. من اشعار را میخواندم. میگفتند شاید ما در بعضی موارد اشتراکاتی نداشته باشیم، ولی نقطه اشتراکاتی که داریم از نقطه افتراقهایمان خیلی بیشتر است. یا جایی که میگفتند: “ما عاشقانه پای ولایت میمانیم و با دیگر ادیان هم صلح داریم و ستیزی نداریم. یعنی نه اینکه ما از عقایدمان بخواهیم پا پس بکشیم ولی در حالِ حاضر برای زندگی بهتر در کنارِ هم صلح را انتخاب میکنیم، برابری و برادری را انتخاب میکنیم. آن جشنواره، جشنوارهی خوبی بود که به همتِ آقای بیاتانی و آقای یوسف رحیمی و دوستان برگزار میشد و خدا خیرشان بدهد اثرهای خوبی تولید شد آنجا. من حتی دیدم در این مورد که بعضی برنامههای بینالمللی بودند که در آنها شاعران مسلمان کشورهای مختلف آمدند و شعر خواندند و اینها توسط صدا و سیما تا حدودی مغفول واقع میشوند ولی اینها اتفاقات بسیار بزرگی هستند. ما حتی در دیدار هرساله مقام معظم رهبری شاعران مسلمان اقصی نقاط دنیا میآیند و شعر میخوانند و این اتفاقِ قشنگیست. خود مقام معظم رهبری تاکید دارند به همه که وحدت باید از هنر ایجاد بشود و با زبان هنر ایجاد بشود.
فرهنگ اسلامی: تا کنون با شاعرانِ مسلمانِ کشورهای دیگر هم برخورد داشتهاید نظر آنها در باره دنیای امروز را چگونه یافتهاید؟
محمد جواد الهی پور: الحمدلله با وجود زندگی در ام القری دنیا اسلام و شهر قم فضا و زمینه ایجاد شده که ارتباط داشته باشم با شاعران مختلف از کشورهای مختلف با دیدگاههای مختلف و حتی یک دو تا جشنواره بین المللی شرکت کردم که شاعران از الجزائر، از کشورهای آفریقایی غنا و مصر و لبنان و سوریه و جالب است که درمیان تمامِ این شاعران دو بعدِ مشترک من دیدم: یکی اسلام و وحدت و دیگری مقاومت. یعنی مقاومت یکی از اشتراکات تمام شاعران مسلمان است. حتی کشورهایی که درگیر این اتفاقاتِ خاورمیانه یعنی مصائب فلسطین و لبنان و سوریه نیستند ولی این در آیینهی شعرشان پیداست و حق هم همین است. شاعرِ مسلمان باید به دغدغههای روز بپردازد. شاعر مسلمان باید به ظالمهای معاصر سنگاندازی بکند در شعرش. شاعر معاصر مسلمانی که خطری برای دشمن نداشته باشد، به نظر من کارِ خاصی نکرده است. مثل کسی که در زمان روزِ عاشورا در خانه در حال عبادت بوده باشد. این اتفاقِ خاصی را رقم نزده است. میتوانست وسطِ معرکه باشد و من شاعرانی که دیدم الحمدلله همه بیدار و آگاه و در این زمینه فعال بودند.
فرهنگ اسلامی: شما از جمله شاعرانی هستید که در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری هم حضور داشتید و شعر خواندید، آن دیدار را چگونه توصیف میکنید؟
محمد جواد الهی پور: فکر میکنم سال ۹۴ و ۹۵ فقط شرکت کردم و شعر نخواندم ولی سالِ ۹۶ توفیق پیدا شد و شعر خواندم. من استرسم از دوستانِ دیگر خیلی بیشتر بود، چون میخواستم یک مدل جدیدی را ارائه بدهم. دوستانِ دیگر شاید شعری که بارها خوانده بودند را داشتند میخواندند و من شعری که فرم خاصی داشت، روایتِ خاصی داشت و زبانِ خاصی داشت خواندم. با این حال یادم هست که سرشار از آرامش بودم الحمدلله. به حدی فضا آرام و شاعرانه بود که حضور دوربینها اصلا یادم رفت و واقعا مثلِ یک جلسه شعر زلال نشستیم دور هم و شعر خواندیم. چرا؟ چون برای یک رهبرِ به شعر آگاه شعر خواندیم، نه صرفا برای یک مقامِ بلندمرتبهی نظام. نه. برای کسی که شعر را میشنود، مخاطب است، حرفهایست در شعر و خودش شعر مینویسد و حتی وسطِ شعرها ایرادها را میگیرد. من یادم هست قبل از دیدار آقای قزوه به من گفت که: “محمد جواد اگر میبینی که این فرم رو نمیتونی اجرا کنی، نخون. چون اگه بد اجرا کنی، خیلی بد میشه. ولی اگه خوب اجرا کنی، خیلی خوب میشه.” یادی بکنم از دوست خوبم سید محمد بهشتی از رفقای شاعر خوبِ حوزه علمیه که ایشون خیلی به من دلگرمی داد که: “نه میتونی و خیلی خوبه شعرت و خوب اجرا میکنی”. دیگر به خدا توکل کردیم و رفتیم و خدا را شکر چینش جلسه طوریست که کم کم آن آرامش ایجاد میشود. ما یکدفعه نمیرویم جلسه. اول وارد میشویم. پشتِ سرِ آقا نماز میخوانیم. دورِ هم افطار میکنیم و بعد وارد جلسه میشویم و این روند مرحله به مرحله باعث میشود که آرامش ایجاد بشود، اعتماد به نفس بالا برود و یک صمیمیت به وجود بیاید. یادم است وقتی که میکرفون را میخواستند بگذارند جلوی من و آقای قزوه اسم من را گفت، خالی بودم از هر استرس و هیجانی و فقط به این فکر میکردم که برای یک کسی که دوستش دارم یک شعر که در واقع تلاش کردم حرفِ نوی باشد را اجرا میکنم. من فقط به شعر فکر میکردم. هیچوقت به این فکر نکردم که حالا اینجا اینطور اجرا کنم. خیلی اجرای دلی و برای خودم دلچسپی بود و الحمدلله مقبول واقع شد و وقتی از تهران برگشتم، توی سایتها جست و جو کردم، دیدم که تنها شعرخوانی که در سایتها آمده، شعرخوانی من است. و آنجا در جلسه هم تأییدهای مکرر حضرت آقا هم دلگرمم کرد و اتفاقِ واقعا خجستهای بود برای من.
فرهنگ اسلامی: چه انتظاراتی از شاعران معاصر خود دارید؟
محمد جواد الهی پور: از شاعران معاصر خودم انتظار دارم که ساکت نباشند و فقط دنیا را از زاویه دید یک عاشق نگاه نکنند که فقط نگاهش به چشم و ابرو و زلف یار است. از شاعران معاصر خودم درخواست میکنم که در بزنگاههای مختلف از سلاح شعرشان استفاده بکنند اگر میبینند که قوه قضائیه دارد با فساد میجنگد و ظلم را ریشهکن میکند، این مبارزه باید در شعر شاعرانِ ما هم بیاد. این مبارزه با فساد در شعر باشد. اگر میبینند که یک عده دارند برای دفاع از مرزهای مسلمانان جانشان را میدهند، اجازه ندهند که شعرشان از آن فضا دور بشود و باید آن را منعکس بکنند. یک نفر دارد خونش را میدهد و ما داریم فقط شعر میگوئیم و این کمترین کاریست که میتوانیم انجام بدهیم. اگر میبینیم که یک کارخانه تعطیل شده است و تعدادِ زیادی نانِ شب ندارند بخورند، دیگر چگونه میتوانیم از خیال یار بگوییم و عشق و فلان. به نظر من، این خنثی نبودن، نه تنها تقاضای من که تقاضای همه مردم از هنرمندانشان است. به همین اندازهای که مردم عصبانی میشوند وقتی میبینند که در اوج مشکلات و سختیهایشان فلان هنرمند رفته است به فلان کشوری و دارد تفریح میکند و خوش میگذراند و نمایشگاهی از تجمل برایشان راه انداختند، به همان اندازهای که مردم ناراحت میشوند از اینکه میبینند که در سختترین بزنگاههایی که جوانهای مردم دارند پرپر میشوند، هنرمندان و سلبریتیها از مسائلی دم میزنند که بسیار خرد و ناچیزند، همین اندازه مردم از هنرمندانشان ناراحت میشوند وقتی میبینند یک اتفاقی میافتد و یک ظلمی میشود و اصلا در اشعار انعکاس پیدا نمیکند. حالا هرکس به زبان خودش. به نظرِ من تنها تقاضای من میتواند این باشد که در مورد هیچ ظلمی سکوت نکنید.
فرهنگ اسلامی: فضای شعر پس از انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
محمد جواد الهی پور: الحمدلله با رفاهی که بعد از انقلاب تقریبا در تمامی اقشار ایجاد شد، مردم فرصت کردند به هنر روی بیاورند. ببینید پیش از انقلاب وضعِ ارزش پولی ما خیلی بالا بود انصافا. همه اینها را قبول داریم ولی شما حساب کنید مردم آن موقع چنین رفاهی نداشتند، همه صاحبخانه نبودند، همه اتومبیل نداشتند، همه هرساله چند بار به جاهای مختلف سفر نمیرفتند. این رفاهی که ایجاد شده است، حالا درست است که ارزش پول پایین آمده است و تا حدودی مشکلات اقتصادی واقعا دارد کمرشکن میشود، ولی اگر چند صباحی قبل از این را نگاه کنیم، ما تقریبا ده پانزده سال پیش وضعیت رفاهی خوبی داشتیم. این به هنر بال و پر داد. ما بعد از دولت سازندگی، دولت گفت و گوی تمدنها را داشتیم، بدون شک تأثیر داشت در پیشرفت فضای فرهنگ. به کل اگر بخواهیم نگاه کنیم، انقلاب اسلامی برخلاف انقلاب فرانسه، برخلاف انقلاب شوروی و این انقلابهایی که از بین خواصشان شروع شد و به مردم متصل شد، از بینِ مردم شروع شد و به خواص رسید. یعنی مردم انقلاب کردند، بعد بینِ هنرمندان جوشش ایجاد شد و از همه این سیر فیلم ساختند، شعر گفتند، رمان نوشتند، خلاصه آثار ماندگاری خلق شد و برخلاف آن انقلابهایی که در یک سطح محدودی شکل میگرفت و به مردم سرایت میکرد و مردمشان ناچار بودند بپذیرند، برخلاف آنها در انقلاب ما مردم در مرکز کار بودند و کار دستِ مردم بود. نشان به آن نشان که پانزده سال امام خمینی نبود بین مردم. فقط با نامههایش مردم هدایت میشدند و در واقع آن بزرگوارانی که بین مردم بودند، آنها را هدایت میکردند. در انقلاب ما این حرکتِ عظیمی که از مردم شروع شد، حالا همین مردم فرزندانشان هنرمند هستند، فرزندانشان شاعر هستند، شروع کردند به شعر گفتن و الآن میبینیم که من آمار ندارم و بررسی نکردم ولی کاش یک جایی بررسی بکنند و بگویند در سال چه میزان تولید شعر داریم و آن را مقایسه کنیم با قبل انقلاب. در مورد شعر آیینی که واقعا قیاس مع الفارق است. شما از بیست و دوی بهمن پنجاه و هفت به قبل و بیست و دوی بهمن پنجاه و هفت به بعد بیایید و بررسی کنید اشعار پیرامون مثلا امام سجاد علیه السلام را. اصلا به یک نمودار نامتوازن وحشتناکی میرسید. شاید قبل از آن تاریخ و این را خوشبینانه عرض میکنم خدمت شما، نهایتا صد اثر و آن هم چه صد اثری، یعنی آثاری که در مورد چهارده معصوم (ع) بوده و یک بیتش به ایشان اختصاص داشته است، نه اثر مستقل و من با وجودِ اینها میگویم صد اثر. ولی از آن تاریخ به اینطرف شاید هزاران هزار اثر پیرامون فقط پیرامون شخصیت امام سجاد (علیه السلام) تولید شده و شکل گرفتهاند. عرض کردم که در شعرِ آیینی که بعد از انقلاب واقعا کولاک بوده است فضا الحمدلله. خدا را شکر که سایه بزرگانی مانند استاد مجاهدی بر سرِ ما هست و گاهی هم که جوانانِ ما احساساتی میشوند و بر اساسِ احساساتشان شعر میگویند، یا بر اساسِ به به و چه چه مخاطب و به وجد آوردن مخاطب، استادانِ همچون استاد مجاهدی هستند که تذکر بدهند و این راه را همچنان باز نگه دارند. در زمینههای دیگر، در زمینه شعر عاشقانه، در زمینه شعر اعتراض الحمدلله بعد از انقلاب خیلی فضا برای هنر فراهم بوده است. البته شما باید حق بدهید که شعر یک کالای لوکس به نظرم حساب بشود در شرایط اقتصادی یعنی حتی الآن من خیلی از شاعران را میشناسم که بخاطر مشکلات معیشتی دیگر تمام فکر و ذکرشان به درآمد و پول منعطف شده است و وقتی یک ملت به هنر روی میآورد که اول رفاهش را کسب کند. امیدوارم که با تدبیر مسئولینمان و با هدایتهای رهبرمان، این مشکلات را پشتِ سربگذاریم و دوباره برسیم به فضایی که همه حرف و حدیثها، حرف و حدیثهای هنری باشند. حرف مردم، حرفِ هنر باشد و اندیشهشان هنری باشد.
نمونه اشعار:
۱
سناریو
غروب، خارجی، آهنگ بمب و موشک و طوفان
هجوم آتش دشمن در اوج بارش باران
صدای خش خش بی سیم و ناله های بسیجی
نگاه یأس سلیمان به زخم پای بسیجی:
«خشاب آخر خود را گذاشت روی سلاحش
نگاه کرد به خیل شهید های سپاهش
بلند شد که ببیند کجاست دشمن و ناگاه
گذشت زوزه کشان تیری از کنار کلاهش
سیاوش آن سر معبر، اسیر آتش دشمن
محاصره ست محمّد… به سوی ماست نگاهش…»
صدای در هم پوتین، صدای تانک عراقی
که خط قرق شده از ازدحام دود سیاهش
به یاد دختر بی نام پنج روزه اش افتاد
به یاد مادر پیرش، به یاد همسر ماهش
«امیر امیر سلیمان… امیر امیر سلیمان…»
کسی نبود در آن سو، ادامه داد به راهش
غروب، خارجی، آهنگ بمب و موشک و طوفان
نوشته روی کلاکت سکانس مرگ سلیمان:
«من آخرین نفرم… پس کجاست نقل و نباتت؟
هوا پس است، ندادی مگر تو وعده ی باران؟
کسی نمانده برای نماز مسجدالاقصی؟
ببر پیام مرا با خودت به سوی جماران…»
صدای درهم پوتین، صدای تانک عراقی
تمام می شود این قصّه قبل نقطه ی پایان
و حدّ فاصل تیر خلاص های پیاپی
رسید ناله ی گنگی به گوش پیکر بی جان:
«امیر امیر به گوشم! رسید نیروی فاتح؟
امیر امیر سلیمان
امیر امیر سلیمان
امیر امیر سلیمان
امیر امیر…»
۲
حریم وحدت
رمز شب؟
-قبله
یا علی اخوی
قبل از این بوده ایم ما با هم؟
-قبل از این که نه…منتها امشب میهمان همیم
فردا هم
دم افطار آمدی…خیر است
شکر،تنها نماندم امشب را
سفره را پهن کن، همان گوشه ست
نان هم اینجاست…آب و خرما هم
به نماز ایستادم و آرام
پشت من در سکوت قامت بست
گرچه او دست بسته من با مهر
گرچه راهش جداست از راهم
از کجایی؟
-حلب! همین اطراف، خانه ام دست داعش افتاده
همسر و دخترم محاصره اند
گفتم :از حس و حالت آگاهم
گفتم از کربلا و عاشورا
روضه ی غارت و هجوم و حرم
روضه خواندم، نگاهش ابری شد
گریه کردیم مدتی باهم
از اباالفضل گفتم و غیرت
گفت:جانم فدای او
گفتم:
ما فدایی خواهرش هستیم
گفت در بین گریه ها:
ماهم
صبح رفت و ندیدمش دیگر
بعد یک هفته…غرق خون…بی سر
آمد و خاطرات شیرینش
ماند در کام شعر کوتاهم
۳
بغض
نور قلب مؤمن از زهراست، گرما از علی
هستی ام را از خدا دارم، خدا را از علی
از نفس افتاده فکرم در خیال وصل او
در مسیر بندگی جا مانده دنیا از علی
در شب خوف و خطر یک شهر دیدند از کسی
برنمی آید محمّد بودن إلّا از علی
از محمّد کینه ها دارند و پنهان می کنند
انتقامی سخت می گیرند، امّا از علی
بغض خود را می خورد، زخمش که سر وا می کند
درد از زخم زبان است و مدارا از علی
بغض مثل درد دل های علی با فاطمه
عشق مثل رو گرفتن های زهرا از علی
ناخدای کشتی صبر است «فی البحر البلا»
نه! مصیبت ها نمی گیرد خدا را از علی
از علی گفتیم و شأنش را نفهمیدیم… حیف
دم زدیم از غربتش، امّا نفهمیدیم… حیف
بدر دیده با علی در فتنه می ماند فقط
قصّه را از چشم او عمّار می خواند فقط
آنکه بین کوچه از اندازه اش بیرون نزد
دست بر شمشیر برد، امّا قدم در خون نزد
آنکه وقت فتنه از تیغش بصیرت می چکید
چشم در چشم ولی، غیر از رضای او ندید
چشم در چشم علی، آماده ی فرمان او
تا که قربانی بگیرد، یا شود قربان او
هر که پیش از امر مولا تیغ بیرون می کشد
عاقبت در جنگ با او پنجه در خون می کشد
آی مردم! فهم راه خیر و شر سهل است، سهل
باز هم آتش بیار معرکه جهل است، جهل
می شنیدید از پیمبر حرمت احباب را
یادتان داده ست روزی رسم دق البّاب را
سوخت جسم و جان پیغمبر، کمی آرامتر
دخترش _زهرا_ ست پشت در، کمی آرامتر
کوچه دریا می شود، دنیا تلاطم می کند
هستی اش را در شلوغی ناگهان گم می کند
مرد جریان ساز این غمنامه دارد می رود
ریسمان بر دست، بی عمّامه دارد می رود
مسجد از شرم تو تا محشر خجالت می کشد
می نشینی بر زمین، منبر خجالت می کشد
پهلوان بدر و خندق بغض خود را می خورد
ذوالفقار از فاتح خیبر خجالت می کشد
بعد از آن هر بار در این خانه ی ماتم زده
حرف محسن می شود، حیدر خجالت می کشد
چهره می پوشاند از شرم نگاه کودکش
از کبود صورتش مادر خجالت می کشد
راز غسل نیمه شب را فاطمه فهمیده بود
شب اگر باشد، علی کمتر خجالت می کشد
لحظه ی تدفین ماه مرتضی سر می رسید
کاش از روی علی دنیا خجالت می کشید
۴
کلاس بصیرت
درس استادمان بصیرت بود
در کلاسی صمیمی و آرام
رنگ می زد سه شنبه هایم را
با نگاه و حدیث و شعر و کلام
هفته ی پیش آمد اما دیر
سینه ای صاف کرد و گفت:
سلام
بحث امروز ساده انگاریست
که زده ضربه بر تن اسلام
مومنی ایستاد،
اجازه گرفت؛
گفت:
_لطفا مثال هم بزنید!
_مثلا ماجرای جنگ احد
فکر کردند جنگ گشته تمام
دشمن از سوی دیگر آمد و…
خب ، خودتان قصه را که می دانید
دشمن باخته مسلط شد
مرتضی ماند و زخم های مدام
یا نه
جریان جنگ صفین و
مکر و قرآن روی نیزه ی کفر
یک قدم مانده بود تا پایان
که به مالک رسید یک پیغام
برسان خویش را علی تنهاست
دست فتنه به کار افتاده
باز دشمن سوار جهل شده
شورش افتاده در پیاده نظام
حکمیت مثال بعدی ماست
قصه ی غفلت ابوموسی
نقل انگشترش که معروف است
مرد منفور در خواص و عوام
شهریاری بلند شد،پرسید:
_جای این لفظ ساده انگاری
می شود گفت:
جهل و خوش بینی
یا،خیانت به حرف و خط امام
خنده ای تلخ بر لب استاد
مهر تایید زد به گفته ی او
گفت امروز هم…
که زوزه ی زنگ
درسمان را گذاشت بی فرجام
۵
برای قدس
صخره امواج پریشان را نمی گیرد به خود
قطره های خُورد باران را نمی گیرد به خود
کوه وقتی چارزانو می زند درپای صبر
شوخی کم جان طوفان را نمی گیرد به خود
راه خود را می رود رهرو نگاهش پیش روست
تهمت این، غیبت آن را نمی گیرد به خود
هیچ کس سختی ندیده در دلش سیری ندید
چون تنوری سرد که نان را نمی گیرد به خود
استقامت حاصلش فتح است یوسف را ببین
چهره ی ایام زندان را نمی گیرد به خود
گوش سربازی که ترسیده ست در اثنای جنگ
وقت حمله رعد فرمان را نمی گیرد به خود
هرکسی گوشش بدهکار ندای کربلاست
حرف مفت شمر دوران را نمیگیرد به خود
قدس فردا باز آزاد است، حالا را نبین
عزم ما غم های دوران را نمی گیرد به خود
۶
به نام خدا
کولیان جنوب شیکاگو، نوجوانان شاخ آفریقا
دختران جوان اورشلیم، موبدان قلمرو بودا
همه در انتظار یک روزن در دل برگ های تقویمند
چشمشان خیره مانده سوی افق، دلشان در امید فرداها…
کودکان گرسنه ی هایتی، مادران اسیر بحرینی
بغض دارند، بغض دلتنگی، گله دارند از خدا حتی
بوی باروت می رسد از مصر، از یمن بوی تند خودسوزی
بچه های یتیم غزه هنوز ناامیدند از همه اما…
…بیت پنجم رسید و تا اینجا شش نفر از گرسنگی مردند
درد تو چیست جز یتیمی که بی غدا مانده آن سوی دنیا
ما هم این گوشه از جهان خوبیم ،حالمان… ای… بدون تو بد نیست…
سامری ها فریبمان دادند، دور دیدیم چشم موسی را
…
یک شب جمعه…جمکران…باران
مهر و سجاده ای به سبک کمیل
آسمان ها به سجده افتادند، کاش می شد شما همین فردا…
۷
برای پیاده روی اربعین…
هر قدم یک پنجره از نور وا کردی به رویم
می توانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
قطره ام اما سر دریا شدن دارم دوباره
می روم دل را در اقیانوس شوق تو بشویم
حُرٌّم و دارم به سمت شاه بر می گردم ای کاش
گرچه دستم خالی است اما نریزد آبرویم
لطف تو حتی مجال شرم را از من گرفته
مرحمت کردی نیاوردی بدی هارا به رویم
پا برهنه می دوم سوی تو ،مست از جام عشقم
جرعه جرعه چای شیرین عراقی ها سبویم
آنقدر مستم که گاهی از خودم می پرسم اصلا
من به سوی تو میایم …یا تو می آیی به سویم
مربع
بی تو سر شد در میان غفلت و حیرت جوانی…
با تو اما آب رفته باز می گردد به جویم