اشاره: موسی عصمتی متولد سرخس در روستای معدن آق دربند است در ۱۲ سالگی بر اثر بیماری مننژیت حدودا ۴ سال به علت پیگیری امور درمان ترک تحصیل کرد بالاخره به توصیه ی خانواده تصمیم به ادامه ی تحصیل در مدارس نابینایان گرفت در آموزشگاه نابینایان شهید محبی تهران و امید نابینایان درس خواند و در دانشگاه بیرجند رشته ی زبان و ادبیات فارسی را پی گرفت تا کارشناسی ارشد ادامه داد و هم اکنون دبیر ادبیات دانش آموزان دبیرستان نابینایان در شهر مشهد است.
فرهنگ اسلامی: از کی و چطور به شعر علاقهمند شدید؟ اولین شعرتان را چه زمانی و در چند سالگی سرودید؟ آیا هنوز در خاطر دارید؟
موسی عصتی: شاید اولین جرقه های شعری آن سال هایی زده شد که در مدرسه شهید محبی تهران درس می خواندم. غربت و دوری از خانواده و از دست دادن بینایی می توانستند مهم ترین دلایل رو آوردن من به شعر، این پناهگاه شگفت باشند.
فرهنگ اسلامی: و از شما مجموعه شعری هم چاپ شده است؟
موسی عصتی: اولین مجموعه شعرم با عنوان “قدمی مانده به تو” در سال ۷۸ که دانشجوی مقطع کارشناسی بودم منتشر شد. بیشتر این سروده ها در همان سال های دانشجویی اتفاق افتاده بود. بعد از آن چند کتاب کودک از من منتشر شد و در سال ۹۵ از طرف انتشارات شهرستان ادب جدید ترین مجموعه ی شعرم با عنوان “بی چشم داشت” وارد بازار کتاب شد.
فرهنگ اسلامی: علاوه بر شعر، دیگر رشتههای ادبیات را هم امتحان کردهاید؟
موسی عصتی: در همان سال هایی که تهران تحصیل می کردم علاوه بر شعر، داستان کوتاه هم می نوشتم و در جشنواره های دانش آموزی شرکت می کردم . یک سال هم به مرحله کشوری راه پیدا کردم ولی شعر چیز دیگری بود و بهتر می توانستم با آن ارتباط بر قرار کنم .
فرهنگ اسلامی: از سبکهای کلاسیک، نو و سپید بیشتر به کدام نوع شعر تمایل دارید؟
موسی عصتی: با کلاسیک شروع کردم ولی در ادامه شعر سپید را هم تجربه کردم به طوری که بخش قابل توجهی از قالب های مجموعه ی «شعر بی چشم داشت» را شعر سپید تشکیل می دهد. فکر می کنم قالب ها ظرف هستند، ظرف های ادبی که محتواهای خاص خودشان را دارند. مثلا مثنوی برای روایت های طولانی و رباعی برای لحظات زود گذر شاعری استفاده می شود. در کل هر قالبی فضاهای خاص خودش را دارد و در موقعیت های مختلف می توان از آن ها بهره گرفت.
فرهنگ اسلامی: و در باره شعر آیینی چه نظری دارید؟
موسی عصتی: برداشت عموم در مورد شعر آئینی بیشتر شعر هایی را شامل می شود که در مدح بزرگان دین گفته می شود یا به موضوعات و مناسبت های دینی می پردازد ولی من فکر می کنم دایره ی شعر آیینی را باید باز تر و وسیع تر از این تعاریف دید. انسان و توجه به مسائل انسانی، اخلاقی و حقوق بشر و آنچه که در مسیر نوع دوستی قرار می گیرد همه می توانند شعر آئینی باشند یا وقتی که برای زیبایی طبیعت شعری می گوییم به طور پوشیده ای خالق این طبیعت زیبا را ستایش کرده ایم و من فکر می کنم بیشتر شعر های ما حتی عاشقانه هاد به نوعی می تواند شعر آیینی باشد.
فرهنگ اسلامی: یعنی شما شعر آئینی را در مقابل بی آئینی می بینید. بسیار خوب. از محضر کدام اساتید بهرهمند بودهاید و در چه حد؟
موسی عصتی: به طور مستقیم و غیر مستقیم از بسیاری از استادان ادب معاصر بهره برده ام . در انجمن های شعر خراسان مدیون بسیاری از بزرگان شعر بوده ام ولی نقش استاد محمد کاظم کاظمی و تاثیرشان در شعر من پر رنگ تر و برجسته تر بوده است .
فرهنگ اسلامی: بعنوان یک شاعر روشندل، فکر میکنید جهانِ شعرِ شما با بقیه شاعران چه تفاوتهایی دارد؟
موسی عصتی: بیشتر این تفاوت ها را باید در نوع نگاه و چگونه گفتن شعر جستجو کرد، وگرنه درنهایت تلاش کردم در همه ی شعر ها به موضوعات انسانی، اجتماعی و عاشقانه بپردازم. مثلا در شعرهای سپید که سعی کردم به مفاهیم و موضوعات نابینایی توجه بیشتری داشته باشم. با تمام این اوصاف دغدغه ی این را هم داشته ام که مبادا این تجربیات شخصی در حد منِ فردی باقی بماند. به همین دلیل اگر از تجربیات نابینایی در شعری اورده ام در کنارش آن تجربه را به مسایل روز اجتماعی پیوند زده ام تا برداشتی چندگانه از شعر بتوانم ارائه دهم .
فرهنگ اسلامی: شما علاوه بر شاعر، یک دبیر هم هستید، ذوقِ شعر را درمیانِ شاگردانتان چگونه ایجاد میکنید؟
موسی عصتی: همیشه باور داشته ام صرفا طرح مباحث درس ادبیات نمی تواند دانش اموزان را به ادبیات علاقه مند کند. به عنوان یک معلم ادبیات رسالتم را اینگونه تعریف کرده ام که آن روی زیبای سکه ی ادبیات را هم باید به دانش آموزان داد. معمولا سعی می کنم در کنار تدریس کتاب از شعر شاعران موفق معاصر نمونه هایی را در کلاس بخوانم. و یا داستان های کوتاهی از نویسندگان معاصر در کلاس ارائه دهم تا آنان علاوه بر مباحث گاهی خشک کتاب، به زیبایی های ملموس شعر و داستان معاصر هم دسترسی داشته باشند تا ادبیات را فقط در کتاب های درسی جستجو نکنند.
فرهنگ اسلامی: شما بسیاری از کتابهای شعر را به زبان بریل هم برگرداندهاید، مطالعه چنین کتابها بر روی شاگردانتان چه تأثیری داشته است؟
موسی عصتی: تبدیل مجموعه های شعری به خط بریل و ضبط آن ها به صورت کتاب های صوتی پنجره های روشن تری را به طرف دانش آموزان نابینا باز می کند. البته خوشبختانه شعر بیشتر شاعران کلاسیک به خط بریل برگردانده شده است. همه ی ماها به مثنوی مولانا، غزلیات حافظ، بوستان و گلستان، شاهنامه و …. دسترسی داریم اما مجموعه های شعر معاصر کمتر در دسترس دانش آموزان نابینا قرار گرفته است. بی تردید خالی نبودن دست دانش اموزان نابینا از آثار معاصرین می تواند باعث آشنایی بیشتر آن ها با این گونه ی ادبیات و شکوفایی استعدادهای ادبی آن ها شود .
فرهنگ اسلامی: مجموعههایی که شما به بریل برگرداندهاید، آیا علاوه بر مدارس مشهدِ مقدس، در دیگر استانها هم موردِ استفاده قرار میگیرند؟ کجا؟
موسی عصتی: معمولا کتابخانه های گویا و بریل در دسترس همه ی نابینایان کشور قرار دارند. و فضای مجازی این فرصت طلایی را ایجاد کرده است تا از فعالیت های هم با خبر باشیم.
فرهنگ اسلامی: فضای شعرِ مشهد مقدس را چگونه ارزیابی میکنید؟
موسی عصتی: با توجه به ریشه های کهن شعر خراسان مسلما شاخ و برگ این درخت بی نصیب از میراث گران سنگ گذشته نیست. گوناگونی جلسات ادبی مشهد و استقبال گسترده شاعران از این محافل بیانگر حال و هوای خوب انجمن های ادبی ست. هرچند که مثل بسیاری از انجمن های ادبی کشور این جلسات هم مصون از برخی آفات نبوده است. فضاهای مجازی شاید در رساندن اثر به دست مخاطب بسیار خوب عمل کرده است اما از رونق و شکوه سال های قبل جلسات ادبی کاسته است.
فرهنگ اسلامی: حرم حضرت رضا (ع) در سرایش شعر شاعران مشهد چه نقشی را ایفاء کرده است؟
موسی عصتی: حرم و فضاهای خاص آن مثل گنبد ، کبوتران ، پنجره فولاد ، سقاخانه و نقاره و … هرکدام در شعر شاعران به نماد های خاص بدل شده اند، و کمتر شاعری را می توان سراغ گرفت که تحت تاثیر این نماد ها قرار نگرفته باشد.
فرهنگ اسلامی: در طولِ سال شاعرانِ زیادی برای شعرخوانی در مشهدِ مقدس و به خصوص حرمِ حضرت رضا (ع) دعوت میشوند، این رفت و آمدها و دیدارها چه تأثیری بر روی شعر شما و دیگر شاعرانِ مشهدِ مقدس گذاشته است؟
موسی عصتی: در هر بخشی از هنر اگر ارتباط و پویایی وجود نداشته باشد آن گونه ی هنری محکوم به رکود و خشکسالی است. شعر یک شاعر را اگر به عنوان یک برکه تصور کنیم و این برکه با چشمه ها و رودها ارتباط نداشته باشد روزی خواهد خشکید. شکی نیست که این رفت و آمد ها و تبادل افکار و ارائه ی آثار در استحکام و غنا ی شعر دو طرف تاثیر مستقیم خواهد گذاشت.
فرهنگ اسلامی: نظر شما در باره برگزاری کنگرههای شعر چیست؟ آیا کنگرههایی برای شاعرانِ روشندل هم داشتهایم تا کنون؟
موسی عصتی: ویژگی های مثبت کنگره های شعری به مراتب بیشتر و چشمگیر تر از برخی آفات آن است. تلاش شاعر برای سرودن، آن هم سرودن با کیفیت، حضور در کنگره ها، تاثیر و تاثر از نکات مثبت بیشتر کنگره ها بوده است. اما در مورد نابینایان به دلایل مختلف کمتر این اتفاق افتاده ولی برگزاری کنگره ی ادبی «دامن قرار» با موضوع کرونا و مدافعان سلامت اتفاق خوبی بود که برای شاعران و نویسندگان معلول افتاد. وقتی که به عنوان داور آثار رسیده را بررسی می کردم به استعداد های بسیار خوبی برخوردم که بسیار نوید بخش بود.
فرهنگ اسلامی: یک شاعر روح لطیف و حساسی دارد و از مسائل دوروبرش بیشتر از افراد عادی رنج میبرد. شما بعنوان شاعر در مقابل حوادث دنیای امروز چه عکس العملی نشان میدهید؟ آیا شعری در این زمینه ها دارید؟
موسی عصتی: دقیقا همینطور است که شما فرمودید. همه ی اتفاقات تلخ پیرامون تاثیر مستقیمی بر روح و زندگی یک شاعر دارد. حقیقتا سعی کرده ام هر کجا که اتفاق ناگواری می افتد به عنوان یک شاعر موضع روشنی در قبال آن داشته باشم. از مسائل تلخ مهاجرین گرفته تا مرگ کارگران در معدن و کولبرها و بسیاری از موضوعات دیگر که نسبت به آن ها حساس بودم و در شعرم بازتاب داشته اند.
فرهنگ اسلامی: به نظر شما برای وحدت میان مسلمانان چه اقداماتی صورت بگیرد و وظیفه یک شاعر در این زمینه چیست؟
موسی عصتی: فکر می کنم شاعران و هنرمندان جهان اسلام در این زمینه رسالت سنگینی داشته باشند. همگرایی، وحدت و توجه به مشترکات دینی و پرهیز از پرداختن به اختلافات از موضوعاتی ست که باید در شعر شاعر مسلمان انعکاس وسیعی پیدا کند. همانطور که این جریان در شعر و اندیشه ی اقبال لاهوری به صورت برجسته و روشن بازتاب یافت که اگر ادامه پیدا می کرد ما شاهد این همه تفرقه و درگیری در جهان اسلام نبودیم .
فرهنگ اسلامی: تا کنون با شاعرانِ مسلمانِ کشورهای دیگر هم ارتباط داشتهاید؟ نظر آنها در باره دنیای امروز را چگونه یافتهاید؟
موسی عصتی: در خراسان ما میزبان بسیاری از شاعران مهاجر افغانستانی و پاکستانی هستیم. آن ها هم به عنوان یک شاعر مسلمان باور دارند که جهان اسلام اسیر خودکامگی های برخی حاکمان وابسته شده است و رنجی که امروز می بریم از بی توجهی این حاکمان نسبت به ملت هایشان است. ملت هایی که با سیاست های سازش کارانه ی آن ها همسو نیستند.
فرهنگ اسلامی: شما از جمله شاعرانی هستید که در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری هم حضور داشتید، آن دیدار را چگونه توصیف میکنید؟ چه شعری را آنجا خواندید؟
موسی عصتی: این گردهمایی سالانه از برجسته ترین اتفاق شعری جهان اسلام است. چون از بیشتر کشور های اسلامی شاعرانی در این محفل گرد هم می آیند و تعداد مشخصی از آن ها فرصت شعر خوانی در محضر ایشان را پیدا می کنند و این فرصت بسیار خوب برای من هم اتفاق افتاد. باور دارم این محفل آئینه ی جریان های ادبی امروز جهان اسلام است.
شعری را که من در آن جلسه خواندم یک غزل مثنوی با عنوان شبیه رودکی بود که دغدغه های یک نابینا را در جامعه ی بی توجه امروز بیان می کرد. البته همانطور که گفتم برخی فضاهای اجتماعی در آن بود. با وجود اینکه این شعر از زبان یک نابینا مطرح شده بود فکر می کنم زبان حال دیگر افراد اجتماع هم می توانست باشد که خوشبختانه ایشان از آن شعر تمجید کردند .
فرهنگ اسلامی: چه انتظاراتی از شاعران معاصر خود دارید؟
موسی عصتی: معتقدم یک شاعر زمانی می تواند موفق باشد که چیزی بر انبان بیافزاید ، حرفی برای گفتن داشته باشد. حرفی نو که بتواند توجه مخاطب را به خودش جلب کند. یک شاعر باید در اندیشه ی پیمودن مسیر های نرفته باشد .
مجله فرهنگ اسلامی: و فضای شعر پس از انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
موسی عصتی: همیشه انقلاب ها تاثیر مشخص و روشنی در ادبیات جهان داشته اند. نه تنها ادبیات بلکه در همه ی بخش های هنری مثل سینما، موسیقی، نقاشی و … می توان این تاثیر را به روشنی مشاهده کرد. انقلاب اسلامی با شعار هایی که آرمان جامعه ی اسلامی را فریاد می زد نه تنها در شعر پارسی بلکه در شعر خاور میانه و جهان اسلام تاثیر شگرفی را به همراه داشت که نمونه های درخشان آن را در شعر امروز شاعران افغانستان، تاجیکستان، پاکستان و هند می شود به خوبی دید. و حتی در شعر مقاومت فلسطین و جهان عرب بازتاب این آرمان ها به طور ملموسی قابل مشاهده است.
مجله فرهنگ اسلامی: از اینکه در خدمت شما بودیم بسیار خرسندیم و برای شما آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
نمونه اشعار:
۱
از خشکسال آواز، لبهایمان ترک زد
دیشب به جای چوپان، یک گرگ نیلبک زد
شاید شنیده باشید، از بس که چشمه تشنهست
لبهای کوزههامان تا باز شد ترک زد
دل را میان سفره پیچیده بودم امّا
ناباورانه دیدم آخر دلم کپک زد
ابری که بازمیگشت، با کولهبار خالی
بر زخم کاری دشت، یک آسمان نمک زد
بر بام گنبدیمان دیگر کبوتری نیست
این حرف را که گفتم، دیروز قاصدک زد
دیگر صدای باران از یاد کوهها رفت
دلها برای حتّی یک لکّه ابر، لک زد
تقصیر هیچکس نیست، تقصیر این دل ماست
بیهوده سادگیمان تهمت به شاپرک زد
۲
شبیه رودکی
آیا شما، نشانه ای از من ند یده اید ؟
کوهی درست رو به شکستن ندیده اید؟
رودی بدون فرصت برگشت تا ابد
آرام و سر به زیر و فروتن ندیده اید؟
این جا کنار بغض سرازیر ریل ها
ساکی در آستانه ی رفتن ندیده اید؟
ساکی بدون نان وپنیر و کمی لباس
ساکی میان رفتن و ماندن ندیده اید؟
در چاه های بسته ی این شهر، یک زمان
از این قبیله باز تهمتن ندیده اید؟
مردی شبیه رودکی اما شکسته تر
در بلخ یا حوالی کدکن ندیده اید؟
بودا تر از همیشه ی تاریخ بامیان
آماج سنگ های فلاخن ندیده اید؟
مردی که رنگ مات عصایش سفید بود
مردی شبیه چلچله اصلاً ندیده اید؟
مردی که آه، مثل من انگار گمشده ست
چون سوزنی میانه ی انبار گمشده ست
مردی که باز بغض عصایش رها نشد
هر چند روضه خواند عصا اژدها نشد
مردی که باز با پر قمری پریدو رفت
با چشم تا ابد،تر قمری پریدو رفت
در کوچه های گریه ی بسیار خنده شد
از دست سنگ های زمانه پرنده شد
۳
باز در قاب آسمان آن شب,عکس لبخند ماه می افتد
جاده خمیازه میکشد در دشت,گله ای هم به راه می افتد
دشت ها بی خبرتر از دیروز,دشت ها بی خبرتر از اینکه
زیر چتر ستاره ها دارد,اتفاقی سیاه می افتد
گردو خاکی عظیم می خیزد,آنقدر که ستاره ها گفتند
آن شب از خشم ریگ های کویر,نور از چشم ماه می افتد
مثل هیزم غذای آتش شد,بال های سیاه کرکس ها
اتفاقی شبیه معجزه بود,اتفاقی که گاه می افتد
از شکوه خیالی دشمن,جز زغالی نماد در صحرا
مثل این شد که سوزنی کوچک,توی انبار کاه می افتد
این همان وعده ی خداوند است,باز سجیل از زمین برخاست
هرکه این را شنید با خود گفت,چاه کن توی چاه می افتد
***
گرچه آن روز در کویر طبس,باحظور شغادهای لجوج
یک تهمتن به چاه بی برگشت,بازهم بی گناه می افتد
مردی از جنس آب و آئینه,کوهی از کوه های پابرجا
ناگهان از شمار فرزندان,آرشی باز…آه می افتد
و زمین داغ دار می ماند,داغ دار سیاوشی دیگر
لاله ای در کویر می روید,اشکی از چشم ماه می افتد
۴
صدایت رودیست آرام
که وقتی از دهانت جاری می شود
می توانم
آستینی بالا بزنم
تا دلم تازه شود
دهانت باغی
پر از پرنده
وقتی حرف می زنی
پرنده ها دسته دسته پرواز می کنند
و من سرگردانم
که کدامین نغمه را
به خاطر بسپارم
۵
روزگاری
غروب که می شد
پرنده ها دسته دسته بر می گشتند
و چوپانان
روستا را سرشار از گوسفند می کردند
و ما با نهیب پدرانمان
کوچه را به قصد خانه ترک می کردیم
شب
ستاره های فراوانی داشت
و صبح
وقتی که می آمد
در چشمه های اطراف
خورشید را به هم نشان می دادیم
اما
یک روز زود غروب شد
و شب آن قدر طولانی
که سال هاست
طلوع خورشید را از یاد برده ام.
۶
حالا وقتی به روستا می رسم
درحوالی درختان توت
تو دیگر نیستی
که به استقبالم بیایی
دستم را بگیری
و به روشن ترین نقطه ی جهان ببری
تو دیگر نیستی
که همسایه ها
آمدنم را به تو چشم روشنی بگویند
تو دیگر نیستی
و سماورت سالهاست که خاموش است
و کوچه
غمگین ترین جای جهان
و من وقتی به روستا می رسم
به روزگاری فکر میکنم
که تو بودی
و بهار
رنگ و بویی دیگر داشت
مصاحبه کننده: سید شهریار حسینی