هشدار و پیش بینی شهید مطهری درباره دسیسه های صهیونیسم در جهان عرب

0 312

غرب هرچه از نظر صنعت پیش مى‏رود قدرت نفاق‏ بیشترى مى‏یابد؛ بنابراین، عصر ما عصر نفاق‏ شده است و وسایل عظیم تبلیغاتى براى واژگون جلوه دادن حقایق به کار مى‏رود و استعمار نوین آنها را در انحصار خود دارد و از رادیو، تلویزیون، مطبوعات درجه اول، فیلم هاى سینمایى و غیره در راه واژگون جلوه دادن حقایق و یا در راه تخدیر و مسموم کردن افکار عامه مردم فعالیت مى‏کنند. [۱]

مطهری در خصوص ابزار جریان نفاق یا استعمار نوین اشاره می کند و می گوید: «بشر امروز با نام اعلامیه حقوق بشر و تشکیل جمعیت هاى طرفدار آن، به نام تبلیغ دین و در ظاهر تبشیر و در باطن استعمار، و به نام مؤسسات فرهنگى نشر کتاب (نظیر مؤسسه فرانکلین) و به نام مؤسسات بهداشتى مثل بیمارستانهاى مسیحى و مؤسسات خیریه و اقتصادى و به نام کمک به دول ضعیف مقاصد پلید خود را انجام مى‏دهد. بشر دیروز کار چنگیزى را به نام چنگیز مى‏کرد. فرعون رسماً مى‏گفت: «وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ» ولى بشر امروز کار چنگیز و تیمورى را در قیافه معصوم عیسوى و محمدى انجام مى‏دهد. همه جنایتها را در زیر یک سرپوش طلایى انجام مى‏دهد، ماده تلخ را با کپسول شیرین مى‏خوراند. آرى طبقه آزادى از کف داده متوجه و مستشعر به حقوق و آزادیهاى خود شده و مستشعر به وسائل تحصیل آنها از قدرت و اتحاد و تشکل و برنامه و حتى ایدئولوژى شده است اما طبقه آزادى کُش از او زودتر از خواب برخاسته و خود را مجهزتر کرده است‏.»[۲] در قرآن موضوع نفاق‏ و منافق یک هشدار و عبرت و آگاهی بخشی است. البته اگر مقصود همان مردم آن زمان مى‏بودند، شاید لازم نبود که صدها آیه به این مطلب اختصاص داده شود، و معلوم مى‏شود که نفاق در همه زمانها هست. عملًا هم مى‏بینیم در جهان ما هرچه تاریخ سیر خود را ادامه مى‏دهد دو چهرگى بیشتر و فاصله چهره‏ها زیادتر مى‏شود، الفاظ از معانى و ژستها از حقیقت بیشتر فاصله مى‏گیرند، عبارات و اعمال بى‏محتواتر مى‏شود. چه زمانی بشر قدیم مى‏توانست زیر روپوش جمله کمک هاى اقتصادى به کشورهاى درحال توسعه بهره کشى و استثمار کند؟ بردگى قدیم بردگى بود، نامش هم بردگى بود، اما بردگى امروز نامش آزادى است و شکلش آزادى است ولى محتوایش بردگى است. این خطر به این صورت است که کفر در زیر نقاب اسلام ظاهر مى‏شود، از اسلام براى خود سنگرى مى‏سازد.[۳]

مطهری به صورت انتقادی بیان می کند؛ «از مختصات [چنین] بشر نفاق است. انسان در مقابل حیوانات مختصاتى دارد. انسان را حیوان ناطق مى‏گویند. ناطق بودن یکى از مختصاتش است؛ مختصات زیادى دارد. یکى از مختصات بشر در مقابل حیوانات نفاق است. نفاق یعنى به اصطلاح عوامانه جوفروشى و گندم‏نمایى، در زیر کاسه نیم‏کاسه‏اى داشتن. این از خواص بشر است. پیغمبر اکرم فرمود: انّى لا اخافُ عَلى امَّتى مُؤْمِناً وَ لا مُشْرِکاً … وَ لکِنّى اخافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ‏. فرمود من از مؤمنها بر اسلام بیم ندارم، از کافرهاى صریح هم بر اسلام بیم ندارم ولى از منافق بر اسلام بیم دارم. نفاق در عصر ما به اوج خودش رسیده است.» [۴]  رسول­اللَّه از ناحیه نفاق‏ و منافق اعلام خطر مى‏کند، زیرا عامه امت، بى خبر و ناآگاهند و از ظاهرها فریب مى‏خورند و باید توجه داشت که هر اندازه تفکر عمومی ضعیف باشد، بازار نفاق‏ داغ‏تر است. مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نیز هست زیرا احمق ابزار دست منافق‏ است. قهراً مبارزه با احمق و حماقت خلع سلاح کردن منافق، و شمشیر از دست منافق گرفتن است.[۵] در کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر تاکید شده است که دستاوردهای علمی نتوانسته است انحرافات بشری را درمان کند و حتی بر وسعت نفاق و دورویی در جهان افزوده است.[۶]

مطهری در این زمینه توضیح می دهد  بشر علم را همچون ابزارى براى هدف هاى خویش استفاده مى‏کند، امّا هدف بشر چیست و چه باید باشد؟ علم دیگر قادر نیست هدف هاى بشر را عوض کند؛ ارزشها را در نظرش تغییر دهد، مقیاس هاى او را انسانى و عمومى بکند. آن دیگر کار دین است، کار قوّه‏اى است که کارش تسلّط بر غرایز و تمایلات حیوانى و تحریک غرایز عالى و انسانى اوست. علم همه چیز را تحت تسلّط خویش قرار مى‏دهد مگر انسان و غرایز او را. انسان علم را در اختیار مى‏گیرد و در هر جهت که بخواهد آن را به کار مى‏برد؛ امّا دین انسان را در اختیار مى‏گیرد، جهت انسان را و مقصد انسان را عوض مى‏کند. ویل دورانت در مقدّمه لذّات فلسفه‏ درباره انسان عصر ماشین مى‏گوید؛ ما از نظر ماشین توانگر شده‏ایم و از نظر مقاصد فقیر. انسان عصر علم و دانش با انسان ما قبل این عصر در اینکه اسیر و بنده خشم و شهوت خویش است، هیچ فرق نکرده است. لاجرم، «علم نتوانسته است آزادى از هواى نفس را به او بدهد. علم نتوانسته است ماهیّت حجّاجها، چنگیزها، نادرها، ابومسلم‏ها، سزارها را عوض کند. آنها با همان ماهیّت بعلاوه مقدار زیادى نفاق‏ و دورویى و تظاهر بر جهان حکومت مى‏کنند با این تفاوت که علم دست آنها را درازتر کرده است، تیغ یک ذرعیشان تبدیل شده به موشک بمب‏افکن قاره‏پیما.» [۷]

نفاق یک تهدید داخلی جهان اسلام محسوب می شود[۸] و براساس تقریرات شهید مطهری، «خطر نفاق از خطر کفر خیلى بیشتر و افزون تر است، براى اینکه نفاق همان کفر است ولى در زیر پرده؛ کفرِ در زیر پرده است. حال تا این پرده دریده بشود و آن چهره کریه کفر ظاهر بشود چقدر نفوس فریب خورده و گمراه شده‏اند!»[۹] مطهری در “مسئله نفاق” اشاره می کند؛ «حال چگونه است که قرآن این‏همه روى مسئله منافق تکیه کرده است خصوصاً که در کتب آسمانى پیشین یا اسمى از منافقین نیست یا اگر هست بسیار کم است، براى این است که هر چه بشر بدوى‏تر و از تمدن دورتر بوده و در درجات پایین‏تر زندگى مى‏کرده است، از صراحت بیشترى برخوردار بوده است؛ یعنى آنچه که در درون داشته است از فکر و احساسات و عواطف و از رغبات و بى‏میلى‏ها و از مهربانیها و خشمها و از ایمانها و بى‏ایمانى‏ها، هر چه داشته است همان را ظاهر مى‏کرده است؛ و هر چه بشر پیش رفته و تکامل پیدا کرده است (نمى‏خواهم بگویم خود این نوعى تکامل است ولى از تبعات تکامل است) قدرتش بر تصنع هم- که نفاق نوعى تصنع است- افزایش پیدا کرده است؛ کما اینکه اگر ما مردم عصر خودمان را با صدر اسلام مقایسه کنیم نفاق هزاران درجه بیشتر شده است. یک وقتى من با خودم فکر مى‏کردم که اساساً اگر عصر ما را از نظر انسانى بخواهند ارزیابى کنند نه از نظر صنعتى، اگر یک جنبه انسانى را بخواهند ملاک و مشخِص عصر و زمان ما قرار بدهند، باید بگویند عصر نفاق. اگر بگویند در عصر ما بزرگترین ماشینى که ابتکار و اختراع شده است چه ماشینى است؟ به نظر من ماشین قلب حقایق است، اینکه بشر این‏همه توانایى پیدا کرده است که حقایق را وارونه جلوه بدهد.»[۱۰] مطهری در گفتار «اسلام و نیازهاى جهان امروز» از نفاق به عنوان «بزرگترین پدیده عصر ما» یاد می کند[۱۱] و در پاسخ به این سوال مهم که بارزترین مشخّص عصر ما، ظاهرترین پدیده‏هاى اجتماعى عصر ما و بزرگترین کارخانه‏هاى زمان ما چیست؟ اشاره می کند؛ «بزرگترین پدیده عصر ما نفاق‏ است. نفاق یعنى اینکه بشر جورى فکر بکند جور دیگرى حرف بزند، یعنى فاصله میان دل و زبان. دائماً مى‏گویند فاصله طبقاتى. فلان کس چرا باید میلیاردر باشد دیگرى خاک ‏نشین باشد؟ البته غلط است. ولى فاصله‏اى از فاصله طبقاتى بیشتر، این فاصله میان دل و زبان است که در بشر امروز پیداست، این فاصله میان ظاهر و باطن است، فاصله میان ادعا و عمل است، فاصله میان گفتار و کردار است. در کدام عصر و زمان این‏ مقدار مفاهیم مقدس بشرى استعمال شده است؟ در کدام عصر و زمان این‏قدر دم از اخلاق و صلح و امنیت و آزادى و مساوات و برادرى و برابرى و انسانیت و حقوق بشر زدند و در کدام عصر به اندازه زمان ما این مفاهیم را ملعبه قرار دادند و با اینها بازى کردند؟ از آن سر دنیا با هواپیمایش حرکت مى‏کند و بمبهاى آتش زا را روى سر مردم بى‏گناه مى‏ریزد، بعد مى‏گوید تصمیم آمریکا در دفاع از آزادى راسخ است. آن بلوک دیگر را هم در چکسلواکى دیدید. بزرگترین پدیده‏اى که در عصر ما هست پدیده نفاق است و بزرگترین کارخانه‏اى که در عصر ما اختراع شده است کارخانه قلب حقایق است. این است بزرگترین نیاز بشر و مادر همه نیازها در عصر حاضر. بشر دردش همه از ناحیه دنیاى بیرون نیست، بیشتر از ناحیه خودش است. یک سلسله مسائل است که در سطح پایین‏تر از طبیعت بشر است، یعنى طبیعت او بر آن حکومت مى‏کند و آن در دست طبیعت بشر ابزار است و جز ابزار چیزى نیست. علم از این قبیل است. علم قدرت ندارد بر طبیعت بشر مسلط بشود. طبیعت بشر، علم را به هر درجه که برسد در اختیار خودش مى‏گیرد، استخدام مى‏کند و مثل یک ابزار از آن استفاده مى‏نماید. عقل و قانون و فلسفه و فکر و صنعت از این قبیل است. بشر با این قدرت علمى و فنى خود که مى‏بینیم امروز آهنگ سفر افلاک کرده است ، در دریا و صحرا و فضا نقطه‏اى نیست که نتواند آنجا را تسخیر کند، یک جا که مانده است و آنجا را دیگر قدرت ندارد، نفس و روح خودش است. با این همه پیشرفتها در مرحله علم و فن، در ناحیه آدمیت و خوى انسانى و انسانیت چقدر جلو آمده؟ یک قدم نیامده، چون کار علم و فن نیست، کارِ ایمان است.[۱۲]

توضیحات فوق نشان می دهد که مشکل ترین مبارزه‏ها مبارزه با نفاق‏ است که مبارزه با زیرک هایى است که احمق ها را وسیله قرار مى‏دهند. این پیکار از پیکار با کفر به مراتب مشکل تر است؛ زیرا در جنگ با کفر، مبارزه با یک جریان مکشوف و ظاهر و بى‏پرده است و اما مبارزه با نفاق‏، در حقیقت مبارزه با کفر مستور است. نفاق‏ دو رو دارد: یک رو ظاهر که اسلام است و مسلمانى و یک رو باطن که کفر است و شیطنت، و درک آن براى توده‏ها و مردم عادى بسیار دشوار و گاهى غیر ممکن است و لذا مبارزه با نفاقها غالباً به شکست برخورده است زیرا ‏بعضی شعاع درکشان از سرحد ظاهر نمى‏گذرد و نهفته را روشن نمى‏سازد و آن‏قدر بُرد ندارد که تا اعماق باطن ها نفوذ کند.[۱۳] باید توجه داشت که مطهری تاکید می کند؛ «نمى‏شود منافق را در دنیا از میان برد؛ هست، بشر است منافق مى‏شود. بشر وقتى در جامعه‏اى قرار گرفت که دید اگر بخواهد برخلاف اصولى که مردم آن جامعه به آن اعتقاد دارند تظاهر کند جامعه او را درهم مى‏کوبد، فوراً تظاهر مى‏کند، به همان لباس در مى‏آید ولى جامعه خودش باید آگاه باشد و گول تظاهر و فریب را نخورد. باز اینجاست که ما مى‏بینیم پیغمبر اکرم از آن طرف راجع به خطر نفاق‏ شدیداً اظهار نگرانى مى‏کند، از طرف دیگر راجع به اینکه امتش جاهل باشند و تجزیه و تحلیل نداشته باشند و در مسائل غور نکنند اظهار نگرانى مى‏کند. پیغمبر از دو چیز اظهار نگرانى کرده است: از نفاق و منافق، و دیگر از اینکه توده امت جاهل و نادان باشند. در آنجا فرمود: انّى لا اخافُ عَلى امَّتى مُؤْمِناً وَ لا مُشْرِکاً تا آنجا که فرمود: وَ لکِنّى اخافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ‏، در اینجا مى‏فرماید: انّى لا اخافُ عَلى امَّتِىَ الْفَقْرَ وَ لکِنْ اخافُ عَلَیْهِمْ سوءَ التَّدْبیرِ؛ من از فقر و نداشتن ثروت بر امتم نگران نیستم یعنى کمىِ ثروت، امت من را از پا در نمى‏آورد، آن چیزى که من از آن نگران هستم فقر معنوى و فکرى و فقر اندیشه است. اگر غناى اندیشه باشد ثروت مى‏آید اما و لو ثروتشان از دنیا بگذرد، مثل ثروت امروز کشورهاى اسلامى که همین نفت بزرگترین منبع ثروت دنیاست و بیشترش در کشورهاى اسلامى است، ولى فقر اندیشه داشته باشند فایده‏اى به حالشان ندارد. حالا اگر دو خطر با هم پیدا بشود یعنى از یک طرف منافقها، بى‏دینهاى متظاهر زیرک، متظاهرها و ریاکارها و مدلّسها پیدا بشوند و از طرف دیگر مردم، جاهل و نادان باشند، آنها اینها را ابزار خودشان قرار مى‏دهند.»[۱۴] به عنوان مصادیق کفر و نفاق در جهان معاصر، شهید مطهری به کمونیسم به عنوان کفر و صیهونیسم به عنوان نفاق صریح اشاره می کند و در این زمینه هشدار می دهد؛ «ما امروز دو خطر بزرگ داریم، دو خطر بزرگ متوجه عالم اسلام است. قضیه الجزائر با همه اهمیتى که دارد جنبه محلى دارد، اما این دو خطر که عرض مى‏کنم عمومى است و از لحاظ سیاست خارجى عالم اسلام فوق‏العاده اهمیت دارد. آن دو خطر یکى کمونیزم است و دیگر صهیونیزم یعنى خطر جهود؛ یکى کفر صریح است و دیگرى نفاق‏. این دو در تمام کشورهاى اسلامى بساط جاسوسى خود را پهن کرده‏اند. خدا مى‏داند که در سال چند میلیون دلار براى این کار صرف مى‏شود. این دوتا شاهرگ اسلام را مى‏زنند، مثل دو تیغه قیچى به کار افتاده‏اند که ریشه اسلام را ببُرند. مسلمانان باید کاملًا هوشیار باشند و به این دو خطر توجه داشته باشند. شما مى‏شنوید در کشورهاى عربى روابط فلان دولت با فلان دولت چه شد، سوریه با مصر چطور، اردن با سوریه چطور، عربستان سعودى چطور. بدانید که در همه این قضایا انگشت اسرائیل در کار است‏.»[۱۵]

[۱]. مرتصی مطهری، یادداشتهای شهید مطهری، جلد‏۴۱، ص۱۰۱٫

[۲]. مرتصی مطهری، یادداشتهای شهید مطهری، جلد‏۱، ص۵۹٫

[۳]. مرتصی مطهری، یادداشتهای شهید مطهری، جلد۷، ص۲۴۹٫

[۴]. مرتصی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۲۵، ص۱۵۲٫

[۵]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۱۶، صص۳۴۰-۳۳۹٫

[۶]. مرتصی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۳، صص۳۵۸-۳۵۷٫

[۷]. مرتضی مطهری، امدادهاى غیبى در زندگى بشر، پیشین، ص۸۸٫

[۸]. سیدمحمدصالح هاشمی‌گلپایگانی، درسنامه مسئله نفاق، تهران، انتشارات بینش مطهر، ۱۳۹۴، صص۲۳-۲۲٫

[۹]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۲۵، ص۲۱۱٫

[۱۰]. مرتضی مطهری، پانزده گفتار (دفاع از سیزده، مسئله نفاق، روابط بین‌الملل اسلامی، لزوم تعظیم شعائر اسلامی، نهضت آزادی‌بخش اسلام، اسلام و نیازهای جهان امروز و…)، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۶، ص۱۰۴٫

[۱۱]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۲۱، صص۴۵۹-۴۵۸٫

[۱۲]. مرتضی مطهری، پانزده گفتار، صص۱۰۵-۱۰۴٫

[۱۳]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۱۶، ص۳۳۸٫

[۱۴]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۲۵، صص۲۱۴-۲۱۳٫

[۱۵]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۲۵، ص۳۵۴٫

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.