رضا اسماعیلی: شعر انقلاب روایت گویای مظلومیت انسان معاصر است.

1 673

اشاره: رضا اسماعیلی در ۲۴ مرداد ماه ۱۳۳۹ در خانواده‏ای مذهبی در محله هفت چنار تهران متولد شدم. بچه جنوب شهر است و با فقر و محرومیت بزرگ شده است. پدر در مغازه‌ای در خیابان ناصرخسرو کارگر خیاط بود. آن مغازه هنوز هم در این خیابان هست، به اسم «پوشاک سلطانی». پدر آنجا خیاطی می‌کرد. مادر هم خانه ‌دار بود و البته، علاقه‌ای هم به ادبیات داشت. او در یک خانواده شش نفره بزرگ شد و سال ها در یک خانه ساده و محقر ۴۵ متری در یکی از محلات جنوب شهر زندگی می کرد. این خانه الان جز بافت فرسوده شهری ست و در نوبت تخریب قرار دارد. در خانه‌ مان جز یک رادیو هیچ گونه امکانات تفریحی نداشت. تفریح او این بود که می ‌رفت و می نشست روی سکوی مسجد محله و «طاق یا پوچ» بازی می‌کرد یا «فرد یا زوج». دو تا هسته خرما را می‌گذاشت در یک دستمان و یک هسته خرما را هم در دست دیگر. بعد، دست‌ها را مُشت می‌کرد و می‌ گرفت جلو. فرد مقابل باید می‌ گفت کدام دستمان زوج یا کدام دستمان فرد است. برای او باعث افتخار است که با درد و رنج مردم محروم و ستمدیده ی جنوب شهری بزرگ شده است.

او می گوید: «مادرم در شکل گیری شخصیت من خیلی تاثیر داشت. به همین خاطر دوست دارم در باره مهربانی ها و رنج های او بیشتر صحبت کنم. مادرم مظلوم بود و با ریاضت‌هایی که به خاطر فقر می‌ کشید یا به خاطر دوری از شهر و ولایتش، در خلوت و تنهایی خودش، بغض‌هایش را با زمزمه دوبیتی‌های باباطاهر واگویه می ‌کرد. مثلاً وقتی داشت لحاف می‌دوخت. در همین‌ جا یک پرانتز باز کنم که مادرم در تهران هیچ قوم و خویشی نداشت. پدر و مادرم از سر جبر از شهرستان کوچ کرده و به تهران آمده بودند و جز حاشیه نشین های کلان شهر تهران بودند. از طرفی، سطح درآمد پدرم مناسب نبود و برای مثال در زمستان‌ها، امکانات ما در حد کرسی بود. ما آن زمان برای گرم شدن زغال می‌ خریدیم. یک جاهایی بود که زغال‌ فروشی بود و خروارها زغال را می‌ ریختند آنجا و از خاک زغال‌ها، گلوله‌ مانندی درست می‌ کردند؛ یک چیزی مثل توپ. ما زغال را از گلوله مانندها می ‌گرفتیم. شب‌ها هم مادرم کفش‌های مرا می‌ گذاشت زیر کرسی، تا فردایش که می‌خواستم بروم مدرسه، پاهایم یخ نکند. جوراب و دستکش و ژاکت ما را هم، خود مادرم می ‌بافت. سال‌ ها هم به جای پنکه، بادبزن داشتیم. البته مادرم چون در شرایط فقر و محرومیت بزرگ شده بود، به ناگزیر در امور خانه همه فن حریف بود. یعنی مایحتاج چهار فصل سال را خودش تولید می کرد: بافتنی می بافت، خیاطی می کرد ، ترشی می گرفت، رب گوجه فرنگی درست می کرد، خلاصه مثل کوکب خانم کتاب فارسی از هر انگشتش یک هنر می بارید.  جان کلام آن که مادرم مرا شاعر کرد.»

و ادامه می دهد: «و اما بعد…، من بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان کریم خان زند که در یکی از خیابان های فرعی میدان خراسان بود گذراندم. بعد از گذراندن تحصیلات متوسطه و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ دیپلم گرفتم و با شرکت در کنکور سراسری در رشته علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تهران قبول شدم. هنوز بیش از یک ترم از تحصیل من در دانشگاه نگذشته بود که با شروع انقلاب، دانشگاه ها تعطیل شد. با تعطیلی دانشگاه ها، فرصت خوبی برای همراهی با انقلاب و شرکت در راه پیمایی ها فراهم شد و من نیز همدوش ملت انقلابی ایران در تظاهرات اعتراضی به نظام ستم شاهی شرکت کردم تا به لطف خدا در ۲۲ بهمن سال ۵۷ انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. در طول چهار سالی که دانشگاه ها به خاطر انقلاب فرهنگی تعطیل بود، من علاوه بر مشارکت در بسیج محله، موفق به اشتغال در اداره آموزش و پرورش منطقه ۱۵ تهران به عنوان مربی پرورشی شدم و همزمان به عنوان معلم قرآن در یکی از دبیرستان ها مشغول به کار شدم. . به خاطر علاقه شدیدی که به روزنامه نگاری و شعر و ادبیات داشتم، در اداره آموزش و پرورش پیشنهاد انتشار یک نشریه دانش آموزی به نام «امید اسلام» را دادم که به صورت ماهانه چاپ می شد. از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۰ به عنوان سردبیر این نشریه دانش آموزی فعالیت می کردم که با شمارگان ۱۵ هزار جلد چاپ و منتشر می شد و در سراسر مدارس تحت پوشش منطقه ۱۵ تهران توزیع می گردید.

در سال ۱۳۶۲ ازدواج کردم و در سازمان بهزیستی تهران استخدام شدم و به عنوان مربی در شبانه روزی های وابسته به سازمان بهزیستی کشور به صورت قراردادی استخدام شدم و به عنوان مربی در شبانه روزی های وابسته به سازمان بهزیستی کشور که مخصوص نگهداری و پرورش کودکان بی سرپرست بود، مشغول به کار شدم.

بعد از بازگشایی دانشگاه ها در سال ۱۳۶۲، مجددا به تحصیل خود ادامه دادم و موفق به اخذ مدرک کارشناسی(در رشته علوم اجتماعی) از دانشگاه شدم. در دوران تحصیل در دانشگاه نیز به خاطر علاقه ای که به روزنامه نگاری داشتم، به عنوان سردبیر یک نشریه دانشجویی فعالیت خود را آغاز کردم و اشعار و مقالات خود را در این نشریه به چاپ رساندم.

بالاخره در سال ۶۵ مدرک کارشناسی خود را در رشته علوم اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران گرفتم و سپس موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی شدم. پس از گذرانیدن خدمت نظام وظیفه در سال ۱۳۶۸ به استخدام وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی درآمدم.»

اسماعیلی می گوید:« فعالیت و دل مشغولی اصلی من در طول تمام این سال ها، روزنامه نگاری و کارهای فرهنگی و ادبی بوده است. در حال حاضر نیز عضو هیات مدیره انجمن قلم ایران و مسئول شورای شعر سازمان بسیج هنرمندان هستم. با موسسه شاعران پارسی زبان نیز از آغاز که فقط در قالب یک سایت فعالیت می کرد تا کنون که تبدیل به یک موسسه شده است( حدود ۹ سال) همکاری داشته ام. در طول این سال ها، تدریس و پژوهش و نوشتن و سرودن دل مشغولی اصلی من بوده است. در کنار شعر، به عنوان روزنامه ‌نگار، مُدرس، شاعر، منتقد و پژوهشگر ادبی نیز با بیشتر نشریات همکاری داشته ام که این همکاری تا به امروز ادامه دارد.

 

فرهنگ اسلامی: برای ما بگوئید چطور به شعر علاقه ‌مند شدید؟ اولین شعرتان را چه زمانی و در چند سالگی سرودید؟

رضا اسماعیلی: برای اولین بار سرودن را در دوران نوجوانی تجربه کردم، تقریبا در سن دوازده یا سیزده سالگی. در آن سال ها برای خودم دفتر شعری درست کرده بودم با عنوان «حرفی برای گفتن». شعرهایی را که می گفتم در این دفتر می نوشتم. اکثر آن شعرها در قالب نو و سپید بود. البته در قالب های سنتی ادب پارسی نیز شعر می گفتم، از جمله غزل و مثنوی. به یاد دارم در همان سال ها خطاب  به همسن و سالان خودم (نوجوانان و جوانان) در قالب مثنوی شعری گفته بودم با عنوان «ای جوان» که مضمونی اخلاقی داشت. این شعر تقریبا جز اولین کارهای من است که ابیاتی از آن را تقدیم می کنم:

ای جوان ! تا می توانی پاک باش

چون قمر بر تارک افلاک باش

هان و هان غافل مشو از خویشتن

پیرهن از رشته ی غفلت متن

من هنوز هم این دفتر را به عنوان یادگاری و گنجی ارزشمند نگاه داشته ام، هر چند اشعار آن را در جایی چاپ نکرده ام.

 

فرهنگ اسلامی: اولین مُشوقان شما در شعروشاعری چه کسانی بودند؟

رضا اسماعیلی: هم چنان که پیش تر نیز اشاره کردم، شاید هم نشینی و هم نفسی مادرم با «باباطاهر» و درک لحظه های ناب غربت و تنهایی او در دوران نوجوانی، مرا به سمت شاعری کشیده باشد. به همین خاطر سخت معتقدم که مادرم شاعرتر از من بود، هرچند که به ظاهر شعری از خود به یادگار نگذاشت، جز یاد و خاطره ای سبز و ماندگار. به زعم من، زیباترین شعر او، زندگی آمیخته با صبر، قناعت و نجابتش بود که این سرودۀ انسانی از هر سرودۀ دیگری زیباتر و دلنشین تر بود.هم چنان که اشاره شد، آشنایی و پیوند من با شعر در فصل نوجوانی اتفاق افتاد، در سیزده سالگی. آری، در فصل پر رمز و راز نوجوانی بود که من و الهۀ شعر مثل دو یار دبستانی در سایه – روشن خلسه ای ناگهانی با هم ملاقات کردیم. محصول این ملاقات، دوستی و پیوندی صمیمی و ناگسستنی میان من دل شده با آن حادثه سپید است که تا به امروز ادامه دارد.

در دوران دبیرستان نیز دو تن از معلمانم با تشویق های خود مرا به وادی ادبیات کشاندند که دوست دارم با ذکر نامشان از آنها تشکر کنم: آقای کیایی که معلم جامعه شناسی ما بود و آقای گیتی فر که ادبیات تدریس می کرد. از این دو عزیز بزرگوار – در هر کجا که هستند – صمیمانه تشکر می کنم و برایشان آرزوی سلامتی و بهروزی.

بعد از انقلاب نیز غزلسرای نجیب، فروتن و نام آور معاصر استاد مشفق کاشانی در ادامه این راه به من خیلی کمک کردند. من هرگز بزرگواری ها و مهربانی های پدرانه ایشان را در حق خویش فراموش نمی کنم. حمایت ها و تشویق های آن غزلمرد انگیزه مرا در پرداختن جدی به شعر و ادبیات تقویت کرد. به واسطۀ عنایت الهی، در طول زندگی، همواره سایۀ پر مهرشان بر سرم بود و من از آغاز همراهی با این قافله تا آخرین روزهای حیات آن عزیز سفرکرده، از محضرشان بسیار آموختم.

در عالم ادبیات مهربانی های دوست شاعر و برادر عزیزم «علیرضا قزوه» را هم هرگز فراموش نمی کنم . شاعری شوخ طبع، صمیمی و دوست داشتنی که مایه افتخار ادبیات انقلاب است. استاد حسین اسرافیلی و دوستا ن شاعرم جناب محدثی خراسانی و سعیدی راد نیز همواره به من لطف داشته اند که بابت داشتن چنین دوستان خوبی خدا را شکر می کنم. در سال های اخیر نیز با شاعر زلال و صمیمی محمد حسین انصاری نژاد حشر و نشر فراوانی داشته ام. انصاری نژاد یکی از شاعران پر کار و خوش آتیه است که در آینده ارزش کارهای او بیشتر شناخته خواهد شد.

 

فرهنگ اسلامی: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به فعالیت های ادبی خود در کجا ها ادامه دادید؟

رضا اسماعیلی: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۶۰ به دعوت زنده یاد  قیصر امین پور همکاری خود را با حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی با شرکت در جلسات نقد شعر آغاز کردم. در واقع فعالیت حرفه ای و جدی من در حوزه ادبیات از سال ۱۳۶۰ آغاز شد. با پیوستن به حلقه شاعران حوزه و شرکت در جلسات نقد و بررسی اشعار، با انگیزه بیشتری در وادی شعر گام برداشتم ؛ حضور در جلسات نقد شعر حوزه هنری در دهه اول انقلاب و حشر و نشر با شاعران نسل اول انقلاب نعمت بزرگی بود که شعر را از حاشیه به متن زندگی من وارد کرد . هم نفسی و هم نشینی با شاعرانی چون: مهرداد اوستا، طاهره صفارزاده، سلمان هراتی، سیدحسن حسینی، قیصر امین پور، احمد عزیزی، نصرالله مردانی، سپیده کاشانی، سیمیندخت وحیدی و…

به خاطر علاقه شدیدی که به روزنامه نگاری داشتم، در سال ۱۳۶۱ همزمان با همکاری با حوزه هنری، با مجله «عروه الوثقی» که وابسته به حزب جمهوری اسلامی بود نیز همکاری خود را آغاز کردم. این مجله از نخستین نشریاتی بود که بعد از پیروزی انقلاب منتشر می شد. اولین نمونه شعرهای من در سال ۱۳۶۱در این نشریه چاپ شده است. از جمله شعری که در قالب مثنوی به مناسبت قیام ۱۹ دی سروده بودم. این شعر اولین شعری بود که در یک نشریه معتبر و رسمی از من چاپ می شد.

 

فرهنگ اسلامی: ابیاتی از این مثنوی را در حافظه دارید که برای ما بخوانید؟

رضا اسماعیلی: بله، این مثنوی با ابیات زیر آغاز می شود:

تو ای پاک فرزند اسلام و دین

تو ای غنچه سرخ ایران زمین

بیا تا برایت بگویم ز خون

ز تاریخ عشق و قیام و جنون

ز دی ماه خواهم تو را گفته ای

سخن های بسیار و ناگفته ای

ز دی ماه خشم و خروش و شعار

وز آن روز فریاد و خون و شرار

تو فرزند! با من تو همراه باش

دلاور! به پا خیز و آگاه باش

که اینجا موذن ندا می دهد

نماز شهادت صفا می دهد

بخوان بر لب این آیه پاک را:

که «نصرمن الله…» افلاک را…

اسماعیلی: حمید سبزواری در قصیده درخشیده است.

فرهنگ اسلامی: در طول آن سال ها در حوزه ادبیات چه فعالیت های دیگری داشتید؟

رضا اسماعیلی: در سال ۱۳۶۳ توفیق پیدا کردم که به عنوان دبیرسرویس ادبی مجلات شاهد(شاهد، شاهد بانوان، شاهد کودکان) که وابسته به بنیاد شهید بود مشغول به کار شوم. این همکاری تا سال ۱۳۶۹ ادامه پیدا کرد. بسیاری از فرزندان شهدا که امروز جوانانی رشید و برومندند، با شعرهایی که در مجله شاهد کودکان از من در آن سال ها چاپ می شد، خاطره دارند.

در زمان دبیری سرویس ادبی مجلات شاهد، با خیلی از شاعران انقلاب به واسطه مکاتباتی که با مجله داشتند آشنا شدم. همچنین در این سال(۱۳۶۳) به دعوت استاد مشفق کاشانی – که رحمت خدا بر او باد – به عضویت افتخاری شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آمدم. در شورای شعر ارشاد، علاوه بر آشنایی با استاد مشفق کاشانی افتخار آشنایی و همنشینی با شاعران بزرگی چون مهرداد اوستا، گلشن کردستانی، محمد علی مردانی، سپیده کاشانی، محمد رضا عبدالملکیان، و حسین لاهوتی را پیدا کردم. در آذر ماه سال  ۱۳۶۵ – دوران دانشجویی – نیز به عنوان دبیر علمی سومین کنگره شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور انتخاب شدم. دبیری علمی کنگره شعر و ادب دانشجوبان، اولین مسئولیت رسمی ادبی من در آن سال ها بود.

 

فرهنگ اسلامی: آیا تا الآن از شما مجموعه شعری هم چاپ شده است؟ چند تا؟

رضا اسماعیلی: بله، تا کنون ۴۸ عنوان از آثار من در قالب مجموعه شعر، رساله های تحقیقی، مجموعه مقالات، یادنامه، و گزیده شعر از شاعران معاصر چاپ و منتشر شده است. ۱۸ عنوان از  این ۴۸ عنوان اختصاص به مجموعه اشعار من دارد.

در سال ۱۳۸۴ مجموعه شعری از من منتشر شد با عنوان «عاشقانه های شرقی» که در بر دارنده شعرهایی بود که طی سال های ۸۰ تا ۸۳ سروده بودم. این مجموعه شعر، بیشتر یک مجموعه شعر اجتماعی و عاشقانه بود. بخش اول کتاب به غزل اختصاص یافته بود و بخش دوم آن به سپید سروده های کوتاه مفهومی. «عاشقانه های شرقی» در آن سال خیلی مورد استقبال جامعه ادبی و مردم قرار گرفت، به طوری که به سرعت نایاب شد و نام آن جز لیست کتاب های پر فروش سال قرار گرفت. این  کتاب با پیشنهاد ناشر در سال بعد به چاپ دوم هم رسید.

یک رساله تحقیقی هم در سا ل ۱۳۸۵ از من با عنوان «رفتارشناسی ادبی و شعر مفهومی» چاپ شد که در آن به بازخوانی شعر نیما با تاملی در شعر دهه هفتاد پرداخته بودم. به زعم خودم این کتاب به نوعی ارائه یک نظریه ادبی در حوزه رفتار با زبان است. از این کتاب نیز استقبال خیلی خوبی صورت گرفت ، به طوری که تعدادی از دانشجویان ادبیات می گفتند در نوشتن پایان نامه های دانشجویی به عنوان یک کتاب مرجع از آن استفاده کرده اند و حتی بعضی از دوستان شاعران که در دانشگاه تدریس داشتند به من می گفتند این کتاب قابلیت آموزشی دارد و ما به دانشجویان رشته ادبیات گفته ایم که آن را حتما مطالعه کنند. این کتاب نیز جز کتاب های پر فروش آن سال ها معرفی شد و کاندید دریافت جوایز ادبی نیز بود. بعد از چاپ کتاب رفتارشناسی خیلی از روزنامه ها مطالب آن را به صورت پاورقی در صفحات ادبی خود چاپ کردند، از جمله روزنامه «اعتماد» و «اطلاعات». ویراست اول این کتاب پیش از چاپ در فصلنامه شعر حوزه هنری نیز چاپ شده بود. منتقدان و شاعران بسیاری نیز بر این کتاب نقد نوشته اند که از جمله آنها: یزدان سلحشور، اکبر اکسیر، حمید رضا شکارسری، کامران شرفشاهی، یدالله قائم پناه و ابراهیم حسنلو می باشند.

از آخرین کارهای منتشر شده من نیز مجموعه چهار مجلدی اشعار پدر شعر انقلاب استاد حمید سبزواری با عنوان «این بانگ آزادی» است که در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات سازمان بسیج هنرمندان و با مشارکت وزارت ارشاد و شهرستان ادب در ۲۰۰۰ صفحه چاپ و منتشر گردید و مورد تایید و تحسین مقام معظم رهبری قرار گرفت. این مجموعه را به صورت مشترک با استادان بزرگوارم حسین اسرافیلی و مصطفی محدثی خراسانی کار کرده ام. مجموعه چهار مجلدی «این بانگ آزادی» در بر دارنده همه اشعار و سرودهای حماسی استاد سبزواری به تفکیک قالب هاست. طبق نقل قول آقای نصیربیگی رئیس سازمان بسیج هنرمندان، در جلسه دیداری که ایشان و هنرمندان با مقام معظم رهبری داشته اند، رهبر حکیم انقلاب بعد از دیدن این مجموعه آن فرموده اند: «این مجموعه کار بسیار ارزشمند و خوبی است».

 

فرهنگ اسلامی: آیا علاوه بر شعر، دیگر رشته‌های ادبیات را هم امتحان کرده‌اید؟ 

رضا اسماعیلی: بله، در دهه اول انقلاب در حوزه داستان و شعر کودک و نوجوان هم فعالیت می کردم. تعدادی از داستان های من در مجلات دهه اول انقلاب چاپ شده است. در مجله شاهد کودکان نیز اشعار بسیاری از من برای کودکان و نوجوانان چاپ شده است. به پیشنهاد دوستان شاعری که این اشعار را خوانده بودند، در سال ۱۳۸۶ گزیده ای از این شعرها در مجموعه شعری با عنوان «بوی گل در می زند» توسط انتشارات اطلاعات چاپ و منتشر شد. علاوه بر این، در سال های اخیر بیشتر در حوزه نقد و پژوهش ادبی قلم زده ام – بخصوص در حوزه آسیب شناسی شعر آیینی – که اگر عمری باقی باشد در آینده نزدیک قصد دارم مجموعه مقالاتی را که با موضوع شعر آیینی نوشته ام با عنوان «تاملاتی در شعر آیینی» به دست چاپ بسپارم.

اسماعیلی: قیصر در حوزه شعر نو آثار درخشانی دارد

فرهنگ اسلامی: از اشعار کلاسیک، نو و سپید بیشتر به کدام نوع شعر تمایل دارید؟ نظرتان در باره بقیه قالب‌ها چیست؟

رضا اسماعیلی: من در آغاز راه شاعری بیشتر در قالب های نو و سپید شعر می گفتم. هر چند که به عنوان شاعر نوپرداز یا سپیدسرا کمتر شناخته شده ام و بیشتر مرا به عنوان شاعری غزل پرداز می شناسند. من تعصب خاصی روی قالب خاصی ندارم و در تمام قالب های ادبی شعر گفته ام. به نظر من شاعرانگی یک شاعر را قالب تعیین نمی کند. شاعر خوب و توانمند کسی است که بتواند در تمام قالب ها دست به خلق و آفرینش ادبی بزند. البته ممکن است یک شاعر به خاطر توانمندی های خاصی که در به کارگیری یک قالب خاص دارد، در آن قالب بیشتر بدرخشد. برای مثال از شاعران نسل انقلاب، علی معلم و احمد عزیزی در حوزه مثنوی، حمید سبزواری در حوزه قصیده، سلمان هراتی در حوزه شعر سپید، سید حسن حسینی و قیصر در حوزه رباعی و دوبیتی – البته آثار قیصر در حوزه شعر نو و آثار حسینی در حوزه شعر سپید نیز در شمار آثار درخشان است – و حسین اسرافیلی در حوزه چهارپاره، از درخشش بیشتری برخوردارند. من خود نیز در کنار غزل، اشعار بسیاری در قالب های نو گفته ام، ولی به غزل تعلق خاطر بیشتری دارم.

 

فرهنگ اسلامی: نظرشما در باره شعر آیینی چیست؟ چه موضوعاتی را شامل می ‌شود؟

رضا اسماعیلی: طی سال های گذشته در باره شعر دینی و آیینی بسیار نوشته و گفته ام. در این خصوص، دیدگاه ها و نظرات خودم را به صورت مفصل در قالب مقالات و مصاحبه هایی که با مطبوعات و خبرگزاری ها کرده ام شرح داده ام.

تاریخ تولد این گونه ادبی که امروز با عنوان «شعر و ادب دینی و آیینی» از آن نام برده می شود، به صدر اسلام برمی گردد. در واقع باید گفت که با ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان، شعر مذهبی نیز پا به عرصه وجود نهاد و شاعران نامداری چون: حسان بن ثابت، کمیت اسدی، فرزدق، دعبل خزاعی، سید اسماعیل حمیری، ابوالاسود دئلی، کعب بن زهیر، عمربن سالم و عبدالله بن غالب اسدی و… با تشویق و ترغیب پیامبر(ص) و خاندان رسالت دست به خلق و آفرینش آثار ادبی زدند. از این منظر، باید سرچشمه «شعر آیینی» را در صدر اسلام جست. شاعران مسلمان پارسی زبان نیز از سده سوم (هـ.ق) به بعد، هریک به سهم خود بر این گنجینه زوال ناپذیر افزوده اند.

شاعران آیینی بعد از انقلاب نیز با خلق آثار ادبی فاخر و مانا، نقش موثری در غنابخشی به این گونه از ادبیات داشته اند و امروز نیز این میراث نادر وبی بدیل را با آفرینش ها و زایش های جدید، چون جان عزیز گرامی می دارند. امروز با گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، این مولود خجسته که دوران کودکی و نوجوانی خود را با سربلندی پشت سر گذاشته و با نام «شعر و ادب آیینی» در فضای ادبیات معاصر ایران قامت برافراشته است، به عنوان یک گونه ادبی مستقل و ارجمند، به رسمیت شناخته شده و به همت شاعران مومن و دین باور، همچنان در مسیر باروری و بالندگی به راه خود ادامه می دهد.

هر چند استقبال و توجه دوباره ی شاعران به شعر آیینی بعد از انقلاب اتفاقی خجسته است، ولی بسامد بالای تولیدات ادبی در این حوزه، این گونه ی ادبی را با تهدیدها و آسیب هایی جدی مواجه ساخته است. آسیب هایی که غفلت از آنها در دراز مدت فرجامی نا خوشایند به همراه خواهد داشت .

برای پیشگیری از آفات و آسیب هایی که این گونه ی ادبی به آن مبتلا گشته است، رسالت فعالان این عرصه در شرایط کنونی، تحلیل و بررسی این آسیب ها و یافتن راهکارهایی مناسب برای اصلاح مسیر است.  امروز به تحقیق، زمان آن رسیده است  که شعر آیینی در تمامی شاخه های آن (تحمیدیه ، نبوی، فاطمی، علوی، عاشورایی، رضوی، مهدوی و …)  در ترازوی  نقد و ارزیابی عالمانه قرار گیرد و نپرداختن به آن جفایی است که به فرهنگ اسلام و انقلاب روا داشته ایم.

من بر این اعتقاد و باورم که شعر آیینی فقط در مدح و منقبت و سوگ و مرثیه خلاصه نمی شود. وقتی گفته می‌شود رسالت شاعر آیینی تنها منقبت‌ گویی و مرثیه‌ سرایی نیست، گروهی که شعر آیینی را تنها در مناقب و مراثی خلاصه می ‌کنند، متعجب و حیرت ‌زده می‌پرسند: «مگر شعر آیینی چیز دیگری هم می‌تواند باشد؟!» آری، به راستی نیز ما با سوالی چالش‌برانگیز و «سهل و ممتنع» مواجهیم. سهل و آسان از آن جهت که مطالبه‌ اکثر خوانندگان و خواهندگان شعر آیینی که در محافل و مجالس دینی و هیئات مذهبی شرکت می‌کنند، چیزی جز «مناقب و مراثی» نیست، و سخت و دشوار از آن جهت که نمونه‌های اصیل و متعالی شعر آیینی که خلاف این امر را ثابت کند، در مقایسه با خیل مجموعه شعرهایی که روزاروز با این پیشانی‌نوشت منتشر می‌ شوند، آن ‌قدر قلیل و انگشت ‌شمارند که خود به خود این تعریف و توصیف ناقص از شعر آیینی مُهر تایید می‌خورد و به رسمیت شناخته می‌شود.

ولی حقیقت چیز دیگری است. شعر اصیل آیینی تنها مدح و منقبت، سوگ و مرثیه و تحریک احساسات نیست؛ هرچند در دهه‌های اخیر پیشخان شعر آیینی ما بیشتر به این‌ گونه از اشعار مُزیّن شده است؛ اشعاری که در درازمدت مردم را به سطحی‌ نگری و ساده‌ پسندی عادت می‌دهد. علت این امر نیز ناگفته پیداست: اقبال و استقبال هیئات مذهبی و جشنواره‌ از شعرهای صورتی و مناسبتی به اعتبار شورآفرینی، مجلس گرم ‌کنی، و همخوانی و همخونی با ذوق و ذائقه مخاطب عام.

طاهره صفارزاده: شاعر و قرآن پژوه معاصر

برای پایان دادن به مُجادلات بی‌نتیجه و رسیدن به اجماع در ارائه تعریفی جامع و مانع، شایسته ‌تر آن است که شعر آیینی را به دو شاخه «مذهبی» و «معنوی» تقسیم کنیم تا قضاوت عادلانه‌ تری نسبت به این گونه ادبی داشته باشیم. زیرا با ظهور نسلی از شاعران جوان آیینی که با لحاظ همه دقایق و ظرایف و مراقبه و محاسبه‌ای قابل ستایش در این وادی گام برمی‌دارند، و به راستی نیز آثار قابل تامل و درخشانی بر گنجینه ادب پارسی افزوده‌اند، صدور حکم کلی و به یک چوب راندن همه شاعران آیینی دور از انصاف و تقوای ادبی است.

شعر مذهبی شعری است که با رویکردی تجلیلی، توصیفی و اسطوره‌ای و به بزرگان دین می‌پردازد و موضوع اصلی آن «مدح و منقبت» و«سوگ و مرثیه» است.

اما در شعر معنوی که منبعث از جهان‌بینی توحیدی و روح معنویت است، شاعر با نگاهی و رویکردی تحلیلی و معرفت‌شناسانه – به قصد اسوه‌ سازی، نه اسطوره پروری – به بازنمایی سیمای بزرگان دین می ‌پردازد. رمزگشایی از حقیقت دین با بازخوانی تفکر اصیل دینی، ترسیم سیمای «انسان کامل» و تبیین مولفه‌های «سبک زندگی اسلامی» هدف غایی و نهایی شعر معنوی است. دیگر این ‌که شعر معنوی بر خلاف شعر مذهبی که مشاطه ‌گر «صورت» است، سخنگوی سیرت، آینهِ‌ دار حقیقت‌ و سرچشمهِ‌ بصیرت‌ است. جانمایه «شعر معنوی»، «ایمان و اخلاص» و محصول آن «عمل صالح» است، چرا که «قربه الی‌الله» ، بدون چشم ‌داشت و بر اساس یک انگیزه و نیاز درونی سروده می‌شود. اما متاسفانه به خاطر افراط در پرداختن به مراسم و مناسک مذهبی که منجر به غلبه صورت ‌گرایی و ظاهربینی و غفلت از دین ‌ورزی عالمانه می‌شود، متاسفانه شعر معنوی در جامعه امروز ما شعری غریب و حاشیه‌ نشین است.

 

فرهنگ اسلامی: با این تعریف شاعران بزرگی نظیر حافظ، سعدی، مولوی، ناصر خسرو و.. شاعران آئینی بوده اند، شما از محضر کدام اساتید بهره ‌مند بوده‌اید و در چه حد؟

رضا اسماعیلی: من از آغاز تا به امروز سعی کرده ام آثار شاعران خوب متقدم و معاصر را بخوانم و با مطالعه این آثار بر دانش و بینش ادبی خودم بیافزایم. ولی در پاسخ سوال شما باید بگویم من پیش و بیش از هر کس، به صورت حضوری از محضر استاد مشفق کاشانی – که رحمت خدا بر او باد – بهره برده ام. شاعرانی چون علامه اقبال لاهوری، پروین اعتصامی و طاهره صفارزاده نیز در چشم من بسیار عزیزند و ذهن و زبان من با آثار این بزرگان بسیار مأنوس است.

من علی رغم نظر بسیاری از دوستان شاعر که صرفا به وجوه هنری و ادبی شعر توجه می کنند و می گویند که هدف اصلی شعر ایجاد «التذاذ هنری» است، همچون طاهره صفارزاده معتقدم رسالت اصلی شعر «بیداری و روشنگری» با لحاظ مولفه های زیباشناختی است. شعر در التذاذ هنری، سخنوری و صنعتگری خلاصه نمی شود. شعر علاوه بر التذاذ هنری و تحریک احساسات، باید ما را به تفکر شاعرانه و «اندیشیدن» دعوت کند، به رستاخیزی روحی و تحولی انسانی و معنوی. هم چنان که علامه اقبال لاهوری به راستی و درستی گفته است «شاعری مسند انسان سازی» و هدایت است:

شعر را مقصود اگر آدم گری است

شاعری هم وارث پیغمبری است

شاعری که به این دقیقه وقوف دارد، در لحظات ناب بودن و سرودن، هرگز از ملکوت کلمات هبوط نمی کند و حریم شعر را، به عرصه تاخت و تاز نفسانیات و صحنه شعبده بازی شیطان تبدیل نمی کند. بدون تردید اگر امروز هدف غایی و نهایی یک شاعر از سرودن شعر زبان آوری و صنعتگری به قصد تحریک احساسات، وارونه جلوه دادن حقیقت، تفنن و سرگرمی، تحریک شهوت و یا کسب شهرت باشد، مصداق بارز «خسر الدنیا و الاخره» خواهد بود. جان کلام آن که شعر باید زبان «همدلی» و «همزبانی» و بستری برای حرکت به سوی «آرمان شهر» انسانی و فتح قله «دانایی» و «بینایی» باشد.

 

فرهنگ اسلامی: بنابراین واکنش فوری یک شاعر به اتفاقات دوروبرش چه می شود؟

رضا اسماعیلی: من بر این باور و اعتقادم که گاهی وقت ها شعر باید تاریخ مصرف داشته باشد. تاریخ مصرف داشتن در اینجا به معنای هویت داشتن و شناسنامه دار بودن شعر است. رسالت انسانی و انقلابی ما حکم می کند که گاهی از پیله زبان بازی های صرف زبانی و صنعتگری های شاعرانه بیرون بیاییم و برای همراهی و همدلی با مردم و پاسخ به مطالبات اجتماعی «شعر تاریخ مصرف دار»بگوییم. چنان که شاعران بزرگی چون قیصر با «شعری برای جنگ»، سید حسن حسینی با شعر «می روم مادر که اینک کربلامی خواندم»، محمد رضا عبدالملکیان با شعر «خیابان هاشمی»و علیرضا قزوه با شعر «مولا ویلا نداشت»این کار را کرده اند.

سرودن شعرهایی از این جنس توسط شاعران بزرگ – که نوعی واکنش شاعرانه نشان دادن به اتفاقات روز است – نه تنها چیزی از شکوه و عظمت آن ها کم نمی کند، بلکه گاهی شکوه و عظمت آن ها را در چشم و دل مردم دو چندان می کند. بی علت نیست که وقتی از قله غزل معاصر فارسی استاد شهریار – که رحمت خدا بر او باد – می پرسند بهترین شعری که تا کنون خوانده اید چه شعری است؟ با سربلندی و افتخار می گوید: «من تا کنون شعری زیباتر، جاندارتر و با شکوه تر از شعر: خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار» نخوانده ام. در حالی که ممکن است این جمله در نظر منتقدان ادبی بیش از یک شعار نباشد. اما بسیاری از شاعران فقط و فقط به تعهد ادبی می اندیشند و از ایفای رسالت انسانی خود به سودای «جاودانگی» طفره می روند.

اسماعیلی: پیش از همه و بیش از همه از مشفق کاشانی بهره برده ام.

شاعر اصیل و واقعی کسی است که در مقابل فجایعی که در جهان اتفاق می افتد خود را مسئول بداند و در قبال این اتفاقات موضع داشته باشد: در مقابل فلسطین، لبنان، بحریم، یمن و وقایع تلخ نژادپرستانه در آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی.

آری، اگر نگاه مان را به شعر عوض کنیم و به رسالت شعر و شاعر ایمان بیاوریم، باور این اصل که شعر هم می تواند باعث «تغییر نگرش»، «تغییر رفتار»، جریان سازی و فرهنگ سازی شود، کار دشواری نیست.

 

فرهنگ اسلامی: دلیل اینکه در شعر آیینی، در باره برخی از ائمه معصومین (ع) شعر کمتر سروده شده است، چیست؟ و چه راه‌ حلی را برای این قضیه توصیه می‌ کنید؟ 

رضا اسماعیلی: «عدالت» و «اعتدال» در پرداختن به بزرگان دینی، از روزنه های راهگشایی است که سال هاست با خاکسترافراط و تفریط مسدود شده است. وقتی فضای فرهنگی جامعه را در حوزه شعر آئینی رصد می‌کنیم، می‌بینیم به برخی از بزرگان دین بهای بیش تری داده می شود. به عنوان مثال در باره امام حسین(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امام رضا(ع)، و امام زمان(عج) شعرهای بیش تری سروده شده و در رابطه با سایر ائمه(ع) آثار کمتری وجود دارد. به نظر می‌رسد این نقیصه ریشه در مناسبت‌زدگی دارد. به این معنا که در ایام ولادت و شهادت بزرگان دین، برخی نهادها و سازمان‌ها اقدام به برگزاری جشنواره‌ها و همایش‌هایی در باره عاشورا، امام رضا(ع) و امام زمان(ع) می‌کنند که این همایش ها سبب ایجاد انگیزه در شاعران و نویسندگان می‌شود تا دست به خلق و تولید آثار ادبی با موضوعات مطروحه بزنند، اما در باره بسیاری از بزرگان دین، این اتفاق کمتر به وقوع می پیوندد. برای مثال در حوزه شعر توحیدی و شعر نبوی بسیار کم کار شده است و اشعار فاخر در این دو حوزه چندان قابل تامل نیست.

وقتی همایش ها و برنامه های دینی را در طول سال بررسی می‌کنیم، به روشنی در می یابیم که برای مثال برنامه‌های متعددی در باره امام حسین(ع) در طول ماه های مُحرم و صفر برگزار می‌شود. این جشنواره‌ها انگیزه ای برای سرودن شعر عاشورایی در گروهی از شاعران ایجاد می کند که بیش تر به قصد شرکت در جشنواره ها و کنگره ها دست به تولید اثر بزنند. تربیت نسلی از شاعران جشنواره ای نیز محصول چنین روندی است. حال آن که شعر اصیل آیینی محصول ایمان و باورمندی قلبی است و در یک فرایند طبیعی و خودجوش اتفاق می افتد. از این رو به نظر می‌رسد ادبیات کشورمان مناسبت ‌زده شده است، یعنی سرایش شعرهای دینی و آیینی در یک فرآیند طبیعی و خودجوش اتفاق نمی افتد.

راه حل این معضل، بیرون آمدن از فضای جشنواره ها و سرودن شعر آیینی بر اساس اخلاص و باورمندی است. شاعران باید تا حد ممکن خود را از این فضای کاذب کنار بکشند و بر اساس نیازهای فطری و اصیل جامعه و رسالت اجتماعی و دینی دست به تولید اثر بزنند. مایه تاسف است که با گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز آثار فاخر و قابل تاملی به زبان شعر درباره بسیاری از بزرگان دینی نداریم. چرا؟ به این علت که هنوز جشنواره ای در باره آنان برگزار نشده است! برای مثال بعد از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی، هنوز در حوزه «شعر توحیدی» و «شعر نبوی» کارنامه قابل قبولی نداریم و دست مان خالی است. همچنین در مورد بسیاری از شخصیت های برجسته صدر اسلام اشعار قابل قبول و درخوری نداریم. براستی تا کنون چند شعر فاخر در باره شخصیت های بزرگی همچون «سلمان»، «ابوذر»، «مالک اشتر»، و بسیاری دیگر از یاران و همراهان وفادار پیامبر(ص) سروده شده است؟ به راستی جواب به این سوال باعث شرمندگی است. برای ترمیم این گسست دینی، باید در عرصه شعر آیینی به اولویت‌ سنجی بپردازیم تا کمبودها و نیازها را دریابیم و برای پاسخ به مطالبات بر زمین مانده برنامه ریزی کنیم.

 

 

فرهنگ اسلامی: نظر شما در مورد آنچه بعضی بنام شعر پست مدرن مطرح می کنند چیست؟

رضا اسماعیلی: نوآوری و خلاقیت لازمه هر کاری از جمله شاعری است. این که روز به روز نگاه مان را نو کنیم و به دنبال کشف مضامین نو و زدن حرف های جدید باشیم. وجه تمایز نیما (علی اسفندیاری) نیز نسبت به دیگر شاعران در به هم ریختن وزن و قافیه و کوتاه و بلند کردن مصرع ها و چیزهایی از این قبیل نبود، نیما نوع دیگری از نگاه کردن را آموخت. بنابراین اگر دنبال نوآوری در شعر هستیم، قبل از هر چیز باید نگاهمان را به جهان عوض کنیم. چنان که سهراب به درستی گفته است: «چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید». ولی بعضی از دوستان شاعر نوآوری را تنها به صورت شعر و بازی های فرمی و زبانی محدود کرده اند، یعنی افراط در فرمالیسم.

شعر پست مدرن هم که در کنار سایر نحله های ادبی در دهه هفتاد شکل گرفت، تلاشی برای نوآوری بود، ولی به خاطر افراط در بازی های فرمی و زبانی به سرمنزل مقصود نرسید. یعنی دچار آفت هایی از قبیل: تئوری زدگی، معناگریزی، بی قاعدگی، توهم زدگی، و زبان پریشی شد و در حوزه نوآوری ناکام ماند. طرفداران متعصب این جریان با پشت کردن به سنت و روآوری به تئوری های ادبی غیر بومی، دچار نوعی دور و تسلسل باطل شدند و این جریان رفته رفته از نفس افتاد.

اسماعیلی: احمد عزیزی در مثنوی درخشید

فرهنگ اسلامی: برگزاری جشنواره‌ها تا چه حد می‌تواند به شعر شاعران کمک بکند؟ 

رضا اسماعیلی: اگر جشنواره های ادبی به صورت هدفمند و با مهندسی هوشمندانه برگزار شوند و هدفشان اعتلا و ارتقای زبان و ادبیات پارسی باشد، چیز بدی نیست. ولی متاسفانه اکثر جشنواره های ادبی صرفا رویکردی تبلیغاتی دارند و از شعر و شاعر استفاده ابزاری می کنند. به همین خاطر، «جشنواره ‌زدگی» بلای جان شعر معاصر شده است. جشنواره زدگی شاعران را از خلوت شاعرانه دور و به تکلف و تصنع دچار می کند. آفت جشنواره ‌زدگی شعر روزگار ما را به بیراهه برده و «صورت‌ زده» کرده است. از همین روست که بسیاری از شعرهای روزگار ما لهجه‌ای توصیفی و رمانتیک دارند و از محتوا و درونمایه ارجمند و انسان ساز بی بهره‌ اند.

این که گروهی از شاعران روزگار ما جشنواره‌ زده شده اند، زنگ خطری است که بی ‌توجهی به آن در دراز مدت می تواند تبعات غیر قابل جبرانی برای ادبیات ما داشته باشد. این که شاعران به استقلال ادبی و فرهنگی خود چوب حراج بزنند و با فراخوان جشنواره های رنگارنگ ادبی برای سرودن به صف شوند و مطابق سلیقه و ذوق و ذائقه آنها شعر بگویند، اصلاً چیز خوبی نیست.

 

فرهنگ اسلامی: شعر شاعران جوان را چگونه ارزیابی می کنید؟

رضا اسماعیلی: بی هیچ اغراقی شعر شاعران جوان روزگار ما در نقطه خوبی قرار دارد. من آثار بسیار درخشانی از شاعران جوان خوانده ام که گاهی شگفتی مرا بر انگیخته است. در یک ارزیابی کلی باید گفت شعر جسور و بالنده جوان، پیشنهادهای تازه ای برای شتاب بخشی به حرکت کند و لاک پشتی شعر معاصر عرضه کرده و مولفه های زیبا شناختی جدیدی را در عرصه زبان ارایه نموده است که بدون تردید تامل در آن ها می تواند بار دیگر ضرورت بازنگری و تجدید نظر اصولی در سنت های ادبی و نیاز به تکامل و همسویی با ادبیات پیشرو جهان را به یادمان آورد و همچون خونی تازه در کالبد ادبیات معاصر جاری شود که اگر این دقیقه را دریابیم، جریان شعر معاصر می تواند به بالندگی و شکوفایی بیش تری دست یابد و در عرصه های جهانی نیز عرض اندام کند.

البته اشاره به این نکته نیز ضروری است که «شعر جوان» برای بالندگی بیش تر باید در پیشینه ادبیات هزار ساله پارسی ریشه بدواند. شاعران جوان به اقتضای جوانی باید با فروتنی در مکتب بزرگانی چون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ، بیدل و… به شاگردی بنشینند و درس ها بیاموزند تا بتوانند در عرصه زایش و آفرینش ادبی، حرفی برای گفتن داشته باشند و از بحر معانی ، گوهرهایی درخشان فراچنگ آورند. دوم آن که شعر جوان باید از «مواخذه» و عتاب و خطاب هراس نداشته باشد، باید شرنگ «نقد» را به جان بخرد تا کام خود را از «شهد» ماندگاری شیرین کند، چرا که پشت کردن به نقد و فرو افتادن در دامچاله «خودشیفتگی» راه را برای به برگ و بار نشستن شعر جوان سد خواهد کرد و بر آسیب پذیری آن خواهد افزود.

 

فرهنگ اسلامی: در دنیای امروز که اسلام ‌ستیزان از هر طرف به اسلام هجوم آورده‌اند و شعر و هنر بی آئینی را رواج می دهند، به نظر شما برای وحدت میان مسلمانان چه اقداماتی صورت بگیرد و وظیفه یک شاعر در این زمینه چیست؟ 

رضا اسماعیلی: «وحدت» ضرورت هنوز و همیشه جهان اسلام است. یکی از دغدغه‌های جدی مصلحان اجتماعی و عالمان روشن‌اندیش دینی از گذشته تا به امروز، مجاهدت برای «تقریب مذاهب» و تحکیم پایه‌های وحدت در جهان اسلام و بین امت اسلامی بوده است. امروز نیز «وحدت کلمه» برای مقابله با توطئه‌های رنگارنگ دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب – صهیونیسم، وهابیت، تکفیری‌ها(طالبان، القاعده، داعش و … ) یک ضرورت حیاتی است.

سیره و سنت بزرگان دین نیز چیزی جز این نبوده است. در این میان حضرت امام جعفرصادق(ع) نقشی تاثیرگذار وغیر قابل انکار در تقریب مذاهب اسلامی داشته اند، به طوری که می توان از آن حضرت به عنوان منادی و پرچمدار «تقریب مذاهب» نام برد. با پیروی از سیره امام صادق(ع)، امروز نیز دغدغه مندان شعر آیینی همواره بر این نکته تاکید کرده اند که حنجره شعر آیینی باید منادی «وحدت» باشد، نه بلندگوی اختلاف و تفرقه و حنجره‌ای برای دمیدن در تنور عصبیت‌های دینی و مذهبی. امروز یکی از راهکارهای تقریب مذاهب اسلامی و توحیدی، احترام به پیشوایان سایر ادیان الهی و عدم توهین به مقدسات آنان است. شاعر آیینی نه به مقدسات سایر ادیان الهی نیز احترام می گذارند.

با توجه به نقش حیاتی «وحدت» در انسجام بخشی به امت اسلامی و تعامل سازنده با ادیان توحیدی، شایسته است در شعر آیینی از طرح و بزرگ نمایی مسائلی که به اختلافات شیعه و سنی دامن می‌زند، و یا باعث تحریک عصبیت‌های مذهبی و بدبینی پیروان سایر ادیان به اسلام می شود، شدیداً بپرهیزیم.

 

فرهنگ اسلامی: تا کنون با شاعرانِ مسلمانِ کشورهای دیگر هم برخورد داشته‌اید؟ نظر آنها در باره دنیای امروز را چگونه یافته‌اید؟ 

رضا اسماعیلی: بله، من با شاعران کشورهای پارسی زبان – به صورت مستقیم و غیرمستقیم – در ارتباطم. شاعران کشورهایی همچون هند، پاکستان، افغانستان و تاجیکستان. آنان نیز بر حفظ وحدت میان مسلمانان و پرهیز از دامن زدن به تعصبا ت مذهبی – بخصوص بین شیعه و سنی – تاکید دارند.

 

فرهنگ اسلامی: شما از جمله شاعرانی هستید که در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری هم حضور داشتید و شعر خواندید، آن دیدار را چگونه توصیف می‌ کنید؟ 

رضا اسماعیلی: بله، من هم چند بار توفیق حضور در این دیدارهای سالانه را داشته ام. این که هر ساله بالاترین مقام کشور یعنی مقام معظم رهبری زمانی را در نظر می گیرند که دیداری صمیمانه با شاعران معاصر و انقلاب اسلامی داشته باشند، نشان دهنده این مسئله است که در نظام جمهوری اسلامی شعر و ادب پارسی دارای جایگاه رفیعی است و شاعران به عنوان پیام آوران حقیقت ‌و ارزش‌های انسانی و اسلامی در نظام جمهوری اسلامی عزیز هستند.

به راستی نیز برای جامعه هنری و ادبی ما باعث مباهات وافتخار است که رهبری نظام مقدس جمهورس اسلامی شخصیتی عالم ، هنرمند ، ادیب و صاحب تالیفات علمی و فرهنگی فراوان است .  شخصیت بی بدیلی که بیش از هر نویسنده و شاعری بر هنر و ادبیا ت احاطه و اشراف دارد و بیش از هر شاعر و نویسنده حرفه ای رمان و داستان و شعر خوانده است . اشراف و تسلط مقام معظم رهبری به ظرایف و دقایق هنر و ادبیات معاصر ، گاهی باعث شگفتی و غبطه اصحاب فرهنگ و هنر می شود ! این که هیچ رمان و مجموعه شعر تازه منتشر شده ای از نگاه تیز بین مقام معظم رهبری با همه مسئولیت ها و مشغله های ساسی و اجتماعی به دور نمی ماند ، به راستی نیز جای شگفتی دارد .

یکی از نقاط برجسته دیدار شاعران با رهبری، شعرخوانی شاعران فارسی زبان دیگر کشورها در این جلسات است. در این دیدارها، علاوه بر شاعران جوان و پیشکسوت ایرانی، تعدادی از شاعران  فارسی زبان دیگر کشورها نیز حضور دارند، شاعرانی از کشورهای: هندوستان، پاکستان، افغانستان و تاجیکستان. از این فرصت طلایی می‌توان برای احیای شکوه زبان و ادبیات گران‌سنگ پارسی و بازسازی جایگاه رفیع آن در جهان و بیرون آوردن زبان پارسی از پیله انزوا و فراموشی استفاده کرد چرا که در این روز و روزگار، زبان پارسی به راستی و درستی، زبان دوم جهان اسلام و رسانه ‌ای ارجمند و شایسته برای نشر و اشاعه معارف قرآنی و وحیانی و آموزه‌های انسان ساز توحیدی است.

 

فرهنگ اسلامی: فضای شعر پس از انقلاب را چگونه ارزیابی می‌ کنید؟

رضا اسماعیلی: شعر انقلاب اسلامی، ادامه منطقی سیر تکوینی و روند تکاملی ادبیات پارسی است و شاعران انقلاب، فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی و حافظ هستند .

تاثیر انقلاب اسلامی بر شعر و ادبیات معاصر از زوایای گوناگون قابل بررسی است که امروز بعد از گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی باید توسط ادیبان و محققان مورد بررسی جدی و عالمانه قرار گیرد. انقلاب اسلامی شعر را از دایره بسته مخاطبان خاص بیرون کشید و به متن جامعه وارد کرد. در واقع انقلاب شعر را از انحصار نحله های ادبی کاذب آزاد کرد و با دمیدن روح معنویت در کالبد شعر، مردم را دوباره با شعر آشتی داد.

«شعر انقلاب» شعری معنا بنیاد و مفهوم محور با اصول زیبا شناختی نشات گرفته از آموزه های الهی و انسانی است. شعر انقلاب روایت گویای مظلومیت، معصومیت و عصیان انسان معاصر در برابر زشتی ها و پلشتی هاست. شعری خدامحور، مخاطب اندیش، ظلم ستیز و عدالت مدار.

نکته آخر این که انقلاب اسلامی، شعر را از ورطه افراط و تفریط رهانید و به دایره سلامت و اعتدال هدایت کرد. به عبارت ساده تر، انقلاب اسلامی خلاقیت و نو آوری در حوزه شعر را در مسیری منطقی و معقول هدایت کرد و با پیوند شعر نو و سنتی به ترمیم گسست ایجاد شده در نسل های ادبی پرداخت که نتیجه این پیوند خجسته ، تجدید حیات و احیای قالب های ادبی با بهره گیری از قابلیت های نو بود که این رویکرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحث و جدل های تکراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و همزبانی ایجاد کرد .

 

فرهنگ اسلامی: از اینکه در خدمت شما بودیم، خوشحالیم و برای شما آرزوی موفقیت بیشتر داریم.

 

 

 

نمونه اشعار:

۱

 

به اکتشاف مضامین نور مشغولم

به بوی بال ملایک، به حور مشغولم

به ذکر بال کبوتر رسیده ام امروز

به آسمان، به تماشای دور مشغولم

خیال حوصله بحر می پزم چون رود

و با خیال زلال عبور مشغولم

بهار می رسد و رستخیز در راه است

به ذکر سوره گل، با حضور، مشغولم

به هر چه می نگرم، آیه ظهور اوست

به ذکر «یاصمد» و «یاشکور» مشغولم

چو ماه زل زده ام بر کتاب آیاتش

به ذکر معنوی این سطور مشغولم

ز خویش رفته ام و… تا کجا؟ نمی دانم

به درک واقعه ای دیر و دور مشغولم…

 

۲

مـــرا به روشنـــــــی آفتاب دعـوت کـــــــن

به رود و چشمه و دریا ، به آب دعوت کـن

مرا به لهجه ی باران صدا بزن ، ای خوب !

به بــــاغ خیس نگاه سحاب ، دعــــــوت کن

به سمت عصمت یک گل ، مرا ببر یک شب

مـــــــرا به چیدن بـــــوی گلاب ، دعوت کن

مرا بـــــه آینــــــه ی آسمان بزن پیــــــــوند

بــــــه  روشنای نگاه شهاب ، دعوت کـــــن

کجاست حـــافظ و شعر فرشتــــه سیمایش ؟

مــــرا به عصمت یک شعر ناب ، دعوت کن

دلــــــم گرفتـــــــه از این ظلمت عدالت سوز

مــــــــرا به روشنی آفتاب ، دعـوت کـــــــن

 

 

 

۳

شعر یعنی ناگهان… ! یک اتفاق ساده نیست

شعر در قاب نگاه من، تمام زندگی است

شعر یعنی، ترجمان داغ های سینه سوز

شعر یعنی، یک نفر تنهایی خود را گریست

شعر یعنی، مرهم لبخند بر لب های غم

کاش می فهمیدی ای دل، مهربانی را که چیست

شعر یعنی، دست امدادی که دارد بوی عشق

شاعر این دست روشن، هیچ می دانی که کیست؟

شعر یعنی، انتشار مهربانی های ما

شعر یعنی، خوب من! باید کنار عشق زیست

شعر یعنی ، بوی گل همسایه احساس ماست

منزل آواز بلبل، آنقدر ها دور نیست

شعر یعنی ، ناگهان فهمیدن این راز سرخ :

تا که لبخند شقایق هست، فصل زندگی است

شعر یعنی، رستخیز واژه های ناگهان

شعر، آری نازنین، یک اتفاق ساده نیست

۴

شاعر اگر باشی ، جهان را خوب می فهمی

شعر زمین و آسمان را خوب می فهمی

خیس تماشا می شوی در فرصت باران

زیبایی رنگین کمان را خوب می فهمی

با چشم های شاعرت زُل می زنی بر گل

حس لطیف باغبان را خوب می فهمی

دست نوازش می کشی روی سر دنیا

عاشق شدن … ، این داستان را خوب می فهمی

در دفتر دل ، مشق لیلی می کنی هر شب

خط و نشان عاشقان را خوب می فهمی

از «بی تو هرگز» تا «همیشه دوستت دارم»

این واژه های مهربان را خوب می فهمی

مثل امین شعر «قیصر» ، نور می پاشی

«آیینه های ناگهان» را خوب می فهمی

شاعر اگر باشی ، لبالب می شوی از عشق

زیباترین راز جهان را خوب می فهمی

۵

برای آزادی خرمشهر

 

مانده ز فهم تو دلم بی نصیب

معجزه ی عشق ، غرور غریب

نام تو را بردم و قلبم شکست

مثل شهیدان تو غریبی ، غریب

بیرق افراشته ی زخم تو

حادثه ای پر ز فراز و نشیب

می وزد از خاک تو بوی بهشت

بوی خدا ، بوی ظفر ، بوی سیب

خاک تو سر منزل مقصود عشق

ای وطن عشق ! نداری رقیب

قلب زمین، قبله ی خون، قاف زخم!

معجزه ی سرخ! عجیبی، عجیب

مژده ی آزادی تو ، دلنواز

خنده ی پیروزی تو ، دلفریب

باز بخوان سوره ی «النازعات»

باز بخوان آیه ی «امن یجیب»

خُرّم و سرسبز بمان تا ابد

ای وطن چلچله های نجیب

فتح تو یک معجزه ی روشن ست

«نصر من الله و فتح قریب»

مصاحبه کننده: سید شهریار حسینی

1 نظر
  1. محسن می گوید

    گفت و گویی بسیار عالی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.