پیشرفت عظیم بشر در علوم مختلف در چند دهه اخیر منجر به دو پدیده متعارض گشته است. از یکسو علوم به حدی وسعت پیدا کرده که زیر مجموعه های مختلفی پیدا کرده است و از سوی دیگر جهان به حدی به هم نزدیک شده که به گفته مک لوهان به یک دهکده جهانی تبدیل شده است. این تحول به اصطلاح موج سومی بسیاری از رفتارهای اجتماعی جوامع و شکل مدیریت آنها را تغییر داده است. به عبارت دیگرپیشرفت علوم در حال حاضر هم از لحاظ سرعت و هم از لحاظ وسعت گسترش چشمگیری پیدا کرده واکثر رشته های علمی به صورت میکرویی به عرصه های جدیدی تقسیم شده و اکنون از دل رشته های پزشکی، مهندسی ، صنایع و غیره دهها رشته جدید به وجود آمده است. به عنوان نمونه رشته پزشکی که روزگاری با یک حکیم به عنوان متخصص این رشته معرفی می شد اکنون به بیش از صد تخصص مختلف توسعه یافته است و رشته مهندسی نیز دهها زیر مجموعه پیدا کرده و علوم مختلف نیز تکثیر زیادی یافته است . اما علیرغم تباعد و دوری درون رشته ای در برآیند کلی، جوامع جهان به هم نزدیک شده و تاثیرگذاریها بر یکدیگر افزایش چشمگیری پیدا کرده است و در مدیریت جوامع هیچکس نمی تواند ادعا کند که می تواند منزوی و به دور از تاثیرپذیری جامعه جهانی زندگی کند.
درک این واقعیت ایجاب می کند که ما و دیگران فرصتها و تهدیدهای ناشی از شرایط جدید را شناسایی و با مدیریت صحیح، خودیت فرهنگی جامعه خود را تا جایی که ممکن است حفظ کرده و میزان تاثیرگذاری خود را در جامعه جهانی افزایش دهیم. امروزه در اکثر زمینه ها نهادهای جامع و جهانی دیده می شود و در این فرایندِ هم افزایی، میزان تاثیرگذاری افزایش یافته است. در ابعاد فرهنگی و به طور خاص در ابعاد دینی دهها مؤسسه به چشم می خورد که نشان از بهره برداری از مفهوم دهکده جهانی شده و سطح مدیریت را از خُرد منطقه ای به کلان جهانی ارتقا داده است.
واقعیت این است که هسته اولیه فرهنگی در جوامع اسلامی «مسجد» است که کانون منطقه و جوامع خُرد را شکل می دهد و انسجام اعتقادی و فکری جامعه آن را تحت تاثیر قرار می دهد و قطعا ایجاد انسجام میان مساجد در دوایر دیگر اجتماعی در مناطق، شهرها و در سطوح ملی و جهانی می تواند منشا اثر جدید شده و با یک مدیریت متمرکز و سیستماتیک می تواند شرایط فرآیند جامعه پذیری را در جهان اسلام تکامل بخشد. البته متاسفانه مساجد در حال حاضر نقش اجتماعی خود را تا حدی از دست داده و به محلی برای عبادت تغییر وضعیت پیدا کرده است در حالیکه در زمان پیامبر و امام علی مسجد کارکرد اجتماعی و سیاسی پیدا کرده بود و عمده مشکلات اجتماعی در درون این نهاد حل می شد و مسجد دار الحکومه بود و امام در آن استقرار می یافت و سازماندهی دفاع از کیان دولت اسلامی از بسیج رزمندگان در مسجد آغاز می شد.
شکی نیست انسجام مساجد در یک نهاد فرا منطقه ای و فرا ملی با روش روشن می تواند زمینه تبادل وسیع تجارب را فراهم سازد و مسجد را به جایگاه قبلی خود نزدیکتر سازد. نقش کانونی مسجد در اسلام نشان از این واقعیت است که مدیریت سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی از نگاه اسلام بر پایه فرهنگ و مدیریت اسلامی باید استوار باشد و زمانیکه این زیر بنا تغییر یابد سازماندهی جوامع اسلامی از بین رفته و زمینه جایگزینی فرهنگی و یا تهاجم فرهنگی فراهم می گردد. انسجام اجتماعی که در ابعاد سیاسی تاثیر زیادی بر توان ملی دولتها دارد، بدون انسجام نهادهای آن امکان پذیر نیست. بازگرداندن نقش اجتماعی مسجد در حال حاضر می تواند اغاز تحولات اجتماعی نوینی در جوامع اسلامی باشد. همچنین هماهنگ کردن مساجد تحت یک مدیریت متمرکز در سطوح مختلف شهری، ملی، و فرا ملی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. ایجاد نهاد جدیدی با نام اتحادیه جهانی مساجد می تواند بستر این تحول را فراهم سازد. در حال حاضر سطوح علمی ، مالی و مدیریتی کشورها و جوامع اسلامی در جهان اسلام یا خارج از آن متفاوت است و همکاری متولیان مساجد در دوایر مختلف، نوعی انسجام و عدالت در توزیع امکانات نابرابر مسجدها و دولتها فراهم می کند و می تواند یکدستی فکری را نیز به ارمغان آورد.