اشاره: رضا اسمخانی در زنجان بدنیا آمده و. فوق لیسانس رشتهی تاریخ از دانشگاه زنجان دارد وبا در جهاد دانشگاهی همکاری می کند. رشته دانشگاهی او در لیسانس کشاورزی بود و بعد از اینکه دوره کارشناسی کشاورزی را تمام کرد. در رشته تاریخ دانشگاه زنجان فوق لیسانس خواند. او علاقه زیادی به تاریخ اسلام و ایران دارد.
فرهنگ اسلامی: شما گذشته از کشاورزی و تاریخ به شعر هم علاقمندید. چرا؟ چگونه؟
رضا اسمخانی: شعر را من به صورت کاملا اتفاقی شروع کردم یعنی برای درس دوم دبیرستان یا اول دبیرستان بود. یکی از شعرهای سهراب سپهری بود که باید حفظ میکردیم و در امتحان از آن سؤال میآمد که من شعری که حفظ کرده بودم را با خودم زمزمه میکردم و شعری شبیه آن را گفتم و به معلم نشان دادم و تشویقم کرد. فکر کنم شانزده یا هفده سالگیام بود که من کمکم ذائقهی شعری در خودم حس کردم و بعد در واقع با شعرِ نو بود که من شعر را شروع کردم و از آنجا بود که این جرقه زده شد و ادامه پیدا کرد و بالآخره حدود هجده سال هست که من این فعالیت را دنبال میکنم ولی به صورت جدی از سال ۱۳۹۰ من فعالیت شعریام شروع شد و توانستم محضر خیلی از اساتید برسم و از تجربیات و صحبتهایشان استفاده بکنم.
فرهنگ اسلامی: و تا حالا از شما مجموعه شعری هم چاپ شده ؟
رضا اسمخانی: یکی از مجموعههای شعری که از من چاپ شد، مجموعهی ترانه هست برای گروه کودک و نوجوان که انتشارات پینار کرد. آن وقت من ترم اوّل دانشگاه بودم که این کتاب را چاپ کردم در سال ۱۳۸۶ و خیلی استقبالِ خوبی هم از این کتاب شد و در مدت چهار ماه هزار و صد نسخهی از این کتاب بفروش رفت و بعد هم چون به غزل گرایش پیدا کردم، دیگر آن مجموعه را به چاپهای دیگر نسپردم. بعد از آن هم یک کتابِ دیگری بوسیله حوزه هنری استان زنجان و انتشارات سوره مهر چاپ شد که مجموعه غزل بود و بعد از آن هم پنج مجموعه شعرِ دیگر هم چاپ کردم که از شاعرانِ جوان و رشتههای مختلف دانشگاهی بودهاند که با موضوع عاشورا و شعرِ اهلبیت (ع) بود که من این کتابها را چاپ کردم. یک مجموعه شعر دیگری هم با عنوان “تلخند” طنز دارم که در دستِ چاپ هست و کتابِ دیگری که مخصوصِ خودم و اشعارِ خودم هست، الآن در حالِ چاپ هست بهعنوان “چهل برگ” که انشاء الله تا چند ماهِ آینده این کتاب چاپ میشود.
فرهنگ اسلامی: از کلاسیک، نیمایی و سپید بیشتر به کدام نوع شعر تمایل دارید؟ نظرتان در باره بقیه قالبها چیست؟
رضا اسمخانی: با توجه به اینکه فعالیت بنده در زمینه کلاسیک بوده، قطعا تمایلم بیشتر به سمتِ اشعار کلاسیک هست ولی این دلیل نمیشود که من به قالبهای دیگر علاقه نداشته باشم، نه. من هم اشعار تو را میخوانم و لذت میبرم، مخصوصا که در این حوزه سهراب سپهری و و نیما (علی اسفندیاری) هم خیلی فعالیت داشته است و اشعار سپید را هم که ما قلههایی را در شعر سپید داریم.
اینکه پرسیدید که نظرتان در باره بقیه قالبها چیست، عرض کنم که قطعا این قالبها خوب بودند که تا الآن ماندند، یعنی یک هنر اگر نابود میشود، نشانگر این است جایگاهِ خودش را از دست داده است در میانِ علاقهمندان که آن هنر نابود شده است. ولی با توجه به اینکه این فعالیتها هنوز هست و علاقهمندانش هنوز وجود دارند و فعالیتهای جدی هم انجام میدهند، پس این قالبها بهخوبی توانستهاند خودشان را جا بیاندازند و فعالان خودشان را سمتِ خودشان جذب بکنند. من اگر بخواهم اینها را با یکدیگر مقایسه بکنم که کدامیک بهتر است و کدامیک نه، این اصلا کارِ درستی نیست. همه قالبها خوب هستند. این هنرمند و شاعر است که نشان میدهد که چقدر توانایی دارد که در کدام قالب چه اندازه فعالیت بکند. وگرنه قالبها به خودی خودشان نسبت به همدیگر برتری ندارند ولی با توجه به اینکه قدمت کلاسیک بیشتر بوده و کلا روح و روانِ بسیاری از ایرانیها از قدیم به سمتِ کلاسیک تمایل داشته است، فعلا قطعا کلاسیک هست که بیشترن هنرمندان را به خود اختصاص داده است.
فرهنگ اسلامی: هر وقت حرف از زنجان باشد و غزل، اسمِ حسین منزوی در ذهن میآید. منزوی چه تأثیری بر شعر داشته است
رضا اسمخانی: حسین منزوی تنها روی شاعرانِ زنجانی تأثیر نگذاشته است، بلکه تأثیرش روی غزلِ معاصر و مدرن بوده که شعرِ شاعرانِ کشور بلکه شعر فارسی را به یک میزان و اندازه تحتِ تأثیر قرار داده است و محدود به جغرافیای خاصی نیست که ما ادعا کنیم که چون زادگاه ما زنجان هست و افتخارِ این را داریم که حسین منزوی هم زادگاهش زنجان بوده است، پس تأثیر بیشری گذاشته روی شعرِ منی که زنجانی هستم و کسی که در تهران یا جاهای دیگر زندگی میکند، این تأثیر کمتر است. نه. این حرف غلطی هست که زده میشود، چون شاعر تأثیرش با قلم و آن آثاری هست که منتشر میشود و تأثیری که روی مخاطبها میگذارد و صرفا این جغرافیا نیست که این تأثیر را در قلم شاعر بگذارد. چراکه اگر اینطور بود که قطعا این شاعرانگی در خانواده حسین منزوی بیشتر از مردم ما و بیشتر از مردم کلِ کشور باید بود، درحالیکه اینطور نیست و این محدود به جغرافیای خاص نمیشود. بله در دوران خود حسین منزوی، این اثرگذاری طبیعتا بیشتر بوده است، بهخاطر اینکه حسین منزوی بیشتر با زنجانیها حشرونشر داشته است. کسانیکه جوان بودند و همدورهی حسین منزوی بودند و قطعا کسی که بیشتر با یک شاعری بنشیند و گفت و شنود داشته باشد و راهنمایی بگیرد از او و از صحبتهای او به صورت مستقیم اشاره بکند، قطعا بیشتر بهره میبرد تا کسی که اصلا حسین منزوی را ندیده است، انگار که من با حافظ همسایه بودم، یعنی منی که شاعر بودم و با حافظ همسایه بودم، قطعا حافظ را بیشتر درک کرده بودم و صحبت های او روی من بیشتر اثر میگذاشت تا کسی که حافظ را ندیده است. حسین منزوی هم اینطور است یعنی در زمانِ نسلِ خودش تأثیر بیشتری داشته است. ولی ماها که آن موقع سنمان کم بود و اصلا نمیدانستیم شعر چه هست و حسین منزوی آمده است و افتخاراتی را برای خودش و برای کشور و برای شعر فارسی کسب کرده است، قطعا این تأثیرش روی همدورههای خودش بوده است و حالا این همدورهایها هستند که باید بیایند و جواب بدهند که از این آشنایی و از این موهبت چه دستآوردی داشتند.
فرهنگ اسلامی: از تأثیرِ شعر منزوی بر روی شاعرانِ کشور صحبت کردید، در زنجان چه شاعرانِ همدورهی منزوی را میتون نام برد که با تأثیر از شعر منزوی در شعر کشور خوش درخشیدند؟
رضا اسمخانی: چند نفر در ذهنِ من هستند که در زنجان فعالیتهایشان را مدیون حسین منزوی میدانند. در واقع این حسین منزوی بوده که با آن فعالیتهای گستردهای که در عرصه شعر داشته و ایجاد تحولی که در غزل انجام داده و تأثیری روی این شاعران داشته است، یکی از آنها غلامرضا طریقی است که در غزل یکی از بهترینها است و الآن هم در تهران دارند فعالیت میکنند. از شاعر دیگری که میتوانم نام ببرم که خیلی خیلی تأثیر گرفته از شعر حسین منزوی و الآن هم یکی از بهترینهای غزل هست ولی با توجه به شرایط خاص خودش، این آثارش منتشر نشده است و جز مواردی که در شبِ شعرها حضور پیدا کرده و خودش شعر خوانده است، آقای مصدق آقاجانلو است. شاعر دیگری که هست عاصم اسدی است که ایشان هم از غزل سرایان خوب شهرِ زنجان است او هم مدرس و هم پژوهشگر است که خیلی فعالیتهای خوبی هم داشته است. بعد علیرضا بازرگان است که بیشتر در عرصه شعر سپید و شعر آزاد فعالیت میکند و بعد هادی وحیدی است که ایشان هم از زمانی که حسین منزوی در قید حیات بود، با ایشان در ارتباط بود و هم از آن موقع تا الآن فعالیت دارد و نیز علیرضا سلطانی است که از شاعران سپیدسرا ست و علیرضا فرهومند است که در شعر سپید فعالیت میکند و شاعرانی دیگری که از آن زمان فعالیتهای شعری داشته اند.
فرهنگ اسلامی: شما از محضر کدام اساتید بیشتر بهرهمند بودهاید و در چه حد؟
رضا اسمخانی: اساتیدِ خیلی زیادی بودند که در شعر به من کمک کردند ولی اینطور نیست که بتوانم حالا یکی یا چند نفر از آنها را اسم ببرم. مجموعهای از دوستان و اساتید شهرِ زنجان یا شهرهای دیگر یا کنگرهها و جشنوارههایی که رفتیم و اساتیدی بودند و حتی کتابهایی که در حوزه شعر و حوزه نقد من خواندم، خیلی به من کمک کردند، مخصوصا دوستانِ خودم در شهرِ زنجان و دوستانِ شاعرِ جوان که در اکثر شهرها و اکثر استانها من توانستم ایشان را از نزدیک ببینم و از شعرها و صحبتهایشان استفاده بکنم و همچنین تمرینهایی که کردم و تمرکز که خودم روی آموختن کردم، بیشتر کمک کرد که من بتوانم فعالیت بیشتری داشته باشم.
فرهنگ اسلامی: دلیل اینکه ، در باره برخی از ائمه معصومین (ع) شعر کمتر سروده شده است، چیست؟
رضا اسمخانی: ببینید شعرِ آیینی چون شعری هست که به فضای معنوی وصل است و هدفش چیزی فراتر از بقیه شعرها است و آن تقویت بعدِ معنوی انسان است که انسان را به خدا متصلکند و بنمایهاش هم ایمان و احساساتی است که قرین است با دین و مذهب و وجدان و آثار تربیتی روی انسان دارد، اکثر شاعرها با این موضوعات شعر دارند. اما اگر ما بیاییم شخص را بگوییم که مثلا چرا در مورد امام حسین (ع) شعر زیاد است و در مورد مثلا امام نهم و امام هفتم شعر کم است، این بهخاطر جوِ روانی جامعه است که الآن ما در تقویمهایی که خودمان داریم، ببینید که روی کدامیک از معصومین (ع) جامعه تمرکز میکند و آن روز را تعطیل اعلام میکند یا سخنرانیهایی که در آن ایام برگزار میکند، خود تلویزیون چقدر تأثیر دارد، خودِ جامعه فرهنگی، حتی کتابهایی که در این زمینه چاپ شدند و کلا برنامههایی که گذاشته میشوند، اینها آثار تربیتی روی کل جامعه دارند و شاعران هم جزو همین جامعه هستند. منتها تفاوتی که اهل قلم با سایر اشخاص جامعه دارند، این است که بیشتر با کتاب و مطالعه مأنوس هستند، انتظار میرود که در این برهه بیشتر فعالیت داشته باشند تا بقیه اعضای جامعه. منتها اگر بهخاطر اینکه از برخی از ائمه و معصومین (ع) کمتر شعر سروده شده است، چند تا دلیل من میتوانم بگویم: اینکه ما شاید از برخی از معصومین (ع) اطلاعات کمتری داریم. دوم اینکه برنامههای حمایتی که در این موضوع هست. الآن اکثر جوامع فرهنگی و نهادهای فرهنگی وقتی میخواهند مثلا شبِ شعری را برگزار بکنند، جشنواره برگزار بکنند یا اکثرا این مراسم یا فاطمی هست، یا حسینی و یا رضوی و.. را برگزار میکنند. ما در این زمینهها شعرهای بیشتری داریم ما در زنجان کنگره امامِ جواد (ع) را برگزار کردیم، یک بار فقط در سال نود و دو برگزار شد و در همین حد و بهخاطر همین موضوعی که داده بودند، خیلی از شاعران آمدند و شعر نوشتند. یعنی شما فکر کنید، ما در سال نود و دو فراخوانِ یک برنامهی شعری را با عنوان “گنجوارهی امام جواد (ع)” به صورت کشوری دادیم که در همان زمان پانصد نفر از شاعران کشور شعر فرستادند. این خیلی کارِ باارزشی بود که اگر همین کار را نهادهای فرهنگی بخواهند در موردِ شخصیتهای دیگر هم ادامه بدهند، قطعا فعالیت بیشتر میشود، چراکه علاوه بر اینکه اثر تشویقی بر شاعران دارد و هم فرهنگ جامعه را غنی تر می کند. در واقع روی فرهنگ باید سرمایهگذاری بشود تا آثار فاخری بوجود آید.
فرهنگ اسلامی: که شما فضای شعر آیینی زنجان را چگونه ارزیابی میکنید؟
رضا اسمخانی: با توجه به اینکه شعرِ آیینی در زنجان قدمتِ خیلی زیادی دارد و شاعرانِ بسیار زیادی بودند که در قدیم فعالیت میکردند، مثل مرحوم محمد امیدی معروف به عاصم زنجانی، مرحوم سید باقر حری معروف به اقبالی زنجانی، مرحوم احمد رمضانی معروف به دلکش زنجانی، مرحوم حسین منزوی و الآن هم که شاعران خوبی در این عرصه فعالیت میکنند مثل حاج آقای کلامی و علی حنیفه و جناب آقای امیر سلیمانی و جناب آقای مهدی حنیفه که اختصاصی شعر آیینی را خیلی خوب سرایند و شاعران جوانی که هم اکنون در زنجان هستند و در کنارِ دیگر اشعارشان، در زمینه شعر آیینی هم فعالیت میکنند مثل آقای حسین طاهری، آقای سعید توکلی، خانم رؤیا باقری، خانم لیلا عبدی، آقای محمد علی استجلو، آقای سید ضیاءالدین موسوی و خانم پریناز سعیدی، خانم نرگس شمس، آقای ناصر دوستی، آقای محمد مهدی امیری و آقای منصور کلامی، آقای حاج سید ناصر ولایی، آقای حاج الیاس نظری، آقای اسرافیل محمدی و شاعران دیگری که از قدیم فعالیت میکردند. نمونهای از این شاعران را من خدمت شما عرض کردم ولی در مجموع که ما از ابتداء تا الآن را در نظر میگیریم، زنجان هم یکی از شهرهای بوده که مخصوصا فعالیت شعر آیینی در آن خیلی برجسته بوده است.
فرهنگ اسلامی: برگزاری جشنوارهها تا چه حد میتواند به شعر شاعران امروز کمک بکند؟
رضا اسمخانی: برگزاری جشنواره دو تأثیر دارد، یکتأثیر منفی و یک تأثیر مثبت. تأثیر مثبت جشنواره برگزار کردن این است که شاعران تمرکز میکنند روی یک موضوع، میروند مطالعه میکنند و در فضای شعر قرار میگیرند و تولید اثر میکنند. اما تأثیر منفی که برگزاری جشنوارهها این است که گاهی شعرِ سفارشی میشود ولی همیشه اینگونه نیست من که شاعرم و در عرصه شعرِ آیینی دارم فعالیت میکنم، مثلا یک کنگرهای برگزار میشود بابت امام حسن (ع)، و من هم یک پیشینه مطالعاتی در مورد امام حسن (ع) دارم ولی میروم و این داشتههایم را غنیتر میکنم و این مقدمهای میشود برای من برای شعر گفتن و یک تلنگری به وجود میآید که من شعر بگویم که این شعر دیگر شعرِ سفارشی نیست و شعری هست که من در آن فضا قرار گرفتهام و این جشنواره باعث شده است که من در آن فضا قرار گرفته و تولید اثر بکنم.
فرهنگ اسلامی: شما تا کنون در چه جشنوارههایی شرکت کرده و برگزیده بودهاید؟
رضا اسمخانی: من تقریبا از سالِ ۱۳۸۴ که در اولین جشنواره شهید شرکت کردم، در خرمشهر بود و بعد هم کم کم در جشنوارههای دیگر هم شرکت کردم و در واقع خیلی زیاد هستند و نمیتوانم از تکتکِ آنها نام ببرم. ولی جشنوارههایی که در ذهنِ من هستند مثلا چند بار در کنگره دوخط اشک اصفهان برگزیده شدم، کنگره حضرت اباالفضل برگزیده شدم، در کنگره شعر عاشورایی کودک برگزیده شدم، در کنگره شعر آیینی که هرساله در شهر قروه برگزار میشود، برگزیده شدم، چندین بار در کنگرههای امام رضا (ع) برگزیده شدم، کنگره شعر آران و بیدگل یک جشنواره داشت که در عرصه انقلاب بود، برگزیده شدم. علاوه بر اینها در جشنوارههای سوگ قلم تبریز، حنجرههای سرخ الیگودرز، جشنواره بهار تهران، جشنواره انقلاب اصفهان، جشنواره لبیک هم برگزیده شدم. و تعدادی هم از این جشنوارههای منطقهای و استانی که فکر میکنم حدود صد جشنواره بوده که من برگزیده شدم و موفق شدم که در این جشنوارهها بروم، شرکت کنم و شعر بخوانم. بنده دبیر اجرایی پنج دوره سوگواره ملی میعادگاهِ عاشورایی دانشجویی زنجان، دبیر اجرایی چهار دوره طنز شعر و نثر تلخند زنجان، دبیر علمی گنجواره شعر امام جواد (ع) و جوان نمونه در بخش ادبیات در استان زنجان در سال ۹۲ هم بودم.
فرهنگ اسلامی: شاعر روح لطیف و حساسی دارد و از مسائل دوروبرش بیشتر از افراد عادی رنج میبرد. در دنیای امروز که همهسو شاهد جنگ است و بیعدالتی هستیم، شما بعنوان شاعر چه عکس العملی نشان میدهید؟ آیا شعری در این زمینه ها دارید؟
رضا اسمخانی: یک شاعر باید حواسش به دوروبرش باشد. علاوه بر اینکه شاعر شعر میگوید و قلم خودش را برای علاقهمندانِ خودش به گردش در میآورد، دغدغهای هم دارد که باید زبانش گویای مسائل جامعه باشد و زبانِ دردِ جامعه باشد. البته این رسالت نه تنها بر دوش شاعر که بر دوشِ همه نویسندگان و هنرمندان است. شاعر باید زبان کسانی باشد که نمیتوانند صحبت کند و فرصت صحبت کردن ندارند یا اصلا صحبت میکنند ولی صحبت یک شاعر هنرمندانه است و بیشتر تأثیرِ بر جامعه میگذارد و رسالت شعر و هدف از شعر هم همین است که چون هنری بیان میشود و بیشتر اثر میکند و بیشتر در دل مینشیند. من هم چند شعرِ اجتماعی دارم که در این زمینه گفتم و به نظرِ من بیشتر تمرکز شاعران هم باید روی اشعاری باشد که اجتماعی باشد و سازنده باشد در اجتماع که این اشعار باعث میشود که فساد در جامعه کم بشود. بیشتر سازنده هست، بیشتر تربیتی هست. به نظر من بهترین شعر هم همین شعر اجتماعی هست که نتیجهای جز سازندگی و اصلاح جامعه را ندارد.
فرهنگ اسلامی: به همین دلایل شما طرفدار شعر آئینی هستید نه شعر بی آئینی بنابر این در دنیای امروز که دینستیزان از هر طرف به اسلام هجوم آوردهاند، به نظر شما برای وحدت میان مسلمانان چه اقداماتی باید صورت بگیرد و وظیفه یک شاعر در این زمینه چیست؟
رضا اسمخانی: ما باید اشتراکاتِ خودمان را بیشتر درک بکنیم تا اختلافات خودمان. الآن در میانِ مسلمانان هم اشتراکاتی زیادی وجود دارند. اگر ما روی اشتراکاتمان تمرکز بکنیم که بالآخره سخن قرآن و سخن پیامبر (ص) هم بیشتر روی این اشتراکات هستند که ما افتخار بکنیم به این که خدای واحدی داریم و قبلهی واحدی و پیامبر واحدی و کتابِ واحدی داریم و اهداف و دغدغههای واحدی داریم که اسم ما مسلمان هست، اینها چیزهای خیلی باارزشی هستند که ما نود درصد روی اینجور چیزها باید تمرکز کنیم تا وحدت داشته باشیم. تا جهان اسلام، جهانی باشد که پر از افتخارات، پر از دوستی و پر از عدالت باشد. ببینید وقتی ما امروز به شکلِ فرقههای مختلف و به اسمِ مسلمان با همدیگر اختلاف میکنیم و باهمدیگر درگیر هستیم، دشمنان اسلام از این فرصت علیه اسلام استفاده می کنند. من میگویم که شعار مسلمانان دوستی و برابری و عدالت است. وقتی میبینم که بینِ خودمان این شعار ها را رعایت نمیکنیم باعث شرمساری است که ما باید هنر با هم زیستن را بیاموزیم و هنرمندان در این زمینه می توانند پیشتاز باشند.
فرهنگ اسلامی: شما از جمله شاعرانی هستید که در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری هم حضور داشتید، آن دیدار را چگونه توصیف میکنید؟
رضا اسمخانی: بله من سال نودوچهار این توفیق را پیدا کردم که در این دیدار معنوی حضور داشته باشم. خیلی خاطرهی خوشی بود. اصلا خیلی از باورهای خودم که مثلا من روزی بتوانم افتخار این را داشته باشم که رهبر انقلاب را از نزدیک ببینم، صحبتهایشان را از نزدیک بشنوم و یا پشتِ سرشان نماز بخوانم و حتی سر یک سفره باهمدیگر غذا بخوریم و چایی بخوریم. اینها چیزهایی بودند که قبل از آن برای من تقریبا باورنکردنی بود. و من این توفیق را پیدا کردم که ساعتها در آن شبِ بیاد ماندنی که شاعرها آمدند و در آن حیاط دلبازی که ما همگی جمع شده بودیم و منتظر بودیم که آقا تشریف بیاورند، فکر نمیکنم آن فضا و آن صحنه و آن شب از ذهنِ کسانی که موفق شدند و تا الآن در آن دیدار شرکت کردند، هیچوقت از ذهنشان برود. به نظرِ من آن اتفاق یکی از روزهای خوشی بود که من در آن روز تجربه کردم و از نزدیک دیدم و همیشه هم به نیکی و خوشی از آن روز یاد میکنم.
فرهنگ اسلامی: چه انتظاراتی از شاعران معاصر خود دارید؟
رضا اسمخانی: خدای متعال این موهبت را به شاعران داده است که بتوانند در راه انسانیت قدم و قلم بزنند. در واقع چون این نعمت از جانب خدا است و این استعدادی است که خدا در ما نهاده است، چه توفیقی بهتر از این که ما بتوانیم از قلممان در راستای اهداف متعالی استفاده بکنیم. خدای نکرده از این قلم در خلاف این جهت استفاده بکنیم قلممان خدای نکرده با این مبادا خیلیها را از راهی که هستند، منحرف بکنیم و باعث بشویم که تفرقه و اختلافی بهوجود بیاید یا حتی از شخصیتهایی ستایش بکنیم که اصلا در خلاف اعمال و توجهات انسانی هستند،. ما بسیار باید تلاش بکنیم که قلممان را در راه درستی استفاده بکنیم تا جامعه از آن سود ببرد. این سود بردن هم میتواند آثار اجتماعی داشته باشد، هم میتواند آثار اخلاقی داشته باشد. اینها باید در راستای هم کمک بکنند به روحِ متعالی انسان برای سازندگی، اصلاح و آثار تربیتی. به نظرِ من این است آن انتظاری که باید داشت.
فرهنگ اسلامی: فضای شعر پس از انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
رضا اسمخانی: به نظرِ من، شعر فارسی از قرنِ چهارم و پنجم، تا کنون یک مسیر طولانی را طی کرده است با فراز و فرودهای مختلف. در واقع شاعری استعدادی است که از طرف خدا به شاعر داده میشود. اگر مثلا در قرنِ هفتم مولوی بوده است، بهخاطر این است که مولوی در آن عصر بوده است، حتی اگر در قرنِ دیگری هم به دنیا آمده بود، مولوی باز هم مولوی میشد. پس فرقی نمیکند که یک هنرمند در چه دورهای از تاریخ متولد شده است، بلکه تفاوت در این هست که این شاعر در چه زمانی به دنیا آمده است و از هنرِ خودش استفاده کرده است. اما اگر بخواهیم از دیدگاهِ داوری، وارد این سؤال بشویم، این است که ما قبل انقلاب تقریبا یک جبهه داشتیم که بعد انقلاب گستردهتر شد. الآن ما جبههای نداریم که بگوییم قبلِ انقلاب روندی طی میشد که بعد انقلاب متوفف شد، نه، آن شعر آزاد بود که از مشاهیر و اساتیدی بودند که هم قبل انقلاب فعالیت کردند و هم بعدِ انقلاب فعالیت کردند، هم قبلِ انقلاب درخشان بودند و هم بعدِ انقلاب درخشیدند. اما موضوعات، به کاربردن مفاهیم و ارزشها عوض شدند. شعریت ربطی به این موضوعات ندارد. من حتی میتوانم درباره یک خانه شعر بسازم. کسی نمیتواند بگوید که درباره خانه نمیتوان شعر گفت، نه. این بستگی به شاعر دارد چطور خانه را توصیف بکند. و این هم که موضوعاتی که بعد از انقلاب به وجود آمدند، مثل انقلاب، دفاع مقدس، و در سالهای بعد در مورد وحدت اسلامی، یا حوادثی را ما دیدیم که بالآخره روحِ شاعری را طلبید که بیاید و وارد عرصه بشود و شعر بسراید. در واقع این حوادث بودند که آن شعرها را خلق کردند و اگر چنین نبود و اگر ما دفاع مقدس نداشتیم، قطعا شعرِ دفاع مقدس هم نداشتم و به نظر من، از آنجا که کشورِ ما درگیر حوادثی شد که روحِ شاعران هم از آنها متأثر شد، باعث شدند که شعرهای مختلفی در عرصههای گوناگون سروده بشوند. یعنی ما بعد از انقلاب قطعا افت نداشتیم که هیچ، موضوعاتمان هم زیاد شدند و باعث گسترش و بهتر شدن شاعرانگیمان هم شدند و این فضا را من مثبت ارزیابی میکنم.
نمونه اشعار:
۱
زل می زنم به جاده ولی راه گم شده ست
در چشم من کسی ست که در آه گم شده ست
مانند عکسهای سه بعدی برابرم
گاهی به چشم آمده و گاه گم شده ست
از انعکاس گریه ی خود مطمئن شدم
کوهی بزرگ در دل این کاه گم شده ست
هر آرزوی دور و درازی که داشتم
در لابلای یک غم کوتاه گم شده ست
پیداست از سیاهی بختم که ماه هاست
در آسمان شب زده ام ماه گم شده ست
باید کسی بیاید و پیدا کند مرا
پیغمبری دوباره در این چاه گم شده ست
ای عشق!
من به پای تو دیگر نمی رسم
تو رفته ای و پشت سرت راه گم شده ست
۲
می جوشم از حرارت و انگار در خمم
با من چه کرده ای که چنین در تلاطمم؟
از شوق آمدن به جهان تو باز هم
در آرزوی چیدن یک خوشه گندمم
رد تبر نشسته به جانم ولی هنوز
گل میدهم به یاد تو با اینکه هیزمم
این چندمین شب است که آواره ی توام
این چندمین شب است که در خانه ام گمم
تعداد زخم های تنم را نگاه کن
تا باخبر شوی وسط پیک چندمم
تو فکر آبروی مرا می کنی ولی
من سالهاست بی خبر از حرف مردمم
حس می کنم که ما به تفاهم نمی رسیم
وقتی که من برای تو سو تفاهمم
۳
می آید و انگار کسی دوروبرش نیست
از آنهمه سرباز یکی پشت سرش نیست
ذرات جهان یکسره در سلطه ی اویند
اما به خداوند، جهان در نظرش نیست
از ظلمت این دشت پر از واهمه پیداست
خورشید پذیرفته که دیگر قمرش نیست
لبخند به لب دارد و آماده ی جنگ است
انگار نه انگار که دیگر پسرش نیست
جز پیرهنی پاره به تن هیچ ندارد
مانند درختی شده که برگ و برش نیست
هی تیر پس از تیر پس از تیر پس از تیر…
آخر به چه رویی بنویسم سپرش نیست؟
گفتم به لبش جرعه ی آبی برسانم
بالای سرش رفتم و دیدم که سرش نیست
این سرو چه سرویست که اینگونه خمیده ست
این کوه چه کوهیست که حتی کمرش نیست
«آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب»
جز نیزه ی سرگشته کسی همسفرش نیست
شاعر چه کند خواست بیاید به حرم، دید
بار سفرش هست ولی بال و پرش نیست
وخُضْتَ وقد ضُفِرَ الموتُ ضَفْراً
فَما فیهِ للرّوحِ مِن مَخْرَمِ
پا در میدان نهادی و مرگ پیروز شد
بیآن که در روح تو خللی وارد کند
مصاحبه کننده: سید احمد شهریار