چند دستگی و اختلاف بین صغوف گروه های افراطی ، تکفیری ، نظیر : «طالبان» « القاعده» و« داعش » به رقابتی تنگاتنگ منجر گردید، به گونه ای که پیشرفت یکـی، بـه ضرر دیگـری تمام می شـود. از محرک هـای اصلـی رقابـت آنان، تشابه مسائل آموزش ها و اهـداف ایـن دو گروه اسـت. داعش ، بـرای متمایز جلـوه دادن خـود از رقبـاء ، در خدمت به اهداف امپریالیزم آمریکا و تقویت اسلام هراسی از جملـه القاعـده، بـه خشـونت شـدیدتر رو آورد. هر دو گروه در تلاش بودند تـا از محیـط و قلمـرو مشـابه ، افـراد اسـتخدام کننـد و بـر حوزه هـای مشـابه تأثیـر بگذارنـد. اختلاف های اصلـی در ایـن بود کـه داعـش بـه دنبـال ایجـاد خلافت در یـک جـدول بود اسـت که از سوی القاعـده، قبـل از وقـت ،تلقـی می شده اسـت. داعـش،بـرای حصول اهداف تعیین شده اش تلاش کـرد تـا اختلاف های فرقـه ای را دامـن بزنـد. در حالی که اختلاف در سطح رهبری ایـن گروه ها چندان جدی نبود ولی سربـازان پیـاده ، فرماندهان سـطح میانی ایـن دو گـروه به کشـمکش های درونی واختلاف های راهبردی( استراتژیک ) گذشـته اهمیـت می دهند. نحوه شکل گیری اختلاف بیـن ایـن دو گـروه تروریسـتی، تأثیـر عمـده ای بـر آینـده آن هـا گذاشـت. هر چند هر دو بخش مشخصی از پروژه تکفیر بودند و هستند که با مشارکت آمریکا، اسرایئل و عربستان سعودی بوجود آمده است.
گروه موسوم به « داعش» ، همیشـه یکـی از عنـاصر تروریستی بـود که بارهبری نمادین «زرقـاوی» تشـکیل و رهبری می گردید. وی بـرای حفظ قدرت تروریستی گـروه اش بسـیار تلاش کـرد. اما حتـی پـس از اعلام وفـاداری اش بـه« بـن لادن » دسـتورالعمل های اصلـی القاعـده را نادیـده گرفـت و بـه امیـد فـوران کـردن شـعله های آتـش جنگ میان گروه های مذهبی ، ابتداء در عراق و بعددر سایر کشـورهای مسلمان نشین ، اهـداف تفرقـه افکنانه اش را به شـدت دنبـال کـرد. یکـی از اولیـن اقدامات القاعـده برای ایـن کـه خـود را بـه عنـوان یـک گـروه تروریست خـوب جلـوه بدهـد، محکـوم کـردن فرقه گرایـی آشـکار و تلاش بـرای متقاعـد کـردن القاعـده عـراق بـرای دسـت کشـیدن از فرقه گرایـی بـود. ادعا می شود « الظواهـری» ، رهبر القاعـده در سـال ۲۰۰۵ .م، در نامـه ای بـه زرقـاوی، رهبر القاعـده عـراق، قتـل عام شـیعیان را محکـوم کـرد و گفتـه بـود کـه ایـن کار تأثیـر منفـی بـر فعالیت های القاعـده می گذارد و از او خواسـته بـود کـه از هـدف قـرار دادن سـایر مسلمانان جلوگیـری کنـد.
الزرقـاوی بـه توصیه هـای الظواهـری بـی اعتنایی کرد، و القاعـده عـراق را بـه عنـوان یـک سـازمان خشـن به جهانیان معرفی کرد. در حالـی کـه اختلاف های اولیـه، بیـن این دو گـروه در اواسـط دهـه ۲۰۰۰٫م، در عـراق عمیق تـر شـد، در سـالهای اولیـه جنـگ داخلـی سـوریه بـه یـک کشـمکش داخلـی تبدیـل شـد. القاعـده پـس از سـقوط، بـرای استحکام مجـدد بـه عنـوان یکـی از عوامـل اصلـی در « شامات» ، منطقه ای در برگیرنده سرزمین هایـی از : سـوریه، اردن، لبنـان، فلسـطین، قبرس، بخش هایـی ازجنـوب ترکیـه و شرق مصر ، کاملاً مؤثر عمل کـرد. حضـور اولیـه القاعـده در سـوریه از طریـق گروه تروریستی « جبهه النصره» صـورت گرفت. در اواسـط سـال ۲۰۱۶ ،النصره نام خـود را بـه « جبهـه فتح الشـام» تغییـر داد و بعـداً با حمایت آمریکا بـا دیگـر گروههـای تروریسـتی پراکنـده ادغـام شـد. داعـش می توانـد ادعـا کنـد،از آغـاز سـال ۲۰۱۴ ، رهبر بلا منازع تروریسم جهانـی بـوده اسـت، امـا پـس از فروپاشـی« خلافت اسلامی» ایـن گـروه، ایـن معادلـه تغییـر کـرد، و بـا رونـد رو بـه کاهش فعالیـت هایش ممکـن اسـت بـا ظهـور دوبـاره القاعـده ،ایـن عنـوان را از دسـت بدهـد. نشـانه های روشـنی وجـود دارد کـه نشـان می دهد «القاعـده» روش های( تاکتیک هـای) خـود را عوض کـرده ،تـا از آنچـه کـه آن را یـک فرصـت بی نظیـر می دانـد، اسـتفاده کنـد.
در ادلب سـوریه، القاعـده پایگاههـای خـود را مسـتحکم کـرد و تـا اواسـط سـال ۲۰۱۷ .م، شروع به جذب تروریست های داعـش در صـف خـود کـرد، کاری کـه شـاید یـک یـا دو سـال قبـل از آن غیرقابـل تصـور بـود. رهبری القاعـده درک کـرد کـه رفتار آن ها بـه بهار عربـی ( بیداری اسلامی) مقطعی و براساس دستور العمل های عربستان سعودی بـوده و اکنـون اصلاحاتی راباید انجام داد. لذا منابـع و انـرژی خـود را بـر نگرانی هـا در مـوارد خاص متمرکـز کـرد، راهبردی ( استراتژی) کـه بـه ایـن گـروه کمـک کـرده تـا ریشـه های خـود را در جهت تداوم سیاست های عربستان ادامه دهد. القاعـده راهبرد مذکور را هم چنیـن در بخش هایی از یمـن، جایـی کـه تحـت سـازمان های مختلـف ازجملـه شـاخه های أنصـار الشریعـه ( لیبی) و سـایر گروههـای سـلفی فعالیـت می کنـد، بـا موفقیـت به کار گرفتـه اسـت. واقعیت این است که این تجربه به اثبات رسید که برای مردم. زندگـی تحـت حاکمیـت داعـش بسـیار مشـکل بـود، بـا تبعیض های مذهبـی شـدید، حتی افـراد وفـادار خـودش را تنبـه می کـرد و مجـازات بـرای آنانی کـه کاملاً مطیـع نبودنـد، اعمال می شـد. ۳۰ مین سـالگرد القاعـده ، در پایان سـال ۲۰۱۸ .م، بـود، ایـن گـروه بـا گذشـت زمـان بوسیله سرویس های اطلاعاتی غرب تکامـل یافتـه، سـازگار ترشـده ، آموزش دیده تر گردید. ایـن تغییـر ات القاعـده را بـه یـک سـازمان تروریستی جدید تبدیـل کرد که بخشـی از نتیجه رهبری ظواهـری بـود، علی رغم همـه انتقاداتی کـه وی متحمل می شـد، ظواهـری بـه القاعـده کمـک کردتـا با حمایت آمریکا اسـتمرار یابـد و ریشـه های آن از بیـن نـرود. شـاید جالـب تریـن تغییـر رفتـار القاعـده از زمـان حذف بن لادن ایـن باشـد کـه ایـن گـروه دیگـر وسـواس حملـه نمادین بـه غـرب را نـدارد. چون غرب چنین برنامه ای را دیگر در سر ندارد.
« بروس هافمـن»،مدعی است که ظواهـری در سـال ۲۰۱۵ ،بـه « محمد الجوالنـی» یکـی از رهبران نظامـی فعـال در جنـگ داخلـی سـوریه که از سـال ۲۰۱۲ تـا ۲۰۱۷ .م، رهبری جبهـه النصرت شـاخه القاعـده در سـوریه را بـر عهده داشـت، دسـتورهای سـخت گیرانه ای داده اسـت کـه از سـوریه بـه عنـوان یک پایـگاه، برای حملـه به اسرائیل اسـتفاده نکنـد. دلایل احتمالی متعددی بـرای این تصمیـم وجـود دارد، از جملـه این کـه اسرائیل به این گروه تروریستی کمک های مؤثر و به هنگام می نمود. یکـی دیگـر از احتمال ها ایـن اسـت کـه ظواهـری، صرفا « بازی طولانی» را انجـام می داد. کسـانی کـه تلاش می کننـد فعالیت هـا و عملکـرد گروههـای تروریستی را تجزیـه و تحلیـل کننـد، ممکـن اسـت ،سـاختارهای زیادی را بـرای آن هـا تعییـن کننـد. القاعـده و داعـش، علاوه بـر گروههـای تحـت فرمـان و وابسـتگان شـان، در واقـع ممکـن اسـت ،بسـیار کمتر از آنچه که اندیشمندان و تحلیلگـران معتقدنـد، یکپارچـه باشـند. احتمالا « هیـأت تحریـر الشـام » برای بیشتر شدن فاصله بین گروه های جهادی تکفیری و القاعده تشـکیل گردید. برخـی از وفـاداران القاعـده از تشـکیل گـروه جدیـد دیگـری بـه نـام « تنظیـم حراس الدیـن» در سـال۲۰۱۸ .م، خبر دادنـد. در حالـی کـه هیـأت تحریـر الشـام هم چنـان بـر روی وقایـع تروریستی در سـوریه متمرکـز بود، گـروه« تنظیـم حراس الدیـن» بـه رهبری شماری از تروریست های کهنـه کار القاعـده، برای اسـتفاده از خـاک سـوریه بـه عنـوان پایگاهـی بـرای اجـرای حملات تروریسـتی گسترده استفاده کردند.
موضـوع مهـم دیگـر ایـن اسـت کـه تروریست های اردنـی در بیـن کادر رهبری« تنظیـم حراس الدیـن» وجـود داشتند کـه نزدیـک بـه زرقـاوی بودنـد و بـه همیـن ترتیـب،همبسـتگی تاریخـی و عقیدتـی بـا داعـش دارند. بهرحال پرونده تروریسم در سوریه و عراق با فداکاری شهید سلیمانی وشهید ابو مهدی المهندس و یاران فداکارشان بسته شد ولی این پرونده همچنان در افغانستان گشوده مانده است. حمله تروریستی به دانشجویان مسلمان در دانشگاه کابل در صحن نمایشگاه کتاب ایران این پیام را داردکه تروریست ها اگرچه اسامی گوناگونی دارند ولی اهداف آنها مشترک است. این اهداف عبارتند از اسلام هراسی، تضعیف محور مقاومت ضد صهیونیستی و مبارزه با اسلام ناب محمدی با قرائت متفکرین برجسته اسلام نظیر امام خمینی. باید منتظر ماند و دید که آیا روزی فریب خوردگان این گروهها از خواب غفلت بیدار خواهند شد؟ امروز پروژه تکفیر بطور کلّی از نظر استراتژیک به بن بست رسیده است واین واقعیت به معنی شکست راهبردی برای سیاست های عبری غربی و عربی است زیرا شکست تروریسم فی حد ذاته به معنی شکست سیاست های آمریکا و عربستان سعودی نیز هست.
منابع:
کالین کالرک ، نشنل انتریست ، برگردان: خیرمحمد مقدسی
خبرگزاری فارس- روزنامه افغانستان ما- سال چهاردهم، شماره ۳۸۱۶، مورخ ۰۴/۰۶/۱۳۹۸
https://media.farsnews.com/Uploaded/Files/Documents/1398/06/04/13980604000186